(۱۴۰۲/۱۰/۳ عصر ۱۱:۳۴)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]
درباره ناصر تهماسب که همگان تا چندی پیش استاد می گفتندش و کاریزماتیک ؛ داستان همینگونه است. اینکه آیا به خاطر خرج زندگی مجبور بود هر کاری انجام دهد یا عشق دیوانه وار به دوبله باعث می شد هر کاری را بدون بررسی قبول کند ما نمی دانیم اما می دانیم که نام اون به دلیل خلق آثار ماندگار , همیشه در میان 5 دوبلور افسانه ای تاریخ دوبلاژ ایران خواهد ماند.
در دوره خدمت در معاونت استانها دوست و همکار بیهمتا و دُردانهای داشتم که اخلاقی بسیار نیکو داشت؛ صبور بود؛ زبان انگلیسی را به خوبی میدانست؛ قلم خوبی داشت؛ در چند رشته رزمی فعالیت کرده و از پیشکسوتان رشته تایچی به حساب میآمد و از همه مهمتر بسیار بسیار مردمدار بود و تا حد توان کار مراجعان استانی و مستندسازان شهرستانی را رفع و رجوع میکرد. خلاصه، حضورش باعث قوت قلب همه ما بود. با این وجود در طول دوره خدمتش به ناچار با مدیرانی سر و کله میزد که کمتر از او میدانستند؛ کمتر از او سعه صدر داشتند و کمتر از او برای مستندسازان استانی دل میسوزاندند. رفیق شفیق ما که قوت قلب ما بود، وقتی گِلههای ما را از شرایط و اوضاع نابسامان میشنید، لبخند میزد و پاسخ میداد:
- همهاش که دست ما نیست. بالاخره جبر جغرافیایی هم دخیله. خیلی هم دخیله...
همین دوست بزرگوارم در ۲ مرداد ۱۴۰۰ بر اثر ابتلا به کرونا و نبودن داروی رمدیسیور برای درمان، در کمال بهت و حیرت رفقا و شاید به خاطر جبر جغرافیایی در سن ۴۶ سالگی دار فانی را وداع گفت. اللهُ اعلم (شرح مختصری از آن روزهای تلخ را در اینجا آوردهام.)
***
من همان روز که خبر فوت مرحوم ناصر طهماسب را شنیدم، قصد کردم مطلبی درمورد ایشان بنویسم؛ اما به دلیل چند مشغله شخصی موفق نشدم تا به امروز. مخصوصاً بحثهای اخیر این جستار مرا ترغیب کرد تا مطلب را از نگاه خود و مطابق دانستههایم تنظیم کنم. ضمن آنکه کم و بیش به مطالب هر سه عزیز (مورچه سیاه، سروان رنو و اکتورز) اعتقاد دارم. به همین منظور چند نکته را تقدیم دوستان میکنم:
- بیشک جناب ناصر طهماسب از ستونهای بیبدیل و تکرار نشدنی دوبله ایران بود و جای خالیاش را هیچ کس پر نخواهد کرد. علاوه بر صدای گرم، بیان فوقالعادهای داشت و توانایی تغییر لحن و تیپگویی او کمنظیر بود. برای نمونه، ویدئوی زیر را گذاشتهام که در واقع هنرنمایی اساتید دوبله کشور در سریال هزاردستان است. (روح همه درگذشتگان شاد)
مرحوم ناصر طهماسب علاوه بر آنکه گویندگی نقش اصلی ابوالفتح خان صحاف را به عهده داشت، به جای حداقل هفت نفر دیگر نیز صحبت میکرد که میتوانید از تایم ۱۰ تا ۲۴ ثانیه شاهد این هنرنمایی باشید.
علاوه بر این، بیدرنگ میتوان از گویندگیهای به یاد ماندنی ایشان به جای مک مورفی (جک نیکلسون) در دیوانه از قفس پرید، کسلر (کلیفورد رز) در ارتش سری، لوئیس دگا (داستین هافمن) در پاپیون، هارولوید در پنجه گربه، جاناتان گرت (جان انگلیش) در برابر باد، آقا جان (نصرت کریمی) در دایی جان ناپلئون و یوگی در یوگی و دوستان یاد کرد.
- مرحوم طهماسب ۴ فیلمنامه ثبت شده را به رشته تحریر در آورده است که از دو تای آنها فیلم هم ساخته شده است: وداع از ننگ، مرگ دوست، پرواز را به خاطر بسپار (فیلم آن در سال ۱۳۷۱ به کارگردانی مرحوم حمید رخشانی ساخته شد) و زن امروز (فیلم آن در سال ۱۳۷۵ به کارگردانی مجید قاریزاده ساخته شد)
- ایشان در دو فیلم سینمایی به نامهای راه دوم (به کارگردانی حمید رخشانی، محصول سال ۱۳۶۳) و من مادر هستم (به کارگردانی فریدون جیرانی، محصول سال ۱۳۸۹) و همچنین دو سریال به نامهای مرگ تدریجی یک رؤیا (باز هم به کارگردانی فریدون جیرانی، محصول سالهای ۸۵ و ۸۶) و کلانتر ۳ (به کارگردانی محسن شامحمدی، محصول سال ۱۳۸۸) ایفای نقش کرده است.
- مرحوم ناصر طهماسب اهل مصاحبه و توضیح درمورد مسائل و زندگی شخصیاش نبود. در مجموع به نسبت بیشتر گویندگان روحیهای گوشهگیر و خلوتگزین داشت و این موضوع در نوع معاشرت با اطرافیان و همکارانش نیز نمود پیدا کرده بود. (بدیهی است این نوع انتخاب کاملاً شخصی بوده و هیچ کس حق انتقاد از این رویه را ندارد.) نگارنده تنها چند مصاحبه او را به خاطر میآورد:
۱- گفتگوی کوتاه با حمیدرضا مدقق در شبکه خبر و درمورد عمده نقشهایی که تا آن تاریخ گفته بود. (اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۹۰)
۲- گفتگوی مفصل با فریدون جیرانی در برنامه دو قدم مانده به صبح شبکه ۴ با محور آسیب شناسی دوبله فیلم و همچنین یادی کوتاه از دوبلههای قدیمی (احتمالاً سال ۱۳۹۰)*
۳- و شاید مفصلترین مصاحبه مطبوعاتی ایشان در کتاب سال ماهنامه سینمایی فیلم اسفند سال ۱۳۸۴ (صفحات ۲۴۸ تا ۲۵۵) منتشر شده باشد.
- مرحوم ناصر طهماسب مانند بسیاری دیگر از گویندگان پیشکسوت از اواخر دهه ۸۰ ارتباط چندانی با واحد دوبلاژ صدا و سیما نداشت. در اینجا اشارهای کوتاه به چرایی جدایی بعضی بزرگان از گویندگی داشتهام. شاید آخرین فعالیت رسمی مرحوم طهماسب در سیما به سال ۱۳۹۳ و مدیریت دوبله سریال جلالالدین بازگردد.
- ایشان پس از جدایی از واحد دوبلاژ بیشتر روی فعالیت انفرادی متمرکز شد. این نوع فعالیت ابتدا از گویندگی تیزرهای تبلیغاتی شروع شده و به نریشنخوانی مستندهای مختلف سیاسی ختم شد.
***
اما متأسفانه سالهاست سیاست در تمام ارکان زندگی ما ایرانیان رسوخ کرده است. از استخدام اداری تا پرداخت وام و از هیئات مذهبی تا تریبونهای مختلف به شدت متأثر از سیاست شدهاند. حتی این اواخر، سیاست معیاری برای رفت و آمد افراد و حتی خانوادهها شده است! این امر تا آنجا پیش رفته که جامعه ما و خودمان سیاستزده شدهایم. مخصوصاً از انتخابات سال ۱۳۸۸ این سیاستزدگی تا آنجا پیش رفت -و توسط رسانهها و رادیو و تلویزیون ترویج شد- که حتی روابط بسیاری از دوستان چندین و چند ساله و بستگان تیره و تار شد! به خاطر اختلاف سلیقه سیاسی پدر از پسر و دوست از دوست فاصله گرفت و هر روز بر حجم کدورتها افزوده شد. در تمام کشور بسیاری از افراد دلسوز که نسبت به این اوضاع هشدار میدادند، کنار گذاشته شدند. (این اتفاق در رادیو و تلویزیون در سطح بسیار وسیعی رخ داد که اکنون مجال پرداختن به آن نیست.) این روند طی سالها ادامه پیدا کرد و با هر اعتراض، بر وخامت اوضاع افزوده شد تا آنجا که گویی اکنون جنگی عیان بین افراد جامعه در جریان است.
در این جبر جغرافیایی، مرحوم طهماسب - به هر دلیل- متن (نریشن) مستندهایی سفارشی و جهتدار به نفع جریانی خاص را میخوانَد. امری که نارضایتی طیف وسیعی را به دنبال دارد.
اما موضعگیری در قبال این موضوع به دو شکل رخ میدهد: بعضی مخالفان این مستندها در قبال این اتفاق سکوت کرده و حساب این برنامهها را از گویندگی نقشهای سینمایی مرحوم طهماسب جدا میکنند؛ اما عدهای دیگر شروع به هتاکی و ناسزا گفتن به جناب طهماسب کرده و فعالیتهای ارزندهاش در گویندگی نقشهای ماندگار را فراموش میکنند. کار تا آنجا پیش میرود که عدهای از سایتها و افراد معروف پس از مرگ ایشان نیز، هیچ احترامی برایش قائل نشده و سخنانی نامربوط منتشر میکنند. فضا در اینستاگرام و توییتر بسیار اسفناکتر است و بعضی افراد از هیچ توهینی به ایشان شرم نمیکنند.
- مورچه سیاه درست میگوید. شایسته نیست هنرمندی چون ناصر طهماسب با آن همه نقشآفرینی آماج هتاکی و ناسزا قرار گیرد.
- اکتورز درست میگوید. چه بخواهیم و چه نخواهیم، هر گونه عمل ما بازخوردی بیرونی خواهد داشت. به همین دلیل باید در انتخابهای خود بسیار دقت کنیم.
- سروان رنو درست میگوید. آدمها خاکستریاند و همین طور: سیاست آفت هنر است. (البته به عقیده اینجانب، نه تنها سیاست آفت هنر است؛ بلکه آفت بسیاری چیزهای دیگر نیز هست.)
آدمها در الگوی غربالی صفر و یک جای نمیگیرند؛ اما شاید بتوان -مثلا- نموداری از صفر تا صد میلیارد را برای ابنای بشر در نظر گرفت و بر اساس تمام جزییات زندگی نمره داد. در این صورت، نمرات هر کدام از ما متفاوت خواهد بود. تنها دلخوشی شخصی من در این جبر جغرافیایی این است که در نهایت با عادل و دانای مطلقی روبرو خواهم شد که به فرموده خودش به مثقال محاسبه کرده؛ پاداش و جزا میدهد.
اما ای کاش تا آن روزِ نهایی تمام شئون سیاستزدگی از ما و جامعهمان زدوده شود و هتاکی و ناسزا -از سوی هر شخص و گروهی- نسبت به عقیده مخالف بر این تیرگی نیفزاید.
-------------------------------------
* در این مصاحبه به نشانی y o u tu be.com/watch?v=kQpFA2KMrjI میتوان به علت بعضی از دلخوریهای ایشان از فضای دوبله آن سالها پی برد.