تقدیم به بهزاد ستوده عزیز
افسانه سه برادر ( نسخه عروسکی )
![[تصویر: 23797053938379754071.jpg]](http://wrestleshare.net/images/23797053938379754071.jpg)
"افسانه سهبرادر" ریشه در واقعیت، تاریخ و افسانههای چینی دارد : ای برادر کجایی؟
در فاصله بین انقراض امپراتوری مقتدر هان که چین را برای قرنها یکپارچه و متحد نگاه داشته بود، و برقراری وحدت توسط سلسله تانگ (که عصر زرین فرهنگ و ادب چینی را بهوجود آوردند)، کشور چین به مدت 400 سال دستخوش آشفتگی، چندپارگی، جنگ داخلی و درگیریهای تمامنشدنی حکومتهای محلی بود. این دوره از تاریخ چین را عموما مورخان با قرون وسطای اروپا مقایسه میکنند و شاعران چینی، به آن "دوره مرارت" لقب دادهاند. با این حال، دورهای شصت ساله از این عصر هست ( 221 تا 280 میلادی) که در میان توده مردم چین، شهرت عجیبی دارد و مردم، قهرمانان این دوره را بهتر از هر بخش دیگری از تاریخ چین میشناسند. بر اثر نقل و رواج مجموعه مشهوری از داستانها و روایتهای نیمه تاریخی- نیمه افسانهای، این دوره در نظر مردم به عنوان عصر حماسه و دلاوری شناخته میشود. مجموعه این داستانها و افسانهها یک نام دارد: افسانه سه قلمرو یا افسانه سه برادر.
ماجرا از یک غروب بهاری و یک باغ هلو شروع شد. جوانی بود از وفاداران به امپراتور، که آرزویش برگرداندن قدرت به خاندان امپراتوری بود و تنها راه نجات کشور از هرج و مرج و آشوب را در همین میدید. او مردی شجاع و مشهور به درستکاری بود که نیرویی غریب و غیرقابل مقاومت از چشمانش بیرون میزد. برای همین بود که دو مرد دیگر، که معلوم بود مردانی جنگجو و دلاورند، به حرفهایش اعتماد کردند. سه مرد، تصمیم خود را گرفتند. برای خدایان قربانی کردند و برای شادی مردگان دعا خواندند. بعد برای مبارزه در راه وطن و حمایت از مردم، سوگند خوردند: "ما، لیو بی، گوآن یو، شانگ فی، سوگند میخوریم تا دلها و قدرتمان را برای نجات یکدیگر از خطر، مبارزه در راه میهن، و نجات مردم به یکدیگر پیوند بزنیم. میدانیم که خداوند ما را در یک روز متولد نکرده، اما سر آن داریم که هر سه در یک روز و در کنار یکدیگر بمیریم. آسمان و زمین را بر این سوگند برادری گواه میگیریم. اگر یکی از ما سوگند خود را بشکند، باشد که آسمان و انسانها برای تنبیه او با یکدیگر متحد شوند. "
وقتی سه برادر پیمان برادری میبستند، کشور به دو قلمرو تقسیم شده بود. سائو سائو، در شمال، قلمرو" وی" را تأسیس کرده بود و سون چوآن در جنوب قلمرو "وو" را شکل داده بود. سه برادر، توانستند با کمک مشاوری به نام ژوگه لیانگ یا کومینگ، یک قلمرو جدید به نام"شو" در غرب چین تأسیس کنند. لیو بی، فرمانروای قلمرو شو بود و برادرانش ژنرالهای ارتش او بودند. دشمن اصلی، سائوسائو بود که لیو بی چندین بار با سون چوآن علیه او متحد شد. قلمرو شو از نظر وسعت، كوچكترینِ این سه قلمرو بود، ولی بهخاطر شجاعت سربازان، کاردانی فرماندهان، و نقشههای جنگی فوقالعاده وزیرش، قدرتمندترینِ این قلمروها هم بود.
چیزی که این دوره از تاریخ چین را آنقدر برجسته کرده، ماجرای جنگهایی است که بین سه قلمرو پیش آمد و امروزه هر کدام از آنها به عنوان نمونههایی از هنر استراتژی و تاکتیک، مشهور است. بزرگترین و معروفترین این نبردها، نبرد"پرتگاه سرخ " در کناره رود زرد بود که آخر سر با آتش گرفتن ناوگان کشتیهای سائوسائو، لشگر یک میلیون نفری او از لشگر 160 هزار نفری لیو بی و سون چوآن شکست خورد. معمولا یک پای ثابت تمام این ماجراها، ژوگه لیانگ خردمند است. یکی از مشهورترین ماجراهای او، "ترفندشهرِ خالی" است . یک بار خبر رسید که نیروهای سائوسائو دارند به یکی از شهرهای قلمرو شو حمله میکنند و غافلگیرانه تا نزدیک شهر هم آمدهاند. شهر هم نیروی دفاعی کافی نداشت. ژوگه لیانگ ابتدا به بقیه آرامش داد . بعد به همان تعداد کم سربازان، دستور داد لباس مردم عادی بپوشند و در اطراف دروازه به کسب و کار و رفت و آمد مشغول شوند. خودش هم چنگ به دست گرفت و بالای دیوار دروازه رفت و نشست به نواختن یک قطعه شاد. فرمانده دشمن، وقتی از پیشقراولانش شنید که ژوگه لیانگ با خیال راحت دارد ساز مینوازد و مردم هم کار عادی خودشان را میکنند، مطمئن شد که نقشهای در کار است. آخر همه میدانستند که ژوگه لیانگ مرد محتاطی است و تا از تمام جوانب کار مطمئن نباشد، دست به اقدامی نمیزند. او هم ترسید. به سپاهیانش گفت: «ژوگه لیانگ دامی برای ما پهن کرده که فقط خدا میداند چقدر خطرناک است. اگر جانتان را دوست دارید، همین الان فرار کنید.» به ژوگه لیانگ برای همین کارهایش " اژدهای خفته" لقب داده بودند.
اهمیت عصر سه قلمرو و داستان سه برادر، اما فقط در این جنگها نیست. درست است كه این جنگها، توسط مردانی شجاع و باهوش پیش میرفت و ماجراهایی جذاب و بهخاطرماندنی داشتند، اما جنگ در افسانه سه برادر، ماجرای اصلی نیست. جنگ تنها محملی است برای بروز آن نكته اصلی. زمینهای برای بروز آن حقیقت ناب. در افسانه سه برادر، چیزهای زیادی است كه شایستگی معرفی به عنوان نكته اصلی و راز جذابیت كارتون را دارد: چیزهایی مثل رفاقتهای ناب سه برادر كه حاضرند برای هم بمیرند، مثل احترامی كه دشمنها به هم میگذارند، مثل آن جایی كه گوآن یو به پاس مهماننوازی، به دشمنش سائوسائو اجازه میدهد برود، مثل آن احترام و تواضعی كه لیو بی برای متقاعد كردن ژوگه لیانگ خرج میكند و چندین بار به دیار او میرود، مثل.... اما من دوست دارم نكته اصلی را چیز دیگری معرفی بكنم؛ راز اصلی كارتون سه برادر، به رخ كشیدن یك حماسه بود. حماسهای كه جهان امروز، سخت خالی از آن است و سخت محتاج به آن.
منبع : احسان رضایی هفته نامه همشهری جوان ویژه کارتونهای دوران کودکی ما
درباره سازندگان كارتون"افسانه سه برادر" : سانگوکوشی،خلاقیت ژاپنی
افسانه سه برادر یا آنطور که در عنوان اصلیاش است،"افسانه سه قلمرو"، یک داستان چینی است. اما از شوخیهای روزگار، یکی هم این است که تمام کسانی که این افسانه را روایت کردهاند، غیرچینی بودهاند.
نخست، لو گوآن ژونگ 1330" تا 1400میلادی" تایوانی بود که افسانههای پراکنده در میان مردم را جمع کرد و کتابی از مجموع آنها نوشت که میگویند یکی از چهار رمان کلاسیک چین است. این رمان را در قرن جدید، فیلمسازان متعددی به فیلم و کارتون تبدیل کردند که از میان 12 برگردان سینمایی و تلویزیونی آن، تنها یکی متعلق به خود چینیها است و بقیه را ژاپنیها ساختهاند. عروسکهای کارتونی آن را هم ژاپن ساخت. همینطور بازیهای کامپیوتری الهام گرفته از این افسانه، محصول ژاپن است. معمولا این رمان و فیلمها، کارتونها، بـــازیها و عــروسکهــا را بــا اسـم ژاپــنی آنهـــا، "سانگوکوشی" (Sangokushi) میشناسند که تلفظ ژاپنی یک عبارت چینی به معنی" وقایعنگاری سه قلمرو" است.
از سانگوکوشیهای معروف، دو تا انیمیشن هم هست که هر دو را ما دیدهایم. اولی نسخه عروسکی داستان بود که در خود چین، محبوبیت زیادی دارد و عروسکهای ساخته شده از روی آن، طرفداران بسیار دارد. این انیمیشن عروسکی 60 قسمتی، در فاصله سالهای 1982 تا 1984 به سفارش تلویزیون دولتی ژاپن ساخته شد. کارگردان این مجموعه، یکی از بزرگترین عروسکگردانهای ژاپنی،" کیهاچیرو Kihachiro" و "کاواموتو" Kawamoto است . کاواموتو متولد 1925یکی از شاگردان یرژی ترانکای بزرگ است و اکثر کارهای عروسکی ژاپنی که در تلویزیون خودمان دیدهایم، متعلق به کاواموتوست. کاواموتو تمام کارهایش از جمله افسانه سه برادر را به طریقه stop-motion ساخته و در این روش، شهرتی جهانی دارد.
نسخه کارتونی سه برادر را هم یک همشهری کاواموتو ساخت. میتسوترو یوکویاما (Mitsuteru yokoyama)، انیماتوری که با کارتون " سالی جادوگر " (Sally, the witch) در جهان شهرت دارد، این کارتون را در سال 1991 ساخت. سفارش کارتون، از کمپانی انیمیشن Toei بود )که بعدها کارتون دیجیمون را ساخت . یوکویاما( 1924تا 2004 )برای این سریال کارتونی 47 قسمتی، جایزه خلاقیت را از انجمن انیماتورهای ژاپن گرفت. این کارتون "برخلاف نسخه عروسکی" در آمریکا طرفداران زیادی پیدا کرد و برعکس در چین چندان موردپسند و قبول مردم واقع نشد. مردم چین معتقدند این کارتون، اسطوره را در حد یک داستان کودکان پایین آورده.
منبع : هفته نامه همشهری جوان ویژه کارتونهای دوران کودکی ما
پی نوشت : من عاشق نسخه عروسکی افسانه سه برادر بودم و به حق این مجموعه از خاطره انگیز ترین و زیباترین برنامه های عروسکی دوران کودکی ما می باشد . از میان کاراکترهای این کارتون شخصیت اژدهای خفته چیز دیگری بود . از قسمتهای به یاد ماندنی این مجموعه رفتن لیوبی برای دیدن اژدهای خفته بود که هر بار دست از پا درازتر بر می گشت و هدف اژدهای خفته از این عمل زیرکانه، شناخت شخصیت واقعی لیوبی بود تا ... . در یکی از قسمتها لیوبی تیر کافی برای ارتشش نداشت و اژدهای خفته با ساختن سربازهای پوشالی و قرار دادن آنها در قایق و سپس با عبور دادن آنها از جلوی سربازان سائو سائو در تاریکی باعث فریب سربازان دشمن شد و سربازان دشمن که فکر می کردند دشمن در حال عبوراست دهها هزار تیر را به سوی سربازهای پوشالی پرتاب کردند و به این ترتیب اژدهای خفته تیرهای بسیار زیادی را برای ارتش لیوبی فراهم نمود . از خاطره های دیگرم سوارکاری جالب عروسک ها روی اسب و همچنین مشخص بودن سیم هایی بود که عروسکها را با آنها تکان می دادند . دوبله افسانه سه برادر (عروسکی) هم از شاهکارهای دوبله کارتون می باشد . اگر اشتباه نکنم گوینده گوآن یو در هر دو مجموعه ثابت بود .امیدواریم مثل همیشه بهزاد ستوده عزیز زحمت معرفی گویندگان افسانه سه برادر را بکشند .
اما من با کارتون افسانه سه برادر ارتباط چندانی برقرار نکردم ، به نظرم خشونتهای بی مورد و شخصیت پردازیهای نا مناسب به شدت از جذابیت این افسانه کاسته ، اما صدای دلنشین زنده یاد مانی در نقش راوی به این مجموعه غنا بخشیده است . صدایی که یاد آور خاطرات شیرین ما از سریال جنگجویان کوهستان است . زنده یاد مانی از اساتید بی بدیل عرصه گویندگی و دوبلاژ بودند که متاسفانه قدرشان دانسته نشد ، یادشان گرامی باد. خانم مریم شیرزاد هم با آن صدای آسمانی زحمت دکلمه تیتراژ پایانی را کشیده اند.
از دیگر خاطره های شیرین هم نسلهای ما از کارتونهای خاطره انگیز قدیمی صداهای گرم ، دلنشین و آسمانی راویان کارتونهاست . صداهای گرم و دلنشینی همانند زنده یاد هوشنگ مرادی در کارتون بچه های کوه آلپ – زنده یاد پرویز نارنجیها در کارتون پلنگ صورتی – استاد هوشنگ لطیف پور در کارتون باغ گلها ( خپل) – ژاله علو در کارتون جزیزه ناشناخته – ناصر ممدوح در کارتونهای مارکوپولو و سندباد - امیر هوشنگ قطعه ای در کارتونهای دختری به نام نل، بنر، بلفی و لی لی بیت – شمسی فضل الهی در کارتون بامزی قویترین خرس جهان و ... می باشد . صداهایی که بیانگر یک موهبت الهی از جانب خداوند متعال برای همنسلهای ما بود . درود بیکران خداوند بر همه این عزیزان که بهشت زیر پایشان قرار دارد .
قدردانی : بهزاد ستوده عزیز دست مریزاد ، معرفی تمام و کمال گویندگان کارتون به یاد ماندنی ووک نشان دهنده عشق و علاقه شما به هنر دوبله و بچه های خوب کافه کلاسیک می باشد. همیشه زنده و پاینده باشی عزیز. اگر امروز با عشق و علاقه مطلبی می نویسم فقط و فقط از انرژیهای مثبتی است که شما و سایر دوستان به من می دهید . و سعید عزیز چه زیبا درباره این کارتون و استاد مقبلی نوشته اند . من با این کارتون بود که عاشق صدای زنده یاد عزت الله مقبلی شدم . در آن سکانسی که روباه پیر آخرین نفسهایش را می کشد، آه کشیدن ها و نفس کشیدن های عمیق استاد در این سکانس وصف نا شدنی و فراتر از یک شاهکار می باشد . استاد در این نقش غرق می شوند و این کارتون را به شاهکاری بی بدیل و ماندگار تبدیل می کنند . متاسفانه سالهاست که دیگر شاهد چنین هنرنمایی هایی در عرصه دوبله نیستیم .
سروان رنو عزیز بابت پیگیریها و زحماتی که می کشید سپاسگذارم . امید که بتوانم جبران کنم .
دوستان همانطور که از اسم تایپیک مشخص است سعی کنند تنها درباره کارتونهای خاطره انگیز و ماندگار قدیمی بنویسند . به یاد دارم در برنامه ای از یک خواننده بزرگ و بسیار توانا که استاد ساختن شعر و آهنگ و ترانه های بسیار زیبا بود قدردانی می شد . بعد از این تعریف و تمجید ها این هنرمند یک آهنگ بسیار قدیمی و کلاسیک را اجرا کرد . بعد از اتمام این آهنگ گفت اگر 40 – 50 سال بعد کسی آهنگ های مرا بخواند ، آن وقت خودم را هنرمند می دانم نه حالا .
دوستان اجازه بدهند ، اگر دوبله کارتونهای امروزی هم ارزشمند و ماندگار بود ، نسل کودکان امروز سالها بعد در همین کافه کلاسیک خودمان با ذوق و شوق فراوان درباره آنها صحبت کنند نه ما .
ارادتمند شما دلشدگان