چند وقت پیش شبکه ها رو عوض میکردم چشم به این کارتون عروسکی افتاد
متاسفانه نتونستم دنبال کنم و تنها قسمت اول دیدم
یادم نیست کی دیدمش اما برام آشنا اومد!
احتمالا دهه 60 پخش شده
راوی داستان/ غلام علی افشاریه که در اثر زیبای زمزمه گلاکن هم هنرنمایی داشتن
داستان در مورد شکار یک نهنگ و انتقام گرفتن از اونه
از دوستان کسی نام کارتون یادشه یا اطلاعات کامل تری به ذهنش میرسه قرار بده



(۱۳۹۱/۱۲/۲۶ عصر ۱۱:۲۵)اسپونز نوشته شده: [ -> ]
این صدا و سیما هم بعضی وقت ها انسان را بد جور غافلگیر می کند!
چندی پیش به طور کاملا اتفاقی در ساعات پس از غروب در خانه بودم. به ندرت پیش می آید که در این ساعات در منزل باشم. طبق معمول تلویزیون روشن بود و فرزندانم مشغول تماشای شبکه پویا بودند. ناگهان صدای موسیقی خاصی توجهم را جلب کرد. یک حس نوستالژیک تمام وجودم را در بر گرفت! وقتی به صفحه تلویزیون نگاه کردم داشتم از تعجب شاخ در می آوردم. شبکه پویا در حال پخش کارتون آزمایشگاه زیر دریایی 2020 بود! انیمیشینی محصول کمپانی هانا باربرا که شاید بیش از 35 سال پیش دیده بودم. با شتاب به دنبال فلش مموری ام گشتم و فورا به ضبط این کارتون مشغول شدم. واقعا شنیدن صداهای آن دوره روی یک کارتون دهه 50 حس و حال عجیبی را در من بوجود آورده بود. متأسفانه موزیک ابتدای کار را از دست دادم ولی بقیه آن قسمت را ضبط کردم که حیفم آمد سایر دوستان آن را نشنوند. و باز هم متأسفانه همان طور که گفتم به علت مشغله زیاد نتوانستم سایر قسمت های این کارتون زیبا را ضبط کنم.
این کارتون را تقدیم می کنم به همه دوبله دوستان به خصوص دهه پنجاهی ها، با صدای پرویز فیروز کار، زهرا آقا رضا، شهاب عسگری، حسن عباسی، شهروز ملک آرایی، سیامک اطلسی و غلامعلی افشاریه.
البته در مورد صدای شهاب عسگری در نقش هل کاملا مطمئن نیستم. در صورتی که در تشخیص صداها اشتباه کرده باشم از تصحیح آن توسط دوستان عزیز ممنون خواهم شد.
در ضمن از دوست بسیار عزیزم، زرد ابری که در مورد تبدیل فرمت این انیمیشن مرا راهنمایی فرمودند بی نهایت سپاسگزارم.
http://wdl.persiangig.com/pages/download...http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://hgh9936.persiangig.com/video/seal
چند وقت پیش در سایتی آهنگی بدون مشخصات رو به عنوان موزیک متن انیمیشن آزمایشگاه زیر دریایی معرفی کرده بودند که بعد از دانلود متوجه شدم این آهنگ از ساخنه های Bernard Herrmann و یکی از ساندترکهای فیلم North By Northwest آلفرد هیچکاکه ... با این احتمال که از این آهنگ در کارتون مورد نظر هم استفاده شده باشه این آهنگ رو آپلود و در اینجا گذاشتم که دوستانی که موسیقی این کارتون یادشونه گوش کنند و در مورد درستی یا رد اون نظر بدهند
http://lostdata.persiangig.com/audio/Ber...http://lostdata.persiangig.com/audio/Bernard%20Herrmann%20-%20North%20By%20Northwest.mp
"امیر آقا جمالی" چه بزرگ شده برا خودش / همیشه میگفتم خوش بحالش که با زی زی گولو دوسته .
![[تصویر: 1380071684_3053_92419fa1b4.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/3053/1380071684_3053_92419fa1b4.jpg)
زی زی گولو آسی پاسی درا کوتا تا به تا
پ ن : یادش بخیر اون قسمتی که زنده یاد جمشید اسماعیل خانی اومده بود دزدی و قبلش تلفنی با زی زی گولو که حرف میزد اسمش رو نمیفهمید و بهش میگفت ( دراکولا ) / بعدش تحت تاثیر زی زی گولو یه شغل شرافتمندانه برا خودش انتخاب کرد و نقاش ساختمانی شد.
(۱۳۹۲/۶/۲۰ صبح ۰۷:۱۵)Achilles نوشته شده: [ -> ]
چند وقت پیش در سایتی آهنگی بدون مشخصات رو به عنوان موزیک متن انیمیشن آزمایشگاه زیر دریایی معرفی کرده بودند که بعد از دانلود متوجه شدم این آهنگ از ساخنه های Bernard Herrmann و یکی از ساندترکهای فیلم North By Northwest آلفرد هیچکاکه ... با این احتمال که از این آهنگ در کارتون مورد نظر هم استفاده شده باشه این آهنگ رو آپلود و در اینجا گذاشتم که دوستانی که موسیقی این کارتون یادشونه گوش کنند و در مورد درستی یا رد اون نظر بدهند
http://lostdata.persiangig.com/audio/Ber...http://lostdata.persiangig.com/audio/Bernard%20Herrmann%20-%20North%20By%20Northwest.mp
درسته! این آهنگ به عنوان موزیک متن انیمیشن آزمایشگاه زیردریایی 2020 پخش می شد. اگه قسمت آپلود شده کارتون رو هم ببینید این موزیک رو خواهید شنید
چند وقت پیش نشستم داشتم کانال عوض می کردم چشمم خورد به شبکه پویا
در جا خشکم زد دیدم داره کارتون دره دایناسورها(۱۹۷۳ هانا - باربارا) رو با دوبله قدیمی نشون میده
کنعان کیانی سیمین سرکوب نادره سالارپور عباس نباتی جواد پزشکیان و .............
خوشبختانه تو ارشیو شبکه ۱۶ قسمتی رو که نشون داد گذاشته برای دانلود
تا برش نداشته برین بگیرینشون
۱۲ قسمت اسپید باگی (۱۹۷۳ هانا - باربارا) هم بود گرفتمش ولی الان تو آرشیو نیست
هر کس خواست می تونم بهش بدم
اینم لینکش دره-دایناسورها/ قسمت-۱۳ /http://www.telewebion.com/fa/episode/info/1069972
اینم Speedy عزیز

خانم لمپرت فرمودند:
کارتونی لطیف و زیبا باخاطره ای تلخ وشیرین
آدم برفی

عزیزان اگرمایلید با این کارتون زیبا وترانه لطیفش تجدید خاطره بفرمایید میتوانید به این آدرس تشریف ببرید: http://www.aparat.com/v/gP0Zo

سلام دوستان من این کارتون را با کیفیت عالی دارم
چیزی که برام جالب بود اول این کارتون بود که آقای David Bowie (خواننده مشهور سبک پاپ از انگلیس) در نقش بزرگیای اون پسره میره توی اون اتاق زیر شیروانی شال گردن آبی رو بر می داره و شروع به تعریف کردن ماجرا می کنه و .............
از اینجا به بعدش رو ما از ایران دیدیم
در هر صورت اگر کسی خواست بهم pm بده 
راستی 8 قسمت از سه کله پوک رو هم دارم
استفاده و لذت بردن برای همگی بچه های دیروز و امروز و فردا آزاد است (والا........
)
یادی از نمایش عروسكی خاطرهانگیز «حسن و خانمحنا»
در واقع یكی از دلایل برجسته نشدن كاراكترهای عروسكی در طول این سالها نسبت به شخصیتهای عروسكی دهه 60، در درجه اول همین نكته است كه....
خانمحنا كجایی؟
در میان خیل آثار كودك تلویزیونی دهه 60 و تنوعی كه در ساختار برنامههای كودكانه بود، نمایشها و سریالهای عروسكی جایگاه ویژهای داشت.
این جایگاه ویژه، هم به نگاه حرفهای حاكم بر فیلمنامه و اجرا بازمیگشت، هم به طراحی هنرمندانه عروسكها. عروسكهایی جذاب و سمپاتیك كه ورای شخصیتپردازی فیلمنامهای میتوانستند به شكل بالقوه كودكان را جذب كنند و بامزه و كنجكاو برانگیز باشند و این ویژگی مهم نمایشها و مجموعههای عروسكی دهه 60 بود كه امروزه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
در واقع یكی از دلایل برجسته نشدن كاراكترهای عروسكی در طول این سالها نسبت به شخصیتهای عروسكی دهه 60، در درجه اول همین نكته است كه به ظاهر بامزه عروسكهای امروزی توجه نمیشود و بیشتر آنها دافعهبرانگیز هستند تا جذاب.
البته در مرحله بعد باید به شخصیتپردازی فیلمنامهای این عروسكها نیز اشاره كرد كه اغلب بدون كمترین ویژگی متمایزكننده، شبیه هم و تكراری است و هیچ وجه برانگیزانندهای برای مخاطب كودك جز یك صدای زیر و تغییر شكل داده شده، ندارد.
یكی از نمایشهای عروسكی كه در دهه 60 از تلویزیون پخش شد و خاطره خوب تماشای آن همچنان با مخاطب كودك و بزرگسال آن روزگار همراه است، نمایش موزیكال «حسن و خانمحنا» بود كه چند ویژگی مهم را با خود به همراه داشت.
به عنوان نخستین ویژگی باید به متن این نمایش اشاره كرد كه اقتباسی بود از افسانه كهن «جك و لوبیای سحرآمیز» كه فاطمه ابطحی به شكلی هوشمندانه آن را ایرانیزه كرده بود. در این اقتباس، مولفههای تعیینكننده داستان بر یك بستر باورپذیر ایرانی و اینجایی آنچنان به درستی تعریف شد كه در عین بازنمایی خاطرات كتابی كه مخاطب آن را بارها خوانده بود، این حس را منتقل میكرد كه در حال تماشای یك قصه و نمایش ایرانی با مایههای سنتی البته با حفظ تم اصلی اثر و منبع اقتباس است.
همین متكی بودن بر یك اثر ادبی كهن، چارچوب داستان را به گونهای استوار و محكم كرد كه لزوما به مفهوم نفی خوانش جدید از چنین قصهای نبود؛ بلكه حضور چنین منبع اقتباسی، خیال نویسنده و كارگردان را راحت كرد كه بر مسیری حساب شده، مشخص و امتحان پس داده حركت میكنند و با درك درست از قصه، موقعیت داستانی و تم اصلی میتوانند به شكلی هوشمندانه دست به تغییر و تحول بزنند.
جك و لوبیای سحرآمیز از آن قصههایی است كه به واسطه چارچوب درست و تم هوشمندانه، قابلیت بازخوانیهای مختلف در هر مدیومی را دارد و بارها در انیمیشنها و فیلمهای سینمایی مختلف به آن استناد شده است. بخصوص جنس فانتزی آن اجازه میدهد مرز میان واقعیت و خیال، رئال و فانتزی به گونهای در هم ادغام شود كه حتی قهرمان قصه از یك پسربچه بازیگوش تبدیل شود به مردی سرگشته در دنیای مدرن امروز كه علاج مشكلات زندگی رئال روی زمین را در پل ارتباطیای مثل ساقه لوبیا مییابد كه او را به جهان فانتزی و خیال مرتبط میكند.
با این اشاره به دستمایه مستعدی كه در بطن قصه اصلی وجود دارد، نویسنده نمایشنامه را با انتخاب جایگزینهای مناسب برای كاراكترهای داستان ایرانیزه كرده و با تبدیل كردن جك به حسن كه پسركی روستایی است كه با مادرش به تنهایی در فقر زندگی میكند، خانمحنا را به عنوان دوست و سنگ صبور حسن معرفی میكند.
رابطه حسن و خانمحنا در نمایش به گونهای تنگاتنگ تعریف شده كه میتوان گفت این وجه به شكلی خودخواسته به خط اصلی تبدیل شده و به همین دلیل هم نام نمایش حسن و خانمحنا است نه حسن و ساقه لوبیا یا لوبیای سحرآمیز.
با وامداری از این مولفهها، زندگی فقیرانه حسن و مادرش و خانمحنا و تصمیمی كه مادر برای فروش گاو میگیرد تا پولی دستشان را بگیرد و حسن با وجود میل باطنی مجبور به این كار میشود، در نمایش پرداختی دراماتیكتر پیدا كرده است.
بخصوص دلتنگی حسن پس از معاوضه خانمحنا با چند دانه لوبیا كه در نمایش موزیكال با شعر و آهنگی تاثیرگذار این مقطع از نمایش و حس و حال بین حسن و خانمحنا برجسته شده است.
همان طور كه دزدیدن مرغ تخم طلا و چنگ سحرآمیز از خانه غول كه بالای ابرها قرار دارد، با تكیه بر ترانههایی كه چنگ میخواند به عنوان بخشهایی تاثیرگذار از نمایش در ذهن مخاطب میمانند.
در خصوص انگیزه دراماتیك قهرمان قصه نیز اتفاق مهمی در روند اقتباس افتاده و یك وجه جدید به كار اضافه شده است. در واقع حسن وقتی متوجه میشود این غول پدرش را كشته و میراث خانوادگیشان یعنی مرغ تخم طلا و چنگ سحرآمیز را دزدیده، تصمیم به انتقام میگیرد.
به گفته بهتر، حسن برای انتقام مرگ پدر و فقری كه خانواده دچارش شده، به دفعات از ساقه لوبیا بالا میرود و آنچه برمیدارد متعلق به خودش است. این نكته، هم قصه را واجد یك پیام اخلاقی كرده هم اینكه وجه بازیگوشانه جك در قصه اصلی را تا حدی تعدیل یا به گفته بهتر قانونمند و اخلاقی میكند.
چراكه در قصه اصلی جك بار اول كیسه طلا را از خانه غول برمیدارد و وقتی سكهها تمام میشود دوباره از ساقه لوبیا بالا میرود و این بار مرغ تخم طلا را برمیدارد. اما بار سوم جك نه به خاطر مال، بلكه بیشتر برای كنجكاوی به خانه غول برمیگردد و چنگ را برمیدارد.
اما در نمایشنامه ایرانی قهرمان قصه یك انگیزه دراماتیك كلاسیك و منطقی با رنگآمیزی شرقی پیدا كرده كه به انتقام خون پدر این كارها را انجام میدهد نه از سر شیطنت، كنجكاوی یا جاهطلبی.
ادامه دارد....................
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
http://www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
یادی از نمایش عروسكی خاطرهانگیز «حسن و خانمحنا»
در واقع یكی از دلایل برجسته نشدن كاراكترهای عروسكی در طول این سالها نسبت به شخصیتهای عروسكی دهه 60، در درجه اول همین نكته است كه....
در ادامه........
دومین ویژگی مهم این نمایش را باید كارگردانی و اجرای آن دانست كه مرحوم اردشیر كشاورز آن را به عهده داشت. این نمایش همان اوایل دهه 60 ابتدا به شكل نوار صوتی همراه با كتاب قصه از سوی شركت قصهگو كه متعلق به انتشارات بیتا بود به بازار آمد.
اجرای صحنهای این نمایش كه از تلویزیون پخش شد به شیوه عروسكگردانی با لباس سیاه بر پسزمینه سیاه بود كه تمركز نور صحنه روی عروسكها باعث میشد عروسكگردانها دیده نشوند و حركات عروسكها واقعی و ملموس به نظر بیاید.
همچنین استفاده از صداپیشگانی برجسته و حرفهای باعث شد این كاراكترها جذابیت و ماندگاری در ذهن مخاطب پیدا كنند، بخصوص با توجه به موزیكال بودن نمایش و ترانههایی كه متناسب با موقعیتهای دراماتیك خوانده میشد و آن مقاطع را در ذهن مخاطب نشانهگذاری میكرد.
صداپیشگانی مثل گیتا خاكپور در نقش حسن، سودابه گوهری در نقش مادر حسن و عزیز حاتمی در نقش خانمحنا و ترانههایی كه در دو مقطع اشاره شده، خوانده میشد با تكیه بر مهارت این صداپیشگان برجستهتر شد. جایی كه حسن در دلتنگی دوری از خانمحنا آواز میخواند با صدای گیتا خاكپور و ترانههایی كه چنگ سحرآمیز با صدای نسرین ارمگان میخواند با تكیه بر شعر، ترانه و آوازهای حرفهای خاطرهانگیز شدند.
با تكیه بر ویژگیهای موزیكال این نمایش، قطعا آهنگساز كار نقش ویژهای در این تاثیرگذاری داشته است. آهنگسازی این نمایش را مرحوم استاد جلال ذوالفنون به عهده داشت كه با گروه نوازندگان حرفهای خود این ترانههای زیبا را به بهترین شكل در ذهن ما ماندگار كرد.
در نمایش حسن و خانمحنا همچون بسیاری از آثار ماندگار دهه 60 كه بعد از 30 سال در ذهن مخاطب زنده و روشن است، یك نكته مهم قابل ردیابی است. این نكته كه تاثیرگذاری و ماندگاری این آثار بخصوص در دهه 60 كه محدودیتهای مضمونی شرایط را بستهتر میكرد، ارتباط مستقیم با كیفیت این آثار و وجه حرفهای و تخصصی هنرمندان آنها داشت.
چه بسا یك نمایش عروسكی به خاطر كودكانه بودن و جنس فانتزی و موزیكال به نوعی سهلالوصول و ساده به نظر بیاید و این پیشداوری وجود داشته باشد كه حضور موزیك و چند عروسك با تكیه بر یك متن نیمبند میتواند مخاطب را همراه كند و به خنده وادارد.
اما وسواس و دقت نظر برنامهسازان دهه 60 نشان میدهد تا چه حد برای كیفیت كار ارزش قائل بودند و جدیت كار برایشان آنچنان مهم بوده كه مثلا آهنگسازی این نمایش موزیكال كودكانه را استاد ذوالفنون به عهده داشته یا صداپیشگان و نقشآفرینان حرفهای كار، طراح و كارگردان این نمایش خاطرهانگیز و البته متن حسابشدهای كه به بهای اقتباس از یك افسانه كهن، همه كار را بر دوش این قصه قدیمی نگذاشته و نویسنده توانسته ابتكار عمل را به دست بگیرد و با یك اقتباس هوشمندانه به نوعی، وجوهی جدید را وارد كار كند و در عین وامداری، استقلال نگاه داشته باشد.
هرچند این نگاه میتواند منجر به هدفمند شدن بازیگوشی و شیطنتهای قهرمان قصه با یك نیاز دراماتیك جدی و اخلاقی باشد، اما واقعیت این است كه توانسته قصه را برای مخاطب كودك در عین جذابیتهای موجود، واجد زیرمتن كند تا بعدها اگر رسوبی از نمایش در ذهنش ماند با تكیه بر همین وجوه باشد كه به نوعی كار را هدفدار و ایرانی كرده است.
این نكتهای است كه در اقتباس از آثار كلاسیك و قدیمی بخصوص در حیطه كودكان كمتر مورد توجه قرار میگیرد و معمولا به یك اقتباس وفادارانه بسنده میشود. حال آنكه درك درست نویسنده نه تنها میتواند قصه اولیه را بسط دهد، بلكه میتواند زمان و مكان و شرایط را به نوعی در درام دخیل كند تا در نهایت به خوانشی جدید از یك قصه آشنا برسد.
عروسكهای با شناسنامه
طراحی عروسكهای حسن و خانم حنا یكی از عوامل جذابیت و ماندگاری آن بود؛ عروسكهایی كه سمپاتیك و زیبا و در عین حال ایرانی و شناسنامهدار بودند. مثل حسن با آن كلاه روستایی و پیژامهاش یا خانمحنا با آن چشمان فروافتاده كه همراهی برانگیز بود و همچنین عروسك مادر، زن غول و... كه هم بامزه بودند هم واقعی و وجه فانتزی قصه باعث نشده بود دور از ذهن و غیرواقعی باشند.
شاید علت اصلی این نكته كه در سه دهه اخیر تعداد عروسكهایی كه توانستهاند از برنامهها و مجموعههای نمایشی كودك گذر كنند و وارد خاطره مخاطبانشان شوند، اندك بوده همین وجه باشد كه در طراحی عروسكها به وجه واقعی و نخ ارتباطی كه میتواند سویه فانتزی و رئال كاراكتر عروسكی را به هم مرتبط كند كمتر دقت شده است. بیشتر عروسكها یا مثل زیزیگولو صرفا فانتزی و جذاب هستند یا مثل كلاهقرمزی رئال و سمپاتیك كه تعدادشان كم است. اما بخش اعظم عروسكها به شكلی غریب حالت بینابینی پیدا میكنند كه نه میتوان آنها را دوست داشت و نه با دنیا و مسائلشان ارتباط برقرار كرد.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
http://www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
و در انتها اینکه
من این نمایش رو از دقیقه ۳۰ به بعد دارم (از ماهواره ضبط کردم)
هر کس خواست pm بده 
در ضمن اینجا هم می تونید بجوریدش 
http://www.y o u t u b e . c o m/watch?v=c2pPsKQM2YY
vimeo.com/23430769
(۱۳۹۲/۷/۱۰ صبح ۱۱:۵۶)بولیت نوشته شده: [ -> ]
یادی از نمایش عروسكی خاطرهانگیز «حسن و خانمحنا»
در واقع یكی از دلایل برجسته نشدن كاراكترهای عروسكی در طول این سالها نسبت به شخصیتهای عروسكی دهه 60، در درجه اول همین نكته است كه....
خانمحنا كجایی؟
در میان خیل آثار كودك تلویزیونی دهه 60 و تنوعی كه در ساختار برنامههای كودكانه بود، نمایشها و سریالهای عروسكی جایگاه ویژهای داشت.
این جایگاه ویژه، هم به نگاه حرفهای حاكم بر فیلمنامه و اجرا بازمیگشت، هم به طراحی هنرمندانه عروسكها. عروسكهایی جذاب و سمپاتیك كه ورای شخصیتپردازی فیلمنامهای میتوانستند به شكل بالقوه كودكان را جذب كنند و بامزه و كنجكاو برانگیز باشند و این ویژگی مهم نمایشها و مجموعههای عروسكی دهه 60 بود كه امروزه كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
در واقع یكی از دلایل برجسته نشدن كاراكترهای عروسكی در طول این سالها نسبت به شخصیتهای عروسكی دهه 60، در درجه اول همین نكته است كه به ظاهر بامزه عروسكهای امروزی توجه نمیشود و بیشتر آنها دافعهبرانگیز هستند تا جذاب.
البته در مرحله بعد باید به شخصیتپردازی فیلمنامهای این عروسكها نیز اشاره كرد كه اغلب بدون كمترین ویژگی متمایزكننده، شبیه هم و تكراری است و هیچ وجه برانگیزانندهای برای مخاطب كودك جز یك صدای زیر و تغییر شكل داده شده، ندارد.
یكی از نمایشهای عروسكی كه در دهه 60 از تلویزیون پخش شد و خاطره خوب تماشای آن همچنان با مخاطب كودك و بزرگسال آن روزگار همراه است، نمایش موزیكال «حسن و خانمحنا» بود كه چند ویژگی مهم را با خود به همراه داشت.
به عنوان نخستین ویژگی باید به متن این نمایش اشاره كرد كه اقتباسی بود از افسانه كهن «جك و لوبیای سحرآمیز» كه فاطمه ابطحی به شكلی هوشمندانه آن را ایرانیزه كرده بود. در این اقتباس، مولفههای تعیینكننده داستان بر یك بستر باورپذیر ایرانی و اینجایی آنچنان به درستی تعریف شد كه در عین بازنمایی خاطرات كتابی كه مخاطب آن را بارها خوانده بود، این حس را منتقل میكرد كه در حال تماشای یك قصه و نمایش ایرانی با مایههای سنتی البته با حفظ تم اصلی اثر و منبع اقتباس است.
همین متكی بودن بر یك اثر ادبی كهن، چارچوب داستان را به گونهای استوار و محكم كرد كه لزوما به مفهوم نفی خوانش جدید از چنین قصهای نبود؛ بلكه حضور چنین منبع اقتباسی، خیال نویسنده و كارگردان را راحت كرد كه بر مسیری حساب شده، مشخص و امتحان پس داده حركت میكنند و با درك درست از قصه، موقعیت داستانی و تم اصلی میتوانند به شكلی هوشمندانه دست به تغییر و تحول بزنند.
جك و لوبیای سحرآمیز از آن قصههایی است كه به واسطه چارچوب درست و تم هوشمندانه، قابلیت بازخوانیهای مختلف در هر مدیومی را دارد و بارها در انیمیشنها و فیلمهای سینمایی مختلف به آن استناد شده است. بخصوص جنس فانتزی آن اجازه میدهد مرز میان واقعیت و خیال، رئال و فانتزی به گونهای در هم ادغام شود كه حتی قهرمان قصه از یك پسربچه بازیگوش تبدیل شود به مردی سرگشته در دنیای مدرن امروز كه علاج مشكلات زندگی رئال روی زمین را در پل ارتباطیای مثل ساقه لوبیا مییابد كه او را به جهان فانتزی و خیال مرتبط میكند.
با این اشاره به دستمایه مستعدی كه در بطن قصه اصلی وجود دارد، نویسنده نمایشنامه را با انتخاب جایگزینهای مناسب برای كاراكترهای داستان ایرانیزه كرده و با تبدیل كردن جك به حسن كه پسركی روستایی است كه با مادرش به تنهایی در فقر زندگی میكند، خانمحنا را به عنوان دوست و سنگ صبور حسن معرفی میكند.
رابطه حسن و خانمحنا در نمایش به گونهای تنگاتنگ تعریف شده كه میتوان گفت این وجه به شكلی خودخواسته به خط اصلی تبدیل شده و به همین دلیل هم نام نمایش حسن و خانمحنا است نه حسن و ساقه لوبیا یا لوبیای سحرآمیز.
با وامداری از این مولفهها، زندگی فقیرانه حسن و مادرش و خانمحنا و تصمیمی كه مادر برای فروش گاو میگیرد تا پولی دستشان را بگیرد و حسن با وجود میل باطنی مجبور به این كار میشود، در نمایش پرداختی دراماتیكتر پیدا كرده است.
بخصوص دلتنگی حسن پس از معاوضه خانمحنا با چند دانه لوبیا كه در نمایش موزیكال با شعر و آهنگی تاثیرگذار این مقطع از نمایش و حس و حال بین حسن و خانمحنا برجسته شده است.
همان طور كه دزدیدن مرغ تخم طلا و چنگ سحرآمیز از خانه غول كه بالای ابرها قرار دارد، با تكیه بر ترانههایی كه چنگ میخواند به عنوان بخشهایی تاثیرگذار از نمایش در ذهن مخاطب میمانند.
در خصوص انگیزه دراماتیك قهرمان قصه نیز اتفاق مهمی در روند اقتباس افتاده و یك وجه جدید به كار اضافه شده است. در واقع حسن وقتی متوجه میشود این غول پدرش را كشته و میراث خانوادگیشان یعنی مرغ تخم طلا و چنگ سحرآمیز را دزدیده، تصمیم به انتقام میگیرد.
به گفته بهتر، حسن برای انتقام مرگ پدر و فقری كه خانواده دچارش شده، به دفعات از ساقه لوبیا بالا میرود و آنچه برمیدارد متعلق به خودش است. این نكته، هم قصه را واجد یك پیام اخلاقی كرده هم اینكه وجه بازیگوشانه جك در قصه اصلی را تا حدی تعدیل یا به گفته بهتر قانونمند و اخلاقی میكند.
چراكه در قصه اصلی جك بار اول كیسه طلا را از خانه غول برمیدارد و وقتی سكهها تمام میشود دوباره از ساقه لوبیا بالا میرود و این بار مرغ تخم طلا را برمیدارد. اما بار سوم جك نه به خاطر مال، بلكه بیشتر برای كنجكاوی به خانه غول برمیگردد و چنگ را برمیدارد.
اما در نمایشنامه ایرانی قهرمان قصه یك انگیزه دراماتیك كلاسیك و منطقی با رنگآمیزی شرقی پیدا كرده كه به انتقام خون پدر این كارها را انجام میدهد نه از سر شیطنت، كنجكاوی یا جاهطلبی.
ادامه دارد....................
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
http://www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
یادی از نمایش عروسكی خاطرهانگیز «حسن و خانمحنا»
در واقع یكی از دلایل برجسته نشدن كاراكترهای عروسكی در طول این سالها نسبت به شخصیتهای عروسكی دهه 60، در درجه اول همین نكته است كه....
در ادامه........
دومین ویژگی مهم این نمایش را باید كارگردانی و اجرای آن دانست كه مرحوم اردشیر كشاورز آن را به عهده داشت. این نمایش همان اوایل دهه 60 ابتدا به شكل نوار صوتی همراه با كتاب قصه از سوی شركت قصهگو كه متعلق به انتشارات بیتا بود به بازار آمد.
اجرای صحنهای این نمایش كه از تلویزیون پخش شد به شیوه عروسكگردانی با لباس سیاه بر پسزمینه سیاه بود كه تمركز نور صحنه روی عروسكها باعث میشد عروسكگردانها دیده نشوند و حركات عروسكها واقعی و ملموس به نظر بیاید.
همچنین استفاده از صداپیشگانی برجسته و حرفهای باعث شد این كاراكترها جذابیت و ماندگاری در ذهن مخاطب پیدا كنند، بخصوص با توجه به موزیكال بودن نمایش و ترانههایی كه متناسب با موقعیتهای دراماتیك خوانده میشد و آن مقاطع را در ذهن مخاطب نشانهگذاری میكرد.
صداپیشگانی مثل گیتا خاكپور در نقش حسن، سودابه گوهری در نقش مادر حسن و عزیز حاتمی در نقش خانمحنا و ترانههایی كه در دو مقطع اشاره شده، خوانده میشد با تكیه بر مهارت این صداپیشگان برجستهتر شد. جایی كه حسن در دلتنگی دوری از خانمحنا آواز میخواند با صدای گیتا خاكپور و ترانههایی كه چنگ سحرآمیز با صدای نسرین ارمگان میخواند با تكیه بر شعر، ترانه و آوازهای حرفهای خاطرهانگیز شدند.
با تكیه بر ویژگیهای موزیكال این نمایش، قطعا آهنگساز كار نقش ویژهای در این تاثیرگذاری داشته است. آهنگسازی این نمایش را مرحوم استاد جلال ذوالفنون به عهده داشت كه با گروه نوازندگان حرفهای خود این ترانههای زیبا را به بهترین شكل در ذهن ما ماندگار كرد.
در نمایش حسن و خانمحنا همچون بسیاری از آثار ماندگار دهه 60 كه بعد از 30 سال در ذهن مخاطب زنده و روشن است، یك نكته مهم قابل ردیابی است. این نكته كه تاثیرگذاری و ماندگاری این آثار بخصوص در دهه 60 كه محدودیتهای مضمونی شرایط را بستهتر میكرد، ارتباط مستقیم با كیفیت این آثار و وجه حرفهای و تخصصی هنرمندان آنها داشت.
چه بسا یك نمایش عروسكی به خاطر كودكانه بودن و جنس فانتزی و موزیكال به نوعی سهلالوصول و ساده به نظر بیاید و این پیشداوری وجود داشته باشد كه حضور موزیك و چند عروسك با تكیه بر یك متن نیمبند میتواند مخاطب را همراه كند و به خنده وادارد.
اما وسواس و دقت نظر برنامهسازان دهه 60 نشان میدهد تا چه حد برای كیفیت كار ارزش قائل بودند و جدیت كار برایشان آنچنان مهم بوده كه مثلا آهنگسازی این نمایش موزیكال كودكانه را استاد ذوالفنون به عهده داشته یا صداپیشگان و نقشآفرینان حرفهای كار، طراح و كارگردان این نمایش خاطرهانگیز و البته متن حسابشدهای كه به بهای اقتباس از یك افسانه كهن، همه كار را بر دوش این قصه قدیمی نگذاشته و نویسنده توانسته ابتكار عمل را به دست بگیرد و با یك اقتباس هوشمندانه به نوعی، وجوهی جدید را وارد كار كند و در عین وامداری، استقلال نگاه داشته باشد.
هرچند این نگاه میتواند منجر به هدفمند شدن بازیگوشی و شیطنتهای قهرمان قصه با یك نیاز دراماتیك جدی و اخلاقی باشد، اما واقعیت این است كه توانسته قصه را برای مخاطب كودك در عین جذابیتهای موجود، واجد زیرمتن كند تا بعدها اگر رسوبی از نمایش در ذهنش ماند با تكیه بر همین وجوه باشد كه به نوعی كار را هدفدار و ایرانی كرده است.
این نكتهای است كه در اقتباس از آثار كلاسیك و قدیمی بخصوص در حیطه كودكان كمتر مورد توجه قرار میگیرد و معمولا به یك اقتباس وفادارانه بسنده میشود. حال آنكه درك درست نویسنده نه تنها میتواند قصه اولیه را بسط دهد، بلكه میتواند زمان و مكان و شرایط را به نوعی در درام دخیل كند تا در نهایت به خوانشی جدید از یك قصه آشنا برسد.
عروسكهای با شناسنامه
طراحی عروسكهای حسن و خانم حنا یكی از عوامل جذابیت و ماندگاری آن بود؛ عروسكهایی كه سمپاتیك و زیبا و در عین حال ایرانی و شناسنامهدار بودند. مثل حسن با آن كلاه روستایی و پیژامهاش یا خانمحنا با آن چشمان فروافتاده كه همراهی برانگیز بود و همچنین عروسك مادر، زن غول و... كه هم بامزه بودند هم واقعی و وجه فانتزی قصه باعث نشده بود دور از ذهن و غیرواقعی باشند.
شاید علت اصلی این نكته كه در سه دهه اخیر تعداد عروسكهایی كه توانستهاند از برنامهها و مجموعههای نمایشی كودك گذر كنند و وارد خاطره مخاطبانشان شوند، اندك بوده همین وجه باشد كه در طراحی عروسكها به وجه واقعی و نخ ارتباطی كه میتواند سویه فانتزی و رئال كاراكتر عروسكی را به هم مرتبط كند كمتر دقت شده است. بیشتر عروسكها یا مثل زیزیگولو صرفا فانتزی و جذاب هستند یا مثل كلاهقرمزی رئال و سمپاتیك كه تعدادشان كم است. اما بخش اعظم عروسكها به شكلی غریب حالت بینابینی پیدا میكنند كه نه میتوان آنها را دوست داشت و نه با دنیا و مسائلشان ارتباط برقرار كرد.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
http://www.seemorgh.com/culture
منبع: jamejamonline.ir
و در انتها اینکه
من این نمایش رو از دقیقه ۳۰ به بعد دارم (از ماهواره ضبط کردم)
هر کس خواست pm بده 
در ضمن اینجا هم می تونید بجوریدش 
http://www.y o u t u b e . c o m/watch?v=c2pPsKQM2YY
vimeo.com/23430769
من این نمایشنامه رو به صورت صوتی کامل دارم اگر وقت کردم برای دوستان میگذارم.
سلام دوستان امروز (بچه های دیروز) 
من این داستان ها رو با فرمت Mp3 دارم
هر کس خواست فقط اشاره کنه .............

۰۱ – ۶جوجه کلاغ و ۱ روباه
۰۲ – آقا موش شکمو
۰۳ – علیمردان در شهر شیطان
۰۴ – آلیس در سرزمین عجایب
۰۵ – علیمردان خان
۰۶ – امیر ارسلان نامدار
۰۷ – انگشت طلایی
۰۸ – آرش کمانگیر
۰۹ – آوازه خوان های شهر قصه
۱۰ – بز بز قندی
۱۱ – دالی موشه
۱۲ – دزده و مرغ فلفلی نویسنده: منوچهر احترامی
۱۳ – گالیور در جزیره کوتوله ها
۱۴ – گردن کج گلابی با صدای مرحوم مقبلی و مرحوم مهر پرور
۱۵ – غنچه گل سرخ سیندرلا
۱۶ – غول خودخواه
۱۷ – گربه های اشرافی و گربه های زیر شیروانی
۱۸ – حسن و خانم حنا
۱۹ – حسن کچل
۲۰ – کدو قلقله زن
۲۱ – کرم شب تاب
۲۲ – خاله پیرزن ، گربه بلا موش ناقلا
۲۳ – خاله سوسکه
۲۴ – خاله سوسکه کجا میری
۲۵ – خرگوش ها و ستاره ها
۲۶ – خروس زَری، پیرهن پَری نویسنده: احمد شاملو
۲۷ – کوتی و موتی نویسنده و کارگردان: بیژن مفید
۲۸ – لورل و هاردی
۲۹ – ماه و پلنگ نویسنده و کارگردان: بیژن مفید
۳۰ – مری پاپینز
۳۱ – پری کوچولوی دریایی
۳۲ – پینوکیو ، آدمک چوبی
۳۳ – رامین و رامش در جنگل
۳۴ – سند باد
۳۵ – شهر قصه نویسنده و کارگردان: بیژن مفید
۳۶ – شهر موشها
۳۷ – شازده کوچولو
۳۸ – شنگول و منگول
۳۹ – شاپرک خانوم نویسنده و کارگردان: بیژن مفید
۴۰ – شغال دانشمند
۴۱ – سیندرلا
۴۲ – تیز چنگال ماهیچه دوست
۴۳ – تام انگشتی فسقلی
۴۴ – تُرُب نویسنده و کارگردان: بیژن مفید
۴۵ – زبون دراز
۴۶ – زورو با صدای گویندگان اصلی فیلم زورو
۴۷ – زورو۱ با صدای گویندگان اصلی فیلم زورو
۴۸ – آهنگ کارتون
۴۹ – دم گربه
۵۰ – حسن و گلی
۵۱ – اولین مبارزه
۵۲ – گربه چکمه پوش
۵۳ – جن پینه دوز
۵۴ - شیطون بلا
۵۵ - گرگ بد گنده (با آهنگ معروف کی از گرگ بد گنده می ترسه)
در ضمن توی you tube عبارت ((نمایش حسن و لوبیای سحر آمیز)) رو Search کنید
کل نمایش رو به ۱۱ فایل تصویری تقسیم کرده
همش رو می تونید دانلود کنید
اگر هم سرعت و حوصله نداشتید (که معمولا اون دومی بین ما ایرانیها نایابه)

هیچ مشکلی نیست من کامل دارمش
کارتون بوب و بوبک مربوط به کشور چک ساخت سال 1979 در مورد دو تا خرگوش بود که تو کلاه شعبده بازی زندگی می کردن
![[تصویر: 1380969614_4321_dcbd643ab3.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380969614_4321_dcbd643ab3.jpg)
یادش بخیر!!!!!!!!!!!!!
آگهی پخش کارتون عصر حجر روزنامه سال 1353
![[تصویر: 1380970012_4321_b3321d1082.JPG]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380970012_4321_b3321d1082.JPG)
![[تصویر: 1380970037_4321_1e30738e9d.JPG]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380970037_4321_1e30738e9d.JPG)
زورو..........
![[تصویر: 1380970151_4321_975e59bf6d.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380970151_4321_975e59bf6d.jpg)
![[تصویر: 1380970176_4321_fe5fe95a04.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380970176_4321_fe5fe95a04.jpg)
![[تصویر: 1380970253_4321_5cc5213211.JPG]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380970253_4321_5cc5213211.JPG)
برنامه كودك تلويزيون ملی ایران قسمتي داشت به نام بچه ها، بچهها كه در اون دو بازيگر به نامهاي مهرنگ و اورنگ نقش دو تا پسربچه را بازي ميكردند كه يكي بزرگتر و عاقل و دانا بود، يكي هم شيطون و سربههوا. توي هر قسمت هم موضوع خاصي رو در قالب نمايشي شاد و خندهدار به بچهها آموزش ميدادند.
نقش مهرنگ شيطون و بازيگوش رو شادروان فرهنگ مهرپرور بازي ميكرد و نقش اورنگ رو هم آقايي به نام حسين واعظي
![[تصویر: 1380970757_4321_b8f455ad03.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380970757_4321_b8f455ad03.jpg)
تيتراژ ابتدا و انتهاي بچهها، بچه ها هم قطعه زيباي Turkish March يا Rondo Alla Turca اثر ولفگانگ آمادئوس موتزارت بود
تصويري از سركار خانم احترام برومند در برنامه زير گنبد كبود (برنامه كودك تلويزيون / دهه پنجاه)
![[تصویر: 1380970904_4321_822c02730d.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380970904_4321_822c02730d.jpg)
شعر زیبای مادر از کتاب فارسی دوم دبستان قدیم
![[تصویر: 1380971030_4321_77094a08de.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380971030_4321_77094a08de.jpg)
درسهای زیبای بازار و بادبادک از کتاب فارسی اول دبستان قدیم
![[تصویر: 1380971153_4321_db4ddaf84e.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380971153_4321_db4ddaf84e.jpg)
(۱۳۹۲/۷/۱۳ عصر ۰۲:۳۰)بولیت نوشته شده: [ -> ]
برنامه كودك تلويزيون ملی ایران قسمتي داشت به نام بچه ها، بچهها كه در اون دو بازيگر به نامهاي مهرنگ و اورنگ نقش دو تا پسربچه را بازي ميكردند كه يكي بزرگتر و عاقل و دانا بود، يكي هم شيطون و سربههوا. توي هر قسمت هم موضوع خاصي رو در قالب نمايشي شاد و خندهدار به بچهها آموزش ميدادند.
نقش مهرنگ شيطون و بازيگوش رو شادروان فرهنگ مهرپرور بازي ميكرد و نقش اورنگ رو هم آقايي به نام حسين واعظي
![[تصویر: 1380970757_4321_b8f455ad03.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/4321/1380970757_4321_b8f455ad03.jpg)
اورنگ نام برادر كوچك مرحوم فرهنگ مهرپرور است كه در اين برنامه استفاده شده بود .متاسفانه اورنگ مهرپرور هم درست ده سال پس از برادر هنرمندش بدرودحيات گفت.


اينهم وبلاگ خانمي كه پس از سالها هنوز مهر پدرانه مرحوم فرهنگ مهرپرور را در دل دارد:
http://farhang22.blogfa.com/
در پیج ( بالبخند وارد شوید / ف ی س ب و ک ) این عکس از کارتون ( نیلز ) رو قرار داده بودند و از آن سوالهای !!! پرسیده بودند که : عمرآ اگه کسی سنش قد بده و این رو بخاطر بیاره ؟ 
( این قسمتش جالبه ) :
در کامنتی خانم شوکت حجت پاسخ داده بود : من خوب یادمه چون خودم بجاش حرف زدم .
![[تصویر: 1383440586_3053_26c9162a26.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/3053/1383440586_3053_26c9162a26.jpg)