نانوک شمال ساخته رابرت فلاهرتی و روایت مرحوم نارنجی ها. توکتو پسرکی که مادر وپدربزرپش را دوست میداشت
پدر بزرگ و فسقلی. این کار بکن اون کار را نکن. تیکه کلام پدر بزرگ بود.
یک قسمت از کارتون عروسکی فسقلی و پدربزرگ رو هم داشتم
گذاشتم برای دوستان عزیز (قابل توجه لوسین گرامی)
http://eershad.persiangig.com/video/Fesgheli%20&%20Pedarbozorg.flv/download

وروجک و آقای نجار
این مجموعه در دهه هفتاد در تلویزیون ایران به نمایش درآمد.
با تیپ گویی بسیار زیبای : زنده یاد اصغر افضلی بجای وروجک و پرویز ربیعی بجای استاد ادر نجار.
وروجک و آقای ادر (به آلمانی: Meister Eder und sein Pumuckl) یک مجموعهٔ تلویزیونی آلمانی برای کودکان است که بین سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۸ ساخته شد.
داستان این مجموعه در مورد موجودی کوچک، گهگاه نامرئی و از دنیایی ناشناختهاست که بنا به میل خود و یا در مواردی مثلاً به دلیل گرفتار شدن در چسبهای کارگاه استاد اِدر نجار ( با بازی زنده یاد Gustl Bayrhammer " گاستل بایرهامر " 1922 /1993 ) قابل رویت میشود.
وروجک (با صدای " هانس کلارین " Hans Clarin ) که موجودی خرابکار ولی مهربان و دوستداشتنی است در کنار ادر نجار ماجراهای جالبی را خلق میکند.
![[تصویر: 1384828176_3053_3bd3c7aea0.jpg]](http://cafeclassic5.ir/imgup/3053/1384828176_3053_3bd3c7aea0.jpg)
دوستان کسی ردی از این کارتون پیدا کرده ؟
در مورد شهری بود پر از باطری. باطریها با هم زندگی میکردند. (عروسکی بود- استاپ موشن) یه باتری اومد که شهر رو به آتش کشید و آخرش باطریها با هم متحد شدند و شهر رو نجات دادند. از آهنگهایونجلیز هم در این اثر استفاده شده بود.
این کارتون خیلی خوب یادم هست که در مورد اتحاد و همبستگی بود
قبلا در موردش بحث شده و تصویری هم با برنامه paint طراحی کردم و قرار دادم
پیداش کنم دوباره آپ میکنم
با سلام به همه هم کافه ای ها عزیز
حالا که بتمن عزیز اون کارتون باطری ها رو یادآوری کرد. یکدفعه یاد یک کارتون (شایدم شبه کارتون بود... ازین نقاشی های متحرک) افتادم که به صورت مبهم تو ذهنم هست. گمون کنم داستان توی یک روستا بود و یک سری درگیریهایی پیش میومد که شاید سر تقسیم آب بود... بعد یک عده با داس و بیل و سه شاخ و اینجور چیزا راه میوفتادن که انتقام بگیرن. و به صورت دسته ای به سمت بیننده حرکت می کردند و سایه های خودشون و سلاحاشون بزرگتر می شد و حالت ترسناکی داشت. یک آهنگ وحشتناک هم روش بود که یادمه میترسیدم ازش. کسی از رفقا هست که این رو خاطرش باشه؟؟؟
اسمش سَما، نگهبان چشمه بود
دختری که از ناحیه پا فلج بود و پدر و مادر با پیشنهادش موافقت میکنن و قرار میشه بالای تپه نگهبانی بده و هر گاه احساس خطر کرد طنابی رو بکشه تا صدای زنگ به صدا دربیاد و اهالی روستا متوجه حضور سارقین باشن
___________________________________________________________________
آخرش رو خیلی خوب متوجه نشدم! اینکه سما کشته میشه؟ یا اینکه ناپدید میشه؟!
یادمِ کفشاش جا موند و خودش غیب شد!
(۱۳۹۲/۹/۲ صبح ۰۲:۰۲)BATMAN نوشته شده: [ -> ]
اسمش سَما، نگهبان چشمه بود
دختری که از ناحیه پا فلج بود و پدر و مادر با پیشنهادش موافقت میکنن و قرار میشه بالای تپه نگهبانی بده و هر گاه احساس خطر کرد طنابی رو بکشه تا صدای زنگ به صدا دربیاد و اهالی روستا متوجه حضور سارقین باشن
___________________________________________________________________
آخرش رو خیلی خوب متوجه نشدم! اینکه سما کشته میشه؟ یا اینکه ناپدید میشه؟!
یادمِ کفشاش جا موند و خودش غیب شد!
دقیقا درسته . درود بر حافظه ی هوشیار بتمن عزیز . واقعا ممنون
حالا که حرف ترس شد باید یه اعترافی بکنم که شدیدا از برنامه عروسکی و عروسک وروره جادو می ترسیدم!!!
مخصوصا ازون صداش!!!
کسی آیا یادش هست صدای وروره جادورو کی صحبت می کرد؟
در ضمن اگه از این 2 تا برنامه دوستان لینکی برای دانلود دارن ممنون میشم لطف کنن و بزارن
(۱۳۹۲/۹/۲ عصر ۰۶:۳۸)سی.سی. باکستر نوشته شده: [ -> ]
حالا که حرف ترس شد باید یه اعترافی بکنم که شدیدا از برنامه عروسکی و عروسک وروره جادو می ترسیدم!!!
مخصوصا ازون صداش!!!
من هم اعتراف میکنم که :
از ( برونیکا در چوبین / غولها و جادوگران در سندباد و حتی صدای ناصرممدوح / جن ها در کارتون توشیشان / عروسکهای چاق و لاغر و مامور ایکس 325 / و چندتای دیگه ) میترسیدم .
حالا که ترسو ها دارند اعتراف می کنند من هم بگم که اولش که بچه بودم ازاون جادوگر که سوار جارو بودتوی کارتون مامفی میترسیدم .ازاون پیرزن وحشت ناک سریال جزیره گریز هم خیلی می ترسیدم .بعدیکبار یک فیلم داستانی ایرانی داد که یک پیرزن بود بچه هاازش میترسیدن به نام ننه خاتون .باور کنید اون موقع ها که توالت ها تو حیاط بود تا میامدیم شب بریم توالت داداشم از تو اتاق داد میزد ننه خاتون نگیردت ما هم تو توالت مثل فشنگ میزدیم می پریدیم تو اتاق.
(۱۳۹۲/۹/۳ عصر ۱۱:۱۸)سناتور نوشته شده: [ -> ]
حالا که ترسو ها دارند اعتراف می کنند من هم بگم که اولش که بچه بودم ازاون جادوگر که سوار جارو بودتوی کارتون مامفی میترسیدم .ازاون پیرزن وحشت ناک سریال جزیره گریز هم خیلی می ترسیدم .بعدیکبار یک فیلم داستانی ایرانی داد که یک پیرزن بود بچه هاازش میترسیدن به نام ننه خاتون .باور کنید اون موقع ها که توالت ها تو حیاط بود تا میامدیم شب بریم توالت داداشم از تو اتاق داد میزد ننه خاتون نگیردت ما هم تو توالت مثل فشنگ میزدیم می پریدیم تو اتاق.
جادوگر تو مامفی رو خوب اومدی سناتور
فکر نکنم از بچه های اینجا کسی درست اون سریال رو یادش باشه!
(۱۳۹۲/۹/۴ صبح ۱۲:۴۲)اسپونز نوشته شده: [ -> ]
جادوگر تو مامفی رو خوب اومدی سناتور
فکر نکنم از بچه های اینجا کسی درست اون سریال رو یادش باشه!
اسپونز گرامی من کاراکتر مامفی و دوستش مترسک رو یادمه مخصوصا آهنگ زیبای تیتراژ سریال که اسم مامفی توش چندبار تکرار میشد...ولی هرچی اول فکر کردم قیافه جادوگره رویادم نیومد.برای همین تو نت سرچ کردم واین اطلاعات رو دستچین کردم شاید برای خیلیها تجدید خاطره ای بشه...
سریال عروسکی مامفی با نام اصلی Here Comes Mumfie درسال 1975 و76 توسط شبکه آمریکایی ATV در دوفصل و 52 قسمت 11 دقیقه ای تولید شد که برگرفته از کتابی با همین نام نوشته خانم کاترین توزر در دهه 30 میلادی است.
مامفی بچه فیل ساده دل ومهربانی است که با پدر ومادرش آقا وخانم جامبو زندگی میکند در حالیکه آنها سعی در تربیت وحفاظت از او دارند ،عمو (یا دایی) ساموئل که وسط جنگل در یک کشتی کهنه زندگی میکند به ماجراجویی ترغیبش میکند.این ماجراها که اساس داستانند عمدتا خطرآفرین هستند ولی مامفی یک فرشته نگهبان دارد که همیشه مراقب وپشتیبان اوست به اسم مترسک که دوست صمیمی مامفی است و در جیبش یک موش کوچولو بانام پنکی نگهمی دارد! که در مواقع لزوم رونماییش میکند.اما کاراکتربدجنس قصه که همیشه سعی در اغفال و محبوس کردن مامفی را دارد پیرزن جادوگر بیریختی است که در قصری در آسمان میان ابرهای سیاه زندگی میکندویک گربه سیاه دردساز به اسم نرو دارد...

اینم لینک تیتراژ وترانه زیبای ابتدای سریال با فرمت MP4 با حجم 3 مگ
http://s1.picofile.com/file/8101583118/_...http://s1.picofile.com/file/8101583118/_Here_Comes_Mumfie_1975
*************************************************
اما بحث ترس شد هرچی فکر کردم توبچگی از چیزی نمیترسیدم عوضش بزرگ که شدم هروقت سریال سمندون رو میداد من شبش از ترس خوابم نمیبرد واسه همین بعد دوسه قسمت از خیردیدنش گذشتم 
یه برنامه عروسکی بسیار زیبا بود که یه آقایی با یه جیپ (فکر کنم قرمز ) نامه پست میکرد. فضاسازی جالبی هم داشت . جاده های باریک و زیبا و پر پیچ و خم....
عزیزان .کسی اسم این برنامه رو یادشه ؟