تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: قهوه خانه ی کافه کلاسیک
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35

عصرهای جمعه چون ممکن است برخی از دوستان به تفریح و طبیعت رفته باشند شاید چندان مناسب نباشد. ساعت 11 تا 12 شب یکی از روزهای هفته چطور است ؟ مثلا شنبه .

اینطوری هم میتونه باشه یک بعد از ظهر کامل که محدودیت زمانی اش هم کمتر بشه...

خلاصه اینکه هر کدوم از اعضاء کافه می ارزند به صدتا آدم و بحث کردنشون به هرشکل فرمی یک اتفاق مهم برای سینمای کلاسیک دنیا به حساب میاد:D

یک بعد از ظهر کامل ؟! tajob2

همین یه شب از روزهای هفته عملی تر است. همه که اینقدر وقت آزاد ندارن. asabiفقط روزش بهتره به انتخاب دوستان باشه . اصلا میشه نظرسنجی گذاشت. ساعت 10 تا 11  و یا 11 تا 12  بد نیست . مزیت اصلی اش اینکه که مثل یک برنامه زنده می مونه و هیجان و لطف بیشتری داره. :rolleyes:

سلام علیکم جمیعا و رحمه الله  [تصویر: Ghelyon.gif]

برادران جهت قلیان و صرف قهوه تشریف بیارن داخل. [تصویر: kaffeetrinker_2.gif]

از پیتزا و فست فودها کلا بیزاریم !   [تصویر: acigar.gif]

از هر موضوع هنری و یا خودتان می تونید شروع کنید.

به قول صالح علاء باز کنید دکان که وقت عاشقی ست.

[تصویر: mocantina.gif]

هوس چای و قلیان کردم البته در جهان واقعی و در معیت دوستان . واقعا می چسبه . آدم قلیون بکشه ,  چایی بخوره و در مورد مطالب جالب صحبت کنه . و جوجه در حال طبخ باشه و تا چند دقیقه بعد آماده بشه ... با چلو و کره .

آقا دهن ما رو آب انداختی. آره . مخصوصا بوی دود ذغال و چربی جوجه ها که روی آتیش می ریزه آدم رو دیوونه می کنه. اگر کنار آب هم باشی و صدای آب هم بیاد که دیگه ... [تصویر: flat.gif]

البته من با قلیون اش مخالفم [تصویر: bad_boys_20.gif]

رنوجان تو می تونی از آب نبات چوبی استفاده کنی . دهه 60 بهش کوجکی هم گفته می شد .

البته من دیگه مخلفات جوجه - چلو و کره  رو بیان نکردم چون نیازی به گفتنش نیس .

طبیعیه که ریحون و دوغ هم باید باشه و بعدش دوباره چایی و آب نبات و این داستان همینطوری تو یه لوپ معیوب ادامه پیدا میکنه . این یکی از جذاب ترین و ارزشمند ترین لحظات زندگیه که آدم باید در اون غوطه ور بشه .

آره . دوغ محلی مخصوصا.  نه از این دوغ های مسخره ( عالیس , ... ) که مثل کشک می مونه. دوغ باید گازدار باشه و پدر صاحاب جوجه رو دربیاره. این دوغ های جدید مزه ماست یا کشک میده. [تصویر: www_MyEmoticons_com__burp.gif] این نشون میده که علاوه بر صنعت سینما , صنعت غذا هم داره به قهقرا می ره.

...خب دیگه از لهو و لعب بگذریم و به مقوله خودمان بپردازیم.

راستی همینجا از برادر تازه کافه کاپیتان اسکای ( حفظ الله طیارهو ) که با پست های خوبشان دیوار صوتی را شکسته اند تبریک می گوییم. دستشان درد نکند.

همچنین بد نیست کم کم یک مراسم یادبود برای دوست مفقود الاثر مسیو وردو بگیریم که برای شنا  وارد دریای بوشهر شدند و دیگر کسی ایشان را ندید  ایشان علاقه زیادی به هندوانه داشتند . از کلیه دوستان که از بوشهر هستند خواهش می کنیم اگر ردی از ایشان پیدا کردند به ما اطلاع دهند...

........ 

تجربه نشون داده دوستانی که در ابتدا کولاک می کنن زود انرژیشون تحلیل میره . خدا کنه کاپیتان اسکای اینطوری نباشه . فعلا که کاپیتان تیم امید کافس .

درواقع به نظر میرسه چهره های درخشانی در تیم امید هستن . نمونه دیگه مولانا الیور هاردیه که البته همزمان در تیم بزرگسالان هم توپ میزنه اما به علت مصدومیت نیم فصل اولو از دس داد.

فکر نمی کنم !

بر و بچ نیروی هوایی انرژی لایزال دارن. کاپیتان اسکای هم از همون هاست. کلی دوره های کماندویی دیده . ما نیروی زمینی هستیم . حساب ما سواست .

کافه ما حکم یک رنو-5 مدل دهه 60 رو داره که کارت سوختش ته کشیده . هر از چند وقت باید یکی هلش بده. انشااله ولی به سرپایینی رسیدیم من خودم می شینم پشت فرمون و مشکل حل میشه !  [تصویر: wind14.gif]

ارادتمند شما و جمع دوستان! کاپیتان

راستش از خیلی وخ پیش دنبال یه آلونکی بودیم که  بروبچ "دل شدگان" بریزن توش و "انجمن شاعران مرده" رو دوباره زنده کنن و پشت سر آلفرد هیچکاک و فللینی و علی حاتمی داد بزنن: "ای ناخدا! ناخدای من!"

خیلی سخته دور و برت کسی نباشه که بشینی و از قاب بندی سینما و کلارگ گیبل و فلینی و سینمای هنری و چینه چیتا و ... گپ بزنی و اونام بفهمن و لذت ببرن! (پاره ای وقتا فِک می کنن دیوونه ای!!! ها والا!!!)

با این که تدوین غیرخطی درس می دم، تو جمع شاگردام هم ندارم همچی حس و حالی رو! تا دلت بخواد عشق سینمای صنعتی و جلوه های ویژه ی کامپیوتری و ...

این بود که همیشه سوار هواپیمای اسپید فایر، گشت که می زنم، جخ، دنبال یه جزیره ای، کوی و برزنی، آسمون خراشی، قایق شکسته ای، می گردم که آدمای باحالی توش بشینن و دستگاه پخش سوپر شونزده رو راه بندازن و فیلم های رنگ و رو رفته ی دهه ی چهل و پنجاه و شصت رو ببینن و تخمه ی آفتاب گردون بشکنن و حال کنن!

... سوگند کاپیتانی می خوریم که هستیم! هر وقت با هواپیما رد شدیم، یه سری به برو بچ می زنیم. اهل قلیون و دود و دم نیستیم ولی پایه ی چایی زعفرونی بال مگسیِ لبریزِ لب سوزِ لب دوزِ و آب گوشت و نون سنگک قندیِ تیلیت شده و  یه پر پیاز و دو تا فلفل تند و دوغ تُلُمی هستیم. ها والٌا...

(۱۳۹۰/۵/۱۳ صبح ۰۴:۲۰)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

ارادتمند شما و جمع دوستان! کاپیتان

راستش از خیلی وخ پیش دنبال یه آلونکی بودیم که  بروبچ "دل شدگان" بریزن توش و "انجمن شاعران مرده" رو دوباره زنده کنن و پشت سر آلفرد هیچکاک و فللینی و علی حاتمی داد بزنن: "ای ناخدا! ناخدای من!"

خیلی سخته دور و برت کسی نباشه که بشینی و از قاب بندی سینما و کلارگ گیبل و فلینی و سینمای هنری و چینه چیتا و ... گپ بزنی و اونام بفهمن و لذت ببرن! (پاره ای وقتا فِک می کنن دیوونه ای!!! ها والا!!!)

آخ گفتی مخصوصآ که تو مشهد زندگی کنی و تنها دل خوشیت تالار فردوسی جهاددانشگاهی باشه که تو هر دهه شمسی چاهارتا فیلم واسه عموم نمایش میده بعدش هم با مشتاقانی همسفره بشی که تعدادشون کمتر از انگشت های یک دسته، اونایی که موندن تو سالن واسه بخش ویژه تحلیل فیلم (تحلیل؟؟؟) اونم هنوز شروع نشده صدا میزنن : متأسفانه وقت تمامه!!!

هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ـــــــــــــــــــــــــــــی روزگار...

اینجا اصلآ جای مناسبی واسه اینجور کارها نیست 

آخ گفتی ...با مشتاقانی همسفره بشی که تعدادشون کمتر از انگشت های یک دسته

.

...

هی پسر، ترومن! انگار دلت خیلی غصه داره! پس این کافه کلاسیک مال چیه! این یه دیوونه خونه س برای هزاران دیوونه ی مث من و تو!

"چون که گل رفت و گلستان شد خراب- بوی گل را از که جوییم، از سروان رنو و بر و بچ!"

دل تنگ مدار و آن چه می خواهد دل تنگ ات بگو!

توی دانشگاه نشد توی کنج همین غربت کافه کلاسیک! ها والٌا...!!!

**********


کنار  آب و  پای  بید  و  طبع  شعر  و  یاری خوش

کلاسیک  کافه ای  و  دوستان  نُونَواری     خوش

الا  ای  سینما جویی  که  قدر  فیلم    می دانی!

بیا بنشین در این کافه  که داری روزگاری  خوش

کاپیتان اومد، همه جل و پلاسشونو جم کردن و رفتن!

چرا هیشکی اینجا نیست؟

بالا تایپیک زدم:"فردا 18 مرداد، سال روز تشكيل باشگاه هواپيمایی كشوری ايرانِ سرافراز - شادباش کاپیتان را پذیرا باشید!"

یه وخ نگین بی ربطه!... هرکی این دور و بَراست، اگه فیلمی بابت هوا و هوانوردی دیده ما رو روشن کنه! 

یادش به ...! این هواپیماهای زیروی ژاپنی! عینهو لگن!!! ولی روح شرقی توی بالهاش موج می زد! مثل شیر شیرجه می زدن رو سر آدم! دستی دستی صاف می اومدن تو شیشه ی جلوی کابین! با مخ می رفتن توی ناوشکن های آمریکایی! خداییش دل داشتن ها! این کامیکازه ها!


یه فیلمی بود توی دوران نوجوانی دو سه بار رفتم دیدنش. ژاپنی ها ساخته بودن! درباره ی هواپیماهای زیرو، کسی اسمش رو یادش هست؟ اگه هست یه خبر به ما بده!


...چند تا فیلم سینمایی با محورِ هواپیما بگید ما سر حال بیاییم! مثلن فردا سال روز تشکیل باشگاه هواپیمایی ایرانه!


یکیش اونی که آلن دلون با "مظهر شکوه و جلوه ی آسمان ها"، "کنکورد" بازی کرد، خداییش کنکورد یه چیز دیگه بود! اسمش چی بود؟ اسم فیلم؟

**********
****

**

و یه داستان تلخ!

راستش هر کشوری برای بزرگداشت خاطره ی شیرزنان و شیر مردان فیلم می سازه و یادبود می گذاره!

روزهای اولی که شوروی و انگلیس و آمریکا توی جنگ جهانی دوم به ایران حمله ور شدن، با وجود بی طرف بودن ایران و با وجود تسلیم بی قید و شرط شدن ایران، شروع به بمباران هوایی و کشتار مردم بی پناه کردند. هنوز آمار دقیقی از این جنایت روشن نشده!

با شنیدن این خبر، چند تا از خلبان های رشید ایرانی که غیرتشون قبول نمی کرد که قتل عام مردم را با وجود تسلیم شدن تماشا کنند، بی اجازه سوار هواپیماهاشون شدن و به جنگ هوایی پرداختند. من مستقیم از یک شاهد صحنه این قضیه رو می گم. این بچه های شریف ایران، فرزندان خلف آریوبرزن و یوتاب ، چندین هواپیمای متفقین رو سرنگون کردند ولی با وجود هواپیماهای قدیمی و هجوم چند برابر هواپیماهای دشمن، دانه دانه توی آسمان پرپر شدند.

من نمی دونم کسی از این جریان ها مستند سازی کرده؟

کسی تا به حال به فکر ساختن فیلم درباره ی این داستان افتاده یا نه؟

یادشون گرامی و روان شان شاد!

آقا، فردا بحث رو بکشونیم به هواپیما و فیلم!


دم همگی گرم! فردا چای دیشلمه ی کافه و دیزی هرکره (مشهدیه)، مهمون من!

ها والٌا ... !

(۱۳۹۰/۵/۱۸ صبح ۰۷:۵۹)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

یه فیلمی بود توی دوران نوجوانی دو سه بار رفتم دیدنش. ژاپنی ها ساخته بودن! درباره ی هواپیماهای زیرو، کسی اسمش رو یادش هست؟ اگه هست یه خبر به ما بده! 

اسمش پرواز عقابها بود. یادش بخیر ! دقیقاً 8 بار رفتم سینما و این فیلم رو دیدم. عجب فیلمی بود! با دیدن این فیلم تا یه مدتی میخواستم خلبان بشم!

(۱۳۹۰/۵/۱۸ صبح ۰۷:۵۹)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

آقا، فردا بحث رو بکشونیم به هواپیما و فیلم!

به قول یارو گفتنی چه دل خجسته ای داری! اونقدر برنامه ها و طرح های انجام نشده تو این کافه وجود داره که پیشنهاد شما توش گمه! فعلا که همۀ اعضاء با همدیگه قهرند.   درجۀ صمیمیت بچه های کافه تا حد زیادی پایین اومده. [تصویر: vahidrk.gif] نمیدونم علتش چیه . شاید هدفمند کردن یارانه ها باعثه!


کنار  آب و  پای  بید  و  طبع  شعر  و  یاری خوش

کلاسیک  کافه ای  و  دوستان  نُونَواری     خوش

الا  ای  سینما جویی  که  قدر  فیلم    می دانی!

بیا بنشین در این کافه  که داری روزگاری  خوش

کاپیتان ! این شعر از خودتونه ؟ [تصویر: 298.gif]

(۱۳۹۰/۵/۱۸ صبح ۰۷:۵۹)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

 

یادش به ...! این هواپیماهای زیروی ژاپنی!

 هواپیما فقط فوکه ولف 190 . یه بار به اتفاق  سرگرد اشتراسر (ره) باهاش برفراز کازابلانکا پرواز کردیم. مانور می داد معرکه. موتورش BMW بود و صداش مثل آهنگ های باخ . [تصویر: healer.gif]

 

فیلم عقابها بود. یادش بخیر ! دقیقاً 8 بار رفتم سینما و این فیلم رو دیدم. عجب فیلمی بود! با دیدن این فیلم تا یه مدتی میخواستم خلبان بشم!

تنها فیلم جنگی ایرانیه که من CD شو دارم  و  دو سه بار دیدمش . خیلی خوب ساخته شده و هیچوقت هم فیلمی درباره جنگ به این حرفه ای ساخته نشد.

(۱۳۹۰/۵/۱۸ صبح ۰۸:۴۱)اسکورپان شیردل نوشته شده: [ -> ]

 

 فعلا که همۀ اعضاء با همدیگه قهرند.

کی با کی قهره ؟

الف:  همه با همه

ب- همه با یکی

ج - یکی با همه

د- یکی با یکی

(۱۳۹۰/۵/۱۸ عصر ۱۱:۲۷)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

تنها فیلم جنگی ایرانیه که من CD شو دارم  و  دو سه بار دیدمش . خیلی خوب ساخته شده و هیچوقت هم فیلمی درباره جنگ به این حرفه ای ساخته نشد.

جناب سروان جان!

این عقابها با اون پرواز عقابها فرق میکنه. پرواز عقابها فیلمی ژاپنی بود در مورد خلبانان کامیکازه در جنگ جهانی دوم و نبرد پرل هاربر. هواپیمای زیرو هم یه جنگندۀ تک نفرۀ ساخت ژاپن بود که خلبانای ژاپنی با اون به رزمناوهای آمریکایی حمله می کردند و خودشونو به اون کشتی میزدند و غرقش میکردند. هواپیمای زیرو ساختار محکمی نداشت و خیلی از خلبانای ژاپنی که با اون پرواز می کردند از بین رفتند.

سروان رنو

کاپیتان ! این شعر از خودتونه ؟

کنار آب و ...

.

...

کاپیتان اسکای:

خاکِ من رو، با برادر دانا و خردمندم، آنتوان سنت اگزوپری از یه جا برداشتن! منتها اون شد نون سنگک دوآتیشه ی کنجدی قندی، ما شدیم نون بربری تافتونی! ها والٌا...!

ما، هردو، شیفته ی ادبیات، شیفته فن آوری، شیفته ی پرواز و شیفته ی آزادی هستیم!

روانِ برادرِ هم کابین ام شاد!

******

بله، این شعر از ماست باباجان!

دروغ چرا تا قبر آ آ آ آ ...، ریاح نباشه، ما ادبیات خوندیم و با عروض و قافیه و ردیف سر و کار داشته ایم! تو کابین، کنار دستمون، یک کاغذ قلم هست. هر موقع می رم رو اتوپایلوت دست به قلم می شم و یه بیان احساسی رو ثبت می کنم. جخ، اون بالا، اون بالا بالاها دنیا رو یه جور دیگه می بینی، به خصوص که تنها باشی و با خورشید و ماه دل بدی و قلوه بستونی! ها والٌا...!

قهوه خانه ی کافه کلاسیک ( احوال پرسی دوستان )

جناب سروان جان!

این عقابها با اون پرواز عقابها فرق میکنه. پرواز عقابها فیلمی ژاپنی بود در مورد خلبانان کامیکازه در جنگ جهانی دوم و نبرد پرل هاربر. هواپیمای زیرو هم یه جنگندۀ تک نفرۀ ساخت ژاپن بود که ....

کم کم دارم حال می آم!

نه!!! بر و بچ دارن جوووون می گیرن!

اسکورپان! به خدا خیلی حرفه ای هستی!

آفرین! درود و صد درود!

صحنه ی آخر "پرواز عقاب ها" سوزوندن آخرین هواپیمای زیرو بود. زیرو بدون خلبان هاش هیچ چی نبود. یادمان باشد که همین جاپونی ها چه جنایاتی رو در چین و سرزمین های دور و برشون انجام دادن. جنگ رو اون ها شروع کردن و آخرش هم فیلمی ساختند که خودشون رو مظلوم جلوه بدن!

بیچاره خلبانانی که هیچ اراده ای از خودشون نداشتند و به خاطر اهداف یک مشت روان پرش جنگ طلب، کامیکازه می شدن!

********************

(۱۳۹۰/۵/۱۹ صبح ۰۴:۳۹)اسکورپان شیردل نوشته شده: [ -> ]

این عقابها با اون پرواز عقابها فرق میکنه. پرواز عقابها فیلمی ژاپنی بود در مورد خلبانان کامیکازه در جنگ جهانی دوم و نبرد پرل هاربر. هواپیمای زیرو هم یه جنگندۀ تک نفرۀ ساخت ژاپن بود که خلبانای ژاپنی با اون به رزمناوهای آمریکایی حمله می کردند و خودشونو به اون کشتی میزدند و غرقش میکردند. هواپیمای زیرو ساختار محکمی نداشت و خیلی از خلبانای ژاپنی که با اون پرواز می کردند از بین رفتند.

ضمن تشکر از دوست گرامی اسکورپان عزیز

واژۀ کامیکازه (کامیکازی) از آن دست لغاتیست که با آن خاطره ها داریم... معمولا در بحثهای بزرگترها می شنیدیم که به آب و تاب از آن یاد می کردند...

به واقع خود این واژه در زبان ژاپنی "نسیم خداوندی" معنا می دهد. در سالهای دور گویا در حملۀ یکی از اقوام (احتمالا مغولها) به سواحل ژاپن، همه چیز دست به دست هم می دهد تا زمینه را برای شکست ملت ژاپن فراهم کند. اما ناگهان با دعای مردم، انگار بادی از سوی مخالف ناوگان مغول شروع به وزش می کند و در مقابل موجب تسریع کشتیهای ژاپنی می گردد و در یک جنگ عجیب و غریب و به مدد خداوند، ژاپن پیروز این مبارزه می شود. (چیزی شبیه حادثۀ صحرای طبس خودمان!)

در زمان جنگ جهانی دوم، نیروی هوایی ژاپن بارها در مقابل نیروی هوایی و دریایی آمریکا ایستادگی کرد اما، سرانجام دولتمندان این کشور دانستند که یارای برابری با هواپیماهای مدرن آمریکایی را ندارند. شجاعترین و به واقع تواناترین خلبانان ژاپن بایستی 250 کیلوگرم مواد منفجره را با هواپیما حمل می کردند و یا روی عرشۀ ناوهای آمریکایی سقوط می کردند و یا داخل دودکش این کشتیها. مردانی که شده بودند ساموراییهای دوران مدرن و برای هاراگیری آماده بودند! آئین شینتوی ملت ژاپن، آئین تقدس مام میهن است. برای پاسداری از این مادر، خودکشی امری بدیهی و افتخار آفرین تلقی می شود. مردان شجاع ژاپنی پس از درگیری در هوا با هواپیماها، (تازه اگر مهارت کافی می داشتند) باید خود را به ناو آمریکایی می کوبیدند وگرنه سقوط در دریا و یا منهدم شدن توسط تیربارهای آمریکایی در انتظارشان بود. خلبانانی که صرفا برای عملیات کامیکازی آموزش می دیدند، چون می دانستد که غایت این اقدام چیزی جز مرگ نخواهد بود، صرفا نواری سپید بر پیشانی می بستند و به ناوگان دشمن حمله ور می شدند.... مردانی که می شدند نسیم خداوندی برای پیروزی میهن.

دختران محصل ژاپنی، برای خلبان شجاع کامیکازی گل تکان می دهند...

ایثار، شجاعت یا .... نیاز به نقد بیشتر آئین مورد پذیرش؟! نمی دانم! اما ماجرایی ساده نیست....

بامهر... بانو

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35
آدرس های مرجع