تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: قهوه خانه ی کافه کلاسیک
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35

با سلام و عرض ادب واحترام

من دزیره ام وبه اندازه شما علاقه مند به فیلم و سینما اما نه در حد اطلاعات شما.ریاضی محض خوانده ام واز این که در این جمع حضور دارم خوشحالم.

موفق و شادکام باشید

(۱۳۸۹/۸/۲۵ صبح ۰۹:۲۶)دزیره نوشته شده: [ -> ]

من دزیره ام وبه اندازه شما علاقه مند به فیلم و سینما اما نه در حد اطلاعات شما.

دزیره عزیز ؛

اتفاقا اینجا را به خاطر دوستانی مانند شما ایجاد کرده ایم تا در لذت هنر هفتم و سینمای کلاسیک همه با هم شریک شویم و ضمن بحث از یکدیگر بیاموزیم. در برخی موارد ، نوشته های دوستانی که تازه کار هستند بسیار زیباتر ، دلنشین تر  و بی آلایش تر از اساتید می تواند باشد پس در نوشتن آنچه می دانید یا احساس می کنید شک نکنید. منتظر نوشته های زیبای شما خواهیم بود. اینجا را کافه خودتان بدانید.

سلام به دوستان تازه ام. من ژان والژان سابق و در حال حاضر شهردار مادلن هستم و با كوزت عزيزم زندگي مي كنم. شكر خدا ژاور هم خودكشي كرد.اما ديشب خوابشو ديدم.از دست سروان رنو عصباني بود و ميگفت اين آجان كف زن رشوه گير كجا منه افسره وظيفه شناس كجا؟خجالت نميكشه حتي از جودي آبوت كه خرج تحصيلش رو بابا لنگ دراز ميده پيكان جوانان گوجه اي با 600 ليتر بنزين دريافت مي كنه.تازه اين فقط يه نمونشه . ژاور گفت من هم در دوره جونيم يه روز مثل قلي خان سريال روزي روزگاري به خودم گفتم ژاور ببينم ميتوني يك تنه 1000 تا دزد بگيري با همين يك حرف پاي جونم نشستم حتي تو والژان بدبخت رو هم گرفتم وقتي هزار تا تمام شدبا خودم گفتم ببينم ژاورحالا ميتوني يك تنه سروان رنوي رشوه گير رو بگيري؟ خواستم ولي نشد و  مشغول الذمه خودم شدم. تقاص از اين بدتر؟ و بعد رفت وسط رودخونه و خودشو غرق كرد.ولي به عنوان وصيت به من گفت تو حالا كه ديگه مثل سابق نون نميدزدي و شهردار مادلن شده اي بالا غيرتا تو حساب اين آژان كف زن رشوه گير مفلوك رو كه نام امثال منو خراب كرده برس.كه ناگهان از خواب پريدم.سروان رنو ميگي جي كار كنم؟راهنمايي كن؟ خوب البته هر كسي قيمتي داره! ولي چي شد كه ژاور نتونست شما رو بگيره؟

(۱۳۸۹/۹/۶ صبح ۱۲:۳۳)ژان والژان نوشته شده: [ -> ]

چي شد كه ژاور نتونست شما رو بگيره؟

ژاور را افراد من توی رودخونه انداختن و خفه کردن . البته هنوز تصمیم نگرفتیم که که بگیم خودکشی کرده یا حین قدم زدن در کنار رود سِـن در رودخانه افتاده. :!z564b

سلام گلی هستم

عاشق فیلمای کلاسیک، ادبیات فارسی خوندم و بعضی وقتا مثل این اواخر مریضی فیلم می گیرم :D

خوشحالم که اینجام و همین. :heart:

آخیش ، این روزها کافه چقدر خلوته  [تصویر: bathtime.gif]

اگر اینجا مثل هتل بیتس خلوت و بی مشتری بشه اونوقت من مثل نورمن بیتس می شم و ...

(۱۳۸۹/۱۰/۲ عصر ۱۰:۲۱)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

آخیش ، این روزها کافه چقدر خلوته  [تصویر: bathtime.gif]

اگر اینجا مثل هتل بیتس خلوت و بی مشتری بشه اونوقت من مثل نورمن بیتس می شم و ...

لویی عزیز !

احتمالا دوستان به جای کافه ، در صفوف به هم پیوسته جلوی بانک ها از هوای زیبای پاییزی لذت می برند ...

به نظرم بد نیست به عموم مراجعان کافه اعلام بفرمایید که این افزایش قیمت های اخیر در فرانسه اشغال نشده  اعمال نمیشود ...

با سلام به خدمت تمام اساتید کافه:ttt1

بسیار خرسندم از حضور در این جمع:D از جناب سروان رنو هم تشکر ویژه دارم من از ابتدا می دونستم اینجا قمار می شه اما اجازه ی ورود به من نمیدن cccc:تا اینکه تونستم از راه صحرا چندتا دختر ناز و خوشگل بفرستم خدمتشون::ok:.

بنده ی حقیر رو می شناسید دوستان تا همین چند وقت پیش قصد خودکشی داشتم narahatاما با کمک یک فرشته با این کافه آشنا شدم و دیدم که نه هنوز هم توی این دنیای مجازی جاهای خوب پیدا می شه .

با سینمای کلاسیک آشنا هستم اما متأسفانه اطلاعات زیادی درباره ی دوبله ندارم :cccoبا توجه حضور بزرگان در کافه امیدوارم بتونم شاگرد خوبی باشمmmmm:

اوه سلام...

نمي دونستم كافه يه در ديگه هم داره....

يه ليموناد لطفا... فقط من باب آشنايي.........

(۱۳۸۹/۱۰/۱۴ عصر ۰۹:۲۱)Mallory نوشته شده: [ -> ]

نمي دونستم كافه يه در ديگه هم داره....

خود ما هم نمی دونستیم . بعد از اینکه اوگارتی بیچاره رو دستگیر کردن تازه فهمیدیم که اونجا یه در مخفی هم داشته  که می شده ازش استفاده کرد ولی متاسفانه دیگه دیر شده بود و اوگارتی بدشانس در زندان خودکشی کرد . اون سکانسی که اوگارتی بیچاره رو می خوان دستگیر کنن خیلی باحاله. اولش که فهمیده کارش تمومه ، خیلی مودبانه و با خونسری  از پلیس ها اجازه می گیره و میره ژتون هاشو نقد می کنه و طوری با متانت رفتار می کنه که حتی پلیس ها هم بهش احترام می ذارن ، اما بعدش ... :haha:: جالبه که سروان رنو که می بینه اون داره فرار می کنه اصلا واکنشی نشون نمی ده  و آروم  وایساده . انگار همه از قبل فاتحه این بیچاره رو خونده بودن !

چه بارون خوبی میاد ! :heart:

در تهران دود زده و غبار آلود بطور میانگین در سال 5-6 روز بارندگیه .

خوش به حال دوستانی که در خطه شمال زندگی میکنن . کاش قدر این نعمت رو بدونن .

البته تهران غیر از آلودگی هوا ,  از آلودگی صوتی و تصویری و تراکم جمعیت در حد انفجار و ترافیک غیر قابل تصور و فرساینده و  ناهنجاری های اجتماعی هم رنج میکشه . narahat

نمیدونم چه چیز جذابی در این شهر دود زده وجود داره که از دورترین نقاط کشور با چه پشتکار و سماجتی شال و کلا میکنن بکوب بکوب   سرازیر میشن میان اینجا .

آمار رسمی حاکی از اینه که فقط در 10 سال گذشته بیش از 3 میلیون نفر به این شهر مهاجرت کردن و بیشترشون یا بی کارن یا مشاغل کاذب دارن . مث دلالی - پادویی - خرت و پرت فروشی - توزیع آگهی در پیاده رو ها - گدایی - خنزرپنزر فروشی - علافی - مواد فروشی ...zzzz:

در این شهر هر جا بری ,  توده ای از انسانها رو می بینی که دارن پرسه می زنن و هی همو زیج میکنن :dodgy:. نمی دونم این فرهنگ غلط و نفرت انگیز چرا و چطوری نهادینه  شده .

حدس می زنم سرانه زمین برای زندگی در تهران در حد چند سانتی متر باشه  . مث ساردین کنار هم چیده شدیم بدون اینکه کوچکترین سنخیتی داشته باشیم .   shakkk!

جناب هري واقعا حق با حضرت عالي است. منتها راه حل مناسب هم وجود نداره. همه خيال ميكنن تو تهرون همينطوري كار ريخته. البته راه حل اساسي استفاده از اتاق گاز واحد آيشمنه. در يك عمليات ضربتي تمام اين علافهاي ولگرد رو دستگير و به واحد آيشمن تحويل دهند. اما متاسفانه به دليل افزايش قيمت گاز و عدم پرداخت يارانه به واحد آيشمن فعلا تمامي اعدام هاي واحد مذكور به تعويق افتاده . حتي حكم اعدام من هم معلق مونده. هر وقت به سروان رنو (مسئول فني اتاق گاز ) اعتراض ميكنم ميگه فعلا به دليل گرون شدن گاز اعدام نداريم.

اولین کاری که این قشر ازمهاجران انجام میدن اینه که اگه دختر باشن صداشونو کلفت می کنن و اصطلاحات پسرونه رو چاشنی گفتارشون می کنن و اگر پسر باشن ,  فوری موهاشونو به حالت تن تنی ,  تیفوسی یا خروسی تبدیل می کنن , یه من ژل میمالن به سرشون ,  لبخند ملیحی می زنن ( که چهرشون از اون خشونت ذاتی یکم فاصله بگیره ) و میفتن تو خیابون ولی عصر ...

بیچاره خیابون ولی عصر ! البته به مرور خودشونو به همه جای شهر میدوونن و خیلی زود همه جا رو یاد می گیرن و در این فرایند با کوششی بی دریغ و تلاشی خستگی ناپذیر از هیچ جان فشانی ای فروگذار نمیکنن . 

 

سلام به همه ...:llerr

امیدوارم بتونم عضو خوبی برای این تالار دوست داشتنی باشم فقط یک مشکلی که هست من هنوز نمیتونم تاپیک جدیدی ارسال کنم چرا؟:lovve:

حالا دیگر از تابستان ها خوشم نمی آید !

قدیم ترها تابستان فصل رویایی ما بچه ها بود. روزی که آخرین امتحان را می دادیم و تعطیلات تابستان شروع می شد احساس همان زندانیان فیلم پاپیون را داشتیم که از جزیره فرار می کنند. رهایی از مدرسه برایمان در حکم رهایی از شاووشنگ بود. انگار تازه متولد می شدیم و ...

حالا اینطور نیست. نه خبری از مدرسه هست و نه خبری از تعطیلی. همه اش کار است و کار . الان برعکس آن موقع ها , عاشق زمستان هستم. عاشق آن هوای ابری و بارانی اش , هوای خنک و لطیف اش , شب های طولانی و درازش.  :lovve:تابستان به چه دردمان می خورد با آن هوای گرمش ( حالا اگر شمال اروپا بودیم یه چیزی ) . تابستانِ ایران ( مخصوصا جنوب اش ) جهنم است. بیشتر طول روز که نمی توانی بیرون بیایی. عصرها هم تا نیمه های شب همه مشغول کارند تا کم کاری روز را جبران کنند. اینطوری باید تا ساعت 11 شب کار کنی و دیگر فرصتی برای اینترنت گردی و کافه گردی و ولگری مجازی نداری. narahat

حالا که بیشتر بچه ها بی حال و بی حوصله شده اند (مانند خودم ) حداقل توی این تاپیک میشه جاده خاکی رفت و از چیزهای دیگر نوشت ... شما هم بیایید بی تکلف بنویسید... فعلا سینمای کلاسیک و دوبله را بیخیال شوید.

پی نوشت: همین الان ناخودآگاه  سکانس ابتدایی فیلم خارش هفت ساله توی ذهنم نمایان شد. همونجایی که مردها طی یک سنت هزار ساله , زن هاشون رو برای رهایی از گرما به ییلاق می فرستادن و خودشون به کولرها پناه می بردن . امان از این سینمای کلاسیک !

سروان جونم. سلام

با خوندن اين متن جانگداز  شما تمام غم غصه ها و خاطرات بد ذهنم بيادم اومد . ياد دوره خردسالي _ رفتن به مهد كودك _ دوره ابتدايي  راهنمايي  دبيرستان - من هم اون  قديما  تابستون رو خيلي دوست داشتم ولي خيلي از عزيزانم رو در اين فصل از دست دادم. البته من هنوز هم با امتحان و درس و نمره  و كتاب سروكار دارم ولي هيچ وقت برام جذابيت دوران تحصيلات ابتدايي رو نداره. انگار تابستونهاي اون موقع حال و هواي ديگه اي داشت. اون موقع ها تابستون برام عبارت بود از دوچرخه سواري -خوردن بستني -چيدن گيلاس هاي باغ ولي الان چي؟

انگار اون زمونا گرما رو حس نميكرديم. ساعتهاي طولاني دوچرخه سواري ميكردم اصلا حاليم نبود كه دماي هوا 38 درجه است.( البته خدا به داد بچه هاي جنوب برسه. با اون گرماي طاقت فرسا)

شباي تابستون چه زيبا بود هوا ي صاف و مهتابي . ميرفتم بالاي پشت بام خونمون . تا صبح  ستاره ها و نور مهتاب رو تماشا ميكردم. البته يك شب  عقرب زرد رنگي منو نيش زد كه از اون موقع ممنوع الپشت بام شدم. خيلي درد داشت.

راستي سروان جون قيمت اون كولر آبي كه عكسشو گذاشتي خيلي بالا رفته ها و در عوض كولر گازي بشدت افت قيمت داره. علتش هم كه معلومه "افزايش قيمت برق"

خيلي ها كولر گازيشونو ميفروشن ( به ثمن بخس) و به جاي اون كولر آبي ميگيرن. البته بعضي ها هم كه همتي دارن با خريدن كابل و بالا رفتن از تير چراغ برق و البته اتصال غير مجاز به شبكه توزيع سراسري برق به معدن برق رايگان تا ابد دسترسي پيدا مينمايند. كه اين كار عليرغم فوايد اقتصادي خطرات برق گرفتگي و مرگ را هم گاها بدنبال دارد.

رنوجان 1000 سال نه ; 500 سال . البته در نهایت فرقی هم نمی کنه چون نکته اصلی ,  پناه بردن به کولر هاس . من شیفته این فیلمم . هیچوقت از تماشای اون دلزده نمیشم . هر سکانسش آبستن موضوعات جالب و بی نظیره . اوج خلاقیت بیلی وایلدر در این فیلم دیده میشه .  وقتی یاد این فیلم می افتم شاداب می شم و حس می کنم زندگی چقدر زیباس . کاش می شد این فیلمو دور هم بشینیم تماشا کنیم .   

(۱۳۹۰/۴/۱۲ صبح ۰۲:۵۲)ژان والژان نوشته شده: [ -> ]

... بعضي ها هم كه همتي دارن با خريدن كابل و بالا رفتن از تير چراغ برق و البته اتصال غير مجاز به شبكه توزيع سراسري برق به معدن برق رايگان تا ابد دسترسي پيدا مينمايند. كه اين كار عليرغم فوايد اقتصادي خطرات برق گرفتگي و مرگ را هم گاها بدنبال دارد....

جدیدا اداره برق خیلی ناقلا شده و اومده توی محلاتی که چنگک می انداختن روی سیم های برق , روکش پلاستیکی انداخته. البته ملت هم از اونا ناقلاترن . تیغ موکت بری می بندن به سر چوب و باهاش پلاستیک ها رو پاره می کنن. بعضی ها هم سیخ داغ فرو می کنن توی پلاستیک و سر چنگک رو به مس می رسونن ! خلاصه بازی موش و گربه ادامه داره . فقط این وسط معلوم نیست کی موشه و کی گربه اش !  taeed

(۱۳۹۰/۴/۱۲ عصر ۰۷:۵۸)هری لایم نوشته شده: [ -> ]

رنوجان 1000 سال نه ; 500 سال . البته در نهایت فرقی هم نمی کنه چون نکته اصلی ,  پناه بردن به کولر هاس . من شیفته این فیلمم . هیچوقت از تماشای اون دلزده نمیشم .

من هم فیلم رو خیلی دوست دارم. :lovve:فکرش رو بکن . آقای شرمن 50 سال پیش کولر گازی داشت . ما اون موقع پنکه هم نداشتیم :ccco.  مرلین مونرو هم که لباس زیرهاشو میذاشت تو پخچال تا خنک بشه ! عجب ایده خوبی بود. البته اون موقع ما یخچال هم نداشتیم  cccc:

 ...

دوستان نظرتون در مورد این پیشنهاد چیه ؟

قرار بذاریم که در فلان روز هفته ,سر فلان ساعت همه آنلاین باشیم تا بتونیم به صورت زنده توسط جعبه پیام  و یا همین تاپیک بحث زنده داشته باشیم.  روز و ساعتش رو می تونیم با رایزنی انتخاب کنیم تا موقعی باشه که حداکثر بچه ها وقت آزاد دارن. اینطوری یک ساعت در هفته همه کاربران می تونن راحت و زنده با هم بحث کنن و شبیه به احساس در یک مهمانی بودن هست.

[تصویر: mocantina.gif]

کاملآ موافقم جمعه ها طرفهای عصر مث قدیما که فیلم میدیدن بعد راجع بهش بحث میکردین یکی رو انتخاب میکنیم و دسته جمعی می افتیم به جونش:D بیشتر از یه ساعت هم میتونه باشه...:lovve:

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35
آدرس های مرجع