تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: درخواست راهنمايي در مورد نام فيلم
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.

{#smilies.heart}سلام  و صد سلام. درود و فراوان درود به عزیزان هنر هفتمی و نوستالژیک

{#smilies.blush}بعد از یک غیبت طولانی و نبرد سنگین با مشکلات زندگی موفق شدم دوباره به کافه برگردم و کلی هم سوال دارم،

اول خوشحالم که پیش شمام.

دوم یک فیلمه که خیلی خیلی دنبالشم و اگر کسی اسمش رو بدونه واقعا نابغه است، فیلمی در دهه هفتاد که راجع به کمک به دیگران بود و قهرمانش گویا یک کشیش بود که گروهی هم همراه داشت و بعد از مدتی تلاش برای کمک به جمعی از مصیبت زده ها (که نمی دانم آواره بودند یا زلزله زده یا جنگ زده و فقیر و...) بلاخره به رادیو می رود و چنان صحبت احساسی و شور انگیزی می کند که مردم در حین پخش زنده صحبتهایش پشت شیشه استودیو حاضر می شوند و از شدت هیجان برای کمک کردن منتظر می مانند و حتی یکی از مردم که منتظر اتمام سخنرانی نمی ماند روی مقوایی می نویسد باید برای کمک به کجا بروند؟ و کشیش هم سرش را بالا می آورد و با خواندن مقوا می گوید «کجا، آها ...» و آدرس محل کمک کردن و جمع آوری مشارکت ها را می دهد. خلاصه فیلم شور انگیزی بود. ممنون می شوم جهت یافتن نامش بهم کمک کنید حتی اگر نمی دانید و فیلم را دیده اید با تعریف قسمتهایی از آن به بقیه جهت یافتن نامش کمک کنید. تشکر{#smilies.smile}

(۱۳۹۹/۹/۸ عصر ۰۵:۰۷)Peter Warne نوشته شده: [ -> ]

با درود و احترام به همه کافه کلاسیکی ها ی گرامی.خوشحالم که در این جمع زیبا هستم.

من سه تا فیلم  مد نظرم هست دوستان راهنماییی کنن.با سپاس.

1.یه فیلمی بود تو ایران با نام قتل سفارشی پخش شد سکانس اخر فیلم قاتل یه ماشین مسابفه اسباب بازی رو به در خونه مقتول وصل کرده بود که وقتی درو باز میکنه بهش شلیک بشه و وقتی درو باز کرد قاتل میگه خداحافظ زندگی  ولی از شانس تیر بهش نمیخوره.

2.یه فیلم نژاد پرستی از  نوع ku klux klan بود که شخصیت اصلی فیلم یه سیاهپوست به اسم والتر بود.اولین فیلم زن و بچشو میکشن و بعد اطصبلشو آتیش میزنن و مجور  میشه اسبشو بکشه.یکی از سران  ku klux klan با والتر دوست بود.در ادامه فیلم دو پسر و دختر بچه بنا به شرایطی یه مدت پبش والتر تو مزرعه میونن ولی بعدش میرن به شهر واسه تحصیل.سکانس آخر فیلم  نشون میده که دوباره برگشتن پیش والتر تو مرزعه.

3.فیلم آخر که فقط یه سکانس ازش یادمه در مورد جنگ جهانی دوم بود که اسرا  رو میبردن توی یه تونل تیر خلاص  میزدن.یه کشیش کاتولیک که با یکی از این تیرخلاص زنا دوست بوده هی بهش میگه از این کار دست بکش ولی طرف گوش نمیده سکانس آخر فیلم  نشون میده که خود کشیشه میره تو صف اونایی که میبرن توی تونل و  همون دوستش که تیر خلاصو میزده به محض شلیک میبینه  دوستش که همون کشیشه رو داره میکشه و فیلم تموم میشه.

امیدورارم تونسته باشم جوری توضیح بدم که واضح باشه.شاد و پیروز باشید

عرض سلام و خیر مقدم به شما دوست عزیز

1-داستان اینو یادمه،ولی اسمش رو یادم نیست.

دوبلور والتر مرحوم حسین عرفانی بود و پدر 2 بچه،دوبلورش تورج نصر.

دوبلور دوست والتر که سردسته ی کوکلاس کلان هم بود، منوچهر والی زاده بود که البته دوستش نبود،کلانتر محل بود.

اون 2بچه با پدر الکلی خودشون در مزرعه یا خونه ی والتر مستاجر بودند که یک شب آتش سوزی رخ میده و پدر بچه ها گرفتار حلقه ی آتش میشه.

پسره تفنگ پدرش رو بر می داره تا پدرش رو خلاص کنه که والتر این کار رومی کنه.

مردم نژادپرست که دنبال بهانه می گشتند تا والتر رو بکشند،بلوا به پا می کنند که اونو باید به جرم قتل یک سفیدپوست دار بزنند.

پسره به کلانتر التماس می کنه که جلوی اعدام والتر رو بگیرند.چون والتر برای اونا مثل پدر بوده...

خلاصه ی کلام:والتر آزاد میشه و با بچه ها زندگی خوشی رو از سر می گیرد.

2- این هم فیلم نوستالوژیک کشتار در رم است.

بازیگر نقش کشیش مارچلو ماسترویانی و نقش سروان رو ریچارد برتون ایفا کردند.

(۱۳۹۹/۹/۸ عصر ۰۵:۰۷)Peter Warne نوشته شده: [ -> ]

با درود و احترام به همه کافه کلاسیکی ها ی گرامی.خوشحالم که در این جمع زیبا هستم.

2.یه فیلم نژاد پرستی از  نوع ku klux klan بود که شخصیت اصلی فیلم یه سیاهپوست به اسم والتر بود.اولین فیلم زن و بچشو میکشن و بعد اطصبلشو آتیش میزنن و مجور  میشه اسبشو بکشه.یکی از سران  ku klux klan با والتر دوست بود.در ادامه فیلم دو پسر و دختر بچه بنا به شرایطی یه مدت پبش والتر تو مزرعه میونن ولی بعدش میرن به شهر واسه تحصیل.سکانس آخر فیلم  نشون میده که دوباره برگشتن پیش والتر تو مرزعه.

امیدورارم تونسته باشم جوری توضیح بدم که واضح باشه.شاد و پیروز باشید

سلام بر دوست گرامی. این فیلم سالها از گمشده های من بود تا اینکه بالاخره با جستجو های مکرر توانستم ردش را بگیرم. نام اصلی فیلم پدری برای چارلی است. اما به خاطر نمی آورم که در ایران با چه نامی پخش شد. اینهم لینک فیلم.

https://m.imdb.com/title/tt0113040/

این هم لینک خود فیلم برای تماشا یا دانلود. البته دوبله نیست.

https://youtu.be/CkKRQNlJ3nM

سلام مجدد

یک فیلمه که خیلی خیلی دنبالشم و اگر کسی اسمش رو بدونه واقعا نابغه است، فیلمی در دهه هفتاد که راجع به کمک به دیگران بود و قهرمانش گویا یک کشیش بود که گروهی هم همراه داشت و بعد از مدتی تلاش برای کمک به جمعی از مصیبت زده ها (که نمی دانم آواره بودند یا زلزله زده یا جنگ زده و فقیر و...) بلاخره به رادیو می رود و چنان صحبت احساسی و شور انگیزی با صدای حزن آلودی می کند که مردم در حین پخش زنده صحبتهایش پشت شیشه استودیو حاضر می شوند و از شدت هیجان برای کمک کردن منتظر می مانند و حتی یکی از مردم که منتظر اتمام سخنرانی نمی ماند روی مقوایی می نویسد باید برای کمک به کجا بروند؟ و کشیش هم سرش را بالا می آورد و با خواندن مقوا می گوید «کجا، ...» و آدرس محل کمک کردن و جمع آوری مشارکت ها را می دهد. خلاصه فیلم شور انگیزی بود. ممنون می شوم جهت یافتن نامش بهم کمک کنید حتی اگر نمی دانید و فیلم را دیده اید با تعریف قسمتهایی از آن به بقیه جهت یافتن نامش کمک کنید. تشکر{#smilies.smile}

از دوستان کسی چیزی یادش نیست خیلی به این فیلم نیاز دارم

کاپیتان شارینگهام، لوک مک گرگور؟؟{#smilies.confused}

سلام مجدد خدمت دوستان

من امروز ناخودآگاه یاد یه فیلم که اوایل دهه هفتاد یه بار تلویزیون نشون داد افتادم ولی نتونستم اسمشو به یاد بیارم.

مطمین نیستم ولی حس میکنم مال اروپای شرقی بود. یه حاکم ظالم تو یه شهر یا یه کشور بود به اسم «آلای» . همه رو شکنجه میکرد و از بین میبرد. فقط صحنه آخرش یادمه که یه پسربچه کوچک آخرش این آلای رو که داشت داخل یه چاه غار مانند رو نگاه میکرد، یه دفعه هولش میده داخل چاه و کشته میشه و همه اون مردم به همین راحتی نجات پیدا میکنن.

دومین فیلمی هم که می‌خوام مطرح کنم چند سالی هست که دنبال اسمشم. یه فیلمی بود که اوایل دهه هشتاد یا اواخر دهه هفتاد تلویزیون نشون دادش.

فکر میکنم متعلق به یکی از کشورهای آسیای میانه بود. داستانش در مورد مرد جوونی بود به اسم «کرامت» که داشت بین سرزمینهای مختلف مسافرت میکرد تا تمام شیوه های ورزش کشتی رو در اون مناطق یاد بگیره و استاد بشه. همون اول فیلم هم یه پدر و دختر رو که راهزنها بسته بودن نجات میده که پدره خودش استاد یه نوع کشتی بوده. بعدها می‌ره شیوه کشتی کوراش و بعضی کشتی های دیگه رو هم یاد میگیره. آخر فیلم هم یه نفر که میخواست با یاد گرفتن بعضی از فنون رزمی استفاده های نادرستی ازشون بکنه در یه مبارزه تن به تن میکشه

سلام خدمت دوستان متخصص این فروم،

۲ تا سوال داشتم خدمتتون.

۲ تا فیلم بودن که هر دو اواخر دهه ۶۰ (یا شاید اوایل دهه ۷۰) پخش شدن.

۱. فیلم اروپایی بود. اصل ایده‌ی فیلم راجع به ۲شخصیتی بودنِ شخصیت اصلی بود. مهمترین چیزی که شاید باعث بشه فیلم رو یادتون بیاد این هست که در یک صحنه (که فکر می‌کنم آخر فیلم بود) صحنه ثابت شد و یه خطی وسط صفحه رو به ۲ قسمت تقسیم کرد و در واقع شخصیت اصلی رو ۲ قسمت کرد (فکر می‌کنم رنگ هر قسمت هم فرق داشت). در واقع اشاره به این داشت که این شخصیت دچار این مشکل هست. نقش اصیلی جوون بود، و فکر می‌کنم ماجراهای فیلم هم بخشیش در یک کشتی شکل گرفته بود. یه صحنه هم فکر می‌کنم که بین نقش اول و یکی دعوا شد و اون یکی که سنش بیشتر بود گفت که دیگه اینجا یا جای من هست یا تو، و صحنه‌ی بعد نشون داد که تو قایق داره دور می‌شه (یعنی در واقع تهدیدش جواب نداده بود).

۲. فیلم فکر می‌کنم هندی بود. در مورد یافتن گنج بود و اینکه چطور یه سری شیاد خانواده‌ها رو بدبخت می‌کنه. یه خانواده که فقیر بودن دنبال این کلاش‌های گنج یاب راه می‌افتن و پولشون رو به اون‌ها می‌دن و آخر هم بدبخت می‌شن. یه صحنه که خیلی غم انگیز بود این بود که در واقع *قبل*‌ از اینکه اصلا گشتن گنج رو آغاز کنن می‌رن خانواد‌گی رستوران و حسابی دلی از عزا در می‌آرن، چون در واقع قرار بود پولدار بشن!

درود

1 - اوایل دهه 70 یک فیلم فضایی از تلویزیون پخش شد که یک گروه فضانورد روی یک سیاره فرود میان. در حین جستجو با یک رودخونه سبز مواجه میشن که در اون ماده کلروفیل جریان داشت ! وقتی به زمین برمی گردن در صحرایی خشک و سوزان و خالی از سکنه فرود میان. ذخیره آبشون تموم شده بود و چون خیلی تشنه شده بودن صحرا رو می گردن تا آب پیدا کنن. به دهکده ویرانه و خالی از سکنه میرسن و چاه آبی پیدا میکنن. اما آب چاه پر از لجن و کثافت بود و باید حتماً اون رو تصفیه می کردن. از فضانوردی که مسئول آوردن قرص های تصفیه از سفینه بود میخوان که قرصها رو تحویل بده. اما اظهار میکنه که در دوراهی آوردن قرصها و نتایج تحقیقات، کاغذهای تحقیقات رو با خودش آورده و مجبور شده از قرصهای تصفیه، چشم پوشی کنه. بقیه افراد که از شنیدن این حرف بشدت عصبانی شده بودن دست و پای اون رو می گیرن و یک سطل از آب کثیف چاه رو بزور تو حلقومش می ریزن. یک چیز دیگه که از اون فیلم یادمه این بود که در روستای ویرانه به دختر جوانی برخورد می کنن که موهای سیاه بلندی داشت. در آخر فیلم فقط یک نفر از گروه زنده میمونه که خودش رو به شهر می رسونه و مورد استقبال مردم و خبرنگارها قرار می گیره. در حالی که مرتب می گفت: تشنمه، آب بهم بدین در شلوغی و ازدحام جمعیت از هوش میره. خیلی دوست دارم دوباره این فیلم رو ببینم. اگه کسی اسم اصلی فیلم رو میدونه لطفاً معرفی کنه.

2 - یه فیلم دیگه هم اوایل دهه هفتاد از تلویزیون پخش شد راجع به یه اکیپ که با یه ماشین جیپ به صحرا میرن. وقتی از ماشین پیاده میشن، یه ذره بین که روی صندلی شاگرد گذاشته بودن بر اثر تابش نور خورشید باعث سوختن تشک صندلی میشه و کل ماشین یهو آتیش می گیره. مخزن آبی که پشت ماشین قرار داشته هم بر اثر اون آتش سوزی از بین میره و گروه بی آب می مونن. فقط در آخرین لحظه سوختن ماشین، یکی از افراد میره آب رادیاتور ماشین رو توی یک کیسه خالی میکنه. آب رادیاتور سبز رنگ و خیلی کثیف بود ولی توی اون بیابون بی آب و علف باعث میشد که زمان بیشتری زنده بمونن. با پای پیاده خیلی توی صحرا می گردن تا راه رو پیدا کنن ولی راه رو پیدا نمیکنن و یکی یکی می میرن. اگر اشتباه نکنم فقط دو نفرشون زنده می مونن و نجات پیدا میکنن. اگر کسی این فیلم رو هم دیده ممنون میشم اسمش رو بگه.

باسلام خدمت دوستان ، اسم دوتا فیلم لطفاً راهنمایی کنید

اولین فیلم فکر کنم اوایل دهه هفتاد بود در مورد جنگ جهانی دوم بود داستان فیلم اینطور بود که نیروهای آلمانی از اهالی شهر وزن خاصی از طلا درخواست میکردن و اهالی با زحمت اون مقدار طلا جمع میکردن حتی یادمه صلیب کلیسا رو هم آوردن متاسفانه اسم فیلم نمیدونم

دومین فیلم اونم فکر کنم اوایل دهه هفتاد بود داستان فیلم راجع به کشیدن خط راه آهن از صحرا بود یه تیکه از فیلم یادمه یه شخص بومی بود یا سرخ پوست انگشتهای دستش قطع شده بود و با نمک خوب کرده بود

(۱۳۹۹/۹/۱۹ عصر ۰۷:۰۵)یاد ایام نوشته شده: [ -> ]

دومین فیلم اونم فکر کنم اوایل دهه هفتاد بود داستان فیلم راجع به کشیدن خط راه آهن از صحرا بود یه تیکه از فیلم یادمه یه شخص بومی بود یا سرخ پوست انگشتهای دستش قطع شده بود و با نمک خوب کرده بود

با سلام خدمت دوست عزیز،

این فیلم رو من هم قبلا پرسیده بودم و استاد شارینگهام اسمش رو گفته بودن

http://cafeclassic5.ir/thread-192-post-3...l#pid31705

و استاد شرلوک هم اسم خارجیش رو به ما دادن:

http://cafeclassic5.ir/thread-192-post-3...l#pid31715

و آنلاین هم می‌تونید ببینیدش:

https://www.y o u t u b e . c o m/watch?v=86eTYEapL5M

امیدوارم از دیدنش لذت ببرید.

آپدیت:‌ بعدا که این پست رو خوندم اینطور به نظر اومد که انگار من خواستم بگم سوال خوبی نبوده. گفتم توضیح بدم که من اصلا همچین منظوری نداشتم و خیلی هم خوشحال شدم که یکی دیگه سوال من رو هم داشتم :) اینه که متن رو تغییر دادم که سوء تفاهم نشه.

(۱۳۹۹/۹/۱۸ عصر ۱۰:۰۱)آلبرت کمپیون نوشته شده: [ -> ]

درود

1 - اوایل دهه 70 یک فیلم فضایی از تلویزیون پخش شد که یک گروه فضانورد روی یک سیاره فرود میان. در حین جستجو با یک رودخونه سبز مواجه میشن که در اون ماده کلروفیل جریان داشت ! وقتی به زمین برمی گردن در صحرایی خشک و سوزان و خالی از سکنه فرود میان. ذخیره آبشون تموم شده بود و چون خیلی تشنه شده بودن صحرا رو می گردن تا آب پیدا کنن. به دهکده ویرانه و خالی از سکنه میرسن و چاه آبی پیدا میکنن. اما آب چاه پر از لجن و کثافت بود و باید حتماً اون رو تصفیه می کردن. از فضانوردی که مسئول آوردن قرص های تصفیه از سفینه بود میخوان که قرصها رو تحویل بده. اما اظهار میکنه که در دوراهی آوردن قرصها و نتایج تحقیقات، کاغذهای تحقیقات رو با خودش آورده و مجبور شده از قرصهای تصفیه، چشم پوشی کنه. بقیه افراد که از شنیدن این حرف بشدت عصبانی شده بودن دست و پای اون رو می گیرن و یک سطل از آب کثیف چاه رو بزور تو حلقومش می ریزن. یک چیز دیگه که از اون فیلم یادمه این بود که در روستای ویرانه به دختر جوانی برخورد می کنن که موهای سیاه بلندی داشت. در آخر فیلم فقط یک نفر از گروه زنده میمونه که خودش رو به شهر می رسونه و مورد استقبال مردم و خبرنگارها قرار می گیره. در حالی که مرتب می گفت: تشنمه، آب بهم بدین در شلوغی و ازدحام جمعیت از هوش میره. خیلی دوست دارم دوباره این فیلم رو ببینم. اگه کسی اسم اصلی فیلم رو میدونه لطفاً معرفی کنه.

2 - یه فیلم دیگه هم اوایل دهه هفتاد از تلویزیون پخش شد راجع به یه اکیپ که با یه ماشین جیپ به صحرا میرن. وقتی از ماشین پیاده میشن، یه ذره بین که روی صندلی شاگرد گذاشته بودن بر اثر تابش نور خورشید باعث سوختن تشک صندلی میشه و کل ماشین یهو آتیش می گیره. مخزن آبی که پشت ماشین قرار داشته هم بر اثر اون آتش سوزی از بین میره و گروه بی آب می مونن. فقط در آخرین لحظه سوختن ماشین، یکی از افراد میره آب رادیاتور ماشین رو توی یک کیسه خالی میکنه. آب رادیاتور سبز رنگ و خیلی کثیف بود ولی توی اون بیابون بی آب و علف باعث میشد که زمان بیشتری زنده بمونن. با پای پیاده خیلی توی صحرا می گردن تا راه رو پیدا کنن ولی راه رو پیدا نمیکنن و یکی یکی می میرن. اگر اشتباه نکنم فقط دو نفرشون زنده می مونن و نجات پیدا میکنن. اگر کسی این فیلم رو هم دیده ممنون میشم اسمش رو بگه.

سلام در مورد فیلم دوم شما می دونم که اسمش باد سیاه هست و در یوتیوب باید دنبالش بگردید. گروهی بودند که برای کشیدن خط آهن به بیابان رفتند و دوربین شکاری را وارونه از ماشین نصب کردند و نور را متمرکز کردو ماشین سوخت و ...

(۱۳۹۹/۹/۲۲ عصر ۰۷:۱۱)Good نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۹/۹/۱۸ عصر ۱۰:۰۱)آلبرت کمپیون نوشته شده: [ -> ]

درود

1 - اوایل دهه 70 یک فیلم فضایی از تلویزیون پخش شد که یک گروه فضانورد روی یک سیاره فرود میان. در حین جستجو با یک رودخونه سبز مواجه میشن که در اون ماده کلروفیل جریان داشت ! وقتی به زمین برمی گردن در صحرایی خشک و سوزان و خالی از سکنه فرود میان. ذخیره آبشون تموم شده بود و چون خیلی تشنه شده بودن صحرا رو می گردن تا آب پیدا کنن. به دهکده ویرانه و خالی از سکنه میرسن و چاه آبی پیدا میکنن. اما آب چاه پر از لجن و کثافت بود و باید حتماً اون رو تصفیه می کردن. از فضانوردی که مسئول آوردن قرص های تصفیه از سفینه بود میخوان که قرصها رو تحویل بده. اما اظهار میکنه که در دوراهی آوردن قرصها و نتایج تحقیقات، کاغذهای تحقیقات رو با خودش آورده و مجبور شده از قرصهای تصفیه، چشم پوشی کنه. بقیه افراد که از شنیدن این حرف بشدت عصبانی شده بودن دست و پای اون رو می گیرن و یک سطل از آب کثیف چاه رو بزور تو حلقومش می ریزن. یک چیز دیگه که از اون فیلم یادمه این بود که در روستای ویرانه به دختر جوانی برخورد می کنن که موهای سیاه بلندی داشت. در آخر فیلم فقط یک نفر از گروه زنده میمونه که خودش رو به شهر می رسونه و مورد استقبال مردم و خبرنگارها قرار می گیره. در حالی که مرتب می گفت: تشنمه، آب بهم بدین در شلوغی و ازدحام جمعیت از هوش میره. خیلی دوست دارم دوباره این فیلم رو ببینم. اگه کسی اسم اصلی فیلم رو میدونه لطفاً معرفی کنه.

2 - یه فیلم دیگه هم اوایل دهه هفتاد از تلویزیون پخش شد راجع به یه اکیپ که با یه ماشین جیپ به صحرا میرن. وقتی از ماشین پیاده میشن، یه ذره بین که روی صندلی شاگرد گذاشته بودن بر اثر تابش نور خورشید باعث سوختن تشک صندلی میشه و کل ماشین یهو آتیش می گیره. مخزن آبی که پشت ماشین قرار داشته هم بر اثر اون آتش سوزی از بین میره و گروه بی آب می مونن. فقط در آخرین لحظه سوختن ماشین، یکی از افراد میره آب رادیاتور ماشین رو توی یک کیسه خالی میکنه. آب رادیاتور سبز رنگ و خیلی کثیف بود ولی توی اون بیابون بی آب و علف باعث میشد که زمان بیشتری زنده بمونن. با پای پیاده خیلی توی صحرا می گردن تا راه رو پیدا کنن ولی راه رو پیدا نمیکنن و یکی یکی می میرن. اگر اشتباه نکنم فقط دو نفرشون زنده می مونن و نجات پیدا میکنن. اگر کسی این فیلم رو هم دیده ممنون میشم اسمش رو بگه.

سلام در مورد فیلم دوم شما می دونم که اسمش باد سیاه هست و در یوتیوب باید دنبالش بگردید. گروهی بودند که برای کشیدن خط آهن به بیابان رفتند و دوربین شکاری را وارونه از ماشین نصب کردند و نور را متمرکز کردو ماشین سوخت و ...

سلام

ممنون از راهنمایی تون. همین الان پیداش کردم:

https://www.imdb.com/title/tt0236843/

(۱۳۹۹/۹/۱۷ عصر ۰۵:۳۹)شجاع قلب نوشته شده: [ -> ]

سلام مجدد خدمت دوستان

من امروز ناخودآگاه یاد یه فیلم که اوایل دهه هفتاد یه بار تلویزیون نشون داد افتادم ولی نتونستم اسمشو به یاد بیارم.

مطمین نیستم ولی حس میکنم مال اروپای شرقی بود. یه حاکم ظالم تو یه شهر یا یه کشور بود به اسم «آلای» . همه رو شکنجه میکرد و از بین میبرد. فقط صحنه آخرش یادمه که یه پسربچه کوچک آخرش این آلای رو که داشت داخل یه چاه غار مانند رو نگاه میکرد، یه دفعه هولش میده داخل چاه و کشته میشه و همه اون مردم به همین راحتی نجات پیدا میکنن.

دومین فیلمی هم که می‌خوام مطرح کنم چند سالی هست که دنبال اسمشم. یه فیلمی بود که اوایل دهه هشتاد یا اواخر دهه هفتاد تلویزیون نشون دادش.

فکر میکنم متعلق به یکی از کشورهای آسیای میانه بود. داستانش در مورد مرد جوونی بود به اسم «کرامت» که داشت بین سرزمینهای مختلف مسافرت میکرد تا تمام شیوه های ورزش کشتی رو در اون مناطق یاد بگیره و استاد بشه. همون اول فیلم هم یه پدر و دختر رو که راهزنها بسته بودن نجات میده که پدره خودش استاد یه نوع کشتی بوده. بعدها می‌ره شیوه کشتی کوراش و بعضی کشتی های دیگه رو هم یاد میگیره. آخر فیلم هم یه نفر که میخواست با یاد گرفتن بعضی از فنون رزمی استفاده های نادرستی ازشون بکنه در یه مبارزه تن به تن میکشه

سلام مجدد دوستان

کسی اسم فیلمهای مد نظر من یادش نیومد؟

مخصوصا اولی. متاسفانه در چند سال گذشته صدا و سیما با توجه به سیاستهایی که بهشون دیکته شده دیگه فیلمهایی که حاکمان و دیکتاتورهای ظالم که در واقعیت تاریخ وجود نداشتن، در اونها کشته یا سرنگون میشن رو پخش نمیکنه. برای همین آخرین پخش اینجور فیلمها  به سالهای دور برمیگرده.

(۱۳۹۹/۹/۲۳ صبح ۰۶:۵۸)شجاع قلب نوشته شده: [ -> ]

دومین فیلمی هم که می‌خوام مطرح کنم چند سالی هست که دنبال اسمشم. یه فیلمی بود که اوایل دهه هشتاد یا اواخر دهه هفتاد تلویزیون نشون دادش.

فکر میکنم متعلق به یکی از کشورهای آسیای میانه بود. داستانش در مورد مرد جوونی بود به اسم «کرامت» که داشت بین سرزمینهای مختلف مسافرت میکرد تا تمام شیوه های ورزش کشتی رو در اون مناطق یاد بگیره و استاد بشه. همون اول فیلم هم یه پدر و دختر رو که راهزنها بسته بودن نجات میده که پدره خودش استاد یه نوع کشتی بوده. بعدها می‌ره شیوه کشتی کوراش و بعضی کشتی های دیگه رو هم یاد میگیره. آخر فیلم هم یه نفر که میخواست با یاد گرفتن بعضی از فنون رزمی استفاده های نادرستی ازشون بکنه در یه مبارزه تن به تن میکشه

سلام جناب، فیلم مزبور Nepobedimyy 1983 (شکست ناپذیر) محصول سینمای شوروی آن دورانه که در سیمای جمهوری اسلامی با عنوان «رمز مبارزه» نمایش داده شد.

https://www.imdb.com/title/tt0261099/

در شروع فیلم تصویر آناتولی خارلامپیف روسی -استاد، مربی و محقق برجسته کشتی نقش می بنده و فیلم تقدیم به ایشون میشه. در انتها هم فیلم با تصویر سیاه سفید کرامت (در واقع اسمش در فیلم آندری خوروموف هست!) و نقل قولی از خارلامپیف تموم میشه (که گویا کل این سکانس بی دلیل یا با دلیل! سانسور شده) با این مضمون:

درون هر انسانی مخزنی از استعداد وجود داره که در بیشتر مردم نهفته باقی می مونه، این وظیفه مهم بر دوش ماست که استعدادهای بالقوه رو شکوفا کنیم...

جمله برای من تداعی افسوس و آه بود؛ افسوس بابت کوچ قهرمانانی که ترک وطن کردند و آه برای اونهایی که موندن و با دستفروشی و کولبری امرار معاش می کنند.

و اما شما دوست گرامی از این لینک می تونید دوبله فارسی فیلم رو رایگان و بدون سانسور دانلود کنید و ملاحظه بفرمایید. بنده هم دانلود کردم و از تماشاش لذت بردم امیدوارم برای شما هم تماشای مجددش، پس از سالها حس خوبی داشته باشه.

(۱۳۹۹/۹/۲۳ عصر ۰۴:۲۹)پروفسور نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۹/۹/۲۳ صبح ۰۶:۵۸)شجاع قلب نوشته شده: [ -> ]

دومین فیلمی هم که می‌خوام مطرح کنم چند سالی هست که دنبال اسمشم. یه فیلمی بود که اوایل دهه هشتاد یا اواخر دهه هفتاد تلویزیون نشون دادش.

فکر میکنم متعلق به یکی از کشورهای آسیای میانه بود. داستانش در مورد مرد جوونی بود به اسم «کرامت» که داشت بین سرزمینهای مختلف مسافرت میکرد تا تمام شیوه های ورزش کشتی رو در اون مناطق یاد بگیره و استاد بشه. همون اول فیلم هم یه پدر و دختر رو که راهزنها بسته بودن نجات میده که پدره خودش استاد یه نوع کشتی بوده. بعدها می‌ره شیوه کشتی کوراش و بعضی کشتی های دیگه رو هم یاد میگیره. آخر فیلم هم یه نفر که میخواست با یاد گرفتن بعضی از فنون رزمی استفاده های نادرستی ازشون بکنه در یه مبارزه تن به تن میکشه

سلام جناب، فیلم مزبور Nepobedimyy 1983 (شکست ناپذیر) محصول سینمای شوروی آن دورانه که در سیمای جمهوری اسلامی با عنوان «رمز مبارزه» نمایش داده شد.

https://www.imdb.com/title/tt0261099/

در شروع فیلم تصویر آناتولی خارلامپیف روسی -استاد، مربی و محقق برجسته کشتی نقش می بنده و فیلم تقدیم به ایشون میشه. در انتها هم فیلم با تصویر سیاه سفید کرامت (در واقع اسمش در فیلم آندری خوروموف هست!) و نقل قولی از خارلامپیف تموم میشه (که گویا کل این سکانس بی دلیل یا با دلیل! سانسور شده) با این مضمون:

درون هر انسانی مخزنی از استعداد وجود داره که در بیشتر مردم نهفته باقی می مونه، این وظیفه مهم بر دوش ماست که استعدادهای بالقوه رو شکوفا کنیم...

جمله برای من تداعی افسوس و آه بود؛ افسوس بابت کوچ قهرمانانی که ترک وطن کردند و آه برای اونهایی که موندن و با دستفروشی و کولبری امرار معاش می کنند.

و اما شما دوست گرامی از این لینک می تونید دوبله فارسی فیلم رو رایگان و بدون سانسور دانلود کنید و ملاحظه بفرمایید. بنده هم دانلود کردم و از تماشاش لذت بردم امیدوارم برای شما هم تماشای مجددش، پس از سالها حس خوبی داشته باشه.

واقعا ممنون لطف بزرگی کردید. واقعا اسم با مسمایی انتخاب کردید.
فقط برام سواله که شما و دیگر اساتید این تاپیک چطور به عنوان های مد نظر کاربران می‌رسد؟ چرا من هرچقدر این چند سال سرچ کردم نتونستم پیداش کنم ولی شما تونستی؟

سلام مجدد

راستش بنده فعلا در محضر اساتید جوینده و یابنده در این تاپیک، شاگردی می کنم.

اما برای پاسخ به سوال شما، باید عرض کنم. برای روش خودم همیشه یک فرمول خاص جواب نمی ده. گاهی کلیدواژه هایی رو از بین تعریف دوستان درمیارم یا استنباط و برداشتی که غیرمستقیم از شرح دوستان دارم، رو بصورت جمله ای کوتاه مستقیم می گذارم توی سرچ گوگل هم سرچ کلامی و هم سرچ تصویری. حتی گاهی بین دوستان سینمایی و تلوزیونی ام پرس و جو می کنم تا سرنخهای بیشتری بدست بیارم. اما موثرترین راهی که برای خودم خیلی وقتها جواب داده سرچ به زبان اصلی خود فیلمه اونم از گوگل ترانسلیت کمک می گیرم. جمله رو انگلیسی می گذارم و به هرزبونی که مقصودمه ترجمه خوبی بهم می ده سپس اون رو می ذارم تو سرچ گوگل:

مثلا درباره فیلم مورد نظر شما:

اول با عبارتهای:

فیلمی درباره کرامت یادگیری انواع کشتی سفر به شرق

و امثالهم شروع کردم ولی موفق نشدم بعد از متن شما برداشت کردم که فیلم باید مال دهه 80 و مربوط به سینمای شوروی آن دوره باشه و از اونجا که شما به انواع کشتی اشاره کردید حدس زدم باید منظورتون هنرهای رزمی Martial Arts باشه که اون دهه ساخت اینجور فیلمها خیلی باب بود.

پس در گوگل زدم: a russian movie about a young man and martial arts

و امثالهم... ولی بازم نتیجه نداد

گفتم کلی تر بنویسم:  russian movies about  martial arts 80s

ولی بازم جواب نداد. پس کل عبارت رو با کمک گوگل ترانسلیت به روسی ترجمه و سرچ کردم:

گوگل وقتی سرچی رو در کادر بالا میاره مهمترینهاش داخل همین کادره، و فیلم مورد نظر شما اولین فیلم در همین کادر بود. چون وقتی عکسهاش رو دیدم و شرحش رو به انگلیسی ترجمه کردم فهمیدم با تعاریف شما همخوانی داره.

همه اینها رو گفتم ولی یه چیزی رو نباید ندیده گرفت اونم فاکتور شانس هست که خوشبختانه اینجا با من و شما یار بود.

با احترام،  اِل پروفسور

(۱۳۹۹/۹/۲۴ صبح ۱۱:۰۹)پروفسور نوشته شده: [ -> ]

سلام مجدد

راستش بنده فعلا در محضر اساتید جوینده و یابنده در این تاپیک، شاگردی می کنم.

اما برای پاسخ به سوال شما، باید عرض کنم. برای روش خودم همیشه یک فرمول خاص جواب نمی ده. گاهی کلیدواژه هایی رو از بین تعریف دوستان درمیارم یا استنباط و برداشتی که غیرمستقیم از شرح دوستان دارم، رو بصورت جمله ای کوتاه مستقیم می گذارم توی سرچ گوگل هم سرچ کلامی و هم سرچ تصویری. حتی گاهی بین دوستان سینمایی و تلوزیونی ام پرس و جو می کنم تا سرنخهای بیشتری بدست بیارم. اما موثرترین راهی که برای خودم خیلی وقتها جواب داده سرچ به زبان اصلی خود فیلمه اونم از گوگل ترانسلیت کمک می گیرم. جمله رو انگلیسی می گذارم و به هرزبونی که مقصودمه ترجمه خوبی بهم می ده سپس اون رو می ذارم تو سرچ گوگل:

مثلا درباره فیلم مورد نظر شما:

اول با عبارتهای:

فیلمی درباره کرامت یادگیری انواع کشتی سفر به شرق

و امثالهم شروع کردم ولی موفق نشدم بعد از متن شما برداشت کردم که فیلم باید مال دهه 80 و مربوط به سینمای شوروی آن دوره باشه و از اونجا که شما به انواع کشتی اشاره کردید حدس زدم باید منظورتون هنرهای رزمی Martial Arts باشه که اون دهه ساخت اینجور فیلمها خیلی باب بود.

پس در گوگل زدم: a russian movie about a young man and martial arts

و امثالهم... ولی بازم نتیجه نداد

گفتم کلی تر بنویسم:  russian movies about  martial arts 80s

ولی بازم جواب نداد. پس کل عبارت رو با کمک گوگل ترانسلیت به روسی ترجمه و سرچ کردم:

گوگل وقتی سرچی رو در کادر بالا میاره مهمترینهاش داخل همین کادره، و فیلم مورد نظر شما اولین فیلم در همین کادر بود. چون وقتی عکسهاش رو دیدم و شرحش رو به انگلیسی ترجمه کردم فهمیدم با تعاریف شما همخوانی داره.

همه اینها رو گفتم ولی یه چیزی رو نباید ندیده گرفت اونم فاکتور شانس هست که خوشبختانه اینجا با من و شما یار بود.

با احترام،  اِل پروفسور

سلام و ممنون بابت توضیحات کاملتون

توضیحاتتون دقیقا مصداق یاد دادن ماهیگیری به جای دادن ماهی هست.

اما به هر حال برای من نوعی مشخص می‌کنه که کار خیلی سخت و تخصصی هست.

سلام مجدد

یک فیلمه که خیلی خیلی دنبالشم و اگر کسی اسمش رو بدونه واقعا نابغه است، فیلمی در دهه هفتاد که راجع به کمک به دیگران بود، فضای فیلم زمستانی بود و مشابه فیلم برادر خورشید خواهر ماه قهرمانش گویا یک کشیش بود با صدای اندوهگینی که گروهی هم همراه داشت و بعد از مدتی تلاش برای کمک به گروهی از مصیبت زده ها (که نمی دانم آواره بودند یا زلزله زده یا جنگ زده و فقیر و...) بلاخره به رادیو می رود و چنان صحبت احساسی و شور انگیزی با صدای حزن آلودی می کند که مردم در حین پخش زنده صحبتهایش پشت شیشه استودیو حاضر می شوند و از شدت هیجان برای کمک کردن منتظر می مانند و حتی یکی از مردم که منتظر اتمام سخنرانی نمی ماند روی مقوایی می نویسد باید برای کمک به کجا بروند؟ و کشیش هم سرش را بالا می آورد و با خواندن مقوا می گوید «کجا، ...» و آدرس محل کمک کردن و جمع آوری مشارکت ها را می دهد.(یک قسمتی از صحبت اون مرد در رادیو راجع به مصائب یک دختر بچه است) خلاصه فیلم شور انگیزی بود.
ممنون می شوم جهت یافتن نامش بهم کمک کنید حتی اگر نمی دانید و فیلم را دیده اید با تعریف قسمتهایی از آن به بقیه جهت یافتن نامش کمک کنید. ویااگر روش دیگری برای یافتن گمشده ام هست بفرمایید. تشکر{#smilies.smile}

از دوستان کسی چیزی یادش نیست خیلی به این فیلم نیاز دارم

(۱۳۹۹/۹/۲۵ عصر ۰۸:۲۰)Good نوشته شده: [ -> ]

سلام مجدد

یک فیلمه که خیلی خیلی دنبالشم و اگر کسی اسمش رو بدونه واقعا نابغه است، فیلمی در دهه هفتاد که راجع به کمک به دیگران بود، فضای فیلم زمستانی بود و مشابه فیلم برادر خورشید خواهر ماه قهرمانش گویا یک کشیش بود با صدای اندوهگینی که گروهی هم همراه داشت و بعد از مدتی تلاش برای کمک به گروهی از مصیبت زده ها (که نمی دانم آواره بودند یا زلزله زده یا جنگ زده و فقیر و...) بلاخره به رادیو می رود و چنان صحبت احساسی و شور انگیزی با صدای حزن آلودی می کند که مردم در حین پخش زنده صحبتهایش پشت شیشه استودیو حاضر می شوند و از شدت هیجان برای کمک کردن منتظر می مانند و حتی یکی از مردم که منتظر اتمام سخنرانی نمی ماند روی مقوایی می نویسد باید برای کمک به کجا بروند؟ و کشیش هم سرش را بالا می آورد و با خواندن مقوا می گوید «کجا، ...» و آدرس محل کمک کردن و جمع آوری مشارکت ها را می دهد.(یک قسمتی از صحبت اون مرد در رادیو راجع به مصائب یک دختر بچه است) خلاصه فیلم شور انگیزی بود.
ممنون می شوم جهت یافتن نامش بهم کمک کنید حتی اگر نمی دانید و فیلم را دیده اید با تعریف قسمتهایی از آن به بقیه جهت یافتن نامش کمک کنید. ویااگر روش دیگری برای یافتن گمشده ام هست بفرمایید. تشکر{#smilies.smile}

از دوستان کسی چیزی یادش نیست خیلی به این فیلم نیاز دارم

The Apostle (1997)

این نیست؟

این دو سه روزه یاد یه سریال قدیمی افتادم که امیدوارم دوستان بتونن برای پیدا کردن اسمش کمکی کنن.

سریال مورد نظرم فکر میکنم اوایل دهه هفتاد و فقط یک بار از صدا و سیما پخش شد. تا اونجا که یادمه یا شبکه سه بود یا شبکه پنج. از کل ماجراش هم فقط یه قسمتش یادمه که توش یه مرد جوان عاشق یه دختر زیبا شده بود ولی اون دختر قبولش نمی‌کرد . اون جوان هم می‌ره به حاکم اون شهر که دوستش بود، جریان رو میگه و ازش میخواد که اون دختر رو دستگیر و زندانی کنه و به اون جوان هدیه بده. ولی اون حاکم در همون ساعات اول زندانی کردن دختر به شدت دچار عذاب وجدان میشه و تا اونجا که یادمه دختره رو آزاد می‌کنه.

یه فیلم هم یادمه اوایل دهه هفتاد از صدا و سیما پخش شد که در اون یه فرد روانی بود که در یه قلعه حکومت میکرد و همیشه نقابی روی چهره ش داشت. هر کس که به دیدارش می اومد وقتی اون نقاب رو برمیداشت و چهره ش رو به طرف نشون میداد افرادش اونو میکشتن. فقط یه مرد جوان که خودش آدم قدرتمندی بود میتونست با خیال راحت چهره حاکم قلعه رو ببینه و حتی بهش پرخاش کنه

آدرس های مرجع