تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: درخواست راهنمايي در مورد نام فيلم
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.

(۱۴۰۲/۵/۳ عصر ۰۶:۵۰)هاج زنبورعسل نوشته شده: [ -> ]

سلام
فیلمی پلیسی اسرارامیز که موضوع قتل های عجیبی است که روی ریل راه اهن انجام شده ولی در محل ریلی نیست
 در اخر فیلم فرد مشکوک به موضوع با شنیدن صدای صوت قطار مثل اینکه کشته می شود فیلم قدیمی است
 شاید  زمان جنگ یاقبل از انقلاب از تی وی  پخش شده است
دوستان قسمتی که به یاد دارم اینگونه است که کاراگاه خصوصی یا یکی از نزدیکان مقتول بعدی
در انتهای فیلم متوجه می شود که خانه متروکه که محل قتل های مشکوک است زمانی
در مسیر ریل راه اهن بوده بطوریکه در انتهای فیلم با شنیدن صدای قطار شبح ریل های راه اهن
ظاهر می شود.
ممنون برای توجه اساتید و دوستان.

سلام

من این فیلم را یکی دوبار اواخر دهه ۶۰ دیدم. فکر می کنم بازیگر نقش کارآگاه یک هنرپیشه فرانسوی بود.

(۱۴۰۰/۱۱/۱۵ صبح ۰۶:۲۲)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

سلام مجدد به همه ی دوستان به خصوص عزیزان دهه شصتی:heart:

و بالاخص استاد ارجمندم جناب سیلاس مارنر عزیز:lovve:

که زنده شدن بخشی از خاطرات دیرینه ام را مدیون راهنمایی ارزنده ی ایشان هستم.

http://cafeclassic5.ir/newreply.php?tid=192&processed=1

دختر گل فروش-کتاب-فراموشی-پیروزی-توراسان-پوستین جادویی


حالا که این قدر انرژی مثبت داده اید،بزرگواری کنید و رد ونشانی هم از این فیلم های قدیمی ارائه بفرمایید:

1-فیلمی خارجی مربوط به تقریبا" اواخر قرن نوزدهم میلادی در کشوری مشابه اتریش یا مجارستان

چون مردی که یک قایق کوچک دارد و روی آنرا به طور طاقدیسی مسقف کرده، در دانوب سفر می کند.

ابتدای فیلم در یک مسابقه ی ماهیگیری برنده می شود و یک مدال جایزه می گیرد.

وارد حوادثی می شود که یک دسته راهزن، همسرش را اسیر می کنند تا از او گرو کشی کنند.

یک کارآگاه پلیس که ظاهرا" با او دوست شده، همسرش را از دست راهزنان نجات می دهد.

او هم با همسر زیبایش به سر زندگیش بازمی گردد.

2-فوتبالیست کوچولو

پسرکی با صداپیشگی بانو ناهید امیریان که در بازی فوتبال نابغه است،در تیم فوتبال بزرگسالان استخدام می شود.

ستاره ی تیم می شود.

یک بار در زمین فوتبال در حین دریبل کردن به داور برخورد می کند و با عصبانیت به او می گوید:برو کنار گامبو!khhnddh که با کارت زرد داور جریمه می شود.

یک بار هم که می خواهد با تاکسی به ورزشگاه برود، در راه به پل متحرک سر راه بر می خوردکه خیلی آهسته باز و بسته  باز می شود

و باعث دیر رسیدن او  به مسابقه می شود  و دیگ هیچ!

3-فیلم سامورایی:

یک جوان سامورایی با صداپیشگی مرحوم منصور غزنوی چند مزاحم را از سر یک دختر زیبا و همراهانش دک می کند.

اسم این دختر جوان خانم آیاکو می باشد.

در صحنه ای او با چندتا قلدر سر مهارت شمشیربازی شرط بندی می کند.

در دور اول سر یک سکه بازی می کند و برنده می شود.

در دور دوم شرط را بالاتر می برد و این بار سر 2سکه ی طلا بازی می کند که بازهم برنده می شود.

قلدرها می خواهند سکه ها را از او بگیرند که می زند و می گریزد.

در پایان با آن دختر زیبا ازدواج می کند و در حالی که او را کول کرده ، می گوید: داریم می رسیم خانم آیاکو!

دختره هم پاسخ می دهد: دیگه به من نگو خانم آیاکو...من حالا دیگه همسرت هستم.:lovve:

4-عملیات بلگراد:

جنگ جهانی دوم

افسری پارتیزان با لباس مبدل وارد شهری می شود که نامزدش در یکی از بیمارستان های آن شهر پزشک است.

فردی زخمی را نجات می دهند.از نامزدش هم می خواهد که با آن ها بیاید. ولی قبول نمی کند و می گوید: من دکترم و اینجا به من احتیاج دارند.

متاسفانه یکی از مجروحین آلمانی که همان خانم دکتر او را از مرگ نجات داده،علیه او گزارش می دهد که او با آن افسر،آشنایی دارد.

5-جدال در معدن:

جنگ جهانی دوم و درگیری پارنیزان ها با نیروهای آلمانی در یکی از معادن.

صحنه ی ماندگار این فیلم:یکی از پارتیزان هاکه دوستش کشته شده،بالای سر او فانوس روشنی می گذارد و با چهره ای غم آلود معدن را ترک می کند.

6-لحظه ی تصمیم:

پخش شده از شبکه ی یک در نوروز 1368

پسرکی اسبش گم می شود.

اسب گمشده ی او قاطی گله ی اسب های مرد ثروتمندی می شود.

آن مرد ،دختر فلجی دارد که به همان اسب علاقه مند می شود.

بین پسرک و دختر برسر اسب درگیری  و اختلاف پیش می آید و کار به دادگاه می کشد.

دادگاه تصمیم می گیرد که انتخاب را به عهده ی خود اسب بگذارد.

به طرف هر کدام که برود با سر به او ضربه بزند، آن اسب به او تعلق دارد.

پسرک که اسبش را دف صدا می زند،برنده می شود، در حالی که دختر فقط با حسرت چند کلام با اسب سابقش حرف می زند و می گوید:آخه چرا بو؟

 در صحنه ی پایانی فیلم می بینیم که اسب بر همان درشکه ی دخترک بسته شده است ،در حالی که در یک طرف آن پسر و یک طرف دیگر دختر نشسته اند و به نوبت افسار اسب را می گیرند و به هم تعارف می کنند.

صداپیشگی پسرک به عهده ی ناهید امیریان و دخترک به عهده ی فریبا شاهین مقدم بود.

7-هرگز نمیر مادر:

فیلم ژاپنی پخش شده در 1364 از شبکه ی یک

پدر خانواده سخت بیمار است.

دو پسر به همراه مادر از او پرستاری می کنند.

پسربزرگ و باهوش  که کمر پدر را مالش می دهد، سردی مرگ رازیر دستانش حس می کند ، در حالی که پدر از گرمای دستان پسر لذت می برد.

در مسابقه ی نامه نویسی ،نامه ی او با عنوان هرگز نمیر مادر برنده ی جایزه ی اول می شود.او این نامه را به مادرش هدیه می کند و مادرش که اشک شوق می ریزد، او را در آغوش می گیرد.

برادر کوچیکه هم بیدار می شود و می گوید: هی برادر،کادوی منو لهش نکنی!

در پایان پدر می میرد و پسرها در بیمارستان به دیدن پدر می روند.

پسر بزرگ جایزه ی خود را بالای سر پدرش می گذارد.

8-یک مرد چاق هندی ،از طریق پسربچه ای یک تیله ی جادویی به دست می آورد که به هر چیز آهنی بزند،به طلا تبدیل می شود.

او ثروتمند می شود، ولی تیله را قورت می دهد و تیله در شکمش هضم می شود و دیگر هیچ!

9- پنج دلاور:

فیلم وسترن-پخش از شبکه ی یک در سال 1367

پنج نفر کابوی از طرف شخص متمولی اجیر می شوند تا عده ای راهزن را از بین ببرند.

آن ها در پوشش یک کالسکه ی حمل تابوت حرکت می کنند ، در حالی که داخل تابوت پر از دینامیت است.

یک کابوی جوان و ناشی هم همراه آنان است که باتجربه ها به او راه ورسم کار را به او یاد می دهند.

یک بار دینامیت را در می آورد که به دوستانش نشان بدهد، آن ها بلافاصله به او می گویند که عرق کرده،مواظب باش که الان منفجر میشه.

یک بار هم در سراب دسته ی راهزنان را می بیند.

در پایان او و 2 نفر دیگر زنده می مانند.

10-سرگذشت مختوم قلی شاعر ترکمن

11-سریال چنگیزخان مغول با گویندگی مرحوم ایرج ناظریان

12-سریال رامون کاخال

بالأخره نام اصلی فیلم «هرگز نمیر مادر» پیدا شد:

Equinox Flower 1958

با تشکّر از دوست نازنینم، Aqbill در «کافهٔ سینما».

سلام وقت بخیر

یه دفه یاد یه برنامه تلویزیونی افتادم.

سریالی بود. مرحوم اسدزاده توش بازی کرده بودنمیدونم دهه هفتاد یا هشتاد از تلویزیون پخش شد.

اومده بودن از لابلای طنزهای کمدین‌های مشهور و قدیمی سینمای جهان تیکه تیکه جدا کرده بودن یه سریال طوری درست کرده بودن.

مثلاً نورمن ویزدوم، برادران مارکس، لورل هاردی و... اینا تویه سریال ایرانی!

خیلی هم قشنگ یه داستان از توش در آورده بودن. چنتا کمدین ایرانی هم تو سریال بودن.

همین چیزه دیگه ای پیدا نکردم.

(۱۴۰۲/۵/۱۹ عصر ۰۵:۵۰)مورچه سیاه نوشته شده: [ -> ]

سلام وقت بخیر

یه دفه یاد یه برنامه تلویزیونی افتادم.

سریالی بود. مرحوم اسدزاده توش بازی کرده بودنمیدونم دهه هفتاد یا هشتاد از تلویزیون پخش شد.

اومده بودن از لابلای طنزهای کمدین‌های مشهور و قدیمی سینمای جهان تیکه تیکه جدا کرده بودن یه سریال طوری درست کرده بودن.

مثلاً نورمن ویزدوم، برادران مارکس، لورل هاردی و... اینا تویه سریال ایرانی!

خیلی هم قشنگ یه داستان از توش در آورده بودن. چنتا کمدین ایرانی هم تو سریال بودن.

همین چیزه دیگه ای پیدا نکردم.

«مورچهٔ سیاه» عزیز، من این سریالی که توصیف کردید یادم نمی‌یاد.

از برنامهٔ کودک داده‌ن یا برنامه‌های بزرگسالا؟

کدوم شبکه؟ مناسبتی بود؟

ممنون.

سلام

برنامه کودک نبود. میگم سریال بود. شبکه سه بود یا پنج

(۱۴۰۲/۵/۱۲ عصر ۰۹:۵۳)ناصر نوشته شده: [ -> ]

(۱۴۰۲/۵/۳ عصر ۰۶:۵۰)هاج زنبورعسل نوشته شده: [ -> ]

سلام
فیلمی پلیسی اسرارامیز که موضوع قتل های عجیبی است که روی ریل راه اهن انجام شده ولی در محل ریلی نیست
 در اخر فیلم فرد مشکوک به موضوع با شنیدن صدای صوت قطار مثل اینکه کشته می شود فیلم قدیمی است
 شاید  زمان جنگ یاقبل از انقلاب از تی وی  پخش شده است
دوستان قسمتی که به یاد دارم اینگونه است که کاراگاه خصوصی یا یکی از نزدیکان مقتول بعدی
در انتهای فیلم متوجه می شود که خانه متروکه که محل قتل های مشکوک است زمانی
در مسیر ریل راه اهن بوده بطوریکه در انتهای فیلم با شنیدن صدای قطار شبح ریل های راه اهن
ظاهر می شود.
ممنون برای توجه اساتید و دوستان.

سلام

من این فیلم را یکی دوبار اواخر دهه ۶۰ دیدم. فکر می کنم بازیگر نقش کارآگاه یک هنرپیشه فرانسوی بود.

ممنون برای لطفتان  اساتید اگر محبت نمایند برای نام فیلم یا اپیزود سریال راهنمایی نمایند.مثل اینکه بازسازی قسمتی از داستان شرلوک هولمز باشد.

درود و وقت بخیر  خدمت همه دوستان! خوشحالم که دوباره توجمع گرم و صمیمتون هستم

دو تا فیلم به ذهنم اومده که هر دو رو از زبان کسی نقل و قول میکنم و  صخنه های کمی  ازش تو ذهنمه چون خودم ندیدمشون:

1.یه  دانشمند یه عروسک چوبی میسازه که خیلی شبیه انسانه  حتی باهاشون  سر یه سفره میشینه و  اون عروسک چوبی یا ربات غداشو خالی میکنه توی بشقات دانشمنده. تو سکانس آخر خودشو اتیش میزنه

2. توی یه صحنه از فیلم دوم یه مردی با شیطان تا صبح شطرنج بازی میکنه و مرد خوابش میبره وقتی بیدار میشه میبینه شیطان مرده

 سپای از راهنمایی دوستان

(۱۴۰۲/۵/۲۴ صبح ۰۳:۰۷)Peter Warne نوشته شده: [ -> ]

درود و وقت بخیر  خدمت همه دوستان! خوشحالم که دوباره توجمع گرم و صمیمتون هستم

دو تا فیلم به ذهنم اومده که هر دو رو از زبان کسی نقل و قول میکنم و  صخنه های کمی  ازش تو ذهنمه چون خودم ندیدمشون:

1.یه  دانشمند یه عروسک چوبی میسازه که خیلی شبیه انسانه  حتی باهاشون  سر یه سفره میشینه و  اون عروسک چوبی یا ربات غداشو خالی میکنه توی بشقات دانشمنده. تو سکانس آخر خودشو اتیش میزنه

2. توی یه صحنه از فیلم دوم یه مردی با شیطان تا صبح شطرنج بازی میکنه و مرد خوابش میبره وقتی بیدار میشه میبینه شیطان مرده

 سپای از راهنمایی دوستان

سلام

فکر کنم فیلم دومی، فیلم "مهر هفتم The Seventh Seal 1957" باشه.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%...8%AA%D9%85

سلام و صبح به خیر حدمت دوستان

دنبال اسم فیلمی هستم که ساخته همین ۶ یا ۷ سال پیش است.

زن و شوهری که اختلافاتی با هم دارند برای چند روز به خانه ییلاقی دورافتاده شان می روند. مرد قصد دارد زن را سر به نیست کند. زن از ماجرا بو می برد و با هم درگیر می شوند. از سوی دیگر سه مرد خلافکار فراری و خطرناک به آنجا می آیند. در ادامه زن و شوهر که با کمک پدر شوهر نجات پیدا کرده اند، متوجه می شوند هنوز همدیگر را دوست دارند.

آیا اساتید محترم اطلاعی از نام فیلم دارند؟

(۱۴۰۲/۵/۳۱ صبح ۰۸:۱۱)ناصر نوشته شده: [ -> ]

سلام و صبح به خیر حدمت دوستان

دنبال اسم فیلمی هستم که ساخته همین ۶ یا ۷ سال پیش است.

زن و شوهری که اختلافاتی با هم دارند برای چند روز به خانه ییلاقی دورافتاده ...؟

با سلام خدمت BATMAN عزیز و دوستان

به گمانم منظور ناصر خان این فیلم نروژی است I onde dager, 2021 هر چند مال 7-8 سال قبل نیست.

وتشکر از GREEN بابت  http://cafeclassic5.ir/thread-632-post-2...l#pid23200 چندی پیشتر، دنبال همین بودم و پیدایش نکرده بودم!

درباره فیلم هاچ زنبور عسل هم، The Signalman 1976به ذهن خطور می کند,  هر چند مطمین نیستم.

(۱۴۰۲/۵/۳۱ عصر ۰۸:۲۸)میاموتو موساشی نوشته شده: [ -> ]

(۱۴۰۲/۵/۳۱ صبح ۰۸:۱۱)ناصر نوشته شده: [ -> ]

با سلام خدمت BATMAN عزیز و دوستان

به گمانم منظور ناصر خان این فیلم نروژی است I onde dager, 2021 هر چند مال 7-8 سال قبل نیست.

سلام و سپاس

خودشه . اشتباه از من بود.

بازم ممنونم

(۱۴۰۲/۵/۱۶ عصر ۰۶:۵۴)Emiliano نوشته شده: [ -> ]

(۱۴۰۰/۱۱/۱۵ صبح ۰۶:۲۲)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

سلام مجدد به همه ی دوستان به خصوص عزیزان دهه شصتی:heart:

و بالاخص استاد ارجمندم جناب سیلاس مارنر عزیز:lovve:

که زنده شدن بخشی از خاطرات دیرینه ام را مدیون راهنمایی ارزنده ی ایشان هستم.

http://cafeclassic5.ir/newreply.php?tid=192&processed=1

دختر گل فروش-کتاب-فراموشی-پیروزی-توراسان-پوستین جادویی


حالا که این قدر انرژی مثبت داده اید،بزرگواری کنید و رد ونشانی هم از این فیلم های قدیمی ارائه بفرمایید:

1-فیلمی خارجی مربوط به تقریبا" اواخر قرن نوزدهم میلادی در کشوری مشابه اتریش یا مجارستان

چون مردی که یک قایق کوچک دارد و روی آنرا به طور طاقدیسی مسقف کرده، در دانوب سفر می کند.

ابتدای فیلم در یک مسابقه ی ماهیگیری برنده می شود و یک مدال جایزه می گیرد.

وارد حوادثی می شود که یک دسته راهزن، همسرش را اسیر می کنند تا از او گرو کشی کنند.

یک کارآگاه پلیس که ظاهرا" با او دوست شده، همسرش را از دست راهزنان نجات می دهد.

او هم با همسر زیبایش به سر زندگیش بازمی گردد.

2-فوتبالیست کوچولو

پسرکی با صداپیشگی بانو ناهید امیریان که در بازی فوتبال نابغه است،در تیم فوتبال بزرگسالان استخدام می شود.

ستاره ی تیم می شود.

یک بار در زمین فوتبال در حین دریبل کردن به داور برخورد می کند و با عصبانیت به او می گوید:برو کنار گامبو!khhnddh که با کارت زرد داور جریمه می شود.

یک بار هم که می خواهد با تاکسی به ورزشگاه برود، در راه به پل متحرک سر راه بر می خوردکه خیلی آهسته باز و بسته  باز می شود

و باعث دیر رسیدن او  به مسابقه می شود  و دیگ هیچ!

3-فیلم سامورایی:

یک جوان سامورایی با صداپیشگی مرحوم منصور غزنوی چند مزاحم را از سر یک دختر زیبا و همراهانش دک می کند.

اسم این دختر جوان خانم آیاکو می باشد.

در صحنه ای او با چندتا قلدر سر مهارت شمشیربازی شرط بندی می کند.

در دور اول سر یک سکه بازی می کند و برنده می شود.

در دور دوم شرط را بالاتر می برد و این بار سر 2سکه ی طلا بازی می کند که بازهم برنده می شود.

قلدرها می خواهند سکه ها را از او بگیرند که می زند و می گریزد.

در پایان با آن دختر زیبا ازدواج می کند و در حالی که او را کول کرده ، می گوید: داریم می رسیم خانم آیاکو!

دختره هم پاسخ می دهد: دیگه به من نگو خانم آیاکو...من حالا دیگه همسرت هستم.:lovve:

4-عملیات بلگراد:

جنگ جهانی دوم

افسری پارتیزان با لباس مبدل وارد شهری می شود که نامزدش در یکی از بیمارستان های آن شهر پزشک است.

فردی زخمی را نجات می دهند.از نامزدش هم می خواهد که با آن ها بیاید. ولی قبول نمی کند و می گوید: من دکترم و اینجا به من احتیاج دارند.

متاسفانه یکی از مجروحین آلمانی که همان خانم دکتر او را از مرگ نجات داده،علیه او گزارش می دهد که او با آن افسر،آشنایی دارد.

5-جدال در معدن:

جنگ جهانی دوم و درگیری پارنیزان ها با نیروهای آلمانی در یکی از معادن.

صحنه ی ماندگار این فیلم:یکی از پارتیزان هاکه دوستش کشته شده،بالای سر او فانوس روشنی می گذارد و با چهره ای غم آلود معدن را ترک می کند.

6-لحظه ی تصمیم:

پخش شده از شبکه ی یک در نوروز 1368

پسرکی اسبش گم می شود.

اسب گمشده ی او قاطی گله ی اسب های مرد ثروتمندی می شود.

آن مرد ،دختر فلجی دارد که به همان اسب علاقه مند می شود.

بین پسرک و دختر برسر اسب درگیری  و اختلاف پیش می آید و کار به دادگاه می کشد.

دادگاه تصمیم می گیرد که انتخاب را به عهده ی خود اسب بگذارد.

به طرف هر کدام که برود با سر به او ضربه بزند، آن اسب به او تعلق دارد.

پسرک که اسبش را دف صدا می زند،برنده می شود، در حالی که دختر فقط با حسرت چند کلام با اسب سابقش حرف می زند و می گوید:آخه چرا بو؟

 در صحنه ی پایانی فیلم می بینیم که اسب بر همان درشکه ی دخترک بسته شده است ،در حالی که در یک طرف آن پسر و یک طرف دیگر دختر نشسته اند و به نوبت افسار اسب را می گیرند و به هم تعارف می کنند.

صداپیشگی پسرک به عهده ی ناهید امیریان و دخترک به عهده ی فریبا شاهین مقدم بود.

7-هرگز نمیر مادر:

فیلم ژاپنی پخش شده در 1364 از شبکه ی یک

پدر خانواده سخت بیمار است.

دو پسر به همراه مادر از او پرستاری می کنند.

پسربزرگ و باهوش  که کمر پدر را مالش می دهد، سردی مرگ رازیر دستانش حس می کند ، در حالی که پدر از گرمای دستان پسر لذت می برد.

در مسابقه ی نامه نویسی ،نامه ی او با عنوان هرگز نمیر مادر برنده ی جایزه ی اول می شود.او این نامه را به مادرش هدیه می کند و مادرش که اشک شوق می ریزد، او را در آغوش می گیرد.

برادر کوچیکه هم بیدار می شود و می گوید: هی برادر،کادوی منو لهش نکنی!

در پایان پدر می میرد و پسرها در بیمارستان به دیدن پدر می روند.

پسر بزرگ جایزه ی خود را بالای سر پدرش می گذارد.

8-یک مرد چاق هندی ،از طریق پسربچه ای یک تیله ی جادویی به دست می آورد که به هر چیز آهنی بزند،به طلا تبدیل می شود.

او ثروتمند می شود، ولی تیله را قورت می دهد و تیله در شکمش هضم می شود و دیگر هیچ!

9- پنج دلاور:

فیلم وسترن-پخش از شبکه ی یک در سال 1367

پنج نفر کابوی از طرف شخص متمولی اجیر می شوند تا عده ای راهزن را از بین ببرند.

آن ها در پوشش یک کالسکه ی حمل تابوت حرکت می کنند ، در حالی که داخل تابوت پر از دینامیت است.

یک کابوی جوان و ناشی هم همراه آنان است که باتجربه ها به او راه ورسم کار را به او یاد می دهند.

یک بار دینامیت را در می آورد که به دوستانش نشان بدهد، آن ها بلافاصله به او می گویند که عرق کرده،مواظب باش که الان منفجر میشه.

یک بار هم در سراب دسته ی راهزنان را می بیند.

در پایان او و 2 نفر دیگر زنده می مانند.

10-سرگذشت مختوم قلی شاعر ترکمن

11-سریال چنگیزخان مغول با گویندگی مرحوم ایرج ناظریان

12-سریال رامون کاخال

بالأخره نام اصلی فیلم «هرگز نمیر مادر» پیدا شد:

Equinox Flower 1958

با تشکّر از دوست نازنینم، Aqbill در «کافهٔ سینما».

اصلاحیّه:.

نام قبلی درست نیست و ارسالهٔ بالا تصحیح می‌شه:

نام درست و نهایی فیلم «هرگز نمیر مادر» اینه:

Kaachan, shiguno iyada 1961

پیوند آی‌ام‌دی‌بی:

https://m.imdb.com/title/tt28484209/ 

یابنده: دوست عزیزم، «یاغیش» در گروه «تلگرام»ی «کافه سینما».

...............

پس‌نوشت: اگه به‌شخصه این فیلمو دیده بودم و ازش تصویر ذهنی داشتم، اون اشتباه پیش نمی‌یومد. شرمنده.

(۱۳۹۸/۶/۲۸ صبح ۰۱:۳۵)دون دیه‌گو دلاوگا نوشته شده: [ -> ]

دوستان، درود! با گذشتِ 8ماه، از نو ، یادی از گمشده‌ام میکنم تا مگر پیدا شود!

این "ماجراجوی دلاور" را مطمئن هستم اسم شهرش "نوبوکروف" بود ....

(۱۴۰۱/۱۱/۹ عصر ۰۳:۴۹)میاموتو موساشی نوشته شده: [ -> ]

... هرچند بنظر می آید دون دیه گو دیگر در میان ما نیستند (امیدوارم تندرست و کامروا در کنار خانواده باشند) که در صورت تمایل،تایید یا تکذیب کنند. به شرط حذف شهر پرنده، و تغییر جزیی "نوبوکروف" به "نوبوگرود" توضیحاتشان با Sadko 1953 تطابق کامل دارد .... 

دوست بزرگوار، جناب میاموتو

سلام و عرض ادب

سپاس فراوان. خودش هست! دست مریزاد به این تبحر و مهارت جنابعالی در یافتن گمشده‌ها!

همینطور سپاسگزارم بابت یافتن عنوان اصلی فیلم سینمایی "هرگز نمیر مادر" که در دهه‌ی شصت از تلویزیون پخش شده بود و جنابعالی با شناسایی آن کمک به اصلاح یک ارجاع در یک مجله‌ی تخصصی هم نمودید. بنده از قول شما در گروه تلگرامی "کافه سینما" عنوان اصلی فیلم را قید نموده بودم.

سلامت و برقرار باشید

با سلام و عرض ادب به دون دیه گو و دوستان

پست دون دیه گو از چند لحاظ ، و هم فارغ از هر گونه ملاحظاتی، خوشحال کننده بود! و این که، بسیاری از نوشته های شارینگهام خاطرات و احساسات فراموش شده ام را زنده کرده بود ویا تجدید خاطره بود. ولی در باره  فیلم Parash Pathar رای-که درباره اش دوستان قبلا نوشته بودند- و فوتبالیست کوچولویی با صداپیشگی بانو ناهید امیریان اینگونه نشد؛ متاسفانه!  Fimpen 1974   t1p.de/tzib3

این فیلم قطار مرگ را دقت نکرده بودم و اولین چیزی که به ذهن خطور کرد را نوشته بودم. ولی احتمال استرالیایی بودن فیلم خیلی بیشتر است. THE DEATH TRAIN (1978)  t1p.de/42q8m گزینه دانلود و چند تصویر t1p.de/4np5y

وآرلینگتون عزیز هم در جستجوی "سریالی درباره ی چند تا کشتی کوچک بخار بود که تو رودخانه برای بردن بار و مسافر باهم رقابت داشتند" بودند. و بعد هم که نوشتند که "نام این سریال که اینجا از شما خواسته بودم رو یکی از آشناها گفت . نامش بالا وبالاتر هست ." می خواستم بپرسم که آیا منظورشان همین سریال بود؟ صحنه هایی مبهم از رقابت چند جوان پرشور،برای بار ومسافر وبار به یادم آمد و نتیجه جستجوی riverboa گوگل Riverboat 1959 بود، که تماشای چند قسمت  نه چندان دلچسبش، وعده نتیجه دلخواه را نداد! در ضمن "فیلمی درباره یه خانواده بود که شاید مرد رنجور که اسمش سایلس بود خودش رفت دم در خونشون و کمک خواست و اونها بهش پناه دادن . تو اخبار تلویزیون خونشون گفت که اوضاع کشور و شهرها وایالات آمریکا به هم ریخته و به طور مرموز و عجیبی شهرها خالی شده .یادم نیست علتش رو چی اعلام کرد اخبارشون طوفان یا  بیماری " که دنبالش بودند هم شباهت هایی به Heart of the Storm 2004 دارد.

سلام و عرض ارادت

دنبال یک فیلم کُره ای (جنایی یا گنگستری! و کمی رومانتیک! شاید ) هستم.:huh:

فضای فیلم قدیمی بود مربوط به چند دهه گذشته .ولی خود فیلم تازه ساخت بود . مردی که رئیس باند بود با خانمی روابطی داشت ولی اون خانم بنا به دلایلی که یادم نمیاد ازون مرد کینه در دل داشت و قصد کشتن اونو داشت.حتی بک بار هم که برنامه قتل اون مرد چیده شده بود و عده ای برای کشتنش در حال آمدن بودند، زنه بنا به دلیل نامشخصی(شاید رقت قلب) مرد را با خبر میکنه و مرد مزبور فورا از داخل هتل(احتمالا!) خودشو به خیابان میرسونه و داخل ماشین پرت میکنه و موفق به فرار میشه.یک انگشتر هم این وسط بود که یادم نیست مرده کادو داده بود به زنه یا برعکس! . در آخل فیلم هم زن نگون بخت رو به عنوان مجازات برای کار اجباری به معدن میفرستن.

مطلوب است نام فیلم مورد نظر :D

با تشکرات بسیار :heart:

(۱۳۹۴/۳/۴ صبح ۰۹:۲۵)اشپیلمن نوشته شده: [ -> ]

سلام دوستان. سال ها قبل فیلمی دیدم که یه راننده تریلر (که تازه از زندان ازاد شده بود) و یه پرستار زن مامور بردن دارو و کمک های اولیه از فرانسه یا المان به یوکسلاوی برای کودکان می شوند. در طی مسیر ماجراهای زیادی اتفاق می افته. در هنگام گذشتن از مرز سرباز ها به اونها شلیک می کنن. راننده مجروح می شه و پرستاره تریلر رو رد می کنه و .....صدا و سیما اون فیلم رو با نام سفر پرماجرا یا پرحادثه پخش کرد. اما من هیچ اثری ازش در وب ندیدم با این نام.

سلام

یک فیلم سینمایی انیمیشن بود که داستان خانواده روباه ها بود که در مجاورت یک روستا زندگی می کردند. برای شکار مرغ به خانه های روستا دستبرد می زدند و با سگ های نگهبان مبارزه داشتند.

یک شکارچی هم با تفنگ دنبالشون بود و صحنه پوکه فشنگ شلیک شده که ازش دود بلند می شد توی ذهنم مونده.

داستان جالبی داشت که پدر و مادر خانواده روباه ها بچه هاشون را چطوری با این شرایط تربیت می کردند و برای بقا آموزش می دادند.

کسی نام و نشونی از این فیلم سینمایی به خاطر دارد.

تاکید می کنم که منظورم آقای فاکس شگفت انگیز نیست. انیمیشن بود و سال های میانی یا اواخر دهه 60شمسی پخش شده بود.

سلام اوایل دهه هفتاد شمسی یک سریال خارجی(گمان کنم انگلیسیی) پخش می شد. نامش یادم نیست.

داستانش که در قرن 16 -17 میلادی اتفاق می افتاد در مورد یک جوانی بود که از داخل گردن بند یک اسکلت داخل یک گورستان یک نقشه گنج پیدا می کند و به دنبال گنج (الماس) می رود و .... نهایتا منجر به آن می شود که به جرم اعلام نکردن این گنح زندانی و داغ بردگی بر روی صورتش می خورد. و اگر اشتباه نکنم کشتی زندانیان در اثر طوفان غرق می شود و نجات پیدا می کند و با داغ بر روی صورت به دهکده اش بر می گردد.

این سریال را کسی یادش هست؟

(۱۴۰۲/۶/۲۸ عصر ۰۲:۰۴)mr.anderson نوشته شده: [ -> ]

سلام

یک فیلم سینمایی انیمیشن بود که داستان خانواده روباه ها بود که در مجاورت یک روستا زندگی می کردند. برای شکار مرغ به خانه های روستا دستبرد می زدند و با سگ های نگهبان مبارزه داشتند.

یک شکارچی هم با تفنگ دنبالشون بود و صحنه پوکه فشنگ شلیک شده که ازش دود بلند می شد توی ذهنم مونده.

داستان جالبی داشت که پدر و مادر خانواده روباه ها بچه هاشون را چطوری با این شرایط تربیت می کردند و برای بقا آموزش می دادند.

کسی نام و نشونی از این فیلم سینمایی به خاطر دارد.

تاکید می کنم که منظورم آقای فاکس شگفت انگیز نیست. انیمیشن بود و سال های میانی یا اواخر دهه 60شمسی پخش شده بود.

شاید کارتون خاطره انگیز (ووک ) باشه یک کارتون مجارستانی سال ساخت ۱۹۸۱ نام لاتین vok   البته با دوبله زیبای عزت اله مقبلی مینو غزنوی و...

(۱۴۰۲/۶/۲۸ عصر ۰۲:۲۶)mr.anderson نوشته شده: [ -> ]

سلام اوایل دهه هفتاد شمسی یک سریال خارجی(گمان کنم انگلیسیی) پخش می شد. نامش یادم نیست.

داستانش که در قرن 16 -17 میلادی اتفاق می افتاد در مورد یک جوانی بود که از داخل گردن بند یک اسکلت داخل یک گورستان یک نقشه گنج پیدا می کند و به دنبال گنج (الماس) می رود و .... نهایتا منجر به آن می شود که به جرم اعلام نکردن این گنح زندانی و داغ بردگی بر روی صورتش می خورد. و اگر اشتباه نکنم کشتی زندانیان در اثر طوفان غرق می شود و نجات پیدا می کند و با داغ بر روی صورت به دهکده اش بر می گردد.

این سریال را کسی یادش هست؟

سلام و درود

بله ، من یادم هست که در پاییز 1372  این سریال سه قسمتی را پخش کردند و بعد از آن تکرار نشد.

اسمش: علامت شبانه

دوبلور آن جوان: محمد رضا صمصامی

دوبلور دوستش که اسمش الزویل بلوک بود، به عهده ی مرحوم حسین معمارزاده بود.

ابتدای سریال ، پسر الزویل بلاک در حادثه ای کشته می شود.

او که که کافه دارد و به وسیله ی یک عامل دولتی کافه اش مصادره می شود، تصمیم به انتقام می گیرد.

آن عامل دولتی را اسیر می کند.

سپس شمعی روشن می کند.

یک سوزن را به بدنه ی شمع فرو می کند و می گوید: همین که سوزن بیفتد، ترا می کشم....

ادامه ی سریال در هفته ی آینده!

راستی!

 موقع دستگیری نوجوان و الزویل ، علامت Y  روی گونه ی هرکدام با داغ حک می شود.

به امید یافتن آن

موفق باشید

آدرس های مرجع