تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: درخواست راهنمايي در مورد نام فيلم
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.

(۱۳۹۹/۷/۱۲ عصر ۱۰:۰۸)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۹/۷/۱۲ عصر ۰۸:۴۷)سگارو نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۹/۷/۱۱ صبح ۰۴:۴۶)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

[quote='باد وایت' pid='40985' dateline='1601574909']

سلام دوست عزیزم جناب مرادبیگ
اواخر دهه1360فیلمی از یکی از دو شبکه پخش شد که تاریخی بود.یادمه یک نفر را اسیر کرده بود و او را وادار کردن سه بار روی گداخته ها بدود.احتمالا کفشها را دست داشت که روی گداخته رفت و آمد میکرد/این فرد اسیر شده دارای مقام هم بود و فرمانده دشمن وقتی دید بار سوم این اسیر افتاد با صدای بلند خنده میکرد/در ادامه فیلم جنگی رخ میده و همین اسیر با همون فرمانده که وادارش کرد روی آتش راه برود مبارزه میکنن و با شلاق به جان همین فرماند میفتد و ولی نمیدونم چطوری کشته میشه/ببخشید خیلی کم از اون فیلم یادم مونده
خواهش دارم اگه اسمش یادته بمن لطف کنید تا گمشده 30سال پیش و حتی بیشتر پیدا کنم/خیلی ممنونم از لطف همیشگی شما به این بنده کوچک

سلام،چطوری؟

با کسب اجازه از سرور ارجمندمان،مراد بیگ عزیز

بنده شمه ای از این فیلم مورد نظر جناب باد وایت رو تعریف می کنم:

1-اسم فیلم رو نمیدونم!asabi

!

 ......

احیانا شماره کفش افسر دوست یا حسود یادتون نیست؟:D
بابا ایول الله به این حافظه. تعجب میکنم با این همه جزئیات ، اسم فیلم رو فراموش کردین

با عرض سلام مجدد

دوست عزیز،جناب سگارو

عرض نکردم من در برابر شما دوستان کافه کلاسیک چون قطره ای هستم در برابر دریا.:blush:

ما هرچه داریم از برکات استادان بزرگی مثل مرادبیگ است که خدا سایه اش را از سر ما اهالی خرده پای کافه کم نکند.taeed

بنده با ذهن مشوش خودم خاطراتی بافتم،ولی مرادبیگ کبیر پرونده ی 2 فیلم را مو به مو تفسیر و تبیین کرد.:haha:::haha:::haha::

هر دو فیلم همان فیلم های در هم آمیخته ی من و جناب باد وایت بود.

تصاویر فیلم گمشده ی من

این هم لینک دانلود برای علاقه مندان:

Massacre in the Black Forest - Full Movie by Film&Clips - Y o u T u b e

حالا استاد بزرگ!:cheshmak:

ممکن است که این فیلم زیبای روسی را هم برای این حقیر پیدا کنید.

انتقام اولگا

سال 1370 دیدم،عصر جمعه و از شبکه ی یک.
 

فیلم با خاطره گویی پیرمردی شروع می شود که خودش را فرزند یک حاکم بزرگ می داند.

در ابتدا فلاش بک می زند به دوران نوجوانیش که پیش مادرش زندگی می کرده ولی به ترغیب مادرش به نزد پدرش می رود تا از اسم و عنوان پدرش بهره مند شود.

حاکم که شباهت زیادی به تاراس بولبا دارد، می گوید :اگر تو واقعا" پسر من باشی،باید بتوانی روی پای خودت بایستی.

سربازان او را به یک دل جنگل می برند و تنها رهایش می کنند.

قبل از ترک او 4 وسیله ی حیاتی به او می دهند:

کارد

تبر

سنگ چخماق

سنگ نمک

سربازان بعد از یک سال به همان جنگل باز می گردند و او را زنده و سرحال می بینند.

فرمانده ی سربازان با لبخند به او نگاه می کند و دستی به پیشانیش می کشد و علت جای زخم روی پیشانیش را می پرسد.

نوجوان به پوستی که روی شاخه ی درختی است اشاره می کند و می گوید :"جای زخم اونه."

فرمانده پوست پلنگ را بر می دارد و می گوید:این را می بریم برای پدرت،حتما" خوشحال میشه.

بعد کاردش را برمی دارد و موهای بلند پسر را از پشت می برد.

حاکم که برایش ثابت شده این نوجوان پسر واقعیش است،اورا می پذیرد.

در جایی حاکم از انتشارجنایات مادرش که اولگا نام داشت،جلوگیری می کند.

مادرش ملکه ی قبیله ای بزرگ بودکه افرادی شوهرش را می کشند.

اولگا آن افراد نادان را که با پای خودشان به بارگاه اولگا آمده بودند و این خبر بد را به او داده بودند، زنده به گور می کند.

سپس یک دسته دیگر از همان قبیله را هم دعوت می کند و در کلبه ای زنده زنده آتش می زند.

به همین هم راضی نمی شود و دستور آتش زدن دهکده ی آن مردم را می دهد.

بقیه ی داستان رو فراموش کردم.

فقط یادم هست که نوجوان یک اسب سفید داشت به نام "ابر سفید"

در سکانسی از فیلم پسرک با مادرش در حال فرار بودند که مادرش به گفت:ممکنه ما رو بشناسند.باید ابر سفید رو بکشیم.

پسر می گوید:نه مادر،اگر بخواهی ابر سفید رو بکشی ،من هم باید بکشی.

و....

التماس دعا داریم استاد:rolleyes:

سلام بر دوست گرامی و دریا دوست کافه جناب شارینگهام.  یک فیلم تاریخی روسی به نام افسانه پرنسس اولگا محصول سال 1984 هست و انگار یکی از نقشهای اصلیش یک پسر نوجوان بور است. اما نشانی از داستان فیلم نیافتم تا مطمئن شوم خودش است یا نه. به هر حال امیدوارم همان گمشده شما باشد. اینهم لینک فیلم.

https://m.imdb.com/title/tt0171469/

با سلام خدمت دوستان عزیزم  کاپیتان شارینگهام و  باد وایت

ابتدای مطلب عرض کنم گمشده های شما دوستان دو فیلم متفاوت از کارگردان ایتالیایی فردینالدو بالدی است با بازیگران اغلب مشترک ، متهم اول تداخل خاطرات شما نیز شخصی نیست جز کامرون میچل :

Cameron Mitchell

(۱۳۹۹/۷/۱۰ عصر ۰۹:۲۵)باد وایت نوشته شده: [ -> ]

اواخر دهه1360فیلمی از یکی از دو شبکه پخش شد که تاریخی بود.یادمه یک نفر را اسیر کرده بود و او را وادار کردن سه بار روی گداخته ها بدود.احتمالا کفشها را دست داشت که روی گداخته رفت و آمد میکرد/این فرد اسیر شده دارای مقام هم بود و فرمانده دشمن وقتی دید بار سوم این اسیر افتاد با صدای بلند خنده میکرد/در ادامه فیلم جنگی رخ میده و همین اسیر با همون فرمانده که وادارش کرد روی آتش راه برود مبارزه میکنن و با شلاق به جان همین فرماند میفتد و ولی نمیدونم چطوری کشته میشه/ببخشید خیلی کم از اون فیلم یادم مونده

فیلم سینمایی مورد نظر شما با عنوان در سایه عقابها محصول کشور ایتالیاست:

All'ombra delle aquile - 1966


https://www.imdb.com/title/tt0060090/

(۱۳۹۹/۷/۱۱ صبح ۰۴:۴۶)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

بنده شمه ای از این فیلم مورد نظر جناب باد وایت رو تعریف می کنم:

...

3- این یک فیلم تاریخی راجع به امپراطوری روم باستان بود.

4-داستانش از این قراره که دو افسر گارد امپراطوری از جنگ پیروزمندانه باز می گردند.

...

افسر حسود به طرف افسر جوان آب دهان پرت می کند وافسر دوست با پشت دست چنان به دهان کثیفش می زند که از پله های کاخ سرنگون می شود.

...

جناب شارینگهام این حافظه ی مثال زدنی شما در دادن سرنخ های مهم برای یافتن چنین فیلمهای بی نام و نشانی غنیمت بزرگی است ، به واقع از فیلم سینمایی مدنظر شما به فیلم گمشده ی دوستمان باد وایت رسیدم که جای بسی تشکر دارد.

اما گمشده ی شما هم فیلمی است با عنوان نبرد در جنگل تئوتُبورگ محصول مشترک سه کشور ایتالیا ، آلمان غربی و یوگسلاوی سابق:

Die Schlacht im Teutoburger Wald - 1967

https://www.imdb.com/title/tt0144962/

 درود بر شما دوست بسیار گرامی.سایه عقابها خودشه/خیلی ممنونم از اینهمه لطف
https://ok.ru/video/1030342773403

انتقام اولگا

سال 1370 دیدم،عصر جمعه و از شبکه ی یک.
 

فیلم با خاطره گویی پیرمردی شروع می شود که خودش را فرزند یک حاکم بزرگ می داند.

در ابتدا فلاش بک می زند به دوران نوجوانیش که پیش مادرش زندگی می کرده ولی به ترغیب مادرش به نزد پدرش می رود تا از اسم و عنوان پدرش بهره مند شود.

حاکم که شباهت زیادی به تاراس بولبا دارد، می گوید :اگر تو واقعا" پسر من باشی،باید بتوانی روی پای خودت بایستی.

سلام دوست عزیزم شرینگهام
این لینک خدمت شما اما متاسفانه نسخه اصلی نیست نسخه اصلی 170دقیقه هست این 120دقیقه
https://ok.ru/video/1198871743190

(۱۳۹۹/۷/۱۳ صبح ۰۹:۳۷)لوک مک گرگور نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۹/۷/۱۳ صبح ۰۵:۰۲)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

انتقام اولگا

سال 1370 دیدم،عصر جمعه و از شبکه ی یک .... 

اولگا آن افراد نادان را که با پای خودشان به بارگاه اولگا آمده بودند و این خبر بد را به او داده بودند، زنده به گور می کند.

سپس یک دسته دیگر از همان قبیله را هم دعوت می کند و در کلبه ای زنده زنده آتش می زند.

به همین هم راضی نمی شود و دستور آتش زدن دهکده ی آن مردم را می دهد ....

... یک فیلم تاریخی روسی به نام افسانه پرنسس اولگا محصول سال 1984 هست ... اینهم لینک فیلم:

https://m.imdb.com/title/tt0171469

سپاس از دوستان گرامی برای معرفی و یافتن فیلم «انتقام اولگا».

همین الان، کُل-اش را تماشا کردم؛ و بااینکه به زبان روسی بود، ولی باز برایم خاطره‌انگیز بود.

از نوجوانی تابحال، آن سکانسی که اولگای زیبا مثل یک فرشته‌ی انتقامجو، اوّل مهمانان-اش را می‌نوازد و با آنان جام شراب می‌نوشد و سپس آنها را زنده‌زنده در کلبه می‌سوزاند، را هنوز در ذهن داشتم و دیدن دوباره‌اش برایم جالب بود.

نکته‌ی جالب دیگر برایم، بعد از مطالعه‌ی نقدهای فیلم، روایتِ "راشومون"ـگونه‌ی آن است! یعنی ما شخصیتِ اولگا را از زاویه‌ی دید افراد مختلفی می‌بینیم. "هر کسی از ظن خود شد یار من ... "

با دیدن نسخه‌ی اصلی فیلم، متوجه می‌شویم که اولگا فقط یک زن انتقامجو در مرگ شوهر نبوده است، بلکه در روایتِ مربوط به عشقِ اوّل-اش به یک مرد ساده‌ی روستایی، او را با چنان روحیات لطیف و تغزلی می‌بینیم که باورش دشوار می‌نماید همین زن بعداً بتواند چنان روحیاتِ سنگدلانه و انتقام‌جویانه‌ای بیابد و از هوش و ذکاوت-اش به مانند سیاستمداران استفاده‌ای قدرت‌طلبانه کند ....

{#smilies.arrow}

یکی از پوسترهای فیلم، تقدیم به دوسـتان

درود و سلام بر یاران دیرین به خصوص تک تازان عرصه ی نوستالوژیک:heart:

در این هفته با راهنمایی های ارزشمند دوستان ارجمندی چون

مراد بی:lovve:گ و لوک مک گرگو:lovve:ر و باد وایت:lovve:

و

همدلی صمیمانه ی

دون دیه گو دلاوگا:lovve:

درباره ی یافتن فیلم های گمشده،حسابی انرژی مثبت گرفتم.taeed

حالا که موتور یاران گرم شده، با کسب اجازه از سروران گرامی

نشانی چند تا فیلم قدیمی دیگر را به حضورتان تقدیم می کنم .امیدوارم که مورد پسندتان واقع گردد.

1-مینی سریال خارجی که در 3 قسمت پخش شد.به احتمال زیاد یک فیلم سینمایی بلند بوده که صداوسیمای ما طبق معمول آن را قطعه قطعه کرده  تا در چند وعده به خورد ما بدهد!

اسم این سریالک را معرفی کردند:

اقامت شبانه

زمان پخش: شاید 1372

سرگذشت نوجوانی که با یک مرد میان سال درگیر یافتن یک الماس گران قیمت می شوند.

خلاصه ی داستان  چیزی شبیه این است:

در یک دهکده ---شاید انگلستان

یک قهوه خانه دار به نام

الزویل بلوک

دوبلورهای این دو عبارت بودند:

نوجوان:huh:.....................................................امیرمحمد صمصامی

الزویل بلوک..................................................حسین معمارزاده  

اموالش توسط یک مرد بدجنس تصاحب می شود.

قهوه خانه دار تصمیم به انتقام می گیرد.

مرد زورگیر را اسیر می کند.سپس یک سوزن  در بدنه ی یک شمع روشن فرو می کند.

میگوید:همین که سوزن بیفتد،تو را می کشم.

در لحظه ای که  سوزن می افتد،سرباز ها،سربزنگاه از راه می رسند و در حین تیراندازی به الزویل باعث کشته شدن مرد زورگیر می شوند.

قهوه خانه دار می گریزد.

فردای آن روز که دختر جوان و زیبای زورگیر می خواهد پدرش را به خاک بسپارد،مردم دهکده که از وی نفرت داشتند،می خواهند مانع دفن وی در گورستان دهکده شوند.

ولی مردی خوش نیت جلو می رود و مردم را به آرامش دعوت می کند و می گوید:بگذارید جنازه ی پدر این دختر دفن شود.خدا درباره ی کارهای او قضاوت خواهد کرد.

                                        ***

نوجوان با قهوه خانه دار که اکنون یک محکوم فراری است،دوست و همراه می شود.

قهوه خانه چی یک نقشه ی گنج دارد که از یک  نفر به نام کلنل آهیان به جا مانده...

آن ها رد الماس را در چاهی می یابند.یک نفر به نام توماس به آن ها کمک میکند.

ولی در لحظه ی رسیدن به الماس،طمع می کند و با آن دو درگیر می شود که بر اثر حادثه به چاه سقوط می کند.

نوجوان و الزویل برای فروختن الماس به هلند می روند.

الماس را به یک  جواهر فروش می دهند تا قیمت گذاری کند.

ولی وقتی سرقرار می روند،نامرد زیرقولش می زند.:dodgy:

آن دو که دست بردار نیستند،شبانه به اتاق وی دستبرد می زنند که متاسفانه دستگیر می شوند!

دادگاه آن ها را به جرم سرقت ،محکوم به کار اجباری در اندونزی می کند.

البته رییس دادگاه بعدا" به من گفت که مجازاتشان اعدام بوده،به خاطر خارجی بودنشان،به آن ها یک درجه تخفیف داده...حالا هی بگید که فقط ایرانی ها مهمان نوازند!khande

بگذریم!

این دو عزیز بخت برگشته با کشتی حمل محکومان به هندهلند(اندونزی فعلی) تبعید می شوند.البته با داغی که بر گونه ی راستشان گذاشته شده:Y

نوجوان و الزویل روزگار پر مشقت را می گذرانند تا این که در سفر با کشتی گرفتار طوفان می شوندو

الزویل برای نجات نوجوان فداکاری می کند و خودش غرق می شود.

یک کشتی انگلیسی او را می یابد و نجات می دهد.

نوجوان  جسد دوست فقیدش را روی عرشه ی کشتی می بیند وبرپیشانیش بوسه می دهد.

روزگار غدار بر او روی خوش نشان می دهد و به وطن باز می گردد.

دختر مرد زورگیر به استقبال او می آیدو...:cheshmak:

چندی بعد نامه ای به کشیش دهکده می رسد که حامل ندامت نامه ی جواهرفروش هلندی است.

او در لحظات پیش از مرگ،روح مرد نخراشیده ای را می دیده که به او غضب ناک اشاره می کرده!

(احتمالا" کلنل آهیان بوده که براش خط و نشون می کشیده که:می دونم باهات چه کار کنم،تو باعث شدی یارانه ی منو قطع کنند!):D

خلاصه ی کلام،جواهرفروش به خاطر عذاب وجدان وصیت کرده که الماس به نوجوان پس داده شود.

                                          ***

2-اجازه دهید تا این فیلم را که برای بار سوم معرفی کنم:

طبق معمول ؛در جستجوی یک فیلم دهه شصتی هستم.

درباره ی مبارزات مردم فرانسه در بحبوحه ی جنگ جهانی دوم با آلمان نازی

به احتمال زیاد ،محصول خود فرانسه

چون بازیگر نقش اولش خیلی به لینو ونتورا___.   راجر هنین

خلاصه ی داستان:

سکانس اول فیلم شخصیت اصلی در لباس افسر آلمانی قصد دارد یکی از پارتیزان ها را که در اتاق بازجویی ماموران اس اس است،فراری دهد.

وقتی می بیند که تیغش برش ندارد،به ظاهر رضایت می دهد و با یک سلام نظامی رفتنش را اعلام می کند که در واقع به سرباز همراهش علامت می دهد که: ببندشون به رگبار!::ok:

ارتش آلمان قصد دارد تا یک محموله حساس بنزین را با قطار به نیروهای درگیر در جنگ برساند.برای رسیدن به این هدف،از پوشش قطار حمل مجروحان استفاده می کند.

نهضت مقاومت مردم فرانسه،سه تا آدم زرنگ را مأمور انهدام قطار می کند.یکی از آن ها عکاسی است که آلمانی ها در مغازه اش یک مسلسل کشف می کنند ،وقتی ازش می پرسند: این چیه ؟ جواب می دهد: دستگاه چاپه!

سرکرده اشان هم فکر کنم اسمش ، رابرت بود.به لینو ونتورا  خیلی شباهت  داشت.

یک دختر جوان هم برای نازی ها جاسوسی می کرد که توسط همان عکاس گیر می افتد.

دختر دستگاه فرستنده ی خود را در یک مدل خیاطی جاساز کرده بود .

وقتی توسط پارتیزان ها به سرقرار برای انتقال اخباراش به نزد رابطش می رود، جیغ می زند و می گوید:فرار کن...اونا پیدامون کردند.می دود تا سوار ماشین رابطش شود،ول یآن نامرد به طرفش شلیک می کند تا ازشرش خلاص شود.

ولی آن 3 پارتیزان او را می گیرند و به گلوله می بندند.

در سکانس پایانی،قطار حمل مجروحان آلمانی در راه بازگشت است که افسر مافوق دستور تخلیه ی آن قطار را می دهد و می گوید:برای من فقط این بنزین ها مهمه!

3 نفر اصلی فیلم،با جا زدن خود به جای لوکوموتیو ران و کمک هایش،قطار را از خط اصلی خارج و منفجر می کنند.

یادم هست که درپاییز ۱۳۶۶ در سینما دیدم، اسمش رو مقاومت گفتند.

ولی هرچه گشتم،چیزی عایدم نشد.

مثل همیشه ،نیازمند اسم لاتین آن هستم..

3-باز هم یک فیلم سینمایی گمشده ولی این دفعه از دهه هفتاد :

تاریخ نمایش :حدفاصل 1372 تا 1373

موضوع :جنگی _عاطفی

زمان : جنگ جهانی دوم

مکان : اردوگاه اسیران ویژه ی کودکان و نوجوانان پسر

ملیت : یکی از کشورهای اروپای شرقی  (به احتمال زیاد؛ لهستان )

خلاصه داستان :

پسربچه ای ده ساله را به اردوگاهی می آورندکه ارتش آلمان، پسران نژاد اسلاو را به صورت برده پرورش می دادند.

 در آنجا مقرراتی مطابق اردوگاه بزرگسالان حاکم است . مجازات فرار در سومین بار، اعدام است که در ابتدای فیلم در کمال قاطعیت و در میان التماس های نوجوان فراری، اجرا می شود. 

مجازات خطاهای کوچک تر، ضربات شلاق است که تعداد آن را در جمع، اعلام می کنند.

*نکته ی جالب :کودک محکوم وظیفه دارد که با صداى بلند بگوید :

متشکرم، تنبیه عادلانه ای است! :D

تنها رحم و عطوفتی که نشان داده می‌شود ،این است که یک افسر زن آلمانی، خرده هایی از  بیسکویت و کیک را به طرف بچه های کوچک تر پخش می کند. درست مثل دانه ریختن برای مرغ و جوجه ها! tajob

پسربچه ی قهرمان داستان، توجه یکی از افسران آلمانی مسئول اردوگاه را جلب می کند.به نظر او، آن پسر از نژاد آریایی است. بنابراین ضمن محبت خارج از مقررات، از او آزمایش خون می گیرند. ولی جواب آزمایش منفی است و این، خشمِ آن افسر را که خیال پدرخواندگی او را در سر می پروراند، به بار می آورد...

*پایان فیلم را یادم نیست. فقط همین را به یاد دارم که افسر نامبرده، باز هم می خواست آن پسر را به شهر خود در برلین ببرد و دیگر هیچ!

دوستانی که این فیلم را دیده اند، لطفاً اسم لاتین آن را ذکر کنند.

التماس دعا:rolleyes:

(۱۳۹۹/۷/۱۵ صبح ۰۴:۵۹)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

درود و سلام بر یاران دیرین به خصوص تک تازان عرصه ی نوستالوژیک:heart:

در این هفته با راهنمایی های ارزشمند دوستان ارجمندی چون

مراد بی:lovve:گ و لوک مک گرگو:lovve:ر و باد وایت:lovve:

و

همدلی صمیمانه ی

دون دیه گو دلاوگا:lovve:

درباره ی یافتن فیلم های گمشده،حسابی انرژی مثبت گرفتم.taeed

حالا که موتور یاران گرم شده، با کسب اجازه از سروران گرامی

نشانی چند تا فیلم قدیمی دیگر را به حضورتان تقدیم می کنم .امیدوارم که مورد پسندتان واقع گردد.

1-مینی سریال خارجی که در 3 قسمت پخش شد.به احتمال زیاد یک فیلم سینمایی بلند بوده که صداوسیمای ما طبق معمول آن را قطعه قطعه کرده  تا در چند وعده به خورد ما بدهد!

اسم این سریالک را معرفی کردند:

اقامت شبانه

زمان پخش: شاید 1372

سرگذشت نوجوانی که با یک مرد میان سال درگیر یافتن یک الماس گران قیمت می شوند.

خلاصه ی داستان  چیزی شبیه این است:

در یک دهکده ---شاید انگلستان

یک قهوه خانه دار به نام

الزویل بلوک

دوبلورهای این دو عبارت بودند:

نوجوان:huh:.....................................................امیرمحمد صمصامی

الزویل بلوک..................................................حسین معمارزاده  

اموالش توسط یک مرد بدجنس تصاحب می شود.

قهوه خانه دار تصمیم به انتقام می گیرد.

مرد زورگیر را اسیر می کند.سپس یک سوزن  در بدنه ی یک شمع روشن فرو می کند.

میگوید:همین که سوزن بیفتد،تو را می کشم.

در لحظه ای که  سوزن می افتد،سرباز ها،سربزنگاه از راه می رسند و در حین تیراندازی به الزویل باعث کشته شدن مرد زورگیر می شوند.

قهوه خانه دار می گریزد.

فردای آن روز که دختر جوان و زیبای زورگیر می خواهد پدرش را به خاک بسپارد،مردم دهکده که از وی نفرت داشتند،می خواهند مانع دفن وی در گورستان دهکده شوند.

ولی مردی خوش نیت جلو می رود و مردم را به آرامش دعوت می کند و می گوید:بگذارید جنازه ی پدر این دختر دفن شود.خدا درباره ی کارهای او قضاوت خواهد کرد.

                                        ***

نوجوان با قهوه خانه دار که اکنون یک محکوم فراری است،دوست و همراه می شود.

قهوه خانه چی یک نقشه ی گنج دارد که از یک  نفر به نام کلنل آهیان به جا مانده...

آن ها رد الماس را در چاهی می یابند.یک نفر به نام توماس به آن ها کمک میکند.

ولی در لحظه ی رسیدن به الماس،طمع می کند و با آن دو درگیر می شود که بر اثر حادثه به چاه سقوط می کند.

نوجوان و الزویل برای فروختن الماس به هلند می روند.

الماس را به یک  جواهر فروش می دهند تا قیمت گذاری کند.

ولی وقتی سرقرار می روند،نامرد زیرقولش می زند.:dodgy:

آن دو که دست بردار نیستند،شبانه به اتاق وی دستبرد می زنند که متاسفانه دستگیر می شوند!

دادگاه آن ها را به جرم سرقت ،محکوم به کار اجباری در اندونزی می کند.

البته رییس دادگاه بعدا" به من گفت که مجازاتشان اعدام بوده،به خاطر خارجی بودنشان،به آن ها یک درجه تخفیف داده...حالا هی بگید که فقط ایرانی ها مهمان نوازند!khande

بگذریم!

این دو عزیز بخت برگشته با کشتی حمل محکومان به هندهلند(اندونزی فعلی) تبعید می شوند.البته با داغی که بر گونه ی راستشان گذاشته شده:Y

نوجوان و الزویل روزگار پر مشقت را می گذرانند تا این که در سفر با کشتی گرفتار طوفان می شوندو

الزویل برای نجات نوجوان فداکاری می کند و خودش غرق می شود.

یک کشتی انگلیسی او را می یابد و نجات می دهد.

نوجوان  جسد دوست فقیدش را روی عرشه ی کشتی می بیند وبرپیشانیش بوسه می دهد.

روزگار غدار بر او روی خوش نشان می دهد و به وطن باز می گردد.

دختر مرد زورگیر به استقبال او می آیدو...:cheshmak:

چندی بعد نامه ای به کشیش دهکده می رسد که حامل ندامت نامه ی جواهرفروش هلندی است.

او در لحظات پیش از مرگ،روح مرد نخراشیده ای را می دیده که به او غضب ناک اشاره می کرده!

(احتمالا" کلنل آهیان بوده که براش خط و نشون می کشیده که:می دونم باهات چه کار کنم،تو باعث شدی یارانه ی منو قطع کنند!):D

خلاصه ی کلام،جواهرفروش به خاطر عذاب وجدان وصیت کرده که الماس به نوجوان پس داده شود.

                                          ***

سلام دوست گرامی. واقعا مایه خوشحالی من است اگر بتوانم کمک هر چند ناچیزی به دوستان ارزشمند این کافه چون شما بکنم.و اما...

به به جناب شارینگهام، اینکه داستان سریال شش قسمتی Moonfleet محصول سال 1984هست که فکر کنم با نام علامت شبانه پخش شد. البته خود من بعید می دانم این نسخه را دیده باشم و فقط چند سال پیش نسخه بازسازی آن را که محصول سال 2013 است، تماشا کردم. به هر حال این لینک نسخه قدیمی سریال.

https://m.imdb.com/title/tt0398523/

و اما در مورد دو فیلم درخواستی دیگر. متاسفانه من تخصصی در فیلمهای جنگی و پارتیزانی ندارم!!! شاید چون کم پیش آمده این نوع فیلمها را تماشا کنم. ولی اعضای متبحر و متخصص کافه حتما روزی آن فیلمها را نیز رونمایی خواهند کرد!

(۱۳۹۹/۷/۱۵ صبح ۱۱:۳۸)لوک مک گرگور نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۹/۷/۱۵ صبح ۰۴:۵۹)شارینگهام نوشته شده: [ -> ]

درود و سلام بر یاران دیرین به خصوص تک تازان عرصه ی نوستالوژیک:heart:

اسم این سریالک را معرفی کردند:

اقامت شبانه

زمان پخش: شاید 1372

سرگذشت نوجوانی که با یک مرد میان سال درگیر یافتن یک الماس گران قیمت می شوند.

خلاصه ی داستان  چیزی شبیه این است:

در یک دهکده ---شاید انگلستان

یک قهوه خانه دار به نام

الزویل بلوک

دوبلورهای این دو عبارت بودند:

نوجوان:huh:.....................................................امیرمحمد صمصامی

الزویل بلوک..................................................حسین معمارزاده  

سلام دوست گرامی. واقعا مایه خوشحالی من است اگر بتوانم کمک هر چند ناچیزی به دوستان ارزشمند این کافه چون شما بکنم.و اما...

به به جناب شارینگهام، اینکه داستان سریال شش قسمتی Moonfleet محصول سال 1984هست که فکر کنم با نام علامت شبانه پخش شد. البته خود من بعید می دانم این نسخه را دیده باشم و فقط چند سال پیش نسخه بازسازی آن را که محصول سال 2013 است، تماشا کردم. به هر حال این لینک نسخه قدیمی سریال.

https://m.imdb.com/title/tt0398523/

ممنون دوست عزیز

همان سریال بود.

ولی به غیر این عکس هیچ اثر دیگه ای از آن نیافتم.

ولی مسئله ای نیست.ما که27 سال صبر کردیم،27 سال دیگه هم روش!eeiikk

                 ***

حالا یک در خواست دیگر:

کسی از شما یاران صدیق از نسخه ی اصلی و بدون سانسور سریال زیبا و نوستالوژیک افسانه ی شینگن خبر دارد؟

الویت اول من نسخه ی کامل  با دوبله ی اول آن است که در پاییز 1372 از سیما پخش شد.

همان نسخه ای که بانو رفعت هاشم پور به جای ندیمه ی زن شینگن حرف می زد.واقعا" که آن دوبله مصداق قالی کرمان را دارد که هرچه قدیمی تر می شود،ارزش آن بیشتر معلوم می شود.

خود من اکثر قسمت های آن را که در سال 1384 پخش مجدد شد،روی نوار VHSضبط کرده ام،ولی حوصله ی استخراج صدا و صداگذاری مجددش را ندارم.

ضمنا" هنوز نسخه ی کامل آن را نیافته ام.:dodgy:

هر چه جستجو کردم، به غیر از نسخه ی شبکه نمایش چیزی نیافتم که البته به درد من نمی خورد.

حال منتظر کمک سبزتان هستم.:blush:

ارادتمند شما:شارینگهام

(۱۳۹۹/۷/۲ صبح ۱۲:۱۲)فلیکس کینگ نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۹/۷/۲ صبح ۱۲:۰۸)Stalker نوشته شده: [ -> ]

سلام دوستان. یه فیلم ایرانی سوالم هست که احتمالا ساده باشه برای حرفه‌ای‌های این انجمن. ولی متاسفانه چیز زیادی ازش یادم نیست.

داستان فیلم زمان شاه هست و مثلا در مورد ظلم اون دوران هست. نقش اول فیلم به همراه چند نفر دیگه تو یک خونه گیر می‌کنن، تو یه جایی که حالت جنگلی داشت و مامورا به مرور جمع می‌شن و به خونه آتش می‌کنن. نکته‌ی اصلی اینه که یه خانمی که نمی‌دونم مثلا اشرف (خواهر شاه) بود یا نه، می‌آد و روی صندلی می‌شینه و تیراندازی به خونه‌ رو می‌بینه. فکر کنم عینک دودی هم داشت!

ببخشید که نتونستم بیشتر بگم ولی فکر کنم اون سکانس تیر اندازی به خونه از بیرون یاد خیلی‌ها باشه و بتونن کمکم کنن.

این یه صحنه از فیلم تاراج یا همون زینال بندریه

بسیار ممنون از شما. خودش بود!

(۱۳۹۹/۳/۲۵ عصر ۱۱:۰۸)راجرز نوشته شده: [ -> ]

با عرض سلام و آرزوی ساعاتی خوش برای عزیزان

داستان فیلم گمشده بنده هم راجع به یک زندانی هست که از زندان آزاد میشوند و ماموریت پیدا میکنند با کامیون حمل دارو و کمکهای اولیه برای بچه ها از آلمان به یوگسلاوی انجام وظیفه کنند که با یک خانم راهبه همسفر میشوند و در راه ماجرای دزدیدن کامیون توسط سارقین و زخمی شدن راننده هنگام عبور از مرز که توسط سربازها بهشون شلیک میکنند و اینکه خود راننده به ذهنشون خطور میکنه که کامیون را بدزدند و در نهایت خود راهبه رانندگی کامیون را به عهده میگیرند و از مسیرهای کوهستانی عبور میدهند اتفاق می افتد.حول و حوش سالهای ۸۷الی ۸۸بود فکر میکنم البته چندبار دیگه هم به گفته آشنایان  از تلویزیون پخش شد این فیلم ؛ولی هنوز موفق به پیدا کردنشون نشدیم..به نظرم ابتدای فیلم نوشته شده بود این داستان بر اساس واقعیت است.

به نظر بنده باید مربوط بشود به دوران جنگ سرد اروپا.البته احتمال است.

با تشکر از دوستان


دوستان پنج (۵)سال هست نام فیلمم پیدا نشده است

[/quote]

سلام دوستان

یاد یه فیلم قدیمی افتادم

فکر میکنم سیاه سفید بود

آخر فیلم یادمه نقش اول فیلم احتمال زیاد   Lino Ventura یه بمب تو پارکینگ ماشین ها (شاید هم کامیون بود) رو کاپوت ماشین میزاره و ماشین روشن میکنه با لرزش ماشین بمب کم کم سر میخوره و وقتی بیوفته منفجر میشه. بمب گذار اونجا رو ترک میکنه ولی پلیس دنبالش میوفته و دستگیرش میکنه

سکانس جالبی بود اولش یواش یواش میرفتن بعد بمب گذار میفهمه تعقیب میشه تندتر میره و بعد میدوه و پشت سریاش هم همینطور
:D

اسم فیلم نتونستم پیدا کنم
asabi ممنون میشم کمک کنید.

(۱۳۹۹/۷/۲۵ عصر ۰۵:۰۶)آدمیرال گلوبال نوشته شده: [ -> ]

سلام دوستان

یاد یه فیلم قدیمی افتادم

آخر فیلم یادمه نقش اول فیلم احتمال زیاد   Lino Ventura یه بمب تو پارکینگ ماشین ها (شاید هم کامیون بود) رو کاپوت ماشین میزاره و ماشین روشن میکنه با لرزش ماشین بمب کم کم سر میخوره و وقتی بیوفته منفجر میشه. بمب گذار اونجا رو ترک میکنه ولی پلیس دنبالش میوفته و دستگیرش میکنه

سکانس جالبی بود اولش یواش یواش میرفتن بعد بمب گذار میفهمه تعقیب میشه تندتر میره و بعد میدوه و پشت سریاش هم همینطور

 

درود بر شما که با این درخواستتان باعث شدید یکی دیگر از خاطرات تلویزیونی ما زنده شود::lovve:

سلام دوستان

مدتی قبل این درخواستی که در ادامه وجود دارد را برای نام یک فیلم من داشتم.

البته دوستان لطف کردند و این دو فیلم G. I Jane و kingsman the secret service 2014 را معرفی کردند اما این فیلم ها نبود.

یک جورایی این فیلم همین طور تو ذهن من هست. لطفا یک جستجویی کنید ببینید، میشه این فیلم را پیدا کرد و من را در یک جور حس اشتیاق برای مشاهده مجدد این فیلم کمک کنید.

باتشکر

(۱۳۹۹/۲/۲۹ عصر ۱۲:۵۲)بازی 1997 نوشته شده: [ -> ]

سلام خدمت اساتید محترم

این اولین فعالیت و پست من در این سایت می باشد و آرزوی سلامتی و موفقیت برای همه دوستان دارم.

در ابتدا از اینکه خیلی توضیح می دهم و ممکن است باعث خسته شدن شما، بشود پوزش می خواهم. اما لطفا نام این فیلم را به من اطلاع دهید.

شاید در حدود ده سال قبل (کمتر یا بیشتر) یک فیلم خارجی در تلویزیون پخش شد که خلاصه داستان به این صورت بود.

یک تعداد افراد برای انتخاب شدن و ورود به نیروهای پلیس آزمون های مختلفی را می دادند. تا در نهایت تعداد محدودی از آن ها انتخاب شوند. در این بین یک دختر و یک پسر نیز بودند. آزمون های مختلف برگزار می شد و افراد در آن آزمون ها شکست می خوردند و حذف می شدند. اکثر افراد حذف شده بودند تا اینکه این دختر و پسر که در این مدت علاقه ای هم بین آن ها شکل گرفته بود و از مراحل زیادی عبور کرده بودند، قرار شد در یک عملیات شرکت کنند و با تعدادی از نیروها در پشت یک استیشن سوار شدند و برای عملیات اعزام شدند. در بین راه یک سری افراد به این گروه حمله کردند و آن ها را اسیر کردند و بعد شروع کردند به شکنجه تک تک افراد که هر کدام عملیات را فاش کنند. کم کم تک تک افراد تحت شکنجه عملیات را فاش می کردند. البته افراد هر کدام در اتاق های جداگانه بودند و گاهی اوقات صداهای هم را می شنیدند و یا تصاویری از دیگر افراد به آن ها نشان می دادند. مقاومت آن پسر از همه بیشتر بود. و تمامی شکنجه ها را تحمل می کرد. تا اینکه یک روز تصویری از آن دختر، شکنجه و تصمیم به کشتن دختر، برای پسر پخش کردند. و اون پسر در نهایت نتوانست تحمل کند و عملیات را فاش کرد. در هنگامی که داشت عملیات را فاش می کرد تصویر از اتاقی که اون پسر در آن زندانی بود به بیرون آمد و مشخص شد افرادی که آن ها را گروگان گرفتند، از نیروهای خود سازمان بودند و این هم یک مرحله از آزمون بوده است و همه آن شکنجه هایی که به آن دختر می دادند، نمایش بوده است و برای فریبِ پسر بوده است. در این لحظه تمامی شرکت کنندگان و آن دختر داشتند، تحمل پسر را مشاهده می کردند و می خواستند که موفق بشود. اما آن پسر نتوانست و او هم عملیات را فاش کرد البته بخاطر نجات آن دختر. و بعد یک مرتبه درب اتاقی که پسر، در آن بود باز شد و پسر هم متوجه شد که این هم یک مرحله از آزمون بود.

باتشکر از زمانی که می گذارید.

سلام دوستان

مدتی قبل نام فیلمی که در ادامه توضیح داده شده است را درخواست نموده بودم. بالاخره با جستجوهای بسیار متوجه شده که نام آن The Recruit 2003 می باشد. البته در آنجایی که من در یادم بود انتهای فیلم هست(لو دادن عملیات توسط آن پسر بخاطر جان آن دختر و اینکه این موقعیت هم خودش یکی از آزمون ها بوده است) دقیقا وسط فیلم هست و تازه داستان شروع می شود. حالا چرا من آن را آخر فیلم در یاد داشتم درست نمی دانم! احتمالا بخاطر سال های زیادی بوده که از دیدن آن گذشته بوده و یا شاید در مهمانی بودیم و در آن موقع دیگه رفتیم و یا موارد دیگر. اما در کل بنظرم فیلم بدی نباید باشد اگر آنرا ندیدید، دیدن آن بد نیست.

موفق باشید.

(۱۳۹۹/۲/۲۹ عصر ۱۲:۵۲)بازی 1997 نوشته شده: [ -> ]

سلام خدمت اساتید محترم

این اولین فعالیت و پست من در این سایت می باشد و آرزوی سلامتی و موفقیت برای همه دوستان دارم.

در ابتدا از اینکه خیلی توضیح می دهم و ممکن است باعث خسته شدن شما، بشود پوزش می خواهم. اما لطفا نام این فیلم را به من اطلاع دهید.

شاید در حدود ده سال قبل (کمتر یا بیشتر) یک فیلم خارجی در تلویزیون پخش شد که خلاصه داستان به این صورت بود.

یک تعداد افراد برای انتخاب شدن و ورود به نیروهای پلیس آزمون های مختلفی را می دادند. تا در نهایت تعداد محدودی از آن ها انتخاب شوند. در این بین یک دختر و یک پسر نیز بودند. آزمون های مختلف برگزار می شد و افراد در آن آزمون ها شکست می خوردند و حذف می شدند. اکثر افراد حذف شده بودند تا اینکه این دختر و پسر که در این مدت علاقه ای هم بین آن ها شکل گرفته بود و از مراحل زیادی عبور کرده بودند، قرار شد در یک عملیات شرکت کنند و با تعدادی از نیروها در پشت یک استیشن سوار شدند و برای عملیات اعزام شدند. در بین راه یک سری افراد به این گروه حمله کردند و آن ها را اسیر کردند و بعد شروع کردند به شکنجه تک تک افراد که هر کدام عملیات را فاش کنند. کم کم تک تک افراد تحت شکنجه عملیات را فاش می کردند. البته افراد هر کدام در اتاق های جداگانه بودند و گاهی اوقات صداهای هم را می شنیدند و یا تصاویری از دیگر افراد به آن ها نشان می دادند. مقاومت آن پسر از همه بیشتر بود. و تمامی شکنجه ها را تحمل می کرد. تا اینکه یک روز تصویری از آن دختر، شکنجه و تصمیم به کشتن دختر، برای پسر پخش کردند. و اون پسر در نهایت نتوانست تحمل کند و عملیات را فاش کرد. در هنگامی که داشت عملیات را فاش می کرد تصویر از اتاقی که اون پسر در آن زندانی بود به بیرون آمد و مشخص شد افرادی که آن ها را گروگان گرفتند، از نیروهای خود سازمان بودند و این هم یک مرحله از آزمون بوده است و همه آن شکنجه هایی که به آن دختر می دادند، نمایش بوده است و برای فریبِ پسر بوده است. در این لحظه تمامی شرکت کنندگان و آن دختر داشتند، تحمل پسر را مشاهده می کردند و می خواستند که موفق بشود. اما آن پسر نتوانست و او هم عملیات را فاش کرد البته بخاطر نجات آن دختر. و بعد یک مرتبه درب اتاقی که پسر، در آن بود باز شد و پسر هم متوجه شد که این هم یک مرحله از آزمون بود.

باتشکر از زمانی که می گذارید.

سلام دوستان

یک فیلم دیگر که در خاطر من مانده و آنرا باید بیش از -ربع قرن- پیش دیده باشم و بر روی نوار ویدئو بود. از این قرار هست که:

همانگونه که می دانید در آن سال ها هرکس یک نامی بر روی فیلم ها با توجه به محتوای فیلم و سلیقه خود می گذاشت. من نامی از قبیل "پسر شیطان" در خاطر دارم. البته نمی دانم که آیا نام آن این باشد و یا از همان نام های سلیقه ای باشد. یادم هست که در آن یک پسری بود که به اون پسر پشیطان گفته می شد و این فرد در پشت سرش، عددِ فکر می کنم 666 حک شده بود (نشانه پسر شیطان بودن حک بودن این عدد در پشت سر می باشد). تنها لحظه ای از فیلم هم که در یاد دارم، این هست که این پسرِ شیطان، کلاغ ها در تحت کنترل اون بودند. در یک لحظه در یک پارک بود و این پسر شیطان به کلاغ ها دستور داد که به یک نفر که چیزهایی در مورد اون متوجه شده بود، حمله کنند و کلاغ ها به اون شخص حمله کردند. دیگر چیز خاصی از اون یادم نمی آید. فکر می کنم اون روزها می گفتند این از نوع فیلم های وحشتناک هست.

اگر کسی می دانست کمک کند متشکر می شوم.

(۱۳۹۹/۷/۲۸ عصر ۱۲:۰۵)بازی 1997 نوشته شده: [ -> ]

سلام دوستان

یک فیلم دیگر که در خاطر من مانده و آنرا باید بیش از -ربع قرن- پیش دیده باشم و بر روی نوار ویدئو بود. از این قرار هست که:

همانگونه که می دانید در آن سال ها هرکس یک نامی بر روی فیلم ها با توجه به محتوای فیلم و سلیقه خود می گذاشت. من نامی از قبیل "پسر شیطان" در خاطر دارم. البته نمی دانم که آیا نام آن این باشد و یا از همان نام های سلیقه ای باشد. یادم هست که در آن یک پسری بود که به اون پسر پشیطان گفته می شد و این فرد در پشت سرش، عددِ فکر می کنم 666 حک شده بود (نشانه پسر شیطان بودن حک بودن این عدد در پشت سر می باشد). تنها لحظه ای از فیلم هم که در یاد دارم، این هست که این پسرِ شیطان، کلاغ ها در تحت کنترل اون بودند. در یک لحظه در یک پارک بود و این پسر شیطان به کلاغ ها دستور داد که به یک نفر که چیزهایی در مورد اون متوجه شده بود، حمله کنند و کلاغ ها به اون شخص حمله کردند. دیگر چیز خاصی از اون یادم نمی آید. فکر می کنم اون روزها می گفتند این از نوع فیلم های وحشتناک هست.

اگر کسی می دانست کمک کند متشکر می شوم.

سلام

این همان فیلم طالع نحس نیست؟

(۱۳۹۹/۷/۲۸ عصر ۱۲:۰۵)بازی 1997 نوشته شده: [ -> ]

سلام دوستان

یک فیلم دیگر که در خاطر من مانده و آنرا باید بیش از -ربع قرن- پیش دیده باشم و بر روی نوار ویدئو بود. از این قرار هست که:

همانگونه که می دانید در آن سال ها هرکس یک نامی بر روی فیلم ها با توجه به محتوای فیلم و سلیقه خود می گذاشت. من نامی از قبیل "پسر شیطان" در خاطر دارم. البته نمی دانم که آیا نام آن این باشد و یا از همان نام های سلیقه ای باشد. یادم هست که در آن یک پسری بود که به اون پسر پشیطان گفته می شد و این فرد در پشت سرش، عددِ فکر می کنم 666 حک شده بود (نشانه پسر شیطان بودن حک بودن این عدد در پشت سر می باشد). تنها لحظه ای از فیلم هم که در یاد دارم، این هست که این پسرِ شیطان، کلاغ ها در تحت کنترل اون بودند. در یک لحظه در یک پارک بود و این پسر شیطان به کلاغ ها دستور داد که به یک نفر که چیزهایی در مورد اون متوجه شده بود، حمله کنند و کلاغ ها به اون شخص حمله کردند. دیگر چیز خاصی از اون یادم نمی آید. فکر می کنم اون روزها می گفتند این از نوع فیلم های وحشتناک هست.

اگر کسی می دانست کمک کند متشکر می شوم.


با سلام.این فیلم گمشده شما اسمش هست طالع نحس(محصول سال1976امریکا) که با بازی گریگوری پک و لی رمیک هست/البته این فیلم بازسازی شده در سال2006 که هرگز موفقیت فیلم اصلی را ندارد
https://www.imdb.com/title/tt0075005/

سلام

من مدت زیادی هست که دنبال اسم یک فیلم سینمایی و یک سریال قدیمی هستم.

فیلم مورد نظرم رو در اوایل دهه هفتاد یک بار صدا و سیما پخش کرد و یک فیلم غربی بود و ماجراش از این قراره که یه سری افراد در چند سال قبل از زمان حال جزو گروه مرموز و خاصی بودن که در اونجا قسم خورده بودن که اگر در سالهای آینده زندگی، مسوولان اون گروه مرموز ازشون هر تقاضایی بکنن حتی اگر نثار جونشون باشه، دریغ نکنن و در هر شرایطی از زندگی شخصی که باشن برن و جونشون رو فدا کنن.

مثلا یک صحنه مهمش جایی بود که یه زن خانه دار که تلفن از طرف مسوولان اون گروه بهش میشه، یک دفعه انگار تبدیل به یه موجود دیگه میشه و تلفن از دستش میفته و بدون اینکه خانواده ش رو ببینه و بحساب بیاره از خونه می‌ره بیرون تا دستوری که بهش داده شده بود اجرا کنه!!

سریال مدنظرم هم در اواخر دهه شصت از شبکه دو و در برنامه کودک این شبکه پخش میشد و یه سریال کمدی بود که در اون ماجراهای زندگی دوتا برادر کودن با مادر پیرشون نشون داده میشد و یه خلافکار بدجنس به اسم «هودسن کلر» هم با این خانواده چالشهایی رو داشت

سوال دومم هم در مورد اسم یه سریال زیبا در اواسط دهه هفتاد هست که اولین سالهای ایجاد شبکه ۵ (اگر اشتباه نکرده باشم) از این شبکه پخش میشد و در اون ماجرای زندگی جک لندن به همراه چند تا از دوستانش که اسم یکیشون شورتی بود، در آلاسکا نشون داده میشد که دنبال پیدا کردن معدن طلا بودن.

(۱۳۹۹/۸/۲ صبح ۰۴:۰۳)شجاع قلب نوشته شده: [ -> ]

سوال دومم هم در مورد اسم یه سریال زیبا در اواسط دهه هفتاد هست که اولین سالهای ایجاد شبکه ۵ (اگر اشتباه نکرده باشم) از این شبکه پخش میشد و در اون ماجرای زندگی جک لندن به همراه چند تا از دوستانش که اسم یکیشون شورتی بود، در آلاسکا نشون داده میشد که دنبال پیدا کردن معدن طلا بودن.

با عرض سلام و خیر مقدم به شما دوست جدید

سریال مدنظر شما این است:

جویندگان طلا در آلاسکا

درباره ی مینی سریال هودسن پلوک هم خیلی از اعضای قدمی کافه در جستجوی این فیلم نوستالوژیک مان هستیم که متاسفانه هنوز آن را نیافته ایم.

ولی معتقدیم که عاقبت،جوینده یابنده است.

آدرس های مرجع