سه فیلمنامه از اینگمار برگمان
توت فرنگیهای وحشی Wild Strawberries
مترجم: هوشنگ طاهری
ناشر: سازمان انتشارات اشرفی
تاریخ انتشار: فروردین 1348
کتاب در 251 صفحه منتشر شده و شامل فیلمنامه، نقدی بر توتفرنگیهای وحشی و بخش سوم هم اختصاص به بررسی آثار دیگر برگمان دارد. نقد البته بیشتر توضیح و تفسیری بر محتوای فیلم است تا نقد ساختاری:« در این فیلم افکار و عقاید برگمان دربارۀ بهشت، دوران کودکی، بیثبات بودن لحظات، سفر، زندگی، تغییرپذیری انسان و بیهوده بودن زندگی به شکلی درهم آمیخته است.
برای رهایی از پوچی زندگی تنها یک راه وجود دارد که سخت ناهموار است: راه عشق و نوعی برادری بین انسانها.
تجربۀ شخصی ایزاک که وی را بر آن میدارد تا در سنین پیری به جستجوی بهشت دوران کودکی و زمان از دست رفته بپردازد، در مورد انسانهای دیگر نیز مصداق پیدا میکند.» (ص 135)
در انتهای کتاب20 صفحه عکس از فیلمهای برگمان قرار دارد.
بخشی از فیلمنامه
[پرفسور ایزاک در یادآوری گذشته در خانۀ دوران کودکی]
سارا ایزاک، تو خودت را در آئینه نگاه کردهای؟ حتما نه. من به تو نشان میدهم که چه قیافهای داری.
آئینهای را که زیر سبد توت فرنگيها بود بيرون آورد و در مقابل صورت من گرفت كه در نور غروب سخت پیر و شکسته و زشت بود. آهسته آئینه را کنار زدم و دیدم که چشمان سارا از اشک پر شده است.
سارا تو پیرمرد غمگینی شدهای و دیگر چیزی به مردنت نمانده است اما من هنوز تمام زندگی را در مقابل خود میبینم، دیدی حالا تو رنجیدی.
ایزاک نه، من نرنجیدم.
سارا چرا، تو رنجیدی، چون تحمل شنیدن حقیقت را نداری حقیقت این است که من بیش از اندازه نسبت به تو گذشت کردهام. به این وسیله است که آدم بیآنکه خودش بخواهد ظالم می شود.
ایزاک میفهمم.
سارا اوه، تو نمیفهمی. ما به یک زبان حرف نمیزنیم. خودت را در آئینه نگاه کن. نه، تو نباید آئینه را کنار بزنی.
ایزاک میبینم.
سارا خوب حالا مطلب را برایت می گویم: من با برادرت زیگفرید ازدواج میکنم.من و او همدیگر را دوست داریم.می بینی که چطور حالت صورتت دارد تغییر می کند. سعی کن لبخند بزنی! بله، همینطور. خوب حالا لبخند می زنی.
ایزاک خیلی دردآور است.
سارا تو به عنوان یک پرفسور حتما باید بدانی که چرا دردآور است. اما تو این را نمیدانی، چون با وجود اینکه توخیلی چیز میدانی، اصلا در حقیقت اصلا از هیچ چیز خبر نداری.
آئینه را به کناری افکند به طوری که خورد شد. باد در بین درختان غوغا می کرد و در دوردست صدای فریاد کودکی بلند بود. سارا سرش را بلند کرد و ایستاد و اشک هایش را خشک کرد.
مهر هفتم The Seventh Seal
مترجم: هوشنگ طاهری
ناشر: انتشارات رز
تاریخ انتشار: 1350
مترجم کتاب را به آیدا و احمد شاملو تقدیم کرده و نوشته است:«این کتاب از ترجمۀ آلمانی آن به فارسی درآمده و با ترجمههای انگلیسی و فرانسوی آن نیز مقایسه شده است.
دوست شاعرم احمد شاملو با دقت و وسواسی که همیشه در کار ترجمه دارد مرا در این مهم یاری کرده است.
کمک و راهنمایی های ارزشمندش را سپاس میگذارم.»
در ابتدا و پیش از فیلمنامه برگمان در مقدمهای اشاره می کند که ایدۀ فیلم برگرفته از دوران کودکی و زمانیست که با پدرِکشیش راهی کلیسا میشد و مناظر خیالانگیز بیرون او را مجذوب خود می کردند و در هنگام موعظۀ پدر او مجذوب نقاشیهای قدیمی دیوار کلیسا بود. و درباره فیلم هم نوشته است:
«در فیلم من شوالیه از جنگ های صلیبی به خانه باز میگردد، همانگونه که امروزه سربازی از میدان جنگ. در دورۀ قرون وسطی آدمها از طاعون می ترسیدند، امروزه از بمب اتم. مهر هفتم تمثیلی است با موضوعی بسیار ساده: انسان، جستجوی ابدی او در راه یافتن خداوند،و مرگ به عنوان تنها عمل مطمئن»
درانتهای کتاب بخشی تالیفی با عنوان«موءخره» نوشته مترجم کتاب قرار دارد که ضمن بررسی فیلم به جایگاه برگمان در تاریخ سینما میپردازد.
در انتهای کتاب عکسهایی از فیلم منتشر شده است.
بخشی از فیلمنامه(سکانس پایانی):
شوالیه خداوندگارا، از درون خود ترا صدا می زنیم؛ به ما رحمت آر، چرا که ما ناچیزیم و می ترسیم و نادانیم...
یونز (به تلخی) در ظلماتی که ادعا میکنی در آنی، در ظلماتی که احتمالا همۀ ما در آنیم،... در دل این ظلمات هیچکس نیست که شکوههای تو را بشنود و درد تو را حس کند. اشکهایت را پاک کن و خودت را در آئینه بیتفاوتی نگاه کن.
شوالیه خداوندا، تویی که در جایی هستی، تویی که باید در جایی باشی، به ما رحمت آر
یونز می توانستی از من گیاهی بگیری که از عذاب آخرت خلاصت کند. اما مثل اینکه حالا دیگر خیلی دیر شده است. ولی تو این دقیقههای آخر سعی کن بفهمی چقدر مهم است که آدم می تواند چشمهایش را بچرخاند و انگشت های پایش را تکان دهد.
کارین ساکت! ساکت!
یونز من که ساکتم، هر چند با اعتراض.
دختر (به زانو در می آید) به آخر رسید.
پ.ن: هوشنگ طاهری را بیشتر با ترجمه کتاب ارزشمند تاریخ سینمای هنری می شناسیم. جدا از فیلمنامه دو فیلم ذکر شده، طاهری فیلمنامه همچون در یک آینه از برگمان را هم ترجمه کرده است. هوشنگ طاهری در اسفند 1369 بر اثر سانحه رانندگی درگذشت.
سکوت The Silence
مترجم: پرویز تاییدی
ناشر: انتشارات پرچم
تاریخ انتشار: مرداد 1349
بعد از فیلمنامه و در صفحات پایانی کتاب، مترجم در مطلبی با عنوان «برگمن وسکوتش» ضمن اشارۀ مختصر به زندگی شخصی و هنری برگمان؛ درونمایه مشترک در آثار برگمان از دید خود را اینگونه نوشته:« همیشه در فیلمهای برگمن نظری عمیق در مورد: هستی و نیستی، زندگی و مرگ، تولد و پیری، به چشم می خورد و این کاوش با سرسختی به دور یک مرکز که از آن خداوند مورد نظر است دور می زند ولی این مرکز همیشه خالی می ماند و خود را نمی شناساند. از طرفی سوالی که قهرمانان برگمن مطرح می کنند جنبه مذهبی دارد و بیشتر مسئله مرگ مطرح است.»
مترجم این بخش را با اشاره به بخش از مصاحبه برگمان با تلویزیون آلمان به پایان برده است:«شخصی که با او مصاحبه می کرد پرسید آیا راست است که مقصود شما در این فیلم، سکوت خداوند است؟ برگمن که تا آن موقع تمام سوالات را با دقت و توضیح کافی جواب گفته بود، اظهار داشت: چون سکوت مربوط به من و زندگی من است بنابراین دربارۀ سکوت، سکوت می کنم.»
بخشی از فیلمنامه:
[استر در تختخواب در اتاق هتل دراز کشیده]
استر آدم نباید دربارۀ تنهایی فکر کنه، این واقعا یک چیز سطحیه، لوازم نوشتن را بدید به من.
استر مینشیند و پیشخدمت به او در نشستن کمک می کند و لوازم نوشتن را به او میدهد. استر چند کلمه مینویسد و بعد شروع به خندیدن میکند.
استر خب، حالا حالم خوبه، همینو می تونم به شما بگم(می خندد)
استر رادیو را روشن می کند، صدای ترومپتی از آن شنیده میشود.
استر خیلی قشنگه، هیچ نمیدونستم که شما توی این سرزمین کوچک و زشت یک همچین آهنگهائی هم دارین. می دونین وضع و حال من الان چه جوریه؟ احساس خوشی و آرامشی را که یک مریض قبل از مرگ پیدا میکنه دارم، پدرمم همینطور شد. پدرم میخندید و قصههای خندهدار تعریف می کرد بعد یکدفعه به من گفت:«استر حالا دیگه ابدیت جلوی چشممه» پدرم با اینکه به طور وحشتناکی بزرگ و سنگین بود، تقریبا دویست کیلو وزن داشت خیلی خوب بود، همون موقع دلم می خواست مردهائی رو که تابوت آدم به این سنگینی رو بر می دارن ببینم...خیلی خستهام.
پ.ن: پرویز تائیدی فیلمنامههای دیگری نظیر شبهای کابیریا(فدریکو فلینی) را هم ترجمه کرده است و سالها به عنوان مدرس سینما در دانشکده هنرهای دراماتیک و مدرسه عالی تلویزیون فعالیت کرده و همینطور جدا از چند فیلم کوتاه، در سالهای پس از انقلاب کارگردانی چند فیلم سینمایی را هم در پرونده خود دارد.
*تیراژ هیچ یک از کتابها درج نشده است
از فیلمنامههای منتشر شده از برگمان در سالهای پس از انقلاب می توان به نور زمستانی(با ترجمۀ ایرج کریمی) و فانی و الکساندر(با ترجمۀ مهسا ملکمرزبان) اشاره کرد که هر دو توسط نشر نی ودر قالب محموعه«100 سال سینما 100 فیلمنامه» منتشر شده اند.