تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: دیالوگهای ماندگار
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25

حمید هامون/ ازش پرسیدم چرا میگن ابراهیم پدر ایمانه؟ چرا میگن ابراهیم خلیل الله؟

علی/ جنون الهی

هامون/ که چی؟

علی/ خب میدونی که... از نظر یونانیها ایمان، جنون الهی بود. ایمان سرشار عشق

هامون/ این کجاش عشقه؟ این پدریه که عزیزترین کس خودش رو میکشه،این عشقه؟

علی/ اگر ابراهیم خودش رو میکشت...یعنی تصمیم می گرفت خودش رو بکشه...و یا کس دیگه ای رو به جای اسماعیل برای قربانی انتخاب می کرد یا اینکه شک می کرد، یا سر مرکبشو برمی گردوند، پشیمون می شد، شکوه می کرد از خداش، و اگر،اگر،اگر و اگرهای دیگه، که دیگه پدر ایمان نبود...یه کسی بود مث من و تو...

 عید قربان مبارک...

یا حق...

A MAN FOR ALL SEASONS 1966


آلیس (همسر سِر توماس)


بزار بگم من از چی وحشت دارم؟ که تو بری (حکم اعدام) و من بخاطرش ازت متنفر شم!

دوایت(کلایو اوون)((الان وقتشه کاری کنی که به دوستات ثابت بشه به یه دردی می خوری ،این کار بعضی وقت ها مردنه بعضی وقتها کشتن یه عالم آدمه))

هارتیگان(بروس ویلیس)((نانسی کالاهان تنها عشق زندگی من،خجالت کشیدم که بهش دروغ گفتم امیدوارم من رو ببخشه .سناتور رورک رو بفرستم زندان ؟حتما باید بعد از انجام همچین معجزه ای برم کارت ساعت کارم رو پیش خدا بزنم))

هارتیگان((یه پیرمرد می میره یه دختر جوون زنده می مونه،معامله ی خوبیه))

................................................................................................................................

این دیالوگ هم مربوط به کتاب ((بانویی که برایش کشتار می کنم)) هست که هنوز فیلمش اکران نشده اما جالب بود وخوشم اومد

دوایت((مارو از اون آدم هاست که باید حواست بهش باشه.نه این که بهت کوچکترین صدمه ای بزنه،یک هو دیدی صدمه اش زیاد شد.))

شهر گناه

یادی میکنم از دو دیالوگ (و در واقع دو سکانس) مشهور در دو فیلم ایرانی که به شکلی شهره عام و خاص شدند

1- در فیلم تختخواب سه نفره (ساخته نصرت کريمی) خانمها در حمام شعری را میخوانند که با موسیقی مرحوم مجتبی میرزاده انطباق عجیبی دارد. فکر میکنم تقابل ایرن و لرتا در کنار بازیگر کمیکی چون دیانا (البته با گویش گویندگان فیلم) یک نوع آوری در سینمای ایران به مدد اشعار فورکلوریک بود. بعهدها مرتضی احمدی در برنامه صبح جمعه با شما همین آهنگ را به شکلی دیگر اجرا کرد... اشعار طولانی است و هربار به موردی اشاره میشود و در بیت بعد با اضافه شدن آن مورد موارد دیگر بازشماری میشود. من صرفا به بیت اول و دوم و آخر اشاره میکنم

- حمومی آی حمومی ،  فرش و قالیچم رو بردن

- فرش و قالیچم جهنم ، طاس و دولیچم رو بردن

.....

- فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه و پیرهن تنم و تاج سرم و النگوهام و گوشواره هام و حلقه ی طلام و جورابای پام و کفشهای پام جهنم ، رخت و لباس ، خوره و اثاث هرچه که داشتم بردن

2- در فیلم حسن کچل (ساخته مرحوم علی حاتمی) شعر دیگری بهنگام خواستگاری خوانده میشود که بعدها مرحوم عزت مقبلی آنرا در برنامه صبح جمعه با شما اجرا کرد که بنظرم از اصل فیلم بهتر بود

- نون و پنیر آوردیم دخترتونو بردیم

- نون و پنیر ارزونيتون ، دختر نمیدیم بهتون

.....

- پسته ی داغ آوردیم ، دخترتونو بردیم

- پسته داغ، کره الاغ، گل توی باغ، آینه چراغ، مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج و شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

- پس بیا بریم پس در پس ، شهرای دیگم دختر هست

- پس بیا بیا پیش در پیش ، شاید شدیم قوم و خویش

البته در شعری که مرحوم مقبلی در صبح جمعه خواند ابیات آخر اینطور بود:

- پس بیاین بیاین پس در پس ، حتما ازین بهتر هست

- نه بیاین بیاین پیش در پیش ، شاید بشیم قوم و خویش

ما هر وقت کارد می زنیم از بیرون می زنیم، ژاپنی ها از تو می زنن، میدونی از ته به طرف شکم، اره آمریکایی با فشار دادن می بره ولی اره ژاپنی با کشیدن ، وقتی یه آمریکایی می زنه به سرش پنجره رو باز می کنه و چند نفر غریبه رو به گلوله می بنده، وقتی یه ژاپنی به سرش می زنه پنجره رو می بنده و خودشو می کشه، همه چیزه ما بر عکسه.

داستی (ریچارد جردن) خطاب به هری کیلمر (رابرت میچم) _ یاکوزا ، سیدنی پولاک

 

[تصویر: 1384536426_4095_8be3633e79.jpg]

کدخدا:کي تو رو زده؟

نمکي :مراد...

کد خدا : مراد تو رو کتک زده ؟

نمکي: آره

کد خدا : واسه چي تو رو زده ؟

نمکي: من گم شده بودم ،بعد پيدا شدم .بعد مراد منو آورد اينجا ...هي منو زد.گفتم مراد تو منو نبايد بزني .من از تو بزرگترم، اما زد.اونوقت گفتش برو گم شو.گفت نيا پيش ما.گفت برو بمير.

کد خدا : تو چيکار کردي؟ نزديش؟

نمکي: نه نزدمش.

کد خدا : چرا نزديش؟

نمکي : آخه تو گفتي زدن خوب نيست.آدم نبايد کسي رو بزنه.

کد خدا:خدا لعنتش کنه.

کد خدا دوباره روبروي نمکي مينشيند.دستش را به زخم صورت نمکي ميشکد :مراد ...مراد...

نمکي : من مراد رو دوست ندارم.من اينجا رو دوست ندارم.ميخوام برگردم خونه.اينجا اذيتم ميکنن.من به کسي کاري ندارم ،ولي اونا اذيتم ميکنن کدخدا.

کدخدا :بهت نگفتم نيا؟...نگفتم اونجا بمون.؟...نگفتم شهر جاي تو نيست.گفته بودم شهر يه جور ديگست.با ما ها فرق دارن.يه جور ديگه زندگي ميکنن.يه جور ديگه ميخوابن.يه جور ديگه بيدار ميشن.يه جور ديگه هم ديگه رو دوست دارن....دوست داشتنشون هم يه جور ديگست.

"داش آکل" مرحوم هدایت به روایت مسعود کیمیایی... همان نوشته ای که در سطر آخر، خواننده را بی تاب می کرد، ((به کی بگم؟ مرجان! عشق «تو» منو کشت!))

- آکل: کمر مردو هیچی تا نمی‌کنه، جز زن... من بودم و یه طوطی.... حالا هم باز منم و یه طوطی. اما دیگه نه اون طوطیه و نه من داشی...

(۱۳۹۲/۸/۱۴ صبح ۱۰:۳۱)منصور نوشته شده: [ -> ]

....

2- در فیلم حسن کچل (ساخته مرحوم علی حاتمی) شعر دیگری بهنگام خواستگاری خوانده میشود که بعدها مرحوم عزت مقبلی آنرا در برنامه صبح جمعه با شما اجرا کرد که بنظرم از اصل فیلم بهتر بود

- نون و پنیر آوردیم دخترتونو بردیم

- نون و پنیر ارزونيتون ، دختر نمیدیم بهتون

.....

- پسته ی داغ آوردیم ، دخترتونو بردیم

- پسته داغ، کره الاغ، گل توی باغ، آینه چراغ، مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج و شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

- پس بیا بریم پس در پس ، شهرای دیگم دختر هست

- پس بیا بیا پیش در پیش ، شاید شدیم قوم و خویش

البته در شعری که مرحوم مقبلی در صبح جمعه خواند ابیات آخر اینطور بود:

- پس بیاین بیاین پس در پس ، حتما ازین بهتر هست

- نه بیاین بیاین پیش در پیش ، شاید بشیم قوم و خویش

آخ منصور ما رو بدي به خاطرات 24-25 سال پيش!

من هنوز اون قطعه توي گوشمه!

جالبه كه باهمون بار اول شنيدن حفظ شدم هنوزم بعضي وقتها اگه دل و دماغي باشه زير لب زمزمه مي كنم...

پاییز صحرا 1364


با مردم قاطی شو، خودت با غم و شادی دیگران پیوند بزن /  تنهایی،  روح آدمُ میکشه___________


شب بیست و نهم 1367


چشمم اگر خطا کند، دل که خطا نمیکند                                       تن به زمانه داده ام، هر چه زمانه میکند


زن لباسِ تن نیست که آدم بتونه هر روز عوضش کنه


از یه آدمِ نامرد نباید چیزی خواست


من فقط، باندازه یک نفس تو رو شناختم__________




[تصویر: 1381174496_4095_f1b6e4c91b.jpg]

جمشید مشایخی : تواین سالها خیلی کارها شده تا تاریخِ 3000 ساله‌ی ما نادیده گرفته بشه !

رضا کیانیان : تو اگه شناسنامتو پاره کنی که اسم بابات عوض نمیشه !

یه بوس کوچولو  

بهمن فرمان آرا

پسرخاله:یه روز رفتم نونوایی......نونوایی گفت: هرکس اومد
بهش بگو پشت سرت وانسه!نون نمیرسه!
منم هرکی اومد گفتم:بیا جلوی من واسا، پشت سرم نون نمیرسه!

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت

http://s1.picofile.com/file/7195675799/laurel_hardy.jpg

 

هاردی: میخوام ازدواج كنم
لورل: با كی؟
هاردی: معلومه دیگه، با یه زن. مگه تو كسیو دیدی كه با یه مرد ازدواج كنه؟
لورل: آره
هاردی: كی؟
لورل: خواهرم

آخه این چه شهریه!؟ وکیلش دزده، سیدش دزده، حاکمش دزده! •

 تنگسیر - ۱۳۵۲/ کارگردان: امیر نادری.بازیگر اصلی بهروز وثوقی

از کرخه تا راین (ابراهیم حاتمی کیا - 1371)

خدا... خدا... چـــرا اینجا؟!
رو زمین دنبالت گشتم، نبردیم.
تو دریا دنبالت بودم، نکشتیم. تو جزیره ها دنبالت گشتم ولی فقط چشمهام رو گرفتی، این تن رو نبردی! چرا اینجا...؟! 
من شکایت دارم، من شاکی ام! پس کو اون رحمانت؟ کو رحیمت؟ آخه قرارمون این نبود! چرا چشمهام رو بهم پس دادی؟ من شکایت دارم، به کی شکایت کنم....؟!

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت


ثریا: تو چرا افتادی زندان؟
نرگس: همسایمون 5 تا بچه قد و نیم قد داشت،
شوهرش هم چند سال مرده بود، برا اینکه خرج بچه هاشو در بیاره افتاده بود تو کاره خلاف، یه روز مامورا تو خونه ش یه ساک جنس قاچاق دیدن، گفتم اگه بیفته زندان بچه هاش از بین میرن، من خلافشو گردن گرفتم آخه یه بچه شیرخواره داشت !

 

توضیح بروبیکر : بیش از 500 دقیقه از این سریال ( یعنی چیزی حدود 12 قسمت ) توسط صدا و سیما سانسور شد و در مجموع روند سریال تغییر نمود و از دل سریال ثریا یک سریال دیگر متولد شد . این دیالوگ از آن دیالوگهایی بود که از زیر دست سانسورچی در رفت .  نکته دیالوگ را اگر گرفتید که هیچ اما اگر نگرفتید باید به سانسور چی حق داد. 

چریکه تارا 1357


 بحثِ خانم تسلیمی به میون اومد و فیلم اکران نشده ایشون

گفتم بد نیست دانلود کنم و ببینم، (تنها دو فیلمِ طلسم و مرگ یزد گرد از این هنرمند تماشا کردم) لینک سالم پیدا نشد و باید از سایت youtu بگیرم

قسمتی از دیالوگ این اثر

پدر بزرگ / وای به وقتی که اهل دردی گریه کند و تو راحت خفته باشی، چون زمین از آن به لرزه میافتد




تارا / من راحت نخوابیده بودم پدر بزرگ، من هیچ شبی راحت نمیخوایم


ویدیوی این سکانس http://www.aparat.com/v/b8n3V

نگاهی به فیلم  http://carljung.blogfa.com/post-578.aspx

مهدی فتحی در اعتراض:

سلامتی سه تن ناموس و رفیق و وطن

سلامتی سه کس زندانی سربازو بی کس

سلامتی اون زندونی ای که ملاقاتی نداره

سرنوشت را چهار سوار است :

 طاعون ، قحطی ، جنگ ، وبا .

که به هر شهر گذر کنند ویرانی به بار آرند و مرگ .

تیره روز ، مردمی که به سرنوشتشان گذر کند : پنجمین سوار سرنوشت

دیالوگ آغازین فیلم پنجمین سوار سرنوشت به کارگردانی سعید مطّلبی . البته ایرج قادری در کارگردانی این فیلم در کنار دوست قدیمی خود مطلبی بود. این فیلم محصول 1361 بود که در آن سال به دلیل نشان دادن اعتیاد در قالب قیامهای سیاسی توقیف و برای 30 سال به آرشیو رفت اما دیگر بار طی سالهای اخیر و با سانسور و در آخرین ماه های زندگی مرحوم ایرج قادری به نمایش درآمد. فیلم همچون سایر کارهای قادری ضرباهنگی خوب و دوبله ای فوق العاده (بخصوص گویندگی منوچهر اسماعیلی بجای قادری) در خود به یادگار دارد.

گوینده نریشن یا راوی فیلم به نظرم فریدون دائمی است که جمله فوق را بشکلی فوق العاده ادا میکند.

اینهم آنوس فیلم بعد از 30 سال که بسیار ساده ساخته شده است.

http://www.aparat.com/v/RHIfM

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
آدرس های مرجع