تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: دیالوگهای ماندگار
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25

جالبه به محض اینکه یه نفر دیگه رو دچار نگرانی میکنی ، نگرانی خودت برطرف میشه (اسپنسر تریسی در پدر عروس)

ژی ژی عزیزم ، ناشی گری در آداب غذا خوردن،بیش از بی وفائی ، باعث بهم خوردن زندگی زناشوئی شده(ایزابل جینز به لزلی کارون در ژی ژی 1958. در این فیلم و برای اولین بار جلال مقامی بجای یک سیاهی لشکر صحبت کرد. خود مقامی اسم این فیلم را از یاد برده است)

سن و سالت که بالا میره میفهمی تنها چیزهائی که حسرتشون رو میخوری، کارهائی هستن که انجام ندادی (زاکاری اسکات در میلدرد پیرس)

هر مردی که می بینم ، میخواد از من حمایت کنه. سردرنمیارم که در برابر چه چیزی؟ (خانم می وست در My Little Chickadee)

آه ، کاشکی میتونستم اونقدر بدزدم تا بالاخره آدم شریفی بشم (پیتر سلرز در به دنبال روباه)

لعنتی. چرا هرکاری که ما توش خبره ایم غیرقانونیه؟(رابرت رد فورد در بوچ کاسیدی و ساندانس کید)

شما نورما دزموند هستید. قدیمها توی فیلمهای صامت بازی میکردید. بزرگ بودید. - من بزرگ هستم. فیلمها کوچیک شدن (ویلیام هولدن و گلوریا سوانسن در سانست بلوار)

همه زنها زندگی زناشوئیشون رو مثل مثل ژولیت شروع میکنن و مثل لیدی مکبث تموم میکنن (ویلیام هولدن در دختر دهاتی)

امیلی ، باهام عروسی کن . عوضش منم قول میدم دیگه به هیچ اسب دیگه ای نگاه نکنم (گروچو مارکس خطاب به مارگریت دومون در سوپ اردک)

 

کورتز با صدای مرحوم کاملی( آخرین جمله‌های مارلون براندو در اینک آخرالزّمان):

تو هیچ وقت درست و حسابی به آزادی واقعی فکر کردی؟ آزادی از عقاید دیگران...

حتّی از عقاید خودت؟

 رابرت ( کلینت ایستوود در پل‌های مدیسون کانتی):

رؤیاهای قدیم رؤیاهای خوبی بودن، به نتیجه نمی‌رسیدن ولی خوشحالم که اونا رو داشتم

من چون علف در برابر باد خم نخواهم شد بلکه مانند تند و برق غرش خواهم کرد . من مانند غازهای وحشی مهاجرت کرده ام و سرانجام روزی به وطنم باز خواهم گشت .

برگرفته از سریال زیبای در برابر باد

در چند پست نگاهی کوتاه به دیالوگ های ضربی شاهکاری از علی حاتمی خواهیم داشت به نام حسن کچل.
مانند همیشه دوبلورها به سادگی و استادی تمام فیلم را به اوج می رسانند. لازم به گفتن است که بیشتر دیالوگ ها را از اینترنت کپی و پیست کرده ام ولی حوصله مرجع نوشتن نداشتم پوزش های فراوان.

دیالوگ اول و محبوب ترین برای خود من. حسن در بازار- حکیم باشی = ناصر طهماسب و لواشک فروش= مرتضی احمدی.
حتما فیلم را ببینید تا به نبوغ طهماسب بازهم پی ببرید.

حکیم:
عناب سه پستون گیاهان بیابون ، دوای آبلهُ آبله مرغون
باد سرخُ وَرَم ُ زیادی ِ خون ، قُدّومه و بِه دونَه و بابونَه و پونَه
چهار تخمه و هم چهار گل و هم حاجتِ خونَه
پوست بید بولوس ، روغن کرچک
ختمی،تاتیزیک، کاستی و بالهنگ
درمون میکنم ، افسون میکنم ، منم حکیم باشی ، حیرون میکنم
عابر: لواشک آلو برگه هُلو
حکیم: شیره خشت و زنجفیل و ترنجبین ، شاه ترّاش، شاه دانه، انگبیل
مرده زنده کرده ام صد بار من ، مرحبا بر من ، به به آفرین
درمون میکنم ، افسون میکنم ، منم حکیم باشی ، حیرون میکنم
عابر: لواشک آلو برگه هُلو
حکیم: زالو
عابر: لواشک آلو
حکیم: دِ زالو
عابر: برگه هُلو
حکیم: حکیم و حکما ، حکیم ِ پیرم ، در مکتبِ فِقه سر دبیرم
هم دوره لغمان حکیمم ، اگه دستتُ بدی نبضتُ میگیرم
درمون میکنم ، افسون میکنم ، منم حکیم باشی ، حیرون میکنم
عابر: لواشک آلو برگه هُلو
حکیم: رَستم بابا دست وردار ، لعنت به مردم آزار ، بشمار بشمار بشمار ....

ازدواج هم چيز جالبيه.مثل ارتش مي مونه.با وجودي كه همه ناراضين ولي بازم داوطلب داره.

منوچهر نوذري / جك لمون / شيريني شانس

دیالوگ هایی زیبا از فیلم مایای برهنه

کشیش:

منظور شما از کشیدن تصویر های هوس چه بوده؟

سینیور گویا:

نشان دادن فساد و گناه و دیوانگی

کشیش:

بسیار خب حالا ببینیم چه طور نشان دادی؟

یکی از نقاشی های شما اینجاست ,شما اسم اینو گذاشتین منقار طلایی,در این تصویر کشیش ها به حرف هایی که یک طوطی میزنه با تحسین گوش میدن آیا درست میگم؟

سینیور گویا:

بله

کشیش:

منظورتون از این تصویر اینه که طوطی وار حرف میزنن و گوش میدن؟

گویا:

در انجیل گفته شده ....

کشیش دیگر:

اسم انجیل رو نمیخواد بیاری ما میدونیم که در انجیل چی گفته شده

کشیش:

در زیر سینیور گویا یکی از تصاویر نقاشی شده شماست که به عقیده ما شهههوانی وپاک خلاف اخلاق و توهین آمیزه

تصدیق میکنید که شما اون تصویر برهنه رو کشیدید؟تصدیق میکنید یا نه؟

گویا :

بله

کشیش:

می دانید که کشیدن تصویر یک برهنه گناه محضه؟

گویا:

زیبایی زن قسمتی از زیبایی و عظمت خلقته, به هر حال من اینو برای تماشای چشمای هرزه نکشیدم

کشیش:

این تصویر گویا رو محکوم میکنه:

گویا:

شما حق ندارید شما حق ندارید این کارو بکنید

کشیش:

کسی باور میکنه که این برهنگی فقط افکار زیبایی پرستی رو به وجود میاره

در واقع این تصویر نشان دادن احساسات شیطانی و تسلیم محض به افکار شهههوانیه

گویا:

نه شهوت و شیطنت در چشم کسیه که نگاش میکنه

برهنگی زن یکی از مواهب خداست ولی شرم از برهنگی عمل شیطان وماره

يادت نره لوكا....ده ما جاي درخت هاي زيتون و مهتاب و رنگين كمونه.آدماش به چيزاي عجيبي اعتقاد دارن.......ولي اعتقاد دارن.

زنده ياد كاووس دوستدار / آلن دلون / روكو و برادرانش

- یادت باشه این سلاح درست بطرف قلبت نشانه رفته

- یعنی نقطه ای از بدنم که کمتر از هرجای دیگه آسیب پذیره  (همفری بوگارت و کلود رینز در کازابلانکا)

----------------------------------------------------------------------------------

- تو که همشو بالا کشیدی! قرار بود تقسیم کنیم

- نتونستم جلوی خودمو بگیرم آخه نصفه ی سهم من ته استکان بود (الیورهاردی و استنلی لورل در مردان جنگ)

--------------------------------------------------------------------------------

- به عشق در اولین نگاه اعتقاد داری؟

- نمیدونم ولی باعث صرفه جوئی در وقت میشه (می وست و جورج رافت در شب به شب)

--------------------------------------------------------------------------------

 

ايرج ناظريان / داود رشيدي / رضا شاه در فيلم كمال الملك

رضا شاه خطاب به كمال الملك :

تو سر چهار تا شاه رو خوردي .... ناصرالدين شاه مشنگ عياش ,

مظفرالدين شاه ملنگ عليل, ممدلي ميرزاي دبنگ الواط و اون احمد, 

 شاه بدنام كن. اما پهلوي سر تو رو ميخوره.

پيشکش بانوی نازنين: به ياد حاتمی کبير از حسن کچل با صداهای سيمين سرکوب ( صدايی که به نظر من جلوه شفقت است) و ناصر طهماسب.
+ نون و پنیر آوردیم، دخترتونو بردیم.

- نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+فرش حصیر آوردیم، دخترتونو بردیم.

-فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+کماج شیر آوردیم، دخترتونو بردیم.

- کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ دوماد فقیر آوردیم، دخترتونو بردیم.

- دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ مادر پیر آوردیم، دخترتونو بردیم.

- مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ مرد دلیر آوردیم، دخترتونو بردیم.

- مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ حلقه سیر آوردیم، دخترتونو بردیم.

- حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ تور و حریر آوردیم، دخترتونو بردیم.

- تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ مشک و عبیر آوردیم، دخترتونو بردیم.

- مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ آینه چراغ آوردیم، دخترتونو بردیم.

- آینه چراغ، مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ گل از تو باغ آوردیم، دخترتونو بردیم.

- گل توی باغ، آینه چراغ، مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ کره الاغ آوردیم، دخترتونو بردیم.

- کره الاغ، گل توی باغ، آینه چراغ، مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ پسته داغ آوردیم، دخترتونو بردیم.

- پسته داغ، کره الاغ، گل توی باغ، آینه چراغ، مشک و عبیر، تور و حریر، حلقه سیر، مرد دلیر، مادر پیر، دوماد فقیر، کماج شیر، فرش حصیر، نون و پنیر ارزونیتون، دختر نمیدیم بهتون.

+ پس بیا بریم پس در پس --- شهرهای دیگه‌م دختر هس

(جلب موافقت دختر)

- پس بیا بیا پیش در پیش --- شاید شدیم قوم و خویش

این دیالوگ مربوط به فیلم رود سرخ می باشد .از هاواردهاکس» می پرسند که آیا در هنگام ساختن اولین وسترنش «رودسرخ» تحت تاثیر «جان فورد» بوده، او در جواب می گوید: نمی داند چطور می شود بدون اینکه تحت تاثیر فورد قرار گرفت وسترنی ساخت. خود او از این موضوع که فیلمش را فوردی می نامند خوشحال بوده است.

جان وین: تا زمانی که کسی رو خوب نشناختی، بهش اعتماد نکن. 

 

برگرفته از سرزمين سينما

اين شايد يكي از ديالوگهاي زيباي فيلم مرثيه يك مشت زن سنگين وزن باشه

فيلمي كه در آن آنتوني كويين چنان  نقش لويس مانتين رو بازي كرد كه الحق شايسته دريافت جايزه اسكار مي بود ولي آكادمي باز هم همه را شگفت زده كرد

مئيش رنيك (جكي گليسون)ثروتمندان ثروتمندتر و فقيران مست تر مي شن

(۱۳۸۹/۵/۳۰ عصر ۰۹:۵۹)رامین_جلیلوند نوشته شده: [ -> ]

به ياد حاتمی کبير از حسن کچل با صداهای سيمين سرکوب و ناصر طهماسب.
 نون و پنیر آوردیم، دخترتونو بردیم...

عین این دیالوگها توسط مرحوم عزت الله مقبلی بهمراه مرحوم مهین دیهیم در یکی از برنامه های صبح جمعه با شما در سال 1364 اجرا شد که به نظرم بسیار بسیار قویتر از حسن کچل بود. من این دیالوگ را روی نوار کاست ضبط کرده بودم که نمیدانم فعلا کجای کتابخانه خاک میخورد.

--------------------------------------------------------------------------------------

هیچ حیوان درنده خوئی نیست که بویی از شفقت نبرده باشد ، و من بوئی از شفقت نبرده ام ، پس حیوان نیستم

از فیلم قطار افسار گسیخته ساخته ی بی همانند آندری کونچالووسکی براساس فیلمنامه ای از آکیرا کوروساوا. این جمله متعلق به ویلیام شکسپیر در نمایشنامه ریچارد سوم است

[تصویر: 438313.jpg]

دیالوگی ماندگار از کارتون سرود کریسمس ( اسکروچ )

مسئولین امور خیریه :  آقا ما اومدیم از شما تقاضای کمک مالی برای موسسه بینوایان بکنیم . بله ما برای نیازمندان خیریه جمع می کنیم .

اسکروچ : برای چی؟؟!!

مسئولین امور خیریه : برای نیازمندان خیریه جمع می کنیم .

اسکروچ : اوه . آهان . شما متوجه هستین که اگه به نیازمندان کمک کنین دیگه فقیری باقی نمی مونه و اگه دیگه فقیر نباشه شما زحمت نمی کشین و دیگه مجبور نیستین براشون پول جمع آوری کنین درسته؟ و اگه مجبور نباشین براشون پول جمع آوری کنین اونوقت بیکار می شین .

اوه ! خواهش می کنم آقایون! خواهش می کنم ! از من نخواهین که شما رو روز عیدی بیکار بکنم. امروز روز کریسمسه برین بیرون پی کارتون .

(شاهکار  جواد پزشکیان )

 

زيادي درستكار بودن خوب نيست دوست من.مثل پر كندن مرغ در باد مي مونه.فقط دهن آدم پر از پر مرغ ميشه.

منوچهر اسماعيلي / درك جاكوبي / ايرما خوشگله


[quote='سروان رنو' pid='433' dateline='1252513204']

["ما از اول ، اینجا نیومدن رو  بلد بودیم "  

آدری نازنین با اون صدای خاص مهین کسمایی [تصویر: 34zn0n5.gif]

بانوی زیبای من رو دوست دارم به خاطر آدری هپبورن. فقط از دو چیز این فیلم خوشم نمی آد. یکی قسمت هایی که شعر می خونن که روی اعصاب آدم راه میره ( و من همیشه اون قسمت هاشو با دور تند رد می کنم {#smilies.tongue} ) مورد دوم لباس های اشرافی آدری  هستش که من اصلا خوشم نمی آد. آدری با لباس های ساده خیلی قشنگ تره. {#smilies.biggrin}

 

خدمت سروان عزيز كه دوستي عزيز هستند عرض كنم كه شايد بايد سالهاي سال صبر كرد  تا بازيگري مثل آدري دوست داشتني به اين جهان تاريك قدم بگذارد.سينماي كلاسيك را نمي شود در قالب سينماي مدرن جا داد.اگر خدايي نكرده فيلم كازابلانكا را دوباره بازسازي كنند چه فاجعه اي مي شه..اما راجب شعر فيلم استاد كسمايي براي ترانه هاي فيلم به دنبال فرهاد مهرداد ميره تا حاضر بشه اين ترانه ها رو بخونه از حق نگذريم فرهاد براي خودش كم كسي نبود و واقعا اگر شما ترانه كامل فيلمو با صداي فرهاد بشنويد حتما نظرتون عوض ميشه

 

با اجازه از بزرگ يارم جان دو.
بن هور (فیلمی که هر زمانی حاضر به تماشایش هستم) با صداهای جليلوند‌(بوید) و اسماعيلی(هستون). ديالوگی که اين دو اعجوبه دوبله ايران در سن ۲۰ سالگی گفتند و هنوز مو بر تن سيخ می کند:


بوید:امپراطور هر ان مراقبت ماست به کار ما قضاوت می کنه

من باید به اوون خدمت کنم.....

هستون:طوری حرف می زنی که انگال اوون خداست

بوید: فقط اوون خداست اوون که قدرت داره قدرت واقعی زمین دست اوونه نه...

بوید: جودا به تو اخطار می کنم.

هستون:نه!!! من به تو اخطار می کنم ( فریاد اسماعیلی با صدایی که دقیقا معادل فارسی هستون است همیشه من را میخ کوب می کند)

وجود رم توهین به خداست . رم صدای ملت منو در سینه خفه کرده

صدای تمام مردم دنیا . اما اینطوری نمی مونه

روزی که رم مظهر ظلم بی عدالتی در دنیا سقوط کنه فریادی از آزادی خواهی بلند میشه که کسی تا حالا نشنیده باشه.

عزت ال.. انتظامی: مادرت زن نجیبی بود

رضا کیانیان: نجابت وقتی معنا پیدا میکنه که راه دومی هم وجود داشته باشه

                                                              خانه ای روی اب

مرکلی مافلی (پیتر سلرز) : آقایان، شما در این اتاق نمی‌توانید دعوا کنید، اینجا اتاق جنگ است.

                                                              دکتر استرینج لاو

 

نوح کراس :سیاست‌مدارها، ساختمون‌های زشت و فاحشه‌ها اگه بتونند به اندازه کافی دوام بیارن، محترم میشن.
محله چینی ها - 1974

با تشکر از دوستان عزیز بخاطر این تاپیک عالیmmmm:

لبه تاریکی

تک تک جملات این سریال معنی و مفهوم زیبائی داشت که فراموش شدنی نیست. بخصوص تک جمله های داریوس جدبرگ که الحق زیبا و بجا استفاده میشد.

داریوس جدبرگ : دانستن مردن است.

کریون! من معتقدم خدا یه بازیکن  بزرگ  گلفه. این تو رو که غمگین نمیکنه؟

حالا تصور کن اگه یه دولت کمونیست سر کار بیاد، چی به سر این همه زمین گلف میاد!

بشریت همیشه به طبیعت پیروزه.

 

جدبرگ

یه دوز مرگبار برای هرکسی که به شعاع 10 یاردیه. تا داغه بگیریدش!

صحنه ای که تابوت اما رو روی تابوت مادرش در قبر میذارن به صحنه ای از گذشته برمیگرده و مسافرت خانوادگی اما و مادر و کریون در قطار که فقط دو تخت وجود داره. پدر به اصرار از اما میخواد که اما با مادر بخوابه و خودش در تخت بالائی بخوابه ولی اما کوچولو خودش به تخت بالائی میره بخاطر اینکه مادر تنها نباشه و به غرور پدر برنخوره و میگه : اما بالا میخوابه...مامان پائین میخوابه

کریون هم موقع دفن اما میگه : اما بالا میخوابه..مامان پائین میخوابهcryyy!

بخاطر قیلثرینگ برای دیدن لینک نقطه بین "یو" و "توب" رو بردارین.

http://www.you.tube.com/watch?v=ucmCIM0rnwc

و رزهای سیاه قطبی و مبارزه انسان و طبیعت

اما : میلیونها سال پیش، وقتی که زمین سرد بود، بنظر میرسید که زندگی روی زمین رو به کاهشه ولی رزهای سیاه قطبی شروع به رویش کردند بطوری که سطح زمین رو احاطه کردند. کم کم سیاهی گلها با تابش خورشید به زندگی جان دوباره بخشیدند. طبیعت میتونه از خودش محافظت کنه. اگه بشریت ضدش باشه، طبیعت نابودش خواهد کرد.

بخاطر قیلثرینگ برای دیدن لینک نقطه بین "یو" و "توب" رو بردارین.

http://www.you.tube.com/watch?v=wEzB-x_URfc

و بالاخره شعر " مرهمی بود زمان به سال صفر"

Time of the Preacher

این صحنه پر از جمله های زیبای کریون و جدبرگ در مورد این آهنگه

بخاطر قیلثرینگ برای دیدن لینک نقطه بین "یو" و "توب" رو بردارین.

http://www.you.tube.com/watch?v=bjNWYIg21eY

متن شعر و موسیقی کار ویلی نلسون شاعر و خواننده سرشناس تگزاسی

ویلی نلسون

مرهمی بود زمان به سال صفر
آنک قصه آغاز شد
انتخاب یک همسر
محبت مردی تنها
پیوندی ناگسستنی
اما چه به سادگی طوفید طوفان مرگ
آنگاه که آن دو آنگونه بهم می آمدند
آنک تنهایی و درد
مرد همچون کودکی گریست
همچون پلنگی در نیمه شب نعره برکشید
اسبش را زین کرد و دل کند و گریخت
مرهمی بود زمان به سال صفر
نگاه کن زمان در گذر است
مگر میشد فراموش کند
هر چند کوشید و کوشید و کوشید
در انبوه خاطراتش هنوز
برق نگاه معصومانه او میدرخشید
و بارها همچون کودکی گریست
همچون پلنگی در نیمه شب نعره برکشید
اسبش را زین کرد و دل کند و گریخت
مرهمی بود زمان به سال صفر
باید به زمان دیگری اندیشید

:heart:

از این لینک میتونین موسیقی "مرهمی بود زمان به سال صفر" رو دانلود کنین

http://ampb2.persiangig.com/audio/01%20-...eacher.mp3

 کریون

کاراکتر داروغه ناتینگهام در انیمیشن ماندگار و خاطره انگیز رابین هود والت دیسنی با آن دوبله اصلی فوق العاده ! ( من دوبله دیگری از این انیمیشن رو هم به یاد دارم که با وجود حضور برخی از بزرگان و اساتید هیچگاه در حد این دوبله رایجی که همه با آن آشنا هستیم قرار نمیگیرد )

تقریبا بسیاری از دیالوگهای گفته شده در دوبله این انیمیشن ماندگارند ولی با اجازه دوستان به برخی از آنها در نوشته این نوبت اشاره میکنم :

1) در حالیکه پدر تاک به شدت و با حرارت مشغول به مجادله لفظی با داروغه ناتینگهام است او با جمله بس کوتاه و زیبا جواب آن همه های و هوی کشیش را می دهد : بس کن پدر ! امروز که یکشنبه نیست ...!

2) در کالسکه و در خلوت عالیجناب پرنس جان و سر هیس :

هیس ! اگه یکبار دیگه در گوشم بکنی هیس هیس ! از اینجا تا ناتینگهام باید پیاده بری !

و پاسخ گله مندانه سر هیس : مارها و افعی ها راه نمیرن ! میخزن !

3) فصل زیبایی که جان کوچولو با ((پی جی )) نامیدن پرنس جان او رو بسیار احساساتی میکنه :

(( سرورم ... بزرگ دلاوران میزگرد ! درود بی پایان بر شما پی جی ! ))

و حسابی سر کیف اومدن پرنس جان از کشف اینکه اسمش و مقامش با حروف ((پی )) و ((جی))

شروع میشه و فریاد میکنه با لذت که (( اوه ! پی جی : مخفف پرنس جان ! بگید رو چمدونهام بنویسن پی جی !))

4) گفتگوی انتقادآمیز آمیخته به رفاقت داروغه ناتینگهام و سر هیس در هنگامیکه داروغه سرخوشانه با مالیات های جمع اوری کرده پیش هیس میاد و میخونه :

(( وقتی عصبانی میشه ... انگشتشرو میمیکه ! داد میزنه : نمیشه ! نمیشه !

هیچ حیوونی به این بدی نمیشه !))

و هیس قلم پری رو که داره با اون مینویسه به کناری میگذاره و سینه رو با سرفه ای صاف میکنه و میگه : اجازه بدین بقیش رو من برای پی چی بخونم و با چشمانی بسته و با تمرکز مشغول به خوندن میشه :

(( وقتی عصبانی میشه ... انگشتشرو میمیکه ! داد میزنه : نمیشه ! نمیشه !

هیچ حیوونی به این بدی نمیشه !)) و باز کردن چشم ها و مواجه شدن با چهره سخت عصبانی پرنس جان که پشت داروغه ایستاده و داروغه متوجه نشده ... هیس با نا امیدی سعی بر جبران و بهبود وضعیت میکنه : (( پرنس جان شجاع و بخشنده است ... ))

و داروغه که مخالفت میکنه و میگه : (( نه اون اصلا این طور که تو میگی نیست ... اون یک بچه ننه است ... )) و عکس العمل شدید پرنس جان که فقط به 2 و بعد 3 برابر شدن مالیات ها منجر میشه ...

5) فصل بسیار خاطره انگیزی که داروغه با 2 لاشخور همدستش یعنی ((ناتسی )) کودن و (( ترینگل)) بدبین دارن بنا به نقشه پرنس جان ، چوبه دار رو برای به دار زدن پدر تاک آماده میکنن !

و رابین هود در قامت روباه پیر و کور فقیر با اونها گفت و گویی فراموش نشدنی داره که منجر به کسب اطلاعات توسط رابین هود در مقابل احساس کیف بسیارداروغه میشه ! ( ببخشین ! اما معادل تصویری واقعی حالت خرکیف شدن به راستی برازنده داروغه در این لحظاته !)

رابین هود عصازنان و در لباس مبدل : (( گوشام صدای گوشنواز جناب داروغه رو میشنوه ؟!))

داروغه آشکارا خوشحال از شنیدن این جمله پیرمرد : (( درست شنیدی پیرمرد ! ))

رابین هود : (( میتونم بپرسم اینجا چکار دارین میکنین ؟))

ناتسی کودن و حراف که علاقه عجیبی به پیش دستی کردن در حرف زدن داره : (( داریم چوبه دار رو برای دار زدن پدر تاک اماده میکنیم !))

رابین هود تکرار میکنه : (( چوبه دار رو برای دار زدن پدر تاک ...)) و ناگهان اجساساتی میشه و نزدیکه که عینک تیره رو از صورتش برداره و خودش رو لو بده اما به زحمت خودش رو کنترل میکنه :

(( یعنی میخواهید پدر تاک رو اعدام کنین ؟))

و بازهم ناتسی سرخوشانه : (( حالا صبر کن ! شاید 2 تا اعدام داشته باشیم !))

ترینگل بدبین سر او فریاد میکشه : (( ناتسی اون دهن گشادت رو ببند !))

و رابین هود درحالیکه با خودش نجوا میکنه (( 2 تا اعدام ! یعنی نفر دوم کیه ؟ )) و  معلومه که داره حدس هایی هم میزنه  خطاب به داروغه میگه : (( فکر نمیکنین که اگه این یارو رابینهود اگه خبر اعدام پدر تاک رو بشنوه ایجاد مزاحمت کنه و بیاد که ازادش بکنه ؟))

و باز هم ناتسی : (( درست اونوقته که جناب داروغه آمادست و دستگیرش میکنه ))

ترینگل بازهم فریادی سر ناتسی میکشه و خطاب به داروغه : (( قربان این کوره یک کمی مشکوکه ها ! )) و چهره داروغه برای لحظه ای به خاطر هشدار ترینگل در هم میره ...

رابین هود میگه (( درسته ! جناب داروغه اونقدر مکار و باهوش و زرنگتر از رابین هوده که ...))

( چهره داروغه در این لحظه واقعا دیدنیست و این قسمت از انیمیشن به نظر من از نقاط عطف کل کاره ! و کاملا روانشناسانه چهره یک فرد احمق خودخواه نیازمند به ستایش که در راس کاری هست رو به نمایش میگذاره !)

داروغه با احساس رضایتمندی کامل : (( راست میگی پیرمرد ! )) و خطاب به 2 لاشخور ملازمش :

(( درسته که کوره ! اما خوب میتونه تشخیص بده که کی زرنگتره !))

رابین هود عصازنان دورمیشه و ترینگل بدبین دوباره هشدار میده : (( قربان این کوره به نظرم خیلی مشکوکه ها !)) و داروغه هنوز غرق در لذت ناشی از شنیدن چاپلوسی که نمیخواد به این زودی ها از این احساس خوشایندش خارج بشه :

(( بس کن بابا ترینگل ! اون فقط یه پیرمرد کور و بی آزاره که داره گدایی میکنه !))

و بسیاری دیگر از لحظات و دیالوگهای رد و بدل شده در این انیمیشن که اگر مجالی شد با شما دوستان ،  باز در آینده به اونها خواهیم پرداخت ...

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25
آدرس های مرجع