کاراکتر داروغه ناتینگهام در انیمیشن ماندگار و خاطره انگیز رابین هود والت دیسنی با آن دوبله اصلی فوق العاده ! ( من دوبله دیگری از این انیمیشن رو هم به یاد دارم که با وجود حضور برخی از بزرگان و اساتید هیچگاه در حد این دوبله رایجی که همه با آن آشنا هستیم قرار نمیگیرد )
تقریبا بسیاری از دیالوگهای گفته شده در دوبله این انیمیشن ماندگارند ولی با اجازه دوستان به برخی از آنها در نوشته این نوبت اشاره میکنم :
1) در حالیکه پدر تاک به شدت و با حرارت مشغول به مجادله لفظی با داروغه ناتینگهام است او با جمله بس کوتاه و زیبا جواب آن همه های و هوی کشیش را می دهد : بس کن پدر ! امروز که یکشنبه نیست ...!
2) در کالسکه و در خلوت عالیجناب پرنس جان و سر هیس :
هیس ! اگه یکبار دیگه در گوشم بکنی هیس هیس ! از اینجا تا ناتینگهام باید پیاده بری !
و پاسخ گله مندانه سر هیس : مارها و افعی ها راه نمیرن ! میخزن !
3) فصل زیبایی که جان کوچولو با ((پی جی )) نامیدن پرنس جان او رو بسیار احساساتی میکنه :
(( سرورم ... بزرگ دلاوران میزگرد ! درود بی پایان بر شما پی جی ! ))
و حسابی سر کیف اومدن پرنس جان از کشف اینکه اسمش و مقامش با حروف ((پی )) و ((جی))
شروع میشه و فریاد میکنه با لذت که (( اوه ! پی جی : مخفف پرنس جان ! بگید رو چمدونهام بنویسن پی جی !))
4) گفتگوی انتقادآمیز آمیخته به رفاقت داروغه ناتینگهام و سر هیس در هنگامیکه داروغه سرخوشانه با مالیات های جمع اوری کرده پیش هیس میاد و میخونه :
(( وقتی عصبانی میشه ... انگشتشرو میمیکه ! داد میزنه : نمیشه ! نمیشه !
هیچ حیوونی به این بدی نمیشه !))
و هیس قلم پری رو که داره با اون مینویسه به کناری میگذاره و سینه رو با سرفه ای صاف میکنه و میگه : اجازه بدین بقیش رو من برای پی چی بخونم و با چشمانی بسته و با تمرکز مشغول به خوندن میشه :
(( وقتی عصبانی میشه ... انگشتشرو میمیکه ! داد میزنه : نمیشه ! نمیشه !
هیچ حیوونی به این بدی نمیشه !)) و باز کردن چشم ها و مواجه شدن با چهره سخت عصبانی پرنس جان که پشت داروغه ایستاده و داروغه متوجه نشده ... هیس با نا امیدی سعی بر جبران و بهبود وضعیت میکنه : (( پرنس جان شجاع و بخشنده است ... ))
و داروغه که مخالفت میکنه و میگه : (( نه اون اصلا این طور که تو میگی نیست ... اون یک بچه ننه است ... )) و عکس العمل شدید پرنس جان که فقط به 2 و بعد 3 برابر شدن مالیات ها منجر میشه ...
5) فصل بسیار خاطره انگیزی که داروغه با 2 لاشخور همدستش یعنی ((ناتسی )) کودن و (( ترینگل)) بدبین دارن بنا به نقشه پرنس جان ، چوبه دار رو برای به دار زدن پدر تاک آماده میکنن !
و رابین هود در قامت روباه پیر و کور فقیر با اونها گفت و گویی فراموش نشدنی داره که منجر به کسب اطلاعات توسط رابین هود در مقابل احساس کیف بسیارداروغه میشه ! ( ببخشین ! اما معادل تصویری واقعی حالت خرکیف شدن به راستی برازنده داروغه در این لحظاته !)
رابین هود عصازنان و در لباس مبدل : (( گوشام صدای گوشنواز جناب داروغه رو میشنوه ؟!))
داروغه آشکارا خوشحال از شنیدن این جمله پیرمرد : (( درست شنیدی پیرمرد ! ))
رابین هود : (( میتونم بپرسم اینجا چکار دارین میکنین ؟))
ناتسی کودن و حراف که علاقه عجیبی به پیش دستی کردن در حرف زدن داره : (( داریم چوبه دار رو برای دار زدن پدر تاک اماده میکنیم !))
رابین هود تکرار میکنه : (( چوبه دار رو برای دار زدن پدر تاک ...)) و ناگهان اجساساتی میشه و نزدیکه که عینک تیره رو از صورتش برداره و خودش رو لو بده اما به زحمت خودش رو کنترل میکنه :
(( یعنی میخواهید پدر تاک رو اعدام کنین ؟))
و بازهم ناتسی سرخوشانه : (( حالا صبر کن ! شاید 2 تا اعدام داشته باشیم !))
ترینگل بدبین سر او فریاد میکشه : (( ناتسی اون دهن گشادت رو ببند !))
و رابین هود درحالیکه با خودش نجوا میکنه (( 2 تا اعدام ! یعنی نفر دوم کیه ؟ )) و معلومه که داره حدس هایی هم میزنه خطاب به داروغه میگه : (( فکر نمیکنین که اگه این یارو رابینهود اگه خبر اعدام پدر تاک رو بشنوه ایجاد مزاحمت کنه و بیاد که ازادش بکنه ؟))
و باز هم ناتسی : (( درست اونوقته که جناب داروغه آمادست و دستگیرش میکنه ))
ترینگل بازهم فریادی سر ناتسی میکشه و خطاب به داروغه : (( قربان این کوره یک کمی مشکوکه ها ! )) و چهره داروغه برای لحظه ای به خاطر هشدار ترینگل در هم میره ...
رابین هود میگه (( درسته ! جناب داروغه اونقدر مکار و باهوش و زرنگتر از رابین هوده که ...))
( چهره داروغه در این لحظه واقعا دیدنیست و این قسمت از انیمیشن به نظر من از نقاط عطف کل کاره ! و کاملا روانشناسانه چهره یک فرد احمق خودخواه نیازمند به ستایش که در راس کاری هست رو به نمایش میگذاره !)
داروغه با احساس رضایتمندی کامل : (( راست میگی پیرمرد ! )) و خطاب به 2 لاشخور ملازمش :
(( درسته که کوره ! اما خوب میتونه تشخیص بده که کی زرنگتره !))
رابین هود عصازنان دورمیشه و ترینگل بدبین دوباره هشدار میده : (( قربان این کوره به نظرم خیلی مشکوکه ها !)) و داروغه هنوز غرق در لذت ناشی از شنیدن چاپلوسی که نمیخواد به این زودی ها از این احساس خوشایندش خارج بشه :
(( بس کن بابا ترینگل ! اون فقط یه پیرمرد کور و بی آزاره که داره گدایی میکنه !))
و بسیاری دیگر از لحظات و دیالوگهای رد و بدل شده در این انیمیشن که اگر مجالی شد با شما دوستان ، باز در آینده به اونها خواهیم پرداخت ...