(۱۳۸۹/۲/۱۵ عصر ۰۸:۴۲)بهزاد ستوده نوشته شده: [ -> ]در خصوص سریال هزاردستان نسخه ای که برای اولین بـار از شبکه یک پخش شد حسین گیل نقش پر رنگ تری داشت ...
حسین گیل سال 1365 ممنوع التصویر شد...
(۱۳۸۹/۲/۲۶ عصر ۱۲:۴۶)منصور نوشته شده: [ -> ]در اولین پخش سریال هزار دستان در بعداز ظهرهای جمعه و بجای فیلم سینمائی، این جمله روی پس زمینه حرکت موتور دو کابینه حسین گیل که جنازه خوشنویس را حمل میکرد توسط نوذری گفته شد:
"کاری که خوشنویس نتوانست به انجام رساند سید مرتضی به انجام رساند"
بدون شک مرحوم عباسعلی حاتمی که فردی نبود که سریالی با آن طمطراق را نصفه نیمه رها سازد بویژه آنکه نوعی نفرت از هزاردستان نیز با کشته شدن کسانی چون غلام عمه، مفتش شش انگشتی و خوشنویس در پایان سریال در ذهن بیننده شکل می گیرد. درحالیکه در کاملترین نسخه پخش شده سیما این داستان به شکلی ناقص پایان می پذیرد. به شخصه دنباله ماجرا را گرفتم و ... تمامی ماجراها حکایت از آن داشت که 8 قسمت از سریال که نقش اول آنرا حسین گیل ایفا میکرد و در نهایت، هزاردستان را بشکل خاصی از پای درمی آورد کلا از انتهای سریال حذف گردید و جمله نوذری جای این 8 قسمت را گرفت. مضافا اینکه علت حذف این 8 قسمت، ممنوع التصویر شدن یا عناد با شخصی چون حسین گیل نبود (چراکه وی در حال حاضر یکی از سرداران نظامی است)، آنچه موجب جرح و تعدیل نهائی شد یک ترور خاص در پایان سریال و نوعی ملاحظات سیاسی (بویژه در 5 قسمت انتهائی) بود و هست که ... (که بماند)
با تشکر از بهزاد و منصور عزیز ظاهرا داستان به گفته نشریه هفتگی سینما (ویژه صد سالگی سینمای ایران) به تاریخ شهریورماه 1379 چیز دیگریست، بخشی از گفته های اسماعیل ارحام صدر (برادر کوچک رضا ارحام صدر) در مقاله دکوراتوری در ایران؛ از تئاتر به سینما رو برای دوستان عینا نقل می کنم:
نکته جالب در سریال هزاردستان دقت در ریزه کاریهاست، مثل خانه اکاووس یا دکانهای کله پزی،کبابی و...؟ مثلا در ساخت دکان نانوایی سنگکی، من بنایی را پیدا کردم که کارش ساختن تنور سنگکی بود ولی نمی توانست طاق ضربی قدیم را در بیاورد، به همین علت تصمیم گرفتم بناهایی از اصفهان بیاورم. سفری به اصفهان کردم و با دو،سه بنا صحبت کردم. اما آنها دلشان نمی خواست که به تهران بیایند. بعد از آن که مشورتهایی با یک معمار پیر تهرانی انجام دادم، خودم آنها را درست کردم. غیر از این خاطرم هست روزی اسماعیل داورفر که نقش اسماعیل خان، رئیس انبار غله را بعهده داشت، نیامد. حالا همه سیاهی لشگرها گریم شده و آماده اند. حاتمی به من گفت: که تو باید این نقش را بازی کنی، گفتم: بابا آخر ما اینکاره نیستیم. خلاصه بعد از دو ساعت گریمی روی صورتم انجام دادند و این نقش را بازی کردم. به همان نشانی که پس از آن 7 و 8 قسمت در آن سریال بازی کردم اما هنگام نمایش تنها یک قسمت نمایش داده شد. چرا؟ چون در 12،10 قسمت این سریال خانم ایرن بازی کرده بود که باید حذف می شد و چون صحنه های مرا نیز شامل می شد، به همین علت صحنه های بازی من نیز محدود به همین یکی دو صحنه شد.