تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: نقش ترجمه در کیفیت دوبله
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8

(۱۳۹۴/۱۱/۲۹ عصر ۰۷:۲۱)ویگو مورتنسن نوشته شده: [ -> ]

(۱۳۹۴/۱۱/۲۹ صبح ۰۹:۴۰)آمادئوس نوشته شده: [ -> ]

این فیلم به طور رسمی با  همین عنوان توزیع شده است. لینک اثر در سایت «هنر اول»، توزیع کنندۀ آثار شرکتهای قرن 21 و سینما 24:

http://www.honar-aval.com/Tasks/Type=.as...271B9D5A9E

ایا ممکن این یک اشتباه ترجمه ای باشد یا اینکه برای جلب توجه بیشتر بیننده ترجمه تحت الفظی به کار رفته است؟!! سوالی که فقط و فقط مترجم می تواند پاسخ دهد.

چون ما در ترجمه ها مخصوصا ترجمه اخبار سیاسی چنین مواردی را داشته ایم.  به نظرم این نوعی خوانش پست مدرنیسم است  و مترجم یا مدیر دوبلاژ تحت تاثیر بعضی عوامل خاصی این عنوان را تولید کرده اند، چون ماجرای سفر دو پیرمرد به ایسلند است.

Food for Thought!

برادر بزرگوار،

اگر کسی مثلاً cat را دیوار ترجمه کند، عمداً اشتباه کرده است تا جلب توجه کند!؟ و فقط خود مترجم می تواند بگوید که برای جلب توجه بیشتر اشتباه ترجمه کرده است یا اینکه حقیقتاً و واقعاً اشتباه کرده است؟! یعنی من و شما نمی توانم بگوییم؟

منظورتان از خوانش پست مدرن ( نه پست مدرنیسم. قبول کنید که اسم و صفت با هم فرق دارند) چیست؟

شاید منظورتان رویکرد هرمونوتیکی بوده است.

تعریف پست مدرنیسم:

http://literatureintranslation.about.com...ernism.htm

این ترجمه، ترجمه نعل به نعل یا تحت اللفظی هم نمی تواند باشد. Land ho نمی تواند «سرزمین هو» ترجمه شود. The land of Ho ترجمۀ سرزمین هُو است.

[/quote]

شما ضعف فارسی من یا اصلا هر ضعف دیگری را بزارید رو بی سوادی من یا احمقی من!

من همون بالا هم گفتم که این یک اشتباه ترجمه است ولی در عین حال می توان یک خوانش جدید هم باشد. یعنی برای تبلیغ این عنوان شاید اینگونه ترجمه شده باشد.

در ضمن منظور من از خوانش پست مدرن (که بیشتر هم بروی متون خبری یا موقیعت های پرتنش که غرق در ایدیولوژی هستند قابل پیادسازی است) این است که مترجمین که انتخاب های مترجمین صرفا چالش زبانی نیستند بلکه به نوعی با وابستگی های ایدولوژی همراه است که روایتی ویژه ای از متن بدست می دهد و سعی در ایجاد روایت های دیگری در جامعه دارد. چیزی که مترجم ترجمه می کند روایت فردی وی از معنا و مفهوم متن هست ولی می تواند تحت تاثیر فراروایت ها قرار گیرد.

می توانید به کتاب آقای پاینده (1386) رمام پست مدرن و فیلم هم نگاهی بیاندازید. یا  "نظریه روایت" در ترجمه خانم بیکر را مطالعه کنید.

نمونه خبر ذیل رو ببیند: (فکر می کنید مترجم بی سواد بود که نتونسته زمان یه یک رویداد را درست ترجمه کند (شاید هم بی سواد بود، نمی دونم):

http://mehrnews.com/news/3558982/%D8%AD%...8%A7%D9%85

و رویکرد هرمونیوتیک هیچ ارتباطی با اهداف ترجمه ندارد! "حرکت هرمنیوتیکی" که اصولا با هدف درک قطعی متن مبدا است.

در ضمن من قصد به چالش کشیدن شما را نداشتم که شما سریعا موضع گیری می کنید! سعی می کنم دیگر با شما بحث نکنم چون از هر فرصتی برای توهین استفاده می کنید.

یا حق

من عبارت توهین آمیزی ننوشتم. اما شما حرفهایی می زنید که اساساً غیرمنطقی است. مگر میشود مترجمی اشتباه کند، اما اشتباه او با تعبیر و تفسیر شما بشود کار عالمانه و عامدانه ای برای جلب توجه؟

فکر میکنم شما بودید که دربارۀ مطلب من اظهار نظر کردید.

بنده هم علاقه ای ندارم با شما وارد بحث شوم، چون اساس کار ترجمه را نمی دانید. نه فقط شما، بلکه استادان محترمی نیز که به شما این مطالب را می آموزند و شما به آنها پایان نامه تحویل می دهید، به کُنه موضوع پی نبرده اند. دلیل چنین ادعایی این است که سالانه هزاران نفر با مدرک مترجمی از دانشگاه ها فارغ التحصیل میشوند اما یک درصد از آنها مترجم نمی شوند. در ضمن، شما در تمام این مملکت ده استاد رشتۀ مترجمی سراغ ندارید که  خودشان مترجم و یا مترجمهای خوب و سرشناس و خوشنامی باشند.

خودتان را با خواندن چهار تا نظریۀ ترجمه فریب ندهید.(بماند که این کتابهایی که گفتید نظریۀ ترجمه نیستند) نظریه های ترجمه برای آنهایی است که قابلیت ترجمه دارند و میخواهند روش صحیحی را دنبال کنند. نمی گویم این مطالعات مطلقاً بی فایده و پوچ است، ولی برای شما نتیجه ای نداشته است جز اینکه حرفهای نه چندان معقولی بزنید و مجبورم کنید پاسخ دهم.

این الفاظ (فراروایت، خوانش، ..) برای پاس کردن پایان نامه خوب است، همین و بس. یک سئوال ساده از شما میکنم. من معنی کلمۀ خوانش را نمی فهمم. به من توضیح دهید خوانش یعنی چه؟ همان خواندن؟ یا روخوانی؟ یا تعبیر و تفسیر؟

سئوالی دیگر: رمان پست مدرن چه ربطی به ترجمه دارد؟

بی پرده حرفم را می زنم. بنده نیز سابقۀ تحصیل در همان جهلکده هایی را که شما دانشگاه ( در اصل  دانشکاه=کاهندۀ دانش) مینامید، داشته ام و می دانم آنجا چه خبر است. از نظر من، استادان محترم دانشگاه ها اغلب صلاحیت ندارند دربارۀ ترجمه نظر بدهند. حضرات فکر میکنند که اگر از ژارگُنjargon شِبه علمیِ عوام فریبانۀ خود استفاده کنند شنونده مرعوب و مقهور می شود. شاید شما هم چنین تصوری داشته باشید.

یکی از آفات ترجمه، کاهلی مترجم است. مترجم فیلم Sleeper اثر وودی آلن در ترجمۀ عنوان آنطور که باید دقت نکرده و زحمت بررسی معانی مختلف این واژه را به خود نداده است. یکی از معانی sleeper «خوابیده» است ( نه خوابالودsleepy)، اما اگر فیلم را ببینید متوجه می شوید معنی دوم کلمه مد نظر سازنده بوده است:

a spy or saboteur or terrorist planted in an enemy country who lives there as a law-abiding citizen until activated by a prearranged signal

با این تفاسیر شاید این عنوانها مناسب تر باشد: جاسوس/خرابکارِ منفعل...یا خرابکارِ آماده به کار/ منتظر/پنهان....

با درود و احترام به آمادئوس گرامی،

یه بحث دیگه ای هم هست، انتخاب نام تجاری برای فیلم که قرار است در سینما و یا حتی در هر رسانه دیگری نمایش داده شود. آنچه در مورد Sleeper و در مورد خیلی از فیلمها باید گفت اینه که واردکننده فیلم یا مسئول تبلیغ فیلم نامی نزدیک یا دور برای فیلم انتخاب میکند، شاید برای راحتی تبلیغ، حتی شاید به غلط!

به چند نمونه اشاره میکنم، البته نه برای دفاع، چون کار نادرست دفاعی ندارد، اما اشاره من برای روشن شدن موضوع برای سایر دوستان است:

نام فیلم به انگلیسی: Stolen Hours محصول 1963 که میشه ساعات دزدیده شده. نام نمایش در ایران: سالهای از دست رفته. شاید میخواستند بار دراماتیک آن را بیشتر کنند.

نام فیلم به انگلیسی:  Magnum Force محصول 1973 که میشه قدرت مگنوم. نام نمایش در ایران: ضریب مرگ.

نامی اکشن همراه با بار تعلیق!

نام فیلم به انگلیسی: The light at the edge of the world محصول 1971 که میشه نوری بر لبه دنیا. نام در ایران: نوری بر فراز هفت دریا.

نامی شاید اسطوره ای و افسانه ای!

(ترجمه اسامی از بیژن خرسند)

یکی از شماره های مجله فیلم در سالهای دور اختصاص داشت به موضوع نام فیلم، که بسیار خواندنی است.

شاید همیشه بحث ترجمه غلط نباشه، بلکه نامگذاری مجدد باشه، که اتفاقا در خیلی از کشورها رخ میداده. اما اکنون با توجه به رشد رسانه ای مثل اینترنت، دیگر ما منتظر نامگذاری از سوی وارد کننده یا پخش کننده فیلم نمی مانیم.

شاید یکی از آخرین نامگذاریها مربوط به فیلم Dances with Wolves که He از ابتدای نام احتمالا به قرینه معنوی یا برای زیباتر کردن نام حذف شده. (دوست دارم نظر دوست گرامی آمادئوس را در این باره نیز بدانم) که در ایران با نامهای رقصنده با گرگ یا با گرگها میرقصد معرفی شد. در آن زمان یادم هست پخش کننده سعی داشت نامی تجاری دیگری برای این فیلم انتخاب کند.

Sleeper نیز به هر دلیل از این ماجرا دور نمانده و در هنگام نمایش در ایران به این نام نمایش داده شده و در فرهنگ سینمایی ذکر شده است.

اما قطعا خواب آلود میشه Sleepy و شما درست میفرمایید.

(۱۳۹۴/۱۲/۱۴ عصر ۰۷:۱۳)جیمز باند نوشته شده: [ -> ]

یه بحث دیگه ای هم هست، انتخاب نام تجاری برای فیلم که قرار است در سینما و یا حتی در هر رسانه دیگری نمایش داده شود. ...به چند نمونه اشاره میکنم،

جناب جیمز باند،

موضوع انتخاب اسم، درست یا غلط، در بسیاری از کشورهای دنیا رایج است و من مشکلی با آن ندارم. به هر حال اسم ها میتوانند مخاطبان را به سینما بکشانند و سینما هم نوعی کسب و کار و تابع خواست بازار است. اما در مورد sleeper  معتقدم که مترجم اشتباه کرده است، چون خوابالود نه تعلیق دارد و نه هیجان، با عنوان فیلم هم بی ارتباط نیست.

*در مورد stolen مترجم درست ترجمه کرده است. اینجا معنای مجازی کلمه استفاده شده  است. شما اگر وقت کسی را از او بدزدید، در حقیقت آن را از وی ( به اجبار) گرفته اید و آن فرد وقتش را از دست داده است. نیت همین چیزی است که در ترجمه آمده است. کسی ساعت ها را نمی دزدد، یا لااقل در زبان ما چنین عبارتی مصطلح نیست.

در مورد Magnum Force و The light... همانطور که گفتید برای جلب نظر مخاطب این تغییرات صورت گرفته است.

در مورد آخر Dances with the wolves اسمی است که سرخپوستان روی افسر می گذارند، و اگر بخواهیم کامل تر  بگوییم باید چنین بگوییم: the one that dances with the wolves (همانی که با گرگ ها می رقصد). بستگی دارد اسم در فیلم چطور ترجمه شده باشد. «رقصنده با گرگ ها» عنوان خوب و درستی است.

با تشکر از جناب هانیبال که این دیالوگ های به یاد ماندنی را برای ثبت در اذهان گلچین می کنند :)

یکی از نتایج دیدن فیلم با زیرنویس، دوری هر چه بیشتر از زبان مادری است. در جملاتی که می بینید دستور زبانِ غالب، دستور زبان انگلیسی است. تکرار ضمایر شخصی و «یکِ» نکره ساز از علائم آن است. حالا اگر منِ فارسی زبان بخواهم به زبان مادری خودم همین جمله ها را بگویم اینطور خواهم گفت:

خواب دیدم که میاد پیشم و برام هدیۀ کوچیکی میاره.

در جملۀ زیرنویس، سه بار از «من» و دو بار از «یک» استفاده شده است که اگر چه با دستور زبان فارسی منافاتی ندارد، اما با عادت زبانی ما ناسازگار است.

یکی از استادان دانشگاه که در سوربن ادبیات خوانده بود می گفت که استادش، جلسۀ اول به شاگردان گفته است هر کسی ایلیاد و اودیسه و انجیل را نخوانده است برود آنها را بخواند و بعد سر کلاس حاضر شود.

این سه کتاب آنقدر مهمند که اگر کسی آنها را نخوانده باشد بی شک اغلب آثار ادبی غرب را به خوبی درک نخواهد. و مترجمی که وظیفه دارد اثری غربی را به فارسی برگرداند، نیازمند است با این آثار آشنا باشد.

در فیلم سه پدرخوانده با بازی جان وِین، مرد جوانی که زخمی است  در حالی که بچه ای را در آغوش گرفته است به جان وین میگوید:

سه دانشمند برای دیدن طفل به شرق رفتند؛ سه دانشمند. من یکی از اونهام.

There was three wise men come from the East, wasn't there?

Three wise men, I'm one of them.

و چند ثانیه بعد جان وین می گوید: پیت، راه نیو جروزالم از کدوم طرفه؟

Alright Pete, which way's Jerusalem?

*********************************************************

اگر کسی به دوبله دقت کند متوجه می شود که حرفهای آنها بی ربط است. در دیالوگهای مرد جوان منظور از « سه دانشمند» ( سه مرد خردمند/عاقل/فرزانه) همان سه مُغی است که به دیدن مسیح نوزاد رفتند ( در ضمن آن سه نفر از شرق آمدند). و در دیالوگ جان وین جروزالم همان اورشلیم است.

ماجرای سه مغ

دقیقۀ بیست و سوم از فیلم هاندو با بازی جان وِین عبارات جالبی از دهان این ستارۀ هالیوودی می شنویم:

«آخه زن که نباس فقط کدبانو و خونه دار باشه  و بچه شیر بده، خانم لو. زن باس خوش خلق باشه و خستگی روزو از تن شوهرش در کنه.  انتظار مرد هم از زنش فقط همینه. مثلاً من الانه خسته م...رد کن بیاد لبو!»

ببینده حیرت می کند از اینکه این هنرپیشۀ آمریکایی چنین حرفهایی مطابق با میل مرد ایرانی می زند و زن آمریکایی فقط لبخندزنان با محبت به او خیره شده است و حرفهایش را با گوش جان می شنود. به گفتگوی اصلی که رجوع کنیم می فهمیم که موضوع چه بوده و چه شده است:

l know a lot of pretty people l wouldn't trust with a busted nickel-plated watch

من خیلی آدمهای زیبا رو می شناسم که حاضر نیستم حتی یه ساعت حلبی درب و داغون هم بسپرم دستشون

But some others, something comes out of the inside of them and you know you can trust them

ولی بعضی ها هم هستن که از درونشون چیزی فوران میکنه و آدم میفهمه که میتونه بهشون اعتماد کنه

Destarte had that

دِستارت ( اسم همسر سرخپوست جان وین) این ویژگی رو داشت.

And you've got it, too.

و تو هم داریش.

سلام 

سال گذشته در همین زمان بود که به‌شدت مشغول جمع‌آوری پرسشنامه درباره دریافت دوبله در ایران بودم. یکی از سؤالات پرسشنامه ­ام میزان آشنایی بینندگان حرفه‌ای دوبله با مترجمین فیلم کشور بود.

[تصویر: 1460677169_6154_d69d6e8902.jpg]


یکی از دوستان می‌گفت بسیاری از مترجمین ادبی به این دلیل طرف ترجمه فیلم نیامدند که می‌ترسیدند ناشناس بمانند. اما چرا؟ چون در ترجمه ادبی اسم مترجم همیشه بر جلد کتاب نقش بسته است اما در فیلم چطور؟ اگر نگاهی به دوبله‌های صداوسیما بیندازیم به‌ندرت اسم مترجمی گفته می‌شود! البته در دوبله‌های بخش خصوصی در چند سال اخیر پیشرفت­های چشم‌گیری مشاهده می‌کنم. مثلاً قرن 21 نام مترجم را هم بروی پک سی دی دوبله و هم در سایتش در کنار دیگر عوامل دوبله ذکر می‌کند. یا گروهای مثل گلوری، آواژه و سورن در تبلیغات محصولات خود در شبکه های اجتماعی نام مترجم را ذکر می کنند. 

برگردیم به سؤال تحقیق. در این سؤال از بینندگان سؤال شد تا چند اندازه مترجمین را می‌شناسند و اگر می‌توانند نام مترجم فیلمی را ذکر کنند. اما نتایج:

میزان آشنایی (درصد انتخاب آیتم مورد نظر)

خیلی زیاد: 7.46

زیاد: 14.92

تا حدودی: 23.88

کم: 37.31

اصلاً: 16.43

همین طور که نتایج نشان می‌دهد درصد آشنایی را می‌توان گفت عملاً پایین است

یکی از بینندگان جواب بسیار جالبی برای این میزان پایین داشتند "مگر صداوسیما نام کسی را ذکر می‌کند که ما بشناسیم، تمام توجه به مدیر دوبلاژ و گویندگان است." 

در ادامه این سؤال درخواست شده بود که بینندگان نام مترجمی را اگر می‌شناسند  ذکر کنند

 تقریباً حدود 70 درصد توانستند نام حداقل یک مترجم را ذکر کردند و نام چندین مترجم بیشتر از همه تکرار شد

حسین شایگان 

امیرهوشنگ زند

مسعود میراسماعیلی

امید گلچین

فکر می‌کنم همگی هم از مترجمین بخش خصوصی می‌باشند به جز آقای شایگان که برای صداوسیما نیز ترجمه کرده‌اند

نام مترجمین دیگری نیز ذکر گردید: (توضیحات داخل پرانتز بر اساس اطلاعات قبلی‌ام هست اگر اشتباه است لطفاً پیام دهید تا تصحیح شود). 

ایرج نوذری (مترجم فیلم‌های هندی داخل سازمان)
محمود گودرزی (داخل سازمان و بخش خصوصی)

علی کاس زاده (بخش خصوصی، گلوری)

آریا زرین کفش (بخش خصوصی، قرن 21)

منوچهر انور (؟؟؟)

سمیه محمدی (؟؟؟)

عرفان هنربخش (بخش خصوصی، سورن

آرش صوفی (بخش خصوصی، آواژه

ابوالحسن تهامی (داخل سازمان

سعید شرافت (داخل سازمان)

 

این حالی است که ما مترجمین فیلم بسیار بیشتری داریم حداقل در بخش خصوصی یعنی قرن 21، گلوری و سورن می‌توان نام بیش از 20 مترجم را ذکر کرد (چون من با اسامی مترجمین داخل سازمان آشنایی ندارم و اگر کسی فهرستی از مترجمین داخل سازمان دارد لطفاً به اشتراک بگذارد). 

من همچنین مشغول لیست کردن نام تمامی مترجمین بخش خصوصی هستم تا فهرستی جامع از مترجمین داشته باشیم و بیشتر با این عزیزان آشنایی داشته باشم چون نباید فراموش کنیم که قسمتی از دوبله ترجمه است

درنهایت من نتایج پژوهش بالا را به هیچ‌وجه نمی‌توانم به‌کل کشور تعمیم دهم و نتایج در حد "تلنگری" باقی می‌مانند. 

تعدادی از افرادی که دوبله بازها نام برده اند مترجم نیستند. عده ای هم که کار ترجمۀ فیلم انجام داده اند مجموع کارهایشان به ده فیلم نمیرسد. برعکس، تعدادی از مترجمان صاحب نام از قلم افتاده اند.

برخی از مترجمان مطرح فیلم از گذشته تا کنون:

محسن مهدوی ( وفات در انگلستان)

حسین شایگان ( ساکن تهران. نمونه ترجمه: شین ( آخرین دوبله)، بیگانه (به مدیریت خسروشاهی) و...

بابک ساسان ( مقیم آمریکا. نمونه ترجمه: ارتش سری)

خسرو سمیعی ( مترجم برخی آثار ادبی و پلیسی نیز بوده و تعدادی از آلبوم های تن تن را ترجمه کرده است. وی اکنون مقیم سوییس است.نمونه ترجمه: ناوارو) 

پرویز دوایی ( منتقد سینما و مترجم برخی آثار ادبی و سینمایی است، مانند: تنهایی پر هیاهو، سینما به روایت هیچکاک و.... وی در حال حاضر ساکن جمهوری چک است.)

کاظم اسماعیلی ( مترجم فیلم و همچنین آثار پلیسی مانند: مگره و شاهدان خاموش، کارآگاه خصوصی، مگره می ترسد و...)

ابوالحسن تهامی نژاد ( مترجم آثار ادبی، تاریخی، سینمایی مانند تصویر دوریان گرِی، کورش کبیر، فیلمنامۀ «پیانیست» و مؤلف کتاب «چگونه فیلم دوبله کنیم». وی هم اکنون ساکن استرالیاست.)

بیژن مفید ( خالق شهر قصه)

کاظم انصاری ( مترجم کتابِ جنگ و صلح و فیلمِ هملت( نسخه روسی)

نجف دریابندری ( مترجم کتاب و فیلم «پیرمرد و دریا»)

کریم کشاورز ( مترجم آثار روسی ( از چخوف، گورکی و...) و نویسندۀ کتاب «هزار سال نثر فارسی»)

جهانگیر افکاری ( مترجم آثار ادبی فرانسوی مانند کاندید اثر ولتر و...)

امیر هوشنگ زند ( نمونه ترجمه: داستان عامه پسند، ارباب حلقه ها...)

حمیدرضا راهی ( مترجم فیلم. نمونه ترجمه: آبی بزرگ، پدرخوانده 2، سریال 24 و... وی ساکن تهران است.)

امیر عزتی ( یا آذری) ( منتقد فیلم و صاحب مقالات متعددی در مجلۀ فیلم، و همچین مؤلف کتابی دربارۀ جیمز باند. نمونه ترجمه: شجاعت واقعی، سخنرانی رئیس جمهور و...او اکنون ساکن فنلاند است.)

----------------------------------------------------------------------

اما دربارۀ بعضی از اسم های ذکر شده:

منوچهر انور استاد مسلم ویراستاری و گویندگی. مترجم آثاری از ایبسن. اما نشنیده ام که فیلم هم ترجمه کرده باشد. او ویراستار مؤسسه فرانکلین بود و نجف دریابندری از او بسیار آموخته است.

سعید شرافت هم بعید میدانم کار ترجمه انجام داده باشد. او مدیر دوبلاژ  و نویسنده بود.

*********

سمیه محمدی مترجم مؤسسۀ پارسیان مشهد.

عنوان فیلمِ Enter the dragon سهواً یا عمداً به اشتباه ترجمه شده است: «اژدها وارد میشود».

ترجمۀ صحیح این است: اژدها را بیاورید ( یا: وارد کنید/بفرستید داخل)

(۱۳۹۵/۲/۱۰ عصر ۰۳:۴۰)آمادئوس نوشته شده: [ -> ]

ترجمۀ صحیح این است: اژدها را بیاورید ( یا: وارد کنید/بفرستید داخل)

نکته درست و ظریفی بود . ::ok:

برخی معتقدند که در ترجمه متون نباید فقط به فکر معنی لغات یا حتی جمله ها بود بلکه باید کارکرد کل عبارت را هم در نظر گرفت. شاید مترجم این عبارت , عمدا خواسته به جای جمله ساده ی اژدها را وارد کن ( یعنی بروسلی را وارد تشکیلات آقای هان کن ) از عبارت با ابهت تری در زبان فارسی استفاده کند: اژدها وارد می شود

از نظر مفهوم و معنی تفاوت زیاد نیست و منظور داستان فیلم را یکسان می رساند اما طبیعتا معنی دوم در زبان فارسی جذبه بیشتری دارد. ( مخصوصا از نظر بازاریابی و جذب مخاطب)

نمی دانم در زبان انگلیسی هم این دو عبارت از نظر ابهت  تفاوت دارند  ؟! shakkk!

به همین دلیل گفتم این اشتباه «عمداً یا سهواً» صورت گرفته است. جالب اینجاست که اگر یک s به آخر فعل اضافه کنیم یعنی بگوییم Enters the dragon، « اژدها وارد میشود» ترجمۀ درستی می شود. در هر صورت، این دو جمله کمی با هم فرق دارند. وقتی می گوییم «اژدها وارد می شود» یعنی فرد به میل خود وارد جایی می شود و معمولاً تداعی گر جملاتی این چنین است: «پادشاه ( یا فرد برجستۀ دیگری) وارد می شود...». اما وقتی می گوییم «اژدها را بیاورید/ وارد کنید» من شخصاً به یاد وارد کردنِ حیوانی درنده در قفس زندانیان یا میدان گلادیاتورها می افتم.

(۱۳۹۵/۲/۱۴ عصر ۰۶:۲۳)آمادئوس نوشته شده: [ -> ]

به همین دلیل گفتم این اشتباه «عمداً یا سهواً» صورت گرفته است. جالب اینجاست که اگر یک s به آخر فعل اضافه کنیم یعنی بگوییم Enters the dragon، « اژدها وارد میشود» ترجمۀ درستی می شود. در هر صورت، این دو جمله کمی با هم فرق دارند. وقتی می گوییم «اژدها وارد می شود» یعنی فرد به میل خود وارد جایی می شود و معمولاً تداعی گر جملاتی این چنین است: «پادشاه ( یا فرد برجستۀ دیگری) وارد می شود...». اما وقتی می گوییم «اژدها را بیاورید/ وارد کنید» من شخصاً به یاد وارد کردنِ حیوانی درنده در قفس زندانیان یا میدان گلادیاتورها می افتم.

با درود به آمادئوس گرامی،

بله کاملا از نظر ترجمه درست میفرمایید. من هم موافقم با نکته شما. اما فقط یه نکته میمونه اونم اینه که مرزی است بین ترجمه دقیق نام فیلم و نامی که برای تجارت (اکران؛ خصوصا در ایران) درنظر گرفته میشود. اقلا در این فیلم واژه های ورود و اژدها وجود دارند! و اژدها وارد میشود صلابت و تعلیق بیشتری نسبت به اژدها را وارد کنید دارد. مثلا اکثر نام فیلمهای نورمن ویزدم کاملا تغییر کرده مثل فیلمی که بنام سر بزنگاه میشناسیم. از قدیم گفتن جلوی توپچی نباید ترقه در کرد! میدونم دارم ترقه در میکنم جلوی شما البته، اما "اژدها وارد میشود" در مقایسه با "اژدها را وارد کنید":

1- راحتتر در دهان میچرخه

2- یک کلمه کمتر داره هرچند تعداد سیلابها مساوی است.

یه مورد دیگه: گاهی کلمه ای از نام کلا حذف میشود: مثل فیلم روزهای شراب و گلهای رز* که شد: روزهای شراب و گل سرخ! تا اینجا بازم بد نیست اما بعد شد روزهای نوشیدنی و گل سرخ و بعد در یک موتاسیون عجیب تبدیل شد به روزهای گل سرخ!

* Days of Wine and Roses

دوبله آمادئوس، به مدیریت استاد سنجری و ترجمۀ استاد آژیر: ( پانزده دقیقۀ اول)
1- Salieri: Then you must know this
Priest: I can't say that I do
ترجمه.
سالیه ری( اشاره به یک آهنگ): پس لابد اینو می شناسی.
کشیش: متأسفانه نمی تونم بگم.

2- Salieri: He was my idol. Mozart. I can't think of a time
when I didn't know his name
ترجمه ( تا آخر روایت سالیه ری است): اون معبود من بود. موتسارت. نمی تونم زمانی رو که حتی اسمش رو نمی دونستم به خاطر بیارم.

3- If you had been me...wouldn't you have thought
God had accepted your vow? And believe me,I honored it
ترجمه: اگه تو جای من بودی فکر نمی کردی خداوند دعاهاتو مستجاب کرده؟ و باور کن بهش افتخار می کردم.

4- This man had written his first
concerto at the age of 4...

ترجمه: این مرد اولین کنسرتش رو در چهار سالگی نوشته بود.

---------------------------------------------------------------------------------------------

توضیحات:

-مورد اول، جواب کشیش، « نمی تونم بگم» بی معناست. کشیش می خواهد بگوید « فکر نمی کنم بشناسمش»...

-مورد دوم «معبود» با «بت» یا «الگو» که نیت سالیه ری است، اندکی فرق دارد. اما جملۀ آخر شاهکار کج فهمی و نمونۀ خوبی برای ترجمۀ تحت اللفظی است. معنی جمله این است: از وقتی که به یاد دارم همیشه اسمشو شنیده م.

-مورد سوم: منظور از vow دعا نیست که مستجاب بشود، منظور عهد و پیمانی است که بسته است و منظور از Honor وفا به عهد است نه افتخار کردن. درستش این است: اگه جای من بودی، به این نتیجه نمی رسیدی که خدا نذرتو/ یا عهدتو قبول کرده؟ باور کن، من هم به عهدم وفا کردم.

- مورد چهارم: کنسرتوconcerto را گفته اند کنسرت. کنسرت قطعۀ موسیقی نیست که نوشته شود.

* در صفحۀ دوبلاژ ایران نوشته اند: دوبله ای مانگار.

موافقم. خطاها و لغزشهایتان در اذهان باقی خواهد ماند.

(۱۳۸۸/۸/۶ صبح ۱۲:۵۳)Classic نوشته شده: [ -> ]

به تازگی تعداد فیلم های زیرنویس و دوبله گذاری شده در بازار اینقدر زیاد شده که از هر فیلم نسخه هایی متفاوت ، هر ماهه در دسترس علاقمندان قرار می گیرد . چندی پیش یکی از این نوع فیلم ها بدستم رسید و من هم برای کنجکاوی ، هم زیرنویس فارسی و هم صدای دوبله فارسی آنرا فعال کردم. حاصل کار بسیار گیج کننده بود. تقریبا در 60 درصد صحنه ها ، جملات زیرنویس با جملاتی که در دوبله گفته می شد تفاوت کلامی ( نه معنایی ) داشتند. جمله بندی دوبله پخته تر و شیواتر بود اما در برخی جملات معنی زیرنویس واضح تر و گیراتر بود. البته در بعضی قسمت ها ، اینقدر تفاوت زیاد بود که برای پیدا کردن ترجمه صحیح تر به زیرنویس انگلیسی فیلم مراجعه می کردم....

یه نکته‌ درباره‌ی فیلم "حرفه: خبرنگار" (مسافر) (1975)، ساخته‌ی میکل‌آنجلو آنتونیونی یادم اومد. در نسخه‌ی اصلی، وقتی دیوید لاک (با بازی جک نیکلسن) هویت‌اش را تغییر میده و پنهانی به خانه‌اش در لندن برمیگرده، با یادداشتی خطاب به همسرش راشل، از طرف فاسق‌اش استیفن روبرو میشه و حالش دگرگون میشه. ولی در نسخه‌ی دوبله، روی متن ِ یادداشت، قرائت و صدای دلنشین ِ خانم مینو غزنوی را می‌شنویم؛ انگاری که یادداشت را یک زن به نام استیفن گذاشته و نه یک مرد!

مسافر

عکس بالا: یادداشتی که "استیفن"، فاسقِ "راشل"، نوشته است و در نسخه‌ی دوبله با صدای زنانه‌ی دلنشین ِ خانم غزنوی قرائت می‌شود (!) : 
«امروز کجا بودی؟ فردا بعدازظهر بیا به خیابان اُسینگتون. [دوستت دارم.] استیفن»  

خانم غزنوی در همین فیلم جای دختر جوانی که دانشجوی معماری بوده و بعداً همسفر دیوید لاک میشه هم حرف زده. به نظرم یک کار غیر حرفه‌ای انجام دادن: تو کل فیلم، به اسم این دختر جوان اشاره نمیشه، و هر کی نسخه‌ی دوبله را با جرح و تعدیل‌اش (حذف صحنه‌های مربوط به رابطه‌ی راشل و استیفن) دیده باشه گیج میشه که نکنه "استیفن" همون دختری باشه که بعداً همسفر ِ لاک میشه!

میگم غیر حرفه‌ای، چون اینکار فیلم را غامض‌تر کرده است.

(۱۳۹۴/۱۲/۱۴ عصر ۰۳:۰۰)آمادئوس نوشته شده: [ -> ]

یکی از آفات ترجمه، کاهلی مترجم است

با این تفاسیر شاید این عنوانها مناسب تر باشد: جاسوس/خرابکارِ منفعل...یا خرابکارِ آماده به کار/ منتظر/پنهان....

ضمن تایید فرمایشات شما دوست عزیز خوشبختانه زبان فارسی به لطف بزرگانی چون دهخدا و ناتل خانلری....بعد از مشروطه از لحاظ به کارگیری عبارات عامیانه پیشرفت زیادی کرده هرچند شاید هنوز در قیاس با زبان های پیشتاز دنیا کمبود فعل داریم ولی نباید برای معادلسازی عبارات معترضه و اسلنگ مشکلی داشته باشیم، برای این فیلم وودی آلن معادل فارسی گویا و رسایی داریم که حق مطلبو ادا میکنه: "آب زیر کاه"

(۱۳۹۵/۱/۲۷ عصر ۰۹:۴۳)آمادئوس نوشته شده: [ -> ]

ابوالحسن تهامی نژاد ( مترجم آثار ادبی، تاریخی، سینمایی مانند تصویر دوریان گرِی، کورش کبیر، فیلمنامۀ «پیانیست» و مؤلف کتاب «چگونه فیلم دوبله کنیم». وی هم اکنون ساکن استرالیاست.)

منوچهر انور استاد مسلم ویراستاری و گویندگی. مترجم آثاری از ایبسن. اما نشنیده ام که فیلم هم ترجمه کرده باشد. او ویراستار مؤسسه فرانکلین بود و نجف دریابندری از او بسیار آموخته است.

اصلاح میشود که :

سیدابوالحسن تهامی نژاد در اواسط دهه 50 به استرالیا رفت و اواسط دهه 70 به ایران بازگشت و در حال حاضر در ایران فعال است. تهامی ترجمه فیلم کرده است بطور مثال وی فیلم صف طویل خاکستری (اثر جان فورد) و همچنین داستان اف. بی. آی و رومئو و ژولیت را هم ترجمه کرده و بعضا مدیر دوبلاژ این فیلمها هم خود وی بوده است. وی حتی ماجرای نیمروز را پس از چند دوبله  ، با ادبیات خود ترجمه و با حضور ناصر طهماسب دوبله کرد. پیانیست هم از آخرین کارهای وی در زمینه ترجمه فیلم است.

منوچهر انور شخصا فیلم مستند باد صبا (اثر آلبر لاموریس) را ترجمه و خود گویندگی کرد. وی حتی در فیلمی مستند بنام مبارزه با آتش در اهواز (ساخته ی جان شرمن) به زبان انگلیسی گویندگی کرده است.

انور یکی از اعجوبه های گویندگی آنونس در تاریخ دوبلاژ ایران است که متن تمام آنونس ها را خود می نویسد. به عقیده او فریاد زدن در دوبله اوج حماقت و سفاهت است و چیزی که میتواند یک بیننده را به دیدن فیلم راغب کند استفاده از کلمات تاثیرگذار و سکوت است. بطور مثال من آنونس فیلم جن گیر را که وی پیش از انقلاب ساخت و اجرا کرد عینا نقل و آدرس دهی میکنم تا اوج تاثیر کار این نابغه دوبله  را به روشنی ببینید. گفتنی اینکه دستمزد منوچهر انور در گویندگی آنونس از سایر گویندگان آنونس در ایران ( در حال حاضر) بیشتر است

در فاصله علم و خرافات ، دنیائی است بی کرانه 

دنیای تاریکی

که ساکنان آن در بند ظلمتند

در اینجا وحشت حکمفرماست

فقط یک امید ، یک امید:

جن گیر

جن گیر

برنده جایزه اسکار

کارگردان : ویلیام فریدکین

ملاحظه ی : آنونس جن گیر

ابوالحست تهامی نژاد و منوچهر انور از بزرگترین گویندگان آنونس نه تنها در ایران بلکه در سطح جهانی هستند. براساس یک تحقیق که اینجانب درخصوص برترین گویندگان آنونس در جهان داشتم ، وقتی به نام غول آنونس جهان یعنی دون لافونتن رسیدم که آمریکائیها او را سلطان بلامنازع آنونس در جهان و تندرگو یا صدای خدا خطاب میکنند و به واقع چنین نیز است و مثلا اگر صدای او را در آنونس فیلمهائی چون ترمیناتور 2 یا کماندو، اولین خون ، رمبو2 ، مرد تاریکی ، غرب وحشی وحشی و تیم دونفره و بیش از 8000 آنونس دیگر شنیده باشید ، رسیدم که صدایش برند هر تبلیغی بحساب می آید ، تهامی و انور را نه تنها کمتر از او ندیدم بلکه برتر دیدم.

دون لافونتن اسطوره آنونس گوئی فیلم در جهان که در سال 2008 درگذشت

اپیزود گاو ترسو یا Chiken Bullدر مجموعه معاون کلانتر رو حتما یادتون هست.صدبار بیشتر پخش شد !

همون گاوی که از میدون گاوبازی فرار کرده بود و ماتادور هم به دنبالش ...

یه بازی کلامی ظریفی بود که استاد ایرج رضایی خیلی قشنگ توی دوبله آورده بود. وقتی ماسکی و ونس گاو رو میبرن که از دست گاوبازه نجات بدن. گاوه به زبان اسپانیولی تشکر میکنه و میگه : موچز گراسیا

ونس از ماسکی میپرسه :‌چی میگه؟

ماسکی : میگه علف میخواد! ( به تصور اینکه موچز گراسیا همون much grass به انگلیسیه)

خب شاید به ظاهر نکته ی کوچیکی باشه ، ولی مدیر دوبلاژ (مثل اکثر مدیران فعلی) میتونسته بگه بابا بچه ها که حالیشون نمیشه این چیزا رو،‌لزومی نداره اینو عینا دوبله کنم. یه چرت و پرتی جاش بگم بچه ها بیشتر خوششون میاد!!!

غافل از اینکه همین جملات توی ذهن من بچه ی اون موقع بصورت یه علامت سوال باقی موند و امروز بعد سالها برام قابل فهم شد....

دمت گرم استاد . همیشه پاینده باشی

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8
آدرس های مرجع