نظر به استقبال پرشور مخاطبان محترم. گروه اجتماعی «آینده نیوز»، در ادامه سری افشای پشت پرده مسائل كارتون های كودكی، این بار با عنایت به نظرات كاربران محترم و توجه به دغدغه های ایشان، بار دیگر دست به افشای بخش دیگری از تاریخ كارتونی دوران گذشته (با همان زبان طنز و عامیانه) می زند.
سرندیپیتی و معمای خانوم لورا
تعداد زیادی از كاربران محترم، درخواست كرده بودند تا در مورد شخصیت مرموز خانوم لورا براشون توضیحاتی رو ارایه بدیم.
اول ماجرا، اسم كارتون رو عوض كردند. اسم اصلی كارتون " داستان های سرندیپیتی: دوستان در جزیره پیور" بوده كه به ما گفتن جزیره ناشناخته.
ما كودكان سابق هم در یك نافرمانی مدنی آشكار، عمرا یك بار هم نگفتیم "داستان های جزیره ناشناخته" همیشه گفتیم سرندپیتی.
حالا ماجرا چی بود. یه پسره بود كه در تمام طول كارتون، بی لباس می گشت(البته قبلا لباس داشت، پدر مادر داشت) این آقا پسر تو یه حادثه كشتی مادر پدرش غرق شد، خودش رو یه دایناسور به اسم سرندیپیتی نجات داد. سرندپیتی شخصیت اصلی داستان بود.
هیچ وقت هم معلوم نشد، اون برگای سبز پشت سرندپیتی چی بودن!
یه ناخدا هم بود كه می خواست جزیره ناشناخته رو پیدا كنه كه كل داستان دور این محور بود كه ناخدا میخواست بیاد برسه، سرندیپیتی و اون پسره با رهنمودهای خانوم لورا، مانع می شدن.
از اینجا به بعد خانوم لورا شخصیتش موضوعیت پیدا می كنه.
نقش كلیدی در نجات جزیره داشت.باید در مورد خانوم لورا بگیم كه ایشون تو كارتون صدا و سیمای ما دیده نمی شدند و در واقع وجود داشتند، اما مثل سایر اسلاف خودشون، به خاطر نوع پوشش هرگز ما چشممون به جمال ایشون روشن نشده.
این خانوم كه البته به لحاظ ویژگی های جغرافیایی منطقه محل سكونت، فقر پارچه و... لباس زیاد تنشون نمی كردن، طبیعتا در صداوسیمای ما هم جایی نداشتند.
اما برای رفع دغدغه كاربران محترم، این خانوم رو برای اولین بار، با رعایت مسائل ناموسی به نمایش می گذاریم، باشد كه بخش عمده دغدغه های شما عزیزان برطرف شود.
تصاویر سایر هنرمندان و نقش آفرینان این سریال را در اینجا مشاهده می كنید:
فوتبالیستها
یك عمر كارتونای ژاپونی تو حلقوم این خلق كردن و یك نفر آدم عاقل نگفت كه تو ژاپن، سوباسا و كاكروی ژاپنی، چطور چشاشون نصف صورتشونو گرفته بوده؟
از اونجا كه تو منطقه شرق آسیا، اصولا همه چیز با روحیه حماسی دنبال میشه، كارتون فوتبالیست ها برای ما تفاوت چندانی با سریال لیانشامپو(یا جنگجویان كوهستان) نداشت. فقط اونا دستشون شمشیر داشتن، اینا رو پاشون توپ داشتن. به فوتبال به مثابه میدون جنگ نیگا می كردن. بعدا كه بزرگ شدیم، فهمیدیم نصف كاراشون فول بوده.
فوفتبالیست ها در واقع یه چیزی بود بین فوتبال، كونگ فو و تخیلات و آرزوهای ژاپنی.
در اینجا برخی از شخصیت های فوتبالیست ها را تماشا می كنید. خدایی تو تمام شرق آسیا، همچین چشمای پیاله ای پیدا میشه؟(لینك دانلود تیتراژ)
تشكیك در جنسیت
شایعه شده كه كاكرو در این سریال دختر بوده و به ما گفتند پسر است. در این خصوص نیز دلایلی مبهم مطرح می شود. در اینجا لازم است ادله موافقان پسر بودن كاركرو را در خصوص تشكیك كنندگان در جنسیت كاكرو یادآور شویم:
اول، خواهر كاكرو دختر بود و كاملا ظاهر دخترانه داشت. به بیانی، در این سریال منعی برای دامن پوشیدن و لباس دخترانه وجود نداشته و دختران با لباس دخترانه نشان داده می شدند.
دوم، گیریم كاكرو دختره بوده ، آن هم در خارج. درست است كه خارج خیلی بی ناموسی است، اما آنقدرها هم بی حساب و كتاب نیست كه یك دختر كاپیتان یك تیم پسرانه شود و بین 12 تا پسر گردن كلفت، بیش از 70 قسمت حضور داشته باشد و آب از آب تكان نخورد.
حنا دختری در مزرعه
حنا بیا صبونه تو بخور، حنای بیا ناهارتو بخور، حنا بیا شامتو بخور. حنا كارتون زرد و قهوه ای بچگی های ما بود. حنا خانوم اسطوره یه دختر خانه دار بود.
فكر كنم یكی دو سال تو سری اول و چند سالم تو تكرار ها، هر دفعه این بدبخت پشت یه چرخ نخ ریسی داشت كار می كرد. از پشت پرده و زندگی خصوصیش چیزی نمی گیم. (لینك دانلود تیتراژ)
پرین
اسمشم خیر سرشون گذاشته بودن«با خانمان» از جمله سریالایی بود كه با دیدنش، به همین زندگی خودمون هزارتا شكر می كردیم.
داغ دل ما بود و این پرین و اون مادر هندیش. دار دنیا یه گاری داشتن و یه دوربین عكاسی، اول فیلم راه افتادن برن پدر بزرگشو پیدا كنن و انحصار وراثت بگیرن. یه خر داشت به نام پاریكال، یه سگم داشت به اسم بارون.
یه پسره هم بود، كه همه ش بند می كرد به اون پرین و خیلی وقتام جای شاگرد راننده كنار پرین تو گاری می شست، البته به ما گفتن به چش خواهری به پرین نیگا می كرده، چشمی هم به ارث و میراث پرین نداشته. شمام همینطور فك كنید.
مادرشم هیچ وقت اسمش معلوم نشد، به ما گفتن «مادر جان» شما هم فكر كنید مادر جان بود. اون دوران هم تكنولوژی سانسور اونقدر پیشرفت نكرده بود و كارشناسان توانایی كشدن لباس اضافی برای خانم ها نداشتن، به خاطر همین یه دفعه می دیدی سریال از یه شهر پرید وسط یه شهر دیگه. القصه اینكه، آخرش پرین رسید به كارخونه بابا بزرگش، ولی آخر آخرش معلوم نشد.
پشت سر مرده هم حرف نزنیم، خدایی مادرش درسته یه جاهایی سانسور شد، ولی تو اون بلاد كفر، واقعا زن خانومی بود، اگرچه روسری نداشت، ولی یقه پیرهنش همیشه تا خفت گردنش بسته بود. واقعا زن خانواده داری بود.(لینك دانلود تیتراژ)
منبع: آینده نیوز