سلام رفقا
دیروز بعد از ظهر (1394/5/19) روزنامه جام جم گرفته بودم. در صفحه فرهنگ و هنر این روزنامه، درباره کتاب « گنجینه خاطرات بچه های دیروز » مطلب زیبایی به قلم آقای بامداد محمدی نوشته شده و با نویسنده این کتاب هم مصاحبه شده؛ گفتم شاید براتون جالب باشه، برای همین متن روزنامه را نقل می کنم.
***************
خاطره بازي يك نسل
كتاب «گنجينه خاطرات بچه هاي ديروز» تلفيقي از اشك و لبخند را براي دهه شصتي ها به بار مي آورد
نويسنده: بامداد محمدي
بچه هاي دهه 60 حالاديگر براي خودشان بزرگ شده اند. بسياري از آنها ازدواج کرده اند و تجربه شيرين پدر و مادر شدن را چشيده اند. بچه هاي ديروز حالاکم کم از جواني هم عبور مي کنند. شايد ميان کري خواندن نسل ها، هيچ نسلي به اندازه دهه شصتي ها به خودش ننازد. نازيدن، نه به اين دليل که چيزي بيش از نسل هاي ديگر داشت، بلکه نازيدن به اين که براي همين چيزهاي کوچکي که به دست آورد، تاوان هاي بيشتري پس داد و سختي هاي بيشتري را متحمل شد.
دهه شصتي ها نسلي بودند که ميان صداي توپ و تانک هشت سال جنگ تحميلي بزرگ شدند، به مدرسه رفتند و در تلويزيون هاي سياه و سفيد روزهاي کودکي شان، داشتن مداد رنگي 12 رنگ برايشان آرزو شد. نسلي که به جاي خانه هاي گازکشي، در زمهرير زمستان هاي سرد دهه 60 پاي چراغ نفتي مشق نوشت؛ نسلي که موش آزمايشگاهي انواع نظام هاي آموزشي در مدارس شد. نسلي که پرترافيک ترين کنکورهاي تاريخ را پشت سر گذاشت. نسلي که جواني اش با تحريم مصادف شد، با تورم، سختي و مشقت براي چيزهايي که نسل هاي قبل و بعد ساده تر آنها را به دست آوردند.
«يکي از ويژگي هايي که بچه هاي دهه 60 را از ديگر نسل ها متمايز مي کند خاطرات مشترکي است که حسي يکسان از اشک ها و لبخندها، غم ها و شادي ها در آنها پديده آورده است.» اين جمله اي است که پشت جلد کتاب «گنجينه خاطرات بچه هاي ديروز» نقش بسته است؛ کتابي که اگرچه در قطع جيبي همراه با يک فيلم و لوحي فشرده اخيرا منتشر شده، اما دنيايي از خاطره را براي بچه هاي دهه 60 زنده مي کند.
خاطرات تلويزيوني
گنجينه خاطرات بچه هاي ديروز در هشت فصل جذاب و خواندني توسط حسين جوادي نيا گردآوري و منتشر شده است: خاطرات تلويزيون، خاطرات بازي، خاطرات خوراکي، خاطرات وسايل قديمي، خاطرات پول، خاطرات مجله ها و کتاب هاي داستاني، خاطرات ماندگار و خاطرات مدرسه.
جدي ترين و جذاب ترين فصل اين کتاب خاطرات تلويزيون است. خود اين فصل شامل بخش هاي کارتون ها، برنامه هاي عروسکي و نمايشي، سريال هاي کودک و نوجوان، سينمايي هاي کودک و نوجوان، سريال هاي بزرگسال، سينمايي هاي بزرگسال، سريال هاي پليسي و جنايي، فيلم ها و مجموعه هاي طنز و کمدي و ديگر برنامه هاي تلويزيون مي شود. بچه هاي ديروز از ورق زدن صفحات کارتون ها غرق لذت مي شوند. جايي که عکس ها، خلاصه داستان ها و شخصيت هاي کارتون هايي مثل اي کي يو مرد کوچک، بچه هاي کوه آلپ، حنا دختري در مزرعه، باخانمان، آن شرلي، بابا لنگ دراز، مهاجران، خانواده دکتر ارنست، بچه هاي مدرسه والت، هاکلبري فين، مارکوپولو، فوتباليست ها، بچه هاي کوه تاراک، پينوکيو، کارآگاه گجت، لوک خوش شانس، پسر شجاع، چوبين، سندباد، گاليور، پسر کوهستان، دور دنيا در هشتاد روز، گوريل انگوري، زبل خان، ملوان زبل، جيمبو، هاچ زنبور عسل و کلي کارتون ديگر را مي بينيد. در برنامه هاي عروسکي هم ياد برنامه هايي مثل خونه مادر بزرگه، مدرسه موش ها، ماجراهاي کار و انديشه، چاق و لاغر، پت پستچي و افسانه سه برادر براي بچه هاي دهه 60 زنده مي شود.
سريال هايي مثل بازم مدرسم دير شد و قصه هاي مجيد در بخش سريال هاي کودک و نوجوان در اين کتاب گنجانده شده است. يادش بخير، دزد عروسک ها و گلنار فيلم هاي سينمايي کودکان آن زمان بودند. شب ها هم تلويزيون چند سريال ايراني خوب پخش مي کرد: افسانه سلطان و شبان، هزار دستان، سربداران، آيينه و آيينه عبرت. دريک، پوآرو و خانم مارپل هم که سريال هاي پليسي آن زمان بودند.
روزگار بدون تبلت
همه اينها يک فصل کتاب است. در فصل دوم که خاطره بازي است آتاري، چسبونک، قطارهاي اسباب بازي، يويو، دارت و کارت هاي بازي مرور مي شود. در فصل خاطرات خوراکي هم زنگ تفريح هاي مدرسه جلوي چشم بچه هاي دهه 60 جان مي گيرد: سانديس، پشمک، دوغ آبعلي، شير کاکائوهاي شيشه اي، پفک نمکي، بيسکويت باغ وحش، بستني زمستاني، نوشمک، آلاسکا، بستني توپي و بيسکويت مادر.
نوستالژي بازي اين کتاب هنوز هم ادامه دارد. در فصل خاطرات وسايل قديمي نوار کاست، چرخ گوشت، زنبيل، بشقاب ملامين، چراغ قوه، کتاني چيني، آپارات و کرسي آمده است. در فصل خاطرات پول هم سکه ها و اسکناس هاي با ارزش آن زمان از پيش چشم مي گذرند. فصل ششم، مجله ها و کتاب هاي داستاني دهه 60 است، اما در فصل خاطرات ماندگار، نوستالژي چنان در دهه شصتي ها جان مي گيرد که دلشان با ديدن تصاوير صندوق هاي زرد رنگ پست، بادکنک شانسي، کوپن، حروف برگردان و وصله سر زانو مي لرزد. فصل آخر کتاب هم خاطرات مدرسه است. گلچيني از جلدهاي کتاب هاي دوران مدرسه: فارسي، علوم، ديني، تاريخ، جغرافي و مدني با همان درس ها، همان شعرهايي که بايد بچه هاي ديروز حفظ مي کردند، همان هول و ولاو همان اضطرابي که شب امتحان داشتند.
انگيزه گردآوري کتاب و فيلم آن
حسين جوادي نيا، مولف و ناشر گنجينه خاطرات بچه هاي ديروز درباره انگيزه گردآوري و چاپ اين کتاب به خبرنگار ما مي گويد: انگيزه ام به طبع خاطره نويسي و نوستالژي بازي برمي گردد که حدود سال 87 در فضاي کشور ايجاد شد و بخصوص شبکه هاي اجتماعي به آن بال و پر دادند و يکسري برنامه هاي تلويزيوني مثل بچه هاي ديروز يا سريال وضعيت سفيد در اين باره ساخته شد. چند کتاب هم در اين باره نوشته شد که برخي موفق و برخي ناموفق بود. با توجه به اين فضا احساس کردم مي توانم براي سيراب کردن مخاطب اثري خلق کنم که جامع و کامل باشد و بتواند به همه ابعاد موضوع بپردازد.
او که دو سال وقت صرف نوشتن کتاب کرده است، مي گويد: من اين دو سال را با رنج و لذت سپري کردم. لذت براي اين که بهترين خاطرات کودکي و نوجواني ام را با صفحه صفحه کتاب ورق زدم و با صحنه صحنه فيلم آن مرور کردم و رنج به خاطر کار فرسايشي طولاني مدتي که دقت فراواني نياز داشت.
به گفته جوادي نيا، اين کتاب حدود 4000 تصوير دارد که حدود نيمي از آن در هيچ جايي حتي فضاي مجازي هم پيدا نمي شود. او براي استخراج تک تک عکس هاي اين کتاب از فيلم ها و کارتون ها عکس گرفته است. با اين حال از توزيع کتاب در کشور گله مي کند و مي گويد: مشکل اصلي در حوزه توزيع کتاب است که مهم ترين مشکل بوده و نمي دانم چرا هيچ ارگاني به اين موضوع نمي پردازد که مولف با هر مشکلي کتاب را تهيه مي کند، اما مشکل توزيع مانع ديده شدن آن مي شود.
يکي از نکات درخور توجه در اين کتاب، پرهيز از خاطرات نااميدکننده و تلخ است. جوادي نيا در اين باره معتقد است: يکي از خاطرات بچه هاي دهه 60 خاطرات بمباران، جنگ و جراحت است. هدف من ايجاد نشاط و شادابي در خواننده بود. با اين انگيزه کتاب را منتشر کردم که وقتي مخاطب اين خاطرات را در کتاب مي خواند و فيلمش را مي بيند، حس خوبي داشته باشد. حس افسردگي و تداعي خاطرات تلخ نداشته و سرزنده و شاداب خاطراتش را مرور کرده باشد.
ساعت ها خاطره بازي با فاميل
اين مولف که خود در دانشگاه تدريس مي کند، مي گويد: من سلامت اين اثر فرهنگي را تضمين مي کنم. در طول تدوين کتاب و فيلم آن به سلامت اثرم حساس بودم. در اين برهه از زمان که محصولات ناسالم فرهنگي بويژه در بخش رسانه تلاش مي کنند بازار نيازهاي منطقي جامعه در زمينه سرگرمي هاي سالم را پر کنند، عرضه چنين محصولي غنيمت است. خيلي از فيلم ها را نمي توان در جمع خانواده ديد، خيلي از فيلم ها را نمي توان سر سفره غذا تماشا کرد، خيلي از فيلم ها رده بندي سني دارند و به درد همه سنين نمي خورد. خيلي از فيلم ها اصلابار فرهنگي ندارد، اما کتاب و فيلم آن هيچ يک از محدوديت ها را ندارد. فيلم اين کتاب را مي توان در جمع خانوادگي گذاشت و همه افراد خانواده در سنين مختلف با مرور خاطرات خود لذت نوستالژي و خاطره گويي را با هم مرور و خاطرات خوب گذشته را تداعي کنند. کودکان هم مي توانند همراه والدين از مرور خاطرات پدر و مادرشان لذت ببرند. مي توان سر سفره غذا نشست و بي آن که کوچک ترين صحنه چندش آوري را ديد از خوردن غذا و تماشاي فيلم اين کتاب لذت برد. صفحه صفحه اين کتاب مي تواند بهانه اي باشد براي ساعت ها صحبت ميان زوج هاي جوان و پدران و مادران. مي تواند پلي باشد بين نسل گذشته و امروز. بهانه اي براي بازگويي خاطرات زيباي گذشته که امروز در پيچ و خم گرفتاري هاي روزمره و سرعت ارتباطات و دنياي مجازي گم شده است.
متن این مطلب در روزنامه جام جم را می توانید از اینجا مطالعه فرمایید:
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3206923