[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> چشم به راه ... امین الله رشیدی ... گوهری در موسیقی ایران https://www.aparat.com/v/i421z8h
» <سروان رنو> حیف شد واقعا ... کانال خوبی بود . https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=57&actio
» <ممل آمریکایی> جناب سروان رنو، کافه سینما (ستاره آبی) بدرود گفت و برای همیشه رفت توی تنور!
» <سنباد> باسلام وسپاس فراوان از آقای مراد بیگ بینهایت ممنونم
» <مراد بیگ> آهنگ بی کلام و بسیار دلنواز "Veri Sad" از http://www.cafeclassic5.ir/showthread.ph...http://www.cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=1175&pid=4578 enchan
» <مراد بیگ> صوت دوبله ی فیلم سینماییِ کمدی " آشپزِ هنگ " با بازی جری لوئیس : https://s32.picofile.com/file/8479609342...https://s32.picofile.com/file/8479609342/At_War_with_the_Army_1950_Farsi_Dubbe
» <سنباد> با سلام واحترام-ببخشید کسی صوت دوبله فیلم کمدی اثر جری لوییس با نام At.War.with.the.Army.1950رو داره؟ باتشکر
» <سروان رنو> بچه ها کانال تلگرامی کافه سینما (ستاره آبی) رو پیداش نمی کنم. اگه کسی لینک جدید داره برام بفرسته.
» <Emiliano> ممنونم جناب «رابرت» عزیز.
» <رابرت> با تشکر از محبت Emiliano عزیز، مرگ «میتسو» در قسمت ۲۱ سریال «داستان زندگی» اتفاق می‌افتد. https://telewebion.com/episode/0x1b6ed80
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 14 رای - 4.57 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
برنامه های دهه 60
نویسنده پیام
دشمن مردم آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 78
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۰
اعتبار: 13


تشکرها : 1232
( 761 تشکر در 47 ارسال )
شماره ارسال: #1
برنامه های دهه 60

کاشکی می شد سوار ماشین زمان بشم برگردم اون قدیم قدیما دوباره بچه بشم و از اون شادی و شور و شعف  بچگیم لذت ببرم .هر روز  صبحها  وقتی بیدار می شدم یه حس و حال دیگه ای داشتم  .برنامه ها اون زمان هنوز هم در خاطر بسیاری از مردم زنده است مثلا «دیدنی ها» از جمله محبوب ترین برنامه های آن روزها بود که با اجرای فوق العاده  جلال مقامی و صدای جادویی اش میان عامه مردم جا باز کرده بود و با جمع آوری صحنه های دیدنی ماهواره ای از سراسر جهان و همچنین تولید آیتم های جذاب وطنی، یک برنامه مفرح تدارک دیده بود.موسيقي مجموعه تلويزيوني ديدنيها که با اجراي جلال مقامي از شبکه دو سيما پخش مي شد  رو خیلیها هنوز بخاطر دارند. آهنگساز این موسیقی بسیار شنیدنی Joel Fajerman موسيقيدان فرانسوي است و اين آهنگ بخشی از آلبوم Inventions of Life است که براي يک مجموعه مستند تلويزيوني در مورد طبيعت ساخته شده است .

برنامه جنگ هفته» و آیتم هایی نظیر هشدارهای پلیس، آقای شهروندی و آقای گرفتار را در بین مردم جا انداخت.«جنگ هنر هفته» نیز جمعه شب ها از شبکه 2 پخش می شد و از معدود برنامه های هنری آن دوره به حساب می آمد که رخدادهای سینما و تئاتر را بازتاب می داد« مسابقه های جذابی مثل «نام ها و نشانه ها» با اجرای رضا معینی، «یک مسابقه، سی سوال» و «مسابقه و جدول» با اجرای حسین باغی و «مسابقه علمی» که از شبکه 2 پخش می شد و بار علمی قابل توجهی داشت از جمله مسابقات موفق آن دوره بودند. بعدها «مسابقه هفته» با اجرای مرحوم منوچهر نوذری هم سال ها روی آنتن رفت.


دیگر مردم کشور من گرسنه نیستند
آنها روزی چند وعده گول می خورند
۱۳۸۹/۷/۳۰ صبح ۰۶:۵۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, پدرام, MunChy, سم اسپید, محمد, بانو, john doe, بچه رزماری, اسکورپان شیردل, ایرج, دلشدگان, هری لایم, سروان رنو, رزا, Kassandra, 1991, fery55, اهو, ehsan classic, الیشا, ژان والژان, igorpafree, سی.سی. باکستر, جیمزباند2, dered, فورست, مگی گربه, BATMAN, میجر, دایی جان ناپلئون, بیگلی بیگلی, هاكلبري فين, مکس دی وینتر, سرگرد راینهارت, ریچارد, نیما, پیرمرد, گولاگ, واتسون, هایدی, Memento, آنتونیو, ادگار فروسه, Cyrus
پدرام آفلاین
دوستدار دوبله ایران
*

ارسال ها: 113
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۹/۲۶
اعتبار: 29


تشکرها : 1695
( 1406 تشکر در 77 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: برنامه های دهه 60

وقتی كه بچه بودیم (1)


پس از گذشت حدود دو دهه، «آینده» به بیان برخی از ناگفته ها و پشت پرده های كارتون های دهه شصت با ادبیات خودمانی می پردازد.

پرفسور بالتازار 
احتمالا دختربچه ای كه تو زیر زمین خونه ش اتم اختراع كرده بود، از پرفسور بالتازار الگو گرفته بود، یا كسی كه تعریف كرده بود، فك كرده بود پرفسور بالتازار واقعیت داره.

این پرفسور بالتازار، با یه دستگاه، از یه طرف دو قطره آب میریخت و یه دسته رو می كشید، این دستگاه هه یه كم پت پت میكرد، بعد یه دفعه از اون ور هر چی به عقل جن هم نمی رسد بیرون میومد. (دانلود موسیقی تیتراژ سریال)
در تصویر نمایی از پرفسور در كنار دستگاه معروف را مشاهده می كنید

فسور در كنار دستگاه معروف را مشاهده می كنید

جنگجویان كوهستان

نصف دعواهای مدرسه از خشونتی بود كه این سریال ترویج می كرد. بچه ها شب از زیر پتو قاچاقی لینچان و هوسا نیان رو نگا می كردن، فردا تو مدرسه علیه كائوچیو(ناظم) یا مبصر(ماموران كائوچیو) قیام می كردن. البته از اونجا كه خود لینچان هم كمتر با خود كائوچیو روبرو شد، معمولا سعی میشد با ماموران كائوچیو برخورد بشه.

خدا بیامرزه لینچانو. آموزش عملی فتنه در دوران دهه شصت بود. البته اگر تحلیل گران سایت .... روی این موضوع كار كنن، شاید ریشه های جنگ نرم رو پیدا كنن. چون این سریال در دوره محمد هاشمی به ایران اومد و بعید نیست كه به هرحال برنامه ریزی شده بوده.

تو همون دوره تو انتخابات مجلس و ریاست جمهوری كه بین مردم شایع بود مهر رای باید تو شناسنامه بخوره، لینچان و كائوچیو كلی رای اونم تو ایران كسب كردن و خیلی از هم وطنای با ذوق!، جای اینكه رای سفید بندازد، اسم لینچان یا كائوچیو رو تو برگه رای می نوشتن.

كائوچیو،  یه آدم متقلب بود و لینچان فرار كرد و رفت تو یه كوهستانی یه مقر ساخت و شدند جنگجویان كوهستان. نقش رابین هود رو تو چین بازی می كرد بنده خدا.

هرچی دستاورد بشری بود تو همون كوهستان اینا كشف كردن، از جمله توپ، تفنگ، موارد منفجره، نارنجك و... یه شمشیرایی هم داشتن كه جلدش نارنجی بود. خلاف ترین چهره سریال هو سا نیان، یه زنه بود كه لباس مردونه می پوشید و نصف سریال به خاطر حضور همین خانوم وسط 107 تا مرد، سانسور شد. هوسن نیان با دوتا دستش شمشیر میزد. قرار بود لینچان 108 تا ستاره جمع كنه و علیه كائوچیو كه میخواست جای امپراطورو بگیره قیام كنه. از سرنوشت هو سن نیان هیچ وقت خبر منتشر نشد.(لینك دانلود تیتراژ)

چوبین 
چه خیانتی شد سر این چوبین به ما! یك عمر لعنت عالم و آدم رو به برونكا و مامورای یه چشمیش حواله كردیم كه چرا این بچه گلابی سبز(یا آبی) رو اذیت می كنی. این بچه پدر مادر نداره، بچه یتیمه، واسه چی اذیتش می كنی و...

حالا بعد از این همه سال، با پیشرفت علوم و تكنولوژی تو ایران، به یاری قیلثر شكن فهمیدیم كه خیر... چوبین مادر داشته.

مادری كه هیچ وقت به ما نشون ندادن. البته خب، مادره هم مقصر بوده، واسه چی تو انظار عمومی بی حجاب و اونم با مایو ظاهر میشده كه نشه تو تلویزیون نشونش داد و دل این همه بچه رو خون كرد.

البته مادر چوبین هم دفاعیات خودشو داره، اونم وقتی كه چوبین رو می ساختن طبیعتا نمیدونسته قراره این كارتون تو جمهوری اسلامی نمایش داده بشه.

بنا بر رسالتی كه در جهت تنویر افكار عمومی داریم، صحنه هایی از لحظه دیدار چوبین و مادرش رو در اینجا با سانسور پس از سال ها نمایش میدهیم:

 (تصویر بدون سانسور در بند انگشتی)

بابا لنگ دراز 
طبق معمول نه پدر داشت و نه مادر. جودی ابت دختر شیطون و با ذوقی بود كه از طرف یه مرد كه جودی ابت روی اون اسم «بابا لنگ دراز» رو گذاشته بود حمایت مالی می شد. آخر داستان هم البته در سیمای ما معلوم نشد و احتمالا یه جاهایی مثل همه كارتون ها سانسور شد، اما همه بچه ها فهمیدن، بابا لنگ دراز و جودی ابت  قصد امر خیر داشتن....(لینك دانلود تیتراژ)

دوران نامزدی با بابا لنگ دراز

اگرچه تو اون سریال خیلی از ناگفته ها گفته نشد، اما امروز، ما در اینجا صحنه هایی از مراسم عروسی جودی ابت  و بابا لنگ دارز رو برای شما منتشر می كنیم، صحنه هایی كه هیچ وقت ندیدید.

منبع: آينده نيوز



فایل های ضمیمه بند انگشتی
   

روزگار دو روز است ، روزی به سود تو و روزی به زيان تو
۱۳۸۹/۸/۶ عصر ۱۲:۰۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : john doe, سم اسپید, محمد, دشمن مردم, سروان رنو, اسکورپان شیردل, رزا, بانو, jodiabut, Kassandra, 1991, fery55, marykhosh, اهو, الیشا, inquisperusetkar, AbireeJer, igorpafree, مگی گربه, گروهبان دودو, dered, فورست, میجر, دایی جان ناپلئون, بیگلی بیگلی, هاكلبري فين, مکس دی وینتر, BATMAN, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, پیرمرد
هری لایم آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 473
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۱۸
اعتبار: 35


تشکرها : 278
( 4293 تشکر در 113 ارسال )
شماره ارسال: #3
RE: برنامه های دهه 60

هرچی که راجع به برنامه های دهه 60 گفته و نوشته شده  , بیشتر معطوف به نیمه دوم این دهس . کاش دوستانی که یادشون میاد و حافظه خوبی دارن یکمی از برنامه های تلوزیون در سالای اوایل انقلاب بگن .

مثلا اینکه مجری های اخبار کیا بودن- چطوری بودن - مجری های برنامه کودک قبل از گیتی و الهه کی بوده - یا برنامه ها چطوری بوده - چه فیلمایی پخش می شده ؟ مثلا آیا فیلمی مث اتوبوسی بنام هوس در سال 58 از سیما پخش شده یا نه و از این جور مطالب .

حد فاصل سالای 58 تا 61 - 62 مث یه حفره سیاه می مونه که هیشوخ هیشکس راجع به برنامه های تلوزیونی اون دوره چیزی یادش نمیاد . یا اگرم میاد در حد حدس و گمانه و کلی گویی .

۱۳۸۹/۸/۶ عصر ۱۲:۱۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دشمن مردم, اسکورپان شیردل, رزا, Kassandra, fery55, ReRrablebloli, AbireeJer, dered, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, ادگار فروسه
بهزاد ستوده آفلاین
متولد اصفهان
***

ارسال ها: 901
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۶/۶
اعتبار: 39


تشکرها : 2215
( 5893 تشکر در 536 ارسال )
شماره ارسال: #4
RE: برنامه های دهه 60

توي اون سالها  تلوزيون 7ـــــــــــــ8 ساعت  در روز بيشتر برنامه نداشت كه بدون تكرار بود و بيشتر اخبار بود و سياسي كه ما نميديديم  برنامه كودك شامل يك سري جنگ (jong) بود مثل "اورنگ  و مهرنگ  و لي لي حوضك كارتون هاي اون موقع  هم يك سري از كارتون هاي معروف بود مثل عصر حجر  گوريل انگوري...

بزرگان كافه  مثل  بانو  رزا كه ريش سفيد هستندnnnn: پا پيش بگذارند  و از خاطرات اون دوران بگويند


هر جا سخن از دوبله است نام "بهزاد ستوده "میدرخشد
۱۳۸۹/۸/۶ عصر ۰۸:۲۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دشمن مردم, اسکورپان شیردل, رزا, Kassandra, fery55, الیشا, زرد ابری, dered, فورست, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی
seyed آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 133
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۲/۸
اعتبار: 14


تشکرها : 241
( 920 تشکر در 86 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: برنامه های دهه 60

يادش بخير، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
يادش بخير، آخر همه فیلم ویدئو‌ها شو ضبط میکردن.
يادش بخير، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید 1 ساعت قبل بخاری تو حموم روشن میکردیم.
يادش بخير، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم!
يادش بخير، آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!
يادش بخير، موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.
يادش بخير، جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.
يادش بخير، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن!
يادش بخير، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!
يادش بخير، اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا؟
يادش بخير، این چیه این چی چیه؟ کفش نهرین بچه ها, شما هم میخواین؟ بـــــله..
يادش بخير، سریال آیینه ، دو قسمتی بود اول زن و شوهر ها بد بودند و خیلی دعوا میکردند بعد قسمت دوم : زندگی شیرین می شود بود و همه قربون صدقه هم می رفتند. یه قسمتی بود که زن و شوهر ازدواج کرده بودند همه براشون ساعت دیواری اورده بودند. بعد قسمت زندگی شیرین میشود جواد خدایاری و مهین شهابی برای زوج جوان چایی و قند و شک…ر بردند همه از حسن سلیقه این دو نفر انگشت به دهان موندند و ما باید نتیجه میگرفتیم که چایی بهترین هدیه عروسی می تونه باشه.
يادش بخير، ستاره آی ستاره پولک ابر پاره، به من بگو وقتی که خواب نبودی بابامو تو ندیدی؟
دیدمش از اونجا رفت اون بالا بالاها رفت بالا پیش خدا رفت
خدا که مهربونه پیش بابام میمونه
گریه نمیکنم من که شاد نباشه دشمن

يادش بخير، چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد 4 تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.
يادش بخير، همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد.
يادش بخير، چکمه پلاستیکی که مامانا از کفش ملی میخریدند پامون میکردند.
يادش بخير، فیلم ویدئو که یواشکی زیرپیرهنمون قایم می کردیم؛بعدم می گفتیم کیفیتش آینه س!
يادش بخير، جنازه از ویدئو راحت تر جا به جا می شد!
يادش بخير، شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.
يادش بخير، تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم!
يادش بخير، که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریه ام می گیره.
يادش بخير، انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…
يادش بخير، چقدر زجر آور بود شنیدن آهنگ مدرسه ها وا شده اونم صبح اول مهر.
يادش بخير، به زور می بردنموم نماز،ما هم برای اینکه نریم می رفتیم تو دستشویی ها قایم می شدیم!
يادش بخير، توی سریال در پناه تو وقتی بابای مریم سیلی آبداری زد به رامین چقدر خوشحال شدیم!
يادش بخير، سریال روزی روزگاری که پخش میشد تیکه کلام رایج بین مردم شده بود “التماس نکن”
يادش بخير، تو بلفی و لیلیبیت.. عمو دکتره همیشه مست و پاتیل بود! دماغش همیشه قرمز بود و بطری مشـروبـش دستش!
يادش بخير، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون.
يادش بخير، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی.
يادش بخير، آتروپات رو که گرم میکرد.
يادش بخير، سره كلاس انشاء كه میشد اگه نوشته بودیم دل تو دلمون نبود معلم صدا بزنه ولی اگه ننوشته بودیم زنگ استراحت دل درد میگرفتیم!
يادش بخير، اون وقتا واسه ختنه کردن دکتر نمیرفتیم که…یه دونه اوستا کار میومد با یه قیچی!
يادش بخير، یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.
يادش بخير، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!
يادش بخير، دبستان كه بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می كرد.
يادش بخير، دخترا وقتی دامن می پوشیدن... مامانا مرتب تذکر می دادن: درست بشین دختر!!
يادش بخير، روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن.
يادش بخير، قبل از شروع برنامه یه مجری میومد اولش شعر می خوند بعد هم برنامه ها رو پشت سر هم اعلام می کرد…آخرشم می گفت شما رو به دیدن برنامه ی فلان دعوت می کنم..
يادش بخير، تو فیلم سازدهنی مرده با دوچرخه توکوچه ها دور میزدو میخوند:دِریااااااا موجه کا کا.. دِریا موجه.
يادش بخير، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.
يادش بخير، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…
يادش بخير، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ
يادش بخير، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمی‌زد.
يادش بخير، نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.

پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو …از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه!


انگار آدماي قديم درست تر از آدماي حالا بودن

 



http://www.dvddoub.persianblog.ir
۱۳۸۹/۸/۶ عصر ۱۱:۴۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, سم اسپید, هری لایم, پدرام, دشمن مردم, رزا, بانو, بهزاد ستوده, سروان رنو, Kassandra, ژان والژان, fery55, اهو, roobi, Masoud391, الیشا, ReRrablebloli, AbireeJer, Papillon, igorpafree, زرد ابری, dered, فورست, مگی گربه, میجر, خانم لمپرت, اکتورز, دایی جان ناپلئون, مکس دی وینتر, پینک فلوید, BATMAN, ریچارد, goftegoft, گولاگ, L.B.Jefferies, واتسون, هایدی, پیرمرد, شارینگهام, اوچیها ایتاچی, مراد بیگ, بوچ کسیدی, مموله, ادگار فروسه
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8064 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #6
RE: برنامه های دهه 60

گاهی وقتی به سالهای دهه 60 می اندیشی غلغله ای عجیب ذهنت را پرمیکند. آنروزها تلویزیون ایران 2 کانال بیشتر نداشت (اول و دوم) . برنامه های کانال اول از ساعت 4 بعد از ظهر با نشان دادن چند عکس تحت عنوان برنامه ی " گمشدگان" آغاز میشد... عکسی که می بینید متعلق به خانم/آقای ... می باشد. نامبرده از دو/سه/چهار/پنج ماه قبل از منزل خارج و تاکنون مراجعت ننموده است. از کسانی که از وی اطلاعی دارند خواهشمند است با شماره تلفن... تماس حاصل نمایند... ساعت 4 و نیم نوبت اخبار بود. اخبار استان. هراستانی اخبار خود را در آن ساعت پخش میکرد. تهران رنگی بود اما 15 استان دیگر اکثرا سیاه و سفید. امنکانات فنی آنها در حدی نبود که دوربینهای رنگی داشته باشند...ساعت 5 عصر که میشد نوبت ، نوبت برنامه های کودک و نوجوان بود. حضور مجری لازم بود. 2 مجری خانم ، پای ثابت برنامه بودند: رضائی و خامنه. هردو شبیه هم. اما بعدها بچه ها فهمیدند رضائی لاغرتر و کوتاه تر است و خامنه پرتر و قد بلند تر... پخش نقاشی کودکان (و گاهی نوجوانانی که برای برنامه نقاشی می فرستادند) در انتهای برنامه حتما باید می بود. گاهی بین آنهمه نقاشی ، نقاشهای فوق العاده ای هم میشد دید که نشان از استعداد پدر و مادرهایشان داشت که به اسم کودک یا نوجوان خود یک نیم روز وقت خود را صرف کشیدن نقاشی میکردند! ساعت 8 شب اخبار سراسری پخش میشد.الحق و والانصاف که اخبارگویان بزرگی داشت تلویزیون که همگی یا رفتند یا کنار کشیدند. 8 سال بعد یک جوان بنام حیاتی زیر دست چنین اخبارگویانی تربیت شد که امروزه ریاست گویندگان خبر سیما در دستان اوست. از ابتدا تا آنتهای اخبار یک نفر باید تمام خبرها را میخواند که پدر صاحب بچه درمی آمد. گاهی میشد کف کنار لبهای گوینده را دید که از فرط لب زدن به حد اشباع می رسید... خبر که تمام میشد هر شب برنامه خاصی پخش میشد. مثلا چهارشنبه ها ابتدا برنامه ایران در جنگ بود (که مستند روایت فتح به مرور در این برنامه پخش میشد) و پس از آن یک فیلم سینمائی. حضور مجری از ساعت 4 بعد از ظهر تا 12 شب که برنامه ها تمام میشد ردخور نداشت. بین برنامه ها حتما باید حاضر میشد و نام برنامه را اعلام میکرد. اگر حاضر نبود گل و بلبل پخش میشد تا خود را آماده حضور در جلوی دوربین کند... سه شنبه ها سیمای اقتصاد ما پخش میشد و حضور طنازان حرفه ای اقتصادی نظیر مرحوم احمد مندوب هاشمی(که از گویندگان حر فه ای دوبله هم بود) ، شاپور شهیدی ( که اینروزها ایران را به فرهنگ فروخته است و آنسوی آبها پول پارو میکند و نقش پدر قندعلی را بازی میکرد و دائم می گفت قندعلی بابا...) ، محمد شیری که پس از سالها او را در برره دیدیم، نیاز سلیمی ( که اصولا قیافه ای فتوژنیک برای طنز داشت) ، بهروز مقدم (که امروزه آب شده است و توی زمین فرو رفته است) ،عباس محبوب(با آن سر کچل و صدای نخراشیده اما دلی مهربان) ، و ... گاهی سریالهایی هم در این گیرودار با حضور این جمع تولید میشد که مشهورترینشان نفت شهر و چمدان و شبکه روستای کارآباد بود. همه را محمد رضا پاسدار کارگردانی میکرد . نمایشها فوق العاده بودند و امثال مهران مدیری باید یکبار دیگر آن نمایشها را ببینند تا قهوه تلخ را طنز ننامند

شبهای دیگر سریالهای مختلف پخش میشد. ازسریهای آئینه عبرت (ساخته علی نقی لو و محسن شاهمحمدی با حضور محمود دینی در نقش علی و جواد گلپایگانی در نقش آتقی) بگیرید تا سریالهای مثل آئینه و اقربخیر و افسانه سلطان و شبان و حکایت مسافر گمنام و پخش مجدد دلیران تنگستان (که سریالی مربوط به پیش از انقلاب بود) و سایه همسایه و مثل آباد و ماجراهای آقای دوستی و ... جمعه ها برنامه کودک ساعت2 تا 4 پخش میشد و 4، نوبت فیلم سینمائی بود. هفته ای 2 فیلم سینمائی (یکی چهارشنبه و یکی جمعه که البته بعدها اکبر عالمی برنامه ای ساخت تحت عنوان هنر هفتم و به بهانه این برنامه شبهای جمعه هم میشد فیلم نگاه کرد). گاهی سریالهای سنگین تلویزیون در ساعت پخش فیلم سینمائی روز جمعه نشان داده میشد. سریالهای مانند پائیز صحرا یا هزاردستان... در این بین تله تئاترهای فوق العاده ای پخش میشد... از دکتر فاستوس ساخته ایرج راد (با حضور مرحومه جمیله شیخی و پرویز پور حسینی) بگیرید تا سوزنبانان ساخته داریوش مودبیان با حضور خود وی و علی نصیریان و یا یکی از این روزها ساخته فریدون فرهودی با حضور داود رشیدی (که رئیس جمهور مملکتی خیالی بود بنام دمولند که در جدال لفظی با کشور ایندولند بود)

کانال 2 هم که برنامه هایش از ساعت 7 شب با اخبار علمی،فرهنگی،هنری آغاز میشد و اکثرا مستندهای علمی نشان میداد. برنامه های هردو کانال با سرود جمهوری اسلامی (شد جمهوری اسلامی بپا/که هم دین دهد هم دنیا به ما... سروده ی مرحوم ابوالقاسم حالت) و آرم صدا و سیما آغاز میشد و به همان شکل در انتهای شب پایان می پذیرفت.

مسابقه نامها و نشانه ها (با اجرای رضا معینی که از نظر من برترین مسابقه تلویزیون پس از انقلاب است و نزدیک به 8 سال پخش آن ادامه یافت) ، مسابقه ی یک مسابقه سی سوال (با اجرای حسین باغی ) ، مسابقه جدول (با اجرای بسیار مسلط و استادانه ی مرحوم کمال الحق سلامی) ، مسابقه علمی ، مسابقه هفته (با اجرای مسلط مرحوم منوچهر نوذری) از مسابقات بسیار خوب سیما بودند که هرگز مشابهی برای آنها ساخته نشد .

رضا معینی

آنروزها گزارشگر بزرگ فوتبال مجید وارث پایه برنامه ای ورزشی را در کانال اول در شبهای یکشنبه گذاشت که نامش را ورزش و مردم نامیدند. حضور خود وی در چند برنامه اول نوید برنامه ای فوق العاده را میداد. گاهی وسط برنامه تکه های نمایشی ورزشی هم بشکل طنز پخش میشد... کوچ وارث به استرالیا و سپردن سکان برنامه بدست بهرام شفیع جوان اندکی از کیفیت برنامه کاست اما استمرار این برنامه (که در کنار برنامه گزارش هفتگی با مضمون سیاست از قدیمی ترین برنامه های پس از انقلاب سیماست که نزدیک به 30 سال از قدمت آن میگذرد) قابل ستایش است. گزارش ورزشی شبکه 2 با حضور مجریان متعدد، دیگر برنامه ورزشی تلویزیون بود. گزارشهای جهانگیر کوثری برای مسابقات باشگاهی انگلستان و ایتالیا فوق العاده بودند. کوثری که کار گزارش را از مجید وارث و بهمنش آموخته بود کار گزارشگری را از اوایل دهه 1970 شروع کرد و امروزه رغبتی به گزارش ندارد

سریالهای خارجی هرچه بود از سریالهای امروزی بهتر بود. سوئینی ، فونتامارا، تاکدا شینگن ، عزالدین قسام(با آن موسیقی کوبنده) ، جزیره اسرار آمیز (با حضور عمر شریف) ،راه قدس و ... سریال لاباراکا(با شرکت آلوارو دولوناست در نقش باتیسته و گویندگی محشر ایرج رضائی) شاید در خاطر بسیاری از سریال دوستان مانده باشد. خانواده ی مردی تازه وارد توسط فردی بنام پیمنتو تهدید میشود و صبوری باتیسته کاری از پیش نمی برد ... در نهایت باتیسته دست به اسلحه می برد... فریادهای رضائی در آخرین قسمت سریال که دائم داد میزد پیمنتو بیا بیرون انتقامی سخت را حکایت میکرد...

  

آنروزها برنامه های کودک حال و هوائی دیگر داشت. مرحوم مهین دیهیم در برنامه ای تحت عنوان قصه های مادر بزرگ چنان قصه می گفت که هرکودکی را از خود بیخود میکرد. سماوری که پیشش بود و آن استکان ها و قوری ...

یا آن سریال باغ گلها و خپل یا آن یکی که دائم جعفری به ترخون اخم می کرد و شیوید به دیگری ... با گویندگی بسیار بالنده هوشنگ لطیف پور و قصه هائی بسیار آموزنده که حتی در کتابهای امروزی کودک نیز ردی از آن اموزه های اخلاقی نیست

حکایت باز مدرسم دیر شد به مدد بازیهای خیره کننده اکبر عبدی (این ستاره تازه وارد آن زمان و مرحومان مهین شهابی و اسماعیل داورفر) جایگاهی خاص در ذهن همه دوستان دارد

قصه پدربزرگ و فسقلی با اجرای بسیار پرتوان مرحوم مهدی آژیر حکایت مهارت نیست حکایت دل است. مهارتی که بر دل می نشست

محله بروبیا و محله بهداشت را مرحوم رضا ژیان به کودکان و نوجوانان هدیه کرد. هدیه های او ارزشمند بودند حتی هدیه هائی چون سریال بی نظیر مثل آبادش به بزرگسالان (... تا مرا دم و تو را پسر یادست/ دوستی من و تو بر باد است... قسمتی که آتیلا پسیانی دم مار را به طمع گنج با تبر قطع میکند و مار او را می گزد و بعدها پدر آن پسر تقاضای دوستی مجدد با مار را میکند که مار آنگونه پاسخ میدهد)

و دیگر برنامه ها و کارتونها که یاد آنها یادآوری دورانی خاص از عمر همه ماست

 

۱۳۸۹/۸/۷ صبح ۱۲:۵۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : هری لایم, سم اسپید, اسکورپان شیردل, پدرام, دشمن مردم, رزا, بانو, MunChy, محمد, seyed, Classic, سروان رنو, Kassandra, 1991, fery55, اهو, الیشا, roobi, Masoud391, ژان والژان, Papillon, igorpafree, زرد ابری, مگی گربه, جو گیلیس, سی.سی. باکستر, dered, Ferina, BATMAN, خانم لمپرت, اکتورز, دایی جان ناپلئون, هاكلبري فين, مکس دی وینتر, پینک فلوید, rahgozar_bineshan, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, شارینگهام, پیرمرد, مراد بیگ, مموله, ادگار فروسه
بهزاد ستوده آفلاین
متولد اصفهان
***

ارسال ها: 901
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۶/۶
اعتبار: 39


تشکرها : 2215
( 5893 تشکر در 536 ارسال )
شماره ارسال: #7
RE: برنامه های دهه 60

.
انگار آدماي قديم درست تر از آدماي حالا بودن

يادش بخير: زمان ما پيك نوروزي نبود بايدتوي يه دفتر 40 يا 60 برگ تموم كتاب فارسي را خوش خط رونويسي مي كرديم

يادش بخير ، روزهاي تعطيل ويديو با چند تا فيلم كرايه مي كرديم  خودمون را خفه مي كرديم يك فيلم زبان اصلي را شونصد دفعه ميديديم

يادش بخير، باكيف مدرسه فيلم جابجا مي كرديم كه كسي بهمون شك نكنه

يادش بخير،  زورو بازي مي كرديم هركي چاق تر از بقيه بود گروهبان گارسيا مي شد

يادش بخير،  سريال طبل توخالي  يك عده شاه دوست مي خواستند يك هنرپيشه شبيه شاه(ناصر گيتي جاه) را به ملت قالب كنند

يادش بخير ، شاگرد زرنگ هاي مدرسه عضو پيشاهنگي بودند

يادش بخير،  ابتدايي تغذيه رايگان داشتيم

يادش بخير ، دوره داشتيم هرچند وقت يكبار ازطرف مدرسه مي رفتيم سينما

يادش بخير، مسابقه مي گذاشتيم هركي زودتر غذايش رو تموم مي كرد مي گفت من شاه شدم

يادش بخير ، موتور گازي ، دوچرخه ياماها  ماشين پدالي...

يادش بخير ، يك كلكسون از ماسك  مقوايي صورت از شخصيتهاي معروف كارتوني و تلوزيوني داشتيم (زورو پسرشجاع هاچ زنبور عسل   بنر...)

يادش بخير، لباس زورو  و شمشير و سازو برگش فقط  هزار تومن بود اما خيلي گرون بود رنگ مشكي پسرونه بود  رنگ قرمز دخترونه

يادش بخير ، تيرو كمون سيمي روي پاي لخت خيلي مي چسبيد  عجب دردي داشت

يادش بخير، از اينطرف خيابون كه پياده مي رفتيم يك جنس مخالف هم   از اون طرف خيابون ميرفت كميته ما را به جرم رابطه نامشروع جلب مي كرد

يادش بخير ، چقدر نوار قصه مي خريديم  چهل و هشت داستان تقديم مي كند

يادش بخير ، سر كلاس ناقافل معلم بهمون جايزه مي داد مي رفتيم خونه با زوق و شوق مي ديم مادر خبر دارد اما نمي فهميديم خودش برامون جايزه خريده امروز اومده داده به معلم

يادش بخير، توي دعوا وقتي كم مياورديم بطرف مي گفتيم برو ...تو كه بابات ساواكيه  طرف هم از ترس پا به فرار مي گذاشت

يادش بخير ، ملت شعار مي دادند جاويد شاه  ما بچه بوديم شعار مي داديم  شاشيد شاه


هر جا سخن از دوبله است نام "بهزاد ستوده "میدرخشد
۱۳۸۹/۸/۷ صبح ۰۹:۲۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, پدرام, vic_metall, اسکورپان شیردل, seyed, Kassandra, بانو, دشمن مردم, fery55, الیشا, ژان والژان, Papillon, igorpafree, زرد ابری, جو گیلیس, dered, فورست, مگی گربه, خانم لمپرت, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, پیرمرد, شارینگهام, اوچیها ایتاچی, مموله, مهدی مولایی, ادگار فروسه
jodiabut آفلاین
دختر کوچلوی کافه
***

ارسال ها: 18
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲
اعتبار: 4


تشکرها : 52
( 128 تشکر در 17 ارسال )
شماره ارسال: #8
RE: برنامه های دهه 60

یادش بخیر

هروقت داداشم میومد دم  مدرسه دنبالم توراه نوشابه وکیک گردا که وسطشون سوراخ بود می خوردیم بعدشم من دل درد می گرفتم وداداشم التماس می کرد که به مامان نگم که بد دعوامی شد.asabi

واقعا یادش بخیر هر چند یادآوریشون خیلی قشنگه اما یه خورده دلم از یاد آوریشون می گیره.cryyy!

راستی اینو می خواستم بگم برنامه ای به نام بچه های دیروز پنج شنبه شبها از شبکه 5 پخش می شه به ام بچه های دیروز مجریشون هم خانم خامنه ای هستند .دیدنش یادآوری اون قدیماست.:lovve:

بچه های دیروز یادتون نره ببینیدش حدود ساعت 10شب:haha::


زیباترین منحنی دنیالبخنداست .
۱۳۸۹/۸/۹ صبح ۱۲:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, دشمن مردم, Kassandra, بانو, fery55, اهو, الیشا, inquisperusetkar, igorpafree, dered, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, پیرمرد, مموله, مهدی مولایی, ادگار فروسه
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3534 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #9
RE: برنامه های دهه 60

با تشکر از دوستان عزیز که این پست قشنگ رو انقدر پربار و زیبا نوشته اند.mmmm:

از خاطرات تلویزیونی دهه شصت پخش آرم آژیر خطر با آن صدای وحشتناک و علامتهایی شبیه کرم در حالت وضعیت سفید و قرمز اشاره کرد و اینکه همیشه در حال قطع برنامه ها نوشته ای بنام :"دنباله برنامه تا چند لحظه بعد" پخش میشد و بیشترین علت قطع برنامه ها بخاطر عقب یا جلو افتادن صدا و تصویر نسبت به هم بود که بدجوری اعصاب خوردکن میشد.asabi

فیلمها و سریالهای ژاپنی در دهه شصت جزو برنامه های روتین صدا و سیما بودند..متاسفانه از فیلمهای ژاپنی بسیار میترسیدم..نمیدونم چرا؟ tajob2شاید بخاطر اینکه نمیتونستم با شخصیتهای خشن و سامورائی ارتباط برقرار کنم.zzzz: ولی بعدها دیدم که مهمترین آثار سینمائی ژاپن در دهه شصت به نمایش در آمده و علی الخصوص از سینماگر صاحب سبک آکیرا کوروساوا فیلمهای زیادی نشون داده شده.

سریالهای اشین و هانیکو و از سرزمین شمالی در این دوران جریانساز بودند.

hadk

هانیکو

 از بین این سریالها درام از سرزمین شمالی برام مفهوم خاصی داشت با آن موسیقی زیبا و برف و طبیعتگرائی و .....

درباره مجموعه تلويزيوني از سرزمين‌ شمالي (برگرفته از قاب کوچک - جام جم - نویسنده : فرانک فراهانی جم )

كلبه‌اي در چمنزار به سبك ژاپني‌ها

 از سرزمین شمالی

از سرزمين شمالي يكي از مجموعه‌هاي تلويزيوني مورد علاقه ژاپني‌ها است كه از شبكه تلويزيوني فوجي در كشور ژاپن به روي آنتن رفته است. نام اصلي اين سريال در زبان ژاپنيKita no kuni kara است كه ترجمه لغت به لغت آن در زبان فارسي، از سرزمين شمالي است. اگر چه بسياري بر اين باورند كه داستان مجموعه، همان داستان مجموعه تلويزيوني كلبه‌اي در چمنزار، ساخته ميشل لانردن آمريكايي است كه به سبك ژاپني ساخته شده است اما بايد پذيرفت كه شخصيت ساده و بي‌تكلف پدر در اين مجموعه از هيچ‌نظر با پدري با اراده و آرمانگرا كه در مجموعه تلويزيوني كلبه‌اي در چمنزار نقش اصلي داستان را برعهده دارد، شباهت ندارد. جالب است بدانيد كه حدود پنج‌ سال پيش از يك ميليون مخاطب مجموعه‌هاي تلويزيوني در كشور ژاپن، درباره اين كه علاقه‌مند به پخش مجدد كدام مجموعه تلويزيوني هستند، نظرسنجي شد و از سرزمين شمالي به عنوان يكي از مجموعه‌هاي تلويزيوني پرطرفدار انتخاب شد. اين مجموعه در ابتدا به عنوان يك مجموعه تلويزيوني هفتگي يك ساعته از اكتبر سال 1981 تا مارس 1982 به روي آنتن رفت. از آن زمان تاكنون 6‌‌فصل ديگر از اين مجموعه ساخته شده است كه در ادامه تلاش اعضاي اين خانواده براي ادامه زندگي در هوكايدو و همچنين مسير زندگي اين دو كودك يعني جان و هوتارو را در نوجواني و جواني به تصوير مي‌كشد.

مخاطبان آنچنان با اين مجموعه مانوس شده‌اند و شخصيت‌ها را در ذهنشان ثبت كرده‌اند كه تصور مي‌كنند مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي يك مجموعه مستند تلويزيوني درباره داستاني واقعي است. بسياري از مخاطبان با ارسال نامه‌هايي به شبكه تلويزيوني فوجي خواستار ساخت ادامه اين مجموعه تلويزيوني شده‌اند. آنها مي‌گويند، احساس مي‌كنند جان و هوتارو فرزندان آنها هستند و به همين دليل هميشه در انتظار پخش سري جديدي از اين مجموعه هستند تا بتوانند از حال فرزندانشان با خبر شوند. شايد بتوان يكي از عوامل موفقيت از سرزمين شمالي بي‌نظير بودن يك مجموعه تلويزيوني در به تصوير كشيدن يك دوره زماني 18 ساله از يك زندگي خانوادگي باشد.

داستان با معرفي گورو و دو فرزندش آغاز مي‌شود. گورو از همسرش ريكو جدا مي‌شود و همراه فرزندانش جان و هوتارو از توكيو، زادگاهش هوكايدو در فورانو نقل مكان مي‌كند. آنها در زندگي جديد‌‌شان از يك سو با سكونت در منطقه‌اي كه به هيچ‌گونه امكاناتي مانند آب، برق و گاز دسترسي ندارند و از سوي ديگر دوري از مادرشان بايد مشكلات بسيار زيادي را پشت سر بگذرانند. اگر چه در ابتدا آنها در مقابل تصميم پدر براي زندگي در اين منطقه روستايي دور افتاده مقاومت مي‌كنند اما با گذشت زمان بتدريج به اين شرايط عادت مي‌كنند. اين در حالي است كه گورو نيز سخت در تلاش است تا با امكانات اندكي كه در اختيار دارد زندگي خوبي را براي فرزندانش آماده سازد. او با استفاده از توانايي‌ها و مهارت‌هاي خود يك توربين بادي مي‌سازد و از آن براي توليد جريان برق استفاده مي‌كند كه اين كار او علاوه بر اين كه سبب شگفتي فرزندان مي‌شود، آنها را به ادامه زندگي در كنار پدر اميدوار مي‌سازد.

داستان از چه قرار است

استقبال از پخش سري اول اين مجموعه سبب شد،‌ شبكه تلويزيوني فوجي، در ادامه داستان زندگي جان و هوتارو را در سال‌هاي تحصيل، دوران جواني، ازدواج و در جريان مواجه شدن با موانع و نااميدي‌هاي زندگي در دوران بزرگسالي همچنان كه از حمايت‌هاي معنوي پدري سختكوش برخوردارند، در 6 فصل ديگر از اين مجموعه تلويزيوني به تصوير كشيده و مخاطبان را تا 18 سال با خود همراه سازد. جالب است بدانيد كه از سرزمين شمالي در ميان ژاپني‌ها به چنان محبوبيتي دست يافت كه متن فصل هفتم اين مجموعه تلويزيوني كه توسط سوكوراموتو نوشته شده است تنها يك ماه پس از چاپ و انتشار توانست در فهرست 10 كتاب پرفروش كشور ژاپن قرار گيرد.

در اولين فصل اين مجموعه تلويزيوني به نام زمستان كه در سال 1981 پخش شد، گورو پس از اين كه بنا به درخواست ميدوري، يكي از دوستان قديمي‌اش، نگهداري از فرزند او را برعهده مي‌گيرد، ناخواسته زير بار يك بدهي 7 ميليون يني مي‌رود. شوكوچي، پسر ميدوري پس از مدت كوتاهي از زندگي‌ با اين خانواده با جان صميمي مي‌‌شود و اين دو اتفاقات خوشايند و ناگوار متعددي را در كنار هم تجربه مي‌كنند. در فصل بعدي اين مجموعه به نام تابستان كه در سال 1984 ميلادي روي آنتن رفت، جان و شوكي‌چي در نتيجه ايجاد آتش‌سوزي و ترس و وحشت از ارتكاب اين اشتباه، خانه‌‌اي را كه گورو به زحمت آن را ساخته بود در آتش مي‌سوزانند و دردسرهايي را براي خانواده به وجود مي‌آورند. فصل سوم مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي، اولين عشق نام گرفت كه پخش آن از شبكه تلويزيوني فوجي از سال 1987 آغاز شد. فصل سوم از اينجا آغاز مي‌شود كه جان كه دانش‌آموز سال سوم متوسطه است به يكي از دختران همكلاسي‌اش علاقه‌مند مي‌شود آنها با هم قرار مي‌گذارند كه تحصيلات خود در دوره دبيرستان را با هم و به صورت پاره وقت در مدرسه‌اي در شهر توكيو ادامه دهند، اما بعد از اين كه جان از طريق يكي از دوستانش از موضوعي درباره او مطلع مي‌شود، به تنهايي عازم توكيو شده و سعي مي‌كند او را براي هميشه فراموش كند. نظرسنجي‌هاي انجام شده پس از پخش قسمت‌هاي اول فصل سوم اين مجموعه تلويزيوني حاكي از آن بود كه سري جديد از سرزمين شمالي با به تصوير كشيدن دوران جواني جان و هوتارو توانست طيف جديدي از مخاطبان را با خود همراه سازد. استقبال عمومي از پخش ادامه اين مجموعه زمينه مناسبي را براي ساخت سري چهارم آن به وجود آورد و در نتيجه فصل چهارم با عنوان بازگشت به خانه در سال 1989 ميلادي به روي آنتن رفت كه هوتارو محور اصلي داستان آن را در دست داشت.

او در حال گذراندن دوره آموزش پرستاري در بيمارستاني در هوكايدو است و در عين حال به صورت پاره‌وقت دوره آموزشي دبيرستان را نيز مي‌گذراند. جان‌ پس از بازگشت به توكيو براي نخستين‌بار به هوكايدو آمده است. اگرچه گورو مي‌داند كه پسرش جان، در اين سال‌ها كه دور از خانه بوده است با مشكلات بسياري مواجه شده و مرتكب اشتباهات بزرگي شده است، اما همچنان به گرمي از او استقبال مي‌كند. در فصل بعدي مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي كه در سال 1992 در كشور ژاپن به روي آنتن رفت گورو از زندگي در فورانو، احساس تنهايي و دلتنگي مي‌كند. هوتارو همچنان دوره آموزش پرستاري را در دانشگاهي در آساهايكاوا مي‌گذراند و جان نيز در توكيو مشغول كار شده است. اگرچه هوتارو مي‌داند كه پدرش منتظر بازگشت او به خانه است، اما برخلاف خواسته پدر عمل مي‌كند. جان نيز دوباره مرتكب اشتباهي مي‌شود كه پدرش به ناچار تمام دارايي خود را به عنوان غرامت و در جبران اشتباه او پرداخت مي‌كند.

در فصل بعدي كه پخش آن از سال 1995 آغاز شد، جان به فورانو بازمي‌گردد و به صورت موقت به عنوان متصدي جمع‌آوري زباله‌ها با يك شوراي محلي همكاري مي‌كند. هوتارو نيز در محل كارش به يك پزشك 42 ساله علاقه‌مند مي‌شود. آنها تصميم مي‌گيرند زندگي مشتركي را با هم آغاز كنند و به همين دليل راهي روستاي كوچكي در حومه شهر مي‌شوند. اين در حالي است كه گورو پس از اين‌كه مطلع مي‌شود اين پزشك پيش از اين ازدواج كرده است، به ديدن هوتارو و همسرش مي‌رود تا آنها را از ادامه زندگي مشترك منصرف كند. نتايج بررسي‌ها و نظرسنجي‌هاي انجام شده در ميان مخاطبان نشان داده است كه فصل ششم اين مجموعه بيشترين تعداد مخاطبان را داشته است.

پاياني خوش براي آغازي غم‌انگيز

در آخرين فصل از مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي، هوتارو در زندگي به بن‌بست رسيده است او پس از جدا شدن از همسرش متوجه مي‌شود كه باردار است. به همين علت از سوتا كه يكي از همسايگان قديمي آنها در فورانو بوده است تقاضاي كمك مي‌كند و از او مي‌خواهد به او مقداري پول قرض دهد. سوتا نيز بدون اين‌كه گورو و جان را از اين ماجرا مطلع كند، مقدمات ازدواج او را با مردي كه از 15 سال پيش به هوتارو علاقه‌مند بوده است، فراهم مي‌كند. در اين مدت زمان 18 ساله از آغاز پخش مجموعه تلويزيوني از سرزمين شمالي توموكونا كاميما كه نقش هوتارو را ايفا مي‌كند، در زندگي واقعي‌اش، تشكيل خانواده داده و باردار است. اين در حالي است كه هيچ يك از عوامل و دست‌اندركاران ساخت اين مجموعه تا پايان فيلمبرداري از باردار بودن هوتارو مطلع نمي‌شوند و او همچنان علي‌رغم مشكلات با جديت به فعاليت و همكاري خود با اين گروه ادامه مي‌دهد. حال پس از گذشت 18 سال، جان و هوتارو بايد مسووليت سرپرستي و نگهداري از پدر را برعهده گيرند. به گفته تاناكا، هنرپيشه نقش گورو، جامعه ژاپن به طور مداوم در حال تغيير و تحولاتي است كه مي‌تواند نقش مهمي در به خطر انداختن سلامت جامعه داشته باشد. از سرزمين شمالي مجموعه تلويزيوني بي‌نظيري است كه توانسته است جريانات و اتفاقات زندگي واقعي مردم ژاپن را در قالب سختي و مشقات زندگي خانوادگي، خانواده گورو به تصوير كشد. كوراموتو نويسنده اين مجموعه تلويزيوني كه خودش نيز ساكن فورانو است، بر اين باور است كه از سرزمين شمالي داستان حقايقي است كه هوكايدو از گذشته با آن مواجه بوده و همچنان پس از گذشت 18 سال از آن زمان، اهالي اين منطقه همچنان بايد براي ادامه زندگي با چنين مشكلاتي دست و پنجه نرم كرده و آنها را از ميان بردارند. در آخرين فصل اين مجموعه تلويزيوني گورو كه زندگي‌اش را وقف فرزندانش كرده است، رفته رفته مسووليت‌هايي را كه در جريان زندگي برعهده داشته است به جان و هوتارو واگذار كرده و سكان زندگي را به دست آنها مي‌سپارد تا از اين پس آنها به جاي پدر سختي‌ها و موانع زندگي را پشت‌سر گذاشته و مسير زندگي آينده را براي خود هموار سازند. اين مجموعه تلويزيوني تاكنون توانسته است جوايز بي‌شماري همچون جايزه چهاردهمين جشنواره سالانه تلويزيوني در سال 1981، نوزدهمين جايزه جشنواره گلكسي (Galaxy )، جايزه ويژه انجمن تهيه‌كنندگان مجموعه‌هاي تلويزيوني كشور ژاپن و جايزه ادبي ياماتو را از آن خود سازد.

يامادا تهيه‌كننده اين مجموعه تلويزيوني نيز اظهار اميدواري مي‌كند كه پخش اين مجموعه توانسته باشد زمينه مناسبي را براي ورود جوانان و نوجوانان به عرصه‌هاي كار و تلاش در سطح جامعه فراهم كند.

جا داره از دوبلورهای این سریال هم یادی کنیم که با وجود گذشت این همه سال و با وجود سختیهای زیاد در دوبله فیلمهای ژاپنی اثر قابل قبولی رو ارائه کرده اند.

جون.......خانوم گورانی

هوتارو.......ناهید امیریان

پدر.......حسین معمار زاده

مادر......شهلا ناظریان

خاله یوکیکو.......مینو غزنوی

سایت مخصوص سریال و دانلود موسیقی:

http://www.ipc-tokai.or.jp/~hiroaki/kitanokunikara.htm

http://www.kita.gr.jp/index.shtml

http://recital.blogfa.com/post-208.aspx

۱۳۸۹/۸/۹ عصر ۰۶:۲۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, سم اسپید, اسکورپان شیردل, john doe, سروان رنو, دشمن مردم, Kassandra, Classic, محمد, 1991, بانو, fery55, دن ویتو کورلئونه, اهو, الیشا, roobi, ژان والژان, مگی گربه, rahgozar_bineshan, dered, Ferina, BATMAN, خانم لمپرت, دایی جان ناپلئون, ملانى, هاكلبري فين, ریچارد, زرد ابری, گولاگ, واتسون, هایدی, شارینگهام, پیرمرد, مراد بیگ, مموله, مهدی مولایی, ادگار فروسه
پدرام آفلاین
دوستدار دوبله ایران
*

ارسال ها: 113
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۹/۲۶
اعتبار: 29


تشکرها : 1695
( 1406 تشکر در 77 ارسال )
شماره ارسال: #10
RE: برنامه های دهه 60
وقتی كه بچه بودیم (2)
 

نظر به استقبال پرشور مخاطبان محترم. گروه اجتماعی «آینده نیوز»، در ادامه سری افشای پشت پرده مسائل كارتون های كودكی، این بار با عنایت به نظرات كاربران محترم و توجه به دغدغه های ایشان، بار دیگر دست به افشای بخش دیگری از تاریخ كارتونی دوران گذشته (با همان زبان طنز و عامیانه) می زند. 

 سرندیپیتی و معمای خانوم لورا

تعداد زیادی از كاربران محترم، درخواست كرده بودند تا در مورد شخصیت مرموز خانوم لورا براشون توضیحاتی رو ارایه بدیم.

اول ماجرا، اسم كارتون رو عوض كردند. اسم اصلی كارتون " داستان های سرندیپیتی: دوستان در جزیره پیور" بوده كه به ما گفتن جزیره ناشناخته. 

ما كودكان سابق هم در یك نافرمانی مدنی آشكار، عمرا یك بار هم نگفتیم "داستان های جزیره ناشناخته" همیشه گفتیم سرندپیتی.

حالا ماجرا چی بود. یه پسره بود كه  در تمام طول كارتون، بی لباس می گشت(البته قبلا لباس داشت، پدر مادر داشت) این آقا پسر تو یه حادثه كشتی مادر پدرش غرق شد، خودش رو یه دایناسور به اسم سرندیپیتی نجات داد. سرندپیتی شخصیت اصلی داستان بود.

هیچ وقت هم معلوم نشد، اون برگای سبز پشت سرندپیتی چی بودن!

یه ناخدا هم بود كه می خواست جزیره ناشناخته رو پیدا كنه كه كل داستان دور این محور بود كه ناخدا میخواست بیاد برسه، سرندیپیتی و اون پسره با رهنمودهای خانوم لورا، مانع می شدن.

 

از اینجا به بعد خانوم لورا شخصیتش موضوعیت پیدا می كنه.

نقش كلیدی در نجات جزیره داشت.باید در مورد خانوم لورا بگیم كه ایشون تو كارتون صدا و سیمای ما دیده نمی شدند و در واقع وجود داشتند، اما مثل سایر اسلاف خودشون، به خاطر نوع پوشش هرگز ما چشممون به جمال ایشون روشن نشده.

این خانوم كه البته به لحاظ ویژگی های جغرافیایی منطقه محل سكونت، فقر پارچه و... لباس زیاد تنشون نمی كردن، طبیعتا در صداوسیمای ما هم جایی نداشتند.

اما برای رفع دغدغه كاربران محترم، این خانوم رو برای اولین بار، با رعایت مسائل ناموسی به نمایش می گذاریم، باشد كه بخش عمده دغدغه های شما عزیزان برطرف شود.  

 

 

تصاویر سایر هنرمندان و نقش آفرینان این سریال را در اینجا مشاهده می كنید:

 

 

 

 فوتبالیستها

یك عمر كارتونای ژاپونی تو حلقوم این خلق كردن و یك نفر آدم عاقل نگفت كه تو ژاپن، سوباسا و كاكروی ژاپنی، چطور چشاشون نصف صورتشونو گرفته بوده؟

 

 

از اونجا كه تو منطقه شرق آسیا، اصولا همه چیز با روحیه حماسی دنبال میشه، كارتون فوتبالیست ها برای ما تفاوت چندانی با سریال لیانشامپو(یا جنگجویان كوهستان) نداشت.  فقط اونا دستشون شمشیر داشتن، اینا رو پاشون توپ داشتن. به فوتبال به مثابه میدون جنگ نیگا می كردن. بعدا كه بزرگ شدیم، فهمیدیم نصف كاراشون فول بوده.

 

فوفتبالیست ها در واقع  یه چیزی بود بین فوتبال، كونگ فو و تخیلات و آرزوهای ژاپنی.
در اینجا برخی از شخصیت های فوتبالیست ها را تماشا می كنید. خدایی تو تمام شرق آسیا، همچین چشمای پیاله ای پیدا میشه؟
(لینك دانلود تیتراژ)

 

تشكیك در جنسیت

شایعه شده كه كاكرو در این سریال دختر بوده و به ما گفتند پسر است. در این خصوص نیز دلایلی مبهم مطرح می شود. در اینجا لازم است ادله موافقان پسر بودن كاركرو را در خصوص تشكیك كنندگان در جنسیت كاكرو یادآور شویم:

اول، خواهر كاكرو دختر بود و كاملا ظاهر دخترانه داشت. به بیانی، در این سریال منعی برای دامن پوشیدن و لباس دخترانه وجود نداشته و دختران با لباس دخترانه نشان داده می شدند.

دوم، گیریم كاكرو دختره بوده ، آن هم در خارج. درست است كه خارج خیلی بی ناموسی است، اما آنقدرها هم بی حساب و كتاب نیست كه یك دختر كاپیتان یك تیم پسرانه شود و بین 12 تا پسر گردن كلفت، بیش از 70 قسمت حضور داشته باشد و آب از آب تكان نخورد.

 

 

 

حنا دختری در مزرعه
حنا بیا صبونه تو بخور، حنای بیا ناهارتو بخور، حنا بیا شامتو بخور. حنا كارتون زرد و قهوه ای بچگی های ما بود. حنا خانوم اسطوره یه دختر خانه دار بود.

 

فكر كنم یكی دو سال تو سری اول و چند سالم تو تكرار ها، هر دفعه این بدبخت پشت یه چرخ نخ ریسی داشت كار می كرد. از پشت پرده و زندگی خصوصیش چیزی نمی گیم.   (لینك دانلود تیتراژ)

پرین
اسمشم خیر سرشون گذاشته بودن«با خانمان» از جمله سریالایی بود كه با دیدنش، به همین زندگی خودمون هزارتا شكر می كردیم.

 

داغ دل ما بود و این پرین و اون مادر هندیش. دار دنیا یه گاری داشتن و یه دوربین عكاسی، اول فیلم راه افتادن برن پدر بزرگشو پیدا كنن و انحصار وراثت بگیرن. یه خر داشت به نام پاریكال، یه سگم داشت به اسم بارون.

یه پسره هم بود، كه همه ش بند می كرد به اون پرین و خیلی وقتام جای شاگرد راننده كنار پرین تو گاری می شست، البته به ما گفتن به چش خواهری به پرین نیگا می كرده، چشمی هم به ارث و میراث پرین نداشته. شمام همینطور فك كنید.

مادرشم هیچ وقت اسمش معلوم نشد، به ما گفتن «مادر جان» شما هم فكر كنید مادر جان بود. اون دوران هم تكنولوژی سانسور اونقدر پیشرفت نكرده بود و كارشناسان توانایی كشدن لباس اضافی برای خانم ها نداشتن، به خاطر همین یه دفعه می دیدی سریال از یه شهر پرید وسط یه شهر دیگه.  القصه اینكه، آخرش پرین رسید به كارخونه بابا بزرگش، ولی آخر آخرش معلوم نشد.

پشت سر مرده هم حرف نزنیم، خدایی مادرش درسته یه جاهایی سانسور شد، ولی تو اون بلاد كفر، واقعا زن خانومی بود، اگرچه روسری نداشت، ولی یقه پیرهنش همیشه تا خفت گردنش بسته بود. واقعا زن خانواده داری بود.(لینك دانلود تیتراژ)

منبع: آینده نیوز



فایل های ضمیمه بند انگشتی
           

روزگار دو روز است ، روزی به سود تو و روزی به زيان تو
۱۳۸۹/۸/۹ عصر ۰۷:۲۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, سم اسپید, john doe, سروان رنو, رزا, دشمن مردم, Kassandra, Classic, محمد, بانو, jodiabut, fery55, اهو, الیشا, roobi, ReRrablebloli, ژان والژان, dered, مگی گربه, دایی جان ناپلئون, مکس دی وینتر, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, مهدی مولایی, ادگار فروسه
بهزاد ستوده آفلاین
متولد اصفهان
***

ارسال ها: 901
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۶/۶
اعتبار: 39


تشکرها : 2215
( 5893 تشکر در 536 ارسال )
شماره ارسال: #11
RE: برنامه های دهه 60

سريال كارتون "باخانمان" از نظر موضوع يك شباهتي با فيلم "جاده " داشت

در فيلم "جاده "آنتوني كويين هر منزل كه ميرسيد شب  جوليتا ماسينا را مي فرستاد دنبال نخود سياه  ملاقه را آماده مي كرد براي هم زدن

كارتون پرين  مادر جان  پرين را مي فرستاد دنبال نخود سياه  آماده مي شد ملاقه را براش هم بزنند جريان اين بود  البته اصل پرين هنوز به دست ما نرسيده كه اين جزئ عجايب است


هر جا سخن از دوبله است نام "بهزاد ستوده "میدرخشد
۱۳۸۹/۸/۹ عصر ۱۰:۰۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دشمن مردم, fery55, الیشا, زرد ابری, dered, Ferina, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, مهدی مولایی, ادگار فروسه
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,179
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11649
( 19338 تشکر در 1619 ارسال )
شماره ارسال: #12
RE: برنامه های دهه 60

وای ... نوشته های بچه ها اینقدر قشنگ و خاطره انگیزه که کاش به جای یه دکمه تشکر میشد صد تا تشکر کرد.... mmmm: آدم رو به سفر زمان می بره این نوشته ها ... ashk

منصور جان به سریال راه قدس ( طریق القدس ) اشاره کرد. با اینکه یک سریال تاتری بود اما خیلی جذاب بود. کسی اطلاع دقیقی از این سریال داره ؟ تیتراژش هیچوقت از خاطر بیرون نمیره:

"  ای قدس ... چشم های ما هر روز به سوی تو خیره می شود .... "


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۸۹/۸/۹ عصر ۱۰:۵۸
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, دشمن مردم, Kassandra, fery55, اهو, inquisperusetkar, ژان والژان, dered, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, پیرمرد, مموله, مهدی مولایی, ادگار فروسه
رزا آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 227
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۲۹
اعتبار: 52


تشکرها : 5834
( 3534 تشکر در 141 ارسال )
شماره ارسال: #13
RE: برنامه های دهه 60

جناب سروان رنوی عزیز

 اطلاعات چندانی از این سریال در اینترنت یافت نشد قربان. ولی جناب محمود یاسین که نقش سیف الدوله را در سریال راه قدس بازی میکردند بسیار بین عربها محبوب میباشند در حد تیم ملی. این فرومی است که عربها دارند در مورد محمود یاسین صحبت میکنند.rrrr:

http://egyfilm.com/Forums/viewforum.php?f=340

تعداد تاپیکها و پستها جالبه.:cheshmak:

خود منم چند وقتی است که در کانالهای عرب...ست این چهره را بعنوان عزت الله انتظامی عربها زیاد دیده ام.::ok:

البته سریال راه قدس و بعدها سریال جمال الدین اسد آبادی یا بقول آنها سید جمال الدین حسینی و حتی سریال شمشیر تیبو سلطان از نوستالژیهای دوران کودکی ماست که هیچگاه فراموش نمیشوند.

۱۳۸۹/۸/۹ عصر ۱۱:۲۹
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, دشمن مردم, Kassandra, Classic, fery55, ژان والژان, dered, مگی گربه, دایی جان ناپلئون, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, مموله, مهدی مولایی, ادگار فروسه
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8064 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #14
RE: برنامه های دهه 60

(۱۳۸۹/۸/۶ عصر ۱۲:۱۲)هری لایم نوشته شده:  

مجری های اخبار کیا بودن- چطوری بودن - مجری های برنامه کودک قبل از گیتی و الهه کی بوده - یا برنامه ها چطوری بوده - چه فیلمایی پخش می شده ؟

اجازه دهید کمی که چه عرض کنم، 20 ، 30 سال عقبتر از دهه 60 برویم.

اولین مجری تلویزیون که سری میان سرها درآورد و بسیار مسلط بود و گاه سر از مسابقات مختلف درمی آورد رضا سجادی بود (یادمان نرود اولین مجری تلویزیون رسمی ایران و کسی که اولین جمله را در این رسانه اجرا کرد منوچهر نوذری بود). پرویز قریب افشار را میتوان به نوعی بزرگترین شومن تی وی ایران نامید که حتی گاهی تکیه کلامهایش ورد زبان مردم شده بود. رافی خاچاطوریان و خود قریب افشار مجریان بسیار مسلط برنامه هائی چون سایه روشن ، ناسیونال شو میخک بودند. کمال الدین مستجاب الدعوه نیز مجری بسیار پرتوانی بود که صرفا در هفته و در برنامه معرفی برندگان بلیطهای بخت آزمائی فعالیت میکرد و بازی با اعداد را خوب میدانست. اخبارگویان بزرگ آنزمان که تا پیروزی انقلاب هم فعالیت داشتند نورالدین ثابت ایمانی ( که همکنون هم در یکی از شبکه های  ماهواره ای بعنوان گوینده خبر فعالیت میکند با آن صدای با صلابت ) و فریدون فرح اندوز بودند (هردو اینها در دوبله هم جسته گریخته فعالیت داشتند).محسنیان نیز یکی دیگراز اخبارگویان ممتاز بود با آن سر کچل.از گویندگان خبر و مجریان زن تلویزیون هم میتوان به نامهائی چون ژاله کاظمی (که در برنامه های زنده تسلطی بسیار خاص داشت) ، دلارام کشمیری ، فخری نیکزاد و خانم یحیوی اشاره کرد.

عده ای از مجریان تلویزیون آنرمان از رادیو به تلویزیون آمدند . برخی از آنها از گویندگان فیلم  و بازیگران تئاتر و سینما هم بودند که در این میان به نامهائی چون پرویز بهادر ، آذر پژوهش ، رضا معینی (که پیش از این هم از او گفته شد) ، مولود عاطفی ، مولود زهتاب ، مانی ، جمشید عدیلی ، بهزاد فراهانی ، مرتضی احمدی ، ژاله علو و  حسین توصیفیان اشاره کرد (حسین توصیفیان و مریم ریاضی از گویندگان بسیار بسیار ممتاز تاریخ رادیو و تلویزیون ایران هستند که تاکنون کسی یارای رسیدن به مرتبت ایشان را نداشته است. در کلاسهائی گویندگی خبر همواره از ایندو نفر بعنوان یک استاندارد مشهور گویندگی خبر یاد میشود)

       

استاد حسین توصیفیان (قهارترین گوینده خبر ایران) و مولود زهتاب (گوینده خبر و خواننده اشعار)

بخشی از مصاحبه توصیفیان را در اینجا بخوانید :

http://www.honarmandonline.ir/news.php?newsID=232

۱۳۸۹/۸/۱۰ عصر ۰۷:۰۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سم اسپید, بهزاد ستوده, پدرام, اسکورپان شیردل, سروان رنو, Kassandra, Classic, پایک بیشاپ, دشمن مردم, محمد, بانو, jodiabut, fery55, دن ویتو کورلئونه, roobi, الیشا, ژان والژان, مگی گربه, dered, دایی جان ناپلئون, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, مموله
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6636 تشکر در 289 ارسال )
شماره ارسال: #15
RE: برنامه های دهه 60

(۱۳۸۹/۸/۱۰ عصر ۰۷:۰۴)منصور نوشته شده:  

از گویندگان خبر و مجریان زن تلویزیون هم میتوان به نامهائی چون ژاله کاظمی (که در برنامه های زنده تسلطی بسیار خاص داشت) ، دلارام کشمیری ، فخری نیکزاد و خانم یحیوی اشاره کرد.

ضمن تشکر از منصور عزیز ، باید اضافه کنم که فکر میکنم یک گوینده دیگر هم داشتیم به نام ژاله کاظمی گوهری که گوینده برنامه های علمی تلویزیون دهه50 ، مثل برنامه گشت و گذار و جنگ موسیقی بود. مرحومه ژاله کاظمی نیز مجری برنامه هایی مثل ادب امروز  و  شما و تلویزیون بود. دلارام کشمیری هم علاوه بر گویندگی قسمت پخش ، چندین بار اجرای شو را نیز برعهده داشت. از دیگر مجریان تلویزیونی ، میتوان به روشن زاده مفسر ورزشی ، حمید میرمطهری ، علی تابش ، پرویز کاردان و ثریا قاسمی اشاره کرد.

عکسهای ضمیمه : راست : دلارام کشمیری   چپ : ژاله کاظمی گوهری  (به خاطر کیفیت عکسها که با موبایل گرفته شده پوزش میخواهم.)



فایل های ضمیمه بند انگشتی
       

طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۸۹/۸/۱۰ عصر ۰۹:۱۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Kassandra, سم اسپید, دشمن مردم, بانو, fery55, marykhosh, الیشا, AbireeJer, ژان والژان, مگی گربه, dered, دایی جان ناپلئون, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, هایدی, مموله, ادگار فروسه
Kassandra آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 72
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۵/۵
اعتبار: 19


تشکرها : 1382
( 736 تشکر در 40 ارسال )
شماره ارسال: #16
RE: برنامه های دهه 60

(۱۳۸۹/۸/۹ عصر ۱۰:۵۸)سروان رنو نوشته شده:  

وای ... نوشته های بچه ها اینقدر قشنگ و خاطره انگیزه که کاش به جای یه دکمه تشکر میشد صد تا تشکر کرد.... mmmm: آدم رو به سفر زمان می بره این نوشته ها ... ashk

منصور جان به سریال راه قدس ( طریق القدس ) اشاره کرد. با اینکه یک سریال تاتری بود اما خیلی جذاب بود. کسی اطلاع دقیقی از این سریال داره ؟ تیتراژش هیچوقت از خاطر بیرون نمیره:

"  ای قدس ... چشم های ما هر روز به سوی تو خیره می شود .... "

جناب سروان رنو عزيز،

با سپاس از رزاي عزيز، در جستجوها به همان سريال سيد جمال الدين اسدآبادي يا به قول اينها حسيني/افغاني هم برخوردم:

http://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%8...http://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%8A%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%81​%D8%BA%D8%A7%D9%86%D9%8A_(%D9%85%D8%B3%D9%84%D)

حالا لطفا فعلا اين يكي را داشته باشيد تا ببينيم براي آن يكي چه پيدا مي شود.


آن قدر شكست خوردم تا راه شكست دادن را آموختم
ناپلئون بناپارت
۱۳۸۹/۸/۱۰ عصر ۱۱:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دشمن مردم, رزا, بانو, fery55, ReRrablebloli, dered, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, هایدی, ادگار فروسه
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8064 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #17
RE: برنامه های دهه 60

(۱۳۸۹/۸/۱۰ عصر ۱۱:۰۲)Kassandra نوشته شده:  

 در جستجوها به همان سريال سيد جمال الدين اسدآبادي يا به قول اينها حسيني/افغاني هم برخوردم:

ایرانیها ادعا دارند سیدجمال ایرانی و زادگاهش شهر اسدآباد همدان بوده است. افاغنه و عربها ادعا دارند سیدجمال افغانی و اهل اسعدآباد افغانستان بوده است. خود سید جمال در کتمان کردن محل تولدش ید طولائی داشت.

به شرق سفر کردم مسلمان دیدم اما مسلمانی ندیدم

به غرب سفر کردم مسلمان ندیدم اما مسلمانی دیدم (سیدجمال - اقبال لاهوری)

(گویندگی منوچهر اسماعیلی بجای سیف الدوله و محمد عبادی بجای دیمیتریوس و محمدعلی دیباج بجای شیخ ابوالبرکات و مرحوم حسین معمارزاده بجای ناصرالدوله در سریال راه قدس فوق العاده بود.... آرم سریال: ... ای دروازه کسانی که به آسمانها رفتند ...)

۱۳۸۹/۸/۱۰ عصر ۱۱:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پدرام, Kassandra, دشمن مردم, رزا, سروان رنو, بانو, fery55, ژان والژان, AbireeJer, لیزاکلبرت, زرد ابری, dered, مگی گربه, دایی جان ناپلئون, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, هایدی, ادگار فروسه
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6636 تشکر در 289 ارسال )
شماره ارسال: #18
RE: برنامه های دهه 60

حال که صحبت مجریان تلویزیونی دهه 50 به میان آمد اجازه میخواهم کمی هم در مورد برنامه های آن دهه صحبت کنم. میخواهم تعدادی از برنامه های تلویزیونی را که در سال 56 از تلویزیون ملی ایران پخش میشد معرفی کنم:

1- در آن موقع تلویزیون دو کانال داشت که برنامه های کانال یک از حدودای ساعت 5 بعدازظهر و برنامه های کانال دو از ساعت 6:30 بعدازظهر شروع میشد. و ساعت خاتمه برنامه های هردو شبکه نیز حدوداً ساعت 11 شب بود.

2- بعضی از برنامه های شبکه اول شامل : اخبار - سریال خیابانهای سانفرانسیسکو - سریال کارآگاه راکفورد - سریال بارتا - برنامه آقای مربوطه - خانه پربرکت - موسیقی محلی - تدریس باله - شباهنگ - سخنوری - خسرو میرزای دوم - قوالی - دنیای خبر - برنامه کودک - سریال ویر جینیایی - جهان موسیقی - راز بقا - سریال وضع اضطراری - مسابقۀ پاسخ چیست - مجله ورزشی - فیلمهای سینمایی ایرانی و خارجی - فستیوال فیلمهای لورل و هاردی - مسابقۀ بگو تا بگم - سریال خانۀ کوچک - نمایش تلویزیونی هفته - سریال مرد نامرئی و ... بود.

3- بعضی از برنامه های شبکه دوم شامل : اخبار و مجلۀ خبری - برنامه کاشفان - سیمای معاصران(مهدی حمیدی شیرازی) - لحظه - عروج انسان - بازی خونه - جوانان در پیکار جام تلویزیون 2 - سریال شاهزاده و گدا - زود،تند،سریع - سریال شرلی بسی - صفحه اول (برنامه ای از مسعود به.نود) -  سریال فضای 1999 - رنگارنگ - ورزش از نگاه دوم - فیلمهای سینمایی (برای مثال در تاریخ 28 مهر 56 ، فیلم برای قهرمان شدن دیر است ساختۀ رابرت آلدریچ با بازی مایکل کین و کلیف رابرتسون) - سفرهای دور و دراز(نادر ابراهیمی) - در محافل هنری - موسیقی ایرانی (کاری از مرکز حفظ و اشاعه موسیقی) - قصه ها و آدمها - کنسرت خوانندگان - سرخ پوستان - کارتون داستانهای قشنگ پروفسور{کسی این کارتون یادش میاد؟} - سریال افسانه های رابین هود - کارتون سندباد - سریال سوئیچ (با بازی رابرت واگنر) - رنگارنگ و ... بود.

ضمناً در آن زمان تلویزیون فیلمهای زیبا و باارزشی نیز نشان میداد که یک نمونه اش در بالا ذکر شد و نمونۀ دیگرش هم فیلم کاپیتان هوراشیو ( رائول والش ) با بازی گریگوری پک و ویرجینیا مایو بود که در تاریخ 10 آذر 56 از کانال دو پخش شد.

به هر حال مرور این برنامه ها و مقایسه آن با برنامه های حال حاضر سیمای ما میتواند به خوبی نشاندهنده عملکرد تلویزیون در این سالها باشد. حال اینکه آیا پیشرفت کرده ایم یا پسرفت قضاوتش با شما!


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۸۹/۸/۱۱ صبح ۰۷:۲۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دشمن مردم, پدرام, سم اسپید, رائول والش, محمد, رزا, سروان رنو, بانو, Kassandra, Jason King, inquisperusetkar, ژان والژان, مگی گربه, dered, Ferina, BATMAN, دایی جان ناپلئون, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, آلبرت کمپیون, ادگار فروسه
منصور آفلاین
آخرین تلالو شفق
*

ارسال ها: 501
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۱۷
اعتبار: 77


تشکرها : 395
( 8064 تشکر در 307 ارسال )
شماره ارسال: #19
RE: برنامه های دهه 60

مشهورترین سریالهای خارجی پخش شده از دو کانال اول و دوم تلویزیون در 10 ساله ی قبل از انقلاب را فقط نام می بریم که هرکدام نیاز به یک مقاله مفصل دارند

خانه کوچک ، آیرونساید ، آخرین مهلت ، سفرهای جیمی ،روهاید ، رامبراند ،جستجو ، خیابانهای سانفرانسیکو، پیشتازان فضا ،بالاتر از خطر ،تارزان ،چاپارل ، لئوناردو داوینچی ،راهبه پرنده ،چیس ، تسخیرناپذیران ، پزشک محله ، جین ایر ، خواهران فضول ، دنیای والت دیزینی ، چشم هاوائی ، خارج از دنیای ناشناخته ، بیگانه ای در رم ، جاد ، خانواده اشتراوس ، جولیا ، زورو ، سوئینی ، زن اتمی ، سوئیچ ، سه تفنگدار ، دکتر کیلدر ، اسب آهنین ، آخرین مهلت ، افسونگر ، اسرار شهر بزرگ ، دارا و ندار ، خانواده والتون ، دود اسلحه ، روح کاپیتان کرک ، زنان هنری هشتم ، انسانها ، دختر شاه پریان ، پیکان سیاه ، سرزمین عجائب ، شکارچی شب ، شفت ، عروج انسان ، هاوائی ، مرد شش میلیون دلاری ، محله پیتون ، گوریلها ، مردان شایلو ، مادام بوآری ، ماوریک ، لارادو ، مرکز پزشکی ، ویرجینیائی ، جایزه بگیر ، نانا ، وکلای جوان ، مدیگان ، مک میلان و همسرش ، فناناپذیر ، مردان شایلو ، غرب وحشی وحشی ، کاشفان ، کلوشمرل و ...

بعضی از ازین سریالها پس از انقلاب و طی سالهای 57 تا 60 هم مجددا روی آنتن رفتند. سریالهائی مانند زورو ، خانه کوچک و یا کاراگاه سوئینی (با صدای فوق العاده مرحوم معمارزاده) و زندگی لئوناردو داوینچی با صدای بی همتای لطیف پور

مدتهاست دوستان علاقمند به دوبله بدنبال فیلمهای کلاسیک هستند. تاکید میکنم فیلمهای دوبله. وقت آن رسیده است که دوستان این کافه از طریق دوستان خود یا به هر طریقی که میتوانند به دنبال سریالهایی که نام بردم باشند. البته تعدادی از آنها مثل زورو یا مرد شش میلیون دلاری به شکلی ناقص در دسترس هست اما کفایت نمیکند. گاهی دوبله هائی بسیار حیرت انگیزتر از فیلمهای کلاسیک ، در سریالهای خارجی پیش از انقلاب خاک میخورد و کسی آنها را بیاد نمی آورد. بدون شک احیای این سریالها و دسترسی به آنها یاد و خاطره صداهائی را زنده خواهد کرد که دیگر در میان ما نیستند و یا اگر هستند خود نیز چنین نقشهائی را بیاد ندارند.اگرچه همه این سریالها در آرشیو تلویزیون در حال پوسیدن است اما به نظر می رسد میشود از منابع خارج از کشور که افرادی علاقمند آنها را زمانی ضبط کرده باشند بیرون کشید و به دست علاقمندان رساند.

به شخصه قسمت خاصی از سریال دنیای والت دیزنی را بیاد می آورم با عنوان روح مرداب سایس پٍرٍست (که برای بار دوم و چندین بار در سالهای 58 تا 61  روی آنتن برنامه کودک رفت)  .قصه ای عجیب... پسرکی در منطقه مرداب جنگل گم میشود. موجودی با هیبتی مخوف با موهائی بلند که چهره اش زیر موها پنهان است پسرک را می رباید.  پسرک رفته رفته با او که شانزده سال  است با کسی حرف نزده ارتباط برقرار میکند... خانواده پسر تمام جنگل را برای یافتنش زیرو رو میکنند اما نتیجه ای نمی گیرند... در نهایت آن مرد براثر گزش مار میمیرد و پسرک به آغوش خانواده باز می گردد...

سریالی با عنوان پینوکیو در اوایل دهه 60 از تلویزیون پخش شد که کارتون نبود بلکه پینوکیوی آن پسرکی زیبا رو در حد 10 ، 12 ساله بود. پری آن دخترکی زیباتر بود.. .گربه نره و روباه آن دو مرد خبیث بودند که دائم موجبات آزار پسرک را فراهم می کردند... سریال که هر قسمتش بین نیم تا یکساعت به طول می کشید به نظرم یک سریال ایتالیائی بود که هرگز در پخش تکرار نشد یا من ندیدم

۱۳۸۹/۸/۱۱ عصر ۰۶:۵۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سم اسپید, اسکورپان شیردل, پدرام, پایک بیشاپ, رزا, دشمن مردم, سروان رنو, بانو, Kassandra, fery55, roobi, ReRrablebloli, posal2201, ژان والژان, AbireeJer, مگی گربه, Serendi, dered, دایی جان ناپلئون, هاكلبري فين, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, جیمز باند, مموله, مهدی مولایی, ادگار فروسه
پایک بیشاپ آفلاین
سردسته این گروه خشن
***

ارسال ها: 100
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱۲/۶
اعتبار: 21


تشکرها : 1157
( 841 تشکر در 66 ارسال )
شماره ارسال: #20
RE: برنامه های دهه 60

(۱۳۸۹/۸/۱۱ عصر ۰۶:۵۲)منصور نوشته شده:  

مشهورترین سریالهای خارجی پخش شده از دو کانال اول و دوم تلویزیون در 10 ساله ی قبل از انقلاب را فقط نام می بریم که هرکدام نیاز به یک مقاله مفصل دارند

خانه کوچک ، آیرونساید ، آخرین مهلت ، سفرهای جیمی ،روهاید ، رامبراند ،جستجو ، خیابانهای سانفرانسیکو، پیشتازان فضا ،بالاتر از خطر ،تارزان ،چاپارل ، لئوناردو داوینچی ،راهبه پرنده ،چیس ، تسخیرناپذیران ، پزشک محله ، جین ایر ، خواهران فضول ، دنیای والت دیزینی ، چشم هاوائی ، خارج از دنیای ناشناخته ، بیگانه ای در رم ، جاد ، خانواده اشتراوس ، جولیا ، زورو ، سوئینی ، زن اتمی ، سوئیچ ، سه تفنگدار ، دکتر کیلدر ، اسب آهنین ، آخرین مهلت ، افسونگر ، اسرار شهر بزرگ ، دارا و ندار ، خانواده والتون ، دود اسلحه ، روح کاپیتان کرک ، زنان هنری هشتم ، انسانها ، دختر شاه پریان ، پیکان سیاه ، سرزمین عجائب ، شکارچی شب ، شفت ، عروج انسان ، هاوائی ، مرد شش میلیون دلاری ، محله پیتون ، گوریلها ، مردان شایلو ، مادام بوآری ، ماوریک ، لارادو ، مرکز پزشکی ، ویرجینیائی ، جایزه بگیر ، نانا ، وکلای جوان ، مدیگان ، مک میلان و همسرش ، فناناپذیر ، مردان شایلو ، غرب وحشی وحشی ، کاشفان ، کلوشمرل و ...

با تشکر از منصور عزیز، سریال Wanted! Dead or alive هم با بازی "استیو مک کویین" پخش میشد (شاید همان جایزه بگیر فهرست شما باشه) که سالها بعد (اواخر دهه 70) از شبکه تهران، با دوبله جدید (اگه اشتباه نکنم با صدای "والی زاده" به جای "استیو") پخش شد.


هر کی جم خورد، بکشش!
۱۳۸۹/۸/۱۱ عصر ۰۸:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سم اسپید, رزا, دشمن مردم, Kassandra, ReRrablebloli, گروهبان دودو, زرد ابری, dered, ریچارد, گولاگ, واتسون, هایدی, بانو الیزا, مموله, مهدی مولایی, ادگار فروسه
ارسال پاسخ