عزیزی نوشته بودند نام، پدر پسر شجاع چرا پدر پسر شجاع بوده!
خب عزیز من، شما كل فرهنگ عربی رو زیر سوال بردید با این سوالتون، شما ندیدی می گن مثلا ابو حامد؟ یعنی بابای حامد، یا مثلا ابو خلیل، یعنی بابای خلیل، اینم فكر كنم عربیش بوده "ابو ابن شجاع" كه نهایتا در فارسی به دست ما رسیده "پدر پسر شجاع"
یعنی كارتونو تو ژاپن ساختن، به امارات فروختن، بعد ایران لب مرز آنتن گذاشته از تلوزیون امارات گرفته ترجمه ش كرده، شده اینكه شما دیدید! البته راستش شك دارم اون موقع امارات تشكیل شده بود یا نه!
عزیزان دیگری، خواسته بودند پشت صحنه كارتون های دیگر را بازگو كنیم، كه انشالله با این سری از وقتی بچه بودیم ها، كلا موضوع ناموسی سریال ما بچه بودیم حل می شود، از سری بعد باز هم افشا گری داریم به امید خدا، اگر عمری باقی بود.
×××
عجالتا نوستالوژی بازی شماره چهار را ملاحظه بفرمایید تا شماره بعد. لطفا سوالات تخصصی خود رادر خصوص دوران كودكی با ما در میان بگذارید، نام خود را فراموش نكنید تا به نام شما جواب داده شود.
همچنان به خاطرات دوران شیرین كودكی می پردازیم.
زنگ تفریح
آقا ما شانس نداریم. قبل از ما و بعد از ما مدرسه ها خلوت بودن، سر ما مدرسه نبود كه، صف پر كردن اطلاعات خانوار بود. حیاط مدرسه 150 متر، 300 تا بچه ریختن توش. هیچی، نتیجه این میشد كه تا یكی میومد بدوه، میخورد به یكی دیگه سرش می كشست. برای همین باید زنگ تفریحا میشتسیم گوشه دیوار.
ولی ما همون گوشه دیوارم بازیمونو می كردیم. (تا چش ناظم با اون شیلنگ گازش در بیاد) خوراكی هم می خوردیم. اتفاقا با هم مبادله كالا به كالا هم می كردیم. خوراكی زنگ تفریح، معیار دقیق و مناسب مایه دار بودن بچه ها بود. اونایی كه هیچ پوس كنده و لقمه شاهی نون پنیر داشتن، معمولا زیاد مایه دار نبودن. مایه دارا خوراكی خارجی می خوردن.
خوراكیا چی بود؟ فك كردید داریم از شكلات M&M یا كیندر و.. میگیم؟ خیر... خوراكی های دوران ما عبارت بودند از: چیپس آزادی(و اكباتان) كه شامل یه پلاستیك دراز بود و توش یه ذدره چیپس داشت، سرشم با یه مقوا مگنه می كردن.
كیك های لی لی پوت و كام و در بعضی مواقع تی تاپ
شكلات كیت كت(یا تك تك) بعدها با گسترش تكنولوزی های روز دنیا، شكلات ما(یا گاوی) هم داشتیم.
آدامس: خروس همیشه صدر نشین بود، بعد از خروس شیك، بعد از شیك آدامس رنگی(یا بادكنكی) بعدها آدامس خرسی هم اومد، این آدامس خرسی خیلی كاربرد داشت، خودشو می خوردی، پستشو تف میزدی، میمالیدی به گوشه لپت، بعغد قاطیش میكردی، دیر میومدی مدرسه می گفتی آقا اجازه، سرمون خورده بود به میز(ارواح خیكتم ناظم باور می كرد)
پفك، پفك چیز كمی نبود، در دو نوع 2 تومنی و 5 تومنی. این چی توز میمون وقتی نیومده بود، همه پفكا این شكلی بودن.
اون مایه دارا، اون خیلی مایه دارا، پاستیلم میاوردن، در زیر تنوع پاستیل ها را مشاهده می فرمایید( جنگی، نوشابه ای)
بیسكویت مادر، باغ وحشی، دیجستیو، رنگارنگ، اسمارتیز مروارید و... از سایر خوراكی های محبوب ما بود.
وسایل بهداشتی
هی روزگار، امكانات نبود كه. فك كردید انقد مایع صابون بود همه جا؟ نه...مجبور بودیم با خودمون صابون ببریم مدرسه.
از اونجا كه احتیاج پدر اختراعه، همون موقع یه سری صابون هایی اختراع شد به نام "صابون ورقه ای" این صابون ورقه ای ها مخصوص مدرسه بود، اصلا صابون نبود چون! سبز رنگ بودن و یك ورقه می كندیم و خیر سرمون ارواح شیكممون دستامونم تمیز میشد.
بد بختی رو ببینا.... خب من میخوام شب مسواك بزنم، آقا مجبور می كردن مدرسه مسواك بیاریم.
حالا داشته باش، ته كیفمون خیس می شد، خمیر دندون وا می رفت، این مسواك كثیف می شد ته میز با آشغال تراش و تیكه نون و كاعذ پاره و پرز كیف و چرك و ... اون ته كیف قاطی می شد، بعدشم می زدیم به دندونامون، چه بهداشتی داشت، اینو من نفهمیدم.
لیوان هم داشتیم تازه، یعنی بدون این وسایل تو مدرسه رات نمی دادند. لیوان های ما در دو سبك كتابی و جمع شو عرضه می شد. بعدها تكنولوژی پیشرفت كرد، روی لیوان كتابی ها عكس پدر پسر شجاع(كه ذكر خیرشون هم بود) درج می شد.
دستمال... هان... این دستمال برای خودش حكایتی داشت. دستمال كاغذی برای قشر مرفه خاك تو سر معتاد جامعه بود. ما ها یه سری دستمال مامانمون برامون می دوخت، گوشه شم می نوشت "میثم فردآور-كلاس دوم/ب)
سرتونو درد نیارم، با این دستمال ما توالت می رفتیم، دستمونو پاك می كردیم، دهنمونو پاك می كردیم، كتك می خوردیم اشكمونو پاك می كردیم، زمستون می شد فرتق از دماغا را می افتاد، سبز سبز پاك می كردیم. در انتهای دوره های 3-4 روزه هم البته می شستیم.
بازی ها
دنیای بازی و .. رو كه بی خیال(البته بیرون مدرسه هم بالا بلندی هم خر-پلیس بازی می كردیم، هم زو، حتی گوشه بازیم می كردیم) اما تو مدرسه به دلیل كمی جا، معمولا نشستنكی بازی می كردیم. بازی ها عبارت بودند از: نون بیار كباب ببر، بغلی، بده بغلی، نمكدون(یه ورقه رو تا می زدیم و روش اسم می نوشتیم)
كشور بازی: روی یه ورقه اسم كشورا رو می نوشتیم، بعد هر كسی با خودكار از یه كشور می رفت یه كشور دیگه، وقتی رفت به بعدی می گفت مثلا از انگلیس برو آلمان، بعد از رد خودركارش می خورد به بقیه می سوخت.
فوتبال كاغذی: كه از اسمش معلومه، یه زمین فوتبال می كشیدیم، بعد با یه توپ كاغذی اندازه نخود میزدیم تو دروازه هم، هر كی سه حركت داشت
اسم-فامیل، نقطه بازی و... هم از جمله بازی های دوران كودك ما بود.
بیرون از مدرسه تفریحات دیگه ای هم داشتیم، از جمله كارت بازی، تصویر این كارت ها رو در زیر می بینید.
عكس بازی هم می كردیم، یه سری آدامس هایی بودن توش عكس بازیكنای فوتبال داشت، اینا رو به پشت می چیدیم رو هم(همه رو) هر كی مثلا ده تا میذاشت وسط، بعد نوبتی با دست می زدیم رو جمع عكس برگردونا، هر چی عكس بر میگشت، مال كسی بود كه زده. بعضیا جر می زدن نامردا، كف دستشونو تف می زدن، یا دستشونو پیاله می كردن، بیشتر میومد بالا.
مار پله و منچ هم از دیگر تفریحات سالم ما بود، كه احتمالا نیازی به توضیح نداره.
دبستانمون كه تموم شد، اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70، دیگه مملكت كامپیوتری شد و آتاری به میدان آمد. یه تار موی گندیده ش می ارزه به هزارتا پلی استیشن امروزی.
یه هواپیما داشت تو حافظه ش، قیامت به خدا....
سایر بازی ها هم عبارت بودند از: زیر دریایی، دزد و پلیس، اسكی، بوكس و...
دسته خلبانی رو بگو، كه به دلیل هیجان بالای بازی كنان، زرت و زرت میشكست، یدكیشم فقط تو پشت شهرداری(حوالی میدان امام خمینی فعلی) می فروختن.
بعدا فیلماشم اومد، ولی هیچی هواپیماش نشد.
همه هم دوره های ما، میدونن اون دوران امكانات كم بود. اما محفل بی ریاست، غریبه هم نیست. هممون حاضریم دنیا رو بدیم، یه روز برگردیم به اون دوران، جای این كامپیوتر و لپ تاپ، یه تلویزیون 24 اینچ و یه تلوزیون رنگی و یه اتاری داشته باشیم.
یا جای این شیرای چینی پلاستیكی امروز، بازم یه شیشه شیر صفی بخوریم لذتشو ببریم.
برای اینكه كمی دوز علمی مطلب رو زیاد كنیم(علمی كه نداشت اصطلاحا برای اینكه كلاس بگذاریم) بخشی از پروژه آتاری رو هم در اینجا ذكر می كنیم.
شاید شما هم یه وقتی هواپیما بازی كردید!
این بازی اصلا اسمش بوده، River Raid اما ما با نگاه بومی كننده مون لقب “هواپیما” به اون دادیم و هنوز هم می گیم هواپیما.
هواپیما، در سال 1982 توسط یكی از طراحان كمپانی اكتیویشن (سری بازیهای Call of duty از محصولات اخیر این كمپانی هستند)برای دستگاه های آتاری طراحی شد.
خانم كارول شاو Carol Shaw كسی بود كه با كدنویسی این برنامه، خاطرات دوران كودكی خیلی ها را در دنیا رقم زد.
عمرا فك میكردید مخترع هواپیمای آتاری این شكلی باشه؟
جالب است بدانید كه در سال 1984 “دپارتمان مطبوعات مضر برای نوجوانان” در آلمان اعلام كرد این بازی به دلیل اینكه یك روحیه شبه نظامی در كودكان ایجاد می كند، آنها را به تخریب تشویق میكند، تفكرات غیرمعمول را برمی انگیزد و روحیه تهاجمی و نهایتا مشكلات جسمی نظیر سردرد ایجاد میكند، برای اطفال مناسب نیست. این ممنوعیت تا سال 2002 در آلمان ادامه داشت
در اینجا، پس از نوشتن حدود 2000 كلمه، این بخش را نیز به پایان می بریم و برای شما آرزوی موفقیت می كنیم. تا قسمت بعدی خداحافظ
در قسمت بعدی خواهید دید و خواند....
منبع: آینده نیوز