به نام خداوند بزرگ
با سلام خدمت دوستان فرهیخته و گرامی
در بین گشت و گذار بین فایل های تصویریم به صدای دوست داشتنی دکتر محمود فاطمی برخوردم.
چون به شخصه اطلاع چندانی از ایشان نداشتم و همچنین در بخش دوبله کافه هم شرح حالی از ایشان پیدا نکردم شروع به سرچ در اینترنت کردم. که به مصاحبه ای تقریبا قدیمی با ایشان توسط روزنامه جام جم برخوردم که نکات جالب بسیاری داشت. در اینجا این مصاحبه را تقدیم به دوستان فرهیخته ام میکنم تا بیش از پیش به هنرمندان بزرگ این مملکت افتخار کنیم.
دلیل گفتگو به خاطر پخش سریال "پزشک دهکده" هست که دکتر فاطمی در آن به گویندگی پرداختند.(به شخصه این سریال رو دوست نداشتم!! شاید قصه های جزیره توقعم رو بالا برده بود!!!)
تاریخ چاپ 22 خرداد ماه 1382 ، منبع: جام جم آنلاین ، مصاحبه کننده: محمد رضا کلانتر
یک در خواست هم از دوستانی که در ویکی پدیا دستی بر آتش دارند، دارم و اون اینکه با استفاده از همین منبع ، یک صفحه برای این دوبلور ارزشمند کشورمون در ویکی پدیا تاسیس بفرمایند.ممنون از همه بزرگان
گفتگو با دکتر محمود فاطمي دوبلور فيلم هاي مستند و داستاني
برايمان جالب بود که بدانيم چگونه يک پزشک - با وجود گرفتاري هاي فراوان - دوبلور شده و سالهاست که در عرصه دوبله فعاليت مي کند؛ البته تضادي ميان کار هنري و ساير کارها وجود ندارد.همان طور که وکيل دوبلور (پرويز بهرام) ، قاضي منتقد (جواد طوسي) و پزشک منتقد (اميد روحاني ، ملک منصوراقصي)
وجود دارد ، پزشک دوبلور نيز وجود دارد. به سراغ دکتر محمود فاطمي رفتيم . مي دانستيم که او در دوبله مستند، فعال است ؛ اما نمي دانستيم او از زمانهاي قديم تاکنون در چند اثر داستاني معروف از جمله سريال هاي «مک ميلان و همسر» ، «پيتون پليس» ، «دايي جان ناپلئون» و «امام علي (ع)» نيز گويندگي کرده است .(جمله اضافی از طرف بنده: همچنین نقش "قیصر روم" در دوبله بی نظیر "محمد رسول الله"). تا اين که «پزشک دهکده» پخش شد و کنجکاوي ما بيش از گذشته تحريک شد که بدانيم اين پزشک دوبلور کيست . دکتر فاطمي جداي از پزشک و دوبلوربودن از جمله بينندگان پروپاقرص تلويزيون - تنها دوبلوري که افتتاح شبکه آفتاب را به ما تبريک گفت - و از دوستداران جدي زبان فارسي نيز هست ؛ البته نه از آن کساني که به جاي کامپيوتر، رايانه به جاي سوبسيد، يارانه و به جاي ترمينال ، پايانه به کار مي برند؛ بلکه از کساني است که به کاربرد درست کلمات اعتقاد دارد. وي همچنين اهل مطالعه آثار آندره ژيد فالکنر سارتر نيز هست . آنچه در پي مي آيد، حاصل گفتگوي ما بااوست .
گفتگو را با تاريخ تولدتان آغاز مي کنيم.
بنده متولد 29آبان 1320 در تهران هستم . در خانواده اي نائيني که بيشتر ساکن اصفهان بودند، به دنيا آمدم . پدرم ، پروفسور فاطمي ، اولين استاد رياضي ايران بودند و بسيار عاشق کارشان که سعي مي کردند وظيفه شان را به نحو احسن انجام دهند. من و خواهر و برادرهايم هم عشق به کار و درست زندگي کردن را از ايشان آموختيم .
در دوران کودکي و نوجواني در کجا درس خوانديد؛
در دبستان هاي 15بهمن و ابن يمين تهران درس خواندم و هميشه جزو 3نفر اول کلاس بودم . دوران دبيرستان را در البرز گذراندم و پس از سيکل رشته طبيعي را انتخاب کردم ؛ البته به رياضي هم علاقه داشتم ؛ اما متاسفانه در سال دوم دبيرستان در درس جبر تجديد شدم که اثر بدي بر من گذاشت.
چرا در دانشگاه ، رشته داروسازي را انتخاب کرديد؛
چون براي ساير رشته هاي پزشکي ، مي بايست 7 تا 10 سال درس مي خواندم ؛ اما دوره داروسازي 5سال بود و زودتر وارد کار مي شدم .
اولين جرقه هاي کار هنري چه زماني زده شد؛
در سالهاي آخر دبيرستان ، معلم يکي از کلاسهاي فارسي هر چند وقت يک بار از بچه ها مي خواست که هر چه دوست دارند؛ بگويند و هر کاري دوست دارند، انجام دهند. يکي از بچه ها به نام حميد عاملي - که بعدها گوينده راديو شد - با صداي بسيار خوبش چيزهاي شنيدني تعريف مي کرد و يا انتقادها را بيان مي نمود. من دوست داشتم شخصيت هاي راديويي را تقليد کنم و يا براي بچه ها داستان و لطيفه تعريف کنم و با انجام دادن حرکاتي آنها را بخندانم ؛ البته در همين دوران در يک نمايش مدرسه اي هم بازي کردم.
در اين دوران چقدر فيلم مي ديديد؛
بسيار زياد. بخصوص با برادرم خيلي سينما مي رفتم . فيلمهاي پليسي را بيشتر دوست داشتم و بعد فيلمهاي کمدي را؛ البته من الان هم زياد تلويزيون مي بينم .
کارهايي را که در دبيرستان انجام مي داديد؛ الان نيز ادامه مي دهيد؛
بله . در دانشکده هاي داروسازي آن زمان ، چند ماه پس از شروع کلاسها، مراسم زيبايي برگزار مي شد به اسم بلوزپوشان که طي آن دانشجويان رسما روپوش سفيد به تن مي کردند. براي اين مراسم چيزي شبيه همان کار دبيرستان را مي خواستند و به دانشجويان گفتند هر کسي هر کاري بلد هست ، ارائه کند. من تقليد 2نفر از استادهايمان را انتخاب کردم . هنگامي که مراسم شروع شد، پشت ميکروفن روپوشي را وارونه به تن کردم و روي 2چهارپايه ايستادم . ابتدا شيوه خاص حرف زدن دکتر سعيد اعتصامي - برادر پروين اعتصامي - استاد فيزيولوژي را تقليد کردم و بعد اداي دکتر قريب ، استاد فيزيک را درآوردم که بسيار تند حرف مي زد و درس مي داد.
واکنش آنها چه بود؛
جمعيت بسيار خوششان آمد و خنديدند. آن دو استاد هم خنديدند؛ اما خنده شان تلخ بود و در پايان ترم به من نمره 10 دادند که کمتر از حقم بود. دکتر مهدي نامدار، رئيس دانشکده داروسازي و از استادان هنرستان هنرپيشگي از کار من بسيار خوشش آمد و لذت برد. او من را بسيار تشويق کرد و گفت که حتما يا به راديو بروم يا هنرپيشه بشوم . او به من گفت که استعداد دارم و هم به کار داروسازي بپردازم و هم کار هنري ام را ادامه دهم . خودش را مثال زد که هم استاد داروسازي بود و هم استاد هنرپيشگي .
اما شما نه به راديو رفتيد و نه بازيگر شديد؛ بلکه سر از دوبله درآورديد.
من از اولين موقعيتي که پيش آمد و مربوط به کار مورد علاقه ام بود، استفاده کردم . اواخر سال دوم دانشگاه (سال 1341) بودم که در روزنامه ها آگهي دادند به دوبلور نياز دارند. به استوديوي البرز رفتم که مرحوم محمدباقر توکلي در آنجا فيلم دوبله مي کردند. از جمع حدود 24نفري که رفتيم ، پس از مدتي فقط من ماندم ؛ زيرا بقيه سعي مي کردند صداي دوبلورهاي باسابقه را تقليد کنند و به اين حرف مرحوم توکلي توجه نمي کردند که مي گفت : «آقا! سعي کن خودت باشي ، صداي خودت باشه» اما من اين گونه نبودم ؛ البته پيش از آن تقليد صدا مي کردم ، اما در دوبله تقليد نکردم .
از زماني که به استوديو رفتيد تا زماني که نقش گفتيد ، چقدر طول کشيد؛
تا مدتي فقط به گويندگي ديگران نگاه مي کرديم . بعد تمرين کرديم و به جاي نقشهاي فيلمهايي که قبلا دوبله شده بود؛ حرف مي زديم و مديران دوبلاژ ايرادهايمان را برطرف مي کردند. ماه چهارم يا پنجم در صحنه هاي شلوغ فيلمها، همهمه مي کرديم . از ماه ششم به بعد کم کم جمله گويي شروع شد و مثلا يک يا 2جمله يک خطي در يک فيلم مي گفتيم . من تا 3ماه فقط با آقاي توکلي کار مي کردم و بعد ايشان من را به آقاي خسروانه و آقاي زماني و ديگران معرفي کردند. اين شکل کار تقريبا يک سال و نيم طول کشيد و در اين مدت نقشهاي من به نصف صفحه و بيشتر هم رسيد.
اولين نقش بزرگتان چه بود؛
نقشي که ريچارد اندرسون در سريال بسيار طولاني «مرد 6ميليون دلاري» بازي مي کرد و رئيس لي ميجرز بود؛ البته من تيتراژ و گفتار ابتداي سريال را نيز مي گفتم که بين بچه ها و جوانها خيلي گل کرده بود. آنهايي که مي دانستند گوينده اين سريال من هستم ، هر وقت من را مي ديدند مي خواستند تا آن چند خط را برايشان بگويم .
اين مجموعه را چه کسي دوبله مي کرد؛
ابتدا آقاي ماني در استوديو گويا و بعد خانم علو دوبله کرد؛ البته من پيش از اين زمان در بهمن 1344 از پايان نامه دکترايم دفاع کردم و به سربازي رفتم . هنگامي که بازگشتم از 7دي 1346 در بهداري تهران مشغول شدم . 8سال در اينجا کار کردم و در اين مدت «مرد 6ميليون دلاري» ، «زن اتمي» و چند سريال ديگر دوبله شد.
اولين نقش بزرگتان در فيلمها چه بود؛
يکي از اولين نقشهاي بزرگم در فيلم «معشوقه بوبه» بود که آقاي زماني دوبله مي کرد. نقش اول آن را کلوديا کارديناله بازي مي کرد و نقش من ، دست کم نصف آن بود.
چگونه مستندگو شديد؛
آقاي هوشنگ لطيف پور آن زمان ، مستند زياد کار مي کرد و به خاطر تحصيلاتم ، حدود سال 1349 ، از من دعوت کرد تا در دوبله مستندها همکارش باشم . ابتدا با نظارت ايشان فقط گويندگي مي کردم ؛ اما بعد که به کارم اعتماد پيدا کرد، چندين مستند کوتاه و بلند را خودم دوبله کردم . از جمله يک مجموعه 14قسمتي آلماني درباره آزمايشگاه که دوبله اش بسيار خوب از کار درآمد و من و گوينده آن بسيار تشويق شديم .
به ياد داريد موضوع مستندهاي آن زمان چه بود و چه کساني دوبله مي کردند؛
آن زمان هم همه نوع مستندي دوبله مي شد. خود من براي آقاي لطيف پور در مستندهاي «ستاره شناسي» و «دانستني هاي زيست شناسي» ، براي آقاي ممدوح در «حيوانات در باغ وحش» و براي آقاي ماني در «دنياي ورزش» گويندگي کرده ام . در يک سريال مستند هم به جاي ژاک کوستو حرف زده ام . آقاي رسول زاده هم مستند دوبله مي کردند. درمجموع تاکنون در 10هزار اثر مستند گويندگي کرده ام و نيمي از آنها را خودم دوبله کرده ام .
درباره فعاليت هاي شما در 20سال اخير صحبت کنيم . ظاهرا اوايل دهه 60 شمسي مدتي در دوبله فعاليت نمي کرديد؛
من در 2دوره عمدا فعاليت هايم را کم کردم . از زمان پيروزي انقلاب تا حدود 4سال کار دوبله را کمتر انجام دادم ؛ زيرا کار کم بود و بسياري از همکارانم که دوبله تنها شغلشان بود بيکار بودند؛ اما من شغل و حقوق ثابت داشتم . دوره بعدي اوايل دهه 70 بود که به دليل شغلم فرصت نمي کردم کار دوبله انجام دهم و فقط گاهي پنجشنبه ها و روزهاي تعطيل به سراغ دوبله مي رفتم.
پس کارهايتان يک مقدار تاثير منفي در يکديگر گذاشته اند؛
نبايد گفت تاثير منفي . در هر صورت دلشوره و اضطراب وجود داشت . مثلا هنگامي که در آزمايشگاه بودم ، دلشوره داشتم ، سعي مي کردم زودتر آزمايش هايم را انجام بدهم و در فرصت چند ساعته اي که داشتم براي دوبله به استوديو بروم و برگردم . اين دلشوره و اضطراب طبيعي بود؛ اما هيچوقت نگذاشتم کارهايم بر يکديگر تاثير منفي بگذارند؛ البته مديران دوبلاژ هم با من همکاري مي کردند. مثلا آقاي مدقالچي نقش ثابتي را در سريال «دکتر کوئينسي» برايم در نظر گرفتند و گويندگي من را به حدود ساعت 2بعدازظهر موکول کردند. من هر وقت که قرار بود اين سريال دوبله شود، از محل کارم در شهرري خودم را به استوديوهاي تلويزيون در خيابان جام جم مي رساندم و در دوبله حاضر مي شدم ، حتي تا آنجايي که ممکن مي شد؛ پنجشنبه ها کار مي کردند تا من هم در دوبله باشم.
تاثير مثبت چطور؛
شايد خيلي ها تعجب کنند که چطور يک پزشک ، دوبلور شده است ؛ اما به نظر من عجيب نيست . من دوبله را واقعا دوست دارم و اين کار باعث شده که زندگي ام و شغلم خشک و بي روح نباشد. به قول دکتر ملک منصور اقصي علاقه به هنر، روح آدم را تلطيف مي کند و در زندگي و حرفه آدم اثر مي گذارد. از طرفي از اطلاعات شغلم در دوبله استفاده مي کنم تا بخصوص در آثار مستند، هيچ چيز را اشتباه نگويم .
ظاهرا همکارانتان هم از اطلاعات شما استفاده کرده اند. مثلا در «پزشک دهکده» و «ميزان خطا».
بله . خوشبختانه همکارانم به من و اطلاعاتم اعتماد دارند و اگر چيزي در زمينه هاي پزشکي و يا ساير موضوعات غلط بوده است و تذکر داده ام ، از من پذيرفته اند. خيلي وقتها هم خودشان آمده اند و پرسيده اند. خانم شکوفنده هم تا حالا چندين بار درباره مسائل پزشکي از من سوال کرده اند. اگر جواب را مي دانستم گفته ام و اگر نمي دانستم ، جستجو کرده و پيدا کرده ام . من از اين که در فيلمها و سريال ها کلمه اي چه از نظر پزشکي و چه از نظر زبان فارسي اشتباه گفته شود، ناراحت مي شوم .
اکنون که صحبت «پزشک دهکده» به ميان آمد ، کمي درباره نقش «هورس» بگوييد.
من پيش از «پزشک دهکده» هم براي خانم شکوفنده گويندگي کرده بودم ؛ البته در چند فيلم سينمايي . بنابراين وقتي اين سريال پيشنهاد شدنه تنها تعجب نکردم ؛ بلکه بسيار استقبال هم کردم . نقش «هورس» زيبا و دوست داشتني است . بخصوص که او آدمي ساده و بي غل و غش است . براي گويندگي به جاي او سعي کردم صدا را بيشتر از دهان بيرون بدهم ؛ چون چنين صدايي نازکتر و تيزتر از صدايي است که از داخل سينه مي آيد.
نقش «هورس» و «مرد شش ميليون دلاري» از لحاظ حجم چه تفاوتي با هم داشتند؛
نقشي که در «مرد 6ميليون دلاري» گفتم ، هم از نظر حجم کار و هم از نظر مدت خود سريال طولاني تر بود؛ اما «هورس» جالبتر است و آن را بيشتر دوست دارم .
2پرسش پاياني اين گفتگو؛ اول اين که در جايي خوانده ام در دانشکده هاي پزشکي خارج با داوطلبان گفتگو مي کنند و هر چيز اضافه تري که بدانند مثلا موسيقي ، ورزش يا ساير هنرها امتياز حساب مي شود. آيا در ايران هم چنين است؛
خير ، اما اگر باشد خيلي بهتر است ؛ زيرا پزشک ديد وسيع تري پيدا مي کند و به محيط اطراف خود دقيق تر نگاه مي کند و در نتيجه کارش را بهتر انجام مي دهد. بخصوص آن رابطه غيرپزشکي اي که با بيمار خود برقرار مي کند، نتيجه درخشاني در پي خواهد داشت .
دوم ، سخن پاياني؛
کار ما 2مشکل اساسي دارد: يکي بحث مترجمان است که مدير دوبلاژ نبايد وقتش را براي درست کردن ترجمه ها تلف کند. او بايد به مسائل فني کار سينک زدن ، انتخاب و هدايت گويندگان بپردازد که متاسفانه الان چنين نيست و ديگري مساله بيمه و دستمزد گويندگان است . گويندگان بايد بيمه کامل شوند و افزايش دستمزهايشان با افزايش هزينه ها تناسب داشته باشد. با اين مشکلات ، عشق ، استعداد و استمرار باعث پايداري ما مي شود. اميدواريم مشکل دوم هر چه زودتر حل شود. درباره مشکل اول هم اميدوار بودن بي فايده است .