(۱۴۰۰/۹/۸ صبح ۰۱:۲۶)رابرت نوشته شده:
در پستهای قبل به عرض رساندم که:
در بهمن ۱۳۷۴ با امید، انگیزه و اشتیاق فراوان، مشغول تحصیل در رشته تولید (گرایش برنامهسازی تلویزیونی) دانشکده صدا و سیما شدم.
پس از پایان تحصیلات، با عنوان رسمی کارگردان -و البته با شغلهای متفاوت کارگردانی، تصویربرداری، تدوین و نویسندگی- در واحدهای مختلف معاونتهای سیاسی، استانها و سیما فعالیت کردم.
به طور خلاصه طی این سالها در هر سه بخش اصلی تولید، تأمین و پخش برنامه تلویزیون تجربه کسب کردم و در شوراهای مختلف عضویت داشتم.
همیشه مقایسه اوضاع نظم، ترتیب، رعایت امور اداری-تشریفاتی و بوروکراسی بین ما و کشورهای مترقی، باعث افسوس و حتی خشم من بوده است!
مخصوصاً در دوره اشتغال در صدا و سیما، حضور در جلسات متعددِ بیهوده و وقتگیر ما را از انجام امور روزانه تخصصی و وظیفه سازمانی بازمیداشت. (در پستهای ۳۵، ۳۶، ۳۷ و ۳۸ همین تایپیک به نمونههایی از جلسات بیهوده و پر هزینه پرداختهام.) این در حالیست که شرکتهای خارجی، اهمیت فراوانی برای وقت قائل بودند، تا آن حد که برنامه ملاقات با آنها بر اساس دقیقه تنظیم میشد و اصولا اهل شرکت در جلسات بیهوده و غیرکاربردی نبودند.
به دوستان خواننده توصیه میکنم حتما نوشتار کوتاه جناب دکتر محمد فاضلی را در خصوص جلسات بیهوده بخوانند که یکی از مشکلات بزرگ ادارات و سازمانها و مانع پیشرفت جامعه ماست. (اینجا)
در ادامه، بیشتر به مقایسه نوع برخورد بعضی شرکتها و کمپانیهای خارجی با شرکتها و افراد حقیقی و حقوقی دیگر میپردازم.
اول بگویم که خوشبختانه یا متأسفانه، شرکتهای مستقر در کشورهای عربی و ترکیه، بیشتر حالت واسطه و کار چاقکن! داشته و از تحریم جمهوری اسلامی، بهرهبرداری میکردند. آنها سالها با ادعای داشتن رایت خاورمیانه (Middele East) آثار سینمایی هالیوود، مبالغی را از سیمای جمهوری اسلامی دریافت کرده و بعدتر معلوم میشد که این عمل آنها غیر قانونی بوده و در واقع قلابی بودهاند! در مجموع سیستم اداری و نظم و ترتیب شرکتهای ترکیهای، بعضی از کشورهای آفریقایی و بیشتر شرکتهای عربی، اگر بدتر از مسئولان تلویزیون ایران نبود، بهتر هم نبود!
اما درمورد کمپانیهای اروپایی و آسیای دور، داستان کاملاً متفاوت بود. در آن دوره، خرید فیلمها و سریالهای کرهای رشد چشمگیری یافته و ما شاهد نوع مراوادات سیستماتیک، رفتار مؤدبانه -اما منظم- آنها بودیم. دوستانی که قبل از ما بیشتر با ژاپنیها مراوده داشتند، حتی نظم و انضباط ژاپنیها را بیشتر از همتایان کرهای ارزیابی میکردند!
به هر حال، شرکتهای کرهای، ژاپنی و اروپایی (حتی اروپای شرقی در دوران اوج مکتب زاگرب)** اهمیت فراوانی برای وقتشناسی و حضور به موقع بر سر قرارهای کاری قائل بودند. تبلیغات فراوانی روی آثارشان داشتند که در قالب کاتالوگ، فلایر، پوستر و تیزر به مراجعهکنندگان ارائه میکردند. اطلاعات برنامهها به شکلی ساده و زبان انگلیسی تنظیم شده و معمولاً نرخ فروش برنامه به صورت دقیقهای -و نه برنامهای- محاسبه میشد. (مثلاً برای مجموعه انیمیشن بیست و شش قسمتی که هر قسمت آن ۶ دقیقه بود، نرخ مبنایی ۱۵۶ دقیقه ملاک ارزشگذاری قیمت بود.)


















نمونههایی از چند فلایر تبلیغاتی آثار ژاپنی و اروپایی که شخصاً و قبل از انداختن در سطل زباله! یافته و اسکن کردهام
اما نحوه حضور و خرید آثار توسط سیمای جمهوری اسلامی به خاطر تحریمها و نیز سیستم اداری ابلهانه و پر اشکال، چرخه خرید و پرداخت مبالغ قرارداد را طولانی کرده و غالباً نارضایتی طرف خارجی را به دنبال داشت. برنامهها توسط کارشناسان اداره کل تأمین برنامههای خارجی سیما و مطابق با ضوابط بعضاً عجیب و غریب تلویزیون بازبینی شده و پس از قبولی در دستور خرید قرار میگرفتند؛ اما مضحکترین بخش این بود که کار پرداخت نهایی و خرید توسط ادارهای به نام امور کالا انجام میشد که عملاً واحدی فیزیکی و سختافزاری بود و سایر خریدهای سازمانی را نیز انجام میداد!
اما در آن سالها (۱۳۸۳ تا ۱۳۹۰) چند مورد برای من بسیار قابل توجه و البته عبرتآموز بود.
اول اینکه با با وجود اختصاص ساختمانی جداگانه به اداره کل تأمین برنامه خارجی و مراجعه روزانه افراد مختلف از کشورهای گوناگون، هیچ سرویس بهداشتی فرنگی در ساختمان وجود نداشت و شخصاً عذاب و تعجب مهمانان خارجی را هنگام خروج از سرویس بهداشتی در صورتشان میدیدم. از آن بدتر، حال نظافتچی ساختمان بود که ناچار بود همواره با وسایل و ابزار کار، گوش به زنگ و چشم به درِ سرویسها باشد تا اثری از حضور خارجیها در سرویسها باقی نگذارد!!!
نظافتچی نگونبخت از رییس سازمان تا مدیر کل فعلی و قبلی و حتی کارگران و بناهای سازنده ساختمان را به فحش و ناسزا میبست و از حواله هیچ نسبتی به پدر، مادر، خواهر، برادر و کلیه اقوام سببی و نسبی آنها دریغ نمیکرد!
دوم اینکه در آن سالها، معمولاً بازار فیلم بینالمللی ایران در ایام جشنواره فجر برگزار میشد و البته به دلیل ساختار حکومتی تلویزیون ایران، بزرگترین و اصلیترین خریدار آثار مختلف خارجی، اداره کل تأمین برنامه خارجی سیما بود. در طول این مدت، دیدارهای متعددی بین مسئولان اداره کل و طرفهای خارجی برگزار شده و خریدهای زیادی انجام میشد. در روزهای پایانی بازار فیلم، اداره کل رستوران بزرگ و مجللی را در شمال شهر رزرو نموده و با انواع کبابها، خورشتها، چلوها و دسرها از مهمانان پذیرایی کرده و در خاتمه این ضیافت باشکوه! هدایای نفیسی به حاضران تقدیم میشد! اما تا آن جا که در خاطر دارم، طرفهای خارجی در بازارهای فیلم و یا دیدارهای دو جانبه در کشور خودشان بسیار ساده از طرف ایرانی یا هر مراجعهکننده دیگر پذایرایی کرده و با نوشیدنی مثل قهوه، سر و ته قضیه را هم میآوردند. همچنین غالباً از دادن هدیه خبری نبود و گاه این عمل را مصداق بارز ردّ و بدل کردن رشوه فرض میکردند! مگر شرکتهایی که برنامههای ضعیفی داشتند و ناچار برای ردّ کردن آنها شیوه چرب کردن سبیل مشتری را پیش میگرفتند.
سوم اینکه بیشتر شرکتهای اروپایی و آسیای دور در قبال محصولات و قراردادشان، احساس مسئولیت زیادی داشتند تا آن حد که اگر نسخههای خود را ترمیم کرده و یا به خاطر پیشرفت تکنولوژی، کپی بهتری به دست میآوردند به خریداران اطلاع داده و نسخه جدید را در اختیارشان میگذاشتند.
اگر عمری بود در نوشته بعدی، به نمونههایی درمورد بند سوم اشاره خواهم کرد.
-------------------------------------
* اشاره به کتاب "ما چگونه ما شدیم"، نوشته آقای صادق زیباکلام
** مکتب زاگرب: در دهه ۱۹۵۰ میلادی، هنرمندان کشور یوگسلاویِ سابق با ابداعات خود، باعث خلق و تولید انیمیشن با هزینههای کمتر نسبت به آمریکا شدند. این فرآیند به سرعت به کشورهای همجوار در اروپای شرقی رسید و مجارستان، لهستان، چکسلواکی سابق و ... انیمیشنهای زیبا و ماندنی متعددی خلق کردند. بسیاری از انیمیشنهای تک قسمتی و دنبالهدار که در دهههای ۵۰ و ۶۰ خورشیدی از تلویزیون ایران پخش میشدند، توسط هنرمندان این مکتب و در اروپای شرقی تولید شدهاند. از معروفترین آثار این مکتب میتوان به نمونههای دو بعدی و استاپ موشن همچون: پت و مت، مداد جادو، لولک و بولک، کیسه سیب، ووک، لوله پاککن، خرگوش و خارپشت، بالانل و میونل، سه بچه خرس عروسکی، مول، بالتازار، دکتر بوبو، پسر مبتکر و ... اشاره کرد.