در این سرای بی کسی ، کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب ، در سحر نمی زند
نشته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ ، کز شبی چنین ، سپیده سر نمی زند
گذرگهیست پر ستم که اندر او یه غیر غم
یکی صلای آشنا ، به رهگذر نمی زند
دل خراب من دگر ، خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این ، خراب تر نمی زند
چه چشم پاسخ است ازین دریچه های بسته ات
برو که هیچکس ندا ، به گوش کر نمی زند
نه " سایه " دارم و نه بر ، بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر ، کسی تبر نمی زند
مشاجره از نوع اسکاتلندی
وقتی زن هفت تیر خالی را تحویل پلیس می داد گفت: "زندگی کردن توی آپارتمان تک خوابه در سن هوزه با مردی که داره ویولون زدن یاد میگیره خیلی سخته"
***************************************
ریچارد براتیگان
اتووس پیر و داستانهای دیگر
ترجمه ی علیرضا طاهری عراقی
ص 56
********************
عکس از: کاوه گلستان
با نامهیه تووڕه بۆ خوا بنووسین
لێی بپرسین :
بۆ ئهوهندهی پێ خۆشبوو ، كه منو تۆ بۆ یهك نهبین؟
************
ترجمهء فارسیش :
بیا با خشم نامه ای به خدا بنویسیم
و ازش بپرسیم :
چرا اینقدر دوست داشت که ما به هم نرسیم؟
( از لطیف هلمت / شاعر کورد )