بازی بزن بزن Virtua Fighter

.
بازی بزن بزن مورد علاقه کودکی من نه مورتال کمبات بود و نه تیکن
بلکه همین Virtua Fighter بود که اون زمان یادم نیست بهش چی می گفتیم.
بازی 10 تا شخصیت مختلف داشت که هر کدوم یک زمین مخصوص به خود داشتند و شما باید مرحله به مرحله همه رو رد می کردی تا می رسیدی به غول آخرش...
هر کدوم هم یک بیوگرافی مختصر داشتند در این حد که سنشون چقدره و اهل کجا هستند و شغلشون چیه و اینها...
.

.
یک ویژگی این بازی (که در سایر بازی های بزن بزن نبود) این بود که اگه کسی از محدوده زمین خارج می شد بازی رو می باخت و مهم نبود که جونش بیشتره یا نه...
برای همین یکی از علاقمندی هام همیشه این بود که برم نزدیک لبه زمین، و در لحظه آخر بپرم پشت حریف و با لگد پرتش کنم بیرون!
که البته بعضی وقتا در همون لحظه ای می خواستم بپرم، حریف همین بلا رو سر خودم می آورد!
یک ویژگی دیگر اینکه وقتی حریف روی زمین می افتاد چند ثانیه ای وقت داشتید که تا قبل از بلند شدنش یک حال دیگه هم بهش بدید!
فن های هر کاراکتر هم با هم فرق می کرد... 2 تا از کاراکترها زن بودند که سریعتر و فرز تر بودند... 2 تا از مردها هم خیلی هیکلی بودند که قدرت بیشتری داشتند و فن های به درد بخور تری می زدند...
بقیه توضیحات رو ضمن معرفی کاراکترها میگم.
.


1- لائو
یک آشپز چینی
مزخرف ترین شخصیت بازی بود.
هیچ قدرت خاصی نداشت...
یکی دیگه از چیزایی که به منفور شدنش کمک می کرد این بود که وقتی می افتادی زمین 2 بار با پا می پرید روی شکمت، با یک صدای کریه...
خواهرش هم توی بازی بود که از خودش بهتر بود.
.


.
2- پای
این هم خیلی قدرت خاصی نداشت... بجز یک لگد که می تونست با فاصله زمانی های خیلی کمی بزنه و بینش فرصت نمیشد عکس العملی نشون بدی.
همونجور که در عکس هم می بینید، هر کسی بعد از برنده شدن یک جمله به عنوان کری می خوند... تعداد جملات زیاد نبود... شاید هر کسی 2-3 تا که هر دفعه رندوم یکی اش گفته میشد.
.


.
3- شان
یک پیرمرد با یک بطری!
همیشه بچگی می گفتم چرا این انقدر وسط بازی آب می خوره... تازه فهمیدم که آب شنگولی می خورده!!
فکر کنم توی یکی از فیلم های بروس-لی یک همچین شخصیتی وجود داشت... یک پیرمرد انجیری که همیشه یک دونه از این کدو ها دستش بود...
.


.
4- لیون
یک دانش آموز فرانسوی خوش تیپ بود... با سبک مار هم مبارزه می کرد...
دوستش داشتم ولی اصلا بازیکن قدرتمندی نبود.
.


.
5- سارا
دانشجو- آمریکایی
اولین حریف درست حسابی در بازی...
برادر سارا به نام جکی هم بود که دقیقا سبک بازی اش شبیه سارا بود، با این تفاوت که قدرت بیشتر و سرعت کمتری داشت...
ظاهر سارا هم خیلی جذاب بود!
مهم ترین فنش (که بین سارا و جکی مشترک بود) هم یک حرکتی بود که می پرید بالا مثل پنکه می چرخید و لگد می زد...
.


.
6- جکی
جکی هم دقیقا سبک بازی اش شبیه سارا بود...
وقتایی که افتاده بودید روی زمین هم هر دوتاشون یک حرکت مشابه می زدند...
به این صورت:


البته جکی کلا بازیکن بهتری بود.
فکر می کنم مرحله یکی به آخر یا دو تا مونده به آخر می اومد...
.


.
7- کیج
یک نینجای ژاپنی
واقعا حرص آدم رو در می آورد...
تنها بازیکنی بود که هم قدرتش زیاد بود و هم سرعتش...
وسط بازی هم که زیاد کتک می خورد، بعضی وقتا نقابش می افتاد.
وقتایی هم که افتاده بودی با کله می پرید روت!! البته خیلی حرکت احمقانه ای به نظر میاد، ولی خب ایشون این کار رو می کرد!
.


.
8- آکیرا
معلم کونگ فو- ژاپنی
توی مراحل بازی، نفر آخر بود... ولی شکست دادنش زیاد سخت نبود...
از این بازیکن هایی بود که فقط فن میزد و ضرباتش اصلا خطرناک نبود... برای همین هیچ وقت انتخابش نمی کردم... چون فن هاش رو بلد نبودم.
.


.
9- ولف
کانادایی
واقعا شکست دادنش سخت بود. یکی ولف یکی همون کیج
وقتی هم ازت می برد عین گرگ زوزه می کشید!
بدترین فنی که میزد هم این بود که پاهات رو می گرفت و چند دور می چرخوندت بعد پرتت می کرد...
اگه شانس می آوردی و بیرون از زمین نمی افتادی که درجا بازنده بشی، کلی از جونت می رفت با همین یک حرکت...
.


.
و اما شخصیت مورد علاقه ام:
10- جفری
ماهی گیر - استرالیایی
گویا من از همون بچگی گرایش خاصی به این استرالیایی ها داشتم...
واقعا بازیکن خوبی بود...
مشت ها و لگدهاش عالی بود. تنها عیبش کند بودنش بود...
بهترین فنی که میزد هم این بود که حریف رو بلند می کرد می برد بالای سرش، از کمر میزد روی زانوی خودش! یعنی حریف داغون میشد ها ... له له
وقت هایی هم که حریف می افتاد زمین 2 تا حرکت بامزه میزد.
به این شکل:


وقت هایی هم که برنده میشد هم همیشه با صدای کلفتی می گفت: I WIN
.


.
دورال
غول بازی
وقتی آکیرا رو هم شکست می دادی می رسیدی به این مرحله
مبارزه با یک آدم آهنی (که خانوم هم بود!) زیر آب...
حرکاتت هم خیلی کند می شد چون زیر آب بودی. شکست دادن دورال هم واقعا کار سختی بود. چون همه فن های همه بازیکن ها رو میزد...
اگر هم بالاخره می تونستی با 1000 بدبختی ازش ببری جایزه ات این بود که یک دست می تونستی با اون بازی کنی... ولی خب خودت اصلا نمی تونستی به خوبی کامپیوتر باهاش مبارزه کنی.
یادم نمیره... خیلی وقتا با کلی بدبختی می رسیدی به مرحله آخر... کلی هم مشت و لگد به همین جناب دورال میزدی... یک ذره از جونش بیشتر نمونده بود که یهو شروع می کرد کلی فن با هم میزد و می باختی!
چقدر اعصاب آدم خورد میشد بعدش... چقدر چقدر چقدر...
اینجا بود که با تمام وجود این حس بهت دست می داد:
