تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: ارتش سری ( کافه کاندید و ماجراهایش )
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6

عرض ادب و احترام

خدمت جناب ممول و جناب لوکِ جوینده طلا

در مورد فرمایش جناب ممول همونطور که دوستان در صفحه اول همین تاپیک نوشتند واسامی دوبلورها رو قید کردند.دوبله  سروان برانت رو جناب جلال مقامی و دوبله سرگرد راینهارت رو زنده یاد عطاا... کاملی بر عهده داشتند وانجام دادند.و اما تشکر وتقدیر از جناب لوکِ جوینده طلا که وقت گذاشتند.اگه اینطوریه و مضمون خاصی نداره خیالم راحت شد و مطلب گنگی دیگه تو ذهنم نمیمونه. امیدوارم معدن طلاهاتو بزودی بدست بیاری.::ok:

اتفاقا  موضوع علت جدایی مونیک از آلبر برای من هم مدت ها معما بود.

حتی هنوز هم به یقین منطقی نرسیده ام گرچه در عشق هیچ منطق کاملی وجود ندارد.

اما چیزی که بیشتر قانع کننده به نظر می رسد این است که مونیک بعد از پشت سر گذاشتن دو بحران پشت سر هم ( دستگیر شدن آلبر و شکنجه  توسط پارتیزان ها ) شوک روحی بزرگی دریافت کرد. در این زمان دریافت کمک  از جانب آن افسر متفقین , روزنه یک عشق و علاقه تازه را برای او باز کرد.

همچنین به نظر می رسد دوری طولانی مدت او از آلبر ( به دلیل زندان شدن آلبر ) تاثیر زیادی داشته ( هر چه از دیده رود از دل نیز برود ) .  اقدامات آخر آلبر در اظهار علاقه بیشتر به کافه و پول هم باعث تشدید احساس مونیک شد و شاید با پایان جنگ حس کرد که به یک هوای تازه نیاز دارد که خاطرات تلخ قدیمی را فراموش کند. آلبر هم با غرور و رفتار خشک اش نتوانست ( یا عمدا نخواست ) در ابتدای جدایی اقدام محکمی انجام دهد تا آن رابطه جدید بین مونیک و افسر متفقین شکل نگیرد. شاید اگر آن روز با دسته گل وارد آپارتمان شده بود , مونیک دوباره به آغوش اش باز می گشت.

اما آلبر عاشق تر از این حرف ها بود ... او اجازه داد مونیک راحت باشد و جایی باشد که دوست دارد.

آن سکانس پایانی دیدارشان که آلبر پاک پول را به مونیک تقدیم می کند دریایی حرف و پیام داشت.

:heart:

(۱۳۹۷/۶/۲۳ عصر ۰۳:۲۲)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

اتفاقا  موضوع علت جدایی مونیک از آلبر برای من هم مدت ها معما بود.

حتی هنوز هم به یقین منطقی نرسیده ام گرچه در عشق هیچ منطق کاملی وجود ندارد.

در رابطه علت جدایی مونیک از آلبر چند نکته که باید بررسی و بازبینی شود:

- آلبر بیش از هر چیز عاشق کافه بود و بعد از آن هم پول

- مونیک برای آلبر یک ابزار بود برای پر کردن فضای خالی همسر معلول

- مکالمات آلبر در زندان چهره واقعی او را نشان می دهد.

- افسر متفقین مونیک را از بی آبرویی نجات داد و عشق واقعی را به او چشاند در حالی که آلبر قادر به ابراز روشن و عاشقانه ی عشق نبود.

- آلبر عاشق نبود. همه ی آدم های دور و برش برایش حکم ابزار را داشتند. نمونه اش حکم قتل به کوچکترین سوء ظن

-در روند فیلم مونیک هر لحظه آسمانی تر و دریایی تر می شود و آلبر زمینی تر و خاکی تر و آلوده تر

- فیلمساز هیچ تعلیقی در عشق میان آلبر و مونیک نگذاشته بود. حذف عامل اصلی گروه نجات با بمباران و ماجراهای ضد عشق در فیلم به ما می فهماند که ما با یک فیلم عاشقانه طرف نیستیم.  شاید ازدواج مونیک با افسر متفقین نمادی از پیوند میان بازماندگان جنگ با فاتحین آن باشد و غرض فیلمساز هیچ ربطی به عشق نداشته باشد.

- عشق و شادی مانند شکلات و پوستش در هم پیچیده اند. عشق آلبر مانند شکلاتی بی پوست آلوده و کثیف بود و خیانت به زنش از همان آغاز وجهه خوبی به شخصیت عاشقانه او نمی داد.

به هر حال موضوع خوبی است و می شود درباره آن یک موضوع جداب نوشت.

درود بر دوستان

  یک قسمت کوتاه و جالب  از اوایل حضور سرگرد که  گروهبان تاکر رو به کافه میبره تا به اصطلاح فرهنگ دوبله خودمان در رستوران نوشیدنی  مهمونش کنه و از این طریق ازش اطلاعات کسب کنه . در زبان اصلی از گروهبان میپرسه ازدواج کردی اونهم میگه دوست دختر دارم و سرگرد هم میگه "من جدا شدم ...چون اون (همسرش ) نیرو دریایی ها رو ترجیح داد !!" ولی در دوبله گفت طلاقش دادم چون بی عاطفه بود ! و به عقیده من این عبارت جایگزین هیچ شباهتی با طنزهای تلخ سرگرد نداشت .

و به همین منوال سرتا سر سریال پر بود ازین لغات جایگزین نامناسب تا جایی که گاه گاه به شخصیت داستان لطمه میزد و دوستان خود آگاه تر هستند که چه خبر بود.

اساسا خانوم مونیک مهربان که یک عمر همسر آلبر معرفی شدند  از روابط اجتماعی فوق العاده ای برخوردار بودند و رفتارشون با همه حسنه بود ولی خوب شد نگفتن خواهر جناب سرگرده و کلا سانسور شد اون قسمتها !

عکس زیر یکی از قسمتهای مورد علاقه منه که جناب سرگرد بچه و مادرش رو میگیره تا ادرس فراریهارو گیر بیارن و اخرش منتهی میشه به خونه چند تا پیرزن .در سکانس آخر با نا امیدی به همکارش میگه "من امروز با تعقیب چنتا پیرزن و تهدید یه مادر و بچش تکلیف خودمو روشن کردم در حقیقت افتضاح کردم"

 قسمت بسیار دیدنی پاپوش درست کردن برای سرگرد توسط کسلر که ناموفق بود و هر کاری کرد سرگرد چیزی لو نداد

رو کردن دست البر و گروهش توسط سرگرد

قسمت غم انگیز پایان کار جناب سرگرد که من نمیبینم

ترنس هاردیمن یا همون جناب سرگرد خودمون در سریالهای مشابه ارتش سری با موضوع جنگ جهانی و متفاوت تر از اون نقش داشتن. سریال های اشنای  پوارو -بازرس مورس و سریالی که سالها قبل از برنامه کودک پخش میشدبه اسم  مدیر مدرسه که همین نقش باعث شهرت چشمگیرش شد و خیلی فیلمها و سریالهای دیگه با نقشهای جزیی.

"FAMILY AT WAR 1971"

سریال" COLDITZ 1974 "

"1978 ENEMY AT THE DOOR"

DEMON HEADMASTER

پوارو

و در پایان عکسهای دور همی!

این هم یک عکس یادگاری از بازیگران ارتش سری (فقط قد سرگرد برانت!!)

یعنی مطمئنم با دیدن این عکسها من بیشتر از خودشون بگم" یادش بخیر چه روزهایی!!!"

جالبه بدونید که مایکل کولورت یا همان سرگردبرانت در فیلم جنگ ستارگان  جورج لوکاس  بعنوان فرمانده یک سفینه نقش کوتاهی داشته همچنین در سریال خانم مارپل و شرلوک هولمز هم بازی کردن که اتفاقا قسمتهای دیدنی بودن.

دوستان خوب اگر احیانا مطالب یا عکسها تکراری بود ببخشید ولی بهرحال تجدید خاطرات دلچسبه  روزگار خوش و لحضه های شادی داشته باشید .

(۱۳۹۷/۸/۱۹ صبح ۰۴:۵۶)جناب سرگرد نوشته شده: [ -> ]

DEMON HEADMASTER

"جناب سرگرد" عزیز، با تشکر از شما؛ بخاطر، ارساله های کامل و ارزشمندتون، دیدم نام این سریال؛ یعنی، "The Demon Headmaster" رو فارسی نکردید.

باید خدمتتون عرض کنم که این سریال در بخش کودک و نوجوان شبکه ی دو، اواخر دهه ی 60 یا اوایل دهه ی 70 پخش می شد، تحت عنوان "امواج نامرئی".

و به شخصه خیلی ازش خوشم می یومد.

سلام دوستان تازه وارد کافه شدم {#smilies.rolleyes}

راستش برای سریال ارتش سری یک سری زیرنویس برای فصل دوم و سوم پیدا کردم

البته پرتغالی هست میتونم انگلیسی کنم ولی فارسی  گوگل ترنسلیت افتضاح میشه از

دوستان کسی میتونه برای فارسی کردنش کمک کنه ؟ همه چیزش تنظیم هست فقط یک نفر وارد به

انگلیسی لازم داره{#smilies.huh}

سلام بر دوستان کافه کلاسیک نشین یا کافه نات بر وزن آرگو نات..

من هم تازه به جمع شما حضرات پیوسته ام...

از ارتش سری و دیگر فیلم ها و سریال های دهه ی شصت نکته ای به ذهن ام خطور کرده

به نظرم سانسورهای آن دهه به گونه ای بود که مخاطب متوجه خلاء بشود.شاید یک زیرک خاصی پشت قیچی های سانسورچی وقت بود.همین که دوستان بر ابهام ها واقف می شدند یعنی که سه نقطه چین ها انقدر واضح بوده که مخاطب متوجه می شده است.

مثلا متوجه روابط عجیب غریب مونیک و اختلاف او با آلبر می شدیم. که البته شایعات نیز بر این ابهامات بیشتر دامن می زد.خاطرم هست می گفتند آلبر با ناتالی رابطه داشته و هربار زن بیمارش زنگ می زده و آلبر را از طبقه بالا فرامی خوانده در واقع آلبر جوری با ناتالی خلوت می کرده است. البته هنوزاهنوز اصل سریال را هم ندیده ام.

سپاس

سلام دوباره

زیر نویس انگلیسی فصل سوم  بلاخره موفق شدم آماده کنم البته بگم قسمت 12 و 14 کلا نبود {#smilies.biggrin}

 وقت کنم دو سه روز دیگه فصل دوم  اماده میکنم {#smilies.rolleyes}

http://s8.picofile.com/file/8344723700/sesean3.rar.html

(۱۳۹۷/۹/۱۲ عصر ۱۰:۲۱)فلیسیتی کینگ نوشته شده: [ -> ]

... البته بگم قسمت 12 و 14 کلا نبود ...

ممنون برای ارسال.

جالبه که زیرنویس انگلیسی این سریال، در اینترنت یافت نمی‌شود! و (بجز فصل 1) به فارسی هم ترجمه نشده است!

(۱۳۹۷/۹/۱ عصر ۰۳:۳۷)وولونته نوشته شده: [ -> ]

... می گفتند آلبر با ناتالی رابطه داشته و هربار زن بیمارش زنگ می زده و آلبر را از طبقه بالا فرامی خوانده در واقع آلبر جوری با ناتالی خلوت می کرده است. البته هنوزاهنوز اصل سریال را هم ندیده ام.

استغفرالله ... استغفرالله !

این شایعات به ناتالی  نمی چسبه. :llerr

نخست توجه تازه واردان گرامی رو به صفحات 1 تا 3 همین تاپیک جلب می کنم. چون معرفی شخصیت ها رو در او صفحات ,دوستان کافه به زیبایی گفته اند . حتما بخونید.

و اما بعد ...

ناتالی چنترن ( حفظ الله جمالها ) هیچ رابطه ای با آلبر نداشت. آلبر بیچاره حتی وقت نمی کرد به مونیک برسه !  ناتالی  طبع اش بلندتر بود . او  به سرگرد برادلی علاقه مند بود. :cheshmak:

پ.ن: دیدن چند باره این شخصیت های دوست داشتنی در پخش جدید شبکه جم عیش ما را مدام کرده !

..

------------------------------------------------------------------------------------------

بله موافقم جناب سروان رنو

در مقایسه با مونیک ولیزا

ناتالی آش دهن سوزی هم نبود :D

---------------------------------------------------------------------------------------------

جناب سروان رنو ی عزیز

 امروز به مناسبت آغازسال نو مسیحی وکریسمس یک قسمت از سریال قصه های جزیره را به زبان اصلی می دیدم باور نمی کنید چقدر شوکه شدم وقتی صدای اصلی  عمه هتی  و فیلیسیتی رو شنیدم و با دوبله فارسی مقایسه کردم  چطور میشه اینقدر لحن و تن صدا رو به فارسی انطباق داد که حق مطلب ادا بشه کار مهوش افشاری و رفعت هاشم پور واقعا ستودنی است  به نظرم جا داره یک بخشی هم به سریال قصه های جزیره اختصاص داده بشه  واقعا جا برای بحث وتقدیر و تمجید و.. داره.

نسخه ی دوبله ی ادامه سریال ارتش سری که با نام کسلر ساخته شده بود هم اینک در یوتیوب قرار داده شده است . نسخه ی بدون قیلثر آن را که توسط سایت دیدئو dideo به یوتیوب لینک می شود را در زیر قرار داده ایم تا دوستان راحت تر بتوانند تماشا کنند.

بقیه قسمت ها را می توانید مستقیما از خود یوتیوب ( توسط فندق شکن ) و یا با واسطه dideo تماشا کنید.

من که فعلا دو قسمت اول آن را دیده ام  از کیفیت آن راضی بودم. اکثر دوبلورها همان گویندگان قبلی هستند. به خصوص کسلر که آقای طهماسب با صدای جادویی خود صحبت می کنند. مونیک هم همینطور. فقط حیف که آلبر , آن آلبر سابق نیست !

(۱۳۹۷/۱۰/۱۱ عصر ۰۹:۳۹)مموله نوشته شده: [ -> ]

-----------------------------------------------------------------------------------------

بله موافقم جناب سروان رنو

در مقایسه با مونیک ولیزا

ناتالی آش دهن سوزی هم نبود :D

---------------------------------------------------------------------------------------------

جناب سروان رنو ی عزیز

 امروز به مناسبت آغازسال نو مسیحی وکریسمس یک قسمت از سریال قصه های جزیره را به زبان اصلی می دیدم باور نمی کنید چقدر شوکه شدم وقتی صدای اصلی  عمه هتی  و فیلیسیتی رو شنیدم و با دوبله فارسی مقایسه کردم  چطور میشه اینقدر لحن و تن صدا رو به فارسی انطباق داد که حق مطلب ادا بشه کار مهوش افشاری و رفعت هاشم پور واقعا ستودنی است  به نظرم جا داره یک بخشی هم به سریال قصه های جزیره اختصاص داده بشه  واقعا جا برای بحث وتقدیر و تمجید و.. داره.

متاسفانه ناتالی در سریال کسلر بسیار بدپوش و زشت شده است.

در ارتش سری جوان و بسیار شیک پوش بود. فکر می کنم شلختگی عصر جدید به او هم نفوذ کرده بود. خلاصه حسابی ناامیدمان کرد. اما مونیک تغییری نکرده بود. باید به سلیقه و دور اندیشی آلبر آفرین گفت !

و اما بعد ...

سریال قصه های جزیره از آن کارهایی است که وقتی می بینی گویی بهشت را در مقابل دیدگانت تماشا می کنی ..... زیبایی و زیبایی و شور و زندگی ... عمه هتی ... فلیسیتی ... فلیکس کینگ ... گاسپایک و ... و آن دهکده رویایی .... عشق است و بس .

:heart:

(۱۳۹۸/۴/۱۰ عصر ۱۰:۲۰)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

من که فعلا دو قسمت اول آن را دیده ام  از کیفیت آن راضی بودم. اکثر دوبلورها همان گویندگان قبلی هستند. به خصوص کسلر که آقای طهماسب با صدای جادویی خود صحبت می کنند. مونیک هم همینطور. فقط حیف که آلبر , آن آلبر سابق نیست !

سریال بی مایه و ضعیفی است و به هیچ عنوان در حد و اندازه یک سریال معمولی هم قابل بحث نیست. البته من نسخه سانسور شده را دیدم. تنها نقطه قوت در همان بخش نخست دیدار برخی از بازیگران نقش اصلی است که بدجوری تاثیرگذار و خاطره انگیز و نوستالژیک است.

خیلی زود متوجه می شویم که قرار نیست با آن ها در ادامه راه همراه شویم. در چند نمای کوتاه دیده می شوند و بناگاه در سریال گم می شوند. گویا کارگردان فقط برای جذابیت و کشش فیلم آن ها را به زور به فیلم چسبانده و بعد رهایشان کرده است. شخصیت پر ابهت کسلر اینجا جا نیافتاده و بازیگران دیگر به شدت سرد و بی روح هستند.

من نتوانستم با هیچ شخصیتی در فیلم همذات پنداری کنم و کم کم احساس کردم با یک فیلم گزارشی کسل کننده روبرو هستم.

اگر می خواهید مزه ملس ارتش سری از دهنتان بپرد تماشای سریال کسلر پیشنهاد خوبی است.

(۱۳۹۸/۴/۱۰ عصر ۱۰:۲۰)سروان رنو نوشته شده: [ -> ]

نسخه ی دوبله ی ادامه سریال ارتش سری که با نام کسلر ساخته شده بود هم اینک در یوتیوب قرار داده شده است . نسخه ی بدون قیلثر آن را که توسط سایت دیدئو dideo به یوتیوب لینک می شود را در زیر قرار داده ایم تا دوستان راحت تر بتوانند تماشا کنند.

با درود فراوان.

سریال قشنگیه البته همراه کنندگانش بیشتر بخاطر یاد و خاطره ای هست که همه از ارتش سری دارن و سریال طبق انتظار مخاطب با اون پس زمینه قبلی پیش نمیره و چقدر جای سرگرد راینهارت با اون صدای پر مهیب و برخوردهای جسورانه خالیه هزاران حیف .

فکر میکنم عمدا سایه ی شلختگی و کرختی بدون هیچ شور و هیجانی روی سریاله تا اون حال و هوای آشفتگی بعد از جنگ و یا اون کمبود نظم و اقتدار حس بشه و عده ای از خودشون پرسیدن جنگ تموم شد و ما بردیم خوب حالا چی...؟

سرگرد راینهارت یه جایی دیالوگ دوپهلو و معنا دار جالبی داشت به یکی از مشتری ها که به متلک بهش گفت فکر کردم همه آلمانیا رفتن گفت : از رفتن ما پشیمون میشید چون دیگه  حمایتی در کار نیست!

 بعد از جنگ متحدین جنایاتی انجام دادن که هرگز در زمان هیتلر آلمانیها به خودشون اجازه همچین نامردیهایی نمیدادن !!

چه کسی ؟!!!

چه کسی این خائن بی وفا رو

خائن و محکوم به اعدام

به کافه راه داده؟

هر کس که بوده باید فردا صبح

قبل از ساعت 8 خودشو به

شماره 347 خیابان لوئیز

معرفی کنه !

درغیراینصورت افراد من

راس ساعت 10 صبح

20 نفر رو بعنوان گروگان دستگیر خواهند کرد.

و تازمانیکه گناهکار خودشو معرفی نکرده باشه

هر روز یک نفر بلژیکی رو اعدام خواهم کرد.

ظاهرا در مدتی که من به برلین رفته بودم

بی نظمی و بی قانونی حاکم شده !!!

همه خائنین به پیشوا قطعا اعدام خواهند شد.

سرگرد راینهارت

دیر یا زود....

HEIL HITLER

L. KESSLER

Ludwig Kessler

اول سلام عيد همه مبارك

كي اين كسلر باز راه داد اول عيدي اينجا رو پادگان كرده

سوما فرمانده زياد دستور بدهي به عمه هتي ميگم بياد خدمتت برسه

چهارم يك عيدي كوچولو اوردم براتون اين زيرنويس كل سريال ارتش سري هست از اون اولي كه اوردم منظم تر و بهتر شده ولي خوب بعضي جاها هنوز كار داره

https://s16.picofile.com/file/8428345326...p.rar.html

- = اوست پایدار = -

گلچین روزگار چه خوش سلیقه است

امیلیانو خبر داد که دوست عزیزمون که فلیسیتی کینگ در آخرین پست صفحه قبل به او تاخته بود فوت شدند.rrrr:

سرهنگ لودویک کسلر بعد از یک عمر مجاهدت در راه پیشوا دیروز فوت کردند.cryyy!

وی افسری وفادار , وظیفه شناس , منظم , دقیق و آراسته بود که آزارش به مورچه هم نمی رسید چون در این سایز اصلا کار نمی کرد و آزارش بیشتر به فیل و خرس و تیراناسوروس می رسید .

مرحوم لودویک کسلر

آخرین جملات ایشان در بستر مرگ این بود که گرچه دارم می روم اما خوشحالم که صدها نفر را قبل از خودم از این دنیا مرخص کرده ام به خصوص سرگرد راینهارت !

همسر وفادارش - مادلین - تا واپسین لحظات در کنارش بود.

عاشقان ارتش سری این ضایعه جانگداز را به خاندان کسلر تسلیت عرض نموده و همزمان برای اعضای خط نجات در آن دنیا هشدارِ قرمز صادر می نماید.

از طرف جمعی از همکاران در گشتاپو ,  کارکنان کافه کاندید , بانشستگانِ زنده ی  ارتش سری , انجمن یهودیان بروکسل , خانواده فوآره و سایر منسوبین.

پی نوشت: دنبال مطلب درباره کلیفورد رُز می گشتم اما بیشتر نتایج گوگل به کافه خودمون برمی گشت  !

مادلین کسلر..

صفحات: 1 2 3 4 5 6
آدرس های مرجع