(۱۳۹۰/۳/۱۱ عصر ۰۸:۳۹)سروان رنو نوشته شده:
ما هر چی جلو خودمون رو گرفتیم که از این نوع تاپیک ها نزنیم آخرش از پشت خنجر خوردیم
شرمنده سروان رنوی عزیز! باور کن اگر می دانستم ناراحت می شوی این بحث را ایجاد نمی کردم.
ولی خوب در این کافه و در این شاخه بحثها وقتی بحث "بازیگران محبوب" ، "دوبلورهای محبوب" ، "دوبله های محبوب" و ... وجود دارد ، قبول کنید که جای بحث "فیلمهای محبوب" خالی است!
این بحث هم در جای مناسب خودش قرار داده شده و بحثهای مفید دیگر را تحت الشعاع قرار نمی دهد. ضمن اینکه نوشته های اکثر دوستان - دون کورلئونه ، ایران کلاسیک و امیدوارم به زودی جان دو ، رامین ، دلشدگان ، بانو و دیگر دوستان - بسیار آموزنده و فرح بخش است. حتي اگر دوستان فقط به آوردن نام فيلمهاي محبوبشان اكتفا كنند - مثل بهزاد نازنين - حد اقل فايده اش اين است كه با نظراتشان آشنا مي شويم. به عنوان مثال من هنوز فيلم غريزه اصلي را نديده ام ، هيچ وقت هم فكر نمي كردم فيلم خوبي باشد ، اما حالا كه بهزاد اين فيلم را جز محبوب ترين فيلمهايش معرفي كرده به شدت مشتاق شده ام تماشايش كنم. چون مي دانم بهزاد انتخاب سطحي نمي كند پس اين فيلم بايد چيزي در چنته داشته باشد! نتيجه از اين بهتر؟!
ديويد بوردول منتقد مشهور امريکايي و یکی از دو نویسنده کتاب ارزشمند هنر سینما
فهرست فيلمهاي محبوب او :
1- دوشيزگان روشفور (ژاک دمي - 1967)
2- اول تابستان (ياساجيرو ازو - 1951)
3- زنگ تفريح (ژاک تاتي - 1967)
4- مباشر سانشو (کنجي ميزوگوچي - 1954)
5- زير درختان زيتون (عباس کيارستمي - 1994)
6- آدم هاي ساده (هال هارتلي - 1992)
7- جنايت موسيو لانژ (ژان رنوار - 1936)
8- ضيافت چيني (تسوي هارک - 1995)
9- منشي همه کاره او (هووارد هاکس - 1940)
10- مرا در سنت لوييس ملاقات کن (وينسنت مينه لي - 1944)
بخشي از مقاله "نقد در بحران" نوشته بوردول ، که بي ارتباط با اين فهرست و اين بحث و "جزيره تنهايي" نيست:
« ... بگذاريد به مقولة ارزشگذاري نگاهي دقيقتر بيندازيم. اگر من بگويم معتقدم دوشيزگان روشفور (ژاك دمي) فيلم خوبيست، شايد دارم ميگويم از آن خوشم ميآيد. اما لزوماً اينطور نيست. ممكن است از فيلمهايي خوشم بيايد كه معتقد نيستم فيلمهاي خوبي هستند. شخصاً از فيلمهاي متوسط هنگكنگي خوشم ميآيد چون ميتوانم نخهاي اتصالشان را به تاريخ محلي و تاريخ سينما ببينم، چون تماشاي برخي بازيگرانشان برايم لذتبخش است، چون ميكوشم برخي محلها را در آن جغرافيا به جا بياورم. اما نميگويم چون من از آنها خوشم ميآيد آنها فيلمهاي خوبي هستند. همهمان لذتهاي توام با عذابوجدان [guilty pleasure] داريم – برچسبي كه ايجاد شده بود براي مشخص كردنِ فيلمهايي كه به ما لذت ميدادند، حتي اگر با هيچ معيار گلوگشادي خوب محسوب نميشدند.
البته اين فيلمها بهشكل فاجعهوار هم بد نيستند. دوشيزگان روشفور را خيلي دوست دارم. فيلم محبوب من از ژاك دميست و آن را هر موقع و هر جايي كه باشد تماشا ميكنم. هميشه حالم را خوب ميكند. از آن فيلمهاييست كه ميبرم به جزيرة تنهاييام. اما خوب ميدانم كه اين فيلم ايرادهاي خودش را دارد. زيادي ساده و شماتيك و قابل پيشبينيست، و شايد زيادي ميكوشد هم بيآلايش باشد هم خودآگاه. بهلحاظ هنري مثل زنگ تفريح (تاتي) در حد كمال يا مثل همشهري كين جسورانه يا مثل... نيست. فقط بهنوعي حرفهايي دارد براي من.
نكته اين است كه ارزشگذاري هم شامل قضاوت ميشود و هم سليقه. مطابق سليقه چيزيست كه آدم را هيجانزده ميکند ..... »
ترجمه مجيد اسلامي / به نقل از وبلاگ هفت و نیم / اينجا بخوانيد