[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 5 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داشتن و نداشتن ( هاوارد هاکس )
نویسنده پیام
Papillon آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 141
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۳۱
اعتبار: 27


تشکرها : 5668
( 1331 تشکر در 86 ارسال )
شماره ارسال: #17
RE: داشتن و نداشتن ( هاوارد هاکس )

رمان همینگوی ، فیلم هاکز

فیلم هاکز ، برگردان سینمایی رمان همینگوی نیست ؛ و از همین رو، در قیاس ویژگی های فیلم و رمان، بیش از انکه از همسانیها بتوان سخن گفت ، باید ناهمانندیها و تفاوت ها را برشمرد. از هر دیدگاهی نگریسته شود (مکان و زمان داستان و رویدادها ، مناسبات میان آدم ها ، ساختار روایی و شیوه های روایت نویسنده و فیلم ساز)، رمان و فیلم "داشتن و نداشتن" ، دو اثر یکسره متمایز و متفاوت هستند. فیلمنامه هاکز تنها با نگاهی به بخش نخست رمان همینگوی نوشته شده است و هیچ نسبتی با دو بخش دیگر آن ندارد. در این چارچوب ، آشکار است که فیلم ؛ تنها باید در رویارویی با چند و چون بخش نخست رمان ، که یک چهارم آن را در بر می گیرد، سنجیده شود.

چارچوب مکانی – زمانی رویدادها در رمان ، هاوانا (پایتخت کوبا) پیش از جنگ جهانی دوم است . شخصیت اصلی داستان ، هری مورگان ، یک آمریکایی میانسال است که زن و سه دختر دارد. تنها سرمایه مورگان یک قایق است و او با رفت و آمد در آبهای میان کوبا و فلوریدای آمریکا ، برای گذران زندگی اش به هرگونه کاری (جابجا کردن نوشیدنی قاچاق ، به ماهیگیری بردن پولدارهای آمریکایی ،...)دست می زند. در آغاز رمان، سه مرد کوبایی در یک کافه به دیدن مورگان می آیند. آنها از مورگان می خواهند که در برابر دستمزدی کلان ، با قایقش آنان را پنهانی به فلوریدا ببرد. مورگان، درخواست آنان را نمی پذیرد و هر سه مرد به هنگام بیرون رفتن از کافه ، به دست چند ناشناس کشته می شوند. در همین گیر و دار ، مورگان از در پشتی کافه بیرون می آید و به سوی قایقش می رود. جانسون ، آمریکایی پولداری که پانزده روز است با قایق مورگان به ماهیگیری می رود ، در قایق است. مورگان، آنچه را که در بیرون کافه روی داده است ، برای جانسون باز می گوید . جانسون می پرسد ادی کجاست؛ و مورگان نمی داند. در همین هنگام ، ادی پیدا می شود . او هم در کافه بوده و از آنچه دیده ، ناخوش شده است. او، پیرمرد میخواره ایست که پیش از الکلی شدن، در قایق مورگان کار می کرد؛ اکنون اما از کار افتاده و سربار مورگان است . با آمدن کارگر بومی ، همه برای رفتن آماده می شوند ؛ مورگان موتور را روشن می کند و به راه می افتند.جانسون نه تنها ماهیها ، بلکه قلاب ماهیگیری مورگان را نیز از دست می دهد . روز، به پایان می رسد و همه دست خالی باز می گردند . در اسکله ، مورگان دستمزد شانزده روز قایق و بهای قلاب از دست رفته اش را از جانسون می خواهد ؛ او می گوید پول به همراه ندارد و باید از بانک بگیرد . مورگان ، سرتاسر فردای آنروز چشم به راه جانسون می نشیندودر هنگام ف پی می برد که جانسون با هواپیما از هاوانا رفته است و دست مورگان به جایی بند نمی شود . اما دیری نمی گذرد که فرانکی ، کارگر سیاه پوست اسکله ، که لال است و مورگان را از دیرباز می شناسد ، کاری برای او گیر می آورد . مورگان ، باید دوازدن نفر چینی را با قایقش پنهانی به جایی ببرد . پیش از آنکه راه بیفتد ، سر و کله ادی پیدا می شود . مورگان ، که نمی خواهد ادی را به همراه خود ببرد ، برای اینکه او را از سر خود باز کند ، ضربه ای به چانه ادی می زند . ادی می رود و اندک زمانی پس از آن ، مورگان به راه می افتد .

مورگان ، در میانه دریا ادی را در قایق می یابد . سکان را به او می دهد و برای آوردن تفنگ ، پایین می رود . ادی ، بادیدن تفنگ از مورگان می پرسد موضوع چیست ؟ و مورگان ، کاری را که باید به انجام برسانند به او می گوید . ادی ترسان می شود و مورگان برای اینکه ترس ادی بریزد ، کمی نوشیدنی به او می دهد . در تاریکی شب ، بی آنکه با پیشامد ناگواری روبرو شوند ، کار به انجام می رسد و آن دو نیمه شب به هاوانا باز می گردند. مورگان ، سرخوش از پول خوبی که گیر آورده است ، به یاد روزی که ادی به در خانه او آمده بود می افتد و این نقطه پایان بخش نخست رمان است.

در فیلم هاکز ، زمان داستان به سالهای آغازین جنگ جهانی دوم آورده شده است . مکان رویدادها نیز ، اگرچه همچنان در دریای کارائیب اما به جای کوبا ؛ مارتینیک فرانسه است. پرسوناژ اصلی فیلم ، همان هری مورگان است ، اما اندکی سالمتر و بی زن و فرزند . فیلم نامه ، کم و بیش پیرنگ بخش نخست رمان را دنبال می کند و شماری از آدم ها با همان ویژگی هایی که در رمان دارند ، به فیلم راه یافته اند . جانسون و داستان ماهیگیریش ، درست همان است که در رمان آمده است ؛ تا آنجا کهگفت و گوی آدمها در فیلم ، همان سخنانی است که در رمان به زبان می آورند . در این میان تنها سر انجام جانسون است که به فراخور زمان و مکان فیلم دگرگون شده است. فصل جابجا کردن چینی ها در رمان الگوی اصلی شکل گیری فصل آوردن خانم و آقای دوبورسا به فوردوفرانس در فیلم است. فرانکی رمان که کار چینی ها را برای مورگان گیر می آورد ، همان فرنچی فیلم است. و از انگاهکه مورگان کار پیشنهادی فرنچی را می پذیرد ، تا به هنگام سوار شدن خانم و آقای دوبورسا به قایق ، همه چیز (برخورد ادی و مورگان ، سوار شدن پنهانی ادی به قایق ، گفتگوی های آن دو و ...) در فیلم همانند با رمان پیش می رود.

از میان آدم های پر شمار رمان ، مورگان و ادی تنها کسانی هستند که کم و بیش با هستی کامل خود در رمان به فیلم راه یافته اند. دشواری اصلی پیش روی مورگان ، هم در رمان و هم در فیلم ، یافتن کار برای گذران زندگی است. با این همه ، مورگان فیلم ، منشی دگرگون از منش مورگان در رمان دارد. مورگان همینگ وی ، اگر در آغاز رمان کار کوبایی ها را نمی پذیرد ،از بیم خود و قایقش است و هر آنگاه که ناچار می شود بی هیچ اما و اگری تن در می دهد. سرنوشت غم انگیز او در رمان نیز ، در چارچوب همین نیازمندی گریز ناپذیر شکل می گیرد مورگان هاکز نیز ، اگر چه به همین گونه برانگیخته می شود اما به بزرگوار ماندن پایبند تر از مورگان رمان است ؛ هر کاری را نمی پذیرد و همواره دست به گزینش می زند. نمود آشکار نا همگونی سرشتی مورگان هاکز و همینگ وی را در رابطه ای که آن دو در فیلم و رمان با ادی دارند می توان دید. پرسوناژ ادی در فیلم ، یکسر همانند با شخصیت او در رمان است ، پیرمرد الکلی از کار افتاده ای که پی در پی موی دماغ مورگان می شود. از یک دیدگاه ، ادی چه در رمان و چه در فیلم ، تصویر آینده مورگان است. بویژه در بخش های دوم و سوم رمان که مورگان یک بازو و قایقش را از دست داده است و درمانده می شود ، با ادی بیش از یک گام فاصله ندارد . با این همه مورگان همینگ وی اگر چه با ادی راه می آید اما چنان در بند نداری خویش است که جز خود و زن و دخترانش به کس دیگری نمی اندیشد . از همین روست که ادی در پایان بخش نخست رمان به یکباره ناپدید می شود و سر انجام او ندانسته می ماند.رابطه مورگان و ادی آفریده رمان است . اما همینگ وی این رابطه را با برجسته کردن نداری مورگان و کمرنگ کردن نقش ادی وا می نهد. همین رابطه نیمه کاره رها شده رمان ، در فیلم به شکل یک همپیوندی دوسویه میان دو مرد پرورانده می شود و اگرچه نخستین بار است که در سینمای هاکز دیده می شود اما به چنان بالندگی بی همتایی می رسد که همچون الگویی نمونه وار در چند فیلم دیگر هاکز نیز (مانند رابطه چنس و دود در " ریو براوو") به کار گرفته می شود. مورگان هاکز به خوبی از هستی ادی آگاه است و می داند که ادی در گذشته آدم کارامدی بوده است و همدلی او با ادی از همین جا سرچشمه می گیرد . نمونه دیگری از رابطه همدلانه مورگان با آدمهای پیرامونش را ، در همپیوندی زودرس او و اسلیم می توان دید. پرسوناژ اسلیم اگرچه جانشین همسر مورگان در رمان است اما همانندی در رمان ندارد و زاده فیلمنامه است. آشنایی مورگان و اسلیم در آغاز فیلم از انرو بسیار زود به همدلی میان آن دو می انجامد که مورگان در چارچوب منش خود استوارش با دیگران روبرو می شود و هرآنگاه که نشانه ای از این منش خودویژه را در دیگری ببیند ، به همدلی با او بر می خیزد.

از دید مورگان هاکز کوشش برای بزرگوار ماندن یک ارزش والاست. او که خود به هیچ بهایی نمی خواهد بزرگواریش را از دست بدهد در برابر آنهایی که در رویارویی با سخت ترین دشامد ها نیز می کوشند خود استوار بمانند ، خود را مسئول می داند. دانستن این که ادی پیش از این آدم به درد بخوری بوده است برای همدلی مورگان با او بسنده است . رابطه مورگان با اسلیم نیز به همین گونه است روراستی اسلیم پس از اینکه از دید مورگان نشانه آشکار بزرگمنشی و خوداستواری اوست . همدلی مورگان با آدمهایی چون ادی و اسلیم و کمک به آنها به درستی پشتیبانی از ارزش هایی به شمار می رود که مورگان خود به آنها پایبند است. در چارچوب ناهمانندی آشکار منشهای آدمها در رمان و فیلم ، نام «داشتن و نداشتن» می تواند دو معنای کاملا متفاوت داشته باشد . در رمان همینگ وی ، این نام نمودی از رویارویی "دارا" ها و "ندار" ها است. داشتن به معنای توانایی گذران آسوده و سرخوشانه زندگی است و نداشتن به معنای درماندگی در بدست آوردن کمینه ای برای گذران یک زندگی بخور و نمیر . داراهایی مانند جانسون در بند آنند تا جایی که می توانند بیشتر خوش بگذرانند و در این راه اگر پا بدهد ، از بالا کشیدن بدهی خود به آدم های چون مورگان نیز باکی ندارند. در برابر ندارهایی مانند مورگان برای گذران زندگی خود ناگزیر از تن دردادن به کار هایی می شوند که می تواند به از دست رفتن هستی آنها بیانجامد.

در فیلم هاکز اما ، معنای داشتن و نداشتن از توانایی برای گذران زندگی فراتر می رود . در اینجا داشتن به معنای برخورداری از آن ویژگی انسانی والایی است که در سخت ترین دشواری ها نیز ، آدمی را به از دست ندادن بزرگ منشی اش پایبند نگه می دارد و نداشتن به معنای بی بهره بودن از این ویژگی و تن دردادن به فرومایگی است. ندارهایی مانند مورگان ، اسلیم و ادی اگر چه برای گذران زندگی با دشواری رو برو هستند ، اما بزرگ واری خود را از دست نمی دهند. در برابر آدمی چون جانسون به همه دارایی اش ، فرومایه ای بیش نیست و با کوچکترین گرفتاری که پیش روی او سربرآورد ، زبون و درمانده می شود.

ویژگی دیگری که در فرایند برابر سنجی رمان و فیلم داشتن و نداشتن در خور بررسی است ناهمانندی آشکاری است که در شیوه های روایتگری دو اثر دیده می شود . بخش نخست رمان که چارچوب اصلی داستان فیلم به شمار می رود ، به شیوه اول شخص و از زبان مورگان بازگفته می شود . به این سان ، مورگان همچون قهرمان اصلی داستان در کانون رویداد ها جای می گیرد و خواننده ، تنها در چارچوب بازگفت او ، با همه چیز و همه کس آشنا می شود . در میان چند شخصیتی که در بخش نخست رمان دیده می شوند ، مورگان تنها کسی است که در دنباله رمان نیز با او سر و کار پیدا می کنیم . از همین رو در سرتاسر بخش نخست ، داستان در چارچوب روایتگری او پیش می رود و مورگان خواننده را با خود به بخش دوم رمان می کشاند . با دگرگونی ناگهانی شیوه روایت در بخش دوم ، داستان از زبان راوی کل بازگفته می شود . این دگرگونی در آغاز مایه شگفتی می شود. اما با پیشرفت داستان در می یابیم که همینگ وی از چه رو روایت داستان را از زبان مورگان بیان نکرده است و شیوه روایت دانای کل را برگزیده است . در نیمه دوم این بخش مورگان که در گیر و دار جابجایی نوشیدنی قاچاق ، تیر خورده و زخمی است، بیهوش می شود . آگاهیش از جهان پیرامون خود را از دست می دهد و دیگر نمی تواند آنچه را که روی می دهد بازگو کند. از این پس مورگان دیگر پیش برنده داستان نیست و بلکه یکی از چند موضوعی است که داستان با آنها پیش می رود. همینگ وی از آغاز این بخش تا پایان رمان شیوه روایت را پی در پی دگرگون می کند . بخش سوم با روایت اول شخص از زبان دستیار مورگان آغاز می شود. و در ادامه با روایت اول شخص از زبان مورگان و دستیار او می آید و آنگاه دنباله داستان که بیش از نیمی از رمان را در بر می گیرد ، از زبان دانای کل بازگفته می شود . از این راه مورگان و سرگذشت او رفته رفته در لابلای آدمها و رویدادهای دیگر جای می گیرد و از اهمیت کانونی بودن آن کاسته می شود . چندان که مرگ مورگان در پایان رمان تنها یکی از چند رویداد هم ارز و همزمان بخش سوم رمان به دیده می اید.

شیوه روایت فیلم در سرتاسر آن یک سان می ماند و داستان از آغاز تا پایان از دید دانای کل نمایش داده می شود . هاکز اما برای نمایش اهمیت و جایگاه کنونی مورگان در پیکره فیلم ، یک شگرد سینماتوگرافیک ویژه و بسیار ساده را جایگزین شیوه ادبی روایت اول شخص کرده است . در سرتاسر فیلم هیچ صحنه ای نیست که در نبود مورگان به پایان برسد . صحنه ، یا با مورگان آغاز می شود و یا اندکی پس از آغاز ، مورگان در آن پدیدار می شود. این حضور مورگان است که همه صحنه ها را کامل می کند و به انجام می رساند.

فیلم داشتن و نداشتن یک اثر کامل و نمونه از سینمای هاکز و توانایی او در پروراندن ایده های بی اهمیت انگاشته شده و نا پرورده مانده در کارهای دیگران است . هاکز از راه گسترش یکی دو ایده نیمه کاره رهاشده در یک چهارم نخست رمان همینگ وی و پرورش رابطه های میان چند شخصیت ، که دسته کم دو نفر آنها یک راست از رمان گرفته شده اند یک فیلم کامل ساخته است. 



فایل های ضمیمه بند انگشتی
       

بنگر ز صبا دامن گل چاک شده / بلبل ز جمال گل طربناک شده / در سایه گل نشین که بسیار این گل / در خاک فرو ریزد و ما خاک شده
۱۳۹۰/۱۰/۵ صبح ۱۲:۴۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ژان والژان, پاشنه طلا, نیومن, الیشا, بانو, آوینا, مگی گربه, خانم لمپرت
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
داشتن و نداشتن ( هاوارد هاکس ) - Classic - ۱۳۸۸/۱۰/۱۶, عصر ۰۸:۵۲
RE: داشتن و نداشتن ( هاوارد هاکس ) - Classic - ۱۳۸۸/۱۰/۲۱, صبح ۱۲:۰۱
RE: داشتن و نداشتن ( هاوارد هاکس ) - Papillon - ۱۳۹۰/۱۰/۵ صبح ۱۲:۴۷
RE: آپارات خونه آلفردو - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۰/۱۶, عصر ۱۱:۰۶
RE: آپارات خونه آلفردو - MunChy - ۱۳۸۸/۱۰/۱۷, عصر ۰۲:۵۶
RE: آپارات خونه آلفردو - بانو - ۱۳۸۸/۱۰/۱۷, عصر ۰۸:۰۳
RE: آپارات خونه آلفردو - Classic - ۱۳۸۸/۱۰/۱۷, عصر ۱۱:۰۲
RE: آپارات خونه آلفردو - بهزاد ستوده - ۱۳۸۸/۱۰/۱۸, عصر ۰۳:۲۸
RE: آپارات خونه آلفردو - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۰/۱۹, عصر ۰۷:۳۷
RE: آپارات خونه آلفردو - MunChy - ۱۳۸۸/۱۰/۱۷, عصر ۱۱:۱۰
RE: آپارات خونه آلفردو - Classic - ۱۳۸۸/۱۰/۱۷, عصر ۱۱:۲۵
RE: آپارات خونه آلفردو - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۰/۱۸, صبح ۱۲:۲۳