تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: نجواها و فریادها... صداهایی ماندگار
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6

وقتی کلیپهای مونتاژ شده ای از صداهای یک گوینده را در برنامه های تلویزیونی بمناسبت حضور آنها در برنامه تلویزیونی مانند" 70 ، 80 قدم مانده به روشنائی هوا!" یا برنامه هایی دیگر میبینم حسرت میخورم که چگونه میشود به پشتوانه آن آرشیو سترگ ، کلیپهائی اینچنین دم دستی ساخته میشود.از آقای مطمئن زاده که ادعای تشخیص صداها و شخصیتها را مثل کوله باری سنگین به اینطرف و آنطرف میکشد و بعضا در تهیه برخی از این کلیپها دست دارد انتظارها بیش از اینست.

ترکیب صداها بسیار ناشیانه و از هرجای فیلم که باشد انتخاب میگردد و بدون قاعده پشت سر هم ردیف میشود. گاهی تکرار صحنه های یک فیلم در چند بخش سوهان روح است و توجه نمی گردد که گوینده در کدام صحنه از فیلم ممتازترین اجرا را داشته است. مضافا اینکه اینگونه کلیپها باید از آرامترین نجواهای آن گوینده شروع و به فریادهای وی در فیلمهای دیگر ختم شود تا در نهایت ذهن بیننده را تا لحظاتی پس از دیدن کلیپ مشغول خود نماید

علاقمندان این کافه باید چیزی در گوشیهای همراهشان داشته باشند که هرگاه سخن از صداهای گویندگان ایران در محفلی یا مجلسی بمیان آمد صرفا به "سخن از صداها" اکتفا نکنند و با پخش صدای یک گوینده خاص گرمی بخش محفل باشند.

ترکیب همه صداها یا حتی بهترینها هرگز میسر نیست و درصورت امکان نیز کلیپهائی با حجم بسیار بالا روی دست بجا خواهد گذاشت که طبیعی است دانلود آنها را برای برخی از دوستان که دسترسی به اینترنت پرسرعت ندارند با مشکل مواجه خواهد کرد.

رخصت دهید اولین کلیپ را که خود ساخته ام و اختصاص به صدای منوچهر اسماعیلی دارد تقدیم دوستان کنم

http://www.4shared.com/video/B_jDpDbp/Esmaili.html

پیشنهاد میکنم دوستان از برنامه KMPlayer استفاده کنند(که قادر به پخش تمامی فرمتهای ویدویویی است) و نه از Windows Media Player

با سلام و خسته نباشید به شما دوست عزیز

ولی دوست من این کجا آن کجا

من در جریان ساخت کلیپ های ساخته شده در برنامه دو قدم به صبح بودم

اولا" این کلیپ ها در چند ساعت به خاطر عجله در کار ساخته می شد.

دوما" کلیپ ها در تلویزیون سانسور می شد و به طور کامل پخش نمی شد و یا تغییراتی می دادند.

در ضمن بابت آن ها پولی هم دریافت نمی شد و به خاطر علاقه آقای مطمئن زاده به دوبله این کارها را انجام می دادند.

ولی چند نکته:

 کلیپ در تلویزیون خیلی خوش ساخت تر بود. کیفیت صدا فیلم ها خیلی خوب بود. تصاویر خوبی انتخاب شده بود. حتی در انتخاب آهنگ هم توجه شده بود ار آهنگ فیلم ال سید و اولین خون که هر دو کار منوچهر اسماعیلی بود استفاده شده بود چون کلیپ بدون آهنگ تاثیر گذاری را ندارد حتی اشک در چشمان منوچهر اسماعیلی جمع شد. و همچنین این سبکی جدید در معرفی گویندگان بود .

من کلیپ ها رو به طور کامل از ایشون می گیرم و آپلود می کنم.

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶)john doe نوشته شده: [ -> ]

من در جریان ساخت کلیپ های ساخته شده در برنامه دو قدم به صبح بودم

پس طبیعی است که حمایت کنید

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶)john doe نوشته شده: [ -> ]

 کلیپ ها در تلویزیون سانسور می شد و به طور کامل پخش نمی شد و یا تغییراتی می دادند.

سانسور در کلیپ بی معنی است. کسی که کلیپ میسازد با چارچوب کار آشناست و خط قرمزها را می شناسد .

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶)john doe نوشته شده: [ -> ]

تصاویر خوبی انتخاب شده بود.

منظور از تصاویر خوب چیست؟ اینکه خوش رنگ و لعاب باشد به لحاظ تصویری؟ اینجا بحث صداست نه تصویر. شما کل فیلم دانتون را باید دیده باشید تا در ساخت کلیپ مستقیما سراغ صحنه دادگاه و فریادهای اسماعیلی بروید نه آنکه از ابتدا یا هرجای آن بخشی را جدا کرده و بعنوان کار اسماعیلی در دانتون معرفی کنید. شما باید درسواوزالا را کامل دیده باشید تا دیالوگ ماکسیم مونزوک را در صحنه تیراندازی به نخ بطری انتخاب و بعنوان زیباترین دیالوگ فیلم جداکنید(من خودش بطری نمی زنی، من میزنی به نخش،وقتی بطری افتاد بطری به من داد قبول؟)  اینجا(عالم دوبله) دریاست اما برای معرفی به دیگران باید بطری خود را از وسط دریا پر کنید نه از ساحل

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶)john doe نوشته شده: [ -> ]

در ضمن بابت آن ها پولی هم دریافت نمی شد

هرکه در عالم هنر سخن از "منتِ نگرفتنِ پول" بزند درست مثل کسی است که پولی طلب میکند. یا اگر پولی به او میدادند رد نمیکرد.

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۸:۵۶)john doe نوشته شده: [ -> ]

حتی اشک در چشمان منوچهر اسماعیلی جمع شد.

دلیلی بر کیفیت کار نیست. هنرمندان ما آنقدر دلهای نازکی دارند که با یک "هوی" می گریند،با یک "های" می خندند و با یک "اهن"قهر میکنند

البته در برهوت فرهنگی صدا وسیما ، تیکه کارهایی که در دو قدم مانده به صبح پخش می شد خودش اتفاقی بود. سختی شرایط کار در صدا و سیما ( عجله ، سانسور ، و ... ) را هم باید در نظر گرفت. مسلما بهترین فیلم ها هم وقتی از فیلتر پخش سیما رد می شوند چیز دیگری از کار در می آیند و کلیپ ها هم مستثنی نیستند. به نظر من کلیپ معرفی منوچهر اسماعیلی با آن آهنگ پس زمینه ، یکی از بهترین کارهایی بود که از تلویزیون پخش شد گرچه در همه کارهای هنری همیشه جا برای بهتر ساختن هم هست.

یک پیشنهاد:  ای کاش دست اندکاران ، تا هنرمندان پیشکوت دوبله در قید حیات هستند ترتیب ساخت برنامه ای به سبک برنامه صداهای ماندگار شهرام جعفری نژاد را می دادند . چه بسیار دوبلورهایی که در سری اول این برنامه مصاحبه با آنها میسر نشد و چه بسیار دوبلورهایی که ممکن است چند سال دیگر در بین ما نباشند و این فرصت برای همیشه از دست برود. مسلما اگر دوبلورها بدانند که یک تیم مستقل از صدا وسیما که متشکل از عاشقان دوبله است و روزنامه و مجله و ... نیست ، قصد انجام مصاحبه با آنها را دارد بیشتر راغب به این کار می شوند و حتی می توان هنگام روبرو شدن با این عزیزان ، فیلم های صداگذاری شده جدید توسط دوستان را که حاوی صدای ماندگار ایشان است به آنها هدیه کرد.

(۱۳۸۹/۴/۳ عصر ۰۷:۲۹)منصور نوشته شده: [ -> ]

رخصت دهید اولین کلیپ را که خود ساخته ام و اختصاص به صدای منوچهر اسماعیلی دارد تقدیم دوستان کنم

http://www.4shared.com/video/B_jDpDbp/Esmaili.html

ممنون دوست عزیز.

بسیار زیبا بود.

اما فکر می کنم جای یکی از کارهای استاد در آن خالی بود.

گویندگی ایشان به جای ژرارد دپاردیو در دانتون که به اعتقاد این حقیر شاهکاری است تکرار نشدنی.

یکی از بزرگان دوبله ایران مرحوم هوشنگ مرادی بود با صدائی خاص که عمدتا در سریالها ، کارتونها و فیلمهای سینمائی با صدائی شاخص اگرچه هرگز به اندازه دیگران مشهور نبود اما صدایش صدائی در حد وسط صدای نصرت کریمی و مرحوم مانی بود. به یاد ندارم در فیلمی مشهور نقش اول گفته باشد اما صدای او در اکثر فیلمهای قدیمی قابل شنیدن است. مرادی در سال 1368 بشکلی عجیب و در نزاعی که هیچکدام از طرفین درگیری نبود بشکل اسفباری به قتل رسید.

همه دوستانی با حداقل سن 30 تا 35 سال سری فیلمهای بازیگر-کارگردان مشهور سینمای رومانی سرژیو نیکولائسکو (و نه نیکلاسکو یا نیکولایسکو) را به یاد دارند. همو که به کمیسر مولدوان(یا به قول ما کمیسر مولدومان) مشهور بود. اولین فیلم از این بازیگر کهنه کار با عنوان کمیسر متهم میکند در اوایل دهه  1360 ابتدا اکران سینمائی و بعد از تلویزون پخش شد و بعلت تقاضاهای مکرر بینندگان بارها و بارها روی آنتن رفت. قسمت دوم این فیلم با عنوان انتقام سالها بعد و در اواخر دهه 1360 و اوایل 70 اکران شد و مجددا و البته با تعدادی کمتر از سیما پخش شد. با دستهای تمیز و دوئل دو فیلم دیگر از این بازیگر بودکه  مجوز پخش داشت اما دوئل به مراتب در بین بینندگان ایرانی محبوبیت خاصی یافت...

بجای نیکولائسکو حسین عرفانی صحبت میکرد که یکی از کارهای بزرگ این گوینده است که هرگز در لیست هنری وی بدان اشاره نمیشود در حالیکه گویشهای عرفانی بجای بوگارت ، میفونه و نیکولائسکو را میتوان سه راس یک مثلث دانست که عرفانی در جدی ترین نقشهای خود بعد از انقلاب و عمدتا اوایل انقلاب بدانها اهتمام ورزید.

در دوئل (محصول 1981 رومانی و به کارگردانی و بازیگری سرژیو نیکلائسکو و نویسندگی میرکا بارادا)، مرحوم هوشنگ مرادی در نقش رئیس پلیس صحبت کرده است که دوستان میتوانند با دریافت فایل زیر آنرا بشنوند

http://www.4shared.com/video/9P2tp-lF/Moradi.html

یکی از صحنه هائی که ما را در آن سالها از خود بیخود میکرد و اشکهایمان را جاری، دوبله حیرت انگیز نقش یکی از بچه ها بود که برادرش ریکا پاسارین(با بازی لون ریتیو با شکل و شمایلی شبیه آلن دلون) در انتهای فیلم در نزاع با کمیسر کشته میشود ببینید:

http://www.4shared.com/video/dDuILLVu/Duel.html

ظاهرا ورود فیلمهای دیگری از این کارگردان - بازیگر بعد از آن در ایران میسر نشد یا نخواستند بشود. وی در حال حاضر در سن 80 سالگی همچنان در سینمای رومانی فعال است و محبوبیت عجیبی بین مردمان این کشور دارد چنانکه ایو مونتان در فرانسه داشت

نصرت اله محتشم متولد 1289 و متوفی بسال 1359 در تهران، همسر اول ژاله علو بود فارغ التحصیل رشته حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران. وی بازیگری را در استودیو درام کرمانشاهی به سرپرستی میرسیف الدین کرمانشاهی آموخت و بازی در تئاتر را زیر نظر واهرام پاپازیان و عبدالحسین نوشین در سال 1314 تجربه و در نمایشهای مشهوری چون یوسف و زلیخا،اتللو،شاه عباس،نادرشاه،ابومسلم خراسانی،آغامحمد خان قاجار،لیلی و مجنون،آنا کریستی،کوروش کبیر،حبیب و مریم،صلاح الدین ایوبی، فتح هندوستان و ... بازی کرد. از سال 1321 به رادیو رفت و از سال 1331 در دوبله فیلم اشتغال داشت. وی از سال 31 تا 41 و به مدت 10 سال رییس اداره نمایشات وزارت کشور بود.

محتشم در فیلم شیرین و فرهاد سال 1314 سپنتا حضور داشت و در فیلم عروس دجله و آغا محمد خان در کنار بازیگری فیلمنامه نویس هم بود پس از آن در طلسم شکسته ، کلید، بن بست ،فرمان خان، جاده زرین سمرقند ،شاهراه زندگی نیز بعنوان بازیگر حضور داشت. وی در فیلم مستند سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا بعنوان روای و با صدای خاص صحبت کرده است. فرزندان وی بیژن و نیلوفر محتشم نیز در سینما حضور دانرد(بیژن بازیگر تئاتر  وسینماست . بعنوان مثال در فیلم مسافران دره انار و معجزه خنده یداله صمدی بازی کرده است و نیلوفر در بخش چهره پردازی فعالیت میکند و بعنوان نمونه میتوان به فیلم من زمین را دوست دارم از کارهای وی اشاره کرد)

نصرت اله محتشم همانطور که گفته شد در دوبله فیلم نیز مدتی فعال بود که از کارهای سترگ وی میتوان به گویندگی بجای آنتونی کوئین در دوبله اول لورنس عربستان و همچنین بجای جان وین در فیلم فاتح اشاره کرد.

دراین بخش ،ترجیح دادم بخشهایی از فیلم فاتح (محصول 1955 آمریکا و به کارگردانی دیک پاول) را با صدای محتشم و به روایت مرحوم عطاالله کاملی در برنامه هنر دوبله 1 ارائه کنم.  خداوند روح هر دو عزیز از دست رفته را قرین رحمت کند

در این فیلم علاوه بر محتشم ، کاملی و رسول زاده و تعداد دیگری از اولین گویندگان تاریخ دوبلاژ ایران منجمله ژاله علو بجای خانم سوزان هیوارد حضور دارند و دوبله فیلم مربوط به اواسط دهه 1330و از اولین فیلمهای دوبله ایران محسوب میشود.

توضیح اینکه در برنامه کاملی در هنر دوبله حتی یک تصویر از فاتح نشان داده نشد و ترکیب صدای کاملی با فاتح (از آرشیو شخصی) مربوط به این حقیر است

http://www.4shared.com/video/NFaGtAnG/Kameli.html

سزاوار نیست صرفا به مردان جامعه دوبله پرداخته شود و نامی از بزرگان زن برده نشود. بدون شک اگر تعداد گویندگان درجه اول مرد ما 20 نفر باشد یقین بدانید تعداد گویندگان تراز اول زن تاریخ دوبلاژ ایران از هفت نفر بیشتر نیست و در این میان 2 نام در کسب رتبه اول هماره مطرح بوده و هست: خانمها رفعت هاشم پور و مرحوم ژاله کاظمی. ایندو ستارگان بی بدیل گویندگی بوده اند چنانکه کمتر زنی توانسته است از مرزهائی که ایندو (به مدد قدرت بیان در کنار فوران احساسات) برای خود ساخته اند فراتر رود. هاشم پور قادر بود از یک ستاره کم فروغ هندی بنام راخی (رخی) گلزار در نقش شیتا در فیلم قانون (رامش سیپی 1982) پرداختی آنچنان استادانه و مملو از احساسات ارائه دهد که نفس هر شنونده ای را در سینه حبس کند چنانکه چنین حالتی برای صاحب فیلم در استودیو دوبله آن فیلم پیش آمد و کاظمی میتوانست در گربه روی شیروانی داغ بجای آنکه بدنبال الیزابت تیلور بدود ، این تصور را پیش آورد که این تیلور است که هراسان و پابرهنه دنبال صدای کاظمی میدود و هرچه میدود به او نمی رسد. اگر صدای هشم پور در زیبایی به پای صدای کاظمی نمی رسید ،بجای آن احساسات فوق العاده هاشم پور کفه ترازو را سنگین تر میکرد... اگر کسی ادعا کند که میشود تصور کرد بجای اسکارلت ، زن دیگری سخن بگوید هرگز کسی را تحمل چنین مزاحی نیست جز آنکه بشنود میشود کاظمی را بجای او در این فیلم نشاند و اگر کسی ادعا کند هیچ زنی را توان گویندگی در چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد بجای مگی نیست ، میتوان فقط یک نام را به جرات از میان زنان بیرون کشید و نام رفعت هاشم پور را برزبان راند...

تعداد فیلمهائی که ژاله کاظمی گویندگی کرد آنچنان زیاد است که حتی شمردن آنها نیاز به صرف زمانی طولانی است. او در بسیاری از فیلمهای فارسی و همچنین فرنگی بجای تمامی بازیگران تراز اول ایران و جهان صحبت کرد و چه بسیار خندید و گریست... چه فریادها که سالنهای سینما را لرزاند و چه بغضها که از گریه های بی بدیل او ترکیدند و اشکاهایشان خشکی گونه ها را نوازش کرد. صدای او الماس آب دیده ای بود که به نگین چهره زیباترین زنان تاریخ سینما خوش می نشست و چهره اش یادآور یک مجری توانمند که در برنامه های زنده تلویزیونی حتی قراری بر وزیران تراز اول سیاسی زمان را بر روی صندلی نمی نهاد. او توانمند بود... چه در تحصیل ، چه در مجری گری ، چه در نقاشی ، چه در چهره و ... چه در دوبله.

بخشهائی کوتاه از برخی آثار او که در دسترس بود به هم پیوست تا کلیپ زیر گوشهایمان را نوازش دهد:

http://www.4shared.com/video/Mph8xYRG/Kazemi-Jaleh.html

------------------------------------------------------------------------------------------------------

(۱۳۸۸/۱۰/۱۲ صبح ۰۳:۴۲)vic_metall نوشته شده: [ -> ]

سلام
اگر برای دوستان ممکن هست موزیک فیلم Revenge (Revansa) ازسری فیلمهای کمیسر مولدوان هست که
Adrian Enescu موزیکش رو ساخته برای من پیدا کنند

موسیقی فیلم انتقام(چهارمین فیلم از این مجموعه) موسیقی زیبائی است از آدریان اینسکو که بخشهائی از فیلم آن تقدیم خواهد شد اما بهتر از آن موسیقی دومین فیلم از این مجموعه (یعنی کمیسر متهم میکند) است که البته همگان فکر میکنند این فیلم اولین است(اولین فیلم که شخصت کمیسر مولدوان در آن حضور داشت و در ایران نمایش داده نشد فیلم ultimul cartus بود. این دو فیلم هر دو در سال 1973 در رومانی و توسط خود نیکلائسکو کارگردانی شد. البته وی در این فیلم با عنوان کمیسر میکلووان ظاهر شد که بعدها به نام مولدوان تغییر نام یافت. موسیقی کمیسر متهم میکند کار ریچارد اوسچانیتکی است که به نظرم یک کار تمام عیار در سینمای حادثه ای با خمیر مایه فیلمهای گنگستری است که حتی از موسیقی انتقام نیز یک سروگردن بالاتر است. پیشنهاد میکنم حتما کلیپ زیر را دانلود کرده و همراه با تصاویر به موسیقی فوق العاده آن گوش جان بسپارید چراکه یادآور دورانی خاص در عمر اکثریت کافه نشینان این انجمن است.  ظاهرا فیلم کمیسر متهم میکند در سال 1974 با حضور بازیگران دیگری در رومانی بازسازی شد که هرگز به اندازه این فیلم مورد توجه قرار نگرفت

http://www.4shared.com/video/PK1CP5dv/Komeiser.html

هیچ صدائی زیباتر از صدائی که قرآن میخواند نیست (مشروط بر آنکه چنین نباشد که : گر تو قرآن بدین روش خوانی/ببری رونق مسلمانی - سعدی)

دوستانی که از قبل مرا می شناسند میدانند که درسالهای گذشته در ماه های مبارک رمضان به بهانه ای بحث را بسوی صداهای ماندگار در تاریخ اسلام که عمدتا به قرآن و اذان و تواشیح و امثالهم بوده است (با دیدگاهی متفاوت) برده ام. طی سالهای گذشته از موذن زاده ها (حاج کریم و فرزرندانش و مشهورترین اذان گویان ایران و جهان از ابوزید تا تسویه چی) و همینطور از داستان شکل گیری ربنای ذبیحی تا ربنای شجریان (که متاسفانه این روزها نامی و نشانی از ربنای شجریان در صدا و سیما شنیده نمیشود همچنانکه در آغاز انقلاب ربنای ذبیحی نیز به چنین سرنوشتی گرفتار شد) و سایر مطالبی که به نحوی به صدا ربط داشت پرداختم که امسال هم به نحوی جای خالی چنین مطالبی را در این فاروم پر میکنم.

همه ما یک کتاب قرآن در منزل داریم. در اولین صفحات همه قرآنها این عبارت را می بینید: "حفص به روایت عاصم". شاید بسیاری از دوستان بارها از خود پرسیده باشند این 4 کلمه به چه معناست و چرا در همه قرآنها (حتی قرآنهائی که حجاج ما از سفر حج با خط عثمان طه با خود می آورند) به ثبت رسیده است. در کلاسهای تدریس قرآن که در محافل مختلف داخلی و در سطوح پائین برگزار می گردد هرگز به این نکته اشاره نمیشود و شما حتی اگر از امام جماعت مسجد خود هم سوال کنید سواد او آنقدر نیست که جوابی به شما دهد.

از قدیم به ما میگفتند همه کتب آسمانی(اعم از کتب مقدس عهد قدیم و جدید- تورات و انجیل) در طی زمان دچار تحریف شده اند و کلمات، آنی نیست که در ابتدا بوده است. می گفتند و می گویند تنها کتابی که از ابتدا به همین شکل بوده است قرآن است و حتی یک کلمه از آن در 1400 سال اخیر تغییری بخود ندیده است. و من در این مقاله میگویم در پاسخ به این افراد میگویم که از نظر ظاهری این تغییر وجود داشته است . در قرآن پس از پیامبر(ص) و تا فاصله سالهای 120 تا 170 هجری قمری توسط مشهورترین قاریان جهان اسلام در برخی کلمات و جملات بعضا به شکلهای مختلف خوانده میشد. یکی میخواند " مالک یوم الدین" و دیگری " ملک یوم الدین". یکی "کورت" را در آیه "اذا الشمس کورت" با تشدید واو میخواند و یکی بدون تشدید. هردو شکل یا هرچند شکل صحیح بودند و از نظر اصول لغوی و معنایی هیچ زبان شناسی نمیتوانست ثابت کند یکی از ایندو صحیح و دیگری غلط است یا اینکه شکل اولیه این کلمات چگونه بوده است.

در بین قاریانی مشهور سده دوم قمری 7 قاری محبوبیت و شهرت خاصی داشتند و هر یک از این 7 قاری 2 شاگرد یا راوی داشتند که مجموعا 14 روایت مختلف از قرآن صدر اسلام به ما رسیده است. گفته میشود حافظ شیرازی (به نقل از خودش) شاعری بود که تمامی اشکال مختلف کلمات را به نقل از 14 روایت یاد شده از بر داشت و کمتر قاریی در جهان اسلام به چنین وقوفی رسیده است که در زمان فعلی، استاد احمد عیسی المعصراوی یکی از قارین بزرگ جهان اسلام میتواند قرآن را با 14 روایت موجود بخواند و به شما بگوید وقتی میخواند "سجرت"(با تشدید جیم) کدامیک از قاریان جهان اسلام یا کدام روایت این کلمه را بدین شکل روایت کرده است و وقتی میخواند "سجرت"(بدون تشدید و صرفا با کسر جیم) این شکل مربوط به چه کس یا کسانی است. همانطور که اشاره شد 14 قرائت در حال حاضر بیشتر شهرت دارد اما روایت 20گانه هم وجود دارد که من به همه آنها اشاره میکنم:

1 – ابو رویم نافع بن عبدالرحمن (با دو راوی : عیسی بن مینای مدنی مشهور به قالون و عثمان بن سعید مصری معروف به ورش)

2- عبداله ابن کثیر مکی (با دو راوی : احمدبن محمدابی بزه معروف به البزی و محمدبن عبدالرحمن معروف به قنبل)

3- زید بن العلا البصری ابی عمر (با دو راوی: حفص بن عمر و معروف به الدوری و صالح به زیاد معروف به السوسی)

4- عبداله بن عامر شامی (با دو راوی: هشام بن عمار بن نصیر و عبداله بن احمد معروف به ابن ذکوان)

5- عاصم بن ابی النجود (با دو راوی : شعبه بن عیاش و حفص بن سلیمان)

6- حمزه بن حبیب (با دو راوی : خلف به هشام و خلاد بن خالد)

7- خلف بن هشام (با دو راوی : اسحاق بن ابراهیم  و ادریس بن عبدالکریم)

8- یزیدبن قعقاع معروف به ابوجعفرمدنی (با دو راوی: ابوالحارث بن عیسی بن وردان و ابن جماز)

9- یعقوب بن اسحاق (با دو راوی : عبداله بن محمد معروف به رویس و روح بن عبدالمون معروف به روح)

10- علی بن حمزه نحوی(معروف به الکسا) (با دو راوی: لیث بن خلد بغدادی و  حفص بن عمر و معروف به الدوری)

7 ردیف اول (یعنی 14 روایت اول) مشهورترین روایات از قراء قرآنی است و 3 ردیف دیگر کمتر دارای ارزش تاریخی است.کل موارد اختلاف این 14 قاری در 1100 کلمه از قرآن است . این موارد اختلاف در کتابی با نام "التیسیر" آمده است. در سال 1920 و پس از جلسات متعدد بزرگترین علمای اسلام که در دانشگاه الازهر مصر گرد آمده بودند به این نتیجه رسیدند که روایتی که حفص بن سلیمان به نقل از عاصم بن ابی النجود خوانده و روایت کرده است از نظر ماهوی و قوائد صرف و نحو و قرابت و نزدیکی با پیامبر اکرم(ص) به حقیقت نزدیکتر و به مفهوم کلی کلمه دقیقترین روایتی است که از قرآن عهد پیامبر شده است. این روایت به تایید تمامی کشورهای اسلامی رسید و پس از آن تمامی قرآنها در تمامی کشورهای اسلامی براساس روایت حفص از عاصم چاپ شد (تا دو یا چندگانگی در تلاوت قرآن در بلاد اسلامی وجود نداشته باشد). بعدها چند کشور از جمله تونس نسبت به این قرارداد پشت کردند و قرآن به روایتهای مختلف را چاپ کردند و امروزه نیز چنین میکنند اما در مسابقات قرآنی مجبورند قرآن را به روایت یاد شده تلاوت کنند درغیر اینصورت برای آنها برای هر کلمه ای که برخلاف آن خوانده شود(هرچند براساس روایتهای دیگر باشد) غلط منظور میگردد. علمای شیعه علاقه خاصی به عاصم دارند چراکه روایت او را منتسب به قرائت علی بن ابیطالب(ع) میدانند و به همین جهت ایران و عراق جزو اولین کشورهای اسلامی بودند که به قرارداد مصر پایبند شدند.

قاریان بزرگ اسلام عمدتا نه در مسابقات قرآنی بلکه در محافل خاصی اقدام به تلاوت قرآن با روایتهایی غیر از عاصم کرده اند که مشهورترین قاری و مشهورترین سوره ای که خوانده شده است صدای مرحوم سعید مسلّم  برای سوره تکویر است. وی در این قرآئت جاودانه روایات مختلف برای هرکلمه از این سوره را با قرائت بصورت یکجا میخواند : "اذا الشمس کُوّرَت ، کُوِرَت ، کووٍِرَت و اذا النجوم انکدرت و اذا الجبال سيّرت و و اذا العشار عطّلت و اذا الوحوش حشرت ، حشّرت  ...  این قرآئت آنقدر زیبا و آسمانی است که همه ما آن را شنیده ایم و گاهی ناخوداگاه از خود پرسیده ایم " چرا غلط میخونه!" و همین فکر غلط باعث شد از آن پس صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هرگز این قرائت و قرائتهای دیگر استاد سعید مسلم را که علاوه بر عاصم روایتهای ورش از نافع و دوری از زید و قنبل از ابن کثیر را یکجا میخواند هرگز پخش نگردد.

در اینجا و برای اولین بار ، من 10 روایت(از 14 روایت) از قرآن را با صدای مشهورترین قاریان جهان اسلام برای سوره تکویر برای دوستان علاقمند ارائه میکنم و امیدوارم ما را در این ماه الهی از دعای خیر خود محروم نکنند. دوستان توجه کنند که در سوره تکویر اختلافها بسیار اندک است و من برای یکسان بودن سوره ها و کوتاهی آن این سوره برگزیدم و بهانه ای است برای شنیدن صدای قاریان فعلی جهان اسلام.

برای روایت حفص از عاصم که قرآن شناخته شده جهان اسلام و کشور عزیز ما ایران است از بین بیش از 300 قاری مشهور جهان اسلام صرفا 2 ترتیل از فارس عباد و سعد بن سعید غانمی (دو تن از قاریان سترگ مسجد النبی) انتخاب کردم که بدون شک زیباترین صدا را در بین تمامی قاریانی که به شیوه ترتیل قرآن را قرائت کرده اند ،دارند اعتراف میکنم به شخصه عاشق صدای ایندو (در ترتیل) هستم . متاسفانه در ایران ما این دو قاری کمتر شناخته شده اند . سال گذشته ترتیلی از سعدبن سعید از رادیو پخش میشد و این درحالی است که فارس عباد محبوبترین قاری جهان اسلام است و هنوز در ایران کسی او را نمی شناسد . جالب است بدانید در ترتیل ، عبدالباسط محمد عبدالصمد و محمد صدیق منشاوی(که حتی یعد از نگارش هر قرآنی در ایران اداره ارشاد آنرا با ترتیل منشاوی تصحیح میکند) بعد از فارس عباد و غانمی در رده های 10 تا 15 جدول محبوبیت جهان اسلام قرار دارند.

فارس عبادhttp://www.4shared.com/audio/bJN96Ju5/t_online.html

سعد بن سعید غانمی : http://www.4shared.com/audio/TbEoHTit/_2__t.html

 فارس عباد

برای روایت شعبه از عاصم ترتیل استاد عبدالرشید صوفی انتخاب شد. وی امام جماعت مسجد مالک بن انس دوهه است

http://www.4shared.com/audio/GyjXvyba/_3__t.html

روایت ورش از نافع را عبدالباسط محمد عبدالصمد برگزیدم چراکه وی (با وجود تسلط کامل به 4 روایت دیگر) مسلط ترین قاری جهان اسلام در روایت ورش است. عبدالباسط عمدتا قرائتهای قرآنی خود را هم مطابق با روایت ورش خود خوانده است. سوره حمد او را به یاد بیاورید که میخواند : "ملک یوم الدین" (یعنی روایت ورش). این آیه در روایت مشهور عاصم و قرآنهای ما "مالک یوم الدین" است. قرائت او آنچنان در ایران تاثیر گذار بوده است که با وجود نگارش مالک یوم الدین در همه قرآنهای ایرانی و روایت عاصم ، اکثریت مردم در نمازهای یومیه خود، این آیه را  بدون آنکه بدانند با روایت ورش میخوانند.

http://www.4shared.com/audio/wEpIVPTw/_4__t.html

برای روایت قالون از نافع ، استاد محمد احمد سحیم را انتخاب شد . سحیم امام جماعت مسجد فلسطین در شهر الجزیره کشور الجزایر است.

http://www.4shared.com/audio/DBuk8U3P/_5__t.html

برای قرائت بزی از ابن کثیر ، استاد قدری محمد عبدالوهاب را برگزیدم. وی نفر اول مسابقات حفظ قرآن جهانی در سال 1997 است و یکی از 10 قاری فعلی جهان اسلام است که مسلط به تمامی 20 روایت قرآنی است

http://www.4shared.com/audio/koNyOt70/081.html

روایت قنبل از ابن کثیر را استاد احمد عیسی المعصراوی را انتخاب کردم  که ریاست  فعلی انجمن قاریان مصر را عهده دار است . وی شیخ القراء قاریان مصر در دانشگاه الازهر مصر و مسلط به تمامی 20 روایت قرآنی و از اعجوبه های تجوید در جهان اسلام است.

http://www.4shared.com/audio/pyOq5tj5/_6__t.html

برای روایت الدوری از ابی عمرو (بخوانید ابی عمر) قرآن استاد مسلم قرآنی جهان اسلام و شیخ القراء زمان ،  محمود خلیل الحصری را ترجیح دادم

http://www.4shared.com/audio/7vo-tPKp/_7__t.html

روایت سوسی از ابی عمر را استاد مفتاح محمد السلطنی انتخاب کردم که یک قاری آزاد از مصر است

http://www.4shared.com/audio/AYwsxVPW/_8__t.html

برای روایت خلف از حمزه نیز مجددا استاد احمد عیسی المعصراوی انتخاب شد

http://www.4shared.com/audio/sI10bxcR/_9__t.html

برای روایت ابن ذکوان از ابن عامر نیز مجددا استاد احمد عیسی المعصراوی انتخاب شد چرا که کمتر کسی توانسته است این روایت و خلف از حمزه را قرائت کند.

http://www.4shared.com/audio/TUcEtQSF/_10__t.html

و برای حسن ختام این بحث ، قرائت فوق العاده مرحوم سعید مسلم از همین سوره که ما را بیاد روزهائی می اندازد که جوانان شهید ما در خیابانها تشییع میشد و صدای قرآن وی خیابان را با نوائی ملکوتی از قرآن مزین میکرد. این استاد بی همتا که سالهاست رخت از جهان بربسته است همه روایتهایی که در بالا برشمردیم را یکجا و آنهم و با قرائت میخواند.

http://www.4shared.com/audio/zY0vtMQF/SA...http://www.4shared.com/audio/zY0vtMQF/SAID_MOS

در یکی از برنامه های "دو قدم مانده به صبح" استاد علی کسمائی بهمراه جناب آقای عباس مطمئن زاده و فریدون جیرانی حضور داشتند. این برنامه مربوط به یکی دو سال قبل است که این حقیر با استفاده از گوشی از روی صفحه تلویزیون ضبط کردم... کیفیت تصویری فوق العاده بالا بود چراکه تلویزیون از نوع ال سی دی سونی بزرگ و گوشی هم از با کیفیت ام پی 4 ضبط میکرد. حجم نهائی فیلم که مدت آن حدودا 22 دقیقه بود به بیش از 400 مگابایت رسید که واضح است انتقال آن از طریق نت برای دوستان با دشواری همراه می بود تصمیم گرفتم بخشهائی از آنرا حذف کنم اما ... حیفم آمد. در کمترین حجم ممکن که با فرمت 3gp حاصل شد ، حجم این فایل به کمتر از 10 نرسید که با زمان بیش از 20 دقیقه قابل قبول بنظر میرسد اما کیفیت از دست رفت... فکر نمیکنم کسی از دوستان بتواند بیش از 20 دقیقه گوشی را بدون حرکت از یک کادر ثابت نگهدارد اما من اینکار را کردم چون مباحث جالبی از طرف آقای مطمئن زاده مطرح شد... مشخص است که لرزش دست و حتی یک لکه نور که بعدها فهمیدم نور چراغ اتاق است در تصویر وجود دارد که از دوستان ازین بابت عذرخواهی میکنم.

در این کلیپ ، از اولین کار کسمائی (شاهزاده روباهان اثر هنری کینگ که در ایران با نام بهار خونین نمایش داده شد) صحبت میشود و همچنین از گویندگی مرحوم سیامک یاسمی بجای تایرون پاور ، مرحوم حسین امیر فضلی بجای ارسن ولز و مهین کسمائی بجای وندی صحبت به میان می آید. این کار اولین دوبله استاد کسمائی بود که در سال 1333 بر روی فیلم 1949 هنری کینگ بعمل آمد.

در ادامه ، از فیلمهای دیگری که استاد دوبله کردند صحبت میشود ، فیلمهائی همچون : فتنه ، دروازه های پاریس ، قایقرانان ولگا، آخرین پل ، دختر بنفشه فروش ، جنگ و صلح (با دوبله) ، چگونه غرب تسخیر شد ، میخواهم زنده بمانم و ...

در ادامه ، از دوبله شین که با پیشنهاد آقای مطئن زاده و همکاری آقای جعفری مدیریت قرن 21 ،استاد پس از سالها مدیریت دوبله یک فیلم را بعهده می گیرند که در واقع دوبله سوم از این فیلم بسیار مشهور است صحبت به میان می آید. در دوبله سوم این فیلم که با ترجمه حسین شایگان انجام شده است منوچهر اسماعیلی بجای وان هفلین ، منوچهر والی زاده بجای آلن لد ، زهره شکوفنده بجای جین آرتور ، ناهید امیریان بجای براندون ، چنگیز جلیلوند بجای جک پالانس ، محمود قنبری بجای بن جانسون و نصر اله مدقالچی بجای شخصیت منفی فیلم صحبت کرده اند که به شخصه این فیلم نسخه را ندیده ام که ظاهرا با تمام سنگ تمام گذاشتن های شبکه 4 ، پخش این فیلم به زمانی خاص در آینده!  موکول شده است.

http://www.4shared.com/video/DNG1CqJb/Kasmai.html

مرحوم حسین امیرفضلی از بزرگان سینما،تئاتر ،رادیو و دوبله ایران

از خانم بهجت صدر با عنوان یک نقاش چیره دست در محافل هنری یاد میشود. برنده جایزه بزرگ سومین مسابقات نقاشی تهران در سال 1341 ، برگزاری نمایشگاه  انفرادی در رم 1336 ، در پاریس 1354 ، نمایشگاه عمومی 1364 ، شخصی در 1369 و همچنین در کشورهائی چون آمریکا ، برزیل ، کانادا  ،و کلیت آثار در نمایشگاه سال 1383 تهران و ...صدر که چندی پیش در سن هشتاد و چند سالگی درگذشت در اوایل دهه 1320 از پیشگامان دوبله و بویژه دوبله در ایتالیا بود. دوستان گوینده وی کسانی چون مرحوم حسین سرشار ، مرحومه پروین انصاری ، مرحوم اعلم دانائی ، مرحوم مرتضی حنانه ، فهیمه راستکار و بهمن محصص بودند که از پیشگامان تاریخ دوبله ایران محسوب می گردند

  

از خانم بهجت صدر مصاحبه ای که وی 15 سال قبل در خصوص دوبله فیلم انجام داده بود انتخاب کردم که می شنوید:

http://www.4shared.com/audio/ETXNQQLK/BEHJAT.html

مرحوم محمد علی زرندی که از وی به عنوان گوینده نورمن ویزدم یاد میشود از اساتید بزرگ دوبله است که پیش از این به تفضیل در مورد او نوشته ایم. در اینجا تمجید زرندی را از بزرگان دوبله ایران می شنویم و در پی آن صدای مثال زدنیه اسماعیلی بجای جودا بن هور

http://www.4shared.com/audio/NzAiYWTg/ZARANDI.html

در جستار برنامه های دهه 60 یادی از سریال بوژست کردیم

این سریال که به نظرم دو بار به فاصله دو سه سال در اوایل دهه 60 از شبکه اول سیما پخش شد محصول 1982 انگلستان و به کارگردانی داگلاس کامفیلد و تهیه کنندگی باری لتز از تهیه کنندگان نامی موسسه بی بی سی است. داستان این سریال که براساس رمانی از پی سی رن (ورن) ساخته شده است با بازی بندیکت تیلور در نقش بوژست و هنرنمائی فوق العاده جان فورگهام در نقش لوژون از خاطره انگیز ترین سریالهای اوایل انقلاب و در زمره جذابترین سریالهای خارجی سیماست. از این رمان چندین فیلم نیز در تاریخ سینما ساخته شده است که مشهورترینشان فیلم بوژست به کارگردانی ویلیام ولمن و بازیهای گری کوپر ، ری میلاند و سوزان هیوارد است که فیلمی سیاه و سفید و ارزشمند در تاریخ سینماست. البته قبل از این فیلم فیلم دیگری به همین نام توسط هربرت برنون در دهه 20 میلادی هم ساخته شد که البته به دلیل جذابیت خاصش دنباله من درآوردی دیگری با نام آرمان بو به دنبال آن تولید گردید. فیلم مشهور دیگر این رمان در دهه 60 میلادی توسط داگلاس هایز و بازی گای استاکول و تلی ساوالاس ساخته شد که چندان چنگی به دلها نزد

دوبله سریال بوژست بی بی سی در نوع خود از اهیمت خاصی برخوردار است. دوره ای که این سریال دوبله شد آغاز رشد صداپیشگانی چون بهرام زند بود. زند  در این سریال در چندین نقش و از جمله بجای شخصیت بسیار خشن لوژون با بازی فورگهام گویندگی کرد که الحق یکی از بیاد ماندنی ترین کارهای این گوینده تاریخ دوبلاژ ایران است. سایر گویندگان عبارت بودند از:

مرحوم منصور غزنوی بجای بندیکت تیلور در نقش بوژست

محمد عبادی بجای جاناتان موریس در نقش جان ژست

غلامعلی افشاریه بجای آنتونی گالف در نقش دیگبی ژست

آزیتا لاچینی بجای وندی ویلیامز در نقش لیدی براندون

مرحوم کنعان کیانی بجای استفان گریف در نقش بولدینی

 و همینطور کسانی چون حسین باغی ، محمد علی دیباج و ...

گویش مرحوم غزنوی با آن صدای زیبا (که نمونه مشابه ندارد ) و همینطور گویندگی عبادی با تسلطی خاص از نمونه های بیادماندنی سریال بوژست است. چند روز قبل بطور اتفاقی قسمتی از سریال کارتونی دهکده حیوانات را دوباره دیدم و ... منصور غزنوی با صدائی تغییر یافته بجای شخصیت کدخدا با چه مهارتی صحبت میکرد...

بخشهائی از این سریال را که به شکل کپچر در اختیار بود تقدیم عزیزان میکنم و مطمئنم با وجود حجم زیادش یاد آور خاطراتی خاص از آن دوران برای دوستان خواهد بود

http://www.4shared.com/video/UowHvqd_/BuGESTE.html

در تاپیک برنامه های دهه 60 یادی از سریال میشل استروگف شد و من آنجا قول دادم بخشهائی از سریال را تقدیم دوستان کنم..

عنوان بندیهای اول و آخر را که دو موسیقی فوق العاده روی آنهاست در ابتدا و انتهای کلیپ گذاشتم ضمن آنکه از چند صحنه خاص که بعدها سانسور شد و در نسخ موجود نخواهید دید هم استفاده کردم. حجم فایل زیاد شد و ... امید که در هر شکل ببخشید بر من نواقص را

http://www.4shared.com/video/eRECOE-J/Strogoff.html

(۱۳۸۹/۹/۷ صبح ۱۲:۳۵)رزا نوشته شده: [ -> ]

یه سری فیلمهای سیاه و سفید هم در دهه شصت پخش میشد که شخصیتهاش یه مرد میانسال عینکی بود که یادمه آقای مقبلی جاش حرف میزد و یه پسر خنگ و یه پیرمرد بامزه...چند سری این فیلمها نشون داده شدند..یکی از فیلمها یادمه که این مرد عینکی به اشتباه ناخدای یه کشتی میشد و نمیتونست اونو هدایت کنه و همیشه با اسکله تصادف میکرد و همین دوستاش بهش کمک میکردند که بتونه آبروداری کنه...کسی این فیلم رو یادش

اشاره خانم رزا در تاپیک برنامه های دهه 60 مرا بیاد یکی از کارهای درخشان مرحوم منوچهر نوذری انداخت. در اواسط دهه 60 چند فیلم با بازی مرحوم ویل هی (کمدین فقید سینما و تئاتر و رادیوی انگلستان) پخش شد که دو یا سه مورد از آنها با دوبله مرحوم نوذری بجای این شخصیت بود و یکی دو مورد دیگر را دیگران صحبت کردند که هرگز در یادها نماند. دو فیلمی که مرحوم نوذری صحبت کرد یکی فیلم از پلیس بپرسید بود که داستان جابجائی محموله های قاچاق از ذیل یک فانوس دریائی به بهره گیری از یک روح ساختگی بود. در این فیلم ویل هی و دوستانش پرده از راز این روح بی سر  که شبها (و دقیقا بهنگام انتقال محموله قاچاق) ظاهر میشد برداشتند و قاچاقچیان را گرفتار کردند. فیلم دیگر با عنوان ناخدای قلابی که ویل هی ناخواسته و بعلت لافهای عجیب و غریبش درخصوص دریانوردی گرفتار وظیفه خطیر ناخدائی میشد نمایش داده شد. در این فیلم هی و دوستانش توسط افراد شرور کشتی از کشتی (و البته وسط اقیانوس) پیاده  و در جزیره ای ناشناخته گرفتار انسانهائی بدوی میشوند اما بیاری صدای یک رادیو که از آنها قدیسانی خداگونه نزد جزیره نشینان می آفریند از مهلکه جان سالم بدر می برند.

در این سری فیلمها مرحوم نوذری آنقدر استادانه بجای ویل صحبت کرد که حتی صدای اصلی هی فاقد آن نمک خاص فیلمهای کمدی بود. سادگی شخصیت کاپیتان بن کاتلت با بازی ویل هی و دوستانش (مرحوم مور ماریوت در نقش هاربوت پیر و گراهام موفیات در نقش آلبرت در نقش پسرکی چاق) از داستانی بسیار ساده یک کمدی خوش ساخت می آفرید که کلام (همچون فیلمهای لوئی دوفونس) حرف اول را در آن میزد و نوذری با آن پشتوانه بسیار سترگ در گویندگی فیلمهای کمدی (که پیش از آن بجای کسانی چون جک لمون و باب هوپ و رد اسکلتون با استادی و مهارتی اعجاب انگیز اجرا کرده بود) به نمایش گذاشت... البته نباید از تبحر دو گوینده ممتاز یعنی آقایان اصغر افضلی و تورج نصر نیز (که در این فیلم بترتیب بجای مور ماریوت و گراهام موفیات صحبت کردند) بسادگی گذشت.

بخش کوتاهی از ناخدای قلابی تقدیم دوستان می شود (درصورت استفاده از برش اصلی حجم فایل به 75 مگابایت می رسید که ترجیح دادم با فرمت موبایل یعنی 3gp در حجم کوتاه تقدیم دوستان شود چراکه : آنچه مهم است صداست )

http://www.4shared.com/video/B7cKa4M5/Ti...http://www.4shared.com/video/B7cKa4M5/Title_01_Segment_1_00-35-

برای کسانی که به وجود خدا ایمان دارند هیچ توضیحی لازم نیست و برای کسانی که به وجودش ایمان ندارند هر توضیحی بی فایده است (جمله ای از عنوان بندی و متن فیلم آهنگ برنادت)

دوست ارزنده جناب آقای ژیواگو که اکثریت دوستان کافه با نام کاربری ایشان آشنا هستند و در شهر کرمانشاه اقامت دارند و اگر نگوئیم بهترین اما یکی از چند صداگذار برتر فیلمهای دوبله در کشور هستند، اخیرا بر من منت گذارده نسخه فوق العاده ای از فیلم مشهور آهنگ برنادت را برای این حقیر ارسال کردند که ترکیب صدای دوبله و تصویر تماما کار ایشان است.

بر خود واجب دیدم در این مقام ضمن تشکر از ژیواگوی گرامی (که من ایشان را با نام اصیلشان بهنام صدا میزنم) توضیحی هرچند مختصر درخصوص زحمتی که روی این کار کشیده اند تا یکی از بزرگترین افتخارات تاریخ سینمای جهان و بقول اندروساریس بزرگترین و تاثیرگذارترین فیلم ساخته شده تاریخ بشریت درخصوص مذهب با چنین کیفیت سمعی و بصری بدست من رسد ادای دین کرده باشم. ابتدای امر توضیحی مختصر درخصوص خود فیلم و حکایت عجیبش میدهم تا دوستانی که اندکی ناآشناترند با این فیلم سترگ بیشتر آشنا شده و سپس با کار ارزنده ژیواگو خواهیم پرداخت.

  تصویر وافعی از برنادت سوبیرو

برنادت سوبیرو در سال 1844 در شهر کوچک لورد در جنوب فرانسه از پدری آسیابان و مادری تنگدست بدنیا آمد. او شش برادر و دو خواهد داشت که 5 برادرش قبل از رسیدن به ده سالگی بعلت فقر خانواده تلف شدند. پدرش انسانی نیک سیرت بود با شغل آسیابانی که اکثرا آرد خود را به فقرا می بخشید. وی پس از تولد برنادت بر اثر صانحه ای نابینا شد و فقر خانواده روی به شدت گذاشت. ابتدای کار همان آسیاب محل زندگی آنها بود اما با فقر عمومی فرانسه در اوایل دهه 50 آنها آواره شدند و دائما از مکانی به مکانی دیگر می رفتند. پدر و مادر مجبور به کار بودند و برنادت مجبور به پرستاری از خواهران. در چنین وضعیتی برنادت دچار مرض سل در دستگاه تنفسی و از سوی دیگر سل استخوان پا شد که چون جذام گوشت و پوست و استخوان را از بین می برد. آوارگی آنها زبانزد عام و خاص بود و در نهایت یکی از پسرعموهای آنهایک سلول زندان از ملک شخصیش را برای اسکان به آنها بخشید.این زندان 30 سال قبل از آن برای مقاصد مذهبی به کلیسا بخشیده شده بود... با چنین وضعیت اسف باری این خانواده هرگز ایمانشان را رها نکردند و در نهایت در سال 1858 (حدودا 152 سال قبل) وقتی  برنادت 14 ساله همراه خواهرش مشغول جمع آوری هیزم بود مریم مقدس را بشکلی آشکار رویت کرد که این رویت به مدت 6 ماه و کلا 18 بار تکرار شد... عواقب این رویت مشقاتی را برای خانواده و شهر لرد یا لوردس بوجود آورد که شهره عام و خاص است... در نهایت وی در 35 سالگی به علت ابتلا به بیماری سل فوت کرد . دو بار در سالهای 1909 و 1919 جسد او را از قبر بیرون آوردند و با کمال تعجب دیدند که پیکر او سالم است. در نهایت این تن که فقط پوستش تیره شده است اکنون در کلیسای سن برنادت درحالیکه لباسی روحانی بر آن پشانده اند در معرض دید همگان است با قدمتی حدود 150 سال...

شهر 17000 نفری لورد در جنوب فرانسه با 270 هتل از نظر توریستی و محل اقامت پس از پاریس قرار دارد. همه ساله بیش از 4 میلیون نفر از این شهر و کلیسائی که در منطقه رویت مریم مقدس توسط برنادت ،  ساخته شده است دیدن میکنند. که گاه تعدا زائران به 8 میلیون نفر هم میرسد.

در سال 1942 فرانس ورفل داستانی بر مبنای واقعیت و زندگی برنادت نوشت که از پرفروشترین کتابها بود. یک سال بعد هنری کینگ فیلمی از این داستان ساخت که در نوع خود یک شاهکار سینمائی است . این فیلم نامزد 12 جایزه اسکار شد و ازین حیث در تاریخ سینما همراه با بن هور رکورددار است هرچند بانیان اسکار ازین 12 نامزدی صرفا 4 اسکار به این فیلم عطا کردند و جنیفر جونز (بازیگر نقش برنادت سوبیرو) که در طول عمر 90 ساله اش 5 اسکار را درو کرده بود ، اولین اسکار خود را برای این فیلم گرفت.

این فیلم در اوایل انقلاب و بويژه اوایل دهه 1360 بارها و بارها و صرفا در شبهای تولد عیسی مسیح و کریسمس از شبکه اول سیمای ایران پخش شد و این حرکت ادای دین و احترام متقابلی بود به جامعه ارامنه و مسیحیان کشور که تا پیش از انقلاب بخش قابل توجهی از جامعه هنری و حتی ورزشی ایران را تشکیل میدادند ( که متاسفانه امروزه بعلت برخی ملاحظات امروزه کمتر نامی با عنوان ارمنی در بدنه سینمای ایران یا حتی جامعه ورزش دسده میود و عواقب چنین ملاحظاتی عدم پخش این فیلم بمدت 25 سال از سیمای ایران بود که البته آخرین پخش آن در یکی دو سال قبل با سانسوری فوق العاده صورت گرفت که در شان یک فیلم مذهبی عظیم نبود. عدم پخش این فیلم (گوئی) از نظر عده ای تبلیغ دین مسیح بشمار می آید که به هیچ عنوان صحت ندارد چنانکه قلب هر انسان مومنی را از هر قشر  و مذهبی میتواند به تلاطم وادارد و ویژه دین و آئینی خاص نیست).

این فیلم در اواخر دهه 1350 دوبله شد که البته دوبله اش همچون خود فیلم در تاریخ دوبلاژ ایران یک شاهکار است. شاهکار ازین حیث که جملات اضافی و پس گردنی در حد صفرند مضافا به اینکه گویشها فوق العاده است. هرچند تعدادی از گویندگان در چندین نقش ایفای هنر کرده اند اما به کلیت کار لطمه ای وارد نشده است.

گویندگان اصلی فیلم عبارتند از

مینو غزنوی بجای جنیفر جونز در نقش برنادت

پرویز بهرام بجای چارلز بیکفورد در نقش عالیجناب پدر پیرامال

ناصر طهماسب بجای وینست پرایس در نقش دادستان

رفعت هاشم پور بجای آن ریورز در نقش مادر (خوانده) برنادت

جلال مقامی بجای ویلیام آیت در نقش آنتوان نیکولا (نامزد برنادت)

مرحوم کنعان کیانی بجای چارلز دینگل در نقش سرکلانتر ژاکومه (+ 2 نقش دیگر)

جواد (مازیار) بازیاران بجای رومن بانن در نقش فرانچسکو سوبیرو (پدر برنادت)

مرحوم حسین رحمانی بجای آبری ماتر در نقش شهردار

مرحوم مهدی آژیر بجای سیگ رومن در نقش دکتر لوئی (+ 3 نقش دیگر)

ناهید شعشانی بجای لیندا دارنل در نقش مریم مقدس

ژاله علو  نقش مادر روحانی (+2 نقش دیگر)

حمید منوچهری بجای  لوئی همسایه (+1 نقش دیگر)

و ...

و اما نسخه دوست گرانقدر ژیواگو که حاصل تلاش خود اوست: ژیواگور چنانکه خود به من گفت صدای فیلم را با دستگاه ضبط صوت از تلویزیون و در اولین پخش (یا پخشهای) این فیلم در اوایل دهه 60 ضبط کرده است. طبیعی است که صدای ضبط شده توسط یک دستگاه از دستگاهی دیگر (با حجم هوای حد فاصل آنهم با شبهه واکی تاکیهای آنزمان) صدائی نچندان واضح را روی دست خواهد گذاشت. اما وی به مدد تجربه خود در کار با نرم افزارهای شفاف سازی و حذف اضافات، از چنان صدا ، صدایی خلق کرده است که به جرات ادعا میکنم از صدای ارژینال موجود در آرشیو تلویزیون بسیار فراتر است. برای اثبات این مدعا به صحنه بوسه لوئی به فرزندش اشاره می کنم که حتی صدای لبهای بازیگر در جذب و دفع پوست به وضوح به گوش میرسد. در یک لحظه خاص برای آزمون طنین صدای فیلم ، کانال ویدیوی تلویزیون را سریعا روی کانال اخبار(که پخش زنده است و طبیعی ترین صدای ممکن در دستگاه تلویزیون) عوض کردم ، صدای فیلم در حد استاندارد - نه بالا که مجبور به کاهش صدا و نه پائین که مجبور به افزایش وولوم صدا باشم - بود. کیفیت صدای گویندگان آنچنان واضح است که گوئی این فیلم با جدیدترین امکانات صوتی یک استودیو مجهز صدابرداری شده است.بعبارت دیگر گوئی گویندگان این فیلم همین دیروز (اما با صداهائی جوانتر) دوبله کرده اند.

من نسخه ژیواگو و نسخه موجود در بازار را به دقت دیدم، نسخه فعلی بازار که پس از پخش اخیر این فیلم از سیما کار شده است در صحنه هائی چون : مباحثات کشیش با برنادت ، اکثریت جلسات شورای شهر،مباحثات و بویژه همهمه اهالی شهر،گفتگوی دو کشیش شهر و همینطور مباحثه کشیش با اسقف اعظم و همچنین صحنه وداع آنتوان با برنادت بعلاوه صحنه های مربوط به مناظرات و گفتگوهای خواهران صومعه فاقد دوبله است درحالیکه نسخه ژیواگو در تمامی این صحنه ها بشکلی کامل فارسی است. چفت و بست کلام فارسی با لب و دهن بازیگران در نوع خود بی نظیر است. بعنوان مثال در لحظه ورود عالیجناب پیرامال به کلاس درس وی به زبان فارسی میگوید : سلام خواهر روحانی و جواب می آید مجددا می گوید سلام بچه ها(به زبان اصلی و این بخش دوبله نیست) جواب فارسی می آید سلام پدر. در نسخه موجود سلام بچه های پدر هرگز به فیلم اضافه نشده است درحالیکه در نسخه ژیواگو این کلام با دقتی در حد صدم ثانبه در فیلم وجود دارد. پرشهای تک مضرابی خالی از دوبله درحد یک یا دو کلمه در طول فیلم وجود دارد که به احتمال قوی ناشی از عدم کیفیت نوار صدای ژیواگوست و وی ترجیح داده است قید صدای بد را حتی برای یک کلمه بزند تا اینکه صدائی خش دار یا با افت صدا به فیلم اضافه کند. چنین تک مضرابهائی در فیلم بسیار اندک و قابل اغماضند. البته در سه  صحنه شاهد بالا رفتن ناگهانی صدای فیلم هستیم که اشاره میکنم به صحنه مواجهه ی برنادت و دادستان که صدای برنادت به شکل خاصی ریتم عوض میکند... و یا صحنه ی مربوط به توضیح واژه ی لقاح مطهر توسط برنادت به عالیجناب پیرامال درست موقع نشستن برنادت و ادامه کلام وی... و یا در صحنه گفتگوی پدر پیرامال با اسقف اعظم... در یک صحنه خاص صدای فیلم دوزبانه است که شاید بخاطر عجله در تهیه نسخه این حقیر مزید علت بوده باشد و نه نسخه اصلیی که در اختیار خود ایشان است: صحنه ای که  مرد همسایه (با صدای مرحوم مهدی آزیر) بهنگام شفای فرزند در مطب دکتر سخن میگوید. البته تشخیص ترکیب دو صدای اصلی و فارسی کار شاقی است که صرفا با افزایش وولوم تلویزیون تا حدی قابل توجه میسر است.

دوستانی که در کار صدا هستند بخوبی واقفند که صحنه هائی که صدای موسیقی و کلام همزمان است وقتی قصه ی ترکیب موسیقی اصلی فیلم (یا دست نزدن به آن) در کار باشد برش چنین صحنه هائی و تلفیق آن در متن موسیقی  اصلی موجبات عدم یکنواختی کار خواهد شد. کاری که در نسخ موجود در بازار وجود دارد. چنین قطع و وصلهائی گاه حوصله بیننده ای با گوشی شنواتر را سر خواهد برد و مهارت یک صداگذار حرفه ای در حذف صحنه های مربوطه و هم سطح کردن چنین بخشهائی مشخص خواهد شد و به یقین من در صحنه هائی متعدد این مهارت را در کار ژیواگو دیدم. فیلم آهنگ برنادت فیلمی است که در 95 درصد کل فیلم موسیقی بطور کامل در بستر فیلم جاری است و دیالوگهای فیلم همچون نگینی روی این رودخانه جاری در حرکتند. حفظ ریتم کلام با موسقی بطور همزمان (بطوری که هیچکدام در تناژ صدا از دیگری گوی سبقت را نرباید) کاری سهل و ممتنع نیست. در فیلمهائی که در سکوت فیلم گفتگوها صورت می گیرند و پس از دیالوگ موسیقی فیلم به گوش میرسد کار به مراتب آسانتر است. میتوان روی هرکدام و در افزایش کیفیت هریک بشکلی مجزا کار کرد اما در فیلمهائی چون برنادت ، کار به مراتب سخت تر خواهد بود...سینک صدای گویندگان فارسی زبان با لبهای بازیگران (بخصوص وقتی از دو منبع مجزا چون نوار ضبط صوت و یک دی وی دی استفاده میشود) بویژه وقتی بخش بسیار بسیار کوتاهی از صدا در دسترس نیست یا نیاز به جرح و تعدیل دارد و این بخشها در یک گفتگوی 10 دقیقه ای با ضرباهنگی خاص تکرار هم میشود کم از کارگردانی یک فیلم نیست و به شخصه اعتقاد دارم اگر ژیواگو ( با وسواس خارق العاده اش ) در صندلی کارگردانی فیلم هم می نشست درست به همین اندازه که در کار صدا بی نظیر است ، مثال زدنی می بود...

درهر صورت پس از سالها کیفیت صوتی این فیلم با یک دوبله نسبتا کامل (در حد99 درصد) مرا به دهه 60 برد . در چند صحنه از فیلم خشکی چشمانم تر شدند و بغض گلویم را فشرد. بویژه صحنه ی گفتگوی راهبه پیر با آن خشونت ذاتی با برنادت با صدای ژاله علو و مینو غزنوی در انتهای فیلم با چنین مضمونی:

راهبه : مدتهاست که میخوام باهات حرف بزنم ... چرا می لنگی؟

برنادت: مهم نیست خواهر روحانی

راهیه: با اینکار میخوای توجه دیگران رو جلب کنی ها؟ من مدتهاست تو رو زیر نظر دارم . در دنیای بیرون (از صومعه) آدم مشهوری بودی از همه جای فرانسه مردم به دیدنت می اومدن اما در اینجا با دیگران فرقی نداری، پذیرفتن این حقیقت برات دشواره نه؟

برنادت: اوه نه... باور کنید خواهر من هرگز برای جلب توجه دیگران کوششی نکرده ام من فقط آرزو دارم مثل بقیه خواهرا باشم نه بیشتر.

راهبه: ده سال پیش بتو شک داشتم... خیلی سعی کردم باورت کنم. خداخودش شاهده که راست میگم ... اما نمیتونم.

برنادت: چه چیزی رو باور نمی کنید؟

راهبه:همون چیزی رو که بقیه باور کردن. خیلیا باورت میکنن.حتی حضرت پاپ در رم. اما من نمیتونم.... تو از رنج چی میدونی؟

برنادت: هیچی

راهیه:در تاریخ مقدس ما، همه برگزیدگان کسانی بودند که رنج فراوانی بردند، چطور خدا تو رو انتخاب کرد؟! چرا منو انتخاب نکرد؟ من معنی رنجو میدونم. به چشمای من نگاه کن... مثل آتش جهنم می سوزن،چرا؟ چون محتاج خوابن. محتاج آرامشی که من ازشون دریغ میکنم. گلوی من از دعاهای مداوم خشکیده،دستای من در خدمت به خداوند پینه بسته،استخونام از خوابیدن روی سنگ سرد به درد اومده،بله من رنج می کشم چون میدونم از طریق رنج میشه به بهشت رفت. اگه منی که تمام عمرم رنج کشیدم نمیتونم مریم مقدس رو ببینم پس چطور تو که معنای رنجو نمیدونی ادعای دیدنشو می کنی؟

برنادت: من نمیدونم چرا خدا منو انتخاب کرد،شما صدبار از من مستحق ترید،

راهبه: اگه میتونستم دلیلی پیدا کنم، اگه تو میتونستی به من ثابت کنی شاید می تونسنم حرفتو باور کنم. شاید اونوقت این هیولای شک و تردید از روح من دست برمیداشت.برای خاطر خدا خواهر روحانی دلیلی به من نشون بده

برنادت: ای کاش میتونستم دلیلی پیدا کنم اما ... من هرگز رنج نبردم.هیچوقت.شاید بتونم کمکتون کنم،شاید همین برای شما کافی باشه : ( و برنادت خم میشود و شلوار خود را بالا می کشد، زخمی عجیب تمام استخوان پای او را چون خوره خورده و پوسانده است... دهان راهبه از حیرت باز می ماند... دکتر بعدها به راهیه میگوید هیچ انسانی یارای تحمل چنین دردی را ندارد و من متعجبم چگونه این دختر درطول این سالها هرگز از درد خود سخنی به میان نیاورده است... اشک در چشمان راهبه حلقه میزند... او بشدت می گرید ... )

و اشک همچنان که در چشمان راهبه پیر حلقه زده است، چشمان منصور را هم خیس میکند... و بغضی عجیب گلوی او را می فشارد... و و قتی جملات پایانی فیلم تمام میشود منصور سپاسگزار ژیواگوست که چنین اشکهائی را به او هدیه کرد:

هنوز درد کافی نبرده ام... همه ما درمورد دردهایمان مبالغه میکنیم ...دردهای ما زیاد هم شدید نیستند.

بهروز' نوشته شده:استاد منصور سلام.اگر می توانید به خاطر یاد آوری از گویندگی ها و همینطوربرای احترام به مرحوم حسین باغی در تاپیکی که ایجاد کرده اید یعنی نجواها از آنمرحوم یاد کنید.تا از زحمات آنمرحوم هم یادی شود.

به دیده منت

مرحوم حسین باغی (که برخی اشتباها نام وی را به شکل باقی) می نویسند و نام کامل وی محمد حسین باغی است (که خدا نکند کسی چهره در خاک کشد تا نام کاملش معلوم شود مثل مرحوم علی حاتمی که پس از مرگش همگان دانستند نامش عباسعلی حاتمی بود) از گویندگان خوب عرصه دوبلاژ بود که از اواسط دهه 50 بشکل آماتوری وارد این عرصه شد و فعالیت خود را در اواخر دهه 50 و بويژه دهه 60 گسترده تر کرد . وی در اوایل دهه 60 در اکثریت سریالهای پخش شده خارجی در نقشهای دوم و سوم و عمدتا بجای چند نفر صحبت میکرد. سریالهائی چون کاراگاه کاستر (که شاید بتوان گفت اولین سریال کاراگاهی آلمانی پس از انقلاب بود که با صدای مرحوم عطالله کاملی بجای کاستر مشهور شد) ، سریال بوژست ، سریالهای ارتش سری ، راه قدس و ... گویندگی کرد. در سال 1362 به پیشنهاد آقایان دانائی و مسعود سرمدی بعنوان مجری یکی از پرطرفدارترین مسابقات تاریخ تلویزیون با عنوان "یک مسابقه و سی سوال" شرکت کرد. وی در یک مصاحبه درخصوص این مسابقه در شماره 341 سروش در 31 خرداد 65 (که بمناسبت صدمین اجرای این مسابقه چاپ شد) گفت :

من از دیماه 62 که اولین مسابقه را ضبط کردیم در این مسابقه بوده ام... البته قبل از این برنامه همین گروه مسابقه ای با نام جدول تصویری را تهیه میکرد که من کماکان با آن برنامه همکاری داشتم. از میان تمام برنامه ها ، فیلمها ،مسابقات رادیوئی ،کارهای سینمائی که قبلات بصورت دوبله و آنونس خوانی بوده این برنامه را بیشتر از آنها دوست دارم و حالا که میرویم صدمین برنامه را ضبط کنیم و برای آن صده بگیریم به شما می گویم که امیدوارم این برنامه با جائی که میان بینندگان خود باز کرده انشا الله هزاره هم برای آن بتوانیم بگیریم...

البته گروه دانائی که با کارشناسان زبده در گروه های سینما ، ورزش ، هوش ، نقاشی ، ادبیات  و ... همکاری میکرد که هریک از آنها امروزه یک مدرس به تمام معنا در رشته در خود هستند و الگوئی برای دیگران. شاید حمید تمجیدی کم سن و سالترین کارشناس آنها در رشته سینما بود که امروزه یک کارگردان و مدرس سینمائی است. به هر روی مسابقه ای که ابتدای امر در آن سی سوال (برای هر دو گروه هر کدام 10 سوال +10 سوال هوش) مطرح میشد و انتخاب سختی یا آسانی سوال دست هرگروه بود که سوال چند امتیازی را انتخاب کنند به مرور زمان در حد یک مسابقه 7 یا 8 سوالی ( و نه سی سوالی) درجا زد و بینندگان خود را آزرد چنانکه باغی از مجری گری آن کناره گیری کرد و یاد و خاطره این مسابقه همچون مسابقات نامها و نشانه ها و یا هفته به ابدیت پیوست.

باغی در همان زمان در رادیو هم بشکل جسته گریخته و در چند مسابقه رادیوئی که عمدتا علمی و یا هوش بودند شرکت داشت . اما عمده فعالیت حسین باغی از آن زمان و حتی یکی دو سال قبل از انقلاب گویندگی در تیزرهای تبلیغاتی تلویزیون بود... آگهی مشهور لاستیک بریجستون و یا یخچال شرکت جنرال موتورز (که فکر میکنم بعد از انقلاب به شرکت پارس تغییر نام داد) با گویندگی باغی با آن صدای فوق العاده هنوز مو را بر بدن راست میکند.

حسین باغی در غیبت گوینده مشهور آنونس تاریخ دوبلاژ ایران (ابوالحسن تهامی نژاد) و با تقلیدی عجیب از صدای وی و با قابلیتهای خاص خود از اوایل انقلاب تا اواسط دهه 70 بیش از 80 درصد آنوسهای کل فیلمهای سینمای ایران را که عمدتا توسط مرحوم ایرج گلفشان نوشته میشد را اجرا کرد. این اجراها که شباهت بسیار عجیبی به اجراهای تهامی داشت گاهی علاقمندان را به اشتباه می انداخت که این صدا صدای تهامی است. حتی خود تهامی وقتی در اوایل دهه 70 به ایران بازگشت و صدای باغی را در آنوس یک فیلم به او عرضه کردند (به نقل از اطرافیانش) تعجب کرده بود که کی و کجا این آنونس را گفته است و وقتی به او گفتند این صدای صدای جوانی بانام حسین باغی است که با تقلید از شما آنونس میگوید تعجب او بیشتر شده بود .

باغی به احترام تهامی و بازگشتش گویندگیهای خود در آنونس فیلمها را از اواسط دهه 70 به بعد کمتر کرد اما بر فعالیت خود در عرصه تبلیغات افزود. از گویندگی بجای محصولاتی چون اجاق گاز تا قرعه کشی بانکها را باغی می گفت. کار او بالا گرفت و حتی در آگهیهای بازرگانی استانها هم دستی بالا زد چنانکه صدای او در شبکه های استانی و گاهی خصوصی  و مختص شرکت یا همایشی خاص (علاوه بر شبکه سراسری) به گوش می رسید.

در همین دوره او بازهم در دوبله دستی داشت . گاهی در کارتونها گویندگی میکرد مانند کارتون نیک و نیکو (که در اواخر دهه 60 و گویش بجای شخصیت 4 دست) و یا کارتون فوتبالیستها که در سریهای (غیر از سری اول و سری اخیر) بجای گزارشگر صحبت میکرد. او در دهه 80 در مجموعه های راهنمائی و رانندگی که با هدف ارتقای دانش رانندگی از سوی راهنمائی و رانندگی تهیه میشد در چندین نقش و با صدائی تغییر یافته صحبت کرد. شخصیتهایی چون داداش سیاهی و یا سیاساکتی و هوتن و داوود خطر و همینطور مامور راهنمائی و چندین نقش دیگر مخلوق حسین باغی بودند. او همچنین بجای شخصیت بابابرقی هم صحبت کرد که مورد توجه بچه ها بود. گویندگی در تیزرها و چنین مجموعه هائی مجال دیگری برای باغی در شرکت در عرصه های جدی دوبله نداد. شاید انجمن گویندگان و مدیران دوبله ما هم به نوعی مقصر بودند که به او یادآوری نکردند که پول همه چیز نیست و تو باید به مام خود دوبله بازگردی. شاید هم گفتند و او گوش جان نسپرد...

به هر روی حسین باغی با آن صدای زیبا و جاودانی که در سال 1356و 1357 در دو نقش فوق العاده (بجای راج کاپور در حلال و حرام و راجر مور در غازهای وحشی) صحبت کرده  و تحسین همگان را برانگیخته بود در دهه 80 یک گوینده تبلیغات بود و بس. شاید اگر او با پشتوانه آنهمه تجربه که در نهایت خود را در ارائه تیپ نشان میداد در دوبله خود را بعنوان مدیر دوبلاژ جا میکرد هرگز به مدیران دوبلاژ اجازه نمیداد که پس از 30 سال بازهم او را در نقشهای دوم و سوم بگمارند چیزی که روال کاری هر هنرمند  در ایران ماست ... که در هر نقش و خصلتی که برجسته شدی باید در همان مقام درجا بزنی و دیگران توان دیدن تو را در حالاتی دیگر ندارند.

به شخصه و از سوی همه دوستان این کافه درگذشت مرد حنجره طلایی ایران را به خانواده آن مرحوم (که مدت مدیدی را صرف پرستاری او کردند) و همچنین جامعه دوبله ایران و تمامی علاقمندان به هنر دوبله تسلیت می گویم و برای آن مرحوم غفران الهی را از درگاه باریتعالی طلب میکنم. بدون شک یاد او ، صدای فوق العاده و زیبای او همیشه در خاطره هاست و هرگز از اذهان علاقمندان پاک نخواهد شد

برای ادای دین دوستان این کافه به آن مرحوم ، کلیپ زیر که تعداد معدوی از کارهای او را دربردارد تقدیم علاقمندان می کنم و امیدوارم کاستیهای من در این کلیپ  لابلای صدای مخملی او گم شود.

http://www.4shared.com/video/1FUM0rsw/BAGHI.html

این شعر را برای دل خودم و خطاب به امثال خودم  نوشتم و در گذشت زنده یاد حسین باغی  را به همه دوستان و علاقمندانش ( بخصوص نگار z که بسیار دلواپس احوال ایشان بود ) تسلیت عرض می کنم  روحش شاد و یادش گرامی

تا هست، کسی از او نمی گیرد دست
انگار نه انگار که مرگی هم هست

چون رفت ، برای مرده اش می میرند!
نفرین به چنین جماعت مرده پرست!!

***

وقتی که به خاک تیره شان می سپرید
از شهوت بی نهایت مرگ پُرید

آخر چه ز جان مردگان می خواهید
ای مرده دلان مگر شما لاشخورید؟!


ظاهرا آقای علی کسمائی در خصوص نحوه ورود بهروز وثوقی به عرصه دوبلاژ که حکایت آن در شماره 145 ماهنامه فیلم درج شده بود و ماخذ اکثر منابع نوشتاری دوبله در نت و رسانه های دیگر شده است اشتباه کرده اند که من با ذکر منبعی مستدل تر در اینباره اصلاحات لازم را ذکر میکنم.

در صفحه 27 و 28  شماره 145 ماهنامه فیلم (مرداد 1372) که اولین منبع نسبتا کامل عرصه دوبله در عرصه رسانه ای پس از انقلاب است به نقل از علی کسمائی میخوانیم:

یک روز همین آقای منوچهر والی زاده که در فیلم دختر بنفشه فروش گویندگی میکرد جوان دیگری را بنام بهروز وثوقی به من معرفی کرد که بی اندازه مشتاق گویندگی در فیلم است...او که تا آن موقع در هیچ فیلمی گویندگی نکرده بود بی اندازه خوشحال شد و تکه اول را کوچکتر و آسانتر بود روی صورت هنرپیشه پس از چندبار تمرین گفت و خوب از عهده بر آمد اما تکه دوم را ... خراب کرد. من برای اینکه او را از آن حالت در آورم به او پرخاش کردم غافل ازینکه رفتار من کار را خرابتر میکند... با راهنمائی والی زاده و در دور اول این تکه بدون هیچ اشکالی(توسط وثوقی ) اجرا شد و بهروز نفس راحتی کشید...

سال 2004 بهروز وثوقی زندگینامه خود را از زبان خود و به قلم ناصر زراعتی در آمریکا توسط نشر آران پرس سانفرانسیسکو منتشر کرد که من بخش دوبله آنرا (البته با رخصت از خود ایشان که بیننده این مطالب هستند، به نقل از صفحات 49 تا 51 ) در این محفل ذکر میکنم

یک روز بطور اتفاقی دوست هم مدرسه ای سابقش منوچهر اسماعیلی را در خیابان می بیند. هردو خوشحال میشوند و با هم روبوسی و حال و احوال می کنند. منوچهر می پرسد: چه میکنی؟ بهروز میگوید: رفته ام توی کار دوبله. بهروز می پرسد: دوبله دیگر چجور کاریست؟ منوچهر برایش توضیح می دهد که در در محلی به اسم استودیوی صدا ، فیلمهای خارجی را بزبان فارسی برمیگردانند و او و عده ای دیگر بجای هنرپیشه ها حرف می زنند. به اینکار دوبله می گویند. - یک دفعه در مغزم جرقه ای زد. دیدم به هرحال اینکار از ایده آل من سینما چندان دور نیست. میگوید: میشود منهم بیایم کار دوبله بکنم؟ خیلی دوست دارم؟ منوچهر میگوید: آره چرا نمیشود. برای بعد از ظهر یکی از روزهای بعد باهم قرار میگذارند استودیو ایران فیلم ، خیابان بهار

در آنجا منوچهر اسماعیلی همشاگردی سابق خود را به علی کسمائی یکی از مدیران دوبلاژ آن استودیو معرفی میکند. صدای بهروز را امتحان میکنند. بدشان نمی آید. با او قرار همکاری میگذارند. مدتها می رود در استودیو می نشیند و کار دوبلورها و گوینده های دیگر را نگاه میکند. کم کم قلق کار می آید دستش.

در اسودیو فیلم شیرهای جوان با شرکت مارلون براندو را دوبله میکنند. چنگیز جلیلوند یکی از دوبلورهای معروف آنزمان (که بعدها در چندتا از فیلمهای بهروز بجای او صحبت میکند) گوینده نقش مارلون براندو است. صحنه ای است که سربازان را سرصف حاضر و غایب میکنند. به بهروز میگویند که بجای یکی از سربازها یک کلمه بگوید: حاضر. فیلم را می اندازند روی پرده. بهروز گوشی روی گوشش است ، تا صدای سرباز بشنود و همزمان بگوید: حاضر.

- بار اولم بود و جلو گوینده های و دوبلورهای حرفه ای و کارکشته کمی خجالت می کشیدم. در نتیجه بجای یکی دیگر از سربازها حرف زدم، همه زدند زیر خنده ضبط را متوقف کردند و گفتند که تو باید بجای آن یکی سرباز حرف میزدی و من که خجالت کشیده بودم سعی کردم و دفعه دوم درست گفتم. 

کم کم راه می افتد. شبها تا دیر وقت تا ساعتهای پس از نیمه شب کار میکند. معمولا از خیابان بهار پیاده راه می افتد طرف لاله زار. کنار سینما متروپل یک ساندویچ فروشی است که گاهی میرود آنجا ساندویچ میخورد. نزدیک آنجا یک کفاشی است متعلق به آرمان هنرپیشه معروف سینمای آنزمان...

همینطور در وقتها و روزهای مختلف بهروز صدایش را عوض میکند و بجای پنج شش شخصیت فرعی دیگر حرف میزند. در یکی از روزهای آخر دوبله وقتی میرود استودی و می بیند جز مانی و روبیک منصوری که کار ضبط را انجام میدهد کس دیگری در استودیو نیست. از مانی می پرسد: پس بقیه بجه ها کجا هستند؟ مانی میگوید: بچه ها برای چی باید اینجا باشند؟ بهروز می پرسد: مگر امروز ضبط نداریم؟ مانی میگوید: چرا. منتها تمام آن نقشهای فرعی که بجایشان حرف زده ای امروز توی یک صحنه دادگاه هستند  همه را باید خودت بگوئی.

آنروزهادر ایران هنوز فن و صنعت دوبله آنقدر پیشرفت نکرده که صداها را تک تک و جداجدا ضبط و بعد ادیت(تدوین) کنند. کا را شروع میکنند .بهروز ناچار بود تندتند صدایش را عوض کند و بجای هفت هشت نفر حرف بزند. ساعت نه و نیم شب است. مانی میگوید: من باید بروم، شما تا هرجا که میخواهید ضبط کنید من فردا می آیم گوش میکنم. بهروز و روبیک کار را ادامه میدهند.

- آقا یک پدری از ما درآمد که نگو و نپرس! تا ساعت یک و دو بعد از نصف شب کارکردیم تا بالاخره تمام شد. از بس صدایم را عوض کرده بودم و لحن ها لهجه های مختلف گرفته بودم، کار که تمام شد نمیدانستم خودم چطور حرف بزنم...

دو بخش قرمز رنگ را مقایسه کنید و سایر موارد را.

(البته در این فاروم باید صداها و کلیپهای صدا ارائه شود که به شخصه و به دلیل اهمیت موضوع ترجیح دادم این مهم در این تاپیک ذکر گردد)

(۱۳۹۰/۱/۱۲ عصر ۱۱:۵۱)منصور نوشته شده: [ -> ]

ظاهرا آقای علی کسمائی در خصوص نحوه ورود بهروز وثوقی به عرصه دوبلاژ که حکایت آن در شماره 145 ماهنامه فیلم درج شده بود و ماخذ اکثر منابع نوشتاری دوبله در نت و رسانه های دیگر شده است اشتباه کرده اند که من با ذکر منبعی مستدل تر در اینباره اصلاحات لازم را ذکر میکنم.

 

 

با اجازه دوست گرامی جناب منصور

  نقل قولی که از استاد کسمایی در مورد نحوه ورود بهروز وثوقی به دوبله در ماهنامه فیلم منتشر شده مختص به ایشان نیست. آقای والی‌زاده معمولا در نقل از گذشته‌ها به اینکه ایشان بانی ورود بهروز وثوقی به عرضه دوبله بوده‌اند، اشاره می‌کند و همینطور به دوستی دیرینه و همچنان پایداریش با وی.

  بهروز وثوقی در سال ورودش به دوبله(1339) در چند کار به مدیریت علی کسمایی گویندگی کرده(که منوچهر والی‌زاده هم در دوبله همگی حضور داشته)  از جمله:  مرد هزار چهره(جوزف پونی/1957)، وقتی برای عشق و وقتی برای مرگ(در ایران میان مرگ و زندگی؛ داگلاس سیرک/1959)، همه فن حریف(؟) که در این فیلم منوچهر اسماعیلی گوینده نقش اصلی بوده و دوبله فیلم از 1 شهریور تا 25 شهریور 1339 طول کشیده است.

  ایفای نقش بهروز وثوقی در فیلم صد کیلو داماد(1340) شروع جدی فعالیت بازیگری او بود(در سال 1337 در فیلم طوفان در شهر ما  نقش کوچکی بازی کرده بود) و به تدریج دوبله را کنار گذاشت و در سال1348 با بازی در فیلم قیصر تبدیل به یک ستاره شد.

آذر حکمت‌شعار، بهروز وثوقی(فیلم گل گمشده 1341)

عکس از کتاب فیلم‌شناخت ایران(غلام حیدری 1374)

  منوچهر والی‌زاده هم با فیلم خداداد(1341) بازیگری در سینما را شروع کرد و در دو فیلم گل گمشده(1341) و فرشته‌ای در خانۀ من(1342) با بهروز وثوقی هم‌بازی بود. با اینکه والی‌زاده کم و بیش در آن‌‍‌سال‌ها و همچنین بعد از انقلاب در چندین فیلم و سریال بازی کرد اما نتوانست موفقیتش در دوبله را در هنرپیشگی هم تکرار کند.

منوچهر والی‌زاده، نصرت‌الله کنی(فیلم خداداد 1341)

عکس از کتاب فیلم‌شناخت ایران(غلام حیدری 1374)

 علی کسمایی در کنار آثار شاخصی خارجي که پیش از انقلاب دوبله کرد مدیریت دوبلاژ چند فیلم ایرانی -که متفاوت با جریان روز سینما بودند- را برعهده داشت از جمله چند فیلم با بازی بهروز وثوقی(تنگسیر، سازش و گوزن‌ها). به جای بهروز وثوقی چنگیز جلیلوند یا منوچهر اسماعیلی صحبت می‌کردند. آقای کسمایی با توجه با پیشینه وثوقی در دوبله از او برای گویندگی به جای خودش دعوت کرد که گویندگی بهروز وثوقی در گوزن‌ها یکی از بهترین كارهای اوست.

 بهروز وثوقی، حسین عرفانی و علی کسمایی(دوبله فیلم گوزن‌ها)

 

 

    در همین تاپیک اشاره‌ای به دوبله سوم فیلم شین شده و با توجه به اینکه یادی از آقای کسمایی و والی‌زاده شد و همینطور حضورشان در دوبله فیلم شین، اشاره‌ای هم به دوبله این فیلم می‌شود. در سال 1387 به ابتکار و پیگیری آقای مطمئن‌زاده قرار شد آقای کسمایی بعد از سال‌ها دوری از دوبله(نزدیک به 14 سال) فیلمی به عنوان یادگار دوبله کنند، فیلم شین برای این کار انتخاب شد. دوبله اول فیلم در دسترس نبود و دوبلۀ دوم، ترجمه پراشتباهی از نسخۀ دوبله آلمانی فیلم داشت و سهل‌انگاری در افکت و باندسازی به فیلم لطمه زده بود.

  فیلم توسط یکی از بهترین مترجمین فیلم(حسین شایگان) ترجمه شد. کار روی دیالوگ‌های فیلم و سینک زدن فیلم(تطبیق دیالوگ با حرکت لبِ هنرپیشه‌ها) حدود 6 ماه طول کشید که به دلیل وضعیت جسمانی آقای کسمایی در منزل و به ‌تدریج انجام شد و سرانجام در 8 و 9 آذر 1387 فیلم در استودیو قرن 21 دوبله شد. کار فنی و باندسازی فیلم توسط فرزند آقای مطمئن‌زاده انجام شد که نتیجه‌اش نسخۀ شایسته‌ای از فیلم بود. ابتدا قرار بود فیلم  از شبکه 4 و در قالب برنامه سینما4 پخش شود که منتفی شد. و به دلیل اینکه نسخه دوبله دوم شین مدتی قبل توسط یکی از موسسات ویدئویی مجوز پخش گرفته بود، هنوز این نسخه(دوبله سوم) امکان عرضه در شبکه ویدئویی را نیافته است.

  دوبله این فیلم از جهت دیگری برای آقای کسمایی و والی‌زاده خاطره انگیز بود و آن دیدار دوباره بعد از سال‌های طولانی بود. در لینک زیر لحظاتی از دیدار آن‌ها در روز دوبله فیلم شین قرار دارد.(خانم زهره شکوفنده و محمود قنبری هم حضور دارند).

http://www.4shared.com/video/LGkGRJGY/kasmayi.html

 

(۱۳۹۰/۱/۱۷ عصر ۰۸:۲۳)الیور هاردی نوشته شده: [ -> ]  آقای والی‌زاده معمولا در نقل از گذشته‌ها به اینکه ایشان بانی ورود بهروز وثوقی به عرضه دوبله بوده‌اند، اشاره می‌کند و همینطور به دوستی دیرینه و همچنان پایداریش با وی

حدس من اینست که در کتاب مذکور ، وثوقی و زراعتی ، بجای منوچهر والی زاده نوشته باشند منوچهر اسماعیلی. اما بنظر میرسد این فرضیه هم صحیح نیست چنانکه در این کتاب جائی اشاره میکند منوچهر اسماعیلی همان کسی بود که بعدها در چند فیلم بجای من صحبت کرد (به شخصه بیاد ندارم والی زاده بجای وثوقی صحبت کرده باشد). همچنین در جائی اشاره میکند که اولین بازی عمر خود را سر صحنه تئاتر در مدرسه انجام داد و دوستش منوچهر اسماعیلی هم  در آن نمایش حضور داشته است.

--------------------------------------------

تعدادی از دوستان از من درخصوص علت جداشدن فائقه آتشین از خلیل وثوقی (گوگوش از بهروز) پرسیده بودند... پس از انقلاب ایندو به طرزی عجیب هرگز ماجرایی را که بر آنها رفته بود را جائی درز ندادند و همواره به نیکی از هم یاد کرده اند. حتی در کتاب یاد شده با وجود اصرار مولف ، وثوقی هرگز به جدائی این ازدواج که 5 سال بطول انجامید اشاره نمیکند و طبیعی است که چنین باشد چراکه اگر وثوقی لب بگشاید یقین بدانید گوگوش نیز موارد مشابهی را رو خواهد کرد... گفته میشود گوگوش با داریوش اقبالی (خواننده معتاد پیش از انقلاب) روابطی داشته است که وثوقی از آنها مطلع و به محض اطلاع، همسر خود را طلاق میدهد و به مدد نفوذ خود در دربار و شخص خواهر ش ا ه خواننده-شاعر نگون بخت را روانه زندان میکند. گفته میشود خود وثوقی هم با خواهر ش ا ه (ا ش ر ف ) روابطی داشته است اما وی در کتاب فوق الذکر  منکر این روابط است. وثوقی از سال 1364 با همسر خود کتایون زندگی میکند و عشقی عجیب بین ایندو حکمفرماست چنانکه یکی از تبعات این ازدواج آنست که بهروز وثوقی 20 سال است که نماز می خواند.

گفته میشود خانمی که دراین عکس می بینید گوگوش نیست و ا ش ر ف است.

(موارد یاد شده به نقل از دیگران است و منصور آنها را بشکل قاطع تایید نمیکند چراکه آبروی هنرمند برای او ارزشمند است. از طرفی مهم نیست چاپلین 4 همسر و 24 دوست دختر داشت... مهم آنست که بلحاظ هنری از خود چه برجای گذاشت...ما در این محفل با هنر هنرمندان سروکار داریم و لاغیر. مابقی ، مواردی شخصی است که ارتباطی به عموم ندارد)

صفحات: 1 2 3 4 5 6
آدرس های مرجع