[-]
جعبه پيام
» <کنتس پابرهنه> من دلم یک فیلم تیم برتونی باحال می‌خواد اما یافت می‌نشود :(
» <سروان رنو> برو سراغ اینها شارینگهام : 1- فیلم های کریسمسی 2- فیلم هایی که در جزایر استوایی می گذرد !
» <شارینگهام> یک نظرسنجی:در چنین شب هایی؛ اول به سراغ کدام فیلم می روید؟
» <شارینگهام> درود بر کافه نشینان عزیز! هوا بس جوانمردانه سرد است ، چون باعث تعطیلی فردا شد و بساط فیلم و کارتون ما تا صبح آماده!
» <پیرمرد> پست دوست گرامی dude علاوه بر اینکه نقدی ارزشمند است با نثری بسیار زیبا و شیوا نگاشته شده https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=33&pid=4593
» <Dude> با تشکر از مراد بیگ و همچنین بتمن. فیلم هم خیلی خوب بود، هرچند دو ساعت برایش زیاد به نظر می‌رسد و بعید هم می‌دانم که بخواهم دوباره ببینمش.
» <BATMAN> تیپ و استایل کانی نیلسن مثل قسمت اول عالیه، در واقع من خوشم اومد
» <BATMAN> این دقیقا چیه؟ https://s8.uupload.ir/files/rtrtrt_rlna.jpg
» <BATMAN> گلادیاتور 2 اصلا در حد و اندازه قسمت قبلی نیست/ در واقع بازسازی نسخه اوله اما دهها پله پایینتر/ بیش از اندازه هم تخیلی شده
» <BATMAN> موافقم! شرورترین شخصیت دیزنیه به نظرم , چون به برادر خودش رحم نکرد و حتی میخواست برادر زادشم بکشه!
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فارسی را پاس بداریم
نویسنده پیام
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,191
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11746
( 19660 تشکر در 1649 ارسال )
شماره ارسال: #1
Heart فارسی را پاس بداریم

شکرشکن شوند همه طوطیان هند .... زین قند پارسی که به بنگاله می رود 

مدت ها بود که می خواستیم همچنین تاپیکی را آغاز کنیم اما فراموش می شد.

زبان هم یک چیز کلاسیک است و می توانیم درباره آن در کافه گفتگو کنیم.

در این تاپیک ( جستار ) می خواهیم به همدیگر , راه های بهتر نوشتن و زیباتر نوشتن را یاد بدهیم.پیشنهاد دهیم , نگارش ها را درست تر  کنیم و ضمن شیواتر و رساتر کردن نوشته هایمان , از آفتی که امروزه زبان ما به آن دچار شده خودداری کنیم . با ورود ابزارهایی مانند چت و موبایل به زندگی روزمره , می بینیم که کلمات و گرامر زبان فارسی - مخصوصا توسط نسل جدید - در حال ویران شدن است و طوری شده که حتی برخی جملات آنها برای ما هم قابل فهم نیست !

چطور بنویسیم که هم از پارسی ترین واژه ها استفاده کنیم و هم شیواترین معانی را منتقل سازیم ؟  داشتن این دو با هم, کاری ست ظریف و زیبا که ارزش امتحان کردن را دارد.

دست دوستان فرهیخته و صاحب نظر را در این تاپیک می فشاریم . [تصویر: shake2.gif]


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۴/۷/۱۵ صبح ۱۲:۰۲
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, اسکورپان شیردل, خانم لمپرت, کنتس پابرهنه, BATMAN, زرد ابری, oceanic, مگی گربه, لو هارپر, کاپیتان اسکای, واتسون, Classic, اسکارلت اُهارا, حمید هامون, rahgozar_bineshan, اسپونز, لبخند ساوانا, ویگو مورتنسن, فورست, جیمز باند, ژیگا ورتوف, جروشا, پیر چنگی, اشپیلمن, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ماهی گیر, باربوسا
پیرمرد آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 259
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۶/۶
اعتبار: 55


تشکرها : 6522
( 4770 تشکر در 183 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: فارسی را پاس بداریم

از سروان رنو سپاسگزارم که بالاخره این بحث شیرین را پایه گذاری کرد.

(۱۳۹۴/۷/۱۵ صبح ۱۲:۰۲)سروان رنو نوشته شده:  با ورود ابزارهایی مانند چت و موبایل به زندگی روزمره , می بینیم که کلمات و گرامر زبان فارسی - مخصوصا توسط نسل جدید - در حال ویران شدن است و طوری شده که حتی برخی جملات آنها برای ما هم قابل فهم نیست !

جناب سروان به نیکی به یکی از دلایل افت سطح ادبی پارسی گویان اشاره کردند، امّا نکته ای مهمتر هم وجود دارد که چندان به آن پرداخته نمی شود.

اگر دقت بفرمائید در نسل جوان و بویژه در خانم ها، لهجه ها به سمت یکسان شدن پیش می رود و تقریباً جوانان فارغ از زادگاهشان، با یک نوع ادبیات و لحن به زبان فارسی سخن می گویند. تأثیر بسیار سوء رسانۀ ملّی بر این امر غیر قابل انکار است. چرا که حتی در بسیاری از شبکه های استانی نیز، لهجه های متداول در آن استان را تنها در جهت لودگی و استهزاء بکار می برند و برخورد رسانه به گونه ای است که گویی تنها افراد کم سواد و بی فرهنگ به لهجۀ محلّی تکلّم می کنند. سؤالی که در ذهن مطرح می شود، این است که اشکال یکسان بودن لهجه در بین جوانان چیست؟

بایستی توجه داشته باشیم که لهجه ها به مثابۀ شاخه های یک درخت هستند و از قضا همه پربار. همانگونه که هرس شاخۀ مثمر جایز نیست و بریدن افراطی شاخه های درخت، برگها و مایۀ حیات آن را می گیرد، حذف لهجه ها نیز ضربه ای کاری بر پیکرۀ زبان است.

مسلّماً تکلّم حافظ و سعدی به لهجۀ شیرازی امروز بسیار نزدیک تر بوده است تا لهجۀ تهران و یا اصفهان. امّا متأسفانه اصطلاحی مضرّ در حدود دو دهۀ اخیر مستمسکی برای نابودی و به انزوا کشاندن لهجه های پارسی بوده، که آن اصطلاح زبان معیار است. زبان معیار در تعریف یعنی، گونه‌ای نوشتاری یا گفتاری که، افراد دارای تحصیلات بالای جامعه از آن استفاده می‌کنند و به عنوان الگوی زبان غالب، در جامعه پذیرفته شده‌است. در رسانه‌ها (مطبوعات، صدا و سیما)، سخنرانی‌ها و کتاب‌های درسی مدارس یا در گفتگوها و مصاحبه‌های رسمی از گونه معیار استفاده می‌شود. از آنجا که گونه معیار دارای اعتبار اجتماعی بالایی است، سایر گروه‌های اجتماعی نیز سعی در تقلید و پیروی از آن دارند.

آیا همۀ تحصیلکرده های ما از زبان و ادبیات فارسی هم آگاهی کافی دارند؟ به عنوان مثال استعمال اصطلاحات کاملاً غلط گاهاً، خواهشاً، ناچاراً (استفاده از تنوین قیدساز برای واژگان فارسی) که در بین تحصیلکرده های ما بیشتر هم رواج دارد، به پشتوانۀ مدرک تحصیلی این افراد صحیح می شود؟ آیا ما باید به اعتبار مدرک تحصیلی افرادی که حتی نمی توانند فارسی و انگلیسی را در یک مکالمۀ ساده از هم تفکیک کنند، تیشه به ریشۀ فارسی بزنیم؟

در این مورد مثال گسترده تری را مطرح می کنم،

توجّه دارید که علامت نفی و نهی فعل در فارسی نَ (نون مفتوح) می باشد که با افزوده شدن به ابتدای فعل آن را منفی می کند. چنانچه دوستان می دانند در بیشتر شهرهای ایران فعلی که سابقۀ تکلّم فارسی دری در آنها زیاد است مانند شیراز و یزد و سبزوار و جنوب خراسان و سیستان و نیز دیگر قلمروهای زبان فارسی ، تاجیکستان و افغانستان، افعال مضارع التزامی و ماضی استمراری به همین طریق منفی شده و مثلاً گفته می شود" نَمی روم". حال برای توجیه زبان به اصطلاح معیار برای جوانان این مرز و بوم و غلط جلوه دادن آنچه در لهجه های اصیل فارسی متداول است، در کتاب های زبان فارسی دبیرستان (برای توجیه صحیح بودن " نِمی روم") بیان می شود که " چنانچه در فعل امر "بُرو" حرف ب به تبعیت از حرف ر مضموم است لذا در افعال مضارع التزامی و ماضی استمراری نیز ن علامت نفی به تبعیت از م در می باید مکسور تلفظ شود."؟! خودتان قضاوت بفرمائید، آیا با چنین استدلالی نباید به جای نَرو بگوئیم  نُرو ؟ البته توجه داشته باشید، عرض بنده این نیست که باید آنها که می گویند نِمی روم لهجه شان را تغییر دهند و بگویند نَمی روم امّا حداقل انصاف را رعایت کنیم و آنچه صحیح تر و مسبوق به سابقه تر است را غلط جلوه ندهیم.

از دیگر لطماتی که حذف و نابودی لهجه ها به زبان فارسی وارد می کند، از بین بردن بخش وسیعی از گنجینۀ لغات فارسی است که در نوشتار و گفتار امروزی کمتر استفاده می شوند امّا در لهجه های خاص کاربرد وسیعی دارند. افعالی مانند کاویدن، خفتن، خسبیدن، رفیدن(فروریختن)، بیختن(الک کردن)، هشتن(رها کردن)، توپیدن (پرخاش کردن)، چاپیدن(به تاراج بردن)، چپیدن(به زور خود را جای دادن)، چپاندن(به زور جای دادن)، ...

این گفته شاید اغراق آمیز به نظر بیاید امّا گاهی در یک واژه یا نحوۀ تلفّظ آن یک تاریخ نهفته است:

در این زمینه مثالی می زنم:

لغت زِندِگی در بیشتر مناطق ایران به همین صورت تلفّظ می شود امّا در تاجیکستان تلفّظ آن زِندَگی است. در یکی از روستاهای نواحی مرکزی ایران که  قوم خلج در آن ساکنند، علی رغم تلفظ این لغت در شهر و روستاهای اطراف به سبک متداول، آن را مانند مردم تاجیکستان تلفّظ می کنند. دقت بفرمائید که نحوۀ تلفّظ همین تکواژه تا چه حد بر نظریاتی که در مورد مهاجرت های این قوم مطرح است می تواند تأثیرگذار باشد.

لهجه ها در ریشه یابی لغات هم راهگشا و مؤثرند. به عنوان مثال نتیجۀ یکی از بررسی های خودم را ارائه می دهم:

[تصویر: 1444218195_5616_2ff5d253ce.jpg]

ما معمولاً لفظ بام و پشت بام را مترادف یکدیگر به کار می بریم، امّا آیا معانی این دو لغت تقریباً متضادّ یکدیگر نیست؟ آیا واقعاً پشت بام یک ترکیب اضافی است؟ ما هیچگاه به آنچه از درون اتاق از طاق می بینیم بام نمی گوئیم، که پشت آن را چیزی بدانیم که رو به آسمان است. در یکی از لهجه های نواحی مرکزی، پشتِ بام به صورت پشتَ بام تلفّظ می شود. در گذشته در بیشتر مناطق فارس نشین،بیشتر لغاتی که ه غیر ملفوظ در انتهای آن قرار می گیرد، مانند نامه، خانه یا صفات مفعولی مانند رفته و کرده و... حرف پیش از ه غیرملفوظ، مفتوح تلفّظ می شده است(خانَه، نامَه،رفتَه و...) و حتی در نوشته های قدیم تر به جای ه غیر ملفوظ گاهی  ک یا گ غیر ملفوظ قرار می گرفته (نامَک، خانَگ) که تنها در صورت اتصال پسوندی مانند ی تلفظ می شده است مثلاً خانَگی و .... حال فرض بفرمائید پشت بام در واقع پشته بام باشد یعنی بامی که به صورت پشته (به معنی تپه: مثلاً  از کشته پشته ساختن)است و این نوع بام همانطور که می دانید به سبب طاق های قوسی در مناطق کویری ایران رایج است. از آنجا که هر فرضیه ای شاهدی برای اثبات نیاز دارد، شاهد این مدّعا نیز اصطلاح خرپشته است که معمولاً به بزرگترین پشته که بام راه پلّه بوده است، اطلاق می شده و می شود.

پ.ن. توجه داریم که لهجه با گویش متفاوت است مثلاً گویش گیلکی و مازنی داریم امّآ لهجۀ شیرازی و اصفهانی و کرمانی

۱۳۹۴/۷/۱۵ عصر ۰۳:۱۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : حمید هامون, کاپیتان اسکای, Keyser, rahgozar_bineshan, Memento, خانم لمپرت, BATMAN, اسکورپان شیردل, کنتس پابرهنه, سروان رنو, اسپونز, لو هارپر, لبخند ساوانا, ویگو مورتنسن, فورست, Classic, مگی گربه, جیمز باند, ژیگا ورتوف, جروشا, پیر چنگی, اشپیلمن, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, زرد ابری, ماهی گیر, کلانتر چانس, باربوسا
جیمز باند آفلاین
در حال ماموریت!!
***

ارسال ها: 248
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۶/۱۰
اعتبار: 18


تشکرها : 1395
( 2205 تشکر در 235 ارسال )
شماره ارسال: #3
RE: فارسی را پاس بداریم

با تشکر از جناب سروان رنو برای این بخش جدید،

زبان ابزاریست برای ارتباط بین ما انسانها.

بله متاسفانه زبان ما دارای واژه هایی تازه ای شده که تا همین ده بیست سال پیش بیان نمیشد. گویی زبان ما نیز همانند ساختار شهرها بشدت و به تندی درحال دگرگونیست.

اما باید از خود شروع کرد و رواج داد. اینکه زبانی بتواند واژه هایی را بپذیرد به نظر برخی از زبان شناسان از قوت زبان میباشد. مثلا واژه بانک که واژه ایست وارداتی. آیا باید این واژه را که خود خانواده ای بپا کرده مانند بانکدار، بانکداری، بانکی و ... ازبین برد؟

اگر از قبل بانک داشته بودیم شاید. اما بانک وارد شد. مانند بسیار واژه های دیگر.

اما ابداع کردن یک واژه برای منظور یا مفهومی که قبلا واژه ای مورد استفاده قرار میگرفته از نظر من شایسته نیست.

مثلا در دهه پنجاه و شصت، واژه کپی استفاده میشد. کپی وارد زبان شده بود از سالها قبل از آن.

اما اکنون گاه بجای کپی از واژه عجیب ریختن استفاده میشود!!!

چون مدرس هستم بشدت به شاگردانم وقتی از این واژه استفاده میکنند (بجای کپی) برخورد میکنم.

ریختن از کجا آمده؟؟

تا یاد دارم اولین گروه های آموزش دیده کامپیوتر چه دانشگاه چه غیر دانشگاه از این واژه استفاده نمیکردند. من ریشه به دنیا آمدن این واژه را در بازار یافته ام. افرادی که آموزش آکادمیک نداشته و خود برای راحتی بیان از واژه ریختن استفاده کرده اند و متاسفانه مسری شده.

ریختن فعلیست برای منظور دیگر. پیامد ریختن، خالی شدن یا کم شدن است.

فاجعه: شخصی در خارج کشور عکاسی کرد. حافظه دوربینش پر شد. به یک مغازه عکاسی رفت. و بجای واژه Copy یا Transfer جهت فایلهای دوربین از واژه Pour استفاده کرد!!! نتیجه: گیج شدن صاحب مغازه.

به واژه عجیب توجه کنید. هم خانواده های آن: عجب! عجایب، تعجب، اعجاب و ...

حالا به واژه خفن توجه کنید!

فعلا عرضی ندارم.


ارادتمند شما، جیمز باند
۱۳۹۴/۷/۱۷ عصر ۰۵:۱۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ژیگا ورتوف, جروشا, BATMAN, اسکورپان شیردل, rahgozar_bineshan, Keyser, حمید هامون, پیرمرد, خانم لمپرت, سروان رنو, لو هارپر, واتسون, مگی گربه, Classic, پیر چنگی, کنتس پابرهنه, اشپیلمن, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, ماهی گیر, باربوسا
ژیگا ورتوف آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 97
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۷/۱۷
اعتبار: 21


تشکرها : 474
( 1188 تشکر در 58 ارسال )
شماره ارسال: #4
RE: فارسی را پاس بداریم

زبان حافظه جامعه است و تصویر حافظۀ هر جامعه در زبان آن جامعه منعکس است. زبان مثل قالبی است که تجربه و افکار و ذهنیات جوامع را می‎توان در آن ریخت و از نسلی به نسل دیگر منتقل کرد. هر چند جامعه‎ای همگن باشد تفاوتهایی در افراد آن هست . شغل و مکان سکونت و میزان تحصیلات و اصل و نسب و وابستگی قومی و سابقه فرهنگی و مذهب افراد جامعه باعث ایجاد گروه‎هایی می‎شود که آن‎ها را گروه‎ها یا طبقه‎های اجتماعی می‎نامند. این گروه‎ها یا طبقات دارای هنجارهای گروهی هستند. یعنی هنجارهایی که همه اعضاء آن گروه آن را پذیرفته‎اند و متعهد به رعایتشان هستند.زبان یک رفتار اجتماعی است. هر جامعه که به زبانی واحد تکلم می کند ملزم به رعایت این رفتار است . گروه‎های اجتماعی موجود در هر جامعه نیز تابع قواعد کلی زبان آن جامعه هستند.اما چون از طرفی دارای هنجارهای گروهی خاص خود نیز هستند در زبان جامعه تغییراتی متناسب با هنجارهای گروهی خود می‎دهند.این هنجار‎ها پیوسته در معرض تهدید و آسیب عوامل گوناگون قرار دارد *. خواه بدلیل ندانستن قواعد و قوانین حاکم بر این رفتار اجتماعی و خواه بدلیل آسیب‎هایی که بر خود اعضاء ،حالا به هر دلیلی ، متحمل می‎شوند.در مورد اول شاید ساده‎تر بتوان با مشکلات مقابله کرد . با نوشتن نسخه‎هایی شبیه کتاب غلط ننویسیم استاد ابوالحسن نجفی برای درمان بیماری اقدام کرد.ولی در مورد دوم که ریشه در وندالیسم دارد درمان به سادگی امکان‎پذیر نیست.جامعه‎شناسی فرهنگی و آسیب‎شناسی اجتماعی را باید بالای سر این بیمار برد.این بیماری بروز ناسازگاری‎های اعضاء جامعه با روابط حاکم بر جامعه است.کشف خاست‎گاه این ناسازگاری‎ها نیاز به مطالعه میدانی و تاریخی و اجتماعی دارد که بعلت پیچیده بودن و پر هزینه بودن کمتر حاکمیتی تن به آن داده و برای درمان مبادرت کرده و همت می‎ورزد.ترجیح می‎دهند کل مشکلات زبان را یک شکل دیده و با ترویج ساده‎اندیشی همه مصائب را متوجه بی‎دانشی و بی‎سوادی مردم یعنی اعضاء گروه کنند.آن‎که فکر را می‎نویسد "فک" و کثافت را " کصافط" درست این کلمات را می‎داند.از بی‎سوادی نیست که این دقیقن شباهت دارد به آلوده کردن آب حوض کوثر، حال آن‎که خود و خانواده‎اش از این آب می‎آشامند.ما در این‎جا می‎توانیم از مشاهدات و دردها  و بیشتر از مشکلات مورد اول که در بالا ذکرش رفت سخن بگویم.این را هم یادآوری کنم هر یک از این دو مورد شاخه شاخه می‎شوند و نمی‎شود از هر یک تصویری ثابت ارائه داد.در جمع اصلاح مسائلی از نوع مورد اول که زبان گرفتارش است . به پزشکان حاذقی چون دکتر ابوالحسن نجفی و دکتر باطنی نیاز دارد.شاید بهتر باشد ما فقط نقاط دردناک را نشانه‎گذاری کنیم."خندوانه"وار نخندیم و همه سعی کنیم درمان را از خود شروع کنیم.

زبان فارسی

______________________________________
* فرهنگ لغات زبان مخفی - دکتر سید مهدی سمایی
وندالیسم به معنای تخریب کنترل نشده اشیاء و آثار فرهنگی باارزش یا اموال عمومی است که یک ناهنجاری اجتماعی به حساب می‌آید و دلایل متعددی برای آن عنوان می‌کنند. وندالیسم را در زمره انحرافات و بزهکاری‌های جوامع جدید دسته بندی می‌کنند و آن را عکس العملی خصمانه و واکنشی کینه توزانه نسبت به برخی از فشارها، تحمیلات، ناملایمات، اجحاف‌ها و شکست‌ها تحلیل می‌کنند.ویکی پدیا



۱۳۹۴/۷/۱۹ صبح ۱۱:۴۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Memento, پیرمرد, اسپونز, خانم لمپرت, جیمز باند, پیر چنگی, حمید هامون, اسکورپان شیردل, کنتس پابرهنه, مگی گربه, Classic, سروان رنو, واتسون, Princess Anne, rahgozar_bineshan, BATMAN, اشپیلمن, جروشا, لو هارپر, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, زرد ابری, ماهی گیر, باربوسا
جیمز باند آفلاین
در حال ماموریت!!
***

ارسال ها: 248
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۶/۱۰
اعتبار: 18


تشکرها : 1395
( 2205 تشکر در 235 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: فارسی را پاس بداریم

با درودی دوباره

موضوع: ماء الشعیر

والا نمیدانم اصولا این عبارت فارسی است یا عربی. بعد از انقلاب بخاطر حساسیت به واژه آبجو، گفتند ماء الشعیر.

خوب به نظر میاد این عبارت عربی باشه! اما نیست!!!! یعنی درواقع این عبارت ترجمه کلمه به کلمه آب جو است به عربی!

آبجو غیر الکلی یا کم الکل میشه: Low-alcohol beer یا Non-alcohol beer

و بجای beer واژه آبجو را داریم.

بذار برم سر اصل مطلب، یه آبجو (به زبان خودم) بخر مثل دلستر بعد ببین انگلیسیشو چی نوشته، بعد ببین عربیشو چی نوشته! عربیشو نوشته شراب الشعیر!!

آخه عربها به آبجو ماء الشعیر نمیگن!!!!  نوشیدنی میشه شراب. که در فارسی مثلا داریم آب قابل شرب.

خلاصه اینکه اومدیم یعنی درستش کنیم زدیم خراب کردیم. چه ایرادی داره بگیم آبجو بدون الکل؟؟ بجای یک واژه من درآوردی غلط!!

نوش جان فعلا تا ببینیم بعد چی دیگه پیدا میشه!


ارادتمند شما، جیمز باند
۱۳۹۴/۷/۲۲ عصر ۰۳:۳۷
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : زینال بندری, پیرمرد, سروان رنو, اشپیلمن, اسکورپان شیردل, خانم لمپرت, کنتس پابرهنه, واتسون, rahgozar_bineshan, حمید هامون, جروشا, لو هارپر, جان میلتون, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, Papillon, ماهی گیر, باربوسا
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,191
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11746
( 19660 تشکر در 1649 ارسال )
شماره ارسال: #6
RE: فارسی را پاس بداریم

(۱۳۹۴/۷/۱۵ عصر ۰۳:۱۴)پیرمرد نوشته شده:  

بایستی توجه داشته باشیم که لهجه ها به مثابۀ شاخه های یک درخت هستند و از قضا همه پربار. همانگونه که هرس شاخۀ مثمر جایز نیست و بریدن افراطی شاخه های درخت، برگها و مایۀ حیات آن را می گیرد، حذف لهجه ها نیز ضربه ای کاری بر پیکرۀ زبان است.

آفرین . کاملا درست است ::ok:

لغت زِندِگی در بیشتر مناطق ایران به همین صورت تلفّظ می شود امّا در تاجیکستان تلفّظ آن زِندَگی است.

به تازگی  پژوهشگران  می گویند که خواستگاه اصلی زبان فارسی امروزی ( دری ) , شرق ایران و همان نواحی خراسان بزرگ است که تا شمال افغانستان امروزی و تاچیکستان گسترده بوده است.  شاید اگر بخواهیم زبان اصیل پارسی را بیابیم بهتر است به سراغ واژه ها و جملاتی که تاجیکستانی ها به آن سخن می گویند برویم. قاعدتا" آنها به دلیل جدا بودن  و فاصله زیاد از مراکز قدرت , کمتر دستخوش تغییرات رسوم و زبان شده اند. اگر به لغات شاهنامه فردوسی هم دقت کنید می بینید که نوع گویش تاجیک ها بسیار شبیه به آن است. حداقل بیشتر از ما.

البته نمی دانم کسی از دوستان از نزدیک با تاجیکستان و یا نواحی شمالی افغانستان نزدیکی داشته است که در این زمینه نظر دهد ؟



رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۴/۷/۲۷ صبح ۱۲:۳۴
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : BATMAN, خانم لمپرت, اسکورپان شیردل, پیرمرد, واتسون, کنتس پابرهنه, پیر چنگی, حمید هامون, مگی گربه, Princess Anne, جروشا, لو هارپر, ژیگا ورتوف, جیمز باند, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, اشپیلمن, زرد ابری, ماهی گیر, باربوسا
پیرمرد آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 259
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۶/۶
اعتبار: 55


تشکرها : 6522
( 4770 تشکر در 183 ارسال )
شماره ارسال: #7
RE: فارسی را پاس بداریم

(۱۳۹۴/۷/۲۷ صبح ۱۲:۳۴)سروان رنو نوشته شده:  

به تازگی  پژوهشگران  می گویند که خواستگاه اصلی زبان فارسی امروزی ( دری ) , شرق ایران و همان نواحی خراسان بزرگ است که تا شمال افغانستان امروزی و تاچیکستان گسترده بوده است.  شاید اگر بخواهیم زبان اصیل پارسی را بیابیم بهتر است به سراغ واژه هاا و جملاتی که تاجیکستانی ها به آن سخن می گویند برویم. قاعدتا" آنها به دلیل جدا بودن  و فاصله زیاد از مراکز قدرت , کمتر دستخوش تغییرات رسوم و زبان شده اند.

خاستگاه زبان دری همانطور که جناب سروان اشاره کردند، شمال افغانستان امروزی و تاجیکستان و مناطق اطراف آن در ازبکستان و قرقیزستان است که در آن روزگار سرزمین سُغد نامیده می شده است و مشتمل بر اقوام سکا، تازیک یا تاجیک و هپتال و ... پیدایش زبان دری که می توان فارسی امروزی را لهجه ای از آن دانست، مقارن حکومت ساسانیان در ایران است، البته توجه داریم که از زمان اشکانیان این منطقه تحت تسلط کوشانیان و سپس هیاطله و تورکیوت های غربی قرار می گیرد و تنها پس از فتح ایران و متعاقباً شکست حاکمان چینی ذی نفوذ در این منطقه(احتمال قریب به یقین مراد از این چین، سین کیانگ امروزی است که مردمانی ایرانی تبار در آن ساکن بوده اند)، به ایران می پیوندد.  حتی ابیاتی منسوب به بهرام گور نیز به زبان فارسی دری وجود دارد(منم آن شیر یله و...). اما چرا دری به غرب ایران توسعه یافت، خود امری جداگانه است و مختصراً دلایلی در این مورد عرض می کنم، تمرکز حکومت عباسی بویژه در دورۀ هارون الّرشید و مأمون در این قسمت و پذیرش سریع تر اسلام توسط قاطبۀ مردم این سرزمین ها نسبت به مناطق غربی ایران و رواج خط عربی در نوشتار مردم این مناطق، و ورود شخصیت های نظامی و سیاسی قدرتمند از این مناطق به دربار عباسی مانند ابومسلم خراسانی، بوالحسن افشین حاکم اشروسنه که با شکست دادن بابک خرم دین،مرد شمارۀ دو بغداد پس از خلیفه (هارون الرشید) بود، خاندان برمکی که اصالتاً روحانیان بودایی بودند(دین قاطبۀ مردم افغانستان و سغد در پیش از اسلام بودایی بوده است)، طاهر ذوالیمینین که حکومت طاهریان را بنا نهاد،  از عوامل مهم برای گسترش و نفوذ زبان و فرهنگشان به دیگر مناطق ایران بود. اولین شاعر پارسی گوی نیز بنا به نظر مورّخان، ابوحفص سغدی با تک بیتی است که از او به یادگار مانده

آهوی کوهی در دشت چگونه بوذا (بودا)   او ندارد یار، بی یار چگونه روذا (رودا)

از شاعران اولیۀ  دیگر، حنظلۀ بادغیسی اهل بادغیس افغانستان است با تنها دو بیت شعر که از او به جا مانده است. این دو بیت را نظامی عروضی از هیزم کشی در سیستان می شنود و در چهارمقاله ثبت می کند

مهتری گر به کام شیر در است

یا بزرگی و  عزّ  و نعمت  و  جاه

 

شو خطر کن زکام شیرش بجوی

یا   چو   مردانت   مرگ   رویاروی

[تصویر: 1445345874_5616_d21fb7f944.png]

منبع تصویر

و مشهورتر از همه پدر شعر پارسی رودکی با 80 بیت شعر که از او باقی مانده است، کسی که کلیله و دمنه را هم به نظم درآورده بود و از بزرگان ادب آن سامان است. شعر او چنان روان است که روان را به سوی سامان سامان می کشد.

بوی جوی مولیان آید همی ....

قبل از پرداختن به لهجۀ تاجیکی و افغانی، بهتر است مقدمه ای کلّی را عرض کنم.


می توان گفت زبان موجودی زنده است و هر روز در حال تغییر. این تغییرات اگر در جهت سازگاری با شرایط موجود (فرهنگی،اقتصادی، جغرافیایی و ...) باشد، معمولاً مفید است امّا اگر به صورت تنوع طلبی انفعالی و تحت تأثیر وسایل جدید و برنامه های لودۀ تلویزیونی و... دربیاید، قطعاً مخرّب خواهد بود.

از عوامل جدایی و تفاوت لهجه ها و تبدیل شدن به گویش جدید و حتی زبان مجزّا مهاجرت گروه هایی از یک قوم به جایی دورتر است. همانگونه در مهاجرت موجودات زنده از جایی به جایی دیگر و جدا افتادن دو گروه از یکدیگر، کم کم در دو گروه جدا افتاده از هم تفاوت هایی بروز می کند و گونه های جدید پدید می آیند و تا جائیکه که گاهی حتی امکان جفت گیری هم ندارند، دقیقاً زبان هم چنین حالتی دارد. 

از دیگر عوامل نوع منطقۀ زندگی است. مثلاً زندگی بیابانی و کوچ نشینی در دشت ایجاب می کند که کلمات کامل بیان شوند، زیرا صوت در فواصل زیاد میراست و در بیابان نیز محلی برای انعکاس و تشدید صوت وجود ندارد. امّا در کوهستان یا شهر می توان لغات را شکسته بیان کرد چرا که سطوح زیادی برای انعکاس صوت وجود دارد. همچنین در لهجه های مردم بادیه نشین، حروف با تلفظ درشت بیشتر کاربرد دارند.

در این مورد مثالی از زبان عربی می زنم. در دورۀ پیش از اسلام که شاعری و ادبیات برای اعراب اهمیّتی بسزا داشت، در بین عرب های شهر نشین، رسم بود که فرزندان خود را در دوران فراگیری زبان به دایه هایی از قبایل بیابانی بسپارند تا فرزندانشان در اثر زندگی در شهر لغات را شکسته فرانگیرند. در دورۀ پس از اسلام که این رسم به فراموشی سپرده می شود، در سال 61 هجری که حضرت امام حسین علیه السلام از حجاز به عراق می روند، برخی از اعرابی ها (عرب های بیابانگرد و کوچ نشین) که تنها کمتر از نیم قرن از هجرتشان به عراق گذشته است از ایشان می خواهند که به لهجۀ عراق سخن بگویند چرا که لهجۀ حجاز را بخوبی متوجّه نمی شدند. امروز نیز مردم کشورهای عربی، لهجه های یکدیگر را تقریباً متوجه نمی شوند.

از دیگر عوامل جداشدگی زبان ها استفاده یا عدم استفاده از خط و نیز نوع خط مورد استفاده است. این مورد در اروپا که اقوام فاصلۀ چندانی از هم نداسته اند(مانند آلمانی ها و هلندی ها و دانمارکی ها) امّا زبانشان با هم تفاوت پیدا کرده، می تواند اصلی ترین عامل بوده باشد. لازم به ذکر است که کتابت لاتین در این اقوام از هزارۀ دوم میلادی پدیدار شد و پیش از آن خطی ابتدایی به نام خط ژرمانیک که استفاده اش بیشتر برای کاهنان بود، بطور خیلی محدود بکار می رفته است.

 ساده ترین تغییر، تلفّظ یک یا چند حرف از یک کلمه و تبدیل به حروفی است که مخرج تلفظی نزدیک به حروف اولیه دارند. مثلاً تبدیل ر به ل، ت به د ، ف به ب یا پ ، س به ش و بالعکس. مثلاً تبدیل د به ذ از تبدیل های قدیمی است که در مورد د ماقبل مفتوح صورت می گرفته است(در شعر ابوحفص سغدی مثالی از آن ارئه شد) و در شهر ما در لغت گنبد که به صورت گنبذ تلفّظ می شود به جا مانده است. یا مثل دیوار، تیفار، تیفال، دیفار که همه به یک معناست. نبشتن در لهجۀ هرات افغانستان و نوشتن در ایران.

این تغییر گاهی در معنی لغت نمودار می شود. مثلاً نوز یا نوس(nose (انگلیسی)nase (آلمانی)нос(روسی))در تعداد زیادی از زبان های اروپایی به معنای بینی است. این لغت در فارسی امروز تبدیل به نوک شده که به معنی منقار پرندگان یا قلّه  و یا سرتیز چاقو و خنجر و امثالهم است. امّا جالب است بدانید در لهجۀ سبزوار هنوز نوز به معنای بینی است. از دیگر مثال ها مصدر بودن و تلفّظ لری آن بی است که در انگلیسی و روسی نیز به معنای بودن است و جالب تر اینکه شکل مضارع سوم شخص مفرد آن یعنی است در اکثر قریب به اتفاق زبان های اروپایی به معنی است در فارسی است.

گاهی این تغییر در ساختار زبان رخ می دهد، از ساختار جمله از لحاظ قرارگیری اجزاء و نحوۀ ساختن فعل تا قرارگیری اجزای ترکیب های اضافی و وصفی.


افغانستان به سبب موقعیت جغرافیایی خود و محصور شدن در کوهستان ها و مناطق صعب العبور، بعد از جدایی از ایران از بسیاری تغییرات مصون ماند، بخصوص شمال آن که تاجیکان در آن سکونت دارند. تاجیکستان نیز علی رغم اسارت در چنگال روسیه و سپس کمونیسم، به سبب اجبار در یادگیری زبان روسی، از بسیاری از تغییراتی که در اثر ورود فناوری های جدید، گریبانگیر زبان دری می شد، دور ماند چرا که این تغییرات در همان روسی برای ایشان ایجاد می شد و از زبان دری برای گفتگوهای علمی استفاده نمی شد.

ویژگی اصلی این دو لهجۀ اصیل، حفظ قواعد تلفظی بسیار قدیمی است که امروزه متأسفانه متخصصان با عدم آگاهی از آنها، این قواعد را جز بی قاعدگی ها محسوب می کنند. امیدوارم که ورود محصولات سخیف رسانۀ ملّی ما به این کشورها، تتمّۀ فارسی دری را نابود نسازد.

بعنوان مثال بن مضارع فعل رفتن در فارسی ایران رُو است که در آن ر مضموم تلفظ می شود اما در لهجۀ تاجیکی و افغانی آن را رَو می گویند. دقت بفرمایید که در واقع این تلفظ صحیح است چرا که در اتصال شناسه به آن، تبدیل به روم، روی، رود و ... می شود. نکته مهم تر آن است که در بن ماضی نیز و وقتی پیش از د ساکن قرار می گیرد، در تلفظ هر دو درجه ای از تخفیف ایجاد شده و به ف و ت تبدیل می شوند. عین همین حالت در مورد فعل گفتن و خفتن و شنفتن و ... کاربرد دارد.

اصولاً قاعدۀ کلی ساختن بن ماضی در افعال فارسی و انگلیسی که افزودن د یا ید (d و ed ) است، یکسان می باشد و این قاعدۀ تخفیف تلفظ حروف ساکن نیز در زبان روسی قاعده ای کلی است که در کتاب های دستور زبان هم ذکر می شود.

البته پرداختن به جزئیات زیاد نه در حوصلۀ خوانندگان است و نه در این مقال می گنجد امّا مشتی بود نشانۀ خروار. امید است که مفید بوده باشد.

پ.ن. منظور از تخفیف در تلفظ این است که مثلاً گرچه و، ف، پ، ب از یک مخرج تلفظ می شوند اما شدت خروج صوت از دهان در تلفظ  ب از همه بیشتر است و سپس و و بعد  پ و بعد ف 

۱۳۹۴/۷/۲۹ عصر ۰۹:۴۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : خانم لمپرت, Memento, سروان رنو, rahgozar_bineshan, لو هارپر, BATMAN, Keyser, جروشا, اشپیلمن, واتسون, ویگو مورتنسن, Classic, حمید هامون, کنتس پابرهنه, ژیگا ورتوف, مکس دی وینتر, Princess Anne, لبخند ساوانا, نیومن, مگی گربه, جیمز باند, پیر چنگی, آلبرت کمپیون, زرد ابری, ماهی گیر, رابرت, باربوسا
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3954 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #8
تقدیم به مو سفید مهربان کافه...

فارغ از اینکه زبان فارسی در گذشته چگونه بوده است و الان چگونه است، می خواهم یکی از اعجازهای گویش های قدیمی این زبان را که اخیرا کشف کرده ام بیان کنم...

با این مقدمه شروع می کنم که در گذشته، بنا به مسائلی از بردن نام کوچک خانم ها در جمع خودداری می کرده اند... برای همین برای صدا زدن همسر خود از الفاظ دیگری استفاده می کرده اند... یک شکل رایج آن، خطاب کردن با استفاده نام فرزند اول بوده است، مثلا اگر فرزند بزرگ شما نامش علی بوده است به همسر خود می گویید «مادر علی»

البته شکل های دیگه ای هم هست. مثلا من یک عمو دارم که به زنش میگه حسن!! هر چی هم بهش میگیم اینجوری ضایع تره، به گوشش فرو نمیره!

در مکالمات روزمره مشاهده می شود که بعضا نام بچه ها را نیز از روی والدین صدا می زنند، مثلا پسر فلانی...

حالا وقتی این موضوع ترکیب می شود با نکته قبلی، اتفاق بامزه ای می افتد. مثلا اخیرا از دایی خود شنیدم:

پسر مادر احمد!

در حالی که منظور دایی بنده، خود همین احمد بود و به جای اینکه به او بگوید احمد، لقمه را دور سرش می چرخاند و می گفت پسر مادر احمد!!!

اما اعجاز از این جا شروع می شود...

روزی صحبت از یک فردی به نام علی شد. علی پسر زری مادر علی!!!

و من فکر می کردم که این از همین قاعده استفاده می کند. اینکه:

زری، مادر علی است...

و به همین دلیل به او می گویند زری مادر علی

پس علی می شود:

علی پسر زری مادر علی!

می دونم یک کم پیچیده شد... هر کس متوجه نشده دستش رو بگیره بالا تا دوباره توضیح بدم!

نکته عجیب ماجرا اینجاست:

که این دو تا علی با هم یکی نیستند و یکی دایی اون یکی است!!!!!!!!!!!

اما چگونه:

فرض کنید شخصی بوده است که 2 فرزند داشته است. به نام های علی و زری

خب به این شخص می گویند مادر علی.

حالا زری که دختر این شخص است می شود زری مادر علی... یعنی اون زری که مال مادر علی است.

از قضا این زری هم یک پسری به نام علی دارد...

خب این علی دوم می شود: علی پسر زری مادر علی!!!

به همین سادگی!

idontidontidont

۱۳۹۴/۸/۱ عصر ۰۳:۱۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : خانم لمپرت, سروان رنو, زینال بندری, واتسون, ترینیتی, حمید هامون, کنتس پابرهنه, ویگو مورتنسن, اسکورپان شیردل, مگی گربه, BATMAN, پیرمرد, rahgozar_bineshan, Classic, جروشا, Princess Anne, پیر چنگی, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, اشپیلمن, زرد ابری, Papillon, ماهی گیر, باربوسا
ویگو مورتنسن آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 61
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۴/۱/۶
اعتبار: 11


تشکرها : 398
( 514 تشکر در 39 ارسال )
شماره ارسال: #9
RE: فارسی را پاس بداریم

سلام

دوستان آیا می دانید که زبان دوبله با زبانی که ما روزمره به کار می بریم متفاوت است؟ یعنی طبیعی نیست یک زبان ترجمه ای است. شاید زیاد به چشم نیاد ولی من احساس می کنم که زبان دوبله های فارسی هم طبیعی و روزمره نیست هرچند به یک تحقیق در سطح کلان نیاز دارد.

اما اسپانیایی و ایتالیاییها زیاد در مورد زبان دوبله صحبت کرده اند مثلا کتاب "زبان دوبله" اخیرا (2015) به چاپ رسید که به اهمیت این موضوع اشاره می کند.

در حالت کلی زبان فیلم مخلوطی از زبان نوشتاری و گفتاری است چون فیلم بر اساس فیلم نامه  ساخته می شود. فیلم نامه ها به گونه ای نگارش می یابند که نوشتاری هستند ولی در عین حال حکم گفتار را دارند یعنی آن حالت نوشتاری نباید خودش را نشان دهد یعنی از همان اول به صورت گفتاری بوده است. فیلم نامه نویس وظیفه دارد گفتگوها را به شکلی بنویسد که حالت طبیعی داشته و تو ذوق نزنند . تحقیقات نشان داده است که نشان دادن realism از طریق گفتگوها یکی از ویژگیهای کلیدی متون چندرسانه مخصوصا فیکشن ها هستند.

خب حالا اگر فیلم قرار باشد به زبان دیگر برگردان شود توجه به زبان دوبله اهمیت پیدا می کند چون اینجا فقط انتقال از مبدا به مقصد اهمیت ندارد بلکه شیوه و نحوه انتقال اهمیت پیدا می کند و اینکه زبان طبیعی زبان مقصد چیست و ایا مترجم با این زبان اشنایی دارد؟

پس مترجم، فیلم نامه نویس دوم می شود و باید از خلاقیتش برای انتقال گفتگوها استفاده کند.

اما آیا مترجمین ایرانی با ویژگی های زبانشناختی زبان گفتاری آشنایی دارند؟ برای پاسخ به این سوال نیاز به تحلیل یک سریال ایرانی و یک سریال دوبله شده است که می تواند به ما بگوید آیا زبان دوبله ایران همانند زبانی است که در فیلم و سریالهای ایرانی به کار می رود.


و تاریخ به افسانه پیوست و افسانه اسطوره شد
۱۳۹۴/۸/۱ عصر ۰۸:۲۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کنتس پابرهنه, Memento, اسکورپان شیردل, خانم لمپرت, لو هارپر, جروشا, سروان رنو, BATMAN, حمید هامون, پیرمرد, rahgozar_bineshan, Classic, مگی گربه, جیمز باند, پیر چنگی, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, اشپیلمن, ماهی گیر, باربوسا
پیرمرد آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 259
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۶/۶
اعتبار: 55


تشکرها : 6522
( 4770 تشکر در 183 ارسال )
شماره ارسال: #10
RE: فارسی را پاس بداریم

جدای از موارد کلی که تا به حال در ارسال های فوق ذکر شد، چند نکتۀ موردی هم به ذهنم رسید که گرچه دوستان می دانند، امّا از آنجا که غلط مصطلح شده، شاید برای بازدیدکنندگان خارج از کافه مفید باشد:

  • گزاردن و گذاشتن: گزاردن به معنی به جا آوردن و گذاشتن به معنی قرار دادن، نهادن است اما از آنجا که اسم فاعل آنها به صورت مرخّم (حذف _َنده) در انتهای واژه های زیادی قرار می گیرند و تلفّظ یکسانی هم دارند، موجب ایجاد دو خطای فاحش هم از لحاظ املایی و هم از لحاظ معنایی می شوند. از سوی دیگر باعث شده، برخی افراد فعل مجعول و بی معنی گذاردن را نیز در معنی گذاشتن به کار ببرند. از نمونه های فاحش این اشتباه بارگزاری (شکل صحیح: بارگذاریسپاسگذار (شکل صحیح: سپاسگزارخدمتگذار (شکل صحیح: خدمتگزار)

  • توفان و طوفان: البته این مورد را قبلاً در جستاری دیگر گفته ام. متأسفانه این دو واژه علی رغم معنای متفاوت گاهی در جای یکدیگر در نوشتارها به کار می روند. توفان واژه ای کاملاً فارسی و از مصدر توفیدن یا توپیدن است (از این مصدر، اسم فاعل توفنده و واژۀ توپ به گوش آشناست) امّا طوفان واژه ای عربی و بر وزن فَعلان و از ریشۀ طوف (دور زدن، چرخیدن) است. لذا اگر بخواهیم این دو واژه را معنی کنیم، توفان و طوفان به ترتیب معادل تندباد و گردباد هستند.
  • به طور متفرقه به ترکیب ها و عبارت هایی مانند کج دار و مریز یا علی ایّ حال توجه بفرمائید که بعضاً اشتباهاً به صورت کج دار و مریض یا علی ایهال نوشته می شود. آگاهی از معانی این عبارت ها می تواند کمکی برای پیشگیری از اشتباه باشد. کج دار و مریز یعنی با احتیاط رفتار کردن و مراقبت از جوانب یک امر (چنانچه در حمل ظرف حاوی مایعات انجام می شود و احتیاط می کنیم که با کج شدن ظرف، مایع از آن بیرون نریزد) و علی ایّ حال همان به هر حال است.
۱۳۹۴/۸/۵ عصر ۱۲:۱۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کنتس پابرهنه, Memento, Keyser, واتسون, سروان رنو, زینال بندری, خانم لمپرت, اسکورپان شیردل, جروشا, حمید هامون, مگی گربه, BATMAN, اسپونز, oceanic, Classic, rahgozar_bineshan, Princess Anne, ژیگا ورتوف, جیمز باند, پیر چنگی, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, اشپیلمن, زرد ابری, Papillon, ماهی گیر, باربوسا
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6689 تشکر در 334 ارسال )
شماره ارسال: #11
RE: فارسی را پاس بداریم

مطالب طنز از گذشته های دور در خون ایرانیان و فارسی زبانها بوده است. از زمان عبید زاکانی تاکنون نویسنده های طنزپرداز بیشماری آمده اند که طنز را در زبان فارسی بکار گمارده اند تا از رفتاری ، عاداتی ، شخصیتی حقیقی و یا حقوقی انتقاد کنند. بسیاری از شاعران بزرگ ما از سعدی و سوزنی و مولوی گرفته تا ایرج میرزا و میرزاده عشقی اشعار طنز زیبایی در نکوهش عادات بد فردی و اجتماعی سروده اند. در زمان معاصر نیز طنز مدرن در قالب هایی نو همانند کاریکاتور و کاریکلماتور و بحر طویل و کمیک استریپ و نیز قالب های قدیم به علاقمندان عرضه شده است.

در این میان آنچه اهمیت داشته و دارد ماندن در اقلیم طنز و پرهیز از غلطیدن در ورطه ی تمسخر و توهین است. وادی طنز ، وادی حساسیست . کوچکترین لغزش سبب برانگیخته شدن سوء تفاهمات و سوء تعابیر می شود. در کشوری زندگی می کنیم که ظرفیت انتقاد پذیری و "در آئینه نقد به خود نگریستن" بسیار کم است. باید مراقب بود که از طنز به توهین های فردی و  نژادی و قومی و جنسیتی نرسیم.

توصیه میکنم به دوستانی که علاقمند به قدم گذاشتن در این وادی پر مخاطره هستند ، نوشته های طنزپردازان معاصر را دنبال کنند. تکنیک های نوشتن طنز را فرا بگیرند. به شخصه خواندن کتاب های ابراهیم نبوی و مطالب طنز آیدین سیار سریع را برای آموزش طنزنویسی بسیار مفید می دانم.


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۹۴/۸/۱۰ صبح ۰۹:۳۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : خانم لمپرت, Keyser, واتسون, Classic, جروشا, حمید هامون, سروان رنو, BATMAN, ژیگا ورتوف, مگی گربه, پیرمرد, کنتس پابرهنه, پیر چنگی, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, اشپیلمن, اسپونز, زرد ابری, Papillon, زینال بندری, ماهی گیر, باربوسا
ژیگا ورتوف آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 97
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۷/۱۷
اعتبار: 21


تشکرها : 474
( 1188 تشکر در 58 ارسال )
شماره ارسال: #12
RE: فارسی را پاس بداریم


وقتی می‎گوییم فارسی را پاس بداریم آیا دقیقن می‎دانیم چه‎چیز را باید در مرزبندی گیتاشناسی زبان‎ها پاس داشت.آیا این مرزهای بی‎قرار و ژله‎ای در پاس‎داری ما از زبان اختلال ایجاد نمی‎کند..پس در یک زبان زنده که هر روز کلمات بی‎شماری در آن سرریز می‎شود و از سویی دیگر کلماتی منسوخ می‎شوند و راهی قبرستان کلمات. لاجرم در این  جغرافیای تپنده هر روز باید برای پاس‎داری از زبان تعریف تازه‎ای ارائه داد.این تغییر مرزها هر روز وظایف جدیدی پیش پای ما می‎گذارد. لغت‎نامه دهخدا ، معین ، سخن و..سرشار است ازلغاتی که منسوخ شده‎اند و دیگر کاربرد ندارند.این لغات دیگر به پاس‎داری نیاز ندارند بل‎که این واژه‎های نو و تازه هستند که چون گیاهانی تازه رسته نیازمند مراقبت و رسیدگی‎ ویژه‎اند.تحول در زبان که هم شامل زبان گفتاری است و هم نوشتاری ضرورت زنده بودن آن است.دم و بازدم آن است.این در ذات شش هزار زبانی است که در دنیا نفس می کشند.

زبان فارسی

زبان گفتاری علی‎رغم ارتباط اندام‎واره‎اش با زبان نوشتاری پاس‎داری را بر نمی‎تابد.نمی‎توان اقشار بی‎سواد و کم‎سواد و مهاجران و مسافران را به ادای درست واژگان مجبور کرد.مضاف بر آن زبان عامیانه که خود بخشی از بدنۀ زبان گفتاری است و خود گنجینه‎ای از فرهنگ ماست هیچ قانون‎مندی‎ای را نمی‎پذیرد.لزومی هم به دخالت در حوز‎ۀ آن مشاهده نمی‎شود.
نگرانی‎های جنابِ سروان رنو هم بیشتر مربوط به همین حوزه است آن‎جایی که می‎گوید:


نقل قول: با ورود ابزارهایی مانند چت و موبایل به زندگی روزمره , می بینیم که کلمات و گرامر زبان فارسی - مخصوصا توسط نسل جدید - در حال ویران شدن است و طوری شده که حتی برخی جملات آنها برای ما هم قابل فهم نیست !


اصطلاح کاپوچ کردن یعنی یک چیزی را بخوبی مخفی کردن یا اصطلاح سوسک کردن به معنی خوار و ذلیل کردن و خز و خیل و سالوادور و زاخار و امثال این‎ها که در چت و مکالمات جوان‎ها شنیده می‎شوند مربوط به زبان گفتاری است و دخالت ناپذیر.از گذشته‎های دور از این بازی‎ها با زبان بوده و اکنون به علت وسعت ارتباط‎ها گسترده‎تر شده است.
آن‎چه نگرانی زعمای‎ زبان‎شناس و فضلای قوم را همیشه بر انگیخته کج‎روی‎ها و اشتباه اهل قلم در محدودۀ زبان نوشتاری بوده است. برخورد با این کج‎روی‎ها هم متنوع بوده و اساتید صاحب‎نظر اتفاق نظر ندارند.یکی می‎گوید زبان ژاندارم نمی‎خواهد با دستورات پادگانی نمی‎توان آن‎را اصلاح کرد . دیگری معتقد است گذشت زمان زبان را از غربال خواهد گذراند و نخاله‎هایش را دور خواهد ریخت.ولی بگمان من مصالح زبان فارسی ایجاب می‎کند یک راه میانه‎ای انتخاب شود که در پستی دیگر به آن خواهم پرداخت.


زبان


نمایش نوع فعالیت وندال ها

کتاب فارسی اول دبستان

۱۳۹۴/۸/۱۰ عصر ۱۰:۲۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, rahgozar_bineshan, خانم لمپرت, سروان رنو, Memento, Keyser, جروشا, واتسون, حمید هامون, Classic, پیرمرد, کنتس پابرهنه, پیر چنگی, BATMAN, مکس دی وینتر, آلبرت کمپیون, اشپیلمن, زرد ابری, Papillon, ایـده آلـیـسـت, زینال بندری, ویگو مورتنسن, ماهی گیر, باربوسا
ژیگا ورتوف آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 97
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۷/۱۷
اعتبار: 21


تشکرها : 474
( 1188 تشکر در 58 ارسال )
شماره ارسال: #13
RE: فارسی را پاس بداریم

نقش نگاشت

اموجی(نقش‎نگاشت) آکسفورد که نماد خنده توأم با اشک شوق است

انتخاب شده بعنوان واژه سال


دیکشنری آکسفورد برای اولین بار یک اموجی ( نقش نگاشت ) را به عنوان پر کاربردترین واژه سال انتخاب کرد.احتمالن حضرات تعریف تازه‎ای از واژه دارند .یاد اجداد غارنشینمان بخیر که روزنگاشت‎های خود را بر دیوارۀ غارها با اشکال مختلف نقش می‎کردند.این اقدام آکسفورد آیا سر آغاز حرکتی نوین است در زبان نوشتاری ؟ آیا ما در آینده فرهنگ هایمان ترکیبی خواهد بود از این نقش‎نگاشت‎ها و یا خود این نقش‎نگاشت‎ها فرهنگی مستقل خواهند داشت ؟ صفحه کلید‎ها چه و یا چگونه خواهند شد؟ آیا خود این نقش‎نگاشت‎ها زمینه را برای ایجاد یک زبان جهانی فراهم خواهند کرد؟

بسامد مصرف اموجی در سالهای 2014 و 2015

۱۳۹۴/۸/۲۷ عصر ۰۵:۲۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیر چنگی, آلبرت کمپیون, خانم لمپرت, rahgozar_bineshan, BATMAN, جروشا, Memento, حمید هامون, مکس دی وینتر, کنتس پابرهنه, سروان رنو, ویگو مورتنسن, اشپیلمن, زرد ابری, Papillon, واتسون, زینال بندری, Classic, ماهی گیر, باربوسا
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6689 تشکر در 334 ارسال )
شماره ارسال: #14
RE: فارسی را پاس بداریم

آقایون!

خانمها!

پسرها !

دخترها!

دانشجوها!

دیپلمه ها!

فوق دیپلم ها!

لیسانسیه ها!

دکترها!

روشن فکرها!

تاریک فکرها!

چپی ها!

راستی ها!

ملی گراها!

نژادپرستها!

و ...

توجیه درسته ، نه توجیح asabi

تو رو به خدا این یه کلمه رو درست بنویسید. سره نویسی پیشکشتون

پ.ن: دیگه دیوونه شدم از بس که دیدم این کلمه رو  به شکل غلط می نویسند.


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۹۴/۸/۲۸ عصر ۰۹:۲۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کنتس پابرهنه, BATMAN, حمید هامون, لو هارپر, خانم لمپرت, پیر چنگی, سروان رنو, جروشا, ویگو مورتنسن, اشپیلمن, واتسون, Memento, اسپونز, rahgozar_bineshan, زرد ابری, Papillon, جیمز باند, زینال بندری, Classic, ماهی گیر, باربوسا
جروشا آفلاین
جودی آبوت
***

ارسال ها: 79
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۱۱/۱۷
اعتبار: 26


تشکرها : 1821
( 1594 تشکر در 66 ارسال )
شماره ارسال: #15
RE: فارسی را پاس بداریم

درود، جای پیرمرد و ژیگای گرامی و عزیز واقعا در این جستار خالیست. امیدوارم هر دو استاد زودتر بازگردند و باز این مکتب رونق بگیرد.

*********************

دیروز بزرگواری به من پیام داد که هان ای جروشا سعی کن از این به بعد جملات را درست ادا کنی. در آوردن فعل و فاعل صحیح کوشا باش و آن قدر حروف و کلمات را مانند بند تنبان به هم وصل نکن چون ممکن است جملات چنان کش بیایند که از توان ادب خارج گشته و «شترق» به دیده نازنین مخاطب برخورد کنند! پس شمرده و از راه درست مطلب بنویس تا چنانچه سخنانت را در جای دیگری نقل قول کردند مایه فخر خودت و کافه باشد.

البته بنده نخواستم جسارت کنم ولی همیشه برای خودم پرسشی در کنج ذهن خط خطیم می ماند که؛ چگونه است ترانه موزون رپ گاد  (rap god) از امینم  که شهرت جهانی یافته و در بخشی از این آهنگ چهاردقیقه ای ظرف 15 ثانیه حضرت امینم 97 واژه را بر زبان جاری می سازد، در بی فصاحتی محض چنین مورد اقبال خاص و عام قرار گرفته است؟!


و خوب بر همگان واضح و مبرهن است که بیان محاوره ای بسیار شیرینتر و دلنشینتر بوده و اصولا نوشتار ادبی مورد علاقه نسل جوان نمی باشد و خصوصا اگر طولانی باشد از حوصله خارج می شود. از این مهم که بگذریم امر حیاتی دیگر صحیح نویسی واژگان است چسبانیدن یا جدانویسی پیشوندها و پسوندها مسئله این است.

دوروز است بنده مطابق فرمایش استاد سعی بر شمرده نویسی، صحیح نویسی و ادبی نویسی در شبکه های اجتماعی و غیر اجتماعی دارم که کاری بسیار سخت و طاقت فرسا است و مایه تفریح دوستان ناباب. امروز در مقاله ای در سایت روزنامه شرق مطلبی وصف حال یافتم که بخشی را به استحضار می رسانم:

اين زبان قيمه‌‌غيمه
عليرضا روشن


«قيمه» را به قاف مي‌نويسند يا غين؟ «غيمه» را با قاف مي‌نويسند يا غين؟ به حرف وساطت است و با حرف همراهي. جمله‌‌ي اول را با حرف وساطت بايد نوشت يا به حرف همراهي؟ «مي‌نويسم» درست است يا «مي نويسم» درست است يا «مينويسم»؟ «غل‌غل» درست است يا «قل‌قل»؟ «بوغ» بايد نوشت يا «بوق»؟ «غين‌ عجمي» درست است براي «غوري» كه ياي آن ياي نسبت است به شهري به همين نام در افغانستان يا «قاف عربي» براي «قوري» كه ظرفي ا‌ست ساخته «غور»؟ «الاغ» اسب بوده است پس چرا «خر» شده است؟ چند كه جمع است چرا چندين نوشته مي‌شود؟ جمع جمع يعني چه؟ ادبيات استعاري‌شده‌ فارسي آيا ويرايش‌پذير است؟ ويرايش يعني چه؟ چرا «هلي‌كوپتر» هشت سال جنگ، ناگهان مي‌شود «بالگرد» دوران صلح؟ فرهنگستان «كش‌لقمه» را از كدام طبله درآورده است؟
حافظ در يك غزل، هفت معني از زدند افاده مي‌كند و تعريف رديف را به هم مي‌ريزد. به اين شعر رجوع كنيد: دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند و ببينيد هیچ کدام از «زدند»ها يك معني ندارند. يك جا كوبيدن معني مي‌دهد. يك جا «همراهي‌كردن» معني مي‌دهد. يك جا «ماليدن و اضافه كردن» معني مي‌دهد. يك جا «انداختن» معني مي‌دهد و...
با وجود اين تعدد معاني، «شاملو» به «به‌آذين» مي‌تازد كه چرا نوشته است «ويران ساخت» و مي‌پرسد «بالاخره ساخت يا ويران كرد؟».
«ابراهيم گلستان» مي‌گويد: «شاملو خط‌نويسي (رسم‌الخط) بلد نيست». گلستان مي‌نويسد: «مينويسم». و اگر كسي بنويسد «مي‌نويسم» يا «مي نويسم» مي‌گويد خط‌نويسي بلد نيست. ايراد از شاملو است يا از به‌آذين است يا از گلستان؟ يكي مي‌گويد «آن دو نفر با هم ساختند» و منظورش اين نيست كه با هم ساختمان درست كردند. بلكه مي‌گويد با هم كنار آمدند.

ادامه


موضوع این است که اساتید هم خودشان با خودشان اختلاف نظر دارند و این بین ما پا در هوا منتظر کسب تکلیف ایستاده ایم. بنابراین تا اطلاع ثانوی، چون روند پیشین به محاوره ای نوشتن ادامه دهم چرا که پارسی شیرین است خواه مانند ادبیات رسمی به ابهت کله قند باشد، خواه ریز ریز و عامیانه چون دانه های شکر...


مُردم از بس قلمبه سلمبه حرف زدم! چشم سعی می کنم صحیح و جدا جدا بنویسم غلط دیکته نیم نمره ای هم نداشته باشم. اما لطفا این زبون خودمونی رو از من نگیرید چون تموم صفاش به همین سادگیشه. بدرود

 


برای من تنها چیزهایی جالبند که به قلب مربوط می‌شوند. «آدری هیبورن»
۱۳۹۴/۱۰/۲۹ صبح ۰۳:۱۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ایـده آلـیـسـت, آلبرت کمپیون, BATMAN, اسکورپان شیردل, آمادئوس, سروان رنو, خانم لمپرت, Classic, Papillon, حمید هامون, کنتس پابرهنه, واتسون, Memento, آقاحسینی, جیمز باند, زینال بندری, زرد ابری, ماهی گیر, باربوسا
آمادئوس آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 128
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۸/۲۷
اعتبار: 31


تشکرها : 627
( 1318 تشکر در 67 ارسال )
شماره ارسال: #16
RE: فارسی را پاس بداریم

فکر می کنم بسیاری از دعواهای زبانی از زمانی شروع شد که عده ای از زبان شناسان و دستورنویسان برای پاسداری از زبان فارسی مقالات و کتاب هایی نوشتند و در آنها به مواردی اشاره کردند که به نظر ایشان غلط و اشتباه و ناسره بود. یکی از این نوشته ها، کتاب مشهور «غلط ننویسیم» ابوالحسن نجفی است، مؤلف، محقق و مترجمی که همین دو سه هفته پیش از دنیا رفت. کاری که ابوالحسن نجفی در این کتاب کرده، همان کاری است که پیشتر غربی ها انجام داده و فرهنگ هایی دربارۀ غلط های رایج و اشتباهات مصطلح زبانشان تهیه کرده بودند. نجفی اصل و درست را آثار پیشینیان می داند. زیرا نثر و شعر فارسی در این عمر دراز هزار سالۀ خود  پستی و بلندی های فراوانی را پشت سر گذاشته و از زبان های بسیار تأثیر گرفته است. برخی از این غلطها جای پای خود را محکم کرده و دیگر مصطلح شده اند و خواه ناخواه باید آنها را بپذیریم. اما می توان خیلی از آنها را از زبان زدود و فارسی را پیراست. یعنی همان کاری که در زمان فرهنگستان اول به ریاست محمدعلی فروغی انجام شد، و اگر زحمت این بزرگواران نبود، ما همچنان «هواپیما» را طیاره میخواندیم.

از این مقدمه که بگذریم، حرف من این بود که زبان محاوره الزاماً با عقل سلیم همخوانی ندارد. چه بسا کلماتی که به دلیل ناآگاهی عوام تغییر صوت و معنا داده اند. مثلاً واژۀ «کنکاش» که تا همین سدۀ گذشته به معنی «مشورت» و «شور کردن» بوده است و حالا به معنی « تحقیق و تفحص» به کار گرفته میشود. البته استادان زبان همچنان این واژه را در جای درست و معنای صحیح خود به کار می برند. مثال دیگری می زنم: امروز فردی با بلندگو در کوچه صدا می زد: «نانِ خشکی می خریم، آبِ گرم کن...». قرار نیست از عوام تقلید کنیم، و گر نه ندانسته از این حرف های بی سر و ته به زبان می آوریم، «نانِ خشک» زا «نانِ خشکی» ( متضاد: نانِ خیسی/نان تَری) و «آب گرم کن» را « آبِ گرم کن» ( مثلاً آب گرمکنِ ورزشی یا آبی که توی گرمکن است) می گوییم.


به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل ( سعدی)
۱۳۹۴/۱۱/۱۶ عصر ۰۸:۲۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : هایدی, فورست, Memento, ایـده آلـیـسـت, حمید هامون, جروشا, سروان رنو, BATMAN, اسکورپان شیردل, خانم لمپرت, جیمز باند, Classic, Princess Anne, واتسون, زینال بندری, rahgozar_bineshan, پیر چنگی, ماهی گیر, باربوسا
آمادئوس آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 128
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۸/۲۷
اعتبار: 31


تشکرها : 627
( 1318 تشکر در 67 ارسال )
شماره ارسال: #17
RE: فارسی را پاس بداریم

بن مضارع فعل اندودن و انداییدن «اندا» است. در دوبله فیلم «کتاب آفرینش» ( با تشکر از جناب بتمن بابت لینک دانلود) دقیقه چهل و دوم، خداوند اینگونه با نوح صحبت میکند:

« و حجره ها در کشتی بنا کن و درون و بیرونش را به قیر بیندود، و آن را بدین ترتیب بساز که طول کشتی سیصد ذراع باشد و عرضش پنجاه ذراع...»

از افعال قبل و بعد معلوم است که نیت گوینده فعل امر بوده، در صورتی که از فعل ماضی استفاده کرده است. می بایست می گفت بیندا یا بیندای.


به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل ( سعدی)
۱۳۹۴/۱۲/۲۴ عصر ۰۲:۵۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : هایدی, هانا اشمیت, جروشا, زینال بندری, BATMAN, Papillon, Memento, حمید هامون, rahgozar_bineshan, سروان رنو, خانم لمپرت, Classic, پیر چنگی, ماهی گیر, باربوسا
Memento آفلاین
(2000)
***

ارسال ها: 216
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۳/۷/۱۷
اعتبار: 46


تشکرها : 4500
( 3954 تشکر در 154 ارسال )
شماره ارسال: #18
تقدیم به پیرمرد مهربان

(۱۳۹۴/۷/۱۵ عصر ۰۳:۱۴)پیرمرد نوشته شده:  

از دیگر لطماتی که حذف و نابودی لهجه ها به زبان فارسی وارد می کند، از بین بردن بخش وسیعی از گنجینۀ لغات فارسی است که در نوشتار و گفتار امروزی کمتر استفاده می شوند امّا در لهجه های خاص کاربرد وسیعی دارند. افعالی مانند کاویدن، خفتن، خسبیدن، رفیدن(فروریختن)، بیختن(الک کردن)، هشتن(رها کردن)، توپیدن (پرخاش کردن)، چاپیدن(به تاراج بردن)، چپیدن(به زور خود را جای دادن)، چپاندن(به زور جای دادن)، ...

به نظر من:

اینکه برخی کلماتی که همچنان در شهرستان ها رایج هستند، در زبان معیار منقرض شده اند بر می گردد به فرهنگ مصرف گرایی!!!

در واقع این که یک شهرستانی خیلی دیرتر از یک پایتخت نشین، از گوشی و ماشین خود دل می کند؛ ریشه مشترکی دارد با اینکه خیلی دیرتر یک کلمه قدیمی را رها می کند...

البته مسلما در مورد فراموش شدن لغات، مدت زمان بسیار زیادتری (شاید به اندازه یک یا چند نسل) زمان لازم است.

مساله بر می گردد به یک جور اخلاق عمومی. اینکه چقدر در برابر تغییرات مقاومت نشان می دهیم یا اینکه تا چه اندازه به استقبال تغییر می رویم. اینکه چقدر به داشته های خود دلبسته هستیم.

فارغ از اینکه این سنت گرایی و مقاومت در برابر تغییرات تا چه اندازه مفید (مضر) است؛ مطالعه آن، ریشه خیلی از پدیده های اجتماعی، اقتصادی (و اگر بیشتر ادامه دهیم، مذهبی) را نشان می دهد.

.

از نظر اقتصادی، این طرز تفکر منجر میشود به خرج نکردن، خسیس تر شدن افراد و نهایتا کم شدن گردش پولی.

نتیجه آن هم می شود اینکه شما حاضر نمی شوید برای خرید یک وسیله دکوری پولی خرج کنید و فروشنده وسایل دکوری هم حاضر نمی شود پولی برای خرید کتاب خرج کند و کتاب فروش هم حاضر نمی شود برای بلیط سینما هزینه کند و ...

[البته در صورتی که صنعت کشور، مولد نباشد این فرهنگ منجر به وابستگی بیشتر می شود.]

.

اما تاثیرات اجتماعی آن (حداقل به ظاهر) خوشآیندتر است.

نتیجه آن ماندگاری بیشتر سنت های قدیمی است.

و به شکل خاص، چیزی که این تاپیک به آن علاقمند است... پاس داشته شدن زبان.

البته علاوه بر اینکه کلمات و افعال و دستور زبان ها حفظ می شوند، اسامی قدیمی خیابان ها و محله ها نیز پاس داشته می شوند!

حتی بعضا لغات بیگانه مصطلح نیز پاس داشته می شوند! به عنوان مثال کلماتی مثل سکرتر و ژاندارمری(!) که در قسمت های سنتی شهر به جای منشی و اداره آگاهی استفاده می شود.

یا مورد عجیب دیگری که پاس داشته می شود نام خانوادگی قدیمی افراد است! در بافت های سنتی شهر، تغییر نام خانوادگی تقریبا معنای خاصی ندارد... چون حتی بعد از گذشت ده ها سال(!) همچنان افراد با نام خانوادگی قبلی شان صدا زده می شوند!

مثال آخر چیزیه که خیلی برای خودم جالبه:

آیت الله مدنی، از علمای مشهور شهر کاشان، حدود 110 سال قبل متولد شده اند. پسر ایشان (که همچنان در قید حیات هستند) نیز از علمای فعلی شهر هستند.

اما از آن جایی که پدر ایشان عالم بزرگی بودند، ایشان از کودکی مشهور به «پسرِ آقا» بوده اند.

و ایشان در سن 80 سالگی همچنان «پسر آقا» هستند!

و چیزی که باعث شده در طول این 70 - 60 سال این اسم روی ایشان بماند همین مقاومت افراطی در برابر تغییرات است.

.

.

[جالب اینجاست که وجه تسمیه «آقابزرگ» نیز مشابه است. «ملا محمد مهدی نراقی» از علمایی بوده اند که تا میانسالی به آقاکوچیکه معروف بوده اند... تا اینکه محمدشاه قاجار در طی یک سفر به کاشان از این نام تعجب می کند و ایشان را آقابزرگ می خواند.]

.

اما چیزی که غیر قابل انکار است، گسترش روزافزون فرهنگ مصرف گرایی است... بخصوص بعد از انقلاب دیجیتال

بعلاوه اینکه راهکار دولت فعلی برای خروج از رکود تورمی، رواج این فرهنگ و تشویق به خرید بیشتر است. البته اجناس داخلی.

خلاصه اینکه همانطور که مردم اشتیاق زیادی برای رها کردن تکنولوژی در دسترس و استفاده از تکنولوژی جدید دارند، پتانسیل بالایی نیز برای استفاده از لغات ساختگی جدید دارند و به علت بالا بودن تقاضا، عرضه هم زیاد می شود...

این می شود که به محض اینکه کتابی چاپ می شود که در آن «رهبر» را به شکل «ره بر» می نویسد، «ره بر نویسان» همه جا پر می شوند.

همین طور «لطفن نویسان»، «عایا نویسان»، «slm نویسان»، «farC نویسان» و ...

نتیجه همه این صحبت ها اینکه خیلی از زودتر از چیزی که فکر می کنیم، این لغات در شهرستان ها نیز منسوخ خواهد شد!

.


.

اما چه می توان کرد؟

متاسفانه یا خوشبختانه، هیچ راهی بجز فرهنگ سازی نیست.

و کار فرهنگی هم لطافت، ظرافت و زبان لیّن خاص خودش را می خواهد.

به نظرم یکی از دلایل جبهه گرفتن افراد در برابر این گونه صحبت ها، نادقیق بودن آنهاست که به نوعی آنها را ضعیف و متحجرانه نشان می دهد.

یک راهکار مناسب برای جلوگیری از این اتفاق، ارائه مستندات و استفاده از داده های آماری است.

به عنوان یک مثال:

چند روز پیش معنای یک کلمه را در گوگل سرچ می کردم که با یکی دیگر از قابلیت های ایشون آشنا شدم.

نموداری از میزان استفاده هر کلمه در طول 200 سال اخیر...

کافیست مثلا سرچ کنید: meaning of OK تا ببینید استفاده از کلمه OK در طول سالیان اخیر چه رشدی داشته است.

همچنین برای دیگر کلماتی که در سال های اخیر و در فیلم های اتوبوسی استفاده می شود نمودارهای مشابه و با سرعت رشدهای بیشتری مشاهده می کنید.

در صورتی که برای یک کلمه قدیمی مثل Envy نمودار برعکس است.

یک راهکار پیشنهادی می تواند واکاوی داده های فارسی و استخراج نمودارهای مشابه باشد. البته اطلاعی ندارم که متون قدیمی فارسی تا چه اندازه به شکل تایپ شده موجود است، اما در صورت وجود یک پایگاه داده مناسب، استخراج این داده ها تنها نیازمند به یک تیم چند نفره از دانش آموختگان هوش مصنوعی بخصوص با گرایش های «داده کاوی» و «پردازش زبان های طبیعی - NLP » است بعلاوه یک خبره (Expert) زبان شناسی.

همچنین این تیم نیازمند یک ریاضی دان کاربردی، بخصوص در شاخه «ریاضیات مالی» است که بتواند با استفاده از «سری های زمانی» که اصولا در پیش بینی ارزش سهام و ... کاربرد دارد، تخمین مناسبی از چگونگی تغییرات این نمودارها ارائه کند و مثلا مدت زمان تقریبی انتظار برای منسوخ شدن یک کلمه خاص را پیش بینی کند!

و نهایتا یک کار تحقیقاتی متقن بر اساس این داده ها انجام شود و از آن در راستای فرهنگ سازی استفاده گردد.

از آنجایی که فرهنگستان زبان و ادب فارسی، بودجه قابل توجهی برای پاس داشتن زبان فارسی دارد، انجام این پروژه میسر است و تنها نیاز به افرادی دغدغه مند در این زمینه دارد که صرفا به همین دلیل آخری، انجام آن کمی دور از ذهن به نظر می رسد! :دی

.


.

پی نوشت 1:

سرچ کردن کلمات مختلف می تونه خیلی مفرح باشه.

مثلا اگه کلمه war رو سرچ کنید می بینید که در بازه جنگ های جهانی استفاده از این کلمه به شکل معناداری بیشتر است.

یا کلمه walkman که تا قبل از دهه 80 استفاده خاصی نداشته است و اخیرا نیز کمتر استفاده می شود.

کلمه Rifleman رو هم سرچ کردم که ببینم آیا در دوران پخش سریال معروف سم پکین پا، استفاده از این کلمه رشدی داشته است که با یک پیک عجیب روبرو شدم. البته بعد از کمی دقت دیدم این پیک احتمالا مربوط به همان دوران جنگ جهانی است!

یا کلمه Apartment که نمودار عجیبی دارد. شاید این کلمه در طول زمان دچار تغییر معنایی شده باشد...

پی نوشت 2:

چندی پیش یک ویدئوی خیلی جالب می دیدم از نرخ افزایش مسلمانان در اروپا.

در واقع یک کار فرهنگی بسیار حرفه ای بود جهت بیداری امت اروپایی!

اینکه نرخ مهاجرت و فرزندآوری مسلمان بسیار بیشتر از بومیان هر کشور است و پیش بینی اینکه با این روند چقدر طول می کشد تا هر کشور تبدیل به جمهوری اسلامی شود!

دیدن آن را توصیه می کنم:

http://s6.picofile.com/file/8242322768/a...http://s6.picofile.com/file/8242322768/a_Muslim_Demographic

پی نوشت 3:

یک نمونه از فعالیت های عجیب و غریب فرهنگستان جهت حفظ زبان فارسی، چاپ کردن یک کتاب ریاضی بود که تمام اصطلاحاتش رو به زبان فارسی ترجمه کرده بودند.

برای خوندن هر خط از کتاب، آدم مجبور میشد چند بار به دیکشنری آخر کتاب مراجعه کنه تا ببینه ترجمه این لغات فارسی به زبان بیگانه چی میشه!

به عنوان مثال:

پرهون : دایره

سه گوشه ی دو پهلو برابر : مثلث متساوی الساقین

همسو پهلو : متوازی الاضلاع

پاپیلی : ذوزنقه!!

idont

.

.

۱۳۹۵/۲/۲۲ عصر ۱۱:۴۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : خانم لمپرت, Papillon, جروشا, BATMAN, سروان رنو, زینال بندری, اسکورپان شیردل, نیومن, حمید هامون, Classic, جیمز باند, Princess Anne, آقاحسینی, ماهی گیر, باربوسا
Classic آفلاین
صاحب کافه
*********

ارسال ها: 793
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۷
اعتبار: 47


تشکرها : 6945
( 6105 تشکر در 447 ارسال )
شماره ارسال: #19
RE: فارسی را پاس بداریم
پارسی گو گرچه تازی خوشتر است

عشق را خود صد زبان دیگر است

در خبرها آمده بود که افغانستان به ثبت جهانی مولوی توسط ایران و ترکیه اعتراض کرده است. ( لینک خبر )

 مولانا در بلخ ( افغانستان ) به دنیا آمده , به فارسی ( زبان رسمی ایران ) شعر سروده و در قونیه ( ترکیه کنونی ) درگذشته است. شکی نیست که اگر او می دانست که روزی بر سر او چنین مناقشه ای بین کشورهای همسایه در می گیرد حتما شعری در این باره می سرود و تکلیف را روشن می کرد !

وقتی آدمی مهم و افتخارآمیز باشی این چنین بر سر تو جدال خواهند کرد.

شیخ بهایی در ستایش مثنوی می‌گوید:

من نمی‌گویم که آن عالیجناب      هست پیغمبر ولی دارد کتاب

   مثنوی معنوی مولوی      هست قرآنی به لفظ پهلوی

همچنین شنیده شد که در پی ترجمه ای نفیس از آثار مولوی به انگلیسی , او  یک دهه اخیر  در غرب بسیار مشهور گشته تا جایی که قرار است فیلمی احتمالا با بازی لئوناردو دیکاپریو توسط سازنده گلادیاتور از زندگی این شاعر بلند آوازه شرقی  ساخته شود.

.


اینهمه کافه توی دنیا هست , اونوقت شما درست اومدین به کافه ی ما
۱۳۹۵/۳/۲۰ عصر ۰۸:۱۳
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Papillon, مراد بیگ, زرد ابری, BATMAN, سروان رنو, خانم لمپرت, جیمز باند, ماهی گیر, باربوسا
آلبوس دامبلدور آفلاین
مشتری کافه
*

ارسال ها: 6
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۵/۵/۳
اعتبار: 0


تشکرها : 2
( 15 تشکر در 5 ارسال )
شماره ارسال: #20
Information RE: فارسی را پاس بداریم

{#smilies.blank}متاسفانه در ایران نه فقط زبان فارسی...بلکه تمام ارزش ها تغییر کرده اند.باید این واقعیت رو قبول داشته باشیم که ارزش ها در اعتقادات مردم کمرنگ تر شده اند و اینده این را خدا میداند...{#smilies.arrow}

{#smilies.blank}در مورد زبان فارسی هم باید بگم که تغییرات از وقتی شروع شد و به اوج خود رسید که مردم با زبانی به اسم فینگلش مینوشتند...یعنی یک واژه فارسی به صورت اینگلیسی نوشته میشد و همین باعث شد که به تدریج خود واژه های اینگلیسی هم وارد زبان فارسی شوند.{#smilies.arrow}


شاملو راست میگفت..
دست های خالی را باید بر سر کوبید!
۱۳۹۵/۵/۱۳ صبح ۰۴:۵۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ماهی گیر, باربوسا
ارسال پاسخ