زاپاتا
amir_e_delaram (زاپاتای سابق)
ارسال ها: 695
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۸/۲۲
اعتبار: 58
تشکرها : 2102
( 9998 تشکر در 329 ارسال )
|
RE: دلنوشته هاي سينمايي سياهي زندگي يك سياهي لشگر
شايد بارها تصوير غلام ژاپني را در فيلمهاي سينماي ايران خصوصا از دهه 70 به قبل را در صحنه هاي كوتاه و گذرايي ديده باشيد . يكي از خيل سياهي لشگرهاي ناكام سينماي ايران . غلام ژاپني نمادي از انسانهايي است كه بخاطر سراب سينما زندگي خود را تباه كردند و امروز در دهه هفتم زندگي با حسرت و شايد خشم به گذشته ها مي نگرد . به روزگاري كه شاگرد حجره كشبافي بود و با ديدن پشت صحنه يكي از فيلمهاي فارسي در اوايل دهه 40 آنچنان مدهوش و شيفته پرده نقره اي گرديد كه خواب و خوراك و زن و بچه اش شد سينما...
در عنفوان جواني راه كوچه ارباب جمشيد را طي طريق كرد كه شايد روزگاري هماي سعادت نيز بر روي شانه هايش بنشيند و مانند فيروز و شورانگيز طباطبايي و يا ثريا بهشتي نقشي در سينما بدست آورد كه حداقل نامش در تيتراژها بيايد. اما او نه شانسش را داشت و نه فيزيكش را . حتي بخاطر همبازي شدن با ستارگان فيلمها حاضر بود هرخفتي را متحمل شود ، دشنام بشنود ، در تشت پلاستيكي و در كوران گرماي تابستان به او كمي آب يخ و نصفه ناني بدهند كه فقط از گرسنگي نميرد . در حالي كه ستارگان در بهترين رستورانها شام و نهارشان را سرو مي كردند اما غلام ژاپني ها ، چيچوها ، كريم چهل و يك ها ، حسن دكترها ، خانم بهرامي ها و دهها سياهي لشگر نگون بخت سينما مي بايست در بدترين وضعيت تاوان عشقشان را به سينما بدهند. تازه اينها سردسته هاي سياهي لشگران بودند كه پس از مدتها ممارست و تلاش و تحمل سختيها و خفتها توانسته بودند كمي بالاتر از همگنان خود بايستند .
غلام ژاپني به مثابه يك نماد از سياهي زندگي سياهي لشگران سينماست. او خود را به ورطه اي انداخت كه مي بايست بخاطر بقايش انسانهاي عاشق ديگري را نيز به آن بكشاند تا بتواند زندگي خود را اداره كند.او در صدها فيلم در صحنه هاي گذرا و چند ثانيه اي بازي كرد كه حتي براي تهيه كنندگان صرف نمي كرد بدهند نامش را در انتهاي تيتراژ خطاطي كنند. براي اولين بار در اواخر دهه 40 اميرشروان سر صحنه فيلم مالك دوزخ دستور داد يك دست چلوكباب بجاي دستمزدش به او بدهند و او البته بخاطراين چلوكباب در چند سكانس كتك مفصلي را از منوچهر وثوق نوش جان كرده بود...
در سالهاي دهه 40 و 50 جواناني كه از شهرستانها ترك ديار كرده و به تهران مي آمدند هنگامي كه متوجه مي شدند سينما سرابي بيش نيست روي برگشتن بديار خود را نداشته ودر دام نيستي مي افتادند . اگر خوش شانس بودند و هواي امثال غلام ژاپني ها را داشتند مي توانستند با آب باريكه اي به زندگي سخت و مرارت بار خود ادامه دهند.
برخي از دختران و زناني كه قبل ازانقلاب به سوداي بازيگري ترك ديار كردند و به كوچه ارباب جمشيد آمدند ، سرگذشتشان همانند ناهيد فروزان آن دخترك زيبا روي بي گناهي شد كه به عشق ديدن فروزان به تهران آمد و كاسبكاران فيلمفارسي هر روز وعده ديدن فروزان را به او دادند و از صداقت اين دختر معصوم سوء استفاده نمودند و او را به جاده تباهي و در نهايت بدنامي و مرگ كشاندند و او اينگونه تاوان عشقش به سينما را داد.
غلام ژاپني يادگار آن روزهاي سياه است كه هنوز به عشقش پايبند است . هرگز حاضر نشد خيابان لاله زار را ترك گويد و امروز در آستانه هفتاد سالگي جلوي بساط دستفروشي فيلمهاي قاچاقش با حسرت به گذشته ها مي نگرد... | |
۱۳۹۲/۶/۱ عصر ۰۳:۱۹ | |
تشکر شده توسط : |
اسکورپان شیردل, حمید هامون, ژان والژان, خانم لمپرت, مگی گربه, ناخدا خورشيد, پرشیا, rahgozar_bineshan, آمادئوس, بانو, آقای همساده, Classic, اکتورز, سی.سی. باکستر, پینک فلوید, BATMAN, terme, سروان رنو, بولیت, زرد ابری, Papillon, Memento, واتسون, پیرمرد, رابرت |