" حکم "
نویسنده ، تهیه کننده و کارگردان : مسعود کیمیایی
بازیگران :
عزت الله انتظامی ........ رضا معروفی
لیلا حاتمی ............... فروزنده
پولاد کیمیایی ........... محسن
بهرام رادان .............. سهند
مریلا زارعی ............ دریا
و با هنرمندی شاد روان
خسرو شکیبایی ....... حدمیثاق
سایر بازیگران:
کارینا کیمیایی، جلال پیشواییان، اکبر معززی، بهرام فتاحی، لادن طباطبایی، سعید پیردوست، مهنوش صادقی، فرزانه ارسطو و ...
موسیقی : کاوه ناصحی
خواننده : رضا یزدانی
مدیر فیلمبرداری : علیرضا زرین دست
تدوین : جعفر پناهی
طراح صحنه و لباس : کیوان مقدم
طراح چهره پردازی : عاطفه رضوی
تیتراژ : جواد طوسی
محصول کارگاه آزاد فیلم
سال ساخت : پاییز 1383
مدت : 112 دقیقه
توضیع: شرکت پخش بایا (موسسه رسانه های تصویری)
خلاصه داستان:
"حکم که صادر شد ، باید اجرا بشه. بعد اگر بترسی، تأخیر کنی، جا بزنی، حکم خودت صادر میشه....ماهیت پول خرید و فروش است. آن هایی که میان پول و معامله زندگی می کنند عاقبت به صدور حکم یکدیگر می رسند. رضا معروفی خود صاحب حکم است اما آن را هم اجرا می کند. او سهند را امان می دهد، به خانه می آورد و برای گرفتاری اش چاره ای می یابد. محسن و فروزنده هر دو جوانند و عاشق....محسن خون، اسلحه و پول را انتخاب می کند حتی در مقابل فروزنده و عاقبت حکم صادر می شود و دو دلداده جوان با هم رو به رو می شوند...."
در باره فیلم :
شاید در حال حاضر، صحبت کردن از فیلم حکم آن هم در تب تاب اکران فیلم جرم جدیدترین ساخته مسعود کیمیایی که موفق شده در آن به همان سینمای آشنایش برگردد،چندان جالب نباشد. ولی به عقیده بنده در میان تمام ساخته های دهه هشتاد کیمیایی ( سربازهای جمعه / حکم / رییس / محاکمه در خیابان / جرم ) حکم از سینمایی ترین و بهترین ساخته های اخیر این فیمساز است.و کیمیایی را که از فیلم تجارت به بعد متحم شده بود که دیگر حوصله فیلم ساختن ندارد، را دوباره احیا کرد. البته در حکم کیمیایی مدرن تر از گذشته است و این بار از آن معلفه ها و شاخص های آشنای سینمایی اش، چون محله های قدیمی، فرهنگ خاص جنوب شهری، رفاقت های مردانه ، آدم های حاشیه نشین و ... خبری نیست و حتی چاقو این بار جایش را به تپانچه داده است! با این همه حکم فیلم ارزشمند و آبرومندی است و تماشایش لذت بخش است. مخصوصا سکانس نفس گیر پایانی اش با صدای گرفته رضا یزدانی در ترانه « از لاله زار که میگذرم » از نقاط قوت فیلم است.
تیتراژ بسیار جالب توجه فیلم با همکاری جواد طوسی ( منتقد معروف و از هواداران دیرینه کیمیایی ) ساخته شده که ادای دین کیمیایی به سینمای نوآر است. و میتوان حکم را یک نوآر ایرانی بی زمان و مکان داست .در طول فیلم نیز ارجاعات متعددی به نوآر های کالت از سزار کوچک و شاهین مالت گرفته تا سامورایی و حتی پدرخوانده (مشخصاً در سکانس رستوران) شده و جالب آنکه برخی از بازیگران فرعی هم خواسته یا ناخواسته ادای مارلون براندو ی کبیر را در آورده اند.!
صحنه گیتار زدن دختر نامتعادل رضا معروفی (با بازی کارینا کیمیایی گیتاریست جوان) در آسایشگاه میان بیماران، نیز تاثیرگذار است. در سکانس عروسی یکی از سرکرده های خلاف کاران ،که مخصوصاً شبه کابوسی غریب درآمده،پر است از هجویات،(از جمله حضور یک میمون در میان جمع)، و می توان ردی از دغدغه های سیاسی کیمیایی را در آن یافت.
با توجه به فضای خشن و گنگستری فیلم، لحظه های عاشقانه با ظرافت پرداخته شده و یادمان نرود که کیمیایی سهم بسزایی در نمایش عشق های زمینی در سینمای ایران دارد، حتی در ضعیف ترین فیلم هایش. مرور این عاشقانه های نوستالژیک، خالی از لطف نیست: سید و فاطی در گوزنها، دانیال و مونس در سرب، احمد و زیور در دندان مار ، رضا و طلعت در ردپای گرگ، سلطان و مریم در سلطان ، امیرعلی و مجدی در اعتراض و ...
البته در حکم نیز ماننده سایر ساخته های کیمیایی دچار اغراق ها و آشفتگی ها هم هست،که در جاهایی به فیلم لطمه زده است. اما با این وجود تلاش و دقت همه عوامل فیلم به وضوح قابل تشخیص است، به خصوص فیلم برداری علیرضا زرین دست .
به جز قیصر ، داش آکل ، گوزنها ، سرب ، دندان مار و ردپای گرگ که از فیلم های ماندگار تاریخ سینمای ایران هستند، سایر ساخته های کیمیایی را اگرچه جزو فیلم های محبوب و انتخاب اول مان نباشد، و اگرچه دنیای آدم ها و روابطشان در فضای کلی داستان را تمام و کمال درک نکنیم ، باز هم دوستشان داریم. و این جادوی سینمای کیمیایی در تمام این سال هاست.
بازی ها در حکم بسیار استادانه است و شنیدن دیالوگ های ویژه کیمیایی از زبان بازیگران نام آشنا و محبوب سینمای ایران، وسوسه برانگیز است.
استاد عزت الله انتظامی در نقش رضا معروفی خلاف کار پیر و کهنه کار، در اولین همکاری اش با کیمیایی، مثل همیشه دوست داشتنی و صاحب سبک است.
اما حکم فیلم هنرنمایی پولاد کیمیایی است . نقش محسن نقطه عطف کارنامه پولاد پس از حضور حاشیه ای اش در سایر ساخته های پدرش است. پولاد کیمیایی در حکم و جرم کاملا از سایه پدر خارج شده و به اوج پختگی اش در بازیگری رسید و حالا جزو بازیگران مطرح نسل جدید این سینما بشمار می آید. او در حکم نقش جوان اول کم حرف فیلم است ،و این بار نه در هیئت یک قهرمان بلکه بدمن خطرناکی که با مرگ خودخواسته اش عشق اش را نثار محبوبش می کند. اما این اتفاق زمانی رخ می دهد که خیلی دیر شده ... مشکل تنفسی و سرفه های بی وقفه محسن نشان از زخم های مردان همیشه تنهای سینمای مسعود کیمیایی است.
و اما برگ برنده فیلم حکم حضور لیلا حاتمی است. در کمال حیرت که همیشه مردان در سینمای کیمیایی حرف اول و آخر را می زنند، اینجا فروزنده هسته مرکزی تمام ماجرای داستان است و اوست که مردان فیلم را به دنبال خویش می کشد. اگر نقش های گلچهره سجادیه (مشخصاً در دندان مار) را بهترین و کامل ترین زنانه های سینمای کیمیایی بدانیم ، این بار لیلا حاتمی پا را فراتر گذاشته و مثل همیشه بازی بسیار درخشانی ارائه داده، اگرچه در ظاهر شبیه نقش های گذشته اش در آب و آتش و سالاد فصل باشد. فروزنده در حکم از قالب زنان منفعل و بی دست و پای فیلم های کیمیایی از جمله اعظم قیصر، مرجان داش آکل ، شوکت خاک، ملیحه جرم و ... خارج شده ، و خود سلاح به دست می گیرد و انتقام خود را از مردی که از جانب او حتک حرمت شده را ، می گیرد.
حضور بهرام رادان در نقش سهند جوان عاشق پریشان احوال و سرگردان، چندان جای کار ندارد. اما مثل همیشه در بیان حس در چهره حرف ندارد.
مریلا زارعی پس از درخشش خیره کننده اش در فیلم قبلی کیمیایی (سربازهای جمعه) اینجا در شمایل عشق از دست رفته سهند، حضوری شبح گونه دارد و بازی بی کلام و کوتاه او فقط به فلاش بک های مربوط به بهرام رادان ، محدود می شود.
خسرو شکیبایی نازنین با آن گریم عجیب و غریب اش با وجود کوتاهی نقش ،بازی ماندگار دیگری را در آخرین سالهای حیات پر فروغ اش، به جا گذاشته است.
بخش های از دیالوگ های فیلم:
رضا معروفی خطاب به فروزنده: "مثل پر ، لایه حریر نگه ات می دارم."
فروزنده: "محسن، قد حرفی که زدی وایستا. قد همین حرفت قد بکش."
محسن به حد میثاق : "عقیده اگه بد اجرا بشه، دلیل بد بودن عقیده نیست."
حدمیثاق : "ما تو تاریکی بهتر بلدیم لایی بکشیم."
رضا معروفی : "من دیگه کارای کوچیک برای آدمای کوچیک نمی کنم."
فروزنده : "هی گفتی می گیرمت، می گیرمت. ای تف به این لغت می گیرمت. کی رو می گیری؟ چی رو می گیری؟ من اگه بخوام شوهر کنم، من می گیرمت!"
رضا معروفی: "هی پسر. چار تا چایی. هشت تا تخممرغ میندازی تو کره... محلی. زردهشو به هم نزنیا. میخوام وقتی میخورم، ببینم. رؤیت کنم. زردهشو که به هم میزنن و جنجال تو تابه راه میندازن و جنگ بین زرده و سفیده و کره و نمک و دو پر گوجهفرنگی مغلوبه میشه، میذاره جلوت، جیگر میخواد... جیگر میخواد بگه این محلی نیست!"
محسن به رضا معروفی: "هر چی می خوای بگو، فقط سیخ توو عصاب ما نکن!."
فروزنده : "حمید جون، مهندس! حالا لباس های عروسکو درآریم ببینیم توش چیه؟!. کائوچوئه ؟ مقواس؟ پوشاله؟ یا تن، گوشتِ، قلبِ، خونِ، آدمِ ؟؟؟؟"
محسن به فروزنده : " فقط می تونم با گذشته تو کنار بیام."
فروزنده به محسن : " کیف می کنی از این که مشکوکی"
رضا معروفی به محسن : "از من خواستن، گفتم اطاعت از رفاقت. آقا جلال صدتا شاگرد مثل من داره، براش کار می کنن؛ بلند، کوتاه، پهن. من شاگرد آقا جلال نیستم، رفیق."
فروزنده درباره محسن : "کنار خودت یه رشد دیگه ای کرده بودی که بوی گند می داد."
محسن به رضا معروفی : "تو گرگ بارون دیده ای ، میشناسمت ... اینقدر با حلبی شاهرگ نزن."
فروزنده به سهند : "من رویا ندارم ، از این میترسم."
سهند : "عاشقا آدمای متوسطی هستن که با تعریف کردن از هم خودشونو بزرگ می کنن."
فروزنده خطاب به مهندس کاظم: "تا وقتی تو، توو این دنیا هستی، نفرت من هم هست."
رضا معروفی به سهند : "خدا رحمت کنه صادق هدایت رو. یه چیزی رو توو جوونی بهم گفت که تا دنیا ست تویه گوشمه؛ گفت آدمیزاد یه سرمایه بزرگ داره : خودکشی... اگه بهت توهین شد، طاقت نیاوردی برو سراغ سرمایت!! ...خداحافظ یاران موافق "
فروزنده به رضا معروفی : " آقا، دنیا دیده! تموم کن. دختر داری، زن داری، عشق داری، شاهنامه می خونی، حافظ می شناسی، سن تو باید از این حرف ها بزنه، نه قیمتش رفته بالا!"
رضا معروفی به فروزنده : "محسن کشته ات رو عاشقانه می خواد"
فروزنده : "چه خوبه آدم توو خونه اش سینما داشته باشه."
محسن به فروزنده : " هنوز هم با این وزنت، دستات سنگینه."
رضا معروفی : "اونا برای اینکه صفحه اول پاسپورت جا بیوفته، دوتا شکم زاییدن!"
فروزنده درباره محسن : "سگ شده بود و نون خورده بودش!"
سهند به رضا معروفی : "خیلی بزرگ تر از پاسپورت تقلبی هستی."
رضا معروفی: " خیلی ها گل توو خلاشون سبز میشه، اما من اون گل رو بو نمی کنم!"
فروزنده به رضا معروفی: "آقا رضا، آقا رضای معروفی! میتونی پدر باشی، برادر باشی، همسایه باشی، عزیزم باشی. هرجا میری، منو با خودت ببر. منو بذار یه جای امن.. امن... امن"
محسن به فروزنده: "میخواستم به حکم تو، به حکم عشق بمیرم."
رضا معروفی به محسن: "هیچ حکمی برای تو نبود، بچه. باهام چی کار کردی سرتق؟ همه عمرمو خراب کردی."
. عکس ها از سایت رسمی سینما سوره