برو بیکر
مشتری کافه
ارسال ها: 355
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۲/۸/۲۲
اعتبار: 37
تشکرها : 3248
( 6975 تشکر در 203 ارسال )
|
RE: فیلم های ارزشمند ایرانی برای من باورش خیلی سخته ...... یک کارگردان در کارنامه خودش فقط دو فیلم داشته باشد ........ و یکی از این دو فیلم پرده آخر باشد
پرده آخر
سال 1369 پرده آخر توسط شخصی نوشته و کارگردانی شد که تا پیش از این نامش را در بسیاری از فیلمها بعنوان تدوینگر یا دستیار کارگردان میدیدیم.
این فیلم در نهمین دورهٔ جشنواره بینالمللی فیلم فجر در چندین رشته نامزد دریافت جایزه بوده و در نهایت، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین صدابرداری، بهترین فیلمبرداری، بهترین چهرهپردازی، بهترین صحنهآرایی، بهترین بازیگر نقش دوم زن، بهترین بازیگر نقش دوم مرد و بهترین بازیگر نقش اول زن را به خود اختصاص داده است.
بازیگران:
- فریماه فرجامی در نقش «فروغالزمان»
- داریوش ارجمند در نقش «کامرانمیرزا رفیعالملک»
- نیکو خردمند در نقش «تاجالملوک رفیعالملک»
- جمشید هاشمپور در نقش «بازرس صدرالدین رکنی»
- سعید پورصمیمی در نقش «جامی»
- ماهایا پطروسیان در نقش «صنم»
- مرتضی ضرابی در نقش «راننده»
- شهین علیزاده در نقش «بلقیس»
- غلامحسین لطفی در نقش «دربان»
- حسین محجوب در نقش «اسحاق»
- ادیک اصلانیان در نقش «دکتر»
- لوریک میناسیان در نقش «همسر دکتر»
- محمد حسین قربانمسروری در نقش «قربانی»
- ایرج سرباز در نقش «مأمور خفیه»
- جلال اسماعیلزاده در نقش «مأمور خفیه»
- علیاکبر جانبخش در نقش «متولی گورستان»
- فرهاد خانمحمدی در نقش «پاسبان»
- هادی مشیرنیا در نقش «پاسبان»
- یوسفعلی قربانی در نقش «پاسبان»
- شاهرخ شهباززاده در نقش «پاسبان»
- محمد نظافتی در نقش «پاسبان»
- مجتبی موسوی در نقش «پاسبان»
نام واروژ کریم مسیحی را تا پیش از فیلم پرده آخر بیشتر در فیلمهای بیضایی بعنوان دستیار کارگردان میدیدم. از دستیار بیضایی کمتر از این هم انتظار نمی رفت. و عجیب اینکه واروژ بعد از این فیلم بمدت 18 سال سکوت کرد و سپس تردید را ساخت. کمتر کسی را دیدم که از دیدن این فیلم لذت نبرده باشد. بازیگران فیلم یکی از دیگری بهتر بازی کردند بویژه بازی فریماه فرجامی .
تصمیم داشتم خلاصه فیلم را مانند پستهای قبلی از برداشتهای خودم بنویسم اما وقتی خلاصه کاملی را در ویکی پدیا یافتم منصرف شدم و عینا آنرا نقل میکنم:
با مرگِ «حساممیرزا رفیعالملک»، میراث خاندان رفیعالملک به همسرش «فروغالزمان» میرسد؛ اما خواهر و برادرِ حساممیرزا، «تاجالملوک» و «کامران میرزا»، که تنها بازماندگان این خاندان هستند از این موضوع خشنود نیستند. بنابراین با طرح نقشهای، سعی در تصاحب مجدد میراث خانوادگی دارند. نقشۀ توطئه این است که با اجرای نمایشی که «کامران میرزا» نوشته، ثابت کنند «فروغ الزمان» مجنون است و احتمالاً بعداً او را از سر راه بردارند. «کامران میرزا» برای این منظور، یک گروه نمایشی دوره گرد به نام «جامی» را به خانه میآورد و نقشهٔ خود را در قالب پردههای نمایش آنان (که از نیت اصلی این خواهر و برادر بیخبرند) به پیش میبرد. «فروغالزمان» که در شهرستان ساکن بوده، بیخبر از همه جا وارد خانه میشود و از همان ابتدایِ نمایش، به او وانمود می کنند که شوهرش را کشتهاند. «فروغ الزمان» دچار ترس و بحران روحی گشته و فرار میکند و از شهربانی کمک میخواهد و «بازرس رکنی» و مأمورانش بدین ترتیب، وارد بازی میشوند. در بازرسیهای اولیه، مدرکی بدست نمیآید و «تاج الملوک» بطور ضمنی به «بازرس رُکنی» میفهماند که فروغ دچار پریشانی روانی است. با رفتنِ «بازرس رُکنی» و مأمورانش مجدداً بازی ها ادامه مییابد و فروغ که ندانسته خود یکی از بازیگران اصلی این نمایش است، هر بار فریب میخورد و کارش به بیماری میکشد. در ادامه نمایش او را در موقعیتی قرار میدهند که دست به قتل بزند و طبیعتاً پای «بازرس رُکنی» و همکارانش دوباره به میان کشیده میشود. «بازرس رُکنی» که اینبار به ماجرا مشکوک شده، دستور پیگیری و تحقیق میدهد، ولی بازیها همچنان ادامه مییابد. فروغ که متوجه شده جانش در خطر است، قصد گریز میکند اما راهش بسته است. او کمکم «واقعاً» دچار پریشانی روانی میشود. «تاج الملوک» که گردانندۀ اصلیِ ماجراست، موقعیت را برای از میان برداشتن فروغ مناسب مییابد، اما گروه بازیگران که به نیت اصلی او پی بردهاند از ادامه کار منصرف شده و خانه را ترک میکنند. «کامران میرزا» هم که دلباخته فروغ شده، حاضر به قتل او نمی شود و در مقابل خواهرش می ایستد. از سوی دیگر بازرس رکنی که در جریان تحقیقاتش متوجۀ اصلِ ماجرا شده است، فروغ را در جریان همۀ قضایا قرار میدهد و همچنین بازیگران را به خانه باز میگرداند و آنها را وادار به ادامهٔ نمایش میکند؛ زیرا میخواهد خواهر و برادر فریبکار را به شیوهٔ خود، به دام اندازد. نمایش ادامه مییابد و در «پردهٔ آخر» که کارگردانیش را خودِ بازرس بر عهده گرفته است، دسیسهٔ خواهر و برادر رو میشود. در خاتمه، «تاجالملوک» دچار جنون میگردد و «فروغالزمان» که اینک به آرامش دست یافته است؛ پس از مدتی، خانه را وقف بیمارستانی برای سالمندان و مستمندان مینماید.
موسیقی زنده یاد بابک بیات بازی روان بازیگران صحنه آرایی و گریم خوب باعث گردید تا این فیلم در نهمین جشنواره فیلم فجر استثنا به حق خود برسد. تکه کلام سعید پورصمیمی را در خصوص سر گرفتن تبق زالزالک و دوره گشتن در بازار سید اسماعیل را خیلی دوست داشتم.
پرده آخر را هم باید به فهرست فیلمهای تکرار ناشدنی سینمای ایران اضافه کنید. | |
۱۳۹۲/۹/۲۶ عصر ۰۹:۳۴ | |
تشکر شده توسط : |
پرشیا, نیومن, rahgozar_bineshan, سی.سی. باکستر, بانو, سرهنگ آلن فاکنر, BATMAN, خانم لمپرت, شیخ حسن جوری, ژان والژان, سروان رنو, کارآگاه علوی, نایب تیمور خان, Kurt Steiner, نکسوس, واتسون, کاپیتان اسکای, مراد بیگ, بیلی لو, باربوسا |