شاید برای نسل امروزی سیروس الوند یادآور چهره باشد و مزاحم اما برای دهه شصتیها سیروس الوند را اگر با فریاد زیر آب بیاد نیاورند با آوار حتما بیاد می آورند. این هم سلیقه بروبیکره که باید از لابلای اینهمه فیلمهای امروزیه وطنی هنوز دلش تو طلسم داریوش فرهنگ و آوار سیروس الوند مونده باشه
آوار
بازیگران:
سال 1364 وقتی بسیاری از جوانان این مملکت در دفاع از خاک وطن خود در جبهه های نبرد در حال جنگیدن بودند و صدای آژیر قرمز شده بود موسیقی رسمی اما وحشت آفرین دهه شصتیها در گوشه ای از این آب و خاک فریدون شهبازیان مشغول آفرینش موسیقی فیلمی بود که توسط سیروس الوند ساخته میشد.
تویه سینمای قحطی زده نسل من آوار یک غنیمت بود که طبق معمول اشاره های من در این کافه به حق خودش نرسیده. بازی روان هنرپیشه ها - دوبله بینظیر دوبلورها - موسیقی دلنشین و قصه ای دلپذیر این روایت من از فیلمی است که آنروزها تازه پا به دبیرستان گذاشته بودم.
پیرمردی که میگفت : موطن یعنی سرزمین. هرکسی را موطنی است و اینجا موطن ماست. آبادانی اش چشم به راه دستان ماست.
از ایتدای فیلم معلوم بود خبری در راه است. شیهه دلهره آور اسبی که اسماعیل (هادی اسلامی) سعی در آرام کردنش دارد و زوزه شوم گرگها و آب امواج آب حوض و تکان خوردن لوستر خانه آباد روستای پدر بیانگر زلزله ایست که بزودی آن خانه قدیمی را آوار خواهد کرد بر سر آنان که در خواب این دنیا خفته اند. اما پدر قبل از این زلزله تمام فرزندان خود را به خانه فراخوانده بود و پسران سرمست از اینکه پدر تصمصم دارد میراث خود را قسمت کند.
لحظه موعود فرا میرسد و زمین میلرزد و خانه آوار میشود و فرزندان گرفتار در زیر زمین خانه. عمارت پدری فرو میریزد و زمانی نمی گذرد که اهل خانه منوجه میشوند که هیچ راهی به بیرون نیست و شب میهمان خانه ویران شده پدری هستند. موقع تقسیم ارث است و صادق که میگه من نمیزارم بالای جنازه پدر ارث تقسیم کنید. برادران به جان هم می افتند کم کم هراس به جان همه میافتد و گویی پدر مقدس آنجاست و هریک شروع به اعتراف میکنند. هرکس به اندازه یک تاریخ به دیگری بدهکار است.
فکر زنده به گور شدن و مرگ پدر اعترافی خالصانه ای را در بر دارد.همه نگرانند بجز برادر بزرگتر (صادق )که دنیا را به آخرتش نفروخته بود و به معلمی مشغول بود ساده زیستی. در آن زیر زمین مخوف هیچ نمانده بود بجز یک قندان و یک ظرف میوه خاک خورده و آب حوضچه وسط زیر زمین.
صادق به جعفر میگه میراث پدر همینه همش مال تو فقط به سوال پدر جواب بده مفهوم تو از زندگی چیه جعفر؟
بوی مرگ همه جا را فرا میگیرد و فریادهای برادرانی که از بیم مرگ یکدیگر را در آغوش گرفته اند:
آهای ما اینجائیم ...... اهای ما اینجائیم......
همه بخواب رفت اند صبح فرا میرسد و اشعه نوری به روی چشمان صادق شوق زندگی مجدد را به زیر زمین می آورد. پسر کوچک صادق بر سر دستان برادران جهت خروج از آن سوراخ و خبر دادن به روستائیان جهت یاری رساندن:
صدای محمد مطیع مغرور هنوز تو گوشمه: آفرین عمو ... باریک الله عمو و تشویق های فرزند صادق جهت خروج از آن دخمه.
چیزی نمی گذرد که روستائیان به کمک می آیند. وقتی یکی از روستائیان از زینت همسر صبور صادق میپرسد اینجا زلزله نیامد .... زمین نلرزید زینت گفت اینجا زلزله دیگری اومد.
یک دنیا حرف تو این جواب نهفته بود.
روستا یی که پدر بنا کرده بود به ویرانه ای تبدیل شده بود. اینست میراث پدر .. موطن ... اگرخراب ... اگر ویران .... آبادش باید ..... آبادانیش به دست ماست:
کی دست بدست من میده ؟(صدای جادوئیه جلال مقامی روی بازی زیبای فرامرز قریبیان)
دستان پنج برادر در هم گره میخورد. و یک فیلم زیبای دیگر در سینمای ایران به پایان میرسد.
نه داریوش فرهنگ دیگه تونست فیلمی در حد طلسم بسازه و نه سیروس الوند فیلمی مثل آوار.
خرده نگیرید دوستان این نظر شخصی منه امیدوارم فیلم را درست توصیف کرده باشم.
برای دیدن اسامی دوبلورهای این فیلم می توانید به پست زیر که توسط ایرج خان نگاشته شده مراجعه فرمایید:
http://cafeclassic5.ir/thread-156-post-4...ml#pid4809
ارادتمند
بروبیکر