یکی از دلایل عشق ورزی من به این فیلم سکانس پایانی فیلم هستش که با بازی زیبای سه بازیگر مرد فیلم (نیومن، جرج سی اسکات و جکی گلیسن ) همراهه.
"بشکه مینه سوتا" (جکی گلیسن) داخل باشگاه بیلیارد مشغول خواندن روزنامه است."برت گوردون" (جورج.سی.اسکات) با عینک دودی به چشمانش در گوشه ای ایستاده و دارد با خودش بازی می کند. "ادی فلسن" (پل نیومن) با چوب بیلیاردش وارد می شود و ابتدا "برت" را برانداز می کند ، بعد یک راست سراغ "بشکه" می رود و از او دعوت بازی میکند.
"ادی" پیشنهاد می کند دست اول را سر سه هزار دلار که تمامی موجودی اش است شرط ببندند و به "بشکه" می گوید اگر همین دست اول را ببازد، یک راست به "اوکلند" می رود و قید بیلیارد را می زند.بعد رو به "برت" می کند و برای او رجز می خواند تا اورا عذاب الیم بدهد:
- به نظرتو چه جوری بازی کنم برت ، از یه راه مطمئن؟
-خودت همیشه می گفتی این جوری بازی کنم، مطمئن با حساب کمیسیون ...
-آره کمیسیون بگیرا زود می میرن مگه نه برت؟
- چطور ممکنه ببازم، شار دوازده...
- تو حق داشتی برت، فقط کافی نیست آدم استعداد داشته باشه، شار چهار.
- آره حالا شخصیت پیدا کردم، تو یه اتاق هتل در روی ویل
بشکه : بازی کن ادی تنددست
ادی: من بازی می کنم بشکه، هر وقت باختم نوبت توئه. شار پنج سردی
داخل کردن تک تک توپ ها به درون سوراخ ها و دیزالو روی چهره عصبی برت و بشکه. بشکه از ادامه بازی انصراف می دهد و ادی پول برنده را می گیرد. برت به حالتی کلافه سر او داد می کشد : کجا میری ادی؟تو به من بدهکاری.
ادی:چه جوری حساب کردی برت؟به نظرت چقدر بهت بدهکارم؟... اگه بهت ندم چی میشه؟
برت (با خنده ای از عصبانیت) : گفتی اگه ندی اونوقت دوباره انگشتات میشکنه، تمام انگشتات.
بشکه به نیت خیرخواهانه از ادی می خواهد که پول را به برت بدهد . ولی ادی که به سیم اخر زده به برت می گوید :خیال می کنی هنوز مدیر منی ها؟
برت:من تاجرم پسر جون.
ادی (با بغض درگلو) : در واقع ما چاقو تو تنش کردیم برت (اشاره به سارا) ... آره همش تقصیر ما بود.
برت: اگه این اتفاق رد "لویی ویل" نمی افتاد، بالاخره یه جا پیش می اومد.... اون سرنوشت اش بود.
ادی : ولی ما عوضش کردیم مگه نه برت؟ ابته گلوی تو رو نمی گیره. چون تفش کردی بیرون، همونجور که هر چیز دیگه رو تف می کنی بیرون. ولی تو گلوی من مونده. دوسش داشتم برت، اما با بیلیارد عوضش کردم. ای بابا اینا برای تو معنی نداره، چون برای هیچی ارزش قائل نیستی. فقط بردن، به قول خودت بردن، مسئله مهم فقط همینه. تو نمی دونی بردن یعنی چی برت، تو بازنده ای چون وجودت مرده. فقط در صورتی می تونی زندگی کنی که هرچی دور و برته رو بکشی. این زیادیه برت، قیمت زیادیه. اگه فهمیده بودم نمی مرد سارا نی مرد (با بغض) تازه به نظرم هیچکدوم از این حرفا ارزش نداره برت، سارا زندگی کرد و مرد. به نظر من بهتره کارمو یکسره کنن، چون اگه فقط کتکم بزنم، دوباره همه تیکه هامو جمع می کنم میذارم رو هم. اونوقت خدا میدونه برت، اول برمیگردم تو رو می کشم.
افراد برت قصد هجوم آوردن به سمت ادی را دارند، ولی برت با دست جلویشان را می گیرد و رو به ادی می کند و سرش را تکان می دهد و می گوید "خیله خب، فقط می خوام دیگه از این به بعد پا ت وسالن های بیلیارد نزاری."
ادی در حین رفتن با لحنی محترمانه خطاب به بشکه که در فکر فرو رفته می گوید : آقای بشکه تو هم بیلیاردت خیلی خوبه.
بشکه با حسرت جوابش رو دوستانه میده : عین تو ادی تند دست.
ادی مکثی می کند و از باشگاه خارج می شود.نمای عمومی از محوطه داخلی باشگاه، بشکه بلند می شود و کتش را تن می کند، نظافتچی ها جارو می زنند
دور باطل و یکنواخت زندگی ادامه دارد ولی آخرین حضور و ترکتازی "ادی" چیز دیگری بود. او در این نمایش واقعی آخر هم استعداد داشت و هم شخصیت ....