تالار   کافه کلاسیک
بازبینی: بیلیاردباز، تراژدی سهمگین سارای معصوم - نسخه قابل چاپ

+- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir)
+-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10)
+--- انجمن: نقد و تحلیل فیلم (/forumdisplay.php?fid=52)
+--- موضوع: بازبینی: بیلیاردباز، تراژدی سهمگین سارای معصوم (/showthread.php?tid=302)


بازبینی: بیلیاردباز، تراژدی سهمگین سارای معصوم - راتسو ریــزو - ۱۳۸۹/۹/۱۷ عصر ۰۹:۲۹

شما هم اگه دوست داشتید فیلم های مورد علاقتون رو از هر زاویه ای که دوست دارید بررسی کنید تا بقیه هم نظرشونو بدن، فقط ببخشید اگه مطلبم طولانیه

بیلیاردباز: تراژدی سهمگین سارای معصوم

راستی تا حالا فکرشو کردید که چه چیزی در دل برخی از آثار سینمایی هست که حتی سالها بعد از دیدن اونها ما رو رها نمیکنه؟

فیلم هایی مثل کازابلانکا، پدر خوانده، روکو و برادرانش، سینما پارادیزو، این گروه خشن ،  بیلیارد باز و.... از سینمای متاخر هم میشه از زندگی زیباست ، عزیز میلیون دلاری ، رودخانه مرموز یا همین فیلم آخر استاد اسکورسیزی  جزیره شاتر نام برد.( البته قصد مقایسه مستقیم فیلمی مثل زندگی زیباست رو با آثار کلاسیک یا اصلا هیچ فیلم دیگه ای ندارم)

در سینمای خودمون هم درباره الی نمونه خوبی هست، البته میشه این لیست رو تا چند صفحه ادامه داد.

اصلا دقت کردید همه این فیلمها به نوعی با جدایی ، مرگ ، غم و حسرت ، نا امیدی  ، تنهایی و دلتنگی و احساساتی از این دست تموم میشن؟ پس چرا ما مشتاقانه و برای چندمین و چندمین بار به سراغشون میریم و باز هم در اونها غرق میشیم ؟ چه رازیه که هربار که به سراغ آرشیومون میریم تا یه فیلم انتخاب کنیم ته دلمون باز هم دوست داریم برای nامین یکی از اونا رو ببینیم ؟شاید ما دوست داریم غصه بخوریم ؟  شاید هم فکر میکنیم شاید این بار وصالی وجود داشته باشه یا اینکه امیدواریم قهرمان قصه این بار زنده بمونه ! من خودم سکانس پایانی پاپیون رو عاشقانه دوست دارم ، هر از گاهی این سکانس رو میبینم ولی چیزی که منو درگیر خودش کرده جدای از لحظه آزادی پاپیون ، نگاهد مبهوت داستین هافمن از بالای صخره هاست. آدم دلش میخواد اونو از همون بالا هلش بده و بگه:" بپر پایین، تسلیم نشو" تا اونم بتونه فرار کنه که ای کاش میشد!

این همه مقدمه چینی برای ورود به دنیای بیلیارد باز بود از یه دریچه یه دیگه

کمتر سینمادوستی را پیدا میکنید که بیلیارد باز را بارها ندیده باشه و از میان اونهایی که این کار رو بارها کردن کمتر کسی تونسته این فیلم رو فراموش کنه یا این فیلم به راحتی دست از سر اون برداشته.

بیلیارد باز یکی از اونهاییه که  یقه آدم رو میگیره و رهاش نمیکنه

شخصیت سارا با بازی درخشان پایپر لوری جدای از ادی موضوعیه که منو و شاید خیلی ها رو درگیر خودش کرده

اصلا شاید بیلیارد باز  داستان ساراست، تراژدی زندگی ساراست ( یه چیزی شبیه داستان تلخ زندگی فاطی فیلم قیصر ) . ادی سارا رو قربانی آدم شدن خودش میکنه . جایی از فیلم ادی به رغم مخالفت سارا تسلیم گوردون میشه و این آغاز تمام و تباه شدن سارای معصومه. ادی اون قدر پیش میره تا بالاخره سارا رو به لجن میکشه و وقتی پی به اشتباهش میبره یا آدم میشه که دیگه خیلی دیره. ادی برای آدم شدن بهای خیلی سنگینی رو پرداخت میکنه ، فکرشو بکنید پینوکیو فقط در صورتی میتونست آدم بشه که فرشته مهربون یا شکار گربه نره و روباه مکار میشد یا مثلا توی سیرک تبدیل به الاغ ! دیالوگ ی توی فیلم درباره الی هست که میگه: یه پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایانه! ادی خودش و ما رو درگیر یه تلخی بی پایان میکنه ولی ما باز هم بیلیار باز رو دوست داریم، شاید میخوایم این بار جلوی مرگ سارا رو بگیریم ، شاید میخوایم رو به ادی فریاد بزنیم : هی ادی دیگه بسه، حرف سارا رو گوش کن ادی ! اما نه انگار تنها راه به راه اومدن ادی مرگ ساراست. شاید همین ناتوانی ما در نجات دادن ساراست که باعث شده که سارا و معصومیت از دست رفته اش بیخ گلوی من و شاید خیلی های دیگه مثل من گیر کرده باشه.

در اواخر فیلم گوردون رو به ادی داد میزنه : ادی، تو به من بدهکاری.

شاید ادی بیش از گوردون به ما و بیشتر از ما به سارا بدهکار باشه و شاید صاف نشدن همین بدهی باشه که باعث میشه هنوز دل ما با ادی تند دست صاف نشده باشه.

پایپر لوری اگر تنها فقط همین یک فیلم رو هم در کارنامه بازیگریش داشت تونسته بود تصویر خودش رو در ذهن همه ما جاودانه کنه (( شاید صدای جاودان زهره شکوفنده هست که این جلوه از معصومیت رو به سارا بخشیده و اونو بیش از اونچه هست فرشته گون تر تصویر کرده ))

پل نیومن جدای از ادی باز هم نقش آدم های اینچنینی رو بازی کرده (( تجاوز ، هـاد و... )) ولی لبخندی گوشه لبش هست که ما هر کاری که میکنه در آخر باز هم دوستش داریم و میگیم :

 " هی اومبره ، آسوده بخواب که تو در دل ما جاودانه ای "




RE: بازبینی: بیلیاردباز، تراژدی سهمگین سارای معصوم - Savezva - ۱۳۹۱/۱/۷ عصر ۱۱:۳۳

با نظر راتسوریزوی عزیز کاملا موافقم.

شخصیت سارا از آن کاراکترهایی است که بر هر بیننده ای تاثیرگذار است. سارای معصوم، ساده و آرام با همه مشکلاتی که ادی (پل نیومن) دارد با او کنار می آید و حتی زمانی که برای آخرین بار از ادی می خواهد که در دام گوردون نیفتاده و خام بازی های شیطانی او نشود با بی رحمی کامل مورد عتاب و فریاد ادی قرار می گیرد: میشه دست از سرم برداری سارا؟ میشه بری و دیگه دست از سرم برداری؟

این جواب انسان معصومی است که به خاطر عشقی که در لایه های پنهانی وجودش نسبت به ادی دارد، نگران اوست.

و سرانجام نیز در حالی که می تواند از موقعیت آشناییش با برت در اتاق خواب سو استفاده کرده و ضربه ناگهانی را به ادی بزند، ترجیح می دهد با خودکشی کردن این راز را بر ملا نکند تا به ادی آسیبی نرسد.

به نظر من بازی پاپیر  لوری در فیلم بیلیاردباز یکی از بیادماندنی ترین و خاطره انگیز ترین نقش های تاریخ سینماست.




RE: بازبینی: بیلیاردباز، تراژدی سهمگین سارای معصوم - جو گیلیس - ۱۳۹۱/۶/۱۰ عصر ۱۱:۲۰

یکی از دلایل عشق ورزی من به این فیلم سکانس پایانی فیلم هستش که با بازی زیبای سه بازیگر مرد فیلم (نیومن، جرج سی اسکات و جکی گلیسن ) همراهه.

"بشکه مینه سوتا" (جکی گلیسن) داخل باشگاه بیلیارد مشغول خواندن روزنامه است."برت گوردون" (جورج.سی.اسکات) با عینک دودی به چشمانش در گوشه ای ایستاده و دارد با خودش بازی می کند. "ادی فلسن" (پل نیومن) با چوب بیلیاردش وارد می شود و ابتدا "برت" را برانداز می کند ، بعد یک راست سراغ "بشکه" می رود و از او دعوت بازی میکند.

http://cafeclassic4.ir/imgup/3042/1346442350_3042_b91ce20c55.jpg

"ادی" پیشنهاد می کند دست اول را سر سه هزار دلار که تمامی موجودی اش است شرط ببندند و به "بشکه" می گوید اگر همین دست اول را ببازد، یک راست به "اوکلند" می رود و قید بیلیارد را می زند.بعد رو به "برت" می کند و برای او رجز می خواند تا اورا عذاب الیم بدهد:

http://cafeclassic4.ir/imgup/3042/1346442415_3042_33e60aca48.jpg

- به نظرتو چه جوری بازی کنم برت ، از یه راه مطمئن؟

-خودت همیشه می گفتی این جوری بازی کنم، مطمئن با حساب کمیسیون ...

-آره کمیسیون بگیرا زود می میرن مگه نه برت؟

- چطور ممکنه ببازم، شار دوازده...

- تو حق داشتی برت، فقط کافی نیست آدم استعداد داشته باشه، شار چهار.

- آره حالا شخصیت پیدا کردم، تو یه اتاق هتل در روی ویل

بشکه : بازی کن ادی تنددست

ادی: من بازی می کنم بشکه، هر وقت باختم نوبت توئه. شار پنج سردی

داخل کردن تک تک توپ ها به درون سوراخ ها و دیزالو روی چهره عصبی برت و بشکه. بشکه از ادامه بازی انصراف می دهد و ادی پول برنده را می گیرد. برت به حالتی کلافه سر او داد می کشد : کجا میری ادی؟تو به من بدهکاری.

http://cafeclassic4.ir/imgup/3042/1346442473_3042_452479e970.jpg

ادی:چه جوری حساب کردی برت؟به نظرت چقدر بهت بدهکارم؟... اگه بهت ندم چی میشه؟

برت (با خنده ای از عصبانیت) : گفتی اگه ندی اونوقت دوباره انگشتات میشکنه، تمام انگشتات.

بشکه به نیت خیرخواهانه از ادی می خواهد که پول را به برت بدهد . ولی ادی که به سیم اخر زده به برت می گوید :خیال می کنی هنوز مدیر منی ها؟

برت:من تاجرم پسر جون.

ادی (با بغض درگلو) : در واقع ما چاقو تو تنش کردیم برت (اشاره به سارا) ... آره همش تقصیر ما بود.

برت: اگه این اتفاق رد "لویی ویل" نمی افتاد، بالاخره یه جا پیش می اومد.... اون سرنوشت اش بود.

http://cafeclassic4.ir/imgup/3042/1346442530_3042_aeaf9fa932.jpg

ادی : ولی ما عوضش کردیم مگه نه برت؟ ابته گلوی تو رو نمی گیره. چون تفش کردی بیرون، همونجور که هر چیز دیگه رو تف می کنی بیرون. ولی تو گلوی من مونده. دوسش داشتم برت، اما با بیلیارد عوضش کردم. ای بابا اینا برای تو معنی نداره، چون برای هیچی ارزش قائل نیستی. فقط بردن، به قول خودت بردن، مسئله مهم فقط همینه. تو نمی دونی بردن یعنی چی برت، تو بازنده ای چون وجودت مرده. فقط در صورتی می تونی زندگی کنی که هرچی دور و برته رو بکشی. این زیادیه برت، قیمت زیادیه. اگه فهمیده بودم نمی مرد سارا نی مرد (با بغض) تازه به نظرم هیچکدوم از این حرفا ارزش نداره برت، سارا زندگی کرد و مرد. به نظر من بهتره کارمو یکسره کنن، چون اگه فقط کتکم بزنم، دوباره همه تیکه هامو جمع می کنم میذارم رو هم. اونوقت خدا میدونه برت، اول برمیگردم تو رو می کشم.

افراد برت قصد هجوم آوردن به سمت ادی را دارند، ولی برت با دست جلویشان را می گیرد و رو به ادی می کند و سرش را تکان می دهد و می گوید "خیله خب، فقط می خوام دیگه از این به بعد پا ت وسالن های بیلیارد نزاری."

ادی در حین رفتن با لحنی محترمانه خطاب به بشکه که در فکر فرو رفته می گوید : آقای بشکه تو هم بیلیاردت خیلی خوبه.

بشکه با حسرت جوابش رو دوستانه میده : عین تو ادی تند دست.

http://cafeclassic4.ir/imgup/3042/1346442586_3042_d1ec7b1503.jpg

ادی مکثی می کند و از باشگاه خارج می شود.نمای عمومی از محوطه داخلی باشگاه، بشکه بلند می شود و کتش را تن می کند، نظافتچی ها جارو می زنند

دور باطل و یکنواخت زندگی ادامه دارد ولی آخرین حضور و ترکتازی "ادی" چیز دیگری بود. او در این نمایش واقعی آخر هم استعداد داشت و هم شخصیت ....