[-]
جعبه پيام
» <BATMAN> موافقم! شرورترین شخصیت دیزنیه به نظرم , چون به برادر خودش رحم نکرد و حتی میخواست برادر زادش ام بکشه!
» <کنتس پابرهنه> بتمن جان اسکار حقش بود، من کم از دستش حرص نخوردم.
» <مراد بیگ> جناب Dude تشکر مرا بابت پیام های محبت آمیزتان در بخش دایرکت و معرفی آن دو سایت جامع موسیقی پذیرا باشید ، بسیار به کارم خواهند آمد .
» <BATMAN> در مقابل اسکار نگون بخت طعمه کفتارها میشه
» <BATMAN> البته شیرخان فرار میکنه و بعدش بارون میگیره، بنابراین آتیش دمش خاموش میشه و زنده میمونه! تو این کلیپ تعمدا یه پایان من درآوردی رو نمایش میده!
» <BATMAN> مقایسه شیرخان و اسکار با موسیقی متال https://www.aparat.com/v/ph84r
» <BATMAN> پیشنهاد میشه/ داستان فیلم از ابتدا تا انتها با تعلیق همراهه https://www.f2medi.ir/20171/juror-2-2024/
» <سروان رنو> درود بر زاپاتا و جیمز باند ! ... آره .. بعضی از اسامی مثل فیلم های کلاسیک شدن ... نوستالژیک !
» <جیمز باند> درود بر همه دوستان گرامی
» <زاپاتا> چقدر دلم برای اسمهای درون این. رنگین کمان تنگ شده
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 7 رای - 4.57 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
تک فریمهای ماندگار
نویسنده پیام
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #1
تک فریمهای ماندگار

سلام بر همه دوستان عزیز ...

گاهی وسوسه شدم به ارائه برخی تصاویر تا بابی باشه برای گپ ها و همفکری ها با دوستان علاقمند کافه ... اما با توجه به اینکه برخی از این عکس ها الزاما به سینما مربوط نبودن مدتها مردد بودم ... اگر دوستان بپسندن و همراهی کنن و عزیزان تصمیم گیرنده کافه هم اجازه بدن تاپیک ویژه ای برای تصاویر ارزشمند و تاریخ ساز داشته باشیم و با گفتن و شنیدن در اونجا حس خوب همراهی و  همدلی رو بیش از پیش احساس کنیم و در عین حال با بارها و بارها دیدن خیلی از اون تصاویر با هم مرور کنیم که گاهی یک فریم هم برای خودش  فیلمیست طولانی  ...

همه عزیزان و دوستان یا علی ...

..............................................................

و روشن کردن چراغ اول توسط این حقیر :

 تصویر ثبت شده از آرامش چهره راهب بودایی به نام تیک‌کوانگ‌دوک در حین خودسوزی اعتراض آمیز در سایگون به تاریخ 11 ژوئن 1963 با عکاسی آقای مالکولم براون

....................................................

در روز 11 ژوئن سال 1963 ميلادي يك راهب بودايي در اعتراض به سياست هاي حكومت دست نشانده آمريكايي نگودين ديم ، رئيس جمهور ويتنام جنوبي در شهر سايگون و در ملاعام دست به خودسوزي زد.



در پايان جنگ فرانسه در هند و چين پيمان صلح ژنو امضا شد.براساس اين پيمان ، استقلال لائوس ، كامبوج و ويتنام كه به 2 بخش شمالي و جنوبي در مدار 17 درجه تقسيم شده بود ، به رسميت شناخته شد.
در شمال مدار 17 درجه جمهوري دموكراتيك ويتنام شمالي كه متحد چين و شوروي بود ، تاسيس شد.در جنوب ويتنام جنوبي حكومت سلطنتي بائوداي را حفظ كرد.بائوداي امپراتور ويتنام جنوبي نگودين ديم را به نخست وزيري انتخاب كرد.
نگودين ديم با حمايت آمريكا كه پيمان ژنو را امضاء نكرده و آن را به رسميت نمي شناخت در سال 1955 حكومت سلطنتي بائوداي را سرنگون كرد و اعلام جمهوري نمود.
نگودين ديم در يك انتخابات فرمايشي رئيس جمهور ويتنام جنوبي شد و با آمريكا در جنگ عليه ويتنام شمالي متحد شد.
نگودين ديم يك كاتوليك بود و تمام اعضاي دولت خود را از ميان افراد فاميل و ديگر كاتوليك ها انتخاب كرد.به طوري كه تمام ابزار قدرت در ويتنام جنوبي بودايي مذهب در اختيار كاتوليك ها بود.
او يك حكومت ديكتاتوري ايجاد كرد و بيش از پيش مردم و به ويژه راهبان بودايي را تحت فشار قرار داد.
در سال 1963 ميلادي راهبان بودايي به تنگ آمده و مبارزه با نگودين ديم را آغاز كردند.


در 8 مه سال 1963 ، راهبان بودايي تظاهراتي را عليه نگودين ديم در سايگون برپا كردند كه نيروهاي دولتي 8 راهب را در جريان اين تظاهرات به قتل رساندند و در پي آن سركوب همه مخالفان دولت ديم شدت يافت.

در روز 11 ژوئن سال 1963 ميلادي ، يك راهب 66 ساله بودايي به نام تيش كوانگ دوك در اعتراض به ديكتاتوري ، فساد مالي ، بي عدالتي حكومت نگودين ديم در مقابل ديدگان هزاران نفر در شهر سايگون ، پايتخت ويتنام جنوبي (هوشي مين ويل امروزي) دست به خودسوزي زد.
او در حالي كه در آتش مي سوخت ، بي حركت بر زمين نشسته بود و حتي ناله نمي كرد. تصاوير خودسوزي او در تمام جهان منتشر شدند.
در پي خودسوزي كوانگ دوك ، راهبان بودايي ديگري نيز در ملاعام در اعتراض به حكومت ديم دست به خودسوزي زدند.آمريكا كه متوجه شده بود ادامه حكومت نگودين ديم ديگر به صلاح منافع اش نيست ، از حمايت او دست برداشت.
در نوامبر سال 1963 نظاميان ويتنام جنوبي عليه حكومت ديم دست به كودتا زدند و حكومت او را ساقط كردند.
نگودين ديم توسط حكومت جديد تيرباران شد.
به اين ترتيب ، در 11 ژوئن سال 1963 ميلادي يك راهب 66 ساله بودايي به نام تيش كوانگ دوك در اعتراض به سياست هاي حكومت دست نشانده آمريكايي نگودين ديم ، رئيس جمهور ويتنام جنوبي در شهر سايگون و در ملاعام دست به خودسوزي زد.
تصاوير دلخراش خودسوزي او در تمام جهان منتشر شدند و اين اقدام سرآغاز سرنگوني حكومت فاسد نگودين ديم در 5 ماه بعد از اين واقعه شد.

....................................................................

و اما روایت ماجرای آنچه در تصویر دیده می شود :

خیلی آرام و خونسرد آمدند؛ یکی از آنها روی زمین نشست، سپس دیگری بر روی سرش ظرف بنزین را خالی کرد و سپس در کمال آرامش کبریت زده شد. او ابدا فریادی نکشید، ناله‌ای نکرد، فقط چهره‌اش در هم می‌رفت. همه تحت تٱثیر این عمل، مات و مبهوت این ماجرا شده بودند و هیچ‌کس از بوی گوشت سوخته انسان فرار نکرد... من فقط می‌دانستم که باید عکس بگیرم.
مالکولم براون با عکسهایی که از مرگ راهب بودایی تیک‌کوانگ‌دوک گرفت، برنده‌ی جایزه پولیتزر گردید به مانند دیوید هالبرستم به‌جهت مطلبی که در این مورد نوشت:
می‌توانستم که آن صحنه را دوباره ببینم، اما یکبار کافی بود. شعله‌های آتشی که از یک انسان ناشی می‌شدند. بدنش به آرامی چروکیده می‌شد و درهم می‌رفت، سرش سیاه شده بود و به ذغال تبدیل می‌گشت. در هوا بوی سوختن گوشت انسان پراکنده شده بود. انسانها به صورت غافلگیرانه‌ای سریع می‌سوزند. از پشت من صدای گریه و بغض ویتنامی‌هایی که در آنجا گرد هم آمده بودند به گوش می‌آمد. آنقدر شوک زده بودم که گریه نمی‌کردم، دستپاچه‌تر از آن بودم که نتی بردارم یا سئوالی بکنم. آنچنان گیج شده بودم که حتی نمی‌توانستم فکر کنم... مادامیکه می‌سوخت حتی یک عضله‌اش را هرگز حرکت نداد.صدایی از گلویش خارج نشد. خونسردی چهره‌اش با شیون و ناله مردم اطرافش در تضاد بود.

این اتفاق نقطه عطفی در بحران بوداییان گردید، به‌طوریکه دولت وقت که شدیدا مورد حمایت ایالات متحده بود توسط یک کودتای نظامی سرنگون گردید. اثر این تنش موجب آغاز جنگ ویتنام در حدود 2 سال پس آن گردید.
به نظر جان اف کندی، رییس جمهور آن زمان ایالات متحده – که با دیدن عکس فریاد بلندی کشیده بود – هیچ عکس خبری در تاریخ، به اندازه‌ی این عکس، باعث برانگیخته شدن احساسات مردم در سراسر جهان نگردیده بود.
میلیونها نسخه از این عکس توسط چین کمونیستی، در سرتاسر آفریقا و آسیا، برای نشان دادن چهره‌ی امریکای امپریالیسم انتشار یافت و در اروپا، این عکس در خیابانها به عنوان کارت پستال فروخته می‌شد!
پس از این رویداد، تیک‌کوانگ‌دوک، تا حد بوداهیساتوا مورد احترام قرار می‌گیرد و در عید مخصوص بودایی‌ها از وی یادی به‌عمل می‌آید. قلب وی پس از مراسم مرده‌سوزانی، هر چند کمی جمع شده بود، اما سالم باقی ماند و به عنوان نمادی از شفقت و غمخواری، در جام بلوری مخصوص مراسم نیایش در پاگودایی در همان نزدیکی قرار داده شد.

با وجود شوک شدیدی که این تصویر و اتفاق در جوامع غربی ایجاد کرد، اما این عمل در میان جامعه بوداییان اتفاقی جدید نبود و قبلا نیز صورت می‌گرفت؛ هر چند که در مرحله بالایی وخاصی از دین بودایی انجام می‌گیرد و مراسمی عادی نمی‌باشد. در حقیقت این نوع قربانی کردن خود،که به جهت حفظ آبرو و شرف بودا صورت می‌گیرد و نوعی پیمان محکم با بودا می‌باشد. بطوری که نقل گردیده تیک‌‌کوانگ‌دوک نیز آداب خاصی را برای این مراسم اجرا کرد و به حالت سنتی بودایی نشست (نشستن چهار زانو برای مدتیشن یا فیگور لوتوس) و با تسبیح دانه درشتش ذکر می‌گفت.

.........................................

خوب به چهره ایشون دقیق بشین دوستان ... آرامش ناشی از ایمان یعنی این ...

و یاد اون دیالوگ معروف از فیلم (( روز واقعه )) می افتم باز در ان هنگام که آهنگر آهن گداخته و سرخ از شدت آتش را از کوره بیرون می آورد :
(( خوب نگاه کن ... عشق یعنی این ... یعنی گداختن ...))
یا حق ..



فایل های ضمیمه بند انگشتی
   

من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۹۰/۶/۳۰ عصر ۰۶:۲۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کاپیتان اسکای, اسکورپان شیردل, الیشا, حمید هامون, بانو, ژان والژان, میثم, واترلو, دزیره, مگی گربه, رزا, بهمن مفید, Papillon, dered, خانم لمپرت, گولاگ, واتسون, آدمیرال گلوبال
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #2
RE: تک فریم های ماندنی ...

سلام بر همه دوستان !

در این یکی دو روزه پیام هایی تهدیدآمیز از سوی هری لایم عزیز دریافت می کردم که در اونها ذکر شده بود اگر هر چه زودتر تصویری مزین به گل و بلبل در اینجا تقدیم نشه ممکنه حماسه سناتور مک کارتی این بار در کافه تکرار بشه !

خوب ما هم گردنمون از مو باریکتر ! آب دستمون بود گذاشتیم زمین و اومدیم تا برائت خودمون رو از دنیای سوسیالیسم و عشق به طبقه پرولتر اعلام کرده و ارادت خودمون رو به دنیای سرمایه داری اعلام کنیم ! از خدا که پنهان نیست هری در لفافه به من فهموندن که اگه به تصویر کمتر شناخته شده !! حماسه بالا بردن پرچم کشور آمریکا بر بالای کوه سوریباچی جزیره ایوجیما بپردازم ، ممکنه در رفع اتهام من بیشتر کمک کنه !

ما هم اطاعت امر کردیم و حاصل شد پرداختن به عکسی که کمتر کسی در دنیا با اون آشناست !

تصویر  بالا بردن پرچم کشور آمریکا بر بالای کوه سوریباچی در جریان جنگ جهانی دوم ...

تصویری که در جهان جریان ساز شد و  موجب حمایت و بسیج ! آمریکاییان به مشارکت فعالتر در جنگ شد و جایزه پولیتزر رو هم برای عکاسش جناب آقای جو روزنتال به ارمغان آورد ...

و اما توضیحاتی به نقل از ویکی پدیا :

(( جوزف جان روزنتال ( ۹ اکتبر ۱۹۱۱-۲۰ اوت ۲۰۰۶) عکاس آمریکایی که مفتخر به دریافت جایزه پولیتزر برای عکسی معروف از جنگ جهانی دوم با نام بالا بردن پرچم در ایوو جیما، هنگام نبرد ایووجیما شد. عکس یکی از بهترین و شناخته شده تصاویر از جنگ است.

با توجه به رد درخواستش توسط ارتش ایالات متحده به دلیل ضعف بینایی،  روزنتال به اسوشیتد پرس (اسوشیتد پرس) پیوست و نیروی دریایی آمریکا را در هنگام عملیات‌هایشان در اقیانوس آرام در جنگ جهانی دوم به عنوان خبرنگار جاسازی شده تعقیب می‌کرد.

در روز جمعه، ۱۹۴۵ فوریه ۲۳ در حدود ۰۱:۰۰ بعدازظهر، پنج روز پس از آمدن تفنگداران دریایی به ایوو جیما، روزنتال در راه سفر روزانه خود به جزیره‌ای که تفنگداران در آن قرار داشتند بود، که شنید پرچمی بر بالای کوه سوریباچی، بلندترین نقطهٔ جزیرهٔ آتش‌فشانی در حال نصب است. پس از رسیدن به محل، روزنتال با عجله به سمت کوه حرکت کرد، در حالی که دوربین بزرگ اسپید گرافیک، که برای خبرنگاران آن زمان معمول بود به همراه داشت. هنگامی که به نیمهٔ راه رسید، به او گفتند که پرچم در محل خود قرار گرفته‌است. با این حال او به سمت بالای کوه حرکت کرد.

در این بالای کوه، روزنتال یک گروه از تفنگداران دریایی را دید که مشغول وصل کردن پرچم بزرگی بر روی یک لوله بودند. در همان نزدیکی، یک گروه دیگر از تفنگداران دریایی آماده ایستاده بودند تا پرچم کوچک را بالا رفتن پرچم بزرگ‌تر پایین بیاورند. روزنتال ابتدا به فکر گرفتن عکس از هر دو پرچم افتاد، اما سپس نظر خود را عوض کرد و بر روی گروهی که پرچم دوم را بالا می‌بردند متمرکز شد.

او گونی‌ها و سنگ‌هایی که در آن نزدیکی بود را روی هم انباته کرد تا بتواند دید بهتری داشته باشد. قد او حدود ۱٫۶۵ متر بود. او دوربین خود را با تنظیم لنز میان اف/۸ و اف/۱۱ و سرعت ۱ به ۴۰۰ به کار گرفت. سپس، از گوشه‌ای از چشمش، که گروه دوم در حال بالا بردن پرچم است. او دوربین خود را به به طرف آنها چرخاند و شاتر را فشرد. برای اطمینان از اینکه عکس ارزشمندی به ای‌پی فرستاده شود، پس برافراشته شدن پرچم دوباره عکسی گرفت و سپس سربازان را زیر پرچم جمع کرد و دوباره یک عکس گرفت.



در سال‌های بعد، هنگامی که در مورد عکس از او می‌پرسیدند، او می‌گفت:
من در آن زمان عکس می‌گرفتم، تفنگداران دریایی ایوو جیما را.

روزنتال جایزه پولیتزر را در سال ۱۹۴۵ برای عکس دریافت کرد. کمیته اشاره کرد که عکس "تصویری فوق‌العاده از جنگ به رخ می‌کشد" و "لحظه‌ای یخ زده از تاریخ است."

مردم آمریکا، این عکس را قویا نماد پیروزی آمریکا می‌دیدند. سرویس‌های خبری هم این تصویر برنده جایزه پولیتزر را هنگامی که در روزنامه‌های ۲۵ فوریه چاپ می‌شد، به سرتاسر دنیا مخابره می‌کردند. بسیاری از مجلات عکس در جلد هود قرار دادند. این عکس برای جلب کمک‌های مردمی در سال ۱۹۴۵ استفاده شد که مبلغی برابر ۲۶٫۳ میلیارد دلار بود.

هنرمندان بعدها از عکس به عنوان مدلی برای یادبود جنگ تفنگداران دریایی ایالات متحده، معروف به"یادبود ایوو جیما" در آرلینگتون و خدمات پستی ایالات متحده برای تمبر استفاده کردند. نسخه‌ای از آن هم در رژه زمینی تفنگداران دریایی در جزیرهٔ پارریس، کارولینای جنوبی مورد استفاده قرار گرفت.

گزارشگران به صورت گسترده پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ با روزنتال مصاحبه کردند، هنگامی که توماس ای فرانکلین تصویر نمادین مشابهی، روح زمین صفر، نشاندهندهٔ سه آتش‌نشان که پرچم آمریکا را بر فراز خرابه‌های ساختمان مرکز تجارت جهانی بالا می‌برند. روزنتال و فرانکلین چندین بار پس از واقعه با هم دیگر ملاقات کردند.

روزنتال در همان سال ای‌پی را ترک کرد و مدیر عکاسی تصاویر جهان بزرگ تایمز شد. او سپس به عضویت سان فرانسیسکو کرونیکل درآمد. او در آنجا ۳۵ سال به عنوان عکاس کار کرد تا زمانی که در سال ۱۹۸۱ بازنشست شد.

 در ۱۳ آوریل ۱۹۹۶ او به عضویت افتخاری نیروی دریایی آمریکا درآمد. وی در تاریخ ۲۰ اوت ۲۰۰۶، در سن ۹۴، در نواتو، در حومهٔ سانفراسیسکو، هنگام خواب و به مرگ طبیعی درگذشت.

در ۱۵ سپتامبر سال ۲۰۰۶، مدال خدمات عمومی نیروی دریایی آمریکا پس از مرگش به او اهدا شد. 

این مدال توسط فرماندهٔ نیروی دریایی آمریکا، دونالد سی. وینتر امضا شده‌است.

فیلم هالیوودی سال ۲۰۰۶ پرچم پدران ما در کنار فیلم دیگری که همزمان با آن ساخته شد و نامه هایی از ایووجیما نام گرفت و روایتگر همین نبرد از دید ژاپنی ها بود ، هر دو به کارگردانی کلینت ایستوود ، قسمتی را به زندگی روزنتال اختصاص داده‌است. در این فیلم نقش روزنتال بر عهدهٔ ند آیزنبرگ است. ))

در فیلم مربوطه بیان می شود که برافرازندگان اصلی پرچم مربوطه در واقع چه کسانی بوده اند و آیا این تصویر به راستی بالابرندگان واقعی پرچم را نشان می دهد یا تصویر دومیست که تصمیم گرفته شده آنها پس از مرگ نفرات اول و اصلی ، صحنه را بازسازی کنند و موجبات فراهم آوردن تصویری شوند که اثر روانی روحیه بخش مورد نیاز را برای جامعه آمریکایی آن زمان موجب شوند که القا کننده پیروزی و نیاز به حمایت عموم جامعه برای ادامه یافتن این پیروزی باشد ...

یا حق ...



فایل های ضمیمه بند انگشتی
       

من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۹۰/۷/۱ عصر ۰۳:۳۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, میثم, هری لایم, ژان والژان, بانو, دزیره, حمید هامون, مگی گربه, رزا, بهمن مفید, الیشا, چارلز کین, Papillon, dered, خانم لمپرت, BATMAN, گولاگ, واتسون, آدمیرال گلوبال
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6689 تشکر در 334 ارسال )
شماره ارسال: #3
RE: تک فریم های ماندنی ...

(۱۳۹۰/۷/۱ عصر ۰۳:۳۶)دن ویتو کورلئونه نوشته شده:  
فیلم هالیوودی سال ۲۰۰۶ پرچم پدران ما در کنار فیلم دیگری که همزمان با آن ساخته شد و نامه هایی از ایووجیما نام گرفت، هر دو به کارگردانی کلینت ایستوود که به زندگی برافراشته‌کنندگان پرچم می‌پردازد، قسمتی را به زندگی روزنتال اختصاص داده‌است. در این فیلم نقش روزنتال بر عهدهٔ ند آیزنبرگ است.

البته فیلم نامه هایی از ایووجیما ، ربطی به آمریکائی ها نداره و همین جنگ رو از دید ژاپنی ها روایت میکنه. در واقع ایستوود برای اینکه یکطرفه به قاضی نره ، از دید هر دو طرف درگیر این نبرد رو بازسازی کرد.

ویتوی عزیز!

تاپیک جالبیه . ادامه بدین . البته من هم بعد از این که دورۀ بیماری "نوشتنم نمیاد!" طی شد به شما کمک می کنم.


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۹۰/۷/۱ عصر ۰۴:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : دن ویتو کورلئونه, هری لایم, ژان والژان, بانو, میثم, دزیره, مگی گربه, رزا, الیشا, Papillon, dered, گولاگ
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #4
RE: تک فریم های ماندنی ...

(۱۳۹۰/۷/۱ عصر ۰۴:۰۲)اسکورپان شیردل نوشته شده:  

(۱۳۹۰/۷/۱ عصر ۰۳:۳۶)دن ویتو کورلئونه نوشته شده:  
فیلم هالیوودی سال ۲۰۰۶ پرچم پدران ما در کنار فیلم دیگری که همزمان با آن ساخته شد و نامه هایی از ایووجیما نام گرفت، هر دو به کارگردانی کلینت ایستوود که به زندگی برافراشته‌کنندگان پرچم می‌پردازد، قسمتی را به زندگی روزنتال اختصاص داده‌است. در این فیلم نقش روزنتال بر عهدهٔ ند آیزنبرگ است.

البته فیلم نامه هایی از ایووجیما ، ربطی به آمریکائی ها نداره و همین جنگ رو از دید ژاپنی ها روایت میکنه. در واقع ایستوود برای اینکه یکطرفه به قاضی نره ، از دید هر دو طرف درگیر این نبرد رو بازسازی کرد.

ویتوی عزیز!

تاپیک جالبیه . ادامه بدین . البته من هم بعد از این که دورۀ بیماری "نوشتنم نمیاد!" طی شد به شما کمک می کنم.

به به اسکورپان عزیز !

افتخار دادین به این بخش ! ممنون از تذکرتون و اصلاح مزبور انجام گرفت . در هنگام نوشتن دقت نکرده بودم ...

امیدوارم هر چه زودتر شاهد نوشته های خوب شما و دیگر دوستان در این بخش باشیم ...

راستش هدف اصلی بحث کردن در مورد عکس هاست وگرنه میدونم که تقریبا همه دوستان کافه بیش از من با این تصاویر و عکس هایی که در پی خواهند امد آشنا هستند ...

 فکر می کنم میشه راجع به خیلی از ابعاد این تصاویر با هم گفتگو تبادل افکار کنیم و از این طریق تاریخ رو ورق بزنیم گاهی ...

مطمئنم با اضافه شدن اطلاعات و نظرات خیلی از دوستان که پیشترها هم بارها و بارها آموخته هاشون رو به ما هم منتقل کردن و  تعدادشون هم در کافه اصلا کم نیست  میتونیم به آینده این تاپیک تا حدی امیدوار باشیم ...

یا حق ...


من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۹۰/۷/۱ عصر ۰۶:۰۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : هری لایم, اسکورپان شیردل, الیشا, ژان والژان, راتسو ریــزو, بانو, میثم, مگی گربه, رزا, Papillon, dered, گولاگ
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #5
RE: تک فریم های ماندنی ...

سلام بر دوستان ...

تک فریم ماندگاری دیگر : راوی حماسه ایستادگی مردی تنها در برابر ستونی از تانک ها در میدان  دروازه هاي صلح آسماني ( تیان آن من ) و مجبور کردن آنها به ایستادن ولو برای لحظاتی کوتاه ...

نام عکاس : چارلي كول و ثبت شده در جریان قیام خونین دانشجویان و معترضین چینی در میدان تیان آن من به سال 1989

عکاس تصویر مذکور جریان آن روز را چنین شرح می دهد: هيچ كس از عاقبت آن مرد زنبيل به دست پس از آنكه نيروهاي پليس وي را كت بسته از ميدان خارج كردند، خبر ندارد . 
وقوع كشتار ميدان تيان آن من، موجبات بيداري افكار عمومي در سراسر جهان و متعاقب آن انتقادات از حكومت كمونيستي چين را فراهم آورد. در ماه مه 1989 به عنوان عكاس قراردادي از سوي مجله آمريكايي نيوزويك به پكن اعزام شدم. در آن زمان تظاهرات دانشجويي در پكن به اوج خود رسيده بود. البته من پس از پيتر ترنلي و اندي ارناندس - دو نفر از همكاران ديگرم كه آنها نيز مانند من به عكاسي خبري مي پر داختند - به پكن رسيدم.
اما زماني كه من به پكن رسيدم، موج تظاهرات رو به كاهش گذاشته بود، از همين رو بود كه در آن هنگامه خبرنگاران زيادي كه پيش از آن در پكن مستقر شده بودند، در حال مراجعت به پايگاه هاي خبري خويش در ساير مناطق آسياي شرقي بودند. به رغم عزيمت خبرنگاران به مسقط الراس خويش، مسئولان روزنامه نيوزويك از من درخواست كردند كه در پكن بمانم.
بعد از ظهر روز سوم ژوئن، پس از يك روز درگيري گسترده ميان ارتش آزادي بخش خلق و تظاهر كنندگان، ارتش، شهر ممنوعه را به محاصره درآورد و مدت كوتاهي پس از آن، اقدام به وارد كردن تانك ها و خودروهاي زرهي به ميدان تيان آن من دروازه هاي صلح آسماني كرد.يكباره يكي از اين خودروهاي نظامي خود را از صف جدا و به سمت منطقه اي كه در آن تظاهر كنندگان تجمع كرده بودند آمد. ناگاه آسمان آبي، تيره و تار شد و تعداد زيادي از مردم زير اين تانك له شدند. اين اقدام وحشيانه نه تنها از خشم مردم نكاست كه به خشونت تجمع كنندگان بيش از پيش افزود. در پي وقوع اين حادثه دردناك، مردم به تانك حمله ور شده، سرنشينان آن را پياده كرده و آنان را قطعه قطعه كردند و در نهايت خودرو زرهي را نيز به آتش كشيدند. تمامي اين وقايع ظرف مدت بسيار كوتاهي و در حالي كه تانك هاي ارتش ميدان را به طور كامل تحت محاصره درآورده بودند، اتفاق افتاد. در واقع فاصله نظاميان با صحنه حادثه كمتر از 150 متر بود و نور چراغ ها خون ريخته شده بر زمين ميدان دروازه هاي صلح آسماني را منعكس مي كرد.  
پس از وقوع اين حوادث ناگوار و دردناك، من به اطرافم نگاه كردم، كسي آنجا نبود حتي يك نيروي امنيتي - تنها جايي كه از آن محافظت مي شد، هتل پكن در محدوده خيابان چانگان بود. در همان زماني كه براي حفاظت از خود از درختي بالا مي رفتم، سربازان كه بر بلنداي ساختمان هاي اطراف ميدان مستقر شده بودند، تيراندازي به سوي تظاهركنندگان را آغاز كردند. صداي تيراندازي و اصابت گلوله به بدن مردم، فضايي از رعب و وحشت را در ميدان ايجاد كرد.
در چنين فضاي رعب آوري گرفتن عكس برايم بسيار دشوار شده بود. هوا بسيار تيره و تار شده بود، به لحاظ مسائل امنيتي قادر به استفاده از فلاش نبودم، به اطرافم نگاه كردم و يك باره تصميم گرفتم كه براي عكاسي به بالاي پشت بام بلندي، مشرف بر ميدان بروم و از آنجا با ديدي بهتر مبادرت به عكس گرفتن كنم. از همين رو به هتل پكن رفتم، اما به محض ورود به ساختمان، ماموران اداره امنيت چين (DSB) من را از حركت بازداشتند. در اين لحظه ماموران امنيتي به سمت من حمله ور شدند، يكي از ماموران با يك كابل الكتريكي ضربه اي به پهلويم وارد كرد و بقيه نيز به سمت من حمله ور شده و با مشت و لگد به جانم افتادند. آنها همچنين در يك اقدام خشونت بار دوربينم را از من گرفتند و تمامي عكس هايي كه آن روز غروب از صحنه تظاهرات گرفته بودم را از آن درآوردند.
ماموران ياد شده همچنين قصد داشتند دوربينم را بگيرند كه من طي گفت وگويي طولاني آنها را مجاب كردم كه دوربين را از من نگيرند، زيرا دستگاه بتنهايي و بدون فيلم بي فايده است. البته ماموران مخفي چندان دقيق هم عمل نكرده بودند و سه حلقه فيلم هنوز در يكي از جيب هاي جا دوربيني باقي مانده بود. 
زماني كه از ماموران امنيتي جدا شدم، با استوارت فرانكلين يكي از دوستانم كه براي مجله تايم كار مي كند، برخورد كردم. استوارت در طبقه هشتم يك اتاق داشت و از بالكن اتاق وي مي توانستم جهت عكاسي استفاده كنم. در واقع از آنجا ميدان و چشم انداز درگيري و خشونت ها قابل رويت بود. در اولين نگاه از بالكن متوجه شدم كه اوضاع تغيير كرده و نيروهاي نظامي با اسلحه هاي اتوماتيك در حال تيراندازي به سوي مردم هستند. در اين هنگامه خونين و دردناك، مردم سراسيمه به اين سو و آن سو مي دويدند و بسياري از آنها نيز مجروحان را در گاري حمل مي كردند.
از آن زاويه شروع به شمارش تعداد مجروحان و كشته شدگان كردم و بر اساس برآوردي سرانگشتي 64كشته و مجروح را شمارش كردم. پس از اين شمارش دردناك، من و استوارت شروع به انداختن عكس كرديم، البته كورسوي نوري كه خيابان ها را روشن مي كرد، براي تصوير برداري از اين فجايع كافي نبود.
اما اين تازه اول كارزار و كشتار مردمي بود؛ در حدود ساعات 5 4 صبح بود كه تانك ها در صفوفي منظم وارد ميدان شدند و بي رحمي و خشونت به اوج خود رسيد؛ ديگر از صداي رگبار مسلسل ها و گلوله هايي كه از تفنگ تك تير اندازها خارج مي شد خبري نبود، تانك ها با بي رحمي تمام اتوبوس ها، دوچرخه ها و انسان ها را در زير شني هاي زنجيره هايي كه تانك ها را به حركت درمي آورند خود له كردند، اين كشتار بي رحمانه و دردناك تا سپيده دم ادامه يافت. با تابيدن اولين اشعه هاي آفتاب صبحگاهي بر ميدان تيان آن من، تانك ها و خودروهاي زرهي به همراه نيروهاي ارتش آزاديبخش چين در ميدان، رژه نماديني از نمايش قدرت را پس از كشتار مردم و دانشجويان بي دفاع آغاز كردند.
روز پنجم ژوئن باز هم من و استوارت بر لبه بالكن اتاق هتل پكن براي عكاسي از صحنه هاي پس از قيام ظاهر شديم. با روشن ترشدن هوا، صدها نفر از سربازان در اطراف ميدان در صفوف منظم، پشت موانع بزرگي مستقر شدند. اين سربازان تفنگ هايشان را به سمت دانشجوياني كه در ابتداي يكي از خيابان هاي منشعب از ميدان و در يكصد متري آنان قرار داشتند، نشانه رفته بودند. در نزديكي پشت بام هتل محل اقامت دوستم، ما مي توانستيم به وضوح پشت بام هاي ديگر كه مملو از نيروهاي امنيتي مجهز به دوربين شكاري بودند را نظاره گر باشيم. چيزي به غروب آفتاب نمانده بود كه نيروهاي حاضر در ميدان، ترك محل را آغاز كرده و براي متفرق كردن جمعيت حاضر در خيابان چانگان، شروع به تيراندازي به سمت مردم كردند. تيراندازي با مسلسل و تيربار كار خود را كرد و جمعيت سراسيمه و شتابان محل را ترك كردند. سكوت مرگباري بر محلي كه تا دقايقي قبل مملو از جمعيت بود، حاكم شد. تنها چيزي كه در خيابان چانگان به چشم مي خورد، لاشه سوخته اتوبوس و دوچرخه هاي درهم شكسته بينواياني بود كه ديگر كسي از عاقبت آنها خبر نداشت.  
مدت كوتاهي پس از وقوع اين حوادث 25 تانك در همان مسير به حركت درآمدند. همزمان با حركت اين خودروهاي زرهي، من و استوارت نيز دوشادوش يكديگر در حالي كه پشت سر هم عكس مي گرفتيم به حركت درآمديم. يكباره مردي را ديديم كه از سمت خيابان با ژاكتي در يك دست و زنبيلي در دست ديگر به سمت تانك ها به منظور جلوگيري از ادامه حركت آنها، گام برمي دارد. با ديدن اين مرد، در جا خشكمان زد، زيرا او در حال انجام كار متهورانه و فوق تصوري بود. عمل او را مي توان پس از زد و خوردهاي گسترده و تيراندازي نيروهاي پليس عليه مردم، فوق متهورانه دانست.
من آنچه را در برابر ديدگانم مي ديدم، نمي توانستم باور كنم و به هيچ روي در مخيله ام نمي گنجيد مردي بتواند اينچنين جسورانه به سمت تانك ها برود، از همين رو بي آنكه بدانم چه مي كنم به عكسبرداري ادامه دادم.
پس از مدتي در حالي كه در كمال تعجب درجا خشكم زده بود، متوجه شدم كه اولين تانكي كه از برابر تانك هاي ديگر حركت مي كرد، از حركت باز ايستاد.
اما مرد جوان به حركت خود ادامه داد تا اينكه نيروهاي امنيتي اطراف او را فرا گرفته و كت بسته با خود بردند.
استوارت و من، يكديگر را با ناباوري نگاه كرديم، مدتي بعد استوارت با من خداحافظي كرد و به دانشگاه پكن رفت تا صحنه هاي زد و خورد آنجا را به تصوير بكشد و من در ميدان ماندم تا نظاره گر اتفاقات بعدي باشم. انتظارم زياد طول نكشيد و پس از آنكه به هتل بازگشتم چهار مرد با شكستن در اتاق به سمت من هجوم آوردند و دوربين را ضبط كردند.
آنها همچنين فيلم ها را از دوربينم بيرون كشيدند و پاسپورتم را گرفتند، سپس وادارم كردند اعترافنامه اي مبني بر اينكه در حال فيلمبرداري در زمان حكومت نظامي بوده ام، بنويسم. البته من در آن زمان نمي دانستم كه چنين اقدامي احتمال دارد مجازات زندان در پي داشته باشد.
پس از نوشتن اين اظهارنامه كه در آن صريحا قيد شده بود كه من از قوانين موضوعه در زمان حكومت نظامي بي اطلاع هستم، چهار مامور امنيتي از اتاق خارج شدند و يك نگهبان در برابر در هتل به محافظت از من مامور شد، اما اين بار نيز ترفند نيروهاي امنيتي با شكست مواجه شد، زيرا قبل از آنكه نيروهاي امنيتي به درون اتاق هجوم بياورند، حلقه فيلم آن روز را در محفظه اي پلاستيكي قرار داده و آن را در مخزن توالت جاسازي كرده بودم. از همين رو پس از خروج ماموران، من نيز از هتل خارج شدم و به سمت دفتر خبرگزاري آسوشيتدپرس رفتم تا از طريق اين خبرگزاري معتبر جهاني، عكس ها را به دفتر نيوزويك در نيويورك ارسال كنم.
در آنجا با سه عكاس ديگري مواجه شدم كه وقايع ساعات اخير را از زواياي ديگري عكسبرداري كرده بودند.پس از آنكه عكس ها در مجله نيوزويك انتشار يافتند، بسياري از آژانس هاي خبري و مجلات براي كشف هويت آن مرد به تحقيقات گسترده اي دست زدند. در نتيجه تحقيقات مقدماتي، خبرنگاران به نام وانگ وي لين برخوردند كه با قطعيت نمي توان درباره آن سخن گفت. من شخصا بر اين باورم كه اين معترض جسور مدتي پس از دستگيري به دستور مقامات چيني اعدام شده باشد.
احتمال وقوع چنين اتفاقي براي آن مرد چيني دور از انتظار نيست، زيرا دولت چين در آن زمان به منظور مسكوت نگه داشتن قتل عام ميدان تيان آن من، هر فرياد مخالفي را خفه مي كرد.
اما حكومت مركزي غافل از آن بود كه هيچ گاه نمي توان با كشتن يك فرد و دفن كردن راز هزاران نفر ديگر در گور، افكار عمومي جهان را نسبت به كشتار هولناك و دهشت برانگيز ميدان تيان آن من ساكت نگه داشت. با اين حال افراد زيادي به دليل اقداماتي مشابه آنچه آن مرد متهور انجام داده بود، از ديار فنا به ديار باقي رهسپار شده بودند. من خود بر اين باورم كه اقدام شجاعانه اين مرد قلب بسياري را درسراسر جهان تسخير كرد، او در يك لحظه با شخصيت خود لحظه را توصيف كرد و به زمان اجازه نداد او را در چارچوبي به انقياد خويش درآورد.
در واقع او سازنده تصوير بود و من عكاسي بيش نبودم. من تنها افتخار مي كنم كه در آن لحظه تاريخي در صحنه حضور داشتم.

یا حق ...


من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۹۰/۷/۲ عصر ۰۸:۳۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, ژان والژان, ترومن بروینک, میثم, بانو, الیشا, حمید هامون, مگی گربه, رزا, بهمن مفید, Papillon, dered, گولاگ, واتسون
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #6
RE: تک فریم های ماندگار ...

خوب دوستان مجالی شد تا دوباره بریم و  تجدید خاطره ای داشته باشیم  با تصویری مشهور و تکان دهنده که فکر نمی کنم از دوستان کافه کسی پیدا بشه  پس از دیدن تصویر در اولین بار تا مدتها با خودش و هزار و یک چیز دیگه درگیری فکری پیدا نکرده باشه ...

تصویری مشهور از انتظار لاشخوری در سومالی برای مرگ طعمه اش که دختر بچه ای کوچک است ...

این تصویر که با چاپ های متعدد و گسترده در روزنامه ها و جراید بسیاری از کشورهای جهان بازتاب رسانه ای گسترده ای داشت و عملا تبدیل به سمبلی از (( گرسنگی و فاجعه قحطی در آفریقا )) شد .

این تصویر در سال 1993 در یک کیلومتری کمپ امداد سازمان ملل توسط روزنامه نگاری به نام کوین کارتر ( متولد 1963 در ژوهانسبورگ ) گرفته شد و درتاریخ 26 مارس 1993، روزنامه نیویورک تایمز این عکس را به چاپ رساند و به خاطر نوع نگاه عکاس و پیام موجود در تصویر ، دست اندرکاران  و برگزارکنندگان جایزه پولیتزر  قانع شدند تا این جایزه را به این عکس و ثبت کننده آن اختصاص دهند .

عکاس این عکس برای عکاسی از قحطی زدگان کشور سودان به آنجا رفته بود که در پشت تعدادی درخت صدای زمزمه واری شنید. وقتی به جستجوی آن پرداخت دختر لاغری را دید که تلاش می کرد تا خود را به مرکز غذا رسانی برساند. او دولا شد تا از آن کودک عکس بگیرد. در همین هنگام یک لاشخور در نزدیکی او به زمین نشست. او در حالیکه به دقت طوری رفتار می کرد که پرنده نترسد، خود را در شرایطی قرار داد تا بهترین تصویر را ثبت کند. پس از گرفتن عکسهایش پرنده را فراری داد و همچنان می دید که دختر بچه به تقلایش ادامه می دهد. پس از آن به سایه درختی رفت، سیگاری گیراند و با خدایش حرف زد و گریه کرد. خود کارتر و بسیاری از ماموران سازمان ملل متحد بعدها برای یافتن اثری از کودک مورد نظر تلاش های زیادی کردند اما متاسفانه هیچ نشانی از او یافت نشد.

این عکاس بعدها به موازات گسترش مخاطبین تصویر در تمام جهان مورد سرزنش بسیار هم قرار گرفت که چرا به قول خودش بیش از 20 دقیقه چشم انتظار حالتی بوده که لاشخور پرهایش را بگشاید تا تصویر بهتری گرفته شود ( اتفاقی که عملا هم نیفتاد ) اما به کمک و نجات دختربچه بی نوا اقدام نکرده است ...

این سوال بعدها دغدغه شبانه روزی عکاس شد و چنان بر روی او تاثیر گذاشت که عاقبت از فرط ناراحتی و عذاب وجدان  در ساعت 9 شب 27 جولای 1994، تقریبا یک سال پس از انتشار عکس خود کشی کرد...

این مساله در عین حال موجب پدید آمدن اظهار نظرهای بسیاری شد ... در عین حال که بسیاری او را سرزنش می کردند خیلی ها هم از کار وی دفاع می کردند که ثبت تصویر مورد نظر توسط وی و انعکاس گسترده آن در جهان چه بسا موجب نجات تعداد بسیار بیشتری از گرسنگان و فحطی زدگان شد که از کمکهای بیشتر از قبل همه مخاطبین آن عکس در سرتاسر جهان برخوردار می گردیدند ...

دختر کارتر می گوید: «پدر پس از آن ماجرا دچار افسردگی شد، و همیشه می گفت که دلش می خواهد مرا در آغوشش بفشارد.»

آری گاهی فقط و فقط یک فریم چه حکایت ها که با خود ندارد  ...

یا حق ...


من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۹۰/۷/۱۵ صبح ۰۱:۳۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ژان والژان, کاپیتان هادوک, بانو, اسکورپان شیردل, دزیره, حمید هامون, الیشا, گرتا, مگی گربه, رزا, میثم, بهمن مفید, چارلز کین, Papillon, اکتورز, dered, خانم لمپرت, گولاگ, واتسون
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #7
RE: تک فریم های ماندگار ...

و اما توضیحی مختصر در مورد جایزه پولیتزر :

(( «جایزه پولیتزر، جایزه‌ای در روزنامه‌نگاری، ادبیات و موسیقی است که بخش‌های گوناگون دارد. این جایزه معتبرترین جایزه روزنامه‌نگاری در آمریکا است که هر ساله (از سال ۱۹۱۷) با نظارت دانشگاه کلمبیا به روزنامه‌نگاران (و نیز به نویسندگان و شاعران و موسیقی‌دانان) داده می‌شود. این جایزه به‌نام بنیان‌گذار آن جوزف پولیتزر، روزنامه‌نگار و صاحب امتیاز چند روزنامه در سده نوزدهم نامگذاری شده است.»

نشان پولتزر: در یک سوی آن پرتره بنجامین فرانکلین و در سوی دیگر کارگری در حال کار با یک دستگاه چاپ دیده می‌شود:


جایزه پولتزر در ۱۳ قسمت روزنامه‌نگاری و ۷ قسمت هنری اعطا می‌شود.

هم‌چنین هر ساله بنیاد پولیتزر جوایز نیم میلیون دلاری خود را به بهترین عکسهای خبری در زمینه‌های مختلف اهدا می‌کند که در میان تمام عکسهای خبری جهان به عنوان بهترین عکس خبری افشاگرانه و جسورانه معرفی می‌شوند.

ظاهرا تاکنون از ایران فقط  آقای جهانگیر رزمی با یکی از عکس های خود موفق به کسب جایزه پولیتزر شده است .

..........................................................

تصویر بسیار مشهور شلیک رئیس پلیس سایگون ژنرال Nguyễn Ngọc Loan به سر ویت کنگی به نام Nguyễn Văn Lém در یکم فوریه سال 1968 ...

تصویری که ثبت و  یخش آن در رسانه های جهان ، دیدگاه های مربوط به جنگ ویتنام را به شدت تحت تاثیر قرار داد و عکاسش یعنی جناب آقای ادی آدامز را برنده جایزه پولیتزر سال 1969 کرد .

جناب آقای Eddie Adams خبرنگار و عکاس آمریکایی سرشناس و برنده جایزه پولیتزر در سال1933 به دنیا آمد و در سال 2004 رخ در نقاب خاک کشید .

از او به عنوان عکاسی که زجر می کشید یاد میشود زیرا معتقد بوده :

«براى عکاس بودن ، عکس گرفتن کافى نيست. زجر آنهايى که مقابل دوربين هستند را هم بايد تجربه کرد.»

ادی با ورود به دبيرستان دوربينى خريد و به ازاى 20 دلار دريچه دوربينش را روى هر حادثه و اتفاقى گشود. چندى بعد به عنوان عکاس جنگى وارد نيروى دريايى شد و نخستين روزهاى کارى اش را در جنگ کره سپرى کرد.بعدتر در روزنامه شهرش و نيز بولتن عصر فيلادلفيا مشغول به کار شد. با آغاز سال 1962 تا دهه اى پس از آن با آسوشيتدپرس همکارى کرد و در خلال جنگ ويتنام بارها به آنجا سفر کرد و در خلال اين ماموريت ها حضور ترس و مرگ و ياس را چه سپيد، چه سياه به تصوير کشيد.همان روزها بود که 2 بار هليکوپترش با آتش خمپاره انداز 81 ميليمترى هدف قرار گرفت.

در اکتبر 1965 گزارشى از محاصره پايگاه نظامى پلى مى توسط نيروهاى ارتش امريکا و ويتنام جنوبى تهيه کرد. ادى آدامز که از زوال اخلاقيات و کين خواهى انسان عصر خويش به ستوه آمده بود، با ديدن اين صحنه چنين نوشت:«نگاه کن... گويى اينجا با زلزله اى نابود شده است.» نيمه دوم فوريه سال 1968، با عکسى که آدامز از اعدام اسير ويت کنگ مى گيرد، در کمتر از 24 ساعت افکار عمومى را به سوى فجايعى که به نام آزادى و آزادگى رخ مى دهد، جلب مى کند.

اگرچه بيشتر منتقدان و هنرشناسان ، اين عکس را ستودند و زبردستى عکاس را در انتخاب کادر، نور و اصل زيبايى شناختى تاييد کردند، با اين همه ادى آدامز تا سالها هرگز نسخه اى از اين تصوير تلخ را بر ديوار کارگاهش نياويخت و پيوسته سعى مى کرد از خاطره آن رهايى يابد.سالها بعد، ادى آدامز در پاسخ به خبرنگارى هلندى که پرسيده بود چرا ژنرال کوان را از شليک کردن باز نداشتيد، گفت:

«من پول گرفته بودم تا نشان بدهم يکى ، يکى ديگر را مى کشد. هر چند در واقع دو تا زندگى نابود شد؛ يکى زندگى اسيرويت کنگ و ديگرى زندگى ژنرال ويتنامى که پس از آن متلاطم شد.»

و در ادامه در حالى که به نقطه نامعلومى خيره شده بود، گفت : «نمى گويم کارى که او کرد درست بود، اما او در شرايط جنگى قرار داشت و مردى که اعدام شد، کمى پيشتر خانواده نزديکترين آجودان لوان را کشته بود... همه مى گويند عکس چيز خوبى است ، اما وقتى نمى توانى شرحى بر آن داشته باشى ، همه واقعيت نخواهد بود.»در کارنامه کارى آدامز، حضور در بيش از 13 جنگ از جنگ کره گرفته تا جنگ خليج فارس ديده مى شود. او از سال 1967 تا 1980 ميلادى همکارى اش را با آسوشيتدپرس از سرمى گيرد و با تايم لايف و مجله Rarade همکارى مى کند.ادى آدامز در کنار عکاسى جنگ موضوعى که حضور حادثه و ردپاى شوم يک واقعه را به تماشاگر نشان مى دهد سراغ شخصيت هاى بنام دنيا هم رفته است ؛ شخصيت هايى چون لويى آرمسترانگ که ترومپتش را نوازش مى کند، مادر ترزا که با انگشتانى استخوانى نوزادى معلول را در آغوش گرفته و مالکوم ايکس که چهره اى سرد و جدى دارد.شايد کمتر عکاسى است که در زمان زندگى ، اين چنين مورد توجه و تقدير، نه تنها از سوى مخاطبانش که از سوى بنيادهاى هنرى جهان قرار گرفته باشد.



آدامز بارها جوايزى چون روبرت کاپا، پوليتزر، يادبود جرج پولک و صدها مدال افتخار و لوح تقدير را از آن خود کرده است.ماه گذشته ادى آدامز، عکاسى که دريچه دوربينش را به روى دنياى خشن پيرامونش گشوده بود تا ديگران را از آنچه رخ مى دهد آگاه سازد، چشم از جهان فروبست.آنچه آدامز را در حرفه خود شاخص مى سازد، فقط کادربندى صحيح ، نورپردازى ، ديد هنرمندانه ، انتخاب موضوع و جسارت او نيست ، بلکه بيش از همه اينها حس همدردى و همذات پندارى با موضوع است که در مخاطب برمى انگيزد. او در اين باره مى گويد: «وقتى با موضوعى درگير مى شوم ، مثلا از کسى که زخمى شده يا آسيب ديده عکس مى گيرم ، مى فهمم که خودم هم تبديل به همان کسى شده ام که دارم عکسش را مى گيرم.فکر مى کنم شمار زيادى از عکاسان خوب واقعا عاشق موضوع هايشان مى شوند. نمى دانم اين حس چطور به وجود مى آيد؛ اما هميشه دلتان مى خواهد با آنها در تماس باشيد...».

مروری بر برخی دیگر از عکس های مشهور و مطرح به یادگار مانده از ادی آدامز :

یا حق ...


من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۹۰/۷/۱۷ عصر ۱۱:۲۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ژان والژان, اسکورپان شیردل, گرتا, الیشا, واترلو, بانو, حمید هامون, رزا, میثم, بهمن مفید, مگی گربه, Papillon, اکتورز, dered, خانم لمپرت, گولاگ, واتسون
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #8
RE: تک فریم های ماندگار ...

 Ron Edmonds عکاسی که تصویر ثبت شده از جریان ترور پرزیدنت رونالد ریگان توسط John Hinckley که در مقابل هتل هیلتون شهر واشینگتن به تاریخ 1 مارس 1981 اتفاق افتاد موجب اختصاص یافتن جایزه پولیتزر سال 1982 به او شد .

او  این حادثه تاریخی را با حضورش و دقت و سرعت عمل لازمه ای که نشان داد در قالب تصویرهایی ثبت نمود تا جزییات آن بعدها برای همگان قابل مشاهده باشد.

جان هینکلی بعدها انگیزه ترور را  مجذوب جودی فاستر شدن ( که  نقش آیریش استینسما را دراین فیلم بازی می کرد ) و تحت تاثیر فیلم راننده تاکسی قرار گرفتن که ساخته آقای مارتین اسکورسیزی بود ، عنوان کرد و گفت که هدفش جلب توجه خانم آلیشیا کریستین فاستر یا همان خانم جودی فاستر معروف بوده که در آن زمان در دانشگاه ییل به تحصیل هم مشغول شده بود و او در نظر داشته همچون جریان اتفاقات فیلم ، با ترور کردن رونالد ریگان خودش را در دل ایشان جا کند !

ظاهرا جان هینکلی پس از ورود فاستر به دانشگاه ییل برای او نامه می‌فرستاد و گاهی نیز برای او پیغام تلفنی می‌گذاشت. در ۳۰ مارس ۱۹۸۱ هینکلی سوءقصدی به جان رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا نمود که در این حادثه ریگان و سه نفر همراه خود آسیب دیدند.
در سال ۱۹۸۲ فاستر با حضور در دادگاه به این موضوع اشاره کرد که او هیچ رابطه‌ای با جان هینکلی ندارد و در همان هنگام هینکلی یک مداد به سمت فاستر پرت کرد و با فریاد گفت: "من پیدات می‌کنم فاستر!"

پی نوشت : رونالد ریگان با سابقه بازیگری به عنوان شغل سابقش ، در دوران فعالیت در حزب جمهوری خواه که رابطه حسنه ای با دولت آن زمان ایران داشتند ،  قبل از ریاست جمهوری آمریکا و در سال 1356 به ایران سفر کرده بود و این تصویر او و همسرش نانسی را در تخت جمشید نشان می دهد ...

یا حق ...


من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۹۰/۷/۲۲ عصر ۰۷:۰۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, حمید هامون, سناتور, راتسو ریــزو, ژان والژان, مگی گربه, پایک بیشاپ, دزیره, الیشا, واترلو, رزا, بانو, میثم, گرتا, بهمن مفید, Classic, Papillon, dered, خانم لمپرت, گولاگ, واتسون
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #9
RE: تک فریم های ماندگار ...

سلام بر دوستان !

تصاویر قبلی ارائه شده در این بخش ظاهرا با روحیه ملایم و حساس هری عزیز سر سازگاری نداشتن و ایشون در چند نوبت من رو از ادامه دادن این تاپیک  سراسر ناامیدی و تلخی و یأس ( البته به قول و نظر ایشون !) برحذر داشتن و حتی در این مورد از سوی ایشون تهدید هم شدم ! البته من که آخر سر نفهمیدم آدمی به این ملاطفت و حساسی چرا ژانر کاملا مفرح نوآر ! رو به عنوان ژانر مورد علاقه  برای فعالیت انتخاب کرده ... شاید بعدها راجع به هری فیلمی ساخته شد و احتمالا این سوال در اون هم مطرح خواهد شد و اینکه به جوابی هم برسه یا نه رو فقط خدا میدونه و خود هری !

اما خوب تهدیدات هری کار خودش رو کرد و پدرخوانده ای را از ترس مجبور به ارائه عکسی سراسر شادی و حرکات موزون نمود که عکاسش جناب آقای Alexander Zemlianichenko رو برنده جایزه پولیتزر در سال 1997 کرد ! و انجام دهنده حرکات موزون در اون کنسرت موسیقی راک با بانوانی که در صحنه دیده می شوند کسی نبود جز مرحوم مغفور (( بوریس یلتسین ! )) که در یکی از ستادهای انتخاباتیش برای انتخاب شدن مجدد ریاست جمهوری روسیه ، مشغول به افزایش دادن آرای بعدیش با نمایش مهارتش در انجام حرکات موزون ( همان رقص سابق !)  بوده است !

 یلتسین پس از انجام  رسالت تاریخی آقای (( میخائیل گورباچف )) مبنی بر به هم پیچیدن نسخه حکومت کمونیستی شوروی ، حکمرانی بر روسیه باز متولد شده را بر عهده گرفت ... یلتسین در فروپاشی شوروی نقش موثری داشت و در سال ۱۹۹۳ به تانکهای ارتشی دستور داد تا پارلمان کشور را که در کنترل کمونیستهای تندرو بود مورد حمله قرار دهند.
جانبداری بوریس یلتسین از برقراری دموکراسی در روسیه و کمک وی به این روند، از او در میان کشورهای غربی که خواهان فروپاشی شوروی بودند، یک چهره دموکرات رو مجسم کرد.
یلتسین در سال ۱۹۹۶ برای دومین بار به ریاست جمهوری جمهوری فدراتیو روسیه انتخاب شد و تا سال ۱۹۹۹ در این مقام باقی ماند.

تصویر زیر جناب آقای  Alexander Zemlianichenko ( فرد سمت راست  ) رو در حال دریافت جایزه پولیتزر از رئیس وقت دانشگاه کلمبیا یعنی آقای George Rupp نشان می دهد :

 یا حق ...


من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۹۰/۷/۲۴ عصر ۰۵:۰۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکورپان شیردل, دزیره, بانو, ژان والژان, حمید هامون, واترلو, میثم, گرتا, مگی گربه, الیشا, سروان رنو, اسکارلت اُهارا, بهمن مفید, Classic, رزا, Papillon, dered, خانم لمپرت, گولاگ
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,190
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11737
( 19655 تشکر در 1648 ارسال )
شماره ارسال: #10
RE: تک فریم های ماندگار ...

چند روز پیش اتفاقی شبکه چهار رو تماشا می کردم. در مورد زندگی روبرت کاپا , یکی از معروف ترین عکاسان جنگ قرن بیستم بود. اسمش خیلی به نظرم آشنا اومد. همش گفتم این اسم رو کجا شنیدم ؟! idont خلاصه کلی در مورد باب ( اسم هنری روبرت کاپا ) و زندگی عجیب و غریبش گفت و اینکه چقدر نترس بوده و همیشه در خط مقدم همراه سربازان بوده تا عکس واقعی بگیره. جالبه که در همان هجوم متفقین به ساحل اوماها - یعنی همون سکانس ابتدایی فیلم سرباز رایان - کاپا جزو سربازان خط شکن بوده و چندین بار تا مرز کشته شدن پیش میره.

 آخر مستند حسابی غافلگیر کننده بود چون راوی اشاره به نامزدی کاپا با اینگرید برگمن کرد و چند تیکه فیلم از اجراهای برگمن در میان سربازان گذاشت که من اولین بار بود که می دیدم. اینجا بود که یادم اومد که اسم روبرت کاپا رو در کتاب خاطرات برگمن خوندم و اینا کلی نامه عاشقانه با هم رد و بدل کرده بودن. واقعا دنیای کوچکی است. اینگرید هم همیشه دنبال آدم های ماجراجو بود. البته خودش هم در زندگی اش کم ماجراجویی نکرد ...


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۰/۸/۱۲ صبح ۱۲:۳۱
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : اسکارلت اُهارا, ژان والژان, ترومن بروینک, حمید هامون, دزیره, الیشا, بانو, میثم, راتسو ریــزو, مگی گربه, بهمن مفید, Classic, رزا, Papillon, dered, خانم لمپرت, گولاگ, واتسون
دزیره آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 196
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۴
اعتبار: 33


تشکرها : 3112
( 2472 تشکر در 103 ارسال )
شماره ارسال: #11
RE: تک فریم های ماندگار ...

خمرهای سرخ تحت رهبری یکی از  دیکتاتورهای تاریخ، پل پوت ،بین سالهای 1975 تا 1979 دست به نسل کشی عظیمی در کشور کامبوج زدند.

دیت پران ( فردی که در عکس دوم می بینیم)متولد 1942 کامبوج عکاس خود اموخته ای بود که همراه سیدنی شانبرگ، خبر نگار نیویورک تایمز، به عنوان مترجم وی از این جنگ عکسبرداری میکرد.

دیت پران و سیدنی شانبرگ درحال مصاحبه با یک سرباز

وقتی جنگ با تصرف پنوم پن توسط خمرها به اوج رسید و سفارت امریکا تصمیم به خروج امریکایی های مقیم کامبوج گرفت، شانبرگ توانست خانواده پران را هم ببرد اما خود وی برای تهیه گزارش باقی ماند.با سخت تر شدن شرایط ، هویت خود را به یک روستایی فقیر و بی سواد تغییرداد.

خمرها تحت عنوان باز سازی کامبوج مردم را برای کار سخت و جانفرسا به مزارعی با امکانات کم میفرستادند که اغلب شان از بی غذایی و مالاریا جان می باختند.دیت پران هم به به این مزارع تبعید شد.

از عکس های دیت پران

داستان درد ناک زندگی او در سال1980 توسط دوست و همکارش سیدنی ،به رشته تحریر در امد.و این کتاب دستمایه ی تولید فیلمی شد به نام کشتزارهای مرگ .

او در سال 1997 کتاب" کودکان کشتزارهای مرگ کامبوج" رانوشت .کودکانی که خمرها از خانواده هاشان جدا می کردند تا از انها سرباز جاسوس و عامل اعدام بسازند.دیت پران به خود قول داده بود : (( اگر از کشتزارهای مرگ جان سالم به در ببرم ، هیچ گاه صحبت درباره انها را رها نخواهم کرد.))

دیت پران از سال 1980 تا 2007به عنوان عکاس در استخدام نیویورک تایمز بود و سرانجام به علت بیماری سرطان از دنیا رفت.


] استعداد بزرگ بدون اراده بزرگ وجود ندارد . بالزاک
۱۳۹۰/۸/۲۹ عصر ۰۴:۱۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بانو, گرتا, اسکارلت اُهارا, الیشا, مگی گربه, ترومن بروینک, جیسون بورن, واترلو, حمید هامون, Classic, ژان والژان, رزا, Papillon, dered, خانم لمپرت, واتسون
میثم آفلاین
مشتری سابق
*

ارسال ها: 294
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۴


تشکرها : 2524
( 2653 تشکر در 186 ارسال )
شماره ارسال: #12
RE: تک فریم های ماندگار ...

http://www.up98.org/upload/server1/01/y/eqqx5mtjkk5j1uc3ko3.jpg

***

افلاطون فلسفه اي آسماني داشت و ارسطو فلسفه اي زميني.

كافي است جهت دست اين دو را با هم مقايسه كنيد!


سعادتمندانه ترین زندگی، زندگی بدون تفکر است. (سوفوکلس)
۱۳۹۰/۹/۷ عصر ۱۲:۴۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : هری لایم, الیشا, ترومن بروینک, گرتا, بانو, حمید هامون, ژان والژان, دزیره, چارلز کین, رزا, Papillon, dered, گولاگ
میثم آفلاین
مشتری سابق
*

ارسال ها: 294
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۴


تشکرها : 2524
( 2653 تشکر در 186 ارسال )
شماره ارسال: #13
RE: تک فریم های ماندگار ...

انقلاب فرزندانش را می خورد!


http://www.up98.org/upload/server1/01/y/c8q1hic6qrwmc0wna6ed.jpg

لئون تروتسکی ، یاور لنین در انقلاب و پایه گذار و اولین فرمانده ارتش سرخ ، سمت راست جایگاه در عکس

http://www.up98.org/upload/server1/01/y/jxd4j70ztna55eisx2l.jpg

عکس روتوش شده همان واقعه ، این بار بدون تروتسکی! برآمدن دیکتاتورهایی چون استالین نتیجه منطقی انقلابهای بدون پشتوانه نظری محکم است. این افراد نه تنها به ثمر رسانندگان واقعی انقلاب را حذف فیزیکی می کنند ، بلکه می کوشند با تبلیغات و تلقین و ارعاب ، حتی خاطره آنها را هم محو کنند!


سعادتمندانه ترین زندگی، زندگی بدون تفکر است. (سوفوکلس)
۱۳۹۰/۹/۸ صبح ۱۱:۲۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ترومن بروینک, گرتا, الیشا, بانو, دن ویتو کورلئونه, اسکارلت اُهارا, واترلو, راتسو ریــزو, ژان والژان, دزیره, حمید هامون, مگی گربه, کاپیتان هادوک, رزا, Papillon, dered, گولاگ, واتسون
میثم آفلاین
مشتری سابق
*

ارسال ها: 294
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۴


تشکرها : 2524
( 2653 تشکر در 186 ارسال )
شماره ارسال: #14
RE: تک فریم های ماندگار ...

http://www.up98.org/upload/server1/01/z/c37cwi09lf7aycbt3.jpg

دی شیخ (پسند!) با چراغ همی گشت گرد شهر *** کز دیو و دد (وزیری ها) ملولم و انسانم (قاسم ام!) آرزوست.


سعادتمندانه ترین زندگی، زندگی بدون تفکر است. (سوفوکلس)
۱۳۹۰/۹/۱۰ عصر ۰۶:۲۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پاشنه طلا, الیشا, بانو, حمید هامون, چارلز کین, مگی گربه, دزیره, گرتا, دن ویتو کورلئونه, ژان والژان, رزا, Papillon, dered, گولاگ
چارلز کین آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 19
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۶/۲۶
اعتبار: 4


تشکرها : 416
( 243 تشکر در 7 ارسال )
شماره ارسال: #15
RE: تک فریم های ماندگار ...

نیلز بور و البرت اینشتین  دو دانشمند بزرگ علم فیزیک که تحقیقات ارزنده ای را پیرامون  فیزیک کوانتوم  انجام دادند.

ای دو در دهه ی 1920 اختلاف نظر شدیدی بر سر نظریه ی کوانتوم با یکدیگر داشتند .مناظرات بور و اینشتین در کنفرانس های سولوای بر سر جنبه های اساسی مکانیک کوانتوم مشهور و تاریخی است.

این عکس توسط پاول ارنفست در سال 1925 در خلال سفر اینشتین به لایدن گرفته شده است.

بور در سال 1922 و اینشتین در سال 1921 موفق به دریافت جایزه ی نوبل در فیزیک شده اند.

۱۳۹۰/۹/۱۳ عصر ۰۳:۰۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : گرتا, دن ویتو کورلئونه, بانو, ترومن بروینک, ژان والژان, الیشا, دزیره, میثم, حمید هامون, نیومن, Classic, سروان رنو, رزا, Papillon, dered, بولیت, گولاگ, واتسون, آدمیرال گلوبال
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #16
RE: تک فریم های ماندگار ...

امیلیانو زاپاتا !

به نقل از ویکی پدیا :

 ((  امیلیانو زاپاتا از رهبران برجسته قیام بزرگ مردم مکزیک علیه رژیم دیکتاتوری پورفیریو دایاز به شمار می آید که در سال ۱۹۱۰ آغاز شد و به واسطه نقش موثری در جریان انقلاب به یکی از قهرمانان ملی مکزیک بدل شد و به همین دلیل جنبش انقلابی که از ایالت چیاپاس مکزیک آغاز شد را به احترام او زاپاتیستا یا زاپاتیستاس می خوانند.

امیلیانو زاپاتا سالازار در هشتم اوت ۱۸۷۹ در ایالت مرکزی موره لوس در روستایی به نام آنه نه چوئیلکو (که امروزه آیالا نام دارد) از گابریل زاپاتا و کلئوفاس سالازار متولد شد.

در آن زمان رژیم دیکتاتوری دایاز بر مکزیک حکومت می کرد که در سال ۱۸۷۶ به قدرت رسیده بود. خانواده زاپاتا از اوضاع مالی متوسطی برخوردار بود اما در این بین توانسته بود با مقاومت در برابر شرایط سخت اجتماعی، استقلال خود را حفظ نماید.


در سن ۳۰ سالگی به فرماندهی نیروهای دفاعی روستا منصوب شد و او را به سخنگو و نماینده هم ولایتی هایش بدل کرد. او اصالتاً از دو نژاد اسپانیایی و آمریکای لاتین بود و مکزیکی خالص به حساب نمی آمد خیلی زود برای احقاق حقوق مهاجران سرخ پوست وارد بحث و جدل و در نهایت درگیری شد.

در ۹ آوریل ۱۹۱۹ گوجاردو به نمایندگی از دولت زاپاتا را برای دیداری دوستانه دعوت کرد و زاپاتا با شنیدن پیغام به راه افتاد و پس از طی یک روز به مکان ملاقات رسید و در بدو ورود هدف گلوله‌های نظامیان در کمین قرار گرفت .))

فیلم مشهور زنده‌باد زاپاتا ! ساخته آقای الیا کازان در سال 1952 با ایفای نقش جناب آقای مارلون براندو به جای زاپاتا هم  روایتی سینماییست از زندگی وی که فیلمنامه آنرا نیز آقای جان اشتین بک نگاشته بودند ...

 یا حق ...





من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۹۰/۹/۱۸ عصر ۰۶:۲۶
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : چارلز کین, راتسو ریــزو, بانو, حمید هامون, گرتا, ژان والژان, الیشا, میثم, نیومن, سروان رنو, کاپیتان اسکای, مگی گربه, رزا, دزیره, Papillon, dered, خانم لمپرت, گولاگ, واتسون
میثم آفلاین
مشتری سابق
*

ارسال ها: 294
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۸/۴


تشکرها : 2524
( 2653 تشکر در 186 ارسال )
شماره ارسال: #17
RE: تک فریم های ماندگار ...

فکر کنم 30 سال بعد ، "تک فریم ماندگاری" بشود!

http://up1.iranblog.com/images/syq2jh61djd85z1q7n5.jpg


سعادتمندانه ترین زندگی، زندگی بدون تفکر است. (سوفوکلس)
۱۳۹۰/۹/۲۳ صبح ۱۰:۴۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : Classic, حمید هامون, بانو, سروان رنو, مگی گربه, دن ویتو کورلئونه, ژان والژان, رزا, الیشا, Papillon, dered, گولاگ
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,190
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11737
( 19655 تشکر در 1648 ارسال )
شماره ارسال: #18
RE: تک فریم های ماندگار ...

(۱۳۹۰/۹/۲۳ صبح ۱۰:۴۳)میثم نوشته شده:  

 فکر کنم 30 سال بعد ، "تک فریم ماندگاری" بشود!

راستی جریان این عکس که دست این به اصطلاح دانشجو بود چیه ؟ من برام سوال بود که  از دیوار سفارت کنده بودن یا به عنوان پلاکارد خودشون آوردن ؟ جریان دقیقا چی بوده ؟ حالا چرا این عکس و این فیلم ؟ :huh:


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۰/۹/۲۴ صبح ۱۲:۳۴
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : رزا, dered, گولاگ
دن ویتو کورلئونه آفلاین
پیشکسوت
*

ارسال ها: 1,074
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۸/۱۰
اعتبار: 53


تشکرها : 1834
( 10962 تشکر در 272 ارسال )
شماره ارسال: #19
RE: تک فریم های ماندگار ...

ارنستو چه گوارا

به نقل از ویکی پدیا :

(( ارنستو رافائل گوارا دلاسرن (متولد ژوئن ۱۹۲۸، روساریو، استان سانتا فه و متوفی به تاریخ ۹ اکتبر ۱۹۶۷) که بیش‌تر به‌نام چه‌گوارا یا ال‌چه شناخته می‌شود، پزشک، چریک، سیاست‌مدار و انقلابی مارکسیست، درِ آرژانتین زاده شد.


گوارا یکی از اعضای جنبش ۲۶ ژوئیه فیدل کاسترو بود. این جنبش در سال ۱۹۵۹ قدرت را در کوبا به‌دست آورد. چه‌گوارا چندین پست مهم در دولت جدید کوبا از جمله سفیر، رییس بانک مرکزی و وزیر صنایع را بر عهده داشت و پس از آن با امید برانگیختن انقلاب در دیگر کشورها کوبا را ترک کرد. وی ابتدا در سال ۱۹۶۶ به جمهوری دموکراتیک کنگو رفت و سپس به بولیوی سفر کرد. در اوایل اکتبر ۱۹۶۷ چه‌گوارا در بولیوی طی عملیاتی که توسط سازمان سیا طرح‌ریزی شده بود دستگیر شد. برخی باور دارند که سیا ترجیح می‌داد گوارا را برای بازجویی زنده در دست داشته باشد، اما در هر صورت او به‌وسیلهٔ ارتش بولیوی در نزدیکی وایه‌گرانده در مدرسه روستای لا ایگه را در سانتا کروز دلاسیه‌را به دستور بارریه نتوس دیکتاتور نظامی کشته شد.

 چه به قاتل خود می‌گوید: (( می‌دانم تو برای کشتن من آمده‌ای. مرا بکش. تو یک مرد را می‌کشی.))



پس از مرگ چه‌گوارا، او به عنوان یک تئوریسین، متخصص در فنون جنگی، و جنگ‌آور تبدیل به قهرمان جنبش‌های انقلابی سوسیالیستی در سراسر جهان شد به گونه ای که چهل سال بعد از اعدام چه گوارا هنوز هم زندگی وی و کارهایش یکی از بحث‌های ادامه‌دار در جهان است. خیلی از صاحب‌نظران از جمله نلسون ماندلا از وی به عنوان یک قهرمان نام می‌برد و او را الهام‌دهندهٔ آزادی برای تمامی کسانی می‌داند که آزادی را دوست دارند، همچنین ژان پل سارتر وی را هم روشنفکر می‌دانست و هم از او به عنوان کاملترین انسان عصر ما یاد می‌کرد. چه گوارا یک قهرمان ملی دوست‌داشتنی برای کوبائیان باقی می‌ماند و تصاویر وی روی سکه‌های فلزی کوبایی را زینت داده‌است و دانش آموزان هر روز را در مدرسه با این حرف آغاز می‌کنند که: ما نیز مثل چه خواهیم شد. ترانه Hasta siempre Comandante یا ((  بدرود فرمانده ))  که به یاد او ساخته شده از ترانه‌های محبوب است و به چند زبان اجرا شده‌است. در سرزمین مادری وی آرژانتین جایی که در دبیرستانها نام وی را به خاطر می‌سپارند موزه‌های بیشماری از چه کشور را پر کرده‌است و در سال ۲۰۰۸ یک مجسمهٔ برنزی از او در شهر تولدش روزاریو نصب گردید. علاوه بر این چه گوارا برای بعضی از بولیویایی‌ها به حضرت ارنست معروف است و او را فرد مقدسی دانسته و می‌پرستند. ‏

چه گوارا قبل از اینکه به اقدامات انقلابی دست بزند، در ۱۹۵۲ همراه دوستش آلبرتو گرانادو سراسر آمریکای لاتین را گشت زد و با هیلدا گادآ آکوستا ازدواج کرد. همچنین کتابی بسیارشناخته شده- که فیلم آن نیز ساخته شده‌است -به نام «خاطرات موتور سیکلت» در بیان خاطرات این سفر نگاشته‌است. ))

تا آنجا که به یاد دارم اقتباس سینمایی قدیمیی از زندگی چه گوارا به نام (( چه )) وجود دارد که اگر اشتباه نکرده باشم جناب آقای عمر شریف نقش ایشان را ایفا می کردند و البته لازم به ذکر نیست که این فیلم با ساخته جدید جناب آقای سودربرگ متفاوت است ...

و اما تقدیم به دوستانی که علاقمند به همراه شدن در حس خوب شنیدن آهنگ زیبا و ماندگار ((بدرود فرمانده )) هستند :

به روایت سرکار خانم ناتالی کاردون خواننده مشهور فرانسوی

http://www.4shared.com/audio/l15RqkPI/Na...http://www.4shared.com/audio/l15RqkPI/Nathalie_Cardone_-_Hasta

و روایت این آهنگ نوسط جناب آقای ویکتور خارا خواننده انقلابی شیلی که شاید روزی به تصویر ایشان در همین بخش هم پرداختیم ...

http://www.4shared.com/audio/7MKbkcxD/Vi...http://www.4shared.com/audio/7MKbkcxD/Victor_Jara_-_Hasta_Siem

و روایت اولیه و اصلی آهنگ توسط آهنگساز کوبایی جناب آقای کارلوس پوئبلا

http://www.4shared.com/audio/4Bfhtx8Y/Ca...http://www.4shared.com/audio/4Bfhtx8Y/Carlos_Puebla_-_Hasta_Si

و خود من به این اجرای سرکار خانم Nacha guevara خواننده آرژانتینی در سال 1968 هم  خیلی علاقمندم :

http://www.4shared.com/audio/jPpmkXCm/-_...http://www.4shared.com/audio/jPpmkXCm/-_1968_-_Nacha_guevara_-

این ترانه به عنوان پاسخی برای نامه خداحافظی چه گوارا در هنگام ترک کوبا سروده شده‌است.

و ترجمه فارسی این آهنگ :

((بدرود فرمانده))
به دوست داشتنت خو گرفته‌ایم
بعد از آن فراز تاریخی
آنجا که خورشید شهامتت
مرگ را به زانو درآورد.
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
دستهای قوی و پرافتخارت
به تاریخ شلیک می‌کند
آنگاه که تمامی سانتاکلارا
برای دیدنت از خواب برخاسته است.
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
می‌آیی و با خورشیدهای بهاری
نسیم را به آتش می‌کشی
تا با شعلهٔ لبخندت
پرچمی برافرازی
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
عشق انقلابی‌ات
تو را به نبردی تازه رهنمون می‌شود
آنجا که استواری بازوان آزادگرت را
انتظار می‌کشند.
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.
از پی تو می‌آییم
چنانکه دوشادوش تو می‌آمدیم
و همراه با "فیدل" تو را می‌گوییم:
"بدرود، فرمانده!"
اینجا از وجود عزیز تو
روشنایی
و عطوفتی زلال بجای مانده است
فرمانده چه گوارا.

با تشکر از ترجمه آهنگ توسط جناب آقای  سعید پوربابک ...

و در آخر سروده ای از خود ارنستو  به همراه تصویری ماندگار از یک اسطوره :

حتی مرگم را

شکست به حساب نمی آورم ،

به جای آن،

تنها حسرت ترانه ای ناتمام را

با خود به گور خواهم برد...

 

یا حق ...


من با این حرفی که می زنید کاملا مخالفم . ولی حاضرم جانم را بدهم تا شما حق داشته باشید این حرف را بزنید ... ولتر
۱۳۹۰/۹/۲۴ صبح ۰۵:۲۰
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : حمید هامون, گرتا, Papillon, دزیره, بانو, پایک بیشاپ, سناتور, رزا, الیشا, dered, خانم لمپرت, گولاگ, واتسون
سروان رنو آفلاین
پلیس انجمن
******

ارسال ها: 2,190
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۶
اعتبار: 85


تشکرها : 11737
( 19655 تشکر در 1648 ارسال )
شماره ارسال: #20
RE: تک فریم های ماندگار ...

بعضی ها معتقدند چه گوارا فقط یک تروریست بوده است و علت محبوبیتش مرگ زودهنگامش بوده است. جه بسا اگر زنده می ماند و پیروز می شد ، یک دیکتاتور مانند فیدل کاسترو می شد shakkk!


رویاهای ما زندگی واقعی ما هستند .
۱۳۹۰/۹/۲۴ عصر ۱۱:۱۶
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : سناتور, رزا, Papillon, زرد ابری, dered, oceanic, خانم لمپرت, گولاگ, واتسون, آدمیرال گلوبال
ارسال پاسخ