[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 5 رای - 2.8 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دوبله به روایت دیگران
نویسنده پیام
Classic آفلاین
صاحب کافه
*********

ارسال ها: 799
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۸/۱/۲۷
اعتبار: 47


تشکرها : 6837
( 6072 تشکر در 445 ارسال )
شماره ارسال: #7
RE: دوبله به روایت دیگران
با اولين هاي پرويز بهرام صداي ماندگار و پيشكسوت دوبله ايران
 
ديپلمم را از مردم گرفتم
 
صدا گفتني نيست، فقط شنيدني است، آن هم صدايي كه طنين اعجازبرانگيزش چندين نسل را با خود همراه كرده. صدايي اصيل و بي بديل كه القاب و عناوين متعددي را براي صاحبش به ارمغان آورده است. سلطان دوبله، آقاي صدا و چهره ماندگار هنر دوبله ايران.
كمتر كسي است كه صداي او را نشناسد و با شنيدنش تكاني نخورد، صدايي كه به جهت حضور پرفروغ در برجسته‌ترين فيلم‌هاي سينمايي و مستندهاي تاريخي، اينك ديگر به يك نشاني تبديل شده، يك نشاني براي سفر به اعماق تاريخ، به جاده ابريشم، به سفرهاي تاريخي ماركوپولو.

پرويز بهرام متولد 1312تهران و بزرگ شده (تا 7 سالگي) بابل است. فارغ‌التحصيل رشته حقوق دانشگاه تهران، هنرستان هنرپيشگي (رشته بازيگري و كارگرداني تئاتر) و همچنين فارغ‌التحصيل رشته هنرهاي دراماتيك دانشگاه تهران است.

او زماني يكي از بازيگران بزرگ و حرفه‌اي تئاتر بوده كه با رواج حرفه دوبله در ايران مانند بسياري ديگر از همكارانش به اين حوزه سري زدند و البته در آن ماندگار و جاودانه شدند. بهرام در تئاترهايي چون بيلي باد، امپراطور جونز، شهر ما، اتللو، نادر پسر شمشير، نگاهي از پل، تله، افعي طلايي و... بازي كرده و در بزرگترين نمايشنامه‌هاي دنيا كه به صورت راديويي در آمده بودند، گويندگي كرده است.

او كار دوبله را از سال 1329 به دعوت و با مديريت دوبلاژ رضايي(مدير دوبلاژ استوديوايران فيلم) شروع كرد و در همان بار اول توانست به خوبي نقش اول يك فيلم خارجي را بگويد. عشق و علاقه به اين كار به علاوه نبوغ و صداي خوب و منحصربه‌فردش باعث شد از همان اوايل كار نقش‌هاي اول فيلم‌هاي معروف و برجسته دنيا را بگويد و خيلي زود يعني در سال 1331 مديريت دوبلاژ اين‌گونه فيلم‌ها را نيز به عهده بگيرد.

از اولين فيلم‌هايي كه او در گويندگي آن شركت داشت فيلم ايتاليايي هنرپيشه بود.

او كه از بنيانگذاران دوبله ايران به شمار مي‌آيد، در طول بيش از نيم قرن فعاليت حرفه‌اي، در دوبله و گويندگي فيلم‌هاي زيادي حضور داشته و به جاي بازيگران بزرگي همچون هربرت لوم (جنگ و صلح)، جيمز ميسون (آنتوني كلئوپاترا)، اورسن ولز (مرد سوم)، لارنس اليويه (هانري هشتم)، سرگئي باندارچوك، بزرگترين هنرپيشه شوروي سابق (اتللو)، ژان گابن، ژوزف كاتن، جف چندلر و...گويندگي كرده است.

 او همچنين مديريت دوبلاژ فيلم‌هاي بزرگ و برجسته‌اي چون ابله اثر داستايوفسكي را در همان اوايل كار به عهده داشته است.

فيلم مهر هفتم اثر اينگمار برگمن و سريال ديدني و به ياد ماندني شعبده‌باز و همينطور سريال‌هاي ماركوپولو (پدر ماركو)،درك، كرس، بازرس، فراري، امام علي (ابوموسي اشعري) و.... به‌علاوه سريال بينوايان (ژان والژان) و اتللو، از جمله فيلم‌ها و سريال‌هايي است كه با گويندگي و مديريت دوبلاژ او براي ما ديدني و شنيدني شده‌اند.
مستندهاي ارزشمندي چون جاده ابريشم و مسلمانان نيز با صداي او ماندگار شده‌اند.

اولين تاثيرپذيري هنري از اطرافيان؟

من در يك خانواده اهل هنر متولد و بزرگ شدم. مرحوم پدرم علي‌اكبر بهرام از هنرمندان برجسته در رشته مجسمه‌سازي، گچبري و آئينه‌كاري بود كه نمونه‌هاي موجود در كاخ گلستان از آثار اوست. همينطور گچبري‌هاي كاخ رامسر، ميدان ساعت ساري و مجسمه دو شير در هتل قديمي رامسر و خيلي از جاهاي تاريخي ديگر.

پدرم واقعا هنرمند بود كه متاسفانه مثل خيلي از افراد ديگر در اين كشور، گمنام از دنيا رفت.

علاوه بر اين، با اين‌كه سواد چنداني نداشت به هنر ادبيات فرانسه علاقه زيادي داشت. يادم مي‌آيد سال‌هاي كودكي، شب‌هاي زمستان، بخصوص شب چله همگي دور كرسي مي‌نشستيم و پدرم داستان‌هاي مشهور فرانسه مانند بينوايان را كه تمام ديالوگ‌هاي آن را از بر بود، برايمان تعريف مي‌كرد و عجيب اين‌كه شخصيت‌هاي داستان را هم به روز مي‌كرد. مثلا مي‌گفت ژاور شبيه اين عبدالخالق پاسبان است (يك پاسبان بدنام و بدجنس توي محله). منظورم اين است كه خلاقيت و بينش هنري بالايي داشت. پدرم دوست نزديك صادق هدايت بود.

اين روحيه و فعاليت‌هاي هنري پدرم به‌طور ناخودآگاه و فطري، به من هم رسيده بود كه البته بعدها و در موقعيت‌ها و فرصت‌هاي پيش‌آمده، خودش را نشان داد. مخصوصا علاقه زيادش به داستان، در گرايش من به سمت ادبيات نمايشي بي‌تاثير نبود.


اولين روز مدرسه؟


اولين روز مدرسه را به خاطر ندارم اما معلم اول دبستانم آقاي فرجادي بود.

شور و‌ حالي كه به‌طور طبيعي دبستان‌ها و مدارس دارند، ما نداشتيم چون كشور در حال جنگ بود و متفقين، ايران را گرفته بودند، وبا و طاعون بود، قحطي هم بيداد مي‌كرد.


اولين خاطرات تلخ دوران دبستان؟


شايد تنبيهات آن‌زمان و به عبارتي فلك شدن توي مدرسه از تلخ‌ترين خاطرات هر دانش‌آموزي باشد كه طعمش را چشيده باشد.


اولين بار كه احساس كرديد به هنر و فعاليت‌هاي هنري علاقه‌منديد؟


اولين بار سركلاس انشاء متوجه اين تمايل شدم. آن‌موقع توي دبستان هم انشاء داشتيم. برخلاف امروز كه در دوره راهنمايي و دبيرستان زنگ انشاء دارند. سال چهارم يا پنجم دبستان بودم. انشايي كه نوشته بودم سركلاس خواندم، همه خوششان آمد و دست زدند. آقاي برومند معلم ادبياتمان هم بعد از كلي بارك‌الله و احسنت گفتن و تشويق كردن، گفت: تو استعداد ادبي و هنري خوبي داري و هنرمند خوبي مي‌شوي، حتما اين راه را با جديت ادامه بده. تشويق آقاي برومند كه شم و استعداد هنري‌ام را تشخيص داد و همچنين تشويق بچه‌ها توي روحيه‌ام تاثير زيادي داشت آنقدر كه همان‌موقع احساس كردم دوست دارم هنرمند شوم و علاقه زيادي به هنر پيدا كردم.


اولين فعاليت هنري كه شروع كرديد؟


تئاتر. فعاليتم را در اين زمينه از سال اول دبيرستان و با گروه تئاترش شروع كردم.

آقاي سمندريان هم با من همكلاس بودند. با كمك ايشان كار مي‌كرديم كه البته بعدها رفت آلمان و تحصيل تئاتر را آنجا ادامه داد.


اولين تئاتري كه تماشا كرديد؟


اولين تئاترهايي كه ديدم در همان سنين دبيرستان بود. اما دقيق يادم نيست چه تئاترهايي بود. پس از تماشاي چند تئاتر، خودم هم شروع كردم به بازي كردن.


و اولين تئاتري كه در آن بازي كرديد؟


اولين‌بار توي دبيرستان خاقاني روي صحنه رفتم. رينگ بكس را تبديل به صحنه كرده و روي آن نمايش بازي كرديم. آقاي خان‌افشار كه بعدها پزشك شد و هم‌دوره‌اي من توي دبيرستان بود، خودش يك نمايش نوشته بود و يك نقش هم (كه اتفاقا نقش اول بود) به من داد. بازي توي اين نمايش اولين كار من بود.


اولين گروه تئاتري كه تشكيل داديد؟


در دوره دبيرستان گروهي تشكيل دادم كه هرهفته صبح جمعه‌، يكي از تئاترهاي تهران را اجاره مي‌كرديم و دكورش را خودمان مي‌ساختيم، خودمان هم بازي مي‌كرديم و يك درآمد ناچيزي هم از آنجا نصيبمان مي‌شد.


اولين بازي حرفه‌اي‌تان؟


ضمن تحصيل در دبيرستان، در كنكور هنرستان هنرپيشگي هم شركت كردم و شاگرد اول شدم و بعدازظهرها به آن هنرستان مي‌رفتم. دوره هنرستان 3 ساله بود. محمد نوري (خواننده)، بيژن مفيد، علي نصيريان، جعفر والي، لطيف‌پور، عباس جوانمرد، رضا بديعي و فهيمه راستكار از همدوره‌اي‌هاي من در آن هنرستان بودند. از همان زمان كار تئاتر را به صورت حرفه‌اي در شروع كردم. نمايش داش آكل از اولين كارهاي حرفه‌اي من بود كه با اين گروه از دوستانم اجرا كرديم. من نقش داش آكل را داشتم و نصيريان نقش كاكا رستم را. سالن تئاتري بود به نام گيتي كه رئيس آن مرحوم صادق‌پور بود. ما آنجا بازي مي‌كرديم و مبلغ ناچيزي مي‌گرفتيم كه در واقع تنها منبع درآمدي من هم بود.


اولين دستمزدتان براي تئاتر؟


خيلي كم بود، آنقدر كم كه نمي‌شد حساب كرد. چيزي در حدود يك يا 2 تومان.


اولين مشوق؟


مشوق خاصي كه نداشتم و در كمال تاسف خانواده هم مخالف بودند بخصوص پدرم.

مشوق من بيشتر مردم بودند كه با ابراز احساسات و كف‌زدن‌هاي خود بعد از هر كاري كه روي صحنه مي‌برديم، مرا نسبت به ادامه اين راه مصمم‌تر و مشتاق‌تر مي‌كردند.

من ديپلمم را از مردم گرفتم و همانجا هم فهميدم كه كار يك هنرپيشه تئاتر را بايد مردم بپسندند. هرچه پايان كار بيشتر تشويق كنند، يعني نمره بهتري گرفتي وگرنه مدارك تحصيلي متعدد از اين دانشگاه و آن دانشكده داخلي و خارجي به تنهايي و بدون تاييد مردم ارزش چنداني ندارد. شما وقتي بازي مي‌كني بايد آنقدر روي مردم تاثير بگذاري كه مردم عميقا متاثر شده و با شما همذات‌پنداري كنند.


اولين‌باري كه خودتان چنين تاثيرگذاري را داشته‌ايد؟


وقتي نقش رضا قلي‌ميرزا را با مرحوم محتشم بازي مي‌كردم، صحنه‌اي بود كه مرا كور مي‌كردند و من كورمال كورمال مي‌آمدم توي صحنه، به دنبال پدرم مي‌گشتم و شعري را دكلمه مي‌كردم. يادم نمي‌رود مردم آنقدر تحت‌تاثير قرار گرفته بودند كه زار زار گريه مي‌كردند طوري كه گريه آنها خود مرا هم روي صحنه به گريه انداخت و از نقش خارج شدم.


پدرتان چرا مخالف كار هنري شما بودند؟


پدرم خدا بيامرز با دو چيز خيلي مخالف بود، يكي تحصيل در دانشگاه و ديگري كار هنري. او معتقد بود اين دو كار در كشور ما ارزشي ندارد و به قول معروف نون‌وآب نمي‌شود. مي‌گفت توي كشور ما هيچ‌كس قدر هنر و هنرمند را نمي‌داند. هميشه مي‌گفت: مگه پدرت رو نمي‌بيني؟ به من نگاه كن! اين وضع زندگي منه كه عمرم رو توي اين راه صرف كردم. مگه يكي سرش درد كنه كه هوس كنه بياد مجسمه‌اش رو بسازم وگرنه بيكارم. مخالفتش براي تحصيل هم به اين علت بود كه عقيده داشت هرچه تحصيلكرده‌تر باشي، غريب‌تري. بماند كه من هم فرزند ناخلفي بودم و برخلاف خواست پدرم، هم درسم را خواندم و هم رفتم سراغ هنر و تازه الان به حرف پدرم رسيدم.


اولين استادان براي تئاتر؟


به عقيده من كسي كه وارد كار هنر مي‌شود بايد ژن و استعداد اين كار را داشته باشد. استاد به تنهايي نمي‌تواند نقش خاصي داشته باشد. درست مثل شعرگفتن كه شما بايد طبع شاعرانه داشته باشي، استاد و مطالعه ادبيات هم در ادامه به كمكتان مي‌آيد تا پيشرفت كنيد. با اين حال من از راهنمايي‌هاي آقاي كاراكاش، مرحوم استپانيان، آقاي نوشين و آقاي خيرخواه بهره بردم.


 اولين‌بار كه وارد كار دوبله شديد؟


سال 1328 بود و من مشغول تحصيل در هنرستان هنرپيشگي بودم. در همين سال دوبله در ايران پا گرفت. يك روز بر حسب تصادف توي خيابان لاله‌زار همكلاسي‌هايم، آقاي لطيف‌پور و آقاي والي را ديدم درحالي كه آقايي با آنها بود به نام رضايي (كارگردان مستند خانه خدا و مدير دوبلاژ استوديوي ايران فيلم كه الان خانه سينما آنجاست).

من با والي و لطيف‌پور سلام و احوالپرسي كردم و آنها مرا به رضايي معرفي كردند. همين كه شروع كردم با رضايي حال و احوال كردن، او رو كرد به لطيف پور و والي و گفت: عجب صداي قشنگي داره آقا بهرام! چرا نمي‌آريدش دوبله؟! بعد هم خودش آدرس استوديو را به من داد و خواست سري به آنجا بزنم.

چند روز بعد، رفتم استوديو و همان دفعه اول، دوبله نقش اول يك فيلم فرانسوي را به من دادند كه اسمش را يادم نيست. بعد از آن فيلم بينوايان آمد كه هنرپيشه معروف آمريكايي، فريدريك مارچ، آن را بازي مي‌كرد و من به جاي او حرف زدم. صداي من تقريبا، مختص نقش‌ اول فيلم‌هاي سينمايي آن‌موقع بود.


از همان روز اول نقش اول را به شما دادند؟


درسته از همان روزهاي اول يا حتي سال‌هاي بعد هم، نقش اول را به كسي نمي‌دهند، اما به علت صداي منحصربه فرد و خاص من، اين ريسك را كردند و در همان جلسه اول، صدا و كار مرا با يك نقش اول امتحان كردند، بعد هم كه ديدند خوب از عهده آن برآمدم و صداي خوبي هم دارم آن نقش‌ را به من دادند.


اولين كار دوبله راچگونه انجام داديم؟


خيلي راحت، به من گفتند اين جملات (روي كاغذ نوشته شده) را بازيگر خارجي صحبت مي‌كند، همين كه ديدي لب‌هايش تكان خورد تو شروع كن به جاي او حرف زدن. (آخر آن‌موقع ما گوشي نداشتيم. صداي بازيگر قطع مي‌شد و ما فقط به لب‌هايش نگاه مي‌كرديم، همين كه تكان خورد شروع به صحبت مي‌كرديم. اما الان با گوشي كار مي‌كنند و اين كار را خيلي راحت كرده). چون به اين كار خيلي علاقه‌ داشتم همان دفعه اول توانستم 3 صفحه مطلب نقش اول را به خوبي بگويم، (سينك سينك). خيلي هم خوششان آمد.


اولين دستمزد براي دوبله؟


دقيقا يادم نيست اما دستمزد خوبي بود و به پول آن‌موقع خيلي زياد مي‌شد.


اين پول زياد را چطور خرج كرديد؟


هيچي، الكي خرجش كرديم. چه اولين‌بار و چه براي كارهاي بعدي، درآمد دوبله آنقدر خوب و زياد بود كه زندگي‌مان را متحول كرد اما چون دور‌انديشي نداشتيم چيزي پس‌انداز نكرديم و هر چه درمي‌آورديم، مي‌خورديم و مي‌گشتيم و خرج مي‌كرديم. فكر مي‌كرديم اوضاع هميشه همينطور خوب خواهد ماند، كسي هم نبود به ما بگويد به فكر آينده باشيد. اگر يك ذره شم و شعور اقتصادي داشتيم آن‌موقع با دستمزدهاي دوبله مي‌توانستيم چند تا خانه بخريم.


واكنش پدرتان چه بود وقتي شنيد وارد كار دوبله شديد؟


چيزي نگفت فقط گاهي غرولندي مي‌كرد. وقتي ديد من با وجود مخالفت‌هايش كار خودم را مي‌كنم، مرا به حال خودم واگذاشت. چون اهل سينما رفتن هم نبود، كارهاي مرا نه ديد و نه شنيد. خودش هم از كار هنري‌اش يواش يواش كناره گرفت.


اولين‌بار كه صداي خودتان را از طريق سينما شنيديد؟


اولين‌بار براي تماشاي فيلم اتللو با دوبله خودم به سينما رفتم. در آن فيلم من نقش اوتللو را گفته بودم. سينمايي بود به نام سعدي (ميدان مخبرالدوله) كه صاحب آن مرحوم آشتياني بود. رفتم ته سالن نشستم. يك جوان هم بغل‌دست من نشسته بود. هر جاي فيلم كه نوبت صحبت كردن من مي‌شد، اين جوان زودتر از من و با تقليد از صداي من، شروع مي‌كرد از حفظ جملات را گفتن. برايم خيلي جالب بود. اينجا بود كه متوجه تاثير دوبله و صداي خودم شدم. (بعد از آن‌هم بارها شاهد چنين صحنه‌اي بودم.)


اولين‌بار كه صداي خودتان را شنيديد چه احساسي داشتيد؟


لذت ‌بردم.البته توي استوديو صدايمان را پس از هر بار اجرا مي‌شنيديم، اما اولين‌بار توي سينما دوبله اتللو را كه شنيدم لذت ديگري داشت مخصوصا ديدن واكنش مردم به آن صدا و تقليد از آن برايم خيلي جالب بود.


اولين مديريت دوبلاژ؟


در سال 1331اولين كارم را به عنوان مدير دوبلاژ ارائه دادم كه متاسفانه باز هم اسم فيلم را يادم نيست فقط مي‌دانم يك فيلم خارجي بود كه دوبله كرديم. از وقتي مدير دوبلاژ شدم، كمتر خودم جاي كسي صحبت مي‌كردم.


اولين جايزه‌اي كه براي اين فعاليت‌هاي هنري گرفتيد؟


هيچ وقت جايزه‌اي نگرفتم. آن‌زمان‌ از اين خبرها نبود. نه جشنواره‌اي بود و نه جايزه‌اي. فقط يك‌بار از طرف يك كارگردان و منتقد بزرگ آمريكايي تشويق شدم كه به آن افتخار مي‌كنم. پروفسور هلمر رايس (كه يك خط نقد به قلم او مي‌توانست فروش يك كار را به اوج برساند يا تنزل دهد و به صفر برساند)، براي اجراي نمايش تروپي به ايران آمده بود. آنها يك‌شب در ميان برنامه‌شان را در انجمن ايران و آمريكا به زبان انگليس اجرا مي‌كردند و ما هم يك شب در ميان كار سير روز در شب را به زبان فارسي اجرا مي‌كرديم. همان‌موقع ايشان طي نامه‌اي براي من نوشت: آقاي بهرام! شما خيلي خوب بازي مي‌كني. هموطن من كه سال‌هاست بازي مي‌كند بايد بازي در اين نقش را از شما ياد بگيرد.


اولين جايزه رسمي؟


جايزه چهره‌هاي ماندگار را سال 1384 دريافت كردم كه باز خدا پدر اينها را بيامرزد كه همين‌قدر براي كار ما و اين هنر ارزش قائل شدند.


اولين دوبلوري كه صدايش را خيلي مي‌پسنديد؟


ايرج دوستدار كه جاي جان وين حرف مي‌زد. بعد از او هم مرحوم ناظريان، سعيد شرافت، نصرالله محتشم و اكبر مشكين از دوبلورهايي بودند كه صدا و كارشان را دوست داشتم.


اولين بازيگرهاي منتخب شما؟


از تئاتري‌ها مرحوم نوشين فوق‌العاده بود و همينطور محتشم كه من هر دو را خيلي دوست داشتم.

از خانم‌ها هم كار توران مهرزاد و فخري خوروش را مي‌پسنديدم.


اولين خاطره شيرين تمام اين سال‌هاي كار و زندگي؟


مي‌خواستيم نمايش اتللو را (كه يكي از كارهاي سنگين شكسپير است و ادبيات سنگيني دارد) در تئاتر پارس در لاله‌زار اجرا كنيم. اين نمايش تقريبا 5ساعت طول مي‌كشيد. يك‌بار كه در حال تمرين آن بوديم، آقاي حبيبي صاحب و مدير تئاتر نظاره‌گر تمرين ما بود. عصباني شد و شروع كرد به داد و بيداد كه آقا چه كار مي‌كنيد؟! اين نمايش خيلي طولاني است. ما دو پرده نمايش اينجا اجرا مي‌كنيم، تازه وسطش رقص و آواز و پيش‌پرده‌خواني مي‌گذاريم كه حوصله تماشاچي سرنرود، تازه با همه اينها وسط اجرا صداي مردم درمي‌آيد و بلند مي‌شوند مي‌روند بيرون. آن وقت شما مي‌خواهيد 5ساعت برويد روي صحنه و اين جملات سنگين را بگوييد! با اجراي ما مخالفت كرد اما بعد از اصرار ما قبول كرد و به اسكويي(كارگردان) گفت، اگر صندلي‌هاي تئاتر را شكستند مسوولش شما هستيد. آقاي اسكويي هم قبول كرد. اولين روزي كه اجرا داشتيم، جمعه بود و واقعا 5ساعت طول كشيد. هر پرده كه مي‌افتاد تماشاچي‌ها آنقدر دست مي‌زدند كه تشويق آنها ما را مي‌كشاند توي صحنه. خلاصه مردم با حوصله نشستند و 5ساعت نمايش را تماشا كردند و دست آخر هم با تشويقي عجيب و به يادماندني سالن را ترك كردند. اين خاطره براي من واقعا شيرين و باشكوه و فراموش نشدني است. چون تماشاگر لاله‌زار را نمي‌شد با اين جمله‌هاي سنگين نگه داشت و اين تجربه شده بود. ولي اجراي ما تماشاچي را 5ساعت روي آن صندلي‌ها نشاند و هر شب اوضاع همين بود. تقريبا 3 ماه كه اين نمايش روي صحنه بود هر شب انواع و اقسام تماشاگر مي‌آمدند و بعد از هر پرده همينطور تشويق مي‌كردند.


و اولين خاطره تلخ تمام اين سال‌هاي كار و زندگي؟


خاطره تلخ كه زياد است اما گفتن و يادآوري‌اش آزاردهنده است. بهتر است از آن صرفنظر كنيم.

همين‌قدر بگويم كه در راه هنر سختي و مرارت زيادي كشيديم چنان كه هميشه ياد اين بيت شعر صائب مي‌افتم؛ روزي كه برف سرخ ببارد از آسمان/ بخت سياه اهل هنر سبز مي‌شود.


اولين شاعر منتخب شما؟


حافظ را بيشتر از همه دوست دارم. از شاعران معاصر هم نيما را خيلي دوست داشتم حتي وقتي نمايشي روي صحنه داشتيم دعوتش مي‌كردم. مي‌آمد و مي‌ديد. (وقتي من دبيرستاني بودم نيما كارمند وزارت فرهنگ بود و در قسمت ويرايش ادبي كار مي‌كرد). شاملو هم شعرهاي خوبي دارد، اخوان و زمستانش هم كه شاهكار است.


دوستان شاعرتان؟


شاملو، اخوان ثالث، فريدون مشيري، نصرت رحماني، هوشنگ ابتهاج و سياوش كسرايي از دوستان صميمي من بودند كه گاهي هم متاثر از آنها شعر مي‌گفتم.


اولين شعرهايي كه خوانديد؟


از كودكي تمايل زيادي به كتابخواني و شعرخواني داشتم اما اولين‌بار كه به مدد صدايم شعرخواني كردم در هنرستان هنرپيشگي بود. دكتر نامدار رئيس هنرستان شب‌هاي جمعه تمام شاعران خوب را دعوت مي‌كرد، شاعراني مثل ملك‌الشعراي بهار، فريدون توللي، شهريار، ابوالحسن برزي و.... مي‌آمدند و گروه‌هاي هنري هنرستان برايشان برنامه اجرا مي‌كردند. اجراي دكلمه و شعرخواني هم داشتيم كه به عهده من بود. من شعرهاي آنها را براي خودشان دكلمه مي‌كردم كه خيلي خوششان مي‌آمد.


و بالاخره اولين دليل براي انتخاب كار وكالت؟


رشته حقوق يك حالت دراماتيك دارد. شما بايد به عنوان يك وكيل، ارتباط خوبي با مردم برقرار كني چون با حقوق آنها سروكار داري، خوب صحبت كني، خوب راه بروي و... خلاصه اين‌كه يكجورهايي به هنر (مخصوصا تئاتر) نزديك است. اين يكي از دلايلم براي تحصيل در اين رشته و انجام كار وكالت بود.


و اولين كار وكالتي كه به عهده گرفتيد؟


وكيل يك دزد شدم كه مرتكب يك قتل هم شده بود اما آدم بي‌گناهي بود (از روي ناچاري رفته بود دزدي و ناخواسته مرتكب قتلي شده بود). دفاع من هم خيلي خوب بود و نگذاشتم اعدام شود. به طور رايگان هم وكالت او را به عهده گرفتم.


منبع: فاطمه مرادزاده - روزنامه جام جم - با ویرایش


اینهمه کافه توی دنیا هست , اونوقت شما درست اومدین به کافه ی ما
۱۳۸۸/۱۲/۱۷ عصر ۱۰:۵۰
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : بهزاد ستوده, kayser soze, سروان رنو, سم اسپید, رزا, الیشا, مگی گربه, ژان والژان, dered
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
دوبله به روایت دیگران - seyed - ۱۳۸۸/۹/۱۶, عصر ۱۱:۰۴
RE: دوبله به روایت دیگران - seyed - ۱۳۸۸/۹/۲۱, عصر ۱۱:۵۰
RE: دوبله به روایت دیگران - seyed - ۱۳۸۸/۹/۲۲, صبح ۰۸:۰۰
RE: دوبله به روایت دیگران - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۲/۵, عصر ۰۷:۵۶
RE: دوبله به روایت دیگران - Classic - ۱۳۸۸/۱۲/۱۷ عصر ۱۰:۵۰
RE: دوبله به روایت دیگران - سروان رنو - ۱۳۸۹/۷/۱۵, صبح ۱۲:۰۴
RE: دوبله به روایت دیگران - john doe - ۱۳۸۹/۷/۲۹, عصر ۱۰:۰۳
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۰/۹, عصر ۰۵:۲۶
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۱/۱۱/۲۱, صبح ۱۱:۵۰
RE: دوبله به روایت دیگران - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۱/۱۱/۲۳, صبح ۰۸:۰۹
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۱/۱۱/۲۳, عصر ۰۷:۰۴
RE: دوبله به روایت دیگران - سناتور - ۱۳۹۱/۱۱/۲۳, عصر ۰۹:۱۷
RE: دوبله به روایت دیگران - بولیت - ۱۳۹۲/۷/۲۳, عصر ۰۲:۱۲
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۲/۷/۲۳, عصر ۰۳:۰۴
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۲/۷/۲۶, عصر ۰۶:۴۸
RE: دوبله به روایت دیگران - مگی گربه - ۱۳۹۲/۸/۲۹, عصر ۰۵:۲۰
RE: دوبله به روایت دیگران - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۲/۹/۱۲, صبح ۰۷:۴۹
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۲/۹/۱۸, عصر ۰۴:۳۹
RE: دوبله به روایت دیگران - برو بیکر - ۱۳۹۲/۹/۲۳, صبح ۱۲:۳۹
RE: دوبله به روایت دیگران - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۱/۸, عصر ۰۶:۴۲
RE: دوبله به روایت دیگران - منصور - ۱۳۹۲/۱۱/۱۶, صبح ۱۱:۲۸
RE: دوبله به روایت دیگران - برو بیکر - ۱۳۹۲/۱۱/۱۷, عصر ۰۶:۴۱
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۲/۱۱/۱۸, عصر ۰۴:۵۷
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۲/۱۱/۲۶, صبح ۰۹:۳۳
RE: دوبله به روایت دیگران - اسپونز - ۱۳۹۲/۱۱/۲۶, عصر ۰۲:۰۰
RE: دوبله به روایت دیگران - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۲/۱۱/۱۵, عصر ۰۲:۴۱
RE: دوبله به روایت دیگران - آمادئوس - ۱۳۹۲/۱۱/۱۸, عصر ۰۷:۵۲
RE: دوبله به روایت دیگران - واترلو - ۱۳۹۲/۱۱/۱۹, عصر ۰۶:۲۸
RE: دوبله به روایت دیگران - آمادئوس - ۱۳۹۲/۱۱/۱۹, صبح ۰۲:۳۲
RE: دوبله به روایت دیگران - سناتور - ۱۳۹۲/۱۱/۱۹, عصر ۰۸:۲۱
RE: دوبله به روایت دیگران - منصور - ۱۳۹۲/۱۲/۲۱, صبح ۰۹:۰۹
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۲/۱۲/۱۴, عصر ۰۹:۲۰
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۲/۱۲/۱۵, عصر ۰۳:۱۴
RE: دوبله به روایت دیگران - آمادئوس - ۱۳۹۲/۱۲/۱۸, عصر ۰۹:۱۹
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۲/۱۲/۲۱, عصر ۰۸:۵۱
RE: دوبله به روایت دیگران - منصور - ۱۳۹۲/۱۲/۲۲, عصر ۰۷:۱۷
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۲/۱۲/۲۴, عصر ۰۷:۰۳
RE: دوبله به روایت دیگران - soheil - ۱۳۹۲/۱۲/۲۵, عصر ۱۱:۲۷
RE: دوبله به روایت دیگران - سناتور - ۱۳۹۲/۱۲/۲۲, عصر ۰۹:۱۹
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۴/۱/۹, عصر ۱۲:۰۹
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۴/۳/۱۳, صبح ۱۰:۴۷
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۴/۳/۳۰, عصر ۰۸:۰۴
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۴/۴/۵, عصر ۱۲:۳۷
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۴/۴/۶, عصر ۰۳:۱۷
RE: دوبله به روایت دیگران - زاپاتا - ۱۳۹۴/۴/۲۰, عصر ۰۳:۵۱
RE: دوبله به روایت دیگران - منصور - ۱۳۹۴/۴/۲۱, صبح ۰۸:۲۶
RE: دوبله به روایت دیگران - جیمز باند - ۱۳۹۶/۳/۲۰, عصر ۰۱:۳۹
RE: دوبله به روایت دیگران - منصور - ۱۳۹۶/۳/۳۰, صبح ۰۷:۵۳
RE: دوبله به روایت دیگران - جیمز باند - ۱۳۹۶/۳/۳۱, صبح ۰۸:۳۲
RE: دوبله به روایت دیگران - سروان رنو - ۱۴۰۲/۲/۲۷, عصر ۰۷:۱۵
[split] دوبله و دوبلورها - seyed - ۱۳۸۸/۹/۱۹, عصر ۰۶:۴۴
[split] دوبله و دوبلورها - زبل خان - ۱۳۹۱/۱۱/۷, عصر ۱۲:۱۹