[-]
جعبه پيام
» <رابرت جوردن> من عاشق بازی سعید راد در در فیلم دوةل هستم -ضد قهرمان دوست داشتنی سینما
» <Emiliano> یکی از این عزیزان Dude بزرگوار هستن که بدین‌وسیله در اینجا ازشون ممنون هستم.
» <Emiliano> وجود دوستان فرهیخته با کوله‌باری از دانش و تجربه در این انجمن افتخاریه بزرگ برای بنده و ازشون درس می‌گیرم.
» <سروان رنو> جالب بود ! عجب پوستری از "بر باد رفته" ... https://www.1pezeshk.com/wp-content/uplo....30.05.jpg
» <کنتس پابرهنه> این طراح خوش ذوق چه ساده و زیبا به سکانس های کلیدی فیلم ها اشاره کرده... https://www.1pezeshk.com/archives/2024/0...style.html
» <پیرمرد> متأسفانه سعید راد درگذشت، روحش شاد و یادش گرامی
» <پیرمرد> سپاسگزارم از جناب سروان که بنده را با دورین گری مقایسه نفرمودند
» <پیرمرد> سلام و عرض احترام خدمت دوستان کافه کلاسیک و تشکر از سرکار خانم کنتس گرامی
» <سروان رنو> پیرمرد مانند بنجامین باتن هر روز جوانتر می شود
» <کنتس پابرهنه> به به... بعد از مدت ها درود جناب پیرمرد عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3.67 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات غربت
نویسنده پیام
بـاب آفلاین
گمشده در ترجمه
*

ارسال ها: 22
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۹/۳/۳
اعتبار: 8


تشکرها : 0
( 235 تشکر در 21 ارسال )
شماره ارسال: #13
نگاه کلان

یکی از ویژگی های غبطه برانگیز آدم های اینجا نگاه کلان شون به همه چیز هست. از مسائل جزئی گرفته تا مسائل کلان، نگاه کلانی به مساله دارند! میشه گفت برعکس ما

اصولا ما به همین جایی که هستیم و همین لحظه ای که توش هستیم فقط فکر می کنیم. و البته فقط به خودمون. ولی این ها نه. به عنوان مثال توی کار. همه شون برای خودشون می تونند یک مدیر پروژه موفق باشند با دیدی جامع به کل سیستم. توی یادگیری هم همینطوری هستند. یادگیری تکنیک ها و مهارت ها براشون در درجه دوم اهمیت هست و اصل بر فهمیدن فلسفه و جایگاه موضوع مورد مطالعه در بقیه دنیای ذهنی منظم شون هست. در صورتی که ما بیشتر دنبال یاد گرفتن نحوه استفاده از ابزارها میشیم و سعی می کنیم به یک نیروی متخصص تبدیل بشیم. و البته نهایتا هم میشیم ولی به دلیل فقدان بصیرت خیلی پیشرفت نمی کنیم و در بهترین حالت به یک نیروی کار جزیی ولی بسیار حرفه ای تبدیل میشیم. ولی هدف این ها بیشتر این هست که به یک مدیر خوب تبدیل بشن که بتونند یک گروه رو هدایت کنند. به قول خودشون خوی استثمارگری توشون نهادینه شده!

البته چیزی که گفتم هدف اصلی شروع کردن این بخش تحت عنوان «نگاه کلان» نبود. چیزی که برام خیلی جالب هست نگاه کلان شون به مکان و زمان هست.

برعکس ما که به خاطر تلاطم زندگی و ناپایداری های شرایط کشور حتی به فردا هم درست نمی تونیم فکر کنیم اینا گونه انسان رو به شکل جامعه ای واحد و در بستر تاریخ نگاه می کنند. مفهوم جامعه جهانی اینجا خیلی جدی تر هست. چون به دلیل روابط دیپلماتیک قوی ای که کشورهای غربی با همدیگه دارند انگار واقعا جزیی از یک جامعه بزرگ هستند با اختلافاتی در زبان و فرهنگ. چیزی شبیه به استان های کشورمون که خودشون رو جزیی از یک جامعه می شناسند.

درصورتی که توی ایران بقیه دنیا به شکل دشمنان قسم خورده ایران جهت نابودی فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی تصور میشن  و هرگونه تلاش سازمان های بین المللی جهت تالیف قلوب به منزله توطئه ای توسط دستی آهنین زیر دستکش مخملی تعبیر میشه. توی این شرایط گیر کردن در زمان و مکان خودمون چیزی کاملا طبیعی هست. نه به بیرون از مرزهای خودمون فکر می کنیم (اگر هم فکر می کنیم به شکل قربانی کردن بقیه کشورها جهت رسیدن آسیب کمتری به کشور خودمون هست) نه به آینده کشور آنچنان فکر می کنیم.

از نشانه های این نگاه میشه به اهمیتی که برای محیط زیست و گرمایش جهانی قائل میشن اشاره کرد. (مقایسه کنید با ایران که مسئولینش دنیا رو تهدید به نابودی اکوسیستم خلیج فارس به مدت 10 ها سال می کنند! اینجوری شاید بیشتر قابل درک باشه که چرا خیلی از غربی ها ایران رو خطری برای جامعه جهانی محسوب می کنند.)

علاوه بر احساس مسئولیتی که در قبال آیندگان و اقلیت ها دارند نسبت به گذشته هم نیم نگاهی دارند که پیشرفت جامعه بشری رو دنبال کنند. براشون خیلی افتخارآمیز هست این که از دنیایی که توش پر از خون و خونریزی و جنگ جهانی بوده رسیدند به جایی که تقریبا مرزها برداشته شده و کشورها دوستانه با هم تعامل می کنند و البته منتظر آینده ای شیرین تر هم هستند.

و بیراه نیست بگیم که وضعیت کاملا برعکس خاورمیانه است. کشورهایی که روز به روز خصومت بیشتری با هم پیدا می کنند و همیشه با نگاهی به گذشته به یاد میاریم که چقدر حتی تا همین چند سال پیش هم اوضاع خوب بوده و می ترسیم از این که ممکنه خیلی بدتر هم بشه.

شاید به هم دلیل از فکر کردن به آینده فرار می کنیم... و شاید چون از فکر کردن به آینده فرار کردیم اوضاع اینجوریه.

۱۳۹۹/۳/۳۱ عصر ۰۵:۰۱
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مارک واتنی, ماهی گیر, Emiliano, سروان رنو, rahgozar_bineshan, دون دیه‌گو دلاوگا, زرد ابری, پرنسس آنا, آلبرت کمپیون, EDWIN, Papillon
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
خاطرات غربت - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۴, صبح ۱۱:۳۵
کسل کنندگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۵, عصر ۰۱:۰۶
سرد و اجتماعی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۶, صبح ۱۰:۳۷
بازی همیشگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۷, عصر ۰۱:۲۴
احتیاط - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۸, عصر ۰۳:۳۵
کار تیمی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۹, صبح ۱۰:۱۱
ما خیلی باحالیم! - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۱, عصر ۱۲:۲۱
شست و شوی مغزی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۲, عصر ۰۹:۱۲
جیمزباند - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۴, صبح ۱۲:۲۶
ارزش ها - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۲۶, صبح ۰۲:۱۵
نژادپرستی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۲۷, صبح ۰۲:۲۲
بی فرهنگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۳۰, صبح ۰۲:۰۵
نگاه کلان - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۳۱ عصر ۰۵:۰۱
فرار از خود - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۷, عصر ۰۷:۰۵
خاطرات مشترک - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۲۸, عصر ۱۱:۳۵
پرواکتیو - بـاب - ۱۳۹۹/۱۰/۱۷, صبح ۰۳:۴۶