[-]
جعبه پيام
» <رابرت جوردن> من عاشق بازی سعید راد در در فیلم دوةل هستم -ضد قهرمان دوست داشتنی سینما
» <Emiliano> یکی از این عزیزان Dude بزرگوار هستن که بدین‌وسیله در اینجا ازشون ممنون هستم.
» <Emiliano> وجود دوستان فرهیخته با کوله‌باری از دانش و تجربه در این انجمن افتخاریه بزرگ برای بنده و ازشون درس می‌گیرم.
» <سروان رنو> جالب بود ! عجب پوستری از "بر باد رفته" ... https://www.1pezeshk.com/wp-content/uplo....30.05.jpg
» <کنتس پابرهنه> این طراح خوش ذوق چه ساده و زیبا به سکانس های کلیدی فیلم ها اشاره کرده... https://www.1pezeshk.com/archives/2024/0...style.html
» <پیرمرد> متأسفانه سعید راد درگذشت، روحش شاد و یادش گرامی
» <پیرمرد> سپاسگزارم از جناب سروان که بنده را با دورین گری مقایسه نفرمودند
» <پیرمرد> سلام و عرض احترام خدمت دوستان کافه کلاسیک و تشکر از سرکار خانم کنتس گرامی
» <سروان رنو> پیرمرد مانند بنجامین باتن هر روز جوانتر می شود
» <کنتس پابرهنه> به به... بعد از مدت ها درود جناب پیرمرد عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3.67 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات غربت
نویسنده پیام
بـاب آفلاین
گمشده در ترجمه
*

ارسال ها: 22
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۹/۳/۳
اعتبار: 8


تشکرها : 0
( 235 تشکر در 21 ارسال )
شماره ارسال: #1
خاطرات غربت

اینجا رو انتخاب کردم برای نوشتن حرف هایی که توی سرم می گذره

میگن فقط چند ماه طول می کشه تا آدم به شرایط جدیدش عادت کنه ولی برای من خیلی بیشتر از این ها طول کشیده. همیشه همینجوری بودم. مقاومت شدیدی در برابر تغییر کردن و سوار شدن روی موج جامعه داشتم. هیچ وقت با زمان جلو نیومدم. درگیر نوستالژی های قدیمی، "پیشرفت" بقیه آدم ها رو نگاه کردم. توی گیومه گذاشتم چون مطمئن نیستم اون اسمش پیشرفت باشه. و دقیقا به همین دلیل خودم "پیشرفت" نکردم.

برای من قشنگ ترین چیزهای زندگی همون هایی بودن که توی بچگی تجربه کردم... از موسیقی گرفته تا فیلم و سریال و بازی و آدم ها و دوستان و سبک زندگی!

احتمالا چون جرات تجربه چیزهای جدید رو نداشتم. جرات رها کردن ساحل و دایره امنم رو. وگرنه پر واضح است که اگه با همین شخصیت یک زمان دیگه هم به دنیا اومده بودم باز هم همون چیزهای اون زمان برام جذاب ترین ها می شدند.

مدت هاست نه خواننده جدیدی برام خواننده شده نه فیلمی فیلم شده و نه دوستی دوست. و این واقعا یک ضعف بزرگ هست. مشغول نشخوار اندک سرمایه موجود هستم و با کم شدن این سرمایه بیشتر و بیشتر به درون چاهی که کنده ام فرو میرم. در عوض بقیه رو می بینم به راحتی با پیشرفت زمان خودشون رو تطبیق میدن و از جا و مکانی که هستند لذت می برند. توی هر جمع جدیدی دوستان خودشون رو پیدا می کنند و با فرهنگ اونجا اداپت میشن.

و این فقط مختص زمان نیست! برای مکان هم صدق می کنه

آدمی با این روحیه وقتی مهاجرت هم کرده باشه همه چیز تشدید میشه. چون نه تنها دیگه آدم ها اون آدم ها نیستند و موسیقی اون موسیقی نیست و سبک زندگی اون سبک زندگی نیست، بلکه هیچ شباهتی هم نداره. چیزهایی که می بینی فرسنگ ها فاصله داره از چیزهایی که بهشون عادت داری. با اون سرمایه محدودت.

شاید باید زودتر از این ها این حرف ها رو می نوشتم شاید که از چنگالشون رهایی پیدا کنم. ولی هیچ وقت برای تغییر دیر نیست

  1. پیش درآمد
  2. کسل کنندگی
  3. سرد و اجتماعی
  4. بازی همیشگی
  5. احتیاط
  6. کار تیمی
  7. ما خیلی باحالیم!
  8. شست و شوی مغزی
  9. جیمزباند
  10. ارزش ها
۱۳۹۹/۳/۴ صبح ۱۱:۳۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : پیرمرد, مراد بیگ, مارک واتنی, Kathy Day, دون دیه‌گو دلاوگا, ماهی گیر, زرد ابری, پرنسس آنا, سروان رنو, rahgozar_bineshan, آلبرت کمپیون, EDWIN, Papillon
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
خاطرات غربت - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۴ صبح ۱۱:۳۵
کسل کنندگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۵, عصر ۰۱:۰۶
سرد و اجتماعی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۶, صبح ۱۰:۳۷
بازی همیشگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۷, عصر ۰۱:۲۴
احتیاط - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۸, عصر ۰۳:۳۵
کار تیمی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۹, صبح ۱۰:۱۱
ما خیلی باحالیم! - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۱, عصر ۱۲:۲۱
شست و شوی مغزی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۲, عصر ۰۹:۱۲
جیمزباند - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۱۴, صبح ۱۲:۲۶
ارزش ها - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۲۶, صبح ۰۲:۱۵
نژادپرستی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۲۷, صبح ۰۲:۲۲
بی فرهنگی - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۳۰, صبح ۰۲:۰۵
نگاه کلان - بـاب - ۱۳۹۹/۳/۳۱, عصر ۰۵:۰۱
فرار از خود - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۷, عصر ۰۷:۰۵
خاطرات مشترک - بـاب - ۱۳۹۹/۴/۲۸, عصر ۱۱:۳۵
پرواکتیو - بـاب - ۱۳۹۹/۱۰/۱۷, صبح ۰۳:۴۶