[-]
جعبه پيام
» <کنتس پابرهنه> از دوستان کافه کسی ساکن اصفهان هست آیا؟
» <BATMAN> اکتورز عزیز خوب یادمه
» <اکتورز> اینجا یە توضیحاتی دادم https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=445&pid=4614
» <اکتورز> BATMAN جان ، یادمە سالها پیش هم این ماهی رو پیشنهاد دادە بودی ولی هیچ وقت گنجاندە نشد
» <BATMAN> منظورت آبه برکه (آبگیر) ست یا آب برگه (میوه) ؟
» <شارینگهام> درود ، کی آب برگه می خورده؟
» <آرلینگتون> ای وای . آبعلیه نمکی سرد با یخ فراوان . دهنم آب افتاد نصفه شبی .سریال بوی ریحون یادتونه ؟ قاسم کولا . دوغ خنک میفروخت تو یزد .
» <BATMAN> آرلینگتون عزیز مچکر از لطفت/ منم زیاد اهل نوشابه های شیرین و انرژی زا نیستم ولی گاهی اوقات هوسی امتحان میکنم / موافقم دوغ مخصوصا آبعلی خیلی خوبه!
» <آرلینگتون> بتمن عزیز و مهربان . در رگ های من به جای خون دوغه . من فقط وفقط به جز آب ، دوغ میخورم از کودکی . همین الان ولی خریدم گفتم از پیشنهاد شما نباید گذشت . نگم براتون بقیه شو
» <BATMANhttps://s6.uupload.ir/files/cafeclassic_yhzh.png[تصویر: 6576567_b1ro.png]
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 8 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )
نویسنده پیام
آرلینگتون آفلاین
در به در کافه
*

ارسال ها: 75
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۱/۳/۲۳
اعتبار: 18


تشکرها : 459
( 564 تشکر در 73 ارسال )
شماره ارسال: #74
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )

عرض ارادت سروران عزیز. با دیدن سریال شبحی در تاریکی ، معرفی شده توسط جناب BATMAN گرامی ، یاد خاطره ای افتادم . زمستان73 . کلاس دوم ابتدایی بودم  .خدابیامرز پدرم به همراه مادرم رفته بودن کرج . یادم میاد اون شب یه فیلمی میداد که آقای علی طالب لو یکی از بازیگرهاش بود . برادربزرگترم عادت داشت موقع دیدن تلویزیون ، چراغ های حال رو خاموش میکرد .چراغ های حیاط ولی روشن بود .خوب یادمه یه دفعه یه چیزی از جلوی لامپ های حیاط رد شد و سایه ش افتاد رو شیشه و پرده ی خونه . خواهر بزرگم چنان جیغی کشید که هنوز که هنوزه ، یادم میفته استرس میگیرم و می ترسم . برادرم دوید رفت ببینه کی تو حیاط هست . خدابیامرز پدر بزرگم هم با عصاش به زحمت رفت جلوی پنجره  . پدر بزرگم از پنجره به برادرم گفت اون چیه . صدای برادم رو نمیشنیدم که بهش چی میگفت . خواهرم هم رفت تو حیاط . بعد از چند دقیقه اومدن تو خونه . بهش گفتم چیه داداش .گفت نمیدونم مثل شغال و روباه بود رفته بود رو دیوار و از اونجا پریده رو درخت و جست و خیز میکرد .تاریک بود نفهمیدم چیه.  پدربزرگم گفت . میمون بود . با شنیدن این حرف برادرم زد زیر خنده . خواهرم گفت باباجون میمون که تو وسط تهران پیدا نمیشه . من مثل یه یا کریم از ترس و سرما کز کرده بودم  تکون نمیخوردم .آخرش هم معلوم نشد چه جور جونوری بود . هروقت آقای علی طالب لو رو تو تلویزیون میبینم یاد اون شب میفتم. اما الان فکر میکنم شاید پدر بزرگم درست میگفته که میمون بوده . آخه درسال 92 ، مردم تو دشت های سردسیر استان اردبیل یه کانگورو دیده بودن . چطور یه کانگورو از اردبیل سر در آورده ، هنوز نمیدونم .

۱۴۰۱/۱۱/۲۰ عصر ۰۹:۲۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مارک واتنی, BATMAN, شارینگهام, مراد بیگ, کوئیک, رابرت, سروان رنو, پیرمرد, اکتورز, آدمیرال گلوبال, rahgozar_bineshan, باربوسا, آلبرت کمپیون
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره ) - آرلینگتون - ۱۴۰۱/۱۱/۲۰ عصر ۰۹:۲۵