[-]
جعبه پيام
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
» <Dude> سلامت باشید. شده که ازعزیزانی با هم، کمی قدیمی تر از اینها را دیده بودیم، جز خودم همه دردیار باقی اند. خوشحالم هنوز هستند که از آن فیلمها خاطره دارند، با آرزوی سلامتی
» <دون دیه‌گو دلاوگا> سلام و سپاس فراوان "Dude" گرامی. آقا ممنون برای "Orions belte". با معرفی شما، خودم هم خاطره محوی از آن سراغ گرفتم
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 8 رای - 4 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )
نویسنده پیام
آرلینگتون آفلاین
در به در کافه
*

ارسال ها: 75
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۱/۳/۲۳
اعتبار: 16


تشکرها : 449
( 558 تشکر در 73 ارسال )
شماره ارسال: #74
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره )

عرض ارادت سروران عزیز. با دیدن سریال شبحی در تاریکی ، معرفی شده توسط جناب BATMAN گرامی ، یاد خاطره ای افتادم . زمستان73 . کلاس دوم ابتدایی بودم  .خدابیامرز پدرم به همراه مادرم رفته بودن کرج . یادم میاد اون شب یه فیلمی میداد که آقای علی طالب لو یکی از بازیگرهاش بود . برادربزرگترم عادت داشت موقع دیدن تلویزیون ، چراغ های حال رو خاموش میکرد .چراغ های حیاط ولی روشن بود .خوب یادمه یه دفعه یه چیزی از جلوی لامپ های حیاط رد شد و سایه ش افتاد رو شیشه و پرده ی خونه . خواهر بزرگم چنان جیغی کشید که هنوز که هنوزه ، یادم میفته استرس میگیرم و می ترسم . برادرم دوید رفت ببینه کی تو حیاط هست . خدابیامرز پدر بزرگم هم با عصاش به زحمت رفت جلوی پنجره  . پدر بزرگم از پنجره به برادرم گفت اون چیه . صدای برادم رو نمیشنیدم که بهش چی میگفت . خواهرم هم رفت تو حیاط . بعد از چند دقیقه اومدن تو خونه . بهش گفتم چیه داداش .گفت نمیدونم مثل شغال و روباه بود رفته بود رو دیوار و از اونجا پریده رو درخت و جست و خیز میکرد .تاریک بود نفهمیدم چیه.  پدربزرگم گفت . میمون بود . با شنیدن این حرف برادرم زد زیر خنده . خواهرم گفت باباجون میمون که تو وسط تهران پیدا نمیشه . من مثل یه یا کریم از ترس و سرما کز کرده بودم  تکون نمیخوردم .آخرش هم معلوم نشد چه جور جونوری بود . هروقت آقای علی طالب لو رو تو تلویزیون میبینم یاد اون شب میفتم. اما الان فکر میکنم شاید پدر بزرگم درست میگفته که میمون بوده . آخه درسال 92 ، مردم تو دشت های سردسیر استان اردبیل یه کانگورو دیده بودن . چطور یه کانگورو از اردبیل سر در آورده ، هنوز نمیدونم .

۱۴۰۱/۱۱/۲۰ عصر ۰۹:۲۵
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مارک واتنی, BATMAN, شارینگهام, مراد بیگ, کوئیک, رابرت, سروان رنو, پیرمرد, اکتورز, آدمیرال گلوبال, rahgozar_bineshan, باربوسا, آلبرت کمپیون
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: خاطرات فیلم دیدن ... ( از ویدیو تا ... ماهواره ) - آرلینگتون - ۱۴۰۱/۱۱/۲۰ عصر ۰۹:۲۵