[-]
جعبه پيام
» <دون دیه‌گو دلاوگا> پاینده باشید "رابرت" گرامی. سپاس از لطف و پُست‌های ارزشمندتان
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
انجمن نقد و بررسی فیلم کوتاه
نویسنده پیام
KESSLER آفلاین
Schlächter von Brüssel
***

ارسال ها: 53
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۰/۱/۱۷
اعتبار: 9


تشکرها : 138
( 425 تشکر در 49 ارسال )
شماره ارسال: #6
RE: انجمن نقد و بررسی فیلم کوتاه

بنام خداوند دوستدار زیبائی ها

EVADED_POSTER

فیلم اجتناب ، فیلم ارزشمندیه و به چند دلیل مهم متفاوته.

اول اینکه فیلم با جمله معروفی از تامس هآبز شروع میشه :

حال و روز نوع بشر بمثابه جنگی ست که در آن

هر کس بر علیه دیگری می جنگد.

دوم اینکه محصول کشور سوئده ! و با سلیقه سوئدی ساخته شده. سوئدی ها واقعا متفاوتن. این فیلم دوتا کارگردان داره که با همکاری هم این فیلمو کارگردانی کردن. میتونین تصورشو بکنید که از هالیوود تا بالیوود کارگردانی یه فیلم با دوتا کارگردان ، حتی اگه یک فیلم کوتاه باشه چقدر سخته ! یا اینکه باید می گفتم چقدر غیرممکنه ؟! بهرحال سوئدی ها متفاوتن. یه روز به این حرف من خواهید رسید.

سوم اینکه فیلم در ژانر وحشت ، با تم (Theme) زامبی ساخته شده که من ، خیلی هم ، علاقه ای بهشون ندارم! با اینکه دل خوشی از زامبی ها ندارم اما این فیلم کاملا متفاوت و استثنائیه! فیلم های ترسناک با تم زامبی تو آمریکا خیلی ساخته شده و خواهد شد و تا نباشد چیزکی این اتفاق ، اتفاقی رخ نمیده. سلیقه و ذائقه نسل های جوان آمریکایی این تم از ژانر وحشت رو میپسنده و به فروش این فیلم ها کشش لازم رو میده. اما واقعا دیگه چقدر باید زامبی ببینیم ؟! ما که آمریکایی نیستیم ! دیگه چقدر صحنه های تکراری باید تکرار بشن ؟ شهرهای متروک یا نیمه ویران شده در آینده ای دور و خیالی ، خیابون هایی که ده ها زامبی بظاهر گیج و بهت زده ، ول معطلن و به ناکجا زل زده ان و قهرمانان داستان همیشه باید از این خیابونا و از بین اون زامبی ها رد بشن. البته یکی دوتا صحنه رو به خوبی و خوشی رد میشن ولی ... ولی بالاخره کارگردان با یک اشتباه یا لغزش ، یک صدای بی موقع ، افتادن ناخواسته چیزی یا کسی ، آتوی مناسب رو به زامبی ها خواهد داد و ناگهان موتور زامبی ها روشن میشه. همیشه هم همه با هم روشن میشن !!! و در پی اون تعقیب و گریز شروع میشه ، در خیابون و یا در ساختمون. تا اینکه به قیمت از بین رفتن کلی زامبی که هیچکس ام براشون متاسف نمیشه و اشکی نمیریزه ، چندتا از آدم خوبای داستان هم قربانی بشن و ادامه داستان .... که خودتون میتونید حدس بزنید که چقدر این صحنه ها شبیه بهم و تکراری ان. اما در اجتناب ما با اینهمه تکرار و یکنواختی روبرو نیستیم. داستان قدرتمند فیلم با ایده ای بکر در یک جنگل دورافتاده و یخزده اتفاق میوفته. فیلم از اول داستان خودش رو لو نمیده. حتی پیدا شدن زن ومردی که در جنگل خودکشی کرده اند هم یک اتفاقه و هنوز چیزی از گذشته قهرمانان فیلم (مادر و پسر) نمی دانیم. تازه اندکی قبل از به نیمه رسیدن فیلم است که در حین مکالمه این دو می فهمیم که شرایط آنها غیرعادی ست و آنها در حال عبور از جنگل نیستند بلکه در حال فرارند ! اما فرار از چه کسی ؟ یا چه چیزی ؟ هنوز هم فیلم نمی خواهد به این سوال پاسخ دهد و منتظر می ماند تا ضربه نهایی را دیرتر به بیننده خود وارد کند. فیلم از نیمه هم رد شده و کم کم به صحنه های هیجان انگیز پایانی خود نزدیک می شود در حالیکه در تمام این مدت قهرمانان فیلم را به بیننده معرفی کرده و روابط عاطفی بین آنها را بخوبی نشان داده. اکنون بیننده فیلم در جایگاهی ست که شخصیت های داستان و مشکلات شان را شناخته و می تواند با آنها همذات پنداری کند. اما یک نفر هست که ما هنوز او را نمی شناسیم ، نفر سوم. نفر سومی برای مادر و پسر وجود ندارد چون آنها فقط دونفرند. پس او کیست؟ این هم از ظرافت های جذاب فیلم است. در صحنه ای که مادر ، جسد مرد و زنی را در جنگل پیدا میکند ، عکسی در دست آنها میابد. یک عکس خانوادگی سه نفره ! مرد و زن و دخترشان ! همین لحظه کوتاه و کنایه آمیز است که بیننده نفر سوم را می بیند. مادر عکس را سر جای اولش می گذارد و به سمت پسرش برمیگردد درحالیکه هرگز از خودش سوال نمی کند که چرا دختر در کنار پدر و مادرش نیست. اجتناب از حل این موضوع و ندیده گرفتن آن است که سرنوشت مادر و پسر را بکلی دگرگون می کند. آنها خوشحال از پیدا کردن ماشین و خوراکی های داخل آن مشغول ته بندی و نقشه کشیدن برای ادامه راه هستند. در یک نمای بسته از نیمرخ مادر درحالیکه او نقشه را بررسی می کند ، دوربین کمی گردش می کند تا در پس زمینه تصویر شبح تار و مبهمی از نفر سوم را به بیننده نمایش دهد. یک بیان زیبای تصویری! سپس دوربین دوباره به غفلت مادر بر می گردد. از آرامش صورت زن ، حتی بیننده هم وسوسه می شود که شاید اشتباه کرده و چیزی نبوده. اما وقتی دوربین دویدن پاهای زامبی را به تصویر می کشد همه تصورات فرو میریزند. همه چیز مانند حمله زامبی بسرعت اتفاق می افتد و بیننده گان فیلم اصلا حس نمیکنند که چه موقع کارگردان آنها را از واقعیت به خیال پرتاب میکند. با ورود زامبی ، فیلم ناگهان چهره تخیلی خود را نشان میدهد. تا قبل از او بیننده می توانست تصور کند که داستان فیلم واقعی ست نه تخیلی. این هم از نکات زیبا و دوست داشتنی فیلم است. اما تمام هیجان فیلم در آخر آن ذخیره شده. مادر و پسر با تمام قدرت از خودشان دفاع می کنند اما سرانجام زامبی ،  قبل از مرگش به خواسته خود میرسد و مادر قربانی می شود. چهره اندوهگین و گریه مادر و پسر پس از درک واقعیت پیش روی شان بسیار دیدنی و تاثیرگذار است. آنها در تنگنای زمان هستند و باید تصمیم بزرگی را با هم بگیرند و با هم اجرا کنند. تمام شرح و بسطی که فیلم در مورد قهرمانانش داده و بیش از نیمی از زمان فیلم را صرف معرفی آنها کرده اینجا بکار می آید. بیننده در اوج هیجان و احساس همذات پنداری است. آوار حادثه را بر سر خود حس می کند. همراه با مادر و پسر می گرید و به لحظه تلخ جدایی فکر می کند. لحظه ای که پسر باید بناچار مادرش را بکشد. اما در حساس ترین لحظه مشخص می شود که گلوله های تپانچه تمام شده و اوضاع بغرنج تر می شود. اکنون مادر ، همراه با درد و رنج فراوان در حال استحاله شدن است و پسر تنها شده. او بسمت کوله پشتی اش می رود و دیلمی را که برای مبادا با خود آورده بر می دارد. اکنون او باید برگردد و با واقعیت روبرو شود. صحنه برگشتن و رودررو شدن پسر با مادر واقعا دیدنی ست و ارزش هنری دارد. دوربین از نمای نزدیک پسر را بتصویر می کشد که آهسته آهسته برمیگردد تا با واقعیت رودررو شود. دوربین فیلم برداری در دو نقطه حساس جایگیری می کند. بار اول مابین مادر و پسر قرار میگیرد تا تصویر پسر را از پشت سر بگیرد. و قبل از اینکه پسر کاملا بچرخد دوباره به پشت پسر میرود تا چهره مادر را از دید پسر بگیرد. یک شاهکار! درحالیکه پسر در ترس و کرختی فرورفته ناگهان زامبی شروع به دویدن می کند و فیلم پایان میابد. ادامه داستان را شما حدس نخواهید زد!!! موسیقی انتهایی فیلم یادآور جمله هآبز و گویای فرجام کار است.

نمی دانم که آیا شما هم از فیلم اجتناب خوشتان آمده یا نه ؟ اگر فیلمی را از فیلم خانه فیلم کوتاه دانلود کردید و دیدید احساس غریبی نکنید و آنرا نقد و بررسی کنید. در انجمن فیلم کوتاه همیشه روی شما باز است. این هفته هم با فیلم های جدیدتر با شما هستم.


فقط یه چیز میتونه منو زنده نگهداره اونم صدای گرم ناصر طهماسبه و.
فقط یه چیز میتونه منو بترسونه اونم سرما و یخبندان روسیه است
لودویگ کسلر
۱۳۹۸/۸/۲۹ عصر ۰۹:۳۸
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, Classic, بانو الیزا, سروان رنو, ماتیلدا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
انجمن نقد و بررسی فیلم کوتاه - KESSLER - ۱۳۹۸/۸/۱۶, عصر ۰۸:۱۲
بررسی و تعریف فیلم کوتاه - KESSLER - ۱۳۹۸/۸/۱۶, عصر ۰۸:۵۱
RE: انجمن نقد و بررسی فیلم کوتاه - KESSLER - ۱۳۹۸/۸/۲۹ عصر ۰۹:۳۸