[-]
جعبه پيام
» <آرلینگتون> بتمن عزیز و مهربان . در رگ های من به جای خون دوغه . من فقط وفقط به جز آب ، دوغ میخورم از کودکی . همین الان ولی خریدم گفتم از پیشنهاد شما نباید گذشت . نگم براتون بقیه شو
» <BATMANhttps://s6.uupload.ir/files/cafeclassic_yhzh.png[تصویر: 6576567_b1ro.png]
» <BATMAN> نحوه تشخیص اصل بودن (یسری از فروشنده ها ممکنه از کم اطلاعی مشتری سوء استفاده کنن) https://s6.uupload.ir/files/logo_monster...https://s6.uupload.ir/files/logo_monster_energy%D9%84%D9%84%D9%8
» <BATMAN> انرژی زای مانستر بهترین برنده که توسط کشورهای مختلفی تولید میشه، به نظرم بهترین طعمو ورژن us داره و کلا یه چیزه دیگه ست
» <آرلینگتون> وای به به . سرکافه ی نوروزی آمد . پیشاپیش تبریک سال نو برای تمامی دوستان مهربان . سالی شاد همراهتان
» <آرلینگتون> ارادت .خوبید ؟ تسخیرناپذیران دیشب نشون داد . عالی .انگاری بار اوله که میبینمش . راستش بی صبرانه منتظر سرکافه ی زیبای نوروزی هم هستم . شاد بشیم
» <کنتس پابرهنه> به‌به جناب ایده آلیست... آدم ذوق می‌کنه یهو اسم دوست قدیمیش رو می‌بینه :')
» <آرلینگتون> جناب سروان مهربان خوبید ؟ نمیدونم چرا نمیتونم تلویزیون نگاه نکنم . شاید به علت خاطرات تمام این سالها باشه که از کودکی داشتم باهاش . هنوزم آرامش میده به من بعضی چیزاش
» <سروان رنو> نگاهی به فیلم باباغاز - کری گرانت ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...https://cafeclassic5.ir/showthread.php?tid=1194&pid=4614
» <سروان رنو> تلویزیون دیگه خیلی وقته چیزی برای تماشا نداره آرلینگتون عزیز . هر چی بخوای بهتر و کاملترش در اینترنت هست !
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 5 رای - 4.2 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بهترین سکانس یک کارگردان از نظر دوستان
نویسنده پیام
مگی گربه آفلاین
مشتری شبهای کافه
*

ارسال ها: 119
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۱۱/۱۹
اعتبار: 47


تشکرها : 8633
( 2282 تشکر در 66 ارسال )
شماره ارسال: #7
RE: بهترین سکانس یک کارگردان از نظر دوستان

سکانس های ویژه مسعود کیمیایی در تاریخ سینمای ایران مخصوصاً آن دسته از آثارش که عطر و بوی

نوستالژی گرفته اند بسیار است و به طبع انتخابشان هم سخت تر است.

همه سکانس های شخصیت های گوزن ها از سید و قدرت و فاطی گرفته تا همسایه های پر سر و صدای آن خانه مُندرس و آشفته و ....

نمایش عریان و گزنده از سیاهی های روزگار و همه تنهایی قهرمانان زخمی دنیای کیمیایی از لوطی داش آکل (که اقتباس زیبایی از

 داستانی به همین نام از صادق هدایت است.) تا نوری سرب و رضای دندان مار.

 رضای ردپای گرگ بریده از محیط تغییر یافته ای که دیگر به آن تعلق ندارد ، می گوید: "نه من دیگه اون رضام، نه

دیگه زمونه اون وقتاس"

ایستاده مُردن امیرعلی (داریوش ارجمند) زیر باران در اعتراض که گویی روح او در حال تطهیر شدن است.

رفاقت به یادماندنی رضا (فرامرز صدیقی) و احمد (احمد نجفی) در دندان مار و همچنین حضور کوتاه ولی تاثیرگذار جلال مقدم آن تک سکانس درخشان.

آواره شدن و در به دری مونس (فریماه فرجامی) و دانیال (امین تارخ) و جدایشان در اسکله بندر در سرب.

خداحافظی تلخ گل بخت (گلچهره سجادیه) با پسرش بهمن (شهد احمدلو) در گروهبان.

آن تجدید عاشقانه های زیبای رضا و طلعت در سر پل دربند در ردپای گرگ که در اکران عمومی دچار ممیزی شد.

گرچه سینمای کیمیایی دنیای رفاقت های مردانه است اما حقیقتاً گلچهره سجادیه بهترین بازیگر زن

فیلم های کیمیایی بود با آن صدای نجوا گونه و سرد و حلقه اشک همیشگی در چشمانش. آنجا که به رضای

 زخمی در آن ملاقات شبانه می گوید:" هر جا برا تو خوش، برای منم خوش. خونت بند بیاد، بقیه اش

مفت زندگیت ."

سکانس های خوب کیمیایی همواره با دیالوگ های خاص اش مزیین شده و در خاطره ها مانده.

واقعاً حتی در ضعیف ترین فیلم های مسعود کیمیایی هم لحظه های نابی یافت می شود.

از جمله تک سکانس درخشان مریلا زارعی در سربازهای جمعه به نقش نیر زن جنوب شهری که همسر معتادش را به قتل رسانده، با یک بازی برون گرا و تاثیر گذار.

 

بخشی از دیالوگ های ویژه مسعود کیمیایی از زبان نیّر در سربازهای جمعه که ذکر مصائبی که بر او رفته و فشار هایی عصبی که متحمل شده را برای برادر سربازاش تعریف می کند:

".... مردیکه اسمش همه‌چیز بود جز شوهر. اون‌روز خُمار بود سگ‌پدر. خوابیده بود برا تَرک.
دستم‌و که می‌خواس بگیره، لبخندم‌و که می‌خواس ببینه، می‌گفت: تو ترک‌م...ای‌بابا، چقدِ ما بدبختیم!

اون‌روز طرفای عصر شال و کلاه کرد، که نه شال داشت نه کلاه. دو سال بود تو یه کُت بود، یه پیرهن.

زینت‌و زد زیرِ بغلش. گفت: «حالم بده. جونِ «نیر» از دیروز بهترم. می‌ریم پیشِ «هرکول»، با این زینت، یه هوایی هم می‌خوریم.»

وختی می‌زد زیرِ بغلش، دیگه چرخ‌خیاطی بود یا تلویزیون یا این بچه، هیچ فرقی براش نداشت.

مردیکه بی زینت اومد. اما سرِ حال. دیگه شد که اون رُوم برگشت. دست ِخودم نبود. اینو ـ دخترم‌رو ـ نیوُرده بود. فُحش‌ دادم. جیغ زدم. چی‌کار می‌تونسم بکنم؟ فقط بهش گفتم: «کجا جاش گذاشتی؟»

 اینو ـ دخترم‌و ـ بُرده بود فروخته بود.

می‌خواس گردن‌کلفتی هم بکُنه. گفتم: «گردن کلفتی رشته‌ی تو نیس.» زد تو صورتم. گلاویز شدیم. به‌خودم که اومدم. دیدم تموم جونم پُرِ خون‌ِ‌ه. با کارد به‌هم حمله کرد مردیکه.

نشئه شده بود، فهمیده بود کارد یعنی چی؟ تو خماری ناخن‌گیر نمی‌دونس چیه؟
منم با همون کارد گذاشتم وسطِ قلبِ نداشته‌ش.

خونی، بی‌چادر، بی‌حجاب رفتم سراغ این. گفتم: «هرکول! یالا بچه‌مو بده، والا به ابوالفضل، میرم لوت می‌دم. اگرم نخواستی می‌فرستم‌ت پیش‌ اون. اینم دستام.»

یه‌راس رفتم کلانتری گفتم: «این شما و اینم دستامه»
(این بیچاره رو اگه بفهمن سر راه زندون و دادگاه من اورده این‌جا، بیچاره‌ش می‌کنن.)
[دودِ سیگار اذیت‌ِ‌ت می‌کُنه مامان‌جون؟ ای قربوت برم]

زینت‌و ازش گرفتم. خواسم یه‌راس ببرمش پزشک‌قانونی که دس نخورده باشه.

رضایت!؟ ـ نمیدن.
ننه بابای اون جونِ منو می‌خوان. می‌گن: «هم دیه بده، هم بچه رو بده.»
خدایا! خودت بودی این‌کار رو می‌کردی؟ از کجا بیارم دیه بدم؟ حالا بگو نصف.
اونا می‌خوان یه سال با پول خونِ اون نشئه بشن ...."


تنها سلاح من در این دنیای به شدت مسلح، دیوانگی است - جبران خلیل جبران
۱۳۹۰/۸/۱ صبح ۰۱:۴۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : ژان والژان, حمید هامون, دزیره, گرتا, جیسون بورن, الیشا, دن ویتو کورلئونه, بانو, راتسو ریــزو, ترومن بروینک, چارلز کین, میثم, باربوسا
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
RE: بهترین سکانس یک کارگردان از نظر دوستان - مگی گربه - ۱۳۹۰/۸/۱ صبح ۰۱:۴۳