[-]
جعبه پيام
» <مارک واتنی> کارتون زیبای "هاکلبری فین" دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45474
» <BATMAN> سریال Slasher فصل اولو دیدم و خوشم اومد ، خونریزی الکی نداره ، ببشتر جنایی و معماییه https://s8.uupload.ir/files/slasher_d89c.jpg
» <BATMANhttps://rooziato.com/1402490975/10-best-...-tv-shows/
» <BATMAN> سلام شارینگهام عزیز، با اجازه شما بله!
» <شارینگهام> سلام بتمن جان، گشت شبانه ات آغاز شده؟
» <BATMAN> شب بخیر https://s8.uupload.ir/files/the_batman_hpv2.jpg
» <اکتورز> مجیدی ، کیا رستمی ، پوراحمد و ... نقش بچەها در فیلمهایشان بسیار پررنگ بودە و این بیشتر بە دلیل دور زدن سانسور بودە
» <اکتورز> همەی وجودم درد گرفت
» <اکتورز> ویدیوای از صحبتهای جیم جارموش در مورد کیارستمی دیدم و نظر ایشان این بود کە کیارستمی برای دور زدن سانسور از کودکان در فیلمهایش بهرە میگرفتە
» <سروان رنو> تلگرام یا فروم ؟ مساله این است ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...4#pid45464
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3.33 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات سودا زده من
نویسنده پیام
رابرت آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 114
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۶/۲۰
اعتبار: 26


تشکرها : 1308
( 1552 تشکر در 114 ارسال )
شماره ارسال: #49
مردی با کیف سامسونت

(۱۴۰۰/۹/۸ صبح ۰۱:۲۶)رابرت نوشته شده:  

در پست‌های قبل به عرض رساندم که:

در بهمن ۱۳۷۴ با امید، انگیزه و اشتیاق فراوان، مشغول تحصیل در رشته تولید (گرایش برنامه‌سازی تلویزیونی) دانشکده صدا و سیما شدم.

پس از پایان تحصیلات، با عنوان رسمی کارگردان -و البته با شغل‌های متفاوت کارگردانی، تصویربرداری، تدوین و نویسندگی- در واحدهای مختلف معاونت‌های سیاسی، استان‌ها و سیما فعالیت کردم.

به طور خلاصه طی این سال‌ها در هر سه بخش اصلی تولید، تأمین و پخش برنامه تلویزیون تجربه کسب کردم و در شوراهای مختلف عضویت داشتم.

بی‌گمان سرعت پیشرفت تکنولوژی و تغییر در این سال‌ها، شگفت‌انگیز و غیر قابل‌باور بوده است. من درمورد ۱۰۰ و یا حتی ۵۰ سال پیش صحبت نمی‌کنم و روی ۳ دهه اخیر متمرکز شده‌ام. به عنوان نمونه، پیدایش انواع نمایشگر، گوشی همراه، اتومبیل‌های جدید و حتی خانه و آپارتمان‌های مدرن را در نظر بگیرید. تا ۲۵ سال پیش، چه کسی فکر می‌کرد این همه تغییر در زندگی، آداب و رفتار، مراسم و حتی نوع لباس پوشیدن ما به وجود بیاید؟!

اما اکنون می‌خواهم درمورد تغییر در نوع تهیه فیلم و سریال، یادآوری کنم. شک ندارم که این موضوع با اندکی تغییر در جزییات برای دیگر هم نسلان من و دوستان کافه نیز صادق است. (البته در داخل ایران)

امروزه انتخاب و تماشای فیلم و سریال توسط VODها* کار را برای مخاطب بسیار آسان کرده است. (حتی در کشور ما با این سرعت افتضاح اینترنت و حجم فیلترینگ)

ترجیح می‌دهم درمورد دهه ۶۰ صحبت نکنم و البته قبلاً در اینجا اشاره‌ای کوتاه به مصائب تهیه فیلم از مبادی مختلف داشته‌ام.

از اوایل دهه ۷۰ رفته‌رفته استفاده از ماهواره رواج یافت و از سویی تماشای فیلم بر روی ویدئو (وی اچ اس و بتاماکس) شکلی قانونی یافت؛ اما باز هم تماشای آثار مهم سینمایی خارجی و گاه داخلی به اراده‌ای پولادین، صبر و حوصله و از همه مهم‌تر آشنایی با مبادی غیر‌قانونی تهیه فیلم نیاز داشت!

آن روزگار عملاً تهیه سریال و مجموعه تلویزیونی رواج نداشت و صرفاً دل ما به تهیه فیلم خوش بود...

اما تهیه فیلم از دوستان توزیع‌کننده آسان نبود و بیشتر به هفت خان رستم می‌مانست: عناوین محدود بودند. هزینه اجاره فیلم بسیار بالا بود. تمام نسخه‌ها روی نوارهای ویدئو و سی دی ارائه می‌شدند و از همه مهم‌تر، همیشه هر سه فاکتور اصلی این نوع تهیه فیلم در خطر بازداشت و توقیف بودند! (سفارش‌دهنده، توزیع‌کننده و متریال)

من هم از اواسط دهه ۷۰ به طرق مختلف و با مصیبت، فیلم‌های مورد نظر خود و غالباً سفارش شده توسط اساتید دانشکده و دوستان را تهیه کرده و تماشا می‌کردم.

اما رابطه من با توزیع‌کنندگان که غالباً دلالان بازار و صرفاً به دنبال پول بودند، بیش از دو-سه ماه دوام نمی‌آورد.

در سال ۱۳۷۹ به واسطه همکاران تدوین‌گر پخش اخبار سیما که آن سال‌ها از بهترین‌های تدوین سینما و تلویزیون و همگی تحصیل‌کرده دانشگاه‌های هنری بودند، با مردی آشنا شدم که شرایط بهتری نسبت به سایر توزیع‌کننده‌ها داشت. او پسر عموی یکی از فوتبالیست‌های مشهور وقت تیم ملی بود. کمی از سینما و هنر سر رشته داشت و از همه جالب‌تر اینکه گاه برای فیلم‌خانه ملی و واحد سمعی و بصری حوزه هنری در خیابان سمیه نیز فیلم تهیه می‌کرد.**

او به صورت ماهیانه، ۱۰ عنوان فیلم (روی کاستِ وی اچ اس و حلقه‌های سی دی) در اختیار ما می‌گذاشت.

البته او هم شرایط خاص خود را داشت:

۱) معمولاً دو تا سه ماه طول می‌کشید تا عناوینی که سفارش داده بودیم، در اختیارمان قرار دهد. (به نوعی کلاس می‌گذاشت و بازار کاذب ایجاد می‌کرد!)

۲) عملاً چینش فیلم‌ها به اختیار او انجام می‌شد و ما هم چاره‌ای جز پذیرش این موضوع نداشتیم! معمولاً در هر بسته او، یک یا دو فیلم از سفارش‌های ما بود. یک فیلم آس و بسیار خوش‌ساخت که خودش می‌خواست برای ما رو می‌کرد. سه-چهار فیلم متوسط از منظر کیفیت ساخت و داستان، ارائه می‌کرد و بی‌شک چهار-پنج فیلم بی‌ارزش و به معنای واقعی کلمه، آشغال در بسته ۱۰ تایی او موجود بود!

۳) قیمت اجاره به نسبت آن زمان خیلی زیاد بود. ماهی ۳۰ هزار تومان!

برای همین ما هم به او پُلِتیک زده بودیم.:cheshmak: در گروه‌های سه نفره تقسیم شده و یک نفر با توزیع کننده در تماس بود. مرد توزیع کننده، با کیف سامسونت حاوی فیلم‌ها رأس ساعت مقرر، در خانه متقاضی حاضر شده و ابتدای دوره فیلم‌ها را تحویل می‌داد و در پایان دوره هم باز پس می‌گرفت.*** هر نفر از هم گروهی‌ها، ۱۰ هزار تومان پرداخت کرده و معمولاً ۱۰ شبانه روز، بسته را در اختیار داشت و بعد به نفر بعدی گروه سه‌تایی تحویل می‌داد. این کار علاوه بر سر شکن کردن هزینه، محاسن و معایبی هم داشت. معمولاً سلیقه هم‌گروهی‌ها شبیه بود و نفر اول که فیلم‌های بی‌ارزش را می‌دید، به دو نفر دیگر اطلاع می‌داد تا آنها بی‌جهت وقت تلف نکنند. از سوی دیگر کوچکترین بد قولی در تحویل بسته توسط یکی از سه نفر گروه، برنامه دو نفر دیگر را به هم می‌ریخت و در صورت دیر تحویل دادن فیلم‌ها به دوست توزیع‌کننده، جریمه سنگینی از جیب‌مان می‌رفت!

با تمام این اوصاف، یاد آن دوران بخیر... آن ۱۰ روزی که در ماه همه کارها و زندگی‌مان را با تماشای بسته فیلم هماهنگ کرده و حتی شیفت اضافه برنمی‌داشتیم و به مهمانی هم نمی‌رفتیم! سر و کله زدن با سی دی‌هایی که در دستگاه گیر می‌کردند و یک دفعه از یک تراک به تراک دیگر می‌پریدند. فیلم‌هایی که وسط پخش و در جای حساس داستان، مربعی و شطرنجی شده و نهایتاً دستگاه هنگ می‌کرد و ما به زمین و زمان، دستگاه، پولی که هدر رفته بود و از همه مهم‌تر دوست توزیع‌کننده بد و بیراه نثار می‌کردیم!

این روال یک سال و اندی ادامه داشت. به هر حال در این مدت، حدود ۳۰ فیلم که خودمان سفارش داده بودیم؛ ۱۵ تا ۲۰ فیلم آس که خودمان از آنها بی‌خبر بودیم و ۶۰ تا ۷۰ فیلم متوسط دیدیم. حدود ۸۰ تا ۹۰ فیلم آشغال هم تحویل گرفتیم که شاید روی دور تند به آنها نگاهی انداخته باشیم.

با مبلغ جریمه‌ها چیزی حدود ۲۰۰ هزار تومان از جیب هر نفر رفت که تأکید می‌کنم در سال ۷۹ مبلغ بسیار زیادی بود! (قیمت سکه تمام بهار آزادی در آن سال، چیزی حدود ۶۰ هزار تومان بود!)

اما پایان این داستان هم عجیب بود. خوب به یاد دارم که رأس ساعت ۱۱ صبح یک روز چهارشنبه، توزیع‌کننده محترم به منزل ما آمد و ۱۰ فیلم بسته جدید را از کیف سامسونت‌اش بیرون آورد و تحویل من داد و فیلم‌های قبلی را تحویل گرفت و رفت.

شب‌هنگام که در شیفت پخش اخبار سیما حاضر شدم، با خبری غافلگیر‌کننده مواجه شدم. دوست توزیع‌کننده را ساعتی بعدِ خروجش از منزل من با همان کیف سامسونت در میدان انقلاب گرفته و بازداشت کرده بودند!

چند روزی با نگرانی و دلشوره گذشت تا من و همکاران تدوین‌گر پخش اخبار سیما مطلع شدیم، آن بنده خدا با قید وثیقه و تعهد آزاد شده و خوشبختانه فهرست مشتریانش را نیز تحویل نداده؛ مگر آرشیو حوزه هنری را که برای موجه بودن حمل آن تعداد فیلم منطقی به نظر می‌رسیده است.****

القصه، چند روز بعد واحد سمعی و بصری حوزه هنری پلمپ و فیلم‌هایش مصادره شد! بساط نمایش فیلم هفتگی حوزه هنری در خیابان سمیه هم برای سال‌ها تعطیل شد... ما هم چند صباح در برهوت بی‌فیلمی روزگار سپری کردیم تا عصر مجازی و دانلود فایل فرا رسید و ظرف حدود ۲ دهه کار به اینجا رسید. کسی چه می‌داند ۲۵ سال بعد؛ مردم چگونه فیلم‌ها و سریال‌های مورد علاقه‌شان را تماشا خواهند کرد؟   

--------------------------------------------

* VOD مخفف Video on Demand همان شبکه‌های گسترده‌ای هستند که به مخاطب اجازه می‌دهند، محتوای تصویری یا شنیداری مورد نظر خود را به راحتی انتخاب کرده و هر زمان که مایل بود با گوشی، تلویزیون‌های هوشمند، کامپیوتر و یا دستگاه‌های Tv Box تماشا کند. علاوه بر نمونه‌های معروف خارجی، امروزه چند شرکت ایرانی هم توفیق زیادی در جذب مخاطب داشته و علاوه بر نمایش آثار خارجی، خود نیز به طور گسترده‌ای به تولید سریال روی آورده‌ و بازار صدا و سیما را در این چند سال کساد کرده‌اند!:D

 ** در آن سال‌ها و معمولاً در بعد از ظهرهای چهارشنبه، در سالن نمایش حوزه هنری، فیلم‌های مطرح برای دانشجویان رشته‌های سینما به نمایش درمی‌آمد و معمولاً اساتید و کارگردان‌های شاخص درمورد آن اثر صحبت می‌کردند و گاه جلسه نقد و تحلیل نیز برگزار می‌شد.

*** امروزه کار توزیع انواع مواد مخدر سنتی و صنعتی با استرس و حساسیت کمتری نسبت به تحویل فیلم در آن دوران، انجام می‌پذیرد!

**** دوست توزیع‌کننده آن قدر ترسیده بود که فقط به یک نفر از همکاران پخش اخبار سیما پیام داد، همه گروه‌های سه نفره، فیلم‌هایی را که نزدشان است، به آن یک نفر تحویل بدهند تا همه فیلم‌ها را از او پس بگیرد و تمام! 


يا رادَّ ما قَدْ فات... (ای برگرداننده آنچه از دست رفته است...)
۱۴۰۲/۳/۲۶ عصر ۰۳:۳۴
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : لوک مک گرگور, سروان رنو, Emiliano, مارک واتنی, Dr.pedram, Classic, باربوسا, کنتس پابرهنه, soheil, مموله, مراد بیگ, rahgozar_bineshan, مورفیوس, کوئیک, زرد ابری, پیرمرد, Dude, اکتورز
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۰/۶/۳۰, عصر ۱۰:۰۹
پیش شماره - رابرت - ۱۴۰۰/۶/۳۱, عصر ۰۹:۳۵
خارج از نوبت - رابرت - ۱۴۰۰/۷/۱۸, عصر ۱۱:۳۲
آنا... - رابرت - ۱۴۰۱/۲/۵, عصر ۰۵:۲۷
RE: آنا... - مموله - ۱۴۰۱/۲/۵, عصر ۰۹:۳۵
RE: خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۲/۲/۳۱, صبح ۰۱:۱۸
RE: خاطرات سودا زده من - Classic - ۱۴۰۲/۳/۱, صبح ۱۱:۰۵
RE: خاطرات سودا زده من - سناتور - ۱۴۰۲/۳/۴, عصر ۰۳:۲۳
RE: خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۲/۱۱/۲۵, عصر ۱۰:۳۵