[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> پت و مت یا جن و جودی؟! https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...9#pid45599
» <شارینگهام> پست بسیار زیبا و سینمایی ورزش 3 در وصف برد پرگل آلمان https://www.varzesh3.com/news/2048718
» <سروان رنو> آقای اسمیت به واشنگتن می رود ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...5#pid45595
» <رابرت> "ناصر"های گوینده-دوبلور در "خاطرات سودا زده من" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...2#pid45592
» <شارینگهام> تقدیم به کنتس عزیز: «نومید مشو ،امید می‌دار ای دل* در غیب عجایب است بسیار، ای دل»
» <کنتس پابرهنه> جناب شارینگهام عزیز مرسی برای این کشفیات... پس من از حالا به خودم وعده ی پنجمین ستاره رو دادم.
» <سروان رنو> بحث تاریخی درباره مهاجران و تیم ملی فوتبال آلمان و فرانسه ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...8#pid45568
» <شارینگهام> سلام و درود ، خوش آمدید
» <master of puppet> سلام به تمامی کاربران کافه کلاسیک
» <Emiliano> «مرتضی اردستانی» عزیز هم رفت. ایشون چهره‌پرداز بودن و گاهی بازی می‌کرد. نقش کوچیکی هم در تله‌تئاتر «برده رقصان» داشتن.
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 19 رای - 4.37 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
کـارتون های ماندگار و خاطره انگیز کودکی
نویسنده پیام
لوک مک گرگور آفلاین
جوینده َطلا
***

ارسال ها: 217
تاریخ ثبت نام: ۱۳۹۶/۶/۳۱
اعتبار: 24


تشکرها : 1028
( 1711 تشکر در 214 ارسال )
شماره ارسال: #1267
RE: کـارتون های ماندگار و خاطره انگیز کودکی

دوستی، گذر زمان، احساسات و جدایی

حیوانات شباهت های زیادی با انسانها دارند. آنها نیز پس از اینکه به دنیا می آیند به دنبال کسب تجربه می روند. تجربه هایی که برای بقاء الزامی هستند. آنها نیز گاهی به مانند انسانها به حرف والدین خود گوش نمی کنند تا تجربیات مخصوص به خود را کسب کنند. گاهی تجربه های خودسرانه عواقب سنگینی دارد اما در همان حال برای یک نوپای عاشق تجربه غیر قابل اجتناب هستند. درست مانند بچه خرس هایی که به سمت کندوی عسل حرکت می کنند بدون آنکه بدانند تعداد کثیری زنبور در کمینشان نشسته اند!!

گاه نونهالان به حرفهای والدین خود گوش نمی کنند و این بزرگترها را خسته و عصبی می کند اما صبر و حوصله معمولاً کارساز است و بزرگترها کم کم می بینند که فرزندان‌شان دنیا را بهتر درک کرده و راه و روش مقابله با خطرات آنرا نیز بهتر یاد می گیرند.

کارتون ژاپنی بچه های کوه تاراک محصول سال ۱۹۷۷ و اقتباسی از یک رمان آمریکایی، مانند آینه ای است که نوشته های بالا را بازتاب می دهد کارتونی که در کودکی شیفته اش بودم. با آن ماجراجویی کردم، خندیدم، اشک ریختم و مهمتر از همه درس زندگی آموختم و هنوز که هنوزه جزو نوستالژی های ارزشمند من است. داستان دو بچه خرس که برادر و خواهرند. آنها هنوز در حال یادگیری روشهای بقا هستند که مادرشان را‌ (به دلیل طمع انسانی و غریزه مادری) از دست می دهند و چون هنوز تجارب کافی برای زندگی در جنگل را ندارند، توسط یک کودک سرخپوست به نام رن به سرپرستی گرفته می شوند. او آنها را جکی و جیل می نامد. طبیعتاً آنها نمی دانند او کیست و چه نیتی دارد و با توجه به اینکه از مادرشان آموخته بودند که انسانها قابل اعتماد نیستند، به دنبال راه فرار می گردند.

شاید برای یک کودک هیچ چیز ترسناک تر از این نباشد که ببیند گرفتار افرادی غریبه شده است. فرقی هم نمی کند که حیوان باشد و یا انسان. چالش ها تا حد زیادی مشترک هستند. با این تفاوت که چون ما زبان حیوانات را نمی فهمیم درک کردن احساسات و افکارشان نیز برایمان بی نهایت دشوار و یا حتی غیر ممکن جلوه می کند. یکی از جذابیت های این کارتون این بود که ما به خوبی با احساسات و افکار بچه خرس ها آشنا می شدیم. برخلاف سایر کارتون ها حیوانات در بچه های کوه تاراک مانند انسان صحبت نمی کردند اما طرز روایت داستان این اجازه را به ما می داد که بفهمیم در ذهن کوچکشان چه می گذرد.

جکی و جیل کم کم یاد می گیرند که از رن و پدرش نترسند. آنها نیز به مانند بچه انسان نسبت به آب نبات روی خوش نشان می دهند و شاید این شروع خوبی برای ایجاد اعتماد باشد! آنها یاد می گیرند که برای نوشیدن شیر یک لیوان را با پنجه هایشان بگیرند. تجربه‌ای که مادرشان آنرا بلد نبود. بعضی تفاوت ها اما بیولوژیکی هستند و نمی توان آنرا تغییر داد. به طور مثال جک و جیل فکر می کنند باید مانند پسرک سرخپوست روی دو پایشان راه بروند که البته موفق نمی شوند!

اینکه کارتون نشان می داد چطور می توان بدون کلام یک رابطه صمیمی و عاطفی با دیگران ایجاد کرد، بسیار لذت بخش بود. جکی و جیل هیچگاه قادر نبودند با رن صحبت کنند اما او را بیشتر از هر کسی دوست داشتند. با این وجود نبود ارتباط کلامی سوءتفاهم هایی را نیز به وجود می آورد. جکی و جیل گاهی متوجه نمی شدند چرا رن که اینقدر با آنها مهربان است، با آنها بازی می کند و به آنها غذا می دهد گاهی از دست آنها عصبانی شده و سرشان داد می زند. اگرچه کم کم می آموزند که او تنها نگران آنهاست و قصدش این است که آنها را از خطرات گوناگون در امان نگاه دارد. این نوع ارتباط بین والدین و بچه ها هم شکل می گیرد. احتمالا همه بچه های کوچک با خود می اندیشند چرا والدینی که آنقدر دوستشان دارند گاهی به کادر درمان اجازه می دهند تا آمپول شان بزنند!!!

بچه های کوه تاراک درباره بزرگ شدن دو بچه خرس است. آنهایی که مدت کوتاهی با مادرشان زندگی کردند و آنگاه کودکی سرخپوست نقش مادرشان را بر عهده گرفت. دوستی آنها به عشق انجامید و در نهایت زمان جدایی اجتناب ناپذیر از راه رسید. چرا که آنها حیوانات خانگی نیستند و به همین دلیل مجبورند با کوله باری از تجارب حیوانی و انسانی، رهسپار اعماق جنگل شوند. همان جایی که به آن تعلق دارند. و به امید اینکه در حیات وحش، دوست داشتن ها را از یاد نبرند...


من به شانس اعتقاد ندارم. به خودم اعتقاد دارم!
۱۴۰۳/۲/۶ صبح ۱۲:۴۲
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : شارینگهام, دون دیه‌گو دلاوگا, رابرت, Emiliano, مارک واتنی, Classic, اسلون کلورا, ترنچ موزر, سروان رنو, Dude, کنتس پابرهنه, اکتورز, کاپیتان باگواش, مموله, آدمیرال گلوبال, کوئیک, مراد بیگ, باربوسا, mr.anderson
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
برنامه بچه های دیروز - هری لایم - ۱۳۹۰/۴/۱۷, عصر ۰۶:۴۶
داگ فادر - دون دیه‌گو دلاوگا - ۱۳۹۹/۷/۲, صبح ۰۱:۰۴
شجاع وشیرین - مموله - ۱۳۹۹/۱/۲۱, عصر ۰۹:۱۸
RE:پرسی پارکبان - مموله - ۱۳۹۹/۱/۲۳, عصر ۰۸:۰۸
کارتون قدیمی میکروبی - مموله - ۱۳۹۹/۱/۲۴, عصر ۰۸:۱۲
RE:مسافرکوچولو - مموله - ۱۳۹۹/۵/۲۱, عصر ۰۲:۴۰
RE: موش کوهستان - مموله - ۱۳۹۹/۹/۲۵, عصر ۰۹:۱۶
ای کی یو - مموله - ۱۴۰۰/۳/۱۱, عصر ۱۱:۱۲
سه بچه خرس عروسکی - رابرت - ۱۴۰۰/۶/۲۲, عصر ۰۹:۱۵
RE: [split] اینترنت گردی ... - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۳/۲۷, عصر ۰۶:۱۷
RE: [split] اینترنت گردی ... - سناتور - ۱۳۹۰/۳/۲۷, عصر ۰۹:۵۹