[-]
جعبه پيام
» <ترنچ موزر> دونالد ساترلند ، از بازماندگان سینما کلاسیک درگذشت
» <لوک مک گرگور> پت و مت یا جن و جودی؟! https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...9#pid45599
» <شارینگهام> پست بسیار زیبا و سینمایی ورزش 3 در وصف برد پرگل آلمان https://www.varzesh3.com/news/2048718
» <سروان رنو> آقای اسمیت به واشنگتن می رود ! ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...5#pid45595
» <رابرت> "ناصر"های گوینده-دوبلور در "خاطرات سودا زده من" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...2#pid45592
» <شارینگهام> تقدیم به کنتس عزیز: «نومید مشو ،امید می‌دار ای دل* در غیب عجایب است بسیار، ای دل»
» <کنتس پابرهنه> جناب شارینگهام عزیز مرسی برای این کشفیات... پس من از حالا به خودم وعده ی پنجمین ستاره رو دادم.
» <سروان رنو> بحث تاریخی درباره مهاجران و تیم ملی فوتبال آلمان و فرانسه ... https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...8#pid45568
» <شارینگهام> سلام و درود ، خوش آمدید
» <master of puppet> سلام به تمامی کاربران کافه کلاسیک
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 3 رای - 3.33 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات سودا زده من
نویسنده پیام
رابرت آفلاین
دوست قدیمی
***

ارسال ها: 118
تاریخ ثبت نام: ۱۴۰۰/۶/۲۰
اعتبار: 26


تشکرها : 1383
( 1630 تشکر در 118 ارسال )
شماره ارسال: #9
لکه صورتی

پس از اشاره هایی که درمورد انواع سانسور برنامه ها، (تغییرات متن و تصویر، حذف، روتوسکوپی) و به اصطلاح تلویزیونی ها، "آماده سازی"* آثار داشتم، ذکر بعضی خاطرات خالی از لطف نیست.

اولین فیلمی که با "آماده سازی"! تصویر دیدم، هیچ ربطی به صدا و سیما نداشت! یادم هست در سال 1363 خاله ام ویدئوی بتاماکس یکی از بستگان را قرض کرده بود و خانه پدربزرگ شده بود پایگاه تماشای فیلم. کار پشتیبانی ادوات و تهیه فیلم به دایی محترم واگذار شده بود. او وظیفه سخت و پر مسئولیت تهیه فیلم های به اصطلاح، بدونِ صحنه را بر عهده داشت تا همه بتوانند کنار هم از ویدئو حظّ بصر ببرند! خلاصه طی مدت کوتاهی آن قدر فیلم های هندی، آثار بروسلی، کارتون های والت دیزنی، بر باد رفته و ... را دیدیم که دل از حلق مان بیرون آمد!

اما یکی از فیلم هایی که دایی جان تهیه کرده بود، نسخه دوبله شده فیلم قلعه عقاب ها (Where Eagles Dare) محصول سال 1968 انگلستان بود که حکایتی جداگانه داشت. هنوز هم خوب به خاطر دارم موقع پخش فیلم شرایطی پیش آمد که چشمان همه از تعجب گرد شده بود. شرایط به نحوی بود که هیچ کس نه راه پیش داشت و نه راه پس! بزرگترها آچمز شده بودند و نمی دانستند تکلیف چیست؟!

سینمایی قلعه عقاب ها (Where Eagles Dare) محصول سال 1968 

نمی دانم دایی جان فیلم را از کجا گیر آورده بود؟ به هر حال یکی از ارگان های محترم احساس وظیفه کرده بود و برای اینکه خلق ا... به گناه نیفتند، تصاویر فیلم را "آماده سازی"! و یا به بعضی اقوال "اصلاح"** کرده بود! (حتماً عنایت دارید که در آن سال ها استفاده از ویدئو ممنوع بود؛ لذا احتمالاً فیلم برای استفاده از ما بهترون، "آماده سازی" یا "اصلاح" شده بود!)

آن موقع کمودور 64 تازه به ایران آمده بود و استنباط شخصی من این است که دوستان آن ارگان از تکنولوژی وابسته به کمودور 64 استفاده کرده بودند. :D

 سینمایی قلعه عقاب ها (Where Eagles Dare) محصول سال 1968 

القصه، یقه هنرپیشه های زن بیشتر از حد مجاز باز بود و کارشناسان خبره آن ارگان، یک لکه را به جای بازماندگی*** یقه ها قرار داده بودند! مصیبت**** آنجا بود که هنرپیشه های زن مثل آدم یکجا نمی ایستادند و مدام حرکت می کردند. در نتیجه لکه هم باید جابجا می شد. و صد البته این اتفاق با اندکی تأخیر رخ می داد! یعنی اگر در حالت عادی هیچ کس به آن یقه های باز توجه نمی کرد، رفقای آن ارگان کاری کرده بودند، که همه توجه ها از کل کادر به همان محدوده جلب شود.

حالا اصل لکه به کنار، نمی دانم کدام نخبه ای پیشنهاد داده بود که از رنگ صورتی استفاده شود؟! چون تا آنجا که به خاطر دارم فیلم بیشتر در برف و سرما بود و نسخه داغان نوار هم باعث شده بود، ما بیشتر تنالیته های سیاه و سفید را ببینیم. اما لکه صورتی ناخودآگاه حجت را بر چشم تمام می کرد که فقط و فقط لکه و آنچه لکه به دنبال آن است، را تعقیب کند!

در اینجا بی مناسبت نیست، ویدئویی را که حدود یک ماه پیش جناب سروان رنو، معرفی کرده بودند بیاورم تا فضاسازی مناسب انجام شود.


فقط لکه های سیاه را صورتی در نظر بگیرید

-------------------------------------------------------------

* آماده سازی: گویی تا به حال سازندگان بدبخت چه کار می کردند که هنوز کارشان برای ارائه و پخش آماده نشده است؟!:D

** اصلاح: حق کپی رایتِ واژه "آماده سازی" متعلق به تلویزیون است! پیش ترها به جای سانسور از کلمه "اصلاح" استفاده می شد. 

*** بازماندگی: واقعاً کلمه مناسب تری پیدا نکردم که استفاده کنم.

**** مصیبت: به معنای واقعی کلمه مصیبت بود. ما کوچکترها به خاطر حجب و حیا به روی خودمان نمی آوردیم که جریان چیست و بزرگترها هم برای آنکه ما پُر رو نشویم و روی مان باز نشود، مجبور بودند جلوی خنده شان را بگیرند و سرخ و سفید شوند و تا مرز سکته پیش بروند! خدا نصیب هیچ کس نکند!


يا رادَّ ما قَدْ فات... (ای برگرداننده آنچه از دست رفته است...)
۱۴۰۰/۱۱/۱۸ عصر ۰۶:۰۳
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : مراد بیگ, مارک واتنی, باربوسا, سروان رنو, لوک مک گرگور, شارینگهام, مموله, نیومن, نینا, پهلوان جواد, مورفیوس, Classic, آدمیرال گلوبال, rahgozar_bineshan, EDWIN, ماهی گیر, کلانتر چانس, اکتورز
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۰/۶/۳۰, عصر ۱۰:۰۹
پیش شماره - رابرت - ۱۴۰۰/۶/۳۱, عصر ۰۹:۳۵
خارج از نوبت - رابرت - ۱۴۰۰/۷/۱۸, عصر ۱۱:۳۲
آنا... - رابرت - ۱۴۰۱/۲/۵, عصر ۰۵:۲۷
RE: آنا... - مموله - ۱۴۰۱/۲/۵, عصر ۰۹:۳۵
RE: خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۲/۲/۳۱, صبح ۰۱:۱۸
RE: خاطرات سودا زده من - Classic - ۱۴۰۲/۳/۱, صبح ۱۱:۰۵
RE: خاطرات سودا زده من - سناتور - ۱۴۰۲/۳/۴, عصر ۰۳:۲۳
RE: خاطرات سودا زده من - سروان رنو - ۱۴۰۲/۱۱/۲۵, عصر ۱۰:۳۵