تالار   کافه کلاسیک
فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - نسخه قابل چاپ

+- تالار کافه کلاسیک (https://cafeclassic5.ir)
+-- انجمن: تالارهای تخصصی (/forumdisplay.php?fid=10)
+--- انجمن: سینما و تلویزیون ایران (/forumdisplay.php?fid=12)
+--- موضوع: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی (/showthread.php?tid=69)


فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۸/۶/۱ عصر ۱۱:۳۵

خب معمولا همه ما تا اسم از فیلم کلاسیک میاد سریع ذهنمون به طرف سینمای کلاسیک آمریکا میره. بعضی
ها هم که خیلی باکلاس هستن ! فوق اش کمی حواسشون میره به سمت سینمای اروپا ! چون همه ایرانی
هستیم بد نیست برای ادای تکلیف هم که شده نگاهی به فیلم های شاخص کلاسیک فارسی قدیم
کشورمون هم داشته باشیم. مطمئنا میشه تعدادی آثار شاخص رو از میان صدها فیلمفارسی و یا فیلم های
قبل از انقلاب پیدا کرد که بارها توسط منتقدان نقد شده و به نکات مثبت آنها پرداخت شده.

در این جستار ( همون تاپیک در راستای فارسی را پاس بداریم ! ) به این موضوع خواهیم پرداخت.


[تصویر: Gheysar04479214-01-34.JPG]


RE: فیلم های کلاسیک فارسی - سروان رنو - ۱۳۸۸/۶/۴ عصر ۱۰:۳۸

خب . به جای اینکه طبق معمول به اول تاریخ سینمای ایران و عصر قجر بریم من از آخر شروع می کنم و سراغ
فیلمساز مورد علاقه ام یعنی علی حاتمی می رم که فیلمهاش از هر نظر ایرانی ناب به تمام معنا بود.
حاتمی دارای سبک خاص و منحصر به فرد بود که مانند هیچکس دیگر نبود ( درست مانند هیچکاک ) .

فیلم های حاتمی داستان هایی زیبا داشت و سرشار از دیالوگ های طلایی بود به خصوص اینکه او اعتقاد
خاصی به دوبله کردن فیلم های خود داشت و همیشه از بهترین بازیگران در فیلم های خود استفاده می کرد.

آهنگ هایی که برای فیلم هایش می ساخت ، اهمیتی که برای جزئیات صحنه قائل بود و .... اما .... همه
اینها به کنار ... مهم اینست که فیلمهایش حقیقتا جذاب هستند و غبار زمان بر آنها نمی نشیند.

هزاردستان ( که اپیزودهای متعددی داشت ) - سوته دلان - کمال الملک - مادر - حاجی واشنگتن - دلشدگان
اینها هر یک شاهکارهایی هستند که هر بار به تماشای چند باره شان بنشینی باز سیر نمی شوی.

[تصویر: hatami1.jpg]


RE: فیلم های کلاسیک فارسی - Classic - ۱۳۸۸/۷/۳ صبح ۰۱:۳۹

گروهي از چهره‌هاي فرهنگي-هنري و اهالي سينما، ديالوگ‌هايي را از بين ديالوگ‌هاي شاخص كارهاي سينمايي و تلويزيوني «علي حاتمي» انتخاب كردند.
نگارش ديالوگ‌هاي فاخر و اديبانه از ويژگي‌هاي فيلمهاي مرحوم «علي حاتمي» است.همين موضوع باعث شده‌است كه منتقدان به او لقب «سعدي سينما» را بدهند. برخي چهره‌هاي فرهنگي، هنري در آستانه سالگرد درگذشت اين سينماگر، ديالوگ‌هاي برگزيده خود را از آثار اين كارگردان بيان كرده‌اند.

- محمدرضا هنرمند:
در فيلم «مادر» چندين ديالوگ به‌يادماندني وجود داشت، از جمله: «شب رو بايد بي‌چراغ روشن كرد».
- محمد نوري‌زاد:
نگاه «علي حاتمي» به تاريخ، ما را متوجه گذشته خودمان مي‌كرد و هيچ جامعه‌اي نيز بي‌نياز از انديشه گذشته خود نيست. در فيلم كمال‌الملك، مظفرالدين شاه ديالوگي دارد كه مي‌گويد:«اكثر عمر ما در دوران وليعهدي گذشت و رسم پادشاهي را خوب نمي‌دانيم.»
- سعيد اميرسليماني:
به نظر من زيباترين ديالوگ، يكي از ديالوگ‌هاي فيلم «كمال‌الملك» است كه مظفرالدين شاه مي‌گويد: «همه چيزمان بايد به همه چيزمان بيايد» كه من اين ديالوگ بسيار دوست دارم و در زندگي روزمره نيز استفاده مي‌كنم.
- عبدالله اسكندري:
ديالوگ «همه عمر دير رسيدم» از سوته دلان كه مي‌توان گفت كه يكي از ماندگارترين ديالوگ‌هاي علي حاتمي است.
- عبدالحسين مختاباد:
ديالوگي مربوط به گفت‌وگوي كمال الملك با فرش باف با اين مضمون كه تقابل هنر شرق و غرب است و فروتني و تواضع هنرمندان شرقي را به رخ مي‌كشد؛ «استاد تويي! هنر اين فرشه، شاهكار اين تابلوست، دريغ همه عمر يك نظر به زير پا نينداختم. هنر اين فرش گسترده است. شاهكار كار توست يار محمد نه كار من!»
- حسن حسندوست:
ديالوگي مربوط به كمال‌الملك، كه ناصرالدين شاه خطاب به مدير مدرسه هنر مي‌گويد «هنر مزرعه بلال نيست، كه محصولش بهتر شود از ستاره‌هاي آسمان هم يكي مي‌شود كوكب درخشان، الباقي ، سوسو مي‌زند»
- فرهاد فخرالديني:
من فقط در كمال‌الملك با ايشان كار كردم فكر مي‌كنم تمام ديالوگ‌هاي علي حاتمي زيباست و من واقعا نمي‌توانم يكي را تفكيك كنم، علي حاتمي اصلا به لحاظ ديالوگ‌هايش شهرت داشت ديالوگ‌هايي روان و صريح.
-عزت‌الله انتظامي:
من نمي‌توانم تنها يكي از ديالوگ‌ها را مجزا كنم زيرا تمامي ديالوگ‌ها زيباست و اينكه نمي‌توانم تنها يك يا چند جمله در بيان شخصيت علي حاتمي بگويم، بايد ساعت‌ها در مورد حاتمي صحبت كرد تا بتوان حق مطلب را ادا كرد.
- فتحعلي اويسي:
ديالوگ بسيار زيبايي از «دلشدگان» از علي حاتمي كه هميشه در خاطرم هست «آيين چراغ خاموشي نيست».
- محبوبه بيات:
تمام ديالوگ‌هاي علي حاتمي بسيار زيباست به ويژه تمام ديالوگ‌هاي اكبر عبدي در فيلم «مادر» به ويژه سكانس‌هاي مربوط به صحنه حمام، كه ديالوگ‌هاي عبدي به صورت برعكس نوشته شده كه اين موضوع ديالوگ‌نويسي بسيار دشوار است.
- جواد طوسي:
تمام ديالوگ‌هاي او زيباست. ديالوگ‌هاي فيلم خواستگار كه مهجور ماند به ويژه ديالوگ‌هاي رضا خاوري و اگر بخواهيم يكي از ديالوگ‌ها را به عنوان ماندگارترين انتخاب كنيم. ديالوگ «همه عمر دير رسيديم» و ديالوگ آخر اميركبير در حمام فين كاشن كه كلام آخر اوست و پيامي است به همه نسل‌ها و دوران‌ها. در سلطان صاحبقران ؛ «مرگ حق است ولي به دست شما بسي مشكل، اما شوق از ميان شما رفتن مرگ را آسان مي‌كند».
- شاهرخ دولكو:
فكر مي‌كنم كه ماندگارترين ديالوگي كه در ذهن همه هم هست «همه عمر دير رسيديم» است در سوته‌دلان و يك ديالوگ زيباي ديگر از همين فيلم كه بسيار بامزه است. «ما هر دو از يك خميريم ولي تنورمان علي حده است».
- چنگيز جليلوند:
ديالوگي كه لوتي و بابا شمل اول فيلم راجع به مراد و مريد صحبت مي‌كنند. ديالوگي است شعر گونه و بسيار زيبا «لوتي امشب دل پردردي داره، ناله سردي داره زير سايه علي، ديو جلودارش نيست».
- رضا درستكار:
همه ديالوگ‌هاي حاتمي زيبا و ماندگار است. منحصر ديالوگي در «سوته دلان» كه در پايان فيلم حبيب ظروفچي به برادر مرده‌اش مي‌گويد «همه عمر دير رسيديم» و بايد بگويم همچنان «همه عمر دير رسيديم» و اين وصف حال اهل هنر است و وصف حال علي حاتمي و همه ما.
- محمدرضا دلپاك:
ديالوگي در فيلم كمال‌الملك. صدر اعظم مي‌گويد: تو مي‌خواهي جاي ما را بگيري؟، كمال‌الملك مي‌گويد: «من آرزو طلب نمي‌كنم، آرزو مي‌سازم».
- جلال مقامي:
تمام ديالوگ‌هاي حاتمي زيباست، ديالوگ‌هاي حاتمي مانند غزلي است كه كل غزل زيباست.
- جهانگير الماسي:
ابتدا از نظر من ماندگارترين ديالوگ علي حاتمي زندگي اوست و ماندگارترين ديالوگ، ديالوگي كوتاه از «كميته مجازات». جايي كه مي‌گويد: «اين ملت خواب، اين ملت بنگي و افيوني و خواب» علي حاتمي برگذشتگان ما خرده مي‌گيرد كه چرا به جاي مبارزه عقب نشستند و اسير افيون شدند.».
- حميده خيرآبادي:
تمام ديالوگ‌هاي او شيرين و جذاب هستند و در ذهن حك مي‌شوند. طي همكاري كه من در حسن كچل داشتم هم چنين اتفاق افتاد. در «حسن كچل» ديالوگ بسيار زيبايي به يادم هست: «شاعر و تاجر كه با هم فرق نداره، تاجر ورشكسته شاعر ميشه، شاعر پولدار ميره تاجر ميشه!».
- آيدين آغداشلو:
بسياري از سكانس‌هاي سوته‌دلان به ويژه قسمت‌هايي كه مجيد تصنيف مي‌فروشد و تصنيف‌هايي را كه مي‌فروشد مي‌خواند و وقتي جمشيد مشايخي حبيب را مي‌بيند شروع به پراكنده‌گويي‌هايي در مورد خودش مي‌كند كه اين قسمت بسيار زيبا در آمده است.
- مرتضي احمدي:
چه در سينما و چه در تلويزيون، ديگر كسي مانند علي حاتمي نيامد، ديالوگ‌هاي علي حاتمي مانند مينياتوري بسيار زيبا بود، ديالوگ‌هايي بسيار روان كه كسي با آنها مشكل پيدا نمي‌كرد.

منبع:  سینمای ما




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - بانو - ۱۳۸۸/۷/۳ صبح ۰۸:۰۴

(۱۳۸۸/۷/۳ صبح ۰۱:۳۹)IranClassic نوشته شده:  

 
نگارش ديالوگ‌هاي فاخر و اديبانه از ويژگي‌هاي فيلمهاي مرحوم «علي حاتمي» است.همين موضوع باعث شده‌است كه منتقدان به او لقب «سعدي سينما» را بدهند.

- محبوبه بيات:
تمام ديالوگ‌هاي علي حاتمي بسيار زيباست به ويژه تمام ديالوگ‌هاي اكبر عبدي در فيلم «مادر» به ويژه سكانس‌هاي مربوط به صحنه حمام، كه ديالوگ‌هاي عبدي به صورت برعكس نوشته شده كه اين موضوع ديالوگ‌نويسي بسيار دشوار است.

 این صحنه را بسیار دوست دارم...ممنون کلاسیک عزیز...

مادر : بیا جلو که مادر ببینه تمیز و پاکیزه شدی- ماشاالله-ماشالله-هزار ماشالله........

(دیدن صورت کبود عبدی و تحیر و تغیر مادر )بشکنه دستش...خیر نبینه...کی صورتتو سیاه و کبود کرده؟

کشاورز(محمد ابراهیم): من! عوضش سر و تنشم شستم ! دیگه نمی دونستم دستمزد دلاکی، ناله و نفرینه ...!! نمی رفت زیر آب داغ؛ زدمش!

عبدی(غلامرضا): نه...! نزد که! خودم خوردم زمین! صابونو قورت دادم، لیز خوردم، چشم رفت تو دوش.... به خدا !




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - Classic - ۱۳۸۸/۷/۱۰ صبح ۰۲:۱۷

 سالها  پیش که مدرسه می رفتیم و تلویزیون 2 تا کانال بیشتر نداشت ، سرگرمی مردم در روز جمعه یه دونه فیلم سینمایی بود که عصر جمعه پخش میشد ( اون آنونس جالبش یادتونه ؟! ) یادمه وقتی فیلم هزاردستان رو اولین بار در تلویزیون دیدم تا مدتها اون صحنه ای که شعبون استخونی سر مفتش رو روی صندلی سلمونی می برید تو ذهنم پاک نمی شد... خیلی تاثیر گذار بود... یه چیزی بود در مایه های قتل زیر دوش در روانی هیچکاک. خلاصه تا مدتها ما سلمونی نرفتیم که نرفتیم !!




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - Savezva - ۱۳۸۸/۷/۱۱ صبح ۰۸:۱۸

 سالها  پیش که مدرسه می رفتیم و تلویزیون 2 تا کانال بیشتر نداشت ، سرگرمی مردم در روز جمعه یه دونه فیلم سینمایی بود که عصر جمعه پخش میشد ( اون آنونس جالبش یادتونه ؟! ) یادمه وقتی فیلم هزاردستان رو اولین بار در تلویزیون دیدم تا مدتها اون صحنه ای که شعبون استخونی سر مفتش رو روی صندلی سلمونی می برید تو ذهنم پاک نمی شد... خیلی تاثیر گذار بود... یه چیزی بود در مایه های قتل زیر دوش در روانی هیچکاک. خلاصه تا مدتها ما سلمونی نرفتیم که نرفتیم !!

دقیقا یادمه که منم چنین حسی را داشتم و تا چند ماه این صحنه جلوی چشمم رژه می رفت!!

واقعا استادانه ساخته شده و به جرات می توان گفت در حد صحنه های حرفه ای فیلمهای بزرگ سینما است.




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - nimadark - ۱۳۸۸/۷/۱۱ صبح ۱۱:۱۸

یکی از قشنگترین دیالوگ های تاریخ سینمای ایران :

خوش به سعادتتون که می‌رین روضه ، جاتون وسط بهشته ، ما که دنیامون شده آخرت یزید . کیه ما رو

ببره روضه ؟ آقا مجید تو رو چه به روضه ، روضه خودتی ، گریه کن نداری ، وگرنه خودت مصیبتی ، دلت

کربلاس .




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - سروان رنو - ۱۳۸۸/۷/۱۲ عصر ۱۱:۴۲

(۱۳۸۸/۷/۱۰ صبح ۰۲:۱۷)IranClassic نوشته شده:  

  اون صحنه ای که شعبون استخونی سر مفتش رو روی صندلی سلمونی می برید تو ذهنم پاک نمی شد... خیلی تاثیر گذار بود... یه چیزی بود در مایه های قتل زیر دوش در روانی هیچکاک.

آره . دقیقا من هم همین حس رو داشتم ok. اون صحنه ای هم که مفتش شش انگشتی شعبون استخونی رو دنبال می کرد و بعد با گلوله می زدش و بعد از شلیک گلوله بلافاصله اعلامیه فوت شعبون رو دیوار نشون داده می شد ... ashk( زبان تصویری و ایجاز در داستان پردازی ) ...  شاهکاری بود این هزاردستان ... و علی حاتمی اینو در چند اپیزود ساخت :  کمیته مجازات - تهران ، روزگار نو




سریالهای کلاسیک ایرانی - Chavoosh - ۱۳۸۸/۹/۲۵ عصر ۰۹:۰۷

سلام به همه:

عنوان مشخصه.

وقتی به تاریخچه سریالهای ایرانی نگاه میشه ، در میان اینهمه سریال  عامه پسند و  سطح پایین ناگهان اسمهایی به چشم میخورند که نمیشه ازشون به راحتی  گذشت.

نامهایی چون: "دایی جان ناپلئون" ، "ایتالیا ایتالیا" ، "مراد برقی"، "هزار دستان"  و  البته نمونه های جدیدتری چون "هزاردستان"  ،  " سلطان و شبان" و ...

دوست دارم تا اونجایی که میتونم چیزهایی ازشون بگم و چه خوب که دوستان هم کمک کنند.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۸/۹/۲۵ عصر ۱۰:۴۶

سلطان و شبان ... یادش به خیر ... عجب آهنگی داشت ... zzzz:

 شیرو ... ننه شیرو ... وزیر اعظم .. خوابگزار اعظم .. .کاتب .. سلطان بانو :heart:

این لینک آهنگ  زیبای سریال که کار بابک بیات بود  :




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۸/۹/۲۵ عصر ۱۱:۰۶

سریال هزاردستان ( 3 DVD)

سریال هزار دستان

کارگردان  علی حاتـمی       

  دستیار کارگردان:احمد بخشی،نورمحمد نجاری،فیروز کنی

مدیران فیلم برداری:مهرداد فخیمی،مازیار پرتو   فیلمبردار پشت صحنه:هوشنگ سمندی

نور پردازی:احمد ابراهیمی،احمد کریمی

صحنه پردازی و طراح لباس: علی حاتمی

صدابرداری:  روبیک منصوری

موسیقی :  مرتضی حنانه

سرپرست گویندگان:علی کسمایی

جمشید مشایخی:رضاخوشنویس                                        منوچهراسماعیلی 

عزت ا... انتظامی: خان مظفـر                                                           منوچهر اسماعیلی

داود رشیدی: مفتش شش انگشتی                                                               ایرج ناظریان

علی نصیریان:  ابوالفتح                                                                            ناصر تهماسب

محمدعلی کشاورز:شعبان استادخانی                                              منوچهر اسماعیلی

حسین گیل: سید مرتضی                                                                              بهرام زن

زهرا حاتمی:  امینه اقدس                                                                    مهین کسمایی

لیلا حاتمی: کودکی امینه اقدس       لیلا حاتمی

شهلا میربختیار :  قمربانو                                                                     زهره شکوفنده

مهری ودادیان : همسر اسماعیل خان       آذر دانشی

جعفر والی :رییس نظمیه                                                              عزت ا... مقبلی

پرویز پورحسینی : متین السلطنه                                                     خسرو خسروشاهی

محمد مطیع : غلام عمه                                                                        حسین عرفانی

جمشید لایق : جعفرقلی خان نشاط                                                   منوچهر اسماعیلی

اسماعیل محرابی نصرا...  خرمی        ناصرتهماسب

 رقیه چهره آزاد : مستخدمه                                                                     بدری نورالهی

مینو ابریشمی :جیران                                                                    شمسی فضل الهی

عطا ا... زاهد :آقاسید ابراهیم                                                                احمد رسول زاده

 اسماعیل محمدی :استاد بهار                                                                  ناصر تهماسب

 جهانگیر فروهر :سرگارسون                                                                      ناصر تهماسب

 جهانگیر فروهر :میرزاباقرمفتش                                                       مرحوم عزت ا... مقبلی

 نعمت گرجی :سرکار رجبی                                                                       ناصر تهماسب

محمد ورشوچی  : آژان رجبعلی عسگری                                                     اصغر افضلی

 سروش خلیلی :زاونقازاریان   جواهرفروش                                        اصغرافضلی

منصور والامقام :اصغر مدیری     مدیر گراند هتل                                              ژرژ پطـروسی

هوشنگ بهشتی :جمال النلک میرزاهدی                                            عطا ا... کاملی

 محمد تقی کهنمویی : درویش                                                                       پرویز بهرام

حسن کهن :  درویش نابینا   پرویز بهرام

خیرا.. . تفرشی : طبیب                                                                         عزت ا... مقبلی

جهانگیر الماسی:  ...                                                                                    جلال مقامی

سعید امیرسلییمانی :معیرالدوله                                                                    پرویز بهرام

اصغر همت:  حسن سرباز                                                                           جلال مقامی

رضاعبدی : ...                                                                              عزت ا... مقبلی

منوچهر آذری :دربان هتل                                                                             اصغر افضلی

 فرهنگ مهرپرور :دکترخندان                                                                منوچهرنوذری

حسین حاتمی :سلمانی                                                                         حسین حاتمی

افسراسدی :شاهدخت                                                                               شهلاناظریان

افراسیاب طوفان :مدیرداروخانه                                                                          اصغرافضلی

علی کنگرلو :داش مشدی                         خسرو شایگان

حسین شهاب :نوچه                                                                           حسین معمارزاده

حسن کهن :خوتننده اعلامیه                                                                 حسین معمارزاده

میرصلاح حسینی :نوچه                                                                                سیامک اطل

محمود بصیری :اتوکش                                                                                        تورج نصر

محمود بصیری :نمکی                                                                          مرحوم کنعان کیانی

 سامی تحصنی :مش موسی                                                                 مهدی آژیر

حامد تحصنی :لهراسب گلچین                                                                 عطا ا... کاملی

مرحوم اکبر دودکار :  باسواد محل

    اکبر دودکار : دکترداروخانه                                                                 محمد مانـی

حسین رنگین وند :مدیر سینما                                                                          پرویز ربیعی

 اسفندیار ماوندی : آ کاووس                          ناصرتهماسب

اسماعیل ارحام صدر : اسماعیل خان            عباس خسروانه

حسن عظیمی:کله پز                                              منوچهر نوذری

  منوچهر والی زاده  - امیر هوشنگ زند -مهین برزویی - نوشابه امیری -زهرا هاشمی - مهوش افشاری




دائی جان ناپلئون - Forest Gump - ۱۳۸۸/۹/۲۶ عصر ۰۸:۰۸

کارگردان: ناصر تقوایی

تهیه‌کننده: ناصر تقوایی

نویسنده: ایرج پزشکزاد

تاریخ انتشار: ۱۳۵۵

مجموعه تلویزیونی دائی‌جان ناپلئون (۱۳۵۵) نام یکی از ماندگارترین مجموعه‌های تلویزیونی ایرانی است که قبل از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران ساخته و از تلویزیون ملی ایران پخش می‌شد. مجموعه تلویزیونی دائی‌جان ناپلئون بر اساس رمان دائی‌جان ناپلئون اثر نویسنده طنزپرداز بزرگ معاصر ایرانی ایرج پزشکزاد تهیه و توسط ناصر تقوایی کارگردانی و تولید شد. گفتنی است پس از انقلاب اسلامی سریال دائی‌جان ناپلئون جزو سریالهای ممنوعه تشخیص داده شد و پس از انقلاب هیچگاه از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش نگردید. بازیگران اصلی در این مجموعه تلویزیونی بازیگران مطرح سینما و تلویزیون ایران به ایفای نقش می‌پرداختند. از آنجمله می‌توان به:

غلامحسین نقشینه در نقش دائی‌جان ناپلئون. او مسن ترین فرد خانواده بود. او نایب (ستوان) سوم بازنشسته قزاق بود و بر این باور بود که در بسیاری از جنگ های بین قوای قزاق و انگلیس در جنوب ایران با انگلیسی ها جنگیده است. او گرفتار بیماری انگلوفوبیا بود. او شباهتهای زیادی بین خود و ناپلئون میدید به مرور دچار این توهم شد که امپراتوری بریتانیا که در آن زمان همراه متفقین به ایران لشکرکشی کرده بود، به خاطر خرده حسابهای قدیمی، درصدد از بین بردن اوست .

پرویز فنی‌زاده در نقش مش قاسم. از اهالی روستای کوچک غیاث آباد. او خدمتکار بسیار وفادار دایی جان بود. او نیز همچون دایی جان تصور می‌کرد که در جنگ های بسیاری بر علیه انگلیس شرکت داشته است.

نصرت کریمی در نقش آقاجان. پدر سعید. او اشراف زاده نبود بلکه یک دارو ساز مجاز بود و دایی جان ناپلئون ازدواج خواهرش با یک بازاری معمولی را بزرگترین فاجعه میدانست. از سویی آقاجان بر خلاف دایی جان، ناپلئون بناپارت را ماجراجویی میدانست که اروپا را به خاک و خون کشاند و این دو موضوع موجب اختلاف و درگیری این دو شخصیت از سالها پیش بود. جنگ اصلی بر اثر یک سوء تفاهم در شب مهمانی شروع میشود. استراتژی آقاجان (نصرت کریمی) در مبارزه با دایی جان به تدریج از حالت رو در رو تبدیل به تظاهر به دوستی و از پشت ضربه زدن شد (با تقلید از استراتژی انگلیس). او همواره سعی می‌کرد به با قوت بخشیدن به این توهم دایی جان ناپلئون که انگلیسی ها هنوز با او دشمنی دارند و در صدد کشتنش می‌باشند، دایی جان را تحت فشار روحی و مالیخولیایی قرار دهد.

پرویز صیاد در نقش اسدالله میرزا. او مردی عیاش و خوش گذران بود. او در وزارت خارجه ایران کار می‌کرد. یکبار ازدواج کرده بود ولی همسرش وی را بخاطر مرد دیگری ترک کرده بود. از آن زمان اسدالله در صدد اغوای زنان، بخصوص زنان شوهر دار بود.( در ابتدا قرار بود خود ایرج پزشکزاد نویسنده کتاب در این نقش بازی کند اما بدلیل استخدام وی در وزارت امور خارجه از بازی انصراف داد . )

بازیگران فرعی

محمدعلی کشاورز در نقش دایی جان سرهنگ. برادر دایی جان ناپلئون. او مردی بسیار ترسو بود

اسماعیل داورفر در نقش دوستعلی خان. از خویشاوندان دایی جان. او همواره مورد تمسخر سایرین بخصوص اسدالله قرار می‌گرفت. یکبار بخاطر خیانت به عزیزالسلطنه مورد حمله وی با کارد آشپزخانه قرار گرفت. و بار دیگر هنگامیکه عزیز فکر می‌کرد او نادختریش را حامله کرده است از پشت تیر خورد

. پروین ملکوتی در نقش عزیز السلطنه. همسر دوستعلی. او از ازدواج اولش دختری بنام قمر داشت که از لحاظ ذهنی عقب افتاده بود .

جهانگیر فروهر در نقش نایب تیمور خان. کارآگاه خیلی جدی و تا حدودی بی ادب .

سعید کنگرانی در نقش سعید. گوینده داستان و خواهر زاده دایی جان. او عاشق لیلی دختر دایی جان بود.

سوسن مقدم در نقش لیلی . تنها دختر دایی جان که عاشق سعید بود.

محمد ورشوچی در نقش آسپیران غیاث آبادی. کارآگاه معتادی که که بعد از حامله کردن قمر با او ازدواج کرد.

محمود لطفی در نقش شیر علی قصاب. قصابی بسیار تنومند و ترسناک و کمی تندخو بود که در واقع آدم شروری نبود اما نسبت به همسرش خیلی حساس بود و البته زن او نیز با اهل محل رابطه داشت و کسی جرات نمی‌کرد که موضوع را به اطلاع شیرعلی برساند. گویا یکبار گردن فاسق زنش را با ساطور قطع کرده بود.

خیرالله تفرشی آزاد در نقش شمسعلی میرزا آقا شازده. برادر بزرگتر اسدالله و مستنطق منتظر خدمت عدلیه.

مینو ابریشمی در نقش طاهره زن شیرعلی. همسر شیرعلی که با اسدالله و دوستعلی رابطه نامشروع داشت.

بهمن زرین پور در نقش پوری آقا، پوری فش فشو. پسر خنگ اما تحصیل‌کردهٔ دایی جان سرهنگ که همیشه مورد تمسخر سایرین بود. او نیز عاشق لیلی بود.

میر محمد ایروانلو در نقش دکتر ناصر الحکما. دکتر پیری که از دوستان خانوادگی دایی جان بود. او سه بار ازدواج کرده بود.

پروین سلیمانی در نقش مادر آسپیران غیاث آبادی.

مستانه جزایری در نقش اختر خواهر آسپیران.

منبع: ویکی پدیا




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۸/۹/۲۶ عصر ۰۹:۵۷

(۱۳۸۸/۹/۲۵ عصر ۱۱:۰۶)بهزاد ستوده نوشته شده:  

سریال هزار دستان

کارگردان مرحوم علی حاتـمی       

واقعا که علی حاتمی سنگ تمام گذاشته. همه بزرگان رو جمع کرده. یک بار مستندی در مورد علی حاتمی و هزار دستان پخش شد که یکی از هنرمندان می گفت که آقای حاتمی عمدا سعی می کرد در کارهاش از بهترین ها و تمام بضاعت آن زمان سینما استفاده کنه و روی این کار خیلی اصرار داشت. مخصوصا اعتقاد زیادی به استفاده از پیشکسوتان فراموش شده داشت. همیشه به دنبال بهترین ها بود. در زمینه دوبله هم همینطور . اعتقادی به صدابرداری سر صحنه نداشت و می گفت که باید زیبایی صدا کمتر از زیبایی تصویر نباشد.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - Classic - ۱۳۸۸/۹/۲۶ عصر ۱۰:۴۶

به این فهرست ، سریال بسیار زیبا و خوش ساخت روزی روزگاری  :heart: را هم اضافه کنید :

بعدها معلوم خواهد شد که سازنده این فیلم-سریال چه شاهکاری آفریده است.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - shahrzad - ۱۳۸۸/۹/۲۷ عصر ۰۲:۳۹

در راستای یاد آوری ایران کلاسیک گرامی، به حق می توان گفت که مجموعه روزی روزگاری یکی از درخشان ترین آثار زمان خود و بلکه تمام دوران فعالیتهای تلویزیونی ایران است. نبوغ و توانایی بالای امرالله احمدجو کارگردان این مجموعه در به تصویر کشیدن فضا و زندگی افراد و قماش مختلف اعم از راهزن و کوچ نشین و روستایی با کمترین میزان تعصب سیاسی ، منحصر بفرد است. از سوی دیگر نقش آفرینی بازیگران این اثر نیز بسیار چشمگیر بوده است. از غرور و لجاجت مرادبیک ( مرحوم خسرو شکیبایی) و خشونت و در عین حال رافت کمرنگ حسام بیک ( محمود پاک نیت) و صلابت و منش مردانه خاله لیلا ( ژاله علو) و ... تا تا بهالت گل آقا چه در نوجوانی و چه در جوانی ( مرحوم حسین پناهی) همگی نشان از نوعی ظرافت در مصور ساختن زندگی افراد مختلف جامعه در زمانی نا معلوم را دارند. از سوی دیگر شاهکاری که ژرژ پطرسی مدیر دوبلاژ این اثر پا به پای دیگر عوامل آفرید نیز قابل تقدیر است. توانایی مرحوم خسرو شکیبایی و محمود پاک نیت و محمد فیلی و دیگر بازیگران که گوینده نقش خویش بودند فابل تحسین است ( گاهی بازیگران نمی توانند به خوبی از عهده گویندگی مجدد نقش خویش بر آیند). استفاده از لهجه شیرازی برای حسام بیک و نسیم بیک خود به جذابیت این اثر می افزاید. تکیه کلامهایی چون: "گوشت ببرم خین بیاد" یا "ها والله" خود مدتها بر سر زبانها جاری بود. به یاد می آورم که در این مجموعه مرحوم ایرج دوستدار نیز به جای برزو خان آن پیرمرد خالد آبادی صداپیشگی می کرد با آن تکیه کلام معروف:... ساعتمو بهش می دم... در ادامه نام تعدادی از بازیگران و صدا پیشگان این اثر را می آورم.

جمعی از بازیگران و صدا پیشگان آنها:

 خسرو شكیبایی / مراد بیک/ خودش

 محمود پاك‌نیت / حسام بیک/ خودش

 ژالو علو / خاله لیلا/ خودش

 محمد فیلی / نسیم بیک / خودش

محمد فیلی/ بسیم بیک/ ( احتمالا) خسرو شکیبایی

 شهره سلطانی / معصومه/ مینو غزنوی

 زنده‌یاد حسین پناهی/ گل آقا/ خودش

 محمود جعفری/ شعبان/ اصغر افضلی

 گوهر خیراندیش/ خودش

 پرویز پورحسینی/ خودش

  زنده ‌یاد جمشید اسماعیل‌خانی/ خودش

جمشید لایق/ قلی خان/ ایرج رضایی

انوشیروان ارجمند/ خان خله/ مازیار بازیاران

و ...




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۸/۹/۲۷ عصر ۰۶:۱۰

گویندگان:

صدر الدین حجازی :امیر هوشنگ قطعه ای
پرویز پورحسینی / رستم /حسین عرفانی
مرحوم منوچهر حامدی / مرد تاجر /مرحوم عطا ا... کاملی
مرحوم مهدی دلاورنژاد /میرغضب /پرویز ربیعی
آدم /منوچهر والی زاده
داماد /محمد عبادی
نوجوانی گل آقا /امیر صمصامی
نوازتده قره نی /مهدی آرین نژاد

 نوازنده طبل / اردشیر منظم



RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۸/۹/۲۸ عصر ۱۲:۱۷

" التماس نکو ... مو از هیشکی نمی ترسُم ...مو  از حکومت هم نمی ترسُم ... ها ... "

در مورد روزی روزگاری  هر چه گفته شود کم است:  بازی های رئال ، استفاده از بازیگران محلی ، لباس و صحنه پردازی عالی ، دیالوگ های عالی ، میزانس در خدمت موضوع و مکان ، داستانی ساده اما  به شدن جذاب ، پیام های زیبای اخلاقی ، و ....

برخی از سکانس های این سریال را اگر دهها بار هم ببینی سیر نمی شوی. یکیش سکانس مرگ قلی خان :

"...  قلی خان ، خان نبود ... دزد بود ... قافله لخت می کرد ... یه بار تو جوونی به خودش گفت ببینم می تونی یه تنه 1000 تا قافله رو لخت کنی ... روی حرف خودش وایساد و 1000 تا قافله رو غارت کرد ... بعد آخر عمری به خودش گفت هزار تا قافله رو زدی اما ببینم حالا عُرضه شو داری که یک قافله رو سالم به مقصد برسونی ... نتونست... نتونست و مشمول ضمّه خودش شد ... تقاص از این بدتر ؟! .."

ashk  دی وی دی این سریال با کیفیت مناسب هم اکنون در بازار در دسترس است.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۸/۹/۲۸ عصر ۰۳:۰۹

سریال روزی روزگاری اطراف اصفهان فیلمبرداری شد

دراین سریال یک هنرور هست بنام مرحوم مهدی دلاورنژاد

ایشون از اقوام پدرم بود  وتعمیرگاه موتورسیکلت داشت  و بین مردم به مهدی موتوری شهرت داشت قبل از روزی روزگاری در فیلم بایسیکل ران "محسن مخملباف" در نقش راننده آمبولانس ظاهرشد

دخترش هم در روزی روزگاری در نقش دختر "نرگس" گوهر خیرانیش که ناشنوا بود بازی کرد

مرحوم دلاورنزاد بر اثر یک بی احتیای تعمیرگاهش آتش می گیرد و بین شعله های آتش گرفتار می شود همسایه ها ازآتش بیرونش می آورند و پدرم او را به بیمارستان می رسوند  و سه روز بعد در بیمارستان

سوانح وسوختگی خیابان کاوه فوت می کند




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - Savezva - ۱۳۸۸/۹/۲۸ عصر ۰۳:۵۹

سریال سربداران

از جمله سریال های تاریخی و با ارزش تلویزیون سریال سربداران بود. این سریال کاری بود از محمدعلی نجفی با موسیقی استثنایی و درخشان فرهاد فخرالدینی که هنوز هم با شنیدنش آدم را به سالهای دهه 60 می بره. همچنین تیتراژ زیبایی که شخصیتها را به صورت نگاتیو نشان می داد. یادش بخیر

کارگردان

  •  محمد علی نجفی

نویسنده و مشاور کارگردان

  • کیهان رهگذر

سرپرست تولید

  • علی عارف زاده

مدیر فیلمبرداری

  • محمد زرفام

موسیقی

  • فرهاد فخرالدینی

گریم

  • جلال‌الدین معیریان
  • بیژن محتشم

گروه کارگردانی

  • علی ژکان
  • اصغر هاشمی
  • رضا ظهیری
  • صادق جلالی
  • افسانه بایگان

فیلمبرداری و نور

  • احمد ابراهیمی
  • مسعود کرانی
  • یوسف وظیفه
  • محمد بخشی
  • سیاوش عیاشی

سرپرست گویندگان

  • علی کسمایی

بازیگران

  • امین تارخ در نقش شیخ حسن جوری
  • سوسن تسلیمی در نقش فاطمه
  • علی نصیریان در نقش قاضی شارح
  • محمدعلی کشاورز در نقش خواجه قشیری
  • فیروز بهجت محمدی در نقش طغای
  • جمشید لایق در نقش ارغون شاه
  • افسانه بایگان در نقش ترکان خاتون
  • محمد ابهری در نقش امیر محمود اسفراینی
  • عنایت بخشی در نقش خان باشتین
  • عطاءالله زاهد
  • جهانگیر صمیمی‌فرد
  • سعید اویسی
  • فتحعلی اویسی در نقش ایلچی طغای
  • حسین محجوب
  • اسماعیل محرابی
  • محمدعلی ساربان
  • بهروز بقایی
  • علیرضا شجاع نوری
  • چنگیز وثوقی در نقش محمد بیک
  • آتش تقی‌پور
  • مینو ابریشمی
  • رضا کرم رضایی
  • شهرزاد کمالی
  • هاشم ارکان
  • حسین محب‌اهری
  • حسین خانی بیک

این سریال در حال حاضر در 2 DVD توسط سروش عرضه شده است.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - Classic - ۱۳۸۸/۹/۲۸ عصر ۱۰:۴۱

سریال تلویزیونی روزی روزگاری

می‌گویند هر اثر هنری دنیای خودش را بنا می‌گذارد حالا هر چقدر كه قراردادهای این اثر هنری در نزد مخاطب پذیرفتنی‌تر باشد به همان اندازه هم ارتباط و درك و تبادل و در نهایت میزان محبوبیت آن نیز بیشتر می‌شود. سریال روزی روزگاری از آن دست آثاری است كه بسیاری از ما از آن خاطره داریم، بارها دیده‌ایم و حالا هم كه دوباره امكان پخش یافته ای كاش در زمان بهتری از ساعت یك صبح پخش می‌شد همچنان دوست داریم دوباره نظاره‌گر آن باشیم. روزی روزگاری از همان تیتراژ ابتدایی، دنیای فرضی خودش را براساس قواعد خودش بنا می‌گذارد و تلاش می‌كند مخاطب را هم با این دنیای فرضی درگیر كند كه در این كار موفق هم می‌شود. سریال یكی از متفاوت‌ترین داستان‌های این سال‌ها را با ساختاری «نو» و كاملا تازه و البته آبرومند روایت می‌كند.

 

همچنین یكی از جذاب‌ترین و باورپذیرترین تغییر و تحولات روحی یك شخصیت را به نمایش می‌گذارد بدون آن كه تحمیلی و نچسب و غیرواقعی به نظر برسد. وقتی مرادبیك یكی از آدم‌های منفی قصه آرام‌آرام به قهرمان قصه تبدیل می‌شود همه چیز به بهترین شكل اتفاق می‌افتد. نگاهی به آثار قبل و بعد از این اثر بیندازید و همین نكته را تحول آدم بد قصه را در آن، مورد مقایسه قرار دهید تا ببینید چه كار بزرگی در این اثر انجام شده است. همچنین این سریال نمونه‌ای خوب از استفاده درست از لهجه و فرهنگ بومی برای شخصیتهای مختلف است. استفاده از آن میزان لهجه یك شروع خوب در رسانه بود كه متاسفانه آنگونه كه انتظار می‌رفت در آثار بعدی ادامه نیافت.

در سریال روزی روزگاری تلاش شد داستان‌هایی برای مخاطب روایت شود كه مخاطب ایرانی از جزئیات آن چندان ذهنیتی نداشته است. شخصیت‌ها، حوادث و روند داستان هم به گونه‌ای است كه امكان پیش‌بینی قسمت‌های بعد را سخت و دور از ذهن كرده است. امرالله احمدجو در این سریال بر روی داستان‌هایی متمركز شده است كه هركس توانایی نزدیك شدن به آن را نداشته است. او البته پیشتر هم در فیلم «شاخه‌های بید» هم همین فضا را تجربه كرده بود؛ اتفاقی كه بعدها با سریال «تفنگ سرپر» هم به شكلی دیگر آن را تكرار كرد.

روزی روزگاری ملغمه‌ای از داستان‌های قدیمی، فولكلور و شخصیت‌های متفاوتی است كه در كنار استفاده از فرم و ساختاری كه هنوز هم در تلویزیون یك اتفاق محسوب می‌شود، سخت دیدنی شده است. حتی داستان سریال هم به تنهایی این كشش را دارد كه مخاطب را با خود درگیر كند. درهم تنیدگی داستان‌ها، شروع و پایان آنها، اتفاقاتی كه می‌افتد، فضاها و آدم‌ها همه و همه این ذهنیت را تشدید می‌كند كه اساسا الگوی داستانگویی هزار و یك شبی مدنظر بوده است.

بازیگران روزی روزگاری یكی از بهترین بازی‌هایشان را در این سریال ارائه داده‌اند. خسرو شكیبایی، محمود پاك‌نیت، ژالو علو، محمد فیلی، شهره سلطانی، زنده‌یاد حسین پناهی، محمود جعفری، گوهر خیراندیش، پرویز پورحسینی و زنده‌یاد جمشید اسماعیل‌خانی خیلی خوب از پس نقش‌ها برآمده‌اند و این همه باعث شده كه پس از این همه سال بدون آن كه به آن فرجه‌ای بدهیم به تماشای این سریال بنشینیم و از آن لذت ببریم. وقتی به فهرست بالابلند سریال‌های ساخته شده در این سال‌ها نگاه می‌كنیم، متوجه می‌شویم چقدر جای آثاری مانند روزی روزگاری در میان آنها خالی است؛ سریالی كه در كمترین زمان ممكن جلوی دوربین رفت و به هنگام پخش هم با بازتاب‌های مثبت روبه‌رو شد.

بدون آن كه تبلیغات آنچنانی این اثر را مشایعت كند، بتدریج جای خودش را در میان مخاطبان باز كرد، آنچنان كه حالا دیگر خیلی‌ها با شخصیت‌های مختلف آن مثل مرادبیك، حسام‌بیك، بسیمو و نسیمو، خان خله،‌ خاله لیلا و. زندگی می‌كنند و از آنها خاطره دارند. :heart:

منبع: shoop.ir

 




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - منصور - ۱۳۸۸/۱۰/۸ عصر ۰۸:۴۷

(۱۳۸۸/۷/۱۲ عصر ۱۱:۴۲)سروان رنو نوشته شده:  

[quote='IranClassic' pid='790' dateline='1254437259']

شاهکاری بود این هزاردستان ... و علی حاتمی اینو در چند اپیزود ساخت :  کمیته مجازات - تهران ، روزگار نو

کمیته مجازات و طهران روزگار نو دو فیلم مستقل بودند که بعدها واروژ کریم مسیحی با تدوین از روی سریال هزاردستان استخراج و بعنوان 2 فیلم سینمائی روانه اکران در سینماها کرد. برخی صحنه های این دو فیلم مجددا با حضور همان گویندگان دوبله شد. نام اولیه ای که مرحوم عباسعلی حاتمی برای این سریال در ذهن داشت جاده ابریشم بود که بعدها تصمیم گرفت نام آنرا به طهران روزگار نو تغییر دهد اما در نهایت عنوان بسیار زیبای هزاردستان را برگزید(که به شخصه پیشنهاد میکنم با فتح ه اول خوانده شود- هرچند مرحوم دهخدا آنرا هم با فتحه صحیح میداند و هم با کسره بویژه آنجا که آنرا هزار آواز هم میخواند که حتما باید به کسره تلفظ گردد تا معنی مرغی را دهد که هزار نوع آواز را با اشکالی مختلف به گوش مستمع می رساند)

--------------------------------------------------------------------------------------

یک سوال به ذهنم رسید که بی ارتباط به مبحث دوبله و تاریخ سینمای ایران نیست. آزمودن سطح اطلاعات دوستان با چنین سوالاتی که شاید برای اولین بار مطرح میشود جالب توجه خواهد بود:

بدون شک فیلم علفزار یکی از شاهکارهای مستند در تاریخ مستند سینمای جهان است که دکتر هوشنگ کاووسی از آن بعنوان حماسی ترین فیلم مستند تاریخ سینما نام  می برد.این فیلم را ارنست شودزاک و برایان سی کوپر که بعدها با ساخت چندین فیلم مشهور (منجمله کینگ کونگ) نامشان برسر زبانها افتاد ساختند اما هدف آنها در ابتدای امر چنین نبود. آنها ابتدا به ایران آمدند که با سفر به ترکیه از کردهای آن کشور فیلمی مستند بسازند که با مخالفت کردها و دولت ترکیه مواجه شدند. به اهواز رفتند تا از طریق مهمره  که خرمشهر فعلی است به جائی دیگر رفته و فیلم خود را با موضوعی دیگر بسازند. در آنجا کنسول بریتانیا پیشنهاد ساخت یک فیلم مستند از کوچ ایل بختیاری که کوچشان از اهواز آغاز میشد و تا ییلاق پیش می رفت را داد. کوپر و شودذاک ساخت فیلمی را آغاز کردند که بدون شک بی نظیرترین فیلم قرن حاضر است. کوچ 50 هزار نفری ایل بختیاری با هزاران راس گاو و گوسفند از میان رودی خروشان چون کارون و کوهها(وبویژه کوهی چون زرد کوه) و برف و یخ و سرما و بعد ... رسیدن به علفزار... که بدون شک سختکوشی ایران زمینان در این فیلم بخوبی در جادوی تصویر به دیگران نمایانده میشود.

این فیلم که علفزار نام دارد در شکل اصلی، صامت است اما در فیلمخانه ملی ایران که به همت  مرحوم فرخ غفاری بعنوان کانون فیلم ایران تاسیس شد نسخه ای از آن نگهداری میشد (که از وجود فعلی آن بی اطلاعم) که در 30 دقیقه به روایت یکی از مفاخر ادبیات ایران زمین گویندگی و با استفاده از موسیقی شهرزاد رینسی کورساکوف صداگذاری شد.

نثری درخشان و صدای گیرای این بزرگترین مفخر ادبیات ایران روی چنین فیلمی یکی از اولین هاست در دوبله این مرز بوم

کارون خروشان ، کلکها و خیکهای بادکرده به هم بسته شده که بجای قایق بکار می رفت را چون موم در درهم می کوبید و مردان بختیاری برای حفاظت از زن و فرزند،بارو بنه و گاو و گوسفندشان در جدالی سخت با رود افسار گسیخته بودند و یاد این بزرگ ادیب ایران زمین بخیر که در چنین صحنه ای گفت : معنای واقعی بگرد تا بگردیم همین است... و همگان شنیدند که تنها همین جمله چه عظمتی به صحنه میداد...

این گوینده چه کسی بود؟




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - منصور - ۱۳۸۸/۱۱/۱۱ عصر ۱۰:۲۱

(۱۳۸۸/۱۰/۸ عصر ۰۸:۴۷)منصور نوشته شده:  این فیلم که علفزار نام دارد در شکل اصلی، صامت است اما در فیلمخانه ملی ایران که به همت  مرحوم فرخ غفاری بعنوان کانون فیلم ایران تاسیس شد نسخه ای از آن نگهداری میشد (که از وجود فعلی آن بی اطلاعم) که در 30 دقیقه به روایت یکی از مفاخر ادبیات ایران زمین گویندگی و با استفاده از موسیقی شهرزاد رینسی کورساکوف صداگذاری شد.

نثری درخشان و صدای گیرای این بزرگترین مفخر ادبیات ایران روی چنین فیلمی یکی از اولین هاست در دوبله این مرز بوم

کارون خروشان ، کلکها و خیکهای بادکرده به هم بسته شده که بجای قایق بکار می رفت را چون موم در درهم می کوبید و مردان بختیاری برای حفاظت از زن و فرزند،بارو بنه و گاو و گوسفندشان در جدالی سخت با رود افسار گسیخته بودند و یاد این بزرگ ادیب ایران زمین بخیر که در چنین صحنه ای گفت : معنای واقعی بگرد تا بگردیم همین است... و همگان شنیدند که تنها همین جمله چه عظمتی به صحنه میداد...

این گوینده چه کسی بود؟

هرچند پاسخ این پرسش چندان ساده نبود اما انتظارم آن بود که دوستان ، نام کسانی را حدس بزنند.

 

این گوینده یا بهتر است بگوئیم این ادیب بزرگ کسی نبود جز استاد فرزانه فقید و نامی ایران زمین مجتبی مینوی. بدون شک مینوی از مفاخر این مرز و بوم بوده ، هست و تا سالهای سال خواهد بود. وی که در سال 1282 در شهر سامرا بدنیا آمد و در سال 1355 درگذشت از معدود ایرانیانی است که پیش از انقلاب در دانشگاه هایی چون آکسفورد ، یوتا ، پرینستون و لندن (علاوه بر دانشگاه تهران) تدریس نمود. وی مسلط به زبانهای انگلیسی،ترکی،فرانسوی،ایتالیائی، آلمانی،عربی و حتی زبان فارسی پهلوی بود.در وصف علائق ایشان به آثار ایرانی همین بس که در ترکیه ، وی از 12000 آثار خطی ایرانی موجود در کتابخانه های آنجا میکرو فیلم تهیه کرد و در کتابخانه ملی ایران به یادگار نهاد. وی حتی یک هزار میکرو فیلم نیز از آثار خطی کتابخانه های موزه های بریتانیا،هند،کمبریج و منچستر تهیه کرد... در عظمت مجتبی همین یک نکته کافی است که وقتی در سال 55 رحلت کرد از وی کتابخانه ای با بیش از 25000 جلد باقی ماند که همگی را به کتابخانه مرکزی ایران هدیه داده بود.

مینوی در ده ها کنگره عظیم جهانی شرکت داشت و صد ها مقاله ادبی منتشر کرد که همگی در اوج تحقیق و فضلند.یکی از اولین کنگره هایی که مینوی در آن نام آور شد کنگره بزرگداشت هزاره فردوسی در سال 1313 در مشهد بود که مقارن با افتتاح آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی بود که بدست معمار چیره دستی چون مرحوم حسین لرزاده (با الگوبرداری از آرامگاه کوروش کبیر که توسط بهزاد طاهرزاده طراحی شده بود) ساخته و پرداخته شد(هرچند که این بنا بعدها و در اوایل دهه 40 شمسی توسط نابغه مسلم معماری ایران  هوشنگ سیحون از نو و با همان طرح پی افکنده شد)

 

تصاویری از دو معمار سترگ ایران : استاد مرحوم حسین لرزاده و استاد هوشنگ سیحون (طراح و سازنده آرامگاه بوعلی سینا در همدان،خیام و کمال الملک در نیشابور ، نادرشاه در مشهد، ساختمان مجلس سنا یا مجلس شورای اسلامی سابق و ... ) . یاد همگی این هنرمندان گرامی باد (هرچند که سیحون هنوز در کاناداست و میتوان او را بازگرداند) و من متاسف از آنم که جوانان ما امروزه ارنست همینگوی را بهتر از مجتبی مینوی و گودار فرانسوی را بهتر از سیحون می شناسند. و یا لئوناردو داوینچی و میکل آنژ را میدانند و هرگز نام استادی بزرگ در مجسمه سازی این خاک چون استاد ابوالحسن صدیقی را نشنیده اند.

هرچند بی مناسبت این جستار است اما مجبورم برای آشنائی دوستان خود فهرستی از کارهای ابوالحسن صدیقی این میکل آنژ ایران بیاورم تا دوستان ما بدانند ما چه کسانی را داشته و داریم و فانوس بدست دنبال نوابغ فرنگی میگردیم

مجسمه ها و تندیس و پیکره ها:

۱۳۰۳ نیمتنهٔ دختربچه گچ فرنگی ۲۰ مجموعهٔ خصوصی
۱۳۰۵ سیاه نیزن (حاج مقبل) گچ فرنگی پاتینه شده ۹۳ موزه هنرهای ملی
۱۳۰۵ نیمتنهٔ حاج مقبل گچ فرنگی پاتینه شده ۶۳ موزهٔ هنرهای ملی
۱۳۰۷ نیمتنهٔ زن جوان سنگ مرمر یزد ۳۵ مجموعهٔ خصوصی
۱۳۱۲ نیمتنهٔ پیرمرد گچ فرنگی ۶۷ مجموعهٔ خصوصی
۱۳۱۲ نیمتنهٔ جوان (ابوالقاسم) گچ فرنگی ۶۴ مجموعهٔ خصوصی
۱۳۱۲ نیمتنهٔ خدمتکار خانه (ننه حسین) گچ فرنگی پاتینه شده ۳۰ مجموعهٔ خصوصی
۱۳۱۲ نیمتنهٔ پیرمرد سنگ مرمر یزد ۵۱ مجموعه خصوصی
۱۳۱۲ مجسمهٔ فردوسی سوار بر سیمرغ گچی ۱۶۰ از میان رفته!
۱۳۱۳ نیمتنهٔ ابوالقاسم فردوسی گچی ۷۰ از میان رفته!
۱۳۱۷ نیمتنهٔ نادرشاه سنگ مرمر یزد ۷۰ موزه توس مشهد
۱۳۱۹ مادر استاد (شاجان) گچ فرنگی پاتینه شده ۳۳ مجموعهٔ خصوصی
۱۳۲۱ چهار نقش برجسته از قضات ایران سنگ سفید سپری ۱۸۰×۹۰ کاخ دادگستری تهران
۱۳۲۲ میرزا تقیخان امیرکبیر گچ فرنگی پاتینه شده ۲۲۰ مدرسه دارالفنون
۱۳۲۳ فرشتهٔ عدالت سنگ مرمریت ۲۲۰ کاخ دادگستری تهران
۱۳۲۵ نقش برجستهٔ سه خوان از شاهنامه فردوسی سنگ سپری ۸۵×۴۳۰ سردر زورخانه بانک ملی ایران
۱۳۳۰ شیخ اجل سعدی سنگ مرمریت ۲۸۵ میدان سعدی شیراز
۱۳۳۳ حکیم ابوعلی سینا سنگ مرمریت ۲۸۵ میدان آرامگاه ابوعلی سینا همدان
۱۳۳۵ نادرشاه و سربازانش ریختهگری برنز سوخته ۷ متر آرامگاه نادرشاه مشهد
۱۳۳۷ نیمتنهٔ برادر استاد گچ فرنگی ۴۴ مجموعهٔ خصوصی
۱۳۴۷ نقش برجستهٔ نیمرخ استاد کمالالملک غفاری سنگ مرمریت ۶۰×۶۵ آرامگاه خیام، نیشابور
۱۳۴۷ حکیم ابوالقاسم فردوسی سنگ مرمر کارارا ۱۸۵ میدان فردوسی ویلا بورگز رم
۱۳۴۸ حکیم ابوالقاسم فردوسی سنگ مرمر کارارا ۱۸۵ آرامگاه فردوسی توس
۱۳۴۹ نیمتنهٔ خیام سنگ مرمر کارارا ۹۰ آرامگاه خیام نیشابور
۱۳۵۰ حکیم ابوالقاسم فردوسی سنگ مرمر کارارا ۳ متر میدان فردوسی تهران
۱۳۵۵ ماکت امیرکبیر گچی ۲۲۵ ریختهگری میلان ایتالیا
۱۳۵۴ حکیم عمر خیام سنگ مرمر کارارا ۱۸۵ پارک لاله تهران
۱۳۵۶ مجسمهٔ سواره یعقوب لیث صفاری (شهره به رستم) برنز ۴۵۰ میدان مرکزی زابل

تمامی نیم تنه ها و تندیسهای داخل مقبره فردوسی در توس

 

حکایت عجیبی است حکایت هنر. از گویندگی به پیکره تراشی رسیدیم و این ثابت میکند همه هنرها زنجیروار به هم مرتبطند...




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - سروان رنو - ۱۳۸۸/۱۱/۲۷ عصر ۰۸:۴۳

اکران فيلم توقيف شده قادري پس از 30 سال

ديدن تصاوير روزگار جواني "ايرج قادري" و "فخري خوروش" روي سردر سينماها بسياري را متعجب کرده است.

فيلم «پنجمين سوار سرنوشت» که در سال 1359 ساخته شده است در آستانه سال 1389 به اکران عمومي درآمده است . اکران فيلم هايي که در دوره هاي قبل به دلايل مختلف توقيف بوده اند از زماني که جواد شمقدري بر کرسي معاونت سينمايي وزارت ارشاد تکيه زده به يکي از کارهاي اين معاونت تبديل شده است. سياستي که بسياري از نزديکان دولت آن را به نگاه آزادانديشانه تعبير کرده اند و هربار وزير ارشاد آن را انکار کرده است، به گونه يي که در کنفرانس مطبوعاتي جشنواره فجر درباره نگاه ليبرال معاونت سينمايي به فيلم ها در پاسخ به فارس گفت؛ «تا يک فيلم رفع توقيف مي شود عده يي جوري برخورد مي کنند که انگار همه چيز آزاد شده است. اما ما هيچ وقت خطوط قرمز را ناديده نمي گيريم.»

چندي پيش داريوش باباييان که پخش فيلم را بر عهده گرفته است درباره اکران اين فيلم گفت؛ «سرانجام پس از 30 سال «پنجمين سوار سرنوشت» از فهرست فيلم هايي که رنگ پرده را نديده اند خارج شد و قرارداد آن در شوراي صنفي نمايش به ثبت رسيد.» به گزارش فارس «پنجمين سوار سرنوشت» را سعيد مطلبي همکار قديمي ايرج قادري کارگرداني کرده که در سال هاي اخير به عنوان فيلمنامه نويس فيلم «محاکمه» در سينماي ايران فعاليت داشته است. اين فيلم به دليل حضور ايرج قادري که از اوايل دهه 60 نتوانسته بود مجوز بازيگري دريافت کند، توقيف شده بود.

به گزارش مهر عليرضا سجادپور مديرکل اداره نظارت و ارزشيابي هم درباره اکران اين فيلم توضيحاتي داد؛ «تهيه کننده اين فيلم مرحوم توبه خواه چندين سال پيش فوت کردند و خانواده او نيز پيگير نمايش آن نبودند ولي چندي پيش درخواست کردند «پنجمين سوار سرنوشت» اکران عمومي شود.» او درباره مشکلات توليد اين فيلم گفت؛ «پس از توليد، اين فيلم به دليل حضور برخي بازيگران مدتي توقيف بوده، اما بعد از مدتي مشکل فعاليت اين افراد برطرف مي شود.

در حال حاضر هيچ مشکلي براي نمايش نداشته و با پيگيري خانواده توبه خواه «پنجمين سوار سرنوشت» به تازگي اکران عمومي شده است. البته با توجه به زمان توليد نمايش ويژه يي ندارد.» البته او توضيحات ديگري هم براي اکران غيرمنتظره اين فيلم ضميمه حرف هايش کرد؛ «با توجه به ايام عزاداري و تعويق اکران فيلم «به رنگ ارغوان» ظاهراً فيلم ديگري هم براي نمايش در اين زمان نبوده و به همين دليل با اکران آن موافقت شده است.» در خلاصه داستان فيلم «پنجمين سوار سرنوشت» آمده است؛ محسن جوان ورزشکار، که در خانواده يي فقير زندگي مي کند، به گروهي مذهبي که فعاليت هاي سياسي دارند مي پيوندد. سازمان امنيت رژيم طاغوت براي نابود کردن او، با طرح نقشه يي محسن را به اعتياد مي کشاند و... . فخري خوروش، ايرج قادري، فرهنگ حيدري، رسول توکل و حسن کاظميان از جمله بازيگران اين فيلم هستند.

روزنامه اعتماد

عکس مربوط به این فیلم نیست .

 




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - محمد - ۱۳۸۸/۱۱/۲۸ عصر ۰۲:۳۲

فيلمي كه 30 سال از تاريخ ساختش گذشته ديگه ارزشي نداره كه روي پرده سينما بيايد. اين فيلم فقط و فقط با روابط پشت پرده اكران ميشود. ديگه دوره اين جور فيلم هاي انقلابي سرآمده.

به احتمال زياد بازي هاي مرتصي عقيلي و غلامرضا سركوب هرچند كوتاه مي باشند سانسور مي شود.اين فيلم آخرين فيلم هر دو بازيگر مي باشد.

دوبلورهاي فيلم پنجمين سوار سرنوشت:

ايرج قادري:منوچهر اسماعيلي//فخري خوروش:رفعت هاشم پور//فرهنگ حيدري:سعيد مظفري//

رسول توكلي:امير قطعه اي//غلامرضا سركوب:نصرالله مدقالچي//مرتضي عقيلي:ناصر طهماسب.




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۸/۱۱/۲۸ عصر ۰۷:۵۹

امروز چهارشنبه سینما ایران اصفهان برای پنجمین سوار سرنوشت پر از جمعیت بود

اکثر استقبال کننده ها نمی دانستند فیلم مربوط به قدیم است فقط برای دیدن ایرج قادری بلیط می خریدند

اگر فیلم های سینمای گذشته وفیلمهای توقیفی مثل به رنگ ارغوان  اکران می شود به خاطر زحمت و پشتکار معاون سینمای رییس جمهور جواد شمقدریان است و اگر این سنت حسنه ادامه پیداکند روزی شاهد فیلم های خط قرمز ،شبهای زاینده رود  فیلم هایی هستیم که تنها عنوان آنها برایمان به یادگار مانده

آقا جواد خدا قوت دست درد نکندmmmm:




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - Negar - ۱۳۸۸/۱۱/۲۹ عصر ۰۸:۳۵


یکی از آثار شاخص و ارزشمند قبل از انقلاب، در بین خیل عظیم آثار آبگوشتی، سریال دایی جان ناپلئونه که فکر می کنم معرف حضور همه هست. ناصر تقوایی کارگردان این مجموعه  (که هرجا هست سلامت باشه) این سریال را بر مبنای داستانی به همین نام از ایرج پزشکزاد ساخته و کسانی که این کناب رو خوندن وفاداری تمام و کمال تقوایی رو در بازگرداندن متن روی نوار سلولوئید می دونن.

جالب اینجاست که اینهمه وفاداری به متن کتاب، نه تنها کار رو خسته کننده نکرده که با دکوپاژ قوی تقوایی بسیار هم جذاب از آب دراومده. دکوپاژی که زمان دیدن اثر اصلا به چشم نمیاد و به اصطلاح گل درشت نیست!

یکی از نقاط قوت دایی جان ناپلئون انتخاب بازیگران حرفه ای و بازی گرفتن بسیار خوب از اونهاست بطوریکه تا همین زمان، تک تک نقش های سریال در ذهن ما رژه می رن و حتی تکیه کلام اونها رو هنوز در مواقع مختلف استفاده می کنیم. رل هایی که هرکدوم کاراکتریزه شده ان و لحن و کلام و گذشته و حالی مربوط به خودشون در ذهن ما دارن: دایی جان ناپلئون، دایی جون سرهنگ، پوری فشفشو، دکتر نایب السلنطه با اون چرت زدن های شلمان وار!، شیر علی قصاب و ....

چه کسی شخصیت منحصر بفرد و در عین حال ساده و دوست داشتنی مش قاسم رو از یاد میبره یا صدای فش فش مانند  پوری رو که در کل باغ می پیچه " یک دو سه آززززمایششش می کنیم" یا  تکیه کلام های بامزه و بعضا نیش و کنایه دار اسدالله میرزا که هنوز هم در مواقعی زیر گوشی توی کوچه و خیابون می شنویمشون و رنگ به رنگ میشیم؟!{#smilies.blush}



دوبله ی کار هم که به علت سخت بودن شرائط صدابرداری همزمان در اون سالها انجام میشده کاملا با فضای کار هماهنگه بخصوص صدای دلنشین راوی که اگر اشتباه نکنم استاد هوشنگ لطیف پور بودن و صدای پدر سعید به یادموندنیه.

جدا از طنز سطح بالا، در این سریال مسائل سیاسی و فرهنگی مردم ایران در دوره ی جنگ جهانی به خوبی و در قالب اشارات کلامی مطرح شده که به علت منحصر بفرد خاصیت تصویر بسیار بهتر از کتاب جا افتاده.

داستان از بسیاری جهات براساس زندگی نویسنده نوشته شده و نقله که پزشکزاد، نویسنده ی کتاب پس از حاضر شدن سر فیلمبرداری یکی از سکانس های سریال، چنان فضا رو به واقعیت زندگی خودش نزدیک دیده که حسابی تحت تاثیر قرار گرفته.

در ضمن تدوین اثر هم (که بحث مورد علاقه ی خودمه) به عهده ی پیر تدوین ایران، استاد عباس گنجوی بوده که دوستان تدوین دوست، ایشون رو بیشتر با تدوین آثار ناصر تقوایی و بهمن فرمان آرا میشناسن و از همینجا براشون آرزوی سلامتی و طول عمر دارم.

دوستان عزیز خوشحال می شم اگر نظرات و تحلیل ها و خاطراتتون رو درباره ی این اثر ارزشمند که جاش واقعا در کافه خالیه بخونم و البته بتونیم به تحلیل سکانس های تاثیرگذار اون بپردازیم. با مقایسه ای میان این کار و آثاری که امروزه در تلویزیون ایران پخش می شه بعد از تاسف خوردن فراوان می شه به یکی از علل فقر فرهنگی ما ایرانیها در این دوره پی برد. جای اساتیدی مثل تقوایی و بیضایی واقعا خالیه.





RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - ایرج - ۱۳۸۸/۱۲/۱۸ صبح ۰۳:۵۷

 

 پدرسالار

محصول سال 1374

كارگردان:اكبر خواجويي

نويسنده:علي اكبر محلوجيان

سرپرست گويندگان:جلال مقامي

بازيگران و دوبلورها

محمدعلي كشاورز/احمد رسول زاده

حميده خيرآبادي/زهرا هاشمي

جميله شيخي/فهيمه راستكار

محمود پاك نيت/سعيد مظفري

خسرو شجاع زاده/جلال مقامي

سيامك اطلسي/سيامك اطلسي

اكرم محمدي/رفعت هاشم پور

كتايون رياحي/مينو غزنوي

آزيتا لاچيني/آزيتا لاچيني

ناصر هاشمي/كيكاووس ياكيده

كمند امير سليماني/كمند اميرسليماني

محمود جعفري/شهروز ملك آرايي

فرحناز منافی ظاهر/مهین برزویی

حسن مهماني/غلامعلي افشاريه

پرستو گلستاني/پرستو گلستاني

زهره صفوي/ناهيد شعشعاني

جعفر بزرگي/جواد پزشكيان

اصغر افضلي-پرويز ربيعي-تورج نصر-ناصر خويشتندار




RE: فیلم های کلاسیک فارسی - Negar - ۱۳۸۹/۱/۱۰ صبح ۰۱:۰۰

  

  جای بهرام بیضایی را در این صفحه خالی دیدم. گفتم یادی ازعمو سبیلوی استاد کنم.

  (البته نه از عموی بزرگوارشان! )

  فیلم عمو سبیلو را بیشتر همسالان من اگر بخت، مساعد بوده باشد ایام خوش کودکی در تلویزیون

 دیده اند. ماجرای تقابل بچه های پر شر و شور محله ای خاکی با مردی (که آن دوران برایمان خیلی

  پیر جلوه میکرد.) سبیل کلفت و بی حوصله ملقب به عمو سبیلو!

  و واقعا هم که دیدن این مرد سبیل دار با بازی زیبای صادق بهرامی، زمانی که برای اعتراض به

  هیاهوی بچه ها به لب پنجره می آمد، خاطرات تلخی از همسایه های اینچنینی ایام بچگی در

  دلمان زنده می کند.

  این فیلم، اولین اثر سینمایی بهرام بیضاییست که بشکل فیلم کوتاه در سال 1349 با حمایت کانون

   پرورش فکری کودکان ساخته شد که البته با توجه به ساختار و سازنده اش باب دل بزرگترها هم

  هست.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۲/۱۴ عصر ۰۱:۱۷

پهلوانان نمی میرند

کارگردان تلوزیونی  :حسن فتحی

کارگردان هنری : بیژن صمصامی

موسیقی : بابک بیات

خوننده محمد اصفهانی

مدیر فیلمبرداری : نعمت حقیقی

مدیر دوبلاژ: بهرام زند

جمشید مشایخی/پهلوان خلیل/منوچهر اسماعیلی

حمید مظفری/پهلوان جواد/منوچهر اسماعیلی

عبدالرضا اکبری/نصرت/بهرام زند

علی گوهری/عزت/خسرو خسروشاهی

علی اوسیوند/حشمت زرین/منوچهر والیزاده

مصطفی عبدالهی/ارسلان/ناصر نظامی

حسین خانی بیگ/شیخ حسین/احمد رسول زاده

هادی مرزبان/اسد/عطا ا... کاملی

آتش تقی پور/لطف ا... طاهر/خسرو شمشیرگران

ولی ا... مومنی/یونس/ولی ا... مومنی

عنایت بخشی/حسین قلیچ/عنایت بخشی

فخرالدین صدیق شریف/سید مهدی/فخرالدین صدیق شریف

............/مرشد هاشم/اسماعیل قادرپناه

جهانگیر فروهر /رییس تامینات /منوچهر نوذری

رامین نعمتی/سفیر /ناصرممدوح

رضا فیاضی/کنسول روس/رضا فیاضی

غلامرضا طباطبایی/حضرت اشرف/جوادبازیاران

منصور والامقام/شازده معتمد/ژرژپطرسی

محمد ورشوچی /مفتش /اصغر افضلی

ناصرگیتی جاه/مفتش  /پرویزربیعی

رضابنفشه خواه/داروغه/سیامک اطلسی

جعفربزرگی/ دایی فتح ا... /جوادپزشکیان

کامران ملک مطیعی/احمد/امیر زندی

کیهان ملکی/تقی/شهروز ملک آرا

محمد حاتمی/میرزا علی /محمد عبادی

عباس ظفری/عباس/امیرصمصامی

داوود فتحعلی بیگی /میرزا یحیی/ناصر خاوری

................./مرتضی/افشین زینوری

اسفندیار مهرتاش /حیدر/اسفندیار مهرتاش

بیوک میرزایی/اصلان/بیوک میرزایی

فخری خوروش/حلیمه خاتون/رفعت هاشمپور

کتایون ریاحی /فاطمه/مینو غزنوی

فریماه فرجامی/اعظم سادات/زهره شکوفنده

محبوبه مقبلی/کوکب خانم/فهیمه راستکار

ملیحه نظری/ننـه ارسلان/ مهین بزرگی

صدیقه کیانفر/اکرم خانم/زهرا هاشمی

فاطمه طاهری/همسر لطف ا... طاهر/پروین ملکوتی

وجیهه نوجوان/همسر یونس/ مهوش افشاری

فریبا کامران/نرگس/مریم شیرزاد

بمانی دلدارگلچین /منیر خانم/فریبا رمضانپور

حمیرا ریاضی/لیلا/نرگس فولادوند

مینو جبارزارع/زهرا/سیما خوش چشم

مهوش وقاری/ملیحه خانم/فاطمه نیرومند

مریم مقبلی/مادر احسان/الیزا اورامی

 عباس سلطانی ، عباس نباتی،محمدعلی   دیباج مهدی آرین نژاد ،شهاب عسگری ،تورج نصر،علیرضا رضایی نیک،سعید مقدم منش،شروین قطعه ای؟،غلامرضا صادقی    مهرداد ارمغان

و     افسانه پوستی    ژیلا اشکان




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۲/۱۵ صبح ۰۶:۴۰

سریال پهلوانان نمی میرند سال 1375 از شبکه 2 پخش شد  یادش بخیر

فکر می کنم خیلی از دوستان این سریال را به یاد نمی آورند یا خیلی سخت بیاد می آورند

 قسمت اول پهلوان خلیل میره سرار قرار با یک ناشناس که صورتش را پوشانده و وطرف را زمین میزند صدای ناشناس صدای خسرو شمشیرگران بود وچون خسرو فقط جای آتش تقی پور حرف زده از همون اولین قسمت من مطمئن بودم قاتل  لطف ا... طاهر است اتفاقاً رفتار خیلی مشکوکی هم داشت خاصه اینکه جشن عروسی عباس و زهرا تنها کسی بود که قبل از کشته شدن جواد پینه دوز از مجلس امد بیرون

خلاصه تا قسمت آخر که معوم شد همه آتشها از گور اسد بلند می شود نمی دونستیم که قاتل کی بوده القصه بعد ها که موضوع را جویاشدم بهرام زند گفت که صدای خسرو شمشیرگران را برای اینکه مخاطب گمراه شود و قاتل را نشناسد انتخاب کردم

این هم از اون کارها بود .




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - منصور - ۱۳۸۹/۲/۱۵ عصر ۱۲:۰۱

یکی از گویندگان بزرگ سریال سربداران که من در هیچ منبعی ندیدم که بدان اشاره شده باشد و بدون شک یکی از بهترین و گزیده ترین کارهای این مدیر دوبلاژ بزرگ ایران است که او را صرفا با مدیریت دوبله می شناسند و نه با گویندگی ، آقای علی کسمائی است

استاد علی کسمائی در این سریال بجای شیخ خلیفه (که در چند قسمت ابتدائی سریال بر دار میشود) صحبت کرده است و الحق و الانصاف گویندگی با آن صدای بسیار پرطنین و بم فوق العاده است.

شیخ خلیفه مرشد و استادِ شیخ حسن جوری بود (شیخ خلیفه در 22 ربیع الاول سال 736 هجری قمری در خراسان و به فتوای فقهای خود فروخته و توسط مغولان بر دار شد. شیخ حسن جوری که در  انتهای سریال تبعید میگردد و شعر عاشقانه ای فوق العاده زیبا با صدای چنگیز وثوقی در صحنه حرکت وی روی تصویر خوانده میشود و پیشنهاد میکنم همه عشاق جوان ، این شعر را حفظ کنند... ، در جریان جنگ سربداران با حسین کرت در هرات و توسط یکی از نزدیکان امیرمسعود که خود از رهبران سربدارن بود کشته شد. امیر مسعود هم در سال 745 کشته شد و پس از وی رهبری سربداران بدست 10 تن از ایشان افتاد که یک به یک حکومت کردند... میگویند در زمان این ده تن، چنان عدالتی برقرار شد که اگر سکه های طلا در اردوگاه ایشان برزمین می ریخت  تا صاحبش یافت نمیشد کسی بدانها دست نمیزد. چیزی که در تاریخ ایران بی نظیر است)

به شخصه عاشق مناظره پایانی شیخ حسن (امین تارخ) و قاضی شارح (علی نصیریان) در حضور ارغون شاه (مرحوم جمشید لایق) و عروس وی (افسانه بایگان) هستم. آنجا که قاضی القضات باشتین (که البته با اشتباه مرحوم کیهان رهگذار-نویسنده- برای باشتین قاضی تعیین کرده است در حالیکه در عهد سربداران اصولا باشتین آنقدر کوچک بود که اهمیتی در دستگاه طوغای و ارغون نداشت که قاضی هم داشته باشد) در جدال لفظی با شیخ حسن به زانو درمی آید. کسی که تاریخ گواهی می دهد هرگز کسی نتوانست او را در مناظره مغلوب کند.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - محمد - ۱۳۸۹/۲/۱۵ عصر ۰۴:۰۵

در رابطه با سريال پهلوانان نمي ميرند

به نظر من به دو دليل اين سريال ماندگار شد: يكي به خاطر فيلمنامه قوي اش بود كه برخلاف فيلم ها و سريال هاي ايراني,ما تا آخرين قسمت هم نمي دونستيم قاتل چه كسي است و سرانجام سريال چه خواهد شد و دومين دليل هم دوبله بسيار عالي اش بود كه با مديريت بهرام زند انجام شد و حضور بزرگاني مثل منوچهر اسماعيلي, عطاالله كاملي, رفعت هاشم پور و... كه باعث شدند شخصيت هاي سريال جان بگيرند. اين سريال در سال 1375 ساخته شد و شروع پخش آن از شبكه دو در سال 1376 بود و آخرين قسمت آن هم در اواخر تير 1377 پخش شد.


جناب ستوده

اشاره كرده بوديد كه در هزاردستان بهرام زند به جاي حسين گيل حرف زده, همانطور كه مي دانيد نقشي كه حسين گيل در هزاردستان بازي كرده سانسور شده است البته دليل آن را نمي دانمidont ,آيا شما قسمتهايي را كه بازي كرده ديده ايد و مطمئن هستيد بهرام زند حرف زده؟




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۹/۲/۱۵ عصر ۰۵:۲۴

پدرسالار

پهلوانان نمی میرند

 

هر دو تا جزو سریال های خیابان خلوت کن بودن زمان خودشون. عجب اقتداری داشت پدرسالار ( با بازی درخشان آقای کشاورز ) حتی ما که پای تلویزیون نشسته بودیم ازش می ترسیدیم ! واقعا چه اسم بامسمائی هم برای سریال انتخاب شده بود . من از اون آذر خیلی بدم می اومد. چون گیر الکی می داد و کا اساس پدرسالاریسم رو بهم ریخت.

در مورد پهلوانان نمی میرند هم یادمه که از اواسط سریال خیلی از دوستان در مدرسه و محل ، هر وقت به هم می رسیدند به شوخی یا به جدی می گفتن به نظرت قاتل پهلوون خلیل کیه ؟! تعداد زیادی از زن ها هم خانم مارپل شده بودن و هر کدوم از یه متهم خاص نام می بردن و البته دلایل خودشونو می آوردن. حتی بعضی ها شرط بندی هم کرده بودن ! ... حکایتی بود خلاصه ...




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۲/۱۵ عصر ۰۸:۴۲

در خصوص سریال هزاردستان نسخه ای که  برای اولین بـار از شبکه یک پخش شد حسین گیل  نقش پر رنگ تری داشت  این نسخه در مقایسه با فیلم نامه هزار دستان سانسور شده که نمایش داده نشده

حسین گیل در واقع ضلع سوم جمشید مشایخی ،علی نصیریان در ترور شخصیت هاست

علت انتخاب صدای بهرام زند هم کوتاه بودن نقش بود  وهم اینکه تداعی حسین گیل قبل از انقلاب نباشد

در هر قسمت منوچهر نوذری بعنوان راوی با جمله آنچه گذشت با ادبیات  علی حاتمی خلاصه ای از قسمت قبل را روایت می کرد  که مجموعه کامل این نسخه در آرشیو شبکه فارس (شیراز )وجود دارد و از شبکه شیراز هم پخش شده

نسخه ویدیویی هزار دستان در شبکه ویدویی فقط آنچه گذشت منوچهر نوذری را ندارد  وگرنه تمام قسمت ها را کامل دارد

نسخه DVD  قسمت کمیته مجازات را ندارد

نسخه سینمایی  طهران روزگار نو  و کمیته مجازات قسمت های مربوط به حسین گیل را ندارد

حسین گیل  سال 1365 ممنوع التصویر شد و حتی بقول ناصر تقوایی در فیلم ناخدا خورشید که فیلمنامه اش برای او نوشته شده بود اجازه بازی نگرفت و لی این ممنوعیت موقت بود فقط برای اینکه سریال هزاردستان خراب بشود

منوچهر اسماعیلی میگوید قرار بود من  یا ناصر تهماسب مدیر دوبلاژ سریال باشیم که از طرف مسولین رد شد وعلی کسمایی که اون زمان  من و ایشون قهـر بودیم مدیر دوبلاژ شد برای اینکه حاتمی را خراب  کنند

من رفتم بدیدن علی کسمایی و بوسیدمش علی کسمایی اشک ریخت و دفترش را درآورد گفت :چند تا نقش برایت کنار گذاشتم و من بعد از دیدن چهار نقش را قبول کردم....




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۹/۲/۲۰ عصر ۱۱:۱۰

یکی از سریال های زیبایی که میشه گفت الان کلاسیک هم شده ، سریال ماندگار سردار جنگل ( میرزا کوچک خان ) است که بعدها البته دو نسخه دیگر هم از روی آن ساخته شد که آن دو هیچوقت به پای نسخه اولیه نرسیدند... چه خاطراتی داشتیم با این سریال ...rrrr: اون موقع بچه بودیم و در قید بازیگر و کارگردان فیلم ها نبودیم اما یادمه همان زمان در یک برنامه  (  شما و سیما ؟ ) با کارگردان آن ( بهروز افخمی ؟ ) مصاحبه کردن و او گفت که دیگر هیچوقت سراغ همچین پروژه هایی نخواهد رفت از بس هنگام ساخت آن سختی کشیده است ! اون تیتراژ ابتدایی رو یادتون هست ؟ همونی که یک تفنگ ( برنو ؟ ) روی یک تخته چوبی بود و بعد رعد و برق میشد و قطره های بارون چیکه چیکه روش می ریخت و برگ های درخت رو پس می زد ...

اون ترانه تیتراژ پایانی هم که دیگه نیازی به تعریف نداره .

چقدر جنگل خوسی ... ملت واسی ... خستا نبوستی می جان جانانا...ashk

 با صدای جاودانی ناصر مسعودی . این لینک ترانه است:

http://www.mediafire.com/?s9twdszk0bw

اون نسخه های بی کیفیت جدید رو تا حالا چندین بار بازپخش کردن اما نمی دونم چرا اون نسخه ناب اولیه رو دوباره کامل پخش نمی کنن ؟! ( لابد به همون دلیلی که مثلا ارتش سری رو دوباره پخش نمی کنن )




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۲/۲۱ صبح ۰۵:۵۸

میرزا کوچک خان جنگلی

کارگردان :بهروز افخمی

علیرضا مجلل /میرزا کوچک / بهرام زند

مهدی هاشمی /دکتر حشمت /مهدی هاشمی

اکبر معزی / ...../ منوچهر والیزاده

چهانگیر الماسی /...... سعید مظفری

جمشید گرگین /ژوزف /ژرز پطرسی

منوچهر حامدی / والی گیلان /حسین عرفانی

عباس امیری / .....عطا الله کاملی 

صدر الدین حجازی/میرزا / عزت الله مقبلی

اکبر سنگی / ..... امیرهوشنگ قطعه ای

فتحعلی اویسی / .... خسرو شمشیرگران 

 




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - منصور - ۱۳۸۹/۲/۲۶ عصر ۱۲:۴۶

(۱۳۸۹/۲/۱۵ عصر ۰۸:۴۲)بهزاد ستوده نوشته شده:  

در خصوص سریال هزاردستان نسخه ای که  برای اولین بـار از شبکه یک پخش شد حسین گیل  نقش پر رنگ تری داشت ...

حسین گیل  سال 1365 ممنوع التصویر شد...

در اولین پخش سریال هزار دستان در بعداز ظهرهای جمعه و بجای فیلم سینمائی ، این جمله روی پس زمینه حرکت موتور دو کابینه حسین گیل که جنازه خوشنویس را حمل میکرد توسط نوذری گفته شد:

"کاری که خوشنویس نتوانست به انجام رساند سید مرتضی به انجام رساند"

بدون شک مرحوم عباسعلی حاتمی که فردی نبود که سریالی با آن طمطراق را نصفه نیمه رها سازد بویژه آنکه نوعی نفرت از هزاردستان نیز با کشته شدن کسانی چون غلام عمه،مفتش شش انگشتی و خوشنویس در پایان سریال در ذهن بیننده شکل می گیرد. درحالیکه در کاملترین نسخه پخش شده سیما این داستان به شکلی ناقص پایان می پذیرد. به شخصه دنباله ماجرا را گرفتم و ... تمامی ماجراها حکایت از آن داشت که 8 قسمت از سریال که نقش اول آنرا حسین گیل ایفا میکرد و در نهایت، هزاردستان را بشکل خاصی از پای درمی آورد کلا  از انتهای سریال حذف گردید و جمله نوذری جای این 8 قسمت را گرفت. مضافا اینکه علت حذف این 8 قسمت ، ممنوع التصویر شدن یا عناد با شخصی چون حسین گیل نبود(چراکه وی در حال حاضر یکی از سرداران نظامی است)، آنچه موجب جرح و تعدیل نهائی شد یک ترور خاص در پایان سریال و نوعی ملاحظات سیاسی(بویژه در 5 قسمت انتهائی) بود و هست که ... (که بماند)




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۲/۲۶ عصر ۰۱:۵۷

کـاری که امروز به دست رضا نشد ،فردا به امر خدا ،دست مرتضی بساخت.هزار دستان بود و ابر دست

غافل که دست خداست ، بالاترین دستها.  یدالله فوق ایدیهـم

منصور عزیز ، حسین گیل در مرحله دوبله سریال با مشکل مواجه شد و از قول ناصر تقوایی عرض کردم که  سال 1364اجازه بازی برای فیلم ناخدا خورشید را پیدا نکرد.

هزار دستان درفیلمنامه هم آن قسمتهاییی که شما گفتید را ندارد ولی بجز آن چه که از شبکه یک پخش شد یک فیلم سینمایی هم بنام کمیته مجازات درسینما اکران شد.

زمان دقیقش زا نمی دانم از چه سالی وارد نظام شده ولی زمان دوران خدمت من ،حسین گیل فرمانده لجستیک ناجا بود.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - محمد - ۱۳۸۹/۴/۹ عصر ۰۴:۰۷

باغ گیلاس

سال ساخت : 1372

سال نمایش : 1373

سرپرست گويندگان : تورج مهرزادیان

جلال مقامی / عبدالرضا اکبری

خسرو شمشیرگرانجمشید مشایخی

سعید مظفری / جلیل فرجاد

تورج مهرزادیان / مهران مدیری

رفعت هاشم پور / فخری خوروش

ژاله علو / نیکو خردمند !!!

مینو غزنوی / فریبا متخصص

منوچهر والی زاده / دانیال حکیمی

حسین معمازاده / هرمز سیرتی

خسرو شایگان / علی اکبر طوفان پناه

فاطمه برزویی / پوراندخت مهیمن

پرویز ربیعی / اسماعیل داورفر 

 




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - Scarlett - ۱۳۸۹/۴/۹ عصر ۰۵:۲۸

من سن و سالم خیلی به سریال های قدمت دار قد نمیده ، اما از سریال هایی که به یاد دارم ، به نظرم سریال پس از باران واقعا زیبا بود . شاید به خاطر حس ِ نوستالژیکی که از دیدنش به آدم دست میداد و یا ترانه ی فولکلوریک تیتراژش که واقعا دلنشین بود .. با صدای پرقدرت ِ فریدون پوررضا .

این هم از ترانه ی خاطره انگیز این سریال : http://www.4shared.com/file/159682174/1b28a75a/Baran_wwwxnicemihanblogcom.html

سال نمایش : 1379

بازیگران و همکاران :

محمود پاک نیت ، کتایون ریاحی، مرجان محتشم، جهانگیر الماسی، بهزاد فراهانی، ثریا قاسمی، صبا کمالی، رحیم نوروزی، امیر آتشانی، جمیله شیخی به عنوان بازیگر در این مجموعهٔ تلویزیونی ایفای نقش کردند.

سعید سلطانی کارگردان این سریال معروفیتش را به‌واسطهٔ این مجموعه بدست آورد.

رحیم نوروزی در نقش فرخ (برادر کتایون ریاحی در آن سریال) در سریال ظاهر شد و از او به عنوان یک بازیگر جوان و موفق یاد شد.

به گفتهٔ فریدون پوررضا او برای موسیقی سریال پس از باران کلاً ۴ دقیقه آواز خواند.او می‌گوید:

آن زمانی که من «پس از باران» را خواندم این صدا فریاد جوامع شهرزده هم بود. این فریاد علیه کسانی بود که بر سر ما خراب شدند و موسیقی محلی ما را از بین بردند. من گیلانی هستم و افتخار می‌کنم که گیلانی هم هستم. مثل کسی هستم که از بوی ریحان مست می‌شود و از شنیدن صدای گیلک، دنیا را دریافت می‌کند. شعری که آن‌را می‌فهمم و بعد آن را می‌خوانم. اینگونه بود که این شعر را از دروازه دل‌ها عبور دادم و توانستم شهری و غیر شهری را جذب این شعر کنم. البته کلمات این شعر را کمتر کسی متوجه می‌شد، حتی گیلانی از خود اهالی دشت هم برخی از این کلمات را متوجه نمی‌شدند، اما با اینکه کمتر کسی معنای شعر را متوجه می‌شد اما این سوز و آه ترانه خیلی از مردم را در شهرها و روستاها پای تلویزیون کشانید.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سم اسپید - ۱۳۸۹/۵/۱۷ عصر ۰۴:۰۰

(۱۳۸۹/۲/۱۵ عصر ۰۸:۴۲)بهزاد ستوده نوشته شده:  

در خصوص سریال هزاردستان نسخه ای که برای اولین بـار از شبکه یک پخش شد حسین گیل نقش پر رنگ تری داشت ...

حسین گیل سال 1365 ممنوع التصویر شد...

(۱۳۸۹/۲/۲۶ عصر ۱۲:۴۶)منصور نوشته شده:  

در اولین پخش سریال هزار دستان در بعداز ظهرهای جمعه و بجای فیلم سینمائی، این جمله روی پس زمینه حرکت موتور دو کابینه حسین گیل که جنازه خوشنویس را حمل میکرد توسط نوذری گفته شد:

"کاری که خوشنویس نتوانست به انجام رساند سید مرتضی به انجام رساند"

بدون شک مرحوم عباسعلی حاتمی که فردی نبود که سریالی با آن طمطراق را نصفه نیمه رها سازد بویژه آنکه نوعی نفرت از هزاردستان نیز با کشته شدن کسانی چون غلام عمه، مفتش شش انگشتی و خوشنویس در پایان سریال در ذهن بیننده شکل می گیرد. درحالیکه در کاملترین نسخه پخش شده سیما این داستان به شکلی ناقص پایان می پذیرد. به شخصه دنباله ماجرا را گرفتم و ... تمامی ماجراها حکایت از آن داشت که 8 قسمت از سریال که نقش اول آنرا حسین گیل ایفا میکرد و در نهایت، هزاردستان را بشکل خاصی از پای درمی آورد کلا از انتهای سریال حذف گردید و جمله نوذری جای این 8 قسمت را گرفت. مضافا اینکه علت حذف این 8 قسمت، ممنوع التصویر شدن یا عناد با شخصی چون حسین گیل نبود (چراکه وی در حال حاضر یکی از سرداران نظامی است)، آنچه موجب جرح و تعدیل نهائی شد یک ترور خاص در پایان سریال و نوعی ملاحظات سیاسی (بویژه در 5 قسمت انتهائی) بود و هست که ... (که بماند)

با تشکر از بهزاد و منصور عزیز ظاهرا داستان به گفته نشریه هفتگی سینما (ویژه صد سالگی سینمای ایران) به تاریخ شهریورماه 1379 چیز دیگریست، بخشی از گفته های اسماعیل ارحام صدر (برادر کوچک رضا ارحام صدر) در مقاله دکوراتوری در ایران؛ از تئاتر به سینما رو برای دوستان عینا نقل می کنم:

نکته جالب در سریال هزاردستان دقت در ریزه کاریهاست، مثل خانه اکاووس یا دکانهای کله پزی،کبابی و...؟ مثلا در ساخت دکان نانوایی سنگکی، من بنایی را پیدا کردم که کارش ساختن تنور سنگکی بود ولی نمی توانست طاق ضربی قدیم را در بیاورد، به همین علت تصمیم گرفتم بناهایی از اصفهان بیاورم. سفری به اصفهان کردم و با دو،سه بنا صحبت کردم. اما آنها دلشان نمی خواست که به تهران بیایند. بعد از آن که مشورتهایی با یک معمار پیر تهرانی انجام دادم، خودم آنها را درست کردم. غیر از این خاطرم هست روزی اسماعیل داورفر که نقش اسماعیل خان، رئیس انبار غله را بعهده داشت، نیامد. حالا همه سیاهی لشگرها گریم شده و آماده اند. حاتمی به من گفت: که تو باید این نقش را بازی کنی، گفتم: بابا آخر ما اینکاره نیستیم. خلاصه بعد از دو ساعت گریمی روی صورتم انجام دادند و این نقش را بازی کردم. به همان نشانی که پس از آن 7 و 8 قسمت در آن سریال بازی کردم اما هنگام نمایش تنها یک قسمت نمایش داده شد. چرا؟ چون در 12،10 قسمت این سریال خانم ایرن بازی کرده بود که باید حذف می شد و چون صحنه های مرا نیز شامل می شد، به همین علت صحنه های بازی من نیز محدود به همین یکی دو صحنه شد.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۹/۵/۳۰ عصر ۱۱:۳۷

شبکه چهار ، پخش سریال زیبای ابوعلی سینا را از یکی دو روز پیش شروع کرده. این سریال ظهرها ساعت 2 و ربع پخش میشه و فردا صبح اش ، ساعت 9 بازپخش میشه. دیالوگ های زیبا ، شخصیت های به یادماندنی و آهنگ شنیدنی ... :heart: چقدر من دلم برای 2 تا سربازی که تا آخر عمر به دنبال ابوعلی سینما می گشتن تا اونو به دربار سلطان محمود غزنوی ببرن سوخت rrrr:. هر جا می رفتن ، ابن سینا از دستشون در می رفت. آخر سر توی این تعقیب و گریز پیر شدن و در صحرا مردن و ماموریتشون ناتمام موند ashk.

اینهم آهنگ متن سریال:  http://alberkamusg.persiangig.ir/abooali%20sina_sara.wma




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۶/۴ عصر ۰۲:۲۸

امام علي

كارگردان / داوود ميرباقري

فيلم بردار /مازيار پرتو

موسيقي / فرهاد فخرالدين

سرپرست گويندگان / بهرام زند

داريوش ارجمند  :مالك اشتر / منوچهر اسماعيلي

جمشيد مشايخي :ابن مسعود / منوچهر اسماعيلي

سعيد نيك پور :عمار ياسر / بهرام زند

حسين خاني بيك : زندان بان / بهرام زند

داود رشيدي : شيخ كوفه / احمد رسول زاده

جواد خدادادي : ابوذر / ناصراحمدي

ويشكا آسايش : قطام / مينوغزنوي

فخري خوروش :دايه وليد / رفعت هاشمپور

پروانه معصومي  : هاجر / ژاله كاظمي

سرور نجات الهي : همسر وليد / ژاله كاظمي

توران مهرزاد : خواهر عايشه / نيكو خردمند

نرگس رحمتن نسب : نائله / مرضيه صفي خاني

شهره لرستاني   : مريم / شهره لرستاني

فريده سپاه منصور : ام ذز / فريده سپاه منصور

آزيتا لاچيني / كنيز رومي / آزيتا لاچيني

مرتضي ضرابب : ساحره / معصومه تقي پور

فرحناز منافي ظاهر : همسر حرث /ژيلا اشكان

فرحناز مهر: همسر حارث فريبا شاهين مقدم

مريم توكلي / دختر ابوذر / افسانه پوستي

جهانگير فروهر :ابوسفيان / ايرج دوستدار

عباس اميري : ابوموسي اشعري / پرويز بهرام

بهزاد فراهاني :معاويه / بهزاد فراهاني

مهدي فتحي :عمروعاص / مهدي فتحي

سياوش كرمي : شاعر دربار معاويه / امير هوشنگ قطعه اي

چنگيز وثوقي : وردان / خسرو شايگان

انوشيروان ارجمند : اشعث كندي / ژرژ پطرسي

اصغر همت : مروان / اصغر همت

محمدرضا شريفي نيا : وليد / محمدرضا شريفي نيا

اكبر عبدي / قاصد رومي / اكبرعبدي

محمود مقامي : محمد حنفيه / سعيد مظفري

رضا خندان  :عدي بن حاتم / ناصر نظامي

پرويز پرستويي : محمد بن ابابكر / پرويز پرستويي

عنايت شفيعي :جندب / عنايت شفيعي

شهروز ملك آرايي : قيس /  شهروز ملك آرايي

رحمان باقريان : عثمان بن حنيف / رحمان باقريان

علي آزادمنش : عماره / حميد منوچهري

 منوچهر عليپور : ابوزينب اسدي  / منوچهر عليپور

فخرالدين صديق شريف  : ابن عديس /     فخرالدين صديق شريف

عنايت بخشي /حصين  / عنايت بخشي

حميد عبدالملكي : ابن مورع / ولي ا... مومني

منوچهر لاريجاني : طلحه / پرويز ربيعي

منصور والامقام : زبير / سيامك اطلسي

محمدرضا حق گو : سعدبن عاص / تورج مهرزاديان

كريم اكبري مباركه : ابن ملجم / جواد بازياران

سيروس گرجستاني :ابا قطام / حسين معمارزاده

احمد قدكچيان :مرد تاجر  / حسين معمارزاده

اكبر سنگي : عبدا... بن زبير / محمد عبادي

علي آزاد : ابن عباس / بهروز رضوي

ابوالفضل شاه كرم :حرث / پرويز پرستويي

حبيب دهقان نسب : حارث / همت مومي وند

كامران فيوضات : مغيره / همت مومي وند

نعمت گرجي : پيرمرد قلزم / ايرج دوستدار

محمدولي احمدلو / قاصد / امير هوشنگ قطعه اي

سروش خليلي : جاسوس معاويه / مهدي آرين نژاد

احمد نمازي : دروازه بان كوفه / مهدي آرين نژاد

حسين پناهي  : ابن خباب  / حسين پناهي

آتش تقي پور : پيرمرد سائل / آتش تقي پور

جهانسوز فولادي :كارگزار قلزم / همايون ايرانپوي

محسن قاضي مرادي / فاروق / جواد پزشكيان

رضاكرم رضايي  : پيغمبر دروغين / جواد پزشكيان

پرويز شاهين خو : ابالحق /  جواد پزشكيان

بهمن زرين پور / عبدا... بن عمر / حميد منوچهري

عليرضا شكرابي / پسر عماره / امير محمد صمصامي




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۹/۶/۴ عصر ۰۸:۲۶

(۱۳۸۹/۶/۴ عصر ۰۲:۲۸)بهزاد ستوده نوشته شده:  

امام علي

كارگردان / داوود ميرباقري

فيلم بردار /مازيار پرتو

موسيقي / فرهاد فخرالدين

سریال امام علی چند وقته که ساعت ده و نیم شب از شبکه IRIB3  جام جم ایران روی ماهواره داره پخش میشه. یکی از خوش ساخت ترین سریال های سال های اخیر است که موسیقی و شخصیت پردازی اون هنوز هم جذابه. به خصوص شخصیت های فرعی جالبی که داره. یادمه بعضی ها موقع پخش این سریال اعتراض کرده بودن که چرا شخصیت ها رو طوری ساختین که محبوبیت ولید و قطام و مالک اشتر و عمر و عاص و ... بیشتر از خود امام علی شده !




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - Classic - ۱۳۸۹/۶/۵ عصر ۰۳:۳۲

(۱۳۸۹/۵/۳۰ عصر ۱۱:۳۷)سروان رنو نوشته شده:  

شبکه چهار ، پخش سریال زیبای ابوعلی سینا را از یکی دو روز پیش شروع کرده. این سریال ظهرها ساعت 2 و ربع پخش میشه و فردا صبح اش ، ساعت 9 بازپخش میشه.

چقدر این سریال برای دوران کودکی ما آموزنده بود. وقتی می دیدیم که برای یک دانشمند چقدر احترام قائل هستند و شاهان و امیران ولایات برای به دست آوردن او با هم رقابت می کنند و حتی سر او لشکرکشی می کنند فکر می کردیم که علم چقدر خوب است و بهتر است بیشتر درس بخوانیم تا مثل ابوعلی سینا شویم. در دوران دبستان الگوی اول من همین ابن سینا بود و چقدر هم شخصیت او با بازی زیبا و چهره دلنشین و آرام امین تارخ دوست داشتنی بود. به راستی تفاوت یک اثر جاودان و تاثیر گذار را با برخی آثار خنثی و بیحاصل امروزی می توان بی راحتی دید و مقایسه کرد.

برخی جملات سریال که هیچگاه از ذهن بیرون نمی رود:

بوعلی به یک پیرمرد بیمار :  بدان که عمر چهار مرحله دارد ، نمو ، برومندی ، فرودی و کهولت که تو در آنی . پس اعتدال پیشه کن که  دیگر سنی از تو گذشته است و توان گذشته را نداری.

ابن سینا به ملک خاتون در رد پیشنهاد ازدواج : بانو ، بوعلی عمر طولانی ندارد . وقت تنگ است و ناخوانده بسیار دارم. مرا ببخشید در رد این پیشنهاد. از شما چه پنهان که دل من نیز با شماست اما فرصت پاسخ به ندای دل را ندارم.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۶/۵ عصر ۰۳:۵۸

سريال بوعلي سينا  را  يكي دو قسمت  "دوبله عربي "  ديدم خيلي جالب بود

مدير دوبلاژ "زياد حنـا "  و  ناظر كيفي دوبلاژ "محمد ابراهيم "

محمد ابراهيم  بجاي امين تارخ (بوعلي سينا ) حرف زده بود

داستان تحميل صداي مدير دوبله   به فيلم  يا سريال در دوبله هاي غير فارسي هم اپيدمي شده

اگر دوبله ما هم ناظر كيفي داشته باشد خيلي از مشكلات حل مي شود ناظر كيفي دوبلاژ نيازي نيست  دوبلور و مدير دوبله باشد مي تواند يك علاقه مند حرفه اي دوبله باشد مثل بعضي از دوستان كافه  كه اين هم خيلي جالب است . اي بابا

                  به من نيگا نكنيد من كه حرفه اي نيستم




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - منصور - ۱۳۸۹/۶/۱۵ صبح ۰۸:۲۶

(۱۳۸۹/۶/۴ عصر ۰۲:۲۸)بهزاد ستوده نوشته شده:  

امام علي

سرپرست گويندگان / بهرام زند

داريوش ارجمند  :مالك اشتر / منوچهر اسماعيلي....

حکایت مرحوم علی آزاد و این سریال حکایتی دیگر است. دوستان میدانند که علی آزاد یکی از بازیگران قدیمی سینمای ایران بود که پیش از انقلاب عمدتا در نقشهای منفی بازی میکرد. او  همچون دیگران بعضا در سینمای برهنگی هم حضور داشت... در جریان ساخت سریال و به نقل از خود میرباقری، مرحوم علی آزاد (که پس از انقلاب به شخصه بیاد ندارم در فیلمی حضور داشته باشد و به اصرار خود وی در این سریال حضور یافت) حالتی منقلب داشت و خود را بشکلی ، وامدار علی بن ابیطالب میدانست. چهره رنگ پریده و دگرگون وی (که گوئی تولدی دیگر را برای این بازیگر رقم میزد) دیگران را نیز بخود جلب کرده بود... در یکی از صحنه ها قرار شد علی آزاد داخل چادر علی(ع) شود و بیرون آید... قبل از رفتن، او گفت: داود، من از علی شرم دارم که به چادر او وارد شوم نمیشود صحنه را عوض کنی و مثلا از کنار چادر بگذرم؟ گفتم نه. .... و او داخل چادر شد. منتظر بودیم که او بازگردد. دقائقی گذشت. خبری نشد. او را صدا کردیم... خبری نبود... داخل چادر شدیم: علی آزاد داخل چادر جان به جان آفرین تسلیم کرده بود.... (صحنه های باقیمانده را کس دیگری بجای آن مرحوم بازی کرد)

حکایت عجیب مرحوم علی آزاد مرا یاد حکایت شخص دیگری انداخت که شاید شنیده باشید. علی گندابی از جاهلهای خشن همدان در زمان رضا شاه بود و محمد رضا بود. او که همچون دیگر جاهلان عهد ، نوچه ها و الدورم بلدورم زیاد داشت آنچنان زورمدار بود که حتی یکبار در باغهای عباس آباد این شهر جلو شعبان جعفری (شعبان بی مخ معروف) و نوچه هاش را که به این شهر سفر کرده بودند گرفته بود چنانکه شعبان را مجبور به بازگشت به تهران کرده بود. گندابی چهره ای زیبا داشت و علیرغم تمام کثافتکاریها ، خصلتی در او بود که به سه مورد از آنها اشاره میکنم:

روزی متوجه نگاه خیره زنی زیبا شد. شاگرانش همه متوجه این ارتباط چشمی شدند... ناگهان علی،تکه ای لجن را از جوی برداشته به چهره خودمالید... نوچه ها علت را پرسیدند. گفت: کنار آن زن مردی لاغر اندام بود که فهمیدم شوهر اوست، نمیخواستم نگاه زن شوهردار به چهره ای زیباتر از  شوهرش خیره بماند، هرچه باشد او صاحب دارد و من دزد ناموس نیستم، خواستم با لجن خود را زشت کنم تا نگاهش از من برگردد...

غروب یکی از روزهای ماه محرم، گندابی سر یکی از کوچه را بسته بود. روحانیی در تاریک روشن هوا  جهت اقامه نماز به مسجد می رفت... گندابی خطاب به نوچه ها همه را مرخص کرد و با قمه خود راه را بر روحانی بست. روحانی که عرق ترس و وحشت سرتاسر وجودش را گرفته بود ترسان و لرزان بدو گفت که نه پولی همراه اوست و نه گنجی. گندابی روحانی را به گوشه ای کشاند ، قمه را به گوشه ای انداخت و خم شد! روحانی، از رفتار او غرق در تعجب بود . علی فریاد زد بیا بالا آخوند! ...روحانی که حیرت زده بود گفت : نه قربان من چنین جسارتی نمیکنم. گندابی قمه را برداشت و گفت: اگر بر دوشم سوار نشوی سرت را گوش تا گوش خواهم برید... روحانی از ترس جان، بر پشت کوع کرده ی گندابی نشست. گندابی داد زد: حالا بخون! - چی بخونم؟ - روضه بخون، روضه ی حسین رو بخون!! بلند بخون! .... تعدادی از همسایه ها که حتی جرات بیرون آمدن از خانه را نداشتند با صدای روحانی، روی پشت بامها بودند... روحانی میخواند... و لرزشهای تن روحانی نشان میداد که کسی آن زیر به شدت گریه میکند!...

گندابی پیر شده بود... توبه کرده بود... روزی به خانواده گفت قصد رفتن به نجف را دارد گفت دلش برای علی تنگ است... وقتی رسید و زیارت کرد... همگان شاهد بودند که کنار ضریح علی(ع) فریاد زد : "ای خدا تو رو به هر کی دوست داری قسم ، این علی رو به اون علی ببخش" و از حال رفت... وقتی همه جمع شدند علی گندابی از دنیا رفته بود... آنروز کنار مرقد علی(ع) قبری کنده شده بود. می گفتند برای یکی از آیات عظام است که گوئی فوت کرده بود. آیت الله را نیاوردند! می گفتند وی وصیت کرده است جای دیگری او را دفن کنند. و ... علی گندابی لات بجای آیت الله ، کنار مرقد علی ابن ابیطالب به خاک سپرده شد.

منصور میگوید توفیقی از این بیشتر نیست که کسی را علی(ع) شفاعت کند. و خدا را قسم می دهم به عظمت علی که علی شفیعمان باشد.

------------------------------------------

کادری که با عنوان "امام علی(ع)" بعنوان نام سریال نوشته شد و در عکس بالا هم میبینید کار حمید غبرانژاد بود




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - Classic - ۱۳۸۹/۶/۲۸ صبح ۱۲:۰۲

باز پخش سریال روزی روزگاری از شبکه یک آغاز شده است و دوباره سکانس بسیار زیبای مرگ قلی خان را برای بار چندم دیدم و حظ وافر بردم . این سریال زیبا صبح ها ساعت 10 و شب ها حدود ساعت 1 نیمه شب پخش می شود. ظاهرا تلویزیون متوجه شده است که حالا که دیگر توان ساخت همچین مجموعه های زیبایی را ندارد ، بهتر است از آرشیو خود کمک بگیرد . اقدامی که مثبت است و امیدواریم نوبت به همه سریال های نوستالژیک گذشته برسد.

پارازیت:  باز پخش سریال طنز متهم گریخت (همون آغا هاشم ! )  هم ظهرها ( حدود ساعت 2 تا 3 ) آغاز شده است که تماشای آن برای رفع خستگی دوستان و به خاطر طنز زیبا و خلاقانه ای که دارد توصیه می شود.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۹/۶/۲۸ عصر ۱۱:۳۰

(۱۳۸۹/۶/۲۸ صبح ۱۲:۰۲)IranClassic نوشته شده:  

باز پخش سریال روزی روزگاری از شبکه یک آغاز شده است و دوباره سکانس بسیار زیبای مرگ قلی خان را برای بار چندم دیدم و حظ وافر بردم .

 واقعا سکانس هایی تو این سریال هست که با بهترین سکانس های شاهکارهای تاریخ سینما پهلو به پهلو می زنه. نمی دونم چه رازی درش نهفته است که اینقدر راحت به دل میشینه. شاید به خاطر این باشه که همه عوامل ( بازیگر - کارگردان و عوامل پشت صحنه )  با عشق و جان کار کرده اند  بعیده دیگه همچین مجموعه ای از بازیگرها بتونن با یک فیلمنامه به این زیبایی گرد هم جمع بشن. شاید این هم یکی از شاهکارهای اتفاقی تاریخ سریال های ایرانی باشه . یادمه کارگردان روزی روزگاری ؛ بعدش تفنگ سرپر رو ساخت اما اصلا به گرد این یکی نرسید و جذابیت روزی روزگاری رو نداشت. سبک تصویری سریال خیلی ایرانیه و انگار کارگردان سبک خاص و مناسب با فرهنگ ایران رو عمدا اعمال کرده و فن تصویری کاملا در خدمت داستان ایرانی هست .




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - منصور - ۱۳۸۹/۶/۲۹ صبح ۱۱:۴۸

(۱۳۸۹/۶/۲۸ عصر ۱۱:۳۰)سروان رنو نوشته شده:  واقعا سکانس هایی تو این سریال هست که با بهترین سکانس های شاهکارهای تاریخ سینما پهلو به پهلو می زنه...

روز جمعه یک صحنه از این سريال که بارها و بارها دیده بودم توجه مرا مجددا بخود جلب کرد: ...

مراد عصبانی است و با افراد خود به خشونت رفتار میکند، حتی کشیده ای سخت بر صورت پسرک نوجوان می کوبد و ... بعد ... نسیم بیگ(محمد فیلی) که زمانی خود سرکرده دزدان بوده است و در عقل و منطق بسیار فراتر از امثال مراد و حسام است میگوید: بسه دیگه ... و گروه را با اسب ترک میکند... مراد فریاد میزند : ... هرکی میخواد باهاش بره ، بره... هرکی که از گلوله تفنگ میترسه باهاش بره... و بعد نسیم که صدای مراد را شنیده است به تاخت برمیگردد. اسلحه میکشد... صفر جلوی او در میآید تا آسیبی به مراد وارد نکند. نسیم سر تفنگ را پائین می آورد و گلوله را به پای خود شلیک میکند. خون بیرون میزند. با همان حال سوار اسب میشود و در حالکیه دور میشود به مراد می غرد: من دارم میرم اما نه بخاطر ترس از گلوله و تفنگ...و مراد حیران و سرگردان دنبال نسیم میدود... اما او رفته است.

یک صحنه بسیار فوق العاده که کاملا سینمائی است: تلفیقی از تصویر و کلام. هر دو فوق العاده و بسیار تاثیرگذار

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

سریال تفنگ سرپر (ساخته ی دیگر امراله احمدجو) هم سریال خوبی بود اما فقط در دکوپاژ .در فیلمنامه دچار ضعف بود. ضعفی بسیار اساسی که حتی امروزه کسی بیاد ندارد که خلاصه آنرا در یک جمله بگوید. تاکید میکنم یک جمله.

به جرات و برای اولین بار در نت ادعا میکنم که امراله احمدجو دو بدعت بسیار نوآورانه در تاریخ سینمای جهان به یادگار گذاشت که اولی با سه گانه ماتریکس الگوبرداری شد اما دومی هنوز الگوبرداری نشده است و شاید 50 سال بعد در تاریخ سریال سازی مورد تقلید قرار گیرد بدون آنکه کسی بداند امراله احمدجوی ایرانی موجد آن بوده است:

1 - در سریال روزی روزگاری ، ناگهان بازیگر یا بازیگران از حرکت بازمی ایستادند. درست مثل مجسمه. دوربین حرکت میکرد. لباس بازیگران با وزش باد تکان می خورد اما خود و سایر ادوات نه. وقتی دوربین به چشم اندازی دیگر میرسید ناگهان بازیگران ساکن به حرکت خود ادامه میدادند و ادامه ماجرا... چنین صحنه هائی را بعدها برادران واچوفسکی در سری ماتریکس بنام خود در تاریخ سینما ثبت کردند که جای تاسف دارد(تثبت متحرکین یک صحنه و حرکت دوربین اطراف  صحنه ثابت)

2- در سریال تفنگ سرپر، در هر قسمت سریال در جای خاصی تمام میشد. در قسمت بعد چند دقیقه از آخر قسمت قبلی با همان وضعیت و لوکیشن قبلی وجود داشت اما اتفاقی که می افتاد همانی نبود که در انتهای قسمت قبل بود. سریال را بیاد ندارم اما مثالی از خود میزنم: فرض کنید قبیش در پایان قسمت دهم کنار چشمه ای می نشست تا آب بخود، آب میخورد و با شنیدن صدای گلوله پشت سنگی پنهان میشد و سریال تمام میشد. در قسمت بعد یعنی قسمت یازدهم و در ابتدای این قسمت که ادامه قسمت قبل بود، قبیش کنار چشمه می نشست تا آب بخورد ، آب نخورده ، کسی او را صدا میکرد و ماجرا طور دیگری پیگیری میشد... انتها و ابتدای همه قسمتها اینگونه بود و چیزی عجیب در سریالی که همه ی قسمتهای آن یک داستان واحد را روایت میکرد. این شیوه را من تاکنون در هیچ سریالی ندیده ام و مطمئنم سالها بعد یک فرنگی چنین چیزی خواهد ساخت و همگان وی را با این شیوه خواهند شناخت و نه احمدجو را.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سم اسپید - ۱۳۸۹/۶/۲۹ عصر ۰۱:۵۹

اگر دوستان فیلم در حال و هوای عشق ساخته وونگ کار وای (که از لحاظ فرم بصری خارق العاده هست) را دیده باشند بسیار به نمونه ای که منصور عزیز اشاره کردند شباهت ساختاری دارد، در چندین نما شخصیت زن و مرد فیلم ثابت هستند و این دوربین هست که حرکت می کند.




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۹/۶/۳۰ صبح ۱۲:۴۶

(۱۳۸۹/۶/۲۹ صبح ۱۱:۴۸)منصور نوشته شده:  

... در سریال روزی روزگاری ، ناگهان بازیگر یا بازیگران از حرکت بازمی ایستادند. درست مثل مجسمه. دوربین حرکت میکرد. لباس بازیگران با وزش باد تکان می خورد اما خود و سایر ادوات نه. وقتی دوربین به چشم اندازی دیگر میرسید ناگهان بازیگران ساکن به حرکت خود ادامه میدادند و ادامه ماجرا... ..

این صحنه را دقیقا به یاد دارم. فکر کنم یک مورد خارق العاده اش در جایی بود که افراد مراد بیگ بالای یک کوه منتظر ورود یک قافله بودن. اینقدر خوب خشک وایساده بودن که اگر باد لباس هاشون رو تکون نمی داد فکر می کردی که عکس هستن. یه مورد دیگه ای هم که به نظرم اومد ، چرخش دوریین در برخی سکانس ها بود . اینطور که مثلا دوربین از روی یک نفر می رفت دور صحرا می گشت و وقتی 360 درجه چرخ می زد ، می دیدی که اصلا به یه جای دیگه رفته !




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۷/۲۲ صبح ۰۹:۳۴

مـــــختــارنـــــــــــامــــــــــــــه

تهیه کننده : محمود فلاح

کارگردان : سید داود میرباقری

مشاور تهیه کننده : حسین صابری
مشاور کارگردان : عبدالله اسکندری
ناظر کیفی :  رسول جعفریان
نویسنده :  سید داود میرباقری
مشاور در امور تولید و برنامه ریزی : مهران برومند
نویسندگان اولیه : حسن میرباقری -  محمد بیرانوند
مشاور فیلمنامه :  رسول جعفریان
مدیر فیلمبرداری :  عظیم جوانروح
فیلمبردار: رضا غفاری




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - منصور - ۱۳۸۹/۷/۲۵ عصر ۰۱:۲۱

یک جوک معروف در زمان پخش سریال امام علی ورد زبانها بود :" از یک نفر پرسیدند نطرت در مورد سریال چیه اونم گفت خوبه فقط اگه یه کم قطامش بیشتر بود بهتر بود!"

ظاهرا میرباقری با توجه به جذابیتهای حضور خانمها در کشاکش سریالهایش  این آیتم را نه تنها از نظر دور نمیدارد بلکه مانوری خاص در ارتباطات جنس مونث در تقابل با قهرمانان سریالهایش لحاظ میکند که تا پایان سریال (و به موازات جلو رفتن داستان اصلی) حکایت زن همچنان بخشی اساسی از کلیت اثر را شامل میشود

مخلص کلام اینکه : سریال مختار ، قطامش خیلی بیشتر از امام علی است! ( و برای جذابیت بیشتر ، چند قسمت اولیه کلا به قطامها! اختصاص دارد تا از همان بدو امر چسب سریال به بیننده بچسبد)

-----------------------------------------------------

این پست را (به عمد) در تاپیک مختار نزدم تا مباد خللی در فتوای آیات عظام در خصوص "به ای نحو کان، یکون" وارد شود!!  و توپ به خانه ی صاحب تاپیک بیفتد و ... خیزید و خز آرید که هنگام خزان است!




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - دزیره - ۱۳۸۹/۹/۱۶ صبح ۰۸:۱۱

سریال گرگها

کارگردان: داوود میرباقری ، موسیقی:مجید انتظامی .ازبازیگران داوود رشیدی ،ثریا قاسمی وسیاوش طهمورث را به یاد دارم.

در زمان خودش سریال پر طرفداری بود.اقای سیاوش طهمورث که انگار افریده شدن برای نقش منفی بازی کردن! اینجا هم فوق العاده بودن .نقش منفی ای که البته زیاد توی ذوق نمی زد .شاید چون عاشق بود!

از موسیقی فیلم و زیبا یی اش که هرچه بگویم کم است.هنوز هم ان را درون ذهنم  می شنوم.

راستی اگر عنوان سریال گرگها را سرچ کنید یک دنیا اماده اند تا ان را به شما بفروشند .لابد شنیدن کی بود مانند دیدن !!!




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - منصور - ۱۳۸۹/۹/۱۶ صبح ۱۰:۰۹

در خبرها آمده بود که بر سر نمایش یا عدم نمایش چهره عباس بن علی (ابوالفضل العباس) در سریال مختارنامه بحث و اختلافات بالا گرفته چنانکه عده ای موافق و عده ای مخالف اینکارند...

بچه که بودم (از 5 سالگی) پدرم مرا پای منبر می برد... یکی از قصه های اهل منبر را که کم از دیگر قصص مداحان اهل ندارد در اینجا نقل میکنم چون حکایت مزبور آنچنان عظمت داشت! که هرگز از یاد من و دیگر شنوندگان نخواهد رفت... فراموش نکنید این حکایت در منبر بشکل ساده و اینچنین که در اینجا نوشته میشود بیان نمیشد بلکه با سوز و گداز و آه و ناله و آوائی حزن آلود خوانده میشد:

روز تاسوعا قمر بنی هاشم با خودش عهد کرد اونقدر از کفار حربی رو بکشه که خون برسه به رکاب حضرت! سر این کار قسم خورد و گفت: مرد میخوام که قسم عباس رو بشکنه... جنگی عظیم درگرفت... ابوالفضل العباس شروع به قلع و قمع سپاه ابن سعد کرد... هزاران نفر کشته شدند! اما خون تا رکاب حضرت نمی رسید... خداوند باریتعالی با خودش فکر کرد اگر عباس بخواد اینجوری ادامه بده دیگه از نسل بشر کسی باقی نمی مونه برای همین و برای اینکه قسم حضرت عباس هم شکسته نشه به ملائکه امر کرد اسب اون حضرت رو به یک گودال بکشن تا خون سریعتر به رکاب اسب برسه. ملائکه چنین کردند و باب الحوائج وقتی دید دریای خون به رکاب رسید شمشیر رو به گوشه ای پرتاب کرد و خطاب به کفار گفت: من به عهد خود وفا کردم ، اکنون آماده شهادتم که اگر عهدم نبود یک نفر از شما باقی نمیگذاشتم... و آنها دستان حضرت را قطع و او را به شهادت رساندند..

اینکه کل سپاه عمر سعد سه هزار نفر بود (آنهم روز عاشورا و نه دو سه روز قبلترش) و اگر خون همه را بچلانید اندازه یک تانکر26 هزار لیتری نمیشود، اینکه اگر همان تانکر را وسط بیابان خالی کنید یک قطره از آن روی سطح زمین نمی ماند ، اینکه قدرت یک انسان و بازویش چقدر است که بتواند حتی از دست همان 3 هزار نفر جان سالم بدر ببرد و و و ... همه به کنار و اینکه باورمان میشد نیز به کنار اما به شخصه نمیتوانم از ظلمی که مداحان و برخی از منبریهای قدیم و جدید(بخاطر پول در درجه اول و بخاطر نادانی خود در درجات بعد) به خاندان پیامبر کردند بسادگی بگذرم. آنچه ما در طول تاریخ (از دوره صفویه به بعد) از حسین(ع) و خاندانش شنیدیم جز ذلت حسین و خانواده اش چیز دیگری نبود، هنوز که هنوز است شعار دستجات سینه زنی و زنجیززنی ما در روز عاشورا "اصغرم اصغرم" و " اکبرم اکبرم" است. صرف گریاندن مردم و این جمله مشهور که " گریه کن مسلمان که گریه ثوابست" از هدف حسین غافل ماندیم و به اکبر و اصغر پرداختیم. من از دوستان کافه دعوت میکنم روز عاشورا قلم و کاغذی بدست گیرند و در یک پروژه جالب برخی شعارهای دستجات را یادداشت کنند تا ببینیم و ببینند که حسین و حرکت فوق العاده حسین تا چه حد در کلامهائی ساده لوحانه با شعارهائی به قدمت 300 سال هر ساله و همه ساله تکرار و تکرار و تکرار میشود. از نظر منصور ذکر حسین و خاندانش نه در بستر گریه و زاری که باید در بستری از ابهت و صلابت به گوش اهل دین برسد. هدف حسین ظلم ستیزی بود و ما با گذشت 1400 سال از واقعه درست در جهت مخالف حرکت کرده و بجای پرداختن به این ظلم ستیزی به ظلمی که بر او رفت اکتفا کرده ایم و این یعنی خوار کردن کسی که خود دشمنان خدا را خوار کرد. امروزه عادت کرده ایم که با شنیدن نام حسین اشکی بر گوشه چشمانمان بلغزانیم و بر او بگرئیم و بی اختیار یاد علی اصغر و حرمله بیفتیم... آیا هدف حسین از شهادتش این بود؟ که دیگران بر او و خاندانش بگریند؟ که نذرهایمان را فقط روز عاشورا بدهیم؟ ...که فقط عاشورا بیادش باشیم؟ که با توصیه مداحانی نادان لخت شویم و بر این برهنگی افتخار کنیم؟ که قمه بزنیم ؟ که گِل و بقول لرهای عظیم الشان: خرّه) بر سر و شانه بزنیم؟ که فقط سیاه بپوشیم؟ در کتاب تاریخ ادیان جهان از زبان یک نویسنده فرنگی دیدم که ذیل مذهب تشیع نوشته بود: "فرقه ای از مسلمانان که 10 ماه از دوازده ماه سال را سیاه پوشند و ..." . چه کس گفت که سیاه رنگ عشق است؟!! سیاهی آخرین نماد دلمردگی است. هندیها و بسیاری از مردم جهان حتی در مراسم مردگان خود سفید می پوشند، حتی عربها نیز اعتقادی به سیاه ندارند و ما ... و شاه عباس ما در دوره صفویه برای افتادن از آنسوی بام رنگ سیاه را برای عزاداریها توصیه کرد و ما ... صدها سال است که پذیرفته ایم، بدون آنکه بپرسیم: چرا؟ ... حسین(ع) را در بستری از ظلم پیچیده ایم و مداحان ما امروزه از این بستر، نان دانی خوبی برای خود دست و پا کرده اند و دائم بر این بستر چوب میزنند. نان و آش آنها چنان گرفته است که حتی امروزه عار دارند (و شاید برای ردیف بودن قافیه) نام حسین را بشکل کامل بر زبان جاری نمیکنند و فریاد میزنند : "سِین". موسیقی و نمایش آلات و ادواتش در سیما ممنوع است اما همین موسیقی در روز عاشورا چه ها که نمیکند

و حقیقت حسین در بستری از زمان کم رنگ شده است، گاه مداحان کم سواد بر این کم رنگی ناخواسته همت گمارده اند . ... امروزه برای یک مداحی خوب در تهران آنان از 15 میلیون کمتر نمی گیرند... و سوال اینجاست : وقتی چهره یوسف و عیسی مسیح با نسخی ایرانی روی آنتن میرود چرا درخصوص عدم نمایش معصومین دم بر نمیاید؟ آیا قدر و منزلت آنها از حضرت عباس  در درگاه الهی کمتر است؟ قرنهاست در تعزیه خوانی و شبیه خوانی ، چهره های حسین (ع) و قمر بنی هاشم تصویر میشود




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۹/۱۶ عصر ۰۱:۲۳

سریل گرگ ها

کاگردان : داوود میرباقری

موسیقی : مجید انتظامی

سرپرست گویندگان : ثریا قاسمی

علی نصیریان :  ناصر تهماسب

داوود رشیدی : حسین عرفانی

ثریا قاسمی : رفعت هاشمپور

 راضیه برومند : زهره شکوفنده

آتیلا پسیانی : منوچهر والی زاده

  بهرام شاه محمد لو   : ژرژ پطرسی

سیاو طهمورث  پرویز ربیعی

منوچهر حامدی : عزت ا... مقبلی

اکبر رحمتی : حسین معمارزاده

رسول نجفیان : امیر هوشنگ قطعه ای

حمید مهرارا : مهدی آرین نژاد

بهزاد فراهانی : بهزاد فراهانی

تقدیم به دزیره




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۹/۱۸ عصر ۰۳:۵۴

     درباره سریال معصومیت از دست رفته

       معصومیت از دست رفته

کارگردان : داوود میرباقری

مدیر  تصویربرداری : عظیم جوانروح

موسیقی : فریدون شهبازیان

خواننــده : محمـــد اصفهانی

سرپرست گویندگان : حمید رضا آشتیانی

بازیگران بترتیب حروف الفبا

ابراهیم آبادی :  ابو مسیب / اکبز منانی

روژان آریا منش : ماریا(کودکی)

حسرو احمدی : مرد چاق   /  همت مومی وند

انوشیروان ارجمند : حجاج بن یوسف

مرتضی اردستانی : سنان ن انس /  بیژن علیمحمدی

مانی اسکندری : سعید

حمید اصغری تتماج : حاجب

سارا تنها : کودک

عباس امیری : ابو مشیر / ناصر احمدی

مرضیه برومند : حــره / ثریا قاسمی

مریم بصیری : زن شرطه   /  بتسابــه کاظمی

مریم بوبانی : طــوعه  /  زهرا هاشمی

امین تارخ : شوذب  /  حمیدرضا آشتیانی

مهدی تارخ : برادر شوذب

معصومه تقی پور : مادر حمیرا

 بهناز نوکلی : هاجـــر / ژاله کاظمی

محمد جاهد نیکو : مرد لاغر- پیشگو  /  احمد کلانتری

رحمان حسینی : اشهــل

رامتین خداپناهی : بلال   /  امیرمحمد صمصامــی

آهو خردمند : مادر ماریا / فاطمه نیـرومند

سروش خلیلی : شمعون

سارا خوئینــی ها : حمیرا / مینـو غزنوی

رضا راد : عبـــاد

نادر رجب پور : حمزه  / احمد کلانتری

داوود رشیدی : نعمان  / احمد رسول زاده

هاشم روحانی : خادم هـا نـــی

رضا رویگری : سعدون

امید زندگانی : زیــد

فریده سپاه منصور : سوفیا / رفعت هاشمپور

محسن سلیمانی : پیک

خسرو سهامی : ابو ملیــل  /  مرتضی احمدی

بهرام شاه محمد لو : عتـــِــق /  حمیدرضا آشتیانی

پرویز شاهین خو : شریح

مرتضی ضرابی : ابن سنان  /  همت مومی وند

مصطفی طاری : شمربن ذی الجوشن

سیاوش طهمورث : ابن  حریث

اکبر عبدی : ابونواز

ساغر عزیزی : هلــن  / نرگس فولادوند

علیرضا فروغی : پیک  / حسین خدادادبیگی

داریوش ارجمند : ابن زیاد

حدیث فولادوند : ربــاب / مریم شیرزا د

مریم قادری : ریحانه / شوکت حجــت

محسن قاضی مرادی : معقل /  بیــژن علیمحمدی

رضا کرم رضایی : پدر مقدس

علی کریم : عبد ا... پسر حجاج

هوشنگ کمالی : شرطه   /  جواد پزشکیان

فریبا کوثری : ماریا / زهره شکوفنده

امیر رضا گیتی بان : سوار  / حسین خداداد بیگی

سعید لشگری : ابراهیم

منظر لشگری :  سرآشپز /   شهلا ناظریان

انوش معظمی : نعیــم /  سعید مقدم منش

حامد میرباقری : حیــدر

حسن میرباقری : ذاکــر

محمد نمازی : سیاهپوش

سعید نیک پور : هانـــی

حسن نیکرو : حضــرمــی

عزیز هنرآمــوز :  پدر حمیـرا / همت مومی وند

پی نوشت : بازیگری که دوبلور ندارند بجای خودش حرف زده است




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۸۹/۱۰/۲۵ عصر ۱۰:۲۴

به یاد آن جمعه های دلگیر و زیبا 

دیروز جمعه ، تلویزیون در یکی از معدود حرکت های خوب خود ، اقدام به پخش فیلم تاراج کرد. عصر جمعه بود و هوا ابری . فیلم هم فیلمی بود که در برخی سکانس ها حقیقتا انسان را در خود غرق می کرد و چشمان را نمناک می ساخت. خلاصه اینکه یکی از آن جمعه های دلگیری که آدم دلش می خواهد یک فیلم حسابی ببیند بود و تماشای تاراج در این فضا بسیار به دل چسبید. در دوران مدرسه ، عصرهای جمعه ، به خصوص بعد از تماشای فیلم های سینمایی ، بسیار غمگین بود. دیروز این حس ، پس از سالها تکرار شد. :lovve:تاراج ، فیلمی زیبا و حالا کلاسیک شده از دهه 60 است که می توان گفت خیلی خوب گذر زمان را تاب آورده و دارای پیامی بس زیبا و تاثیر گذار است. جمشید هاشم پور ( آریا ) در نقش یک قهرمان ، بسیار به دل می نشیند. فیلم سرشار از دیالوگ های پر مغز است. در برخی سکانس ها - مانند آنجا که در پایان فیلم ، پسر کلید را به بیرون پرت می کند - ناخودآگاه اشک به چشمان آدم می آید.ashk




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۸۹/۱۰/۲۵ عصر ۱۰:۵۳

یک سریال ایرانی امروز از یکی از شبکه های عربی پخش شد که علی نصیریان  در نقش  بحیرا  بود بعد  مریلا زارعی  بهناز جعفری  عنایت شفیعی  و مرحوم مهدی فتحی  هم بودند  اسم این سریال چیه  از وضعیت صدای بازیگرهای سریال  کسی می تونه اطلاعات بدهد ؟




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - Lino Ventura - ۱۳۸۹/۱۰/۲۹ عصر ۰۶:۲۹

سریال بشارت منجی مدتیه ازشبکه اول سیما پخش میشه که درمورد حضرت عیسی مسیح(ع) ساخته شده البته سریال فاخری نیست واون شیوه داستان گویی وشخصیت پردازی اصلا نشده وبرخلاف ادعای کارگردان پرمدعاش خوب از کار در نیومده به جز گریم و لوکیشن وفیلمبرداری دیگه چیزی واسه گفتن نداره -ودوبله اینکار شخصیت بخشیده به سریال-چون بازیگران بیشتر ازتئاترین و نااشنا-باکسب اجازه ازعزیزان اساتیداسامی گویندگان رو میارم


نام سریال/بشارت منجی

کارگردان /نادرطالب زاده

سرپرست گویندگان /بهرام زند

احمدسلیمان نیا /عیسی ناصری /علیرضاباشکندی

فتحعلی اویسی /پانیوس /مرحوم عطا کاملی -حمید منوجهری

حسن سرچاهی /باربانا-راوی سریال /افشین زینوری

لنتوس / پرویز ربیعی

جاد زیلوت کچل / خسرو شمشیرگران

زن سامری /مهین برزویی

جناب گمالایی /حمید منوچهری

باراباس /ناصرنظامی

شمعون ماهیگیر /محمدعبادی

فرشته وحی -افرایم - سرجوخه رومی  //امیرحکیمی

مرحوم رضاسعیدی /کاهن / حسین عرفانی

یهودا / سعید مظفری

کاتب  /  اردشیر منظم

کلودیا  همسر پانتیوس /  الیزا اورامی

جوادبازاریان -- عباس نباتی - محمدعلی اشکبوس - محمدصمصامی -بیژن علیمحمدی -

شهرادبانکی -اکبرمنانی-منوچهرزنده دل -غلامرضاصادقی-مریم شیرزاد-مریم صفی خانی

زویاخلیل اذر-افسانه پوستی-داودشعبانی-بهرام زاهدی-زهراسوهانی-مهرخ افضلی

شهروزملک ارایی-شروین قطعه ای -محمدعلی دیباجی-علی عابدی-سیامک اطلسی

کسری کیانی- کامبیزشکوفنده-




[split] دوبلورهای بازیگران قدیمی ایران - رامین_جلیلوند - ۱۳۹۰/۱/۷ عصر ۱۱:۲۹

می خواستم اطلاعات کاملی در مورد موسیقی متن سریال دائی جان ناپلئون به من بدهید. منظور موسیقی اصیل ایرانی متن است که بیشتر مایه سنتور و پیانو دارد. اگر فایلی هم آپلود کنید ممنون می شوم.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - محمد - ۱۳۹۰/۱/۲۱ عصر ۱۰:۲۷

مرغ حق

سال ساخت : 1366

كارگردان : حسين مختاري

سرپرست گويندگان : غلامعلي افشاريه

منوچهر اسماعيلي / هادي اسلامي / سيدحسن مدرس

منوچهر والي زاده / دانيال حكيمي / رضاخان

حسين عرفاني / جمشيد اسماعيل خاني / احمد شاه

ناصر طهماسب / مجيد جعفري / سيدضياالدين طباطبايي

حسين معمارزاده / هادي مرزبان / مشيرالدوله

جلال مقامي / رضا مختاري / ميرزاده عشقي

سعيد مظفري / علي گوهري / رحيم زاده صفوي

خسرو شايگان / حسين خاني بيك / موتمن الملك

پرويز ربيعي / رضا فياضي / سيدمحمد تدين

خسرو شمشيرگران / محمود عزيزي / قوام السلطنه

اصغر افضلي / سروش خليلي / يحيي دولت آبادي

غلامعلي افشاريه / عنايت شفيعي / كلنل باقرخان

اكبر مناني / علي رامز / شهاب الدوله

ژرژ پطروسي / حسين سحرخيز / نرمان

شمسي فضل اللهي / شمسي فضل اللهي / خانم مشيرالدوله

مينو غزنوي / اكرم محمدي / گوهر بانو

ناصر طهماسب / محمد چرمشير / ملك الشعرا بهار

پرويز نارنجيها - حميد منوچهري - امير هوشنگ زند - عباس نباتي

ناصر نظامي - جواد پزشكيان - بدري نوراللهي - سيامك اطلسي

تورج نصر - ولي الله مومني - محمد ياراحمدي - مهين برزويي

شهروز ملك آرايي




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۹۰/۵/۲۱ صبح ۱۱:۲۲

(۱۳۸۹/۱۰/۲۹ عصر ۰۶:۲۹)Lino Ventura نوشته شده:  

سریال بشارت منجی مدتیه ازشبکه اول سیما پخش میشه که درمورد حضرت عیسی مسیح(ع) ساخته شده البته سریال فاخری نیست واون شیوه داستان گویی وشخصیت پردازی اصلا نشده وبرخلاف ادعای کارگردان پرمدعاش خوب از کار در نیومده به جز گریم و لوکیشن وفیلمبرداری دیگه چیزی واسه گفتن نداره -ودوبله اینکار شخصیت بخشیده به سریال-چون بازیگران بیشتر ازتئاترین و نااشنا-باکسب اجازه ازعزیزان اساتیداسامی گویندگان رو میارم


نام سریال/بشارت منجی

کارگردان /نادرطالب زاده

سرپرست گویندگان /بهرام زند

احمدسلیمان نیا /عیسی ناصری /علیرضاباشکندی

همانطور که میدانید بشارت منجی دوبار دوبله شد و بجای حضرت عیسی یک بار علیرضا باشکندی و بار دوم منوچهر زنده دل صحبت کردند که هردو خوب و عالی بود




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - منصور - ۱۳۹۰/۶/۶ صبح ۱۰:۴۷

قابل توجه دوستان علاقمند به روح و مرگ و برزخ

دوستان میدانند که همه ساله به مناسبت ماه رمضان سعی میکنم مطلبی مرتبط بنویسم که مفید فایده دوستان باشد. مطلبی که سال گذشته ارائه شد درخصوص روایتهای قرآنی در تاپیک فریادها و نجواها بود که وقتی با اصوات قاریان مشهور جهان همراه شد استقبال دوستان را بهمراه داشت چه آنان که اهل دین و دیانتند و چه آنها که حوصله این مقولات را ندارند. به مناسبت پخش سریالی با نام " پنج کیلومتر تا بهشت" بی مناسبت ندیدم درخصوص وقایع بعد از مرگ صحبت به میان آید و آنچه را شنیده ایم با سایر دوستان به اشتراک گذاریم.

ویل دورانت در کتاب بزرگ خود (تاریخ تمدن) آنجا که به پیدایش دین و ایمان در تخیلات انسان اولیه انشاره میکند اینچنین می نویسد : انسان اولیه مردگان خود را با دست خود به خاک می سپرد حتی گاهی غذا و آب هم در قبری که برایش کنده بود میگذاشت تا او هوس بازگشت نداشته باشد. گاهی او را هفت دور ، دور خانه ای که در آن زندگی میکرد می چرخاند و بعد در نقطه ای دور دست به خاک می سپرد تا مرده راه خانه را گم کرده  هرگز بازنگردد. او از مرده می ترسید و طبیعی بود که مرده را بدین شکل از زندگان جدا کند. اما با تمام ترفندهایش گاهی شبها مرده خود را در خواب میدید و روزها به فکر می رفت که آن جسم را باید روحی مجزا باشد که میتواند فارغ از جسم موجودیت یابد. این موجودیت هرگز اسباط نشد اما اشباحی که میدید هرگز او را رها نکرد. اعتقاد به چنین رویاهائی و ملاحظه برخی تصادفات که منجر به برخی حوادث میشد که عقل از توضیحش عاجز میماند در نهایت انسان را به فکر فرو می برد که نیرو یا نیروهائی ناپیدا در جهان حاکم است که میتواند بر او و بر کارهایش و حتی بر سرنوشتش تاثیرگذار باشد.

در کتاب اوپانیشادها که بر اساس عقاید هندی ها گردآوری و تالیف شده است چنین میخوانیم : هرگز شخص خوابیده را به سختی از خواب بیدار نکنید چرا که ممکن است روح وی بهنگام بازگشت به تن، راه را گم کند که در اینصورت جان گرفتن خوابیده به سختی میسر خواهد شد. عقیده ای که ما ایرانیها و پیران ما هم به سختی بدان اعتقاد داشته و داریم.

اینکه انسان دارای روح است که هرگز از بین نمیرود (حتی با متلاشی شدن جسم) نه تنها بر عقیده انسانها تاثیر گذاشت بلکه عقیده ها تا این حد هم رفت که همه اجسام موجود در دنیا (اعم از جاندار و بیجان) دارای روحند . این عقیده منجر به این شد که مثلا درخت ، ماه ، جنگل ، خورشید و ... دارای ارواحی عظیم هستند که حتی قادرند بر ارواح انسانی تاثیر گذار باشند لذا شکلی خدائی و پرستیدنی یافتند... بعد ها این اشکال مختلف شکل واحدی گرفت و به خدای یکتا تغییر نام داد که از نظر انسان مدرن ، خدائی معقول و فارغ از جسم ، فناناپذیر و ابدی و ازلی ، نادیدنی و ناشنیدنی و غیر قابل احاطه بدست انسان یا هر جسم و روح دیگری بشمار می آید. کلا آنچه که انسان را احاطه کرده است و یا به حواس پنج گانه وی ربط دارد روی خدا موثر نیست ("زمان" یک مخلوق است پس نمیتواند روی خدا و اینکه کی متولد شده یا کی از بین می رود اثرگذار باشد لذا او ابدی و ازلی است. به چشم نمی آید چون چشم ما اجسام را می بیند، صدایی ندارد چون گوش چیزهائی را می شنود که از اجسام تولید میشوند. لمس نمیشود چون جسم ما فقط اجسام یا حرکت اجسام را حس میکنند و ...).  بشر مدرن بسیار کوشید که خدا را از زندگی خود دور کند و براساس عقاید ماتریالیستی خود سکولاریسم و بی دینی را جایگزین نماید. اما هرگز نتوانست چون سایه خدا همواره بر سر انسانهاست و به یقین میتوان ادعا کرد میل به پرستش که به شکلی عجیب در فطرت تک تک انسانها وجود دارد هرگز در این وادی اشتباه نکرده است و خدایی واحد تمام جهان و مافیها را در ید قدرت لایزال خود دارد و تمام کردار و رفتار انسان و سایر مخلوقات به نوعی از هم متاثر است و نمیتوان کردار بد را با خوب یکجا جمع کرد و عاقبتی بد برای انسان بد را متصور نشد.

زیاد حاشیه نرویم. بحث ما بحث روح است. جری زوکر در فیلم روح و براساس عقاید مسیحیت پاتریک سوایزی را در ابتدای فیلم می کشد و روح او را که دقیقا شبیه به جسم اوست نشان میدهد که از تن جدا میشود. با همان لباسها و همان سکنات. این روح میتواند صحبت و حتی با ارواح دیگر ارتباط برقرار کند. حتی یاد میگیرد روی اجسام اثر بگذارد. او را چون خوب بود مدتی بحال خود رها میکنند تا در این دنیا گشت و گذار با قاتلینش تسویه حساب کند و الی ماشا الله... اینکه روح از جسم در لحظه مرگ جدا میشود مورد تایید همه ادیان الهی و عقل است چراکه از لحظه مرگ به بعد جسم رو به فرسایش میرود تا به نابودی کامل رسد و طبیعی است روحی که ادعا میشود فنا ناپذیر است نمیتواند در قید چنین جسمی باشد. اما اینکه واقعا پس از آن چه بر سر روح می آید را کسی نمیداند.

ادیان الهی و عقاید بومی ملل هریک به شکلی جایگاهی خاص برای روح متصور شده اند. گروهی عقیده دارند این روح بشکل روحی دیگر مجددا تجلی میکند (شاید نطریه انیشتین را موید باشد که گفته بود هیچ انرژی یا ماده ای در جهان محو نمیشود مگر اینکه بهم یا به شکل دیگری از خود تبدیل شوند) این عقیده بنام تناسخ مشهور است. از سوی دیگر عده ای معتقدند این روح به عالمی بنام برزخ هدایت میشود . جهانی مابین دنیا و آخرت. براساس چنین ایده ای کتابی در زمان ساسانیان از سوی ایرانیان تالیف شد (که البته در قرن سوم مجددا بازنویسی گردید) بنام ارداویرافنامه که در آن مردی پاک که از بین 7 نفر با انداختن تیر به پاکی توسط موبدان انتخاب میشود جرعه ای از شراب مخصوص کاهنان(منگ گشتاسبی) را میخورد و 7 شبانه روز به عالم پس از مرگ و دوزخ و بهشت سفر میکند و دو راهنما در این سفر شرح حال طبقات بهشت و جهنم را میدهند . در هفتمین روز اورمزد را می بیند و باز میکردد ... هزار سال بعد دانته آلیگره ایتالیائی کتابی در سه جلد بنام کمدی الهی نوشت و با یک سرقت بسیار واضح و با اندکی تغییر شرح سفر ویراف زردشتی ایرانی را در ارداویرافنامه  بنام خود در جهان ثبت کرد چنانکه عده ای آنرا بزرگترین کتاب تاریخ بشریت در کنار ایلیارد هومر میخوانند! وی میگوید پس ازمرگ ، انسان با یک زورق و در اقیانوسی بسیار بزرگ بسوی جزیره ای بنام برزخ هدایت میشود. وسط این جزیره کوهی است بسیار بسیار بزرگ آنقدر بزرگ که نه طول و عرض آن پیداست و نه ارتفاعش اما کوهی مخروطی است به ارتفاع 27 کیلومتر. تا ارتفاع چند کیلومتری همه جا دره و جایگاه هائی رعب آور است و و پس از آن 7 طبقه تا رسیدن به قله جایگاه اقشار مختلفی از انسانها (از شهوت پرستان و مغروران بگیرید تا بدسیرتان و خطاکاران). قله، بهشت زمینی که آدم ابوالبشر از این بهشت رانده شد نه بهشت آخرت. انسانها باید تا روز قیامت ارتفاعی را که لیاقت آنرا دارند از کوه طی کنند . گاه عده ای با پیمودن سختیها به قله می رسند مانند سهل انگاران که ابتدا به مدت عمرشان در دامنه کوه باقی می مانند و پس از آن تا رسیدن به بهشت زمینی سختهای زیادی تحمل میکنند تا پاک شوند اما عده ی کثیری هرگز توان ارتقا از طبقه خود را نداشته و در آنجا توسط عذابهائی خاص کیفر ابتدائی گناهان خود را تا رسیدن به عالم آخرت باید تحمل کنند...

کتابهای متعددی درخصوص برزخ به رشته تحریر درآمده اند که نوع شیعی آن کتاب سیاحت غرب است که توسل به ائمه معصومین را نجاتبخش روح انسان از بلویات عالم برزخ میداند. بطور کل با مراجعه به کتاب تاریخ ادیان ملاحظه میشود در نظر هر فرقه و آئینی تصوری خاص از عالم برزخ که اولین پایگاه روح انسانی پس از مرگ وجود دارد اما ریشه عقیده به برزخ نه دین اسلام نه مسیحیت نه یهودیت و نه سایر ادیان مشهور الهی اند. اولین عقاید انسانی به عالمی خاص مابین عوالم  دنیا و آخری و برای اولین بار در کیش ایرانی مانوی مطرح شد و سپس یهودیها و مسیحیان آنرا از عقاید ایرانیها اخذ و به دین خود افزودند و اسلام نیز این عقیده را تایید کرد.

درهرصورت روح جری زوکر یک فیلم تمام عیار نه به لحاظ سرنوشت روح پس از مرگ بلکه بخاطر پرداخت به این حقیقت که روح انسانی پس از مرگ وجود خارجی دارد ، می بیند ، می شنود و از شنیده ها و دیده ها غمگین و شاد میشود و در نهایت به آسمانها میرود یکی از ماندگارترین آثار سینمائی است چنانکه این فیلم در نوع خود تاثیرگذاری ویژه ای را در دهه 90 روی ذهنیت تمام جوانان جهان گذاشت. یکی از این جوانان بهروز افخمی بود که آنقدر مجذوب این فیلم شد که خود فیلمی با خمیرمایه آن ساخت بنام روز فرشته که از سطح روح نه تنها فراتر نرفت بلکه با برخی لودگیهایش به یک کمدی می مانست تا تراژدیی بنام مرگ و پس از مرگ (نکته مهم اینکه فیلم روح هم از اواسط فیلم رو به لودگی میرود). گویا علاقه به فیلم روح زوکر مختص بهروز نبود و سایر اقوام افخمی را هم متاثر کرده بود چنانکه ساخته های علیرضا افخمی  و بويژه سریال اخیرش نشان میدهد که تا چه حد به نظام پس از مرگ (براساس فیلم روح) علاقمند است.

  

اگر در روح ، پاتریک سوایزی از دنیا رفت و روح او از بدن جدا شد تا به هر آن کجا که دوست دارد برود ، روح افخمی هنوز از تن رها نشده براحتی اینجا و آنجا میرود. بیاد دارم در دهه 60 در برنامه راه شب پنجشنبه شب که با اجرای مرحوم منوچهر نوذری و علیرضا جاوید نیا از رادیو پخش میشد حدود ساعت 2 و نیم تا 3 صبح وقایعی عجیب و واقعی درخصوص روح بیان میشد که بعضا مو را بدن راست میکرد. در یکی از این سری برنامه ها صحبت از کتابی به میان آمد که یک پزشک با توجه به علاقه خاصش به عالم پس از مرگ تالیف کرده و در آن سراغ کسانی رفته بود که مرگ را در زندگی تجربه کرده اما بازگشته اند . یکی از این افراد که سربازی در جنگ جهانی دوم بود نقل میکند وقتی نارنجک کنار من منفجر شد همه جا را گرد و غبار فرا گرفت و بعد از فرو کش کردن غبار خود را دیدم که با بدنی خونین و بدون یک پا افتاده ام. ترسیدم. عده ای مرا برداشتند  وسوار بالگرد کردند. بیاد دارم که به دنبال بالگرد می رفتم... دکتر می پرسد تو که از قید تن رها شده بودی چرا به گوشه ی دیگری نرفتی؟ و او می گوید : نمیدانم اما میدانم که نیرویی خاص مرا بسوی جسد می کشاند چنانکه هرگز نمیتوانستم از آن جدا باشم... مرا به بیمارستانی بردند و بعد، اتاق عمل. پزشک می پرسد در اتاق عمل چه وسایلی بود یا چه کسانی بالای سرت آمدند؟ سرباز همه جزئیات را به دقت میگوید. پزشک به اتاق عمل مراجعه میکند و شرح عمل را از پزشکان وی می پرسد. جالب اینکه با وجودی که سرباز با چشمان بسته و بیهوش به اتاق عمل وارد و با همان وضعیت از آنجا خارج شده و هرگز اتاق عمل را ندیده بود تمام آدرس دهی هایش درست بود...

این ماجرا و در واقع عقلانیت بشکلی به ما میگوید درست است که روح شخصی خوابیده میتواند در یک آن به آنسوی کره زمین رفته و در یک آن بازگردد اما ارتباط وی با کالبد استخوانی هرگز قطع نمیگردد گو اینکه مانند ریسمانی آنرا به این بسته باشند. اما افخمی فراموش میکند تفاوت روحی که از انسان خوابیده جدا میشود با روحی که از کالبد شخصی در حالت اغما بیرونی می آید درست مانند تفاوت رویا و واقعیت است. عالم رویا عالمی عجیب است که بطور کل با واقعیت تفاوت دارد و گاه بر حسب اتفاق به واقعیتی در گذشته حال یا آینده گره میخود اما جهان واقعیت یعنی تمام رخدادهای فعلی مورد بازبینی روح قرار گیرد. درست است که روح شخص خوابیده قادر است در یک آن ازین سردنیا به آنسو رفته و آنی دیگر بازگردد اما جدا شدن روح شخص رو به مرگ یا در حالت اغما از وی و گشت و گذار در اینسو و آنسو از آن حرفهاست. این روح آنچنان مشغول امور دنیوی در مکانی دیگر و در واقع جلسه خواستگاری میشود که حتی ریخته شدن بنزین روی جسمش در جائی دیگر را حس نمیکند!

راه رفتن ، سوار ماشین شدن، پریدن و دویدن روح هم از آن حرفهاست! حرکت پروازی شاید ساده ترین شکلی است که میتوان برای روح در نظر گرفت اما اینکه روح داستان ما بخواهد با سوار شدن پشت وانت خود را بجائی برساند مضحک به نظر میرسد، که اگر سوار ماشین سواری میشد به این اندازه قصه را به لودگی نمی برد. برای فرو نرفتن روح در جائی که ایستاده یا نشسته یا تکیه داده ، افخمی راه حل جدیدی پیدا میکند. اینکه اگر روح روی جسم تمرکز نکند و حالت دنیوی را مد نظر قرار دهد میتواند مثل یک جسم روی اجسام بایستد عذر بدتر از گناه است.

ارواح خوب (استاد دانشگاه) و بد (یکی از دزدها) به محض جدا شدن از تن به جایگاه اصلی خود (آسمان و قعر جهنم) هدایت میشوند . این ایده بشکلی نصفه نیمه با فیلم روح متقارن است. در آنجا فقط ارواح بد با وقوع مرگ از عالم مادی منفک میشدند اما در اینجا هر دو گروه. بر اساس عقیده مسلمین ( و البته بسیاری از ادیان با اندکی تفاوت) شبهای جمعه ارواح انسانی بر سر مزار خود باز میگردند تا از هر آنچه نیکی و دعا از بازماندگانشان به آنها میرسد با خود به عالم برزخ بازگردانند و طی سفر هفته آتی خود در دیار برزخ و گذر از موانع تنگ و تاریکش توشه راه قرار دهند. بنابراین چنین نیست که ارتباط کلی روح از دنیا با مرگ کالبدش کاملا و تا ابد گسسته شود اما هم فیلم زوکر و هم سریال نصفه نیمه ی افخمی با جدیت تمام بر گست دائمی روح را از آسمان یا قعر جهنم محال ممکن میدانند و نمیخواهند یا نمیتوانند روی آن پرداختی مناسب کنند.

داشتن لباس برای روح فقط بشرط روحیات ممیزی پخش (بخصوص برای مسلمین) قابل پذیرش است. اگر اعتقاد بر اینست که روح شکلی ورای جسم دارد ، حتی نباید کالبدی شبیه جسم خود داشته باشد. این روح میتواند شبیه یک دود (چیزی که در سریال لاست دیدیم یا برخی فیلمهای قدیمی تاریخ سینما) یا نور باشد نه آنکه دقیقا شبیه جسم پیشین خود مجسم شود و لباس و عینک و روسری و کفش و کلاه دنیوی جسمش هم بر تنش سوار کنیم. این اشتباه بشری آنقدر ساده لوحانه است که حتی عکسهائی که بنام ارواح از آنها دیده شده یا در جلسات احضار ارواح ثبت گردیده و آنها را دقیقا مانند جسم دنیوی نشان میدهند تجلی یافته است. علت اصلی اینگونه تصورها آنست که ما صورت را اصلی ترین وجه تمایز انسانها (و بعد کوتاهی و بلندی یا چاقی و لاغری اندام ) میدانیم که اگر آنها نباشند واقعا روح حسن را از روح حسین نمیتوان تشخیص داد. همه تصورات ما از روح منطبق بر تصورات مادی است. گاهی فراموش میکنیم که روح اصالتی دارد که از روی  ماهیتش قابل تشخیص است و نه از چهره و اندامش. اصولا این قفس استخوانی ماست که به ما شکلی خاص می بخشد و سوال اینجاست که آیا روح ما هم قفسی خاص دارد که شکل ظاهری وی را حفظ کند؟! مو داشته باشد ، اشک از چشمانش سرازیر شود و قدم از قدم بردارد؟!

سریال 5 کیلومتر تا بهشت که در واقع نام کامل آن "5 کیلومتر تا بهشت زهرا"ست (چرا که جسد  نخعی در جاده ای به فاصله 5 کیلومتر تا گورستان بهشت زهرا رها گردیده) سریالی ضعیف اما با مضمونی بشدت جذاب است. قصه ای مبتنی بر وقایع معمول با چاشنی غیر معمول. وقتی 5 دقیقه اول سریال را دیدم (صحنه کندن قبر در آن شب وهم انگیز که البته خوابی بیش نبود) امیدوار شدم ماه رمضان امسال سریالی خوب با درون مایه ترس و ا ضطراب خواهیم دید. روی آن 5 دقیقه بطرز خاصی خوب کار شده و نورپردازیها و گفتگوها قابل قبول بود (البته صرفا در حد سینمای ایران) اما پس از آن شاهد یک سریال دم دستی و کودک پسند هستیم که صرفا عده ای ساده انگار را قانع میکند.  جسمی که یک تکه آجر روی سرش فرود آمده باشد و شدت ضربه چنان باشد که خون تمام چهره را دربرگیرد چگونه است که این سر با وجود بیهوشی و اغما حتی خونریزی داخلی ندارد و میتواند چندین روز آنهم بی آب و غذا (با وجود ضعف و خونریزی) زنده بماند و نفس بکشد. اگر تکه ای استخوان شبها دم درب در وسط تهران و کنار زباله شبانه خود بگذارید کار به نیم ساعت نمیکشد که سگ و گربه درب خانه شما را از پاشنه در می آورند چگونه است که وسط بیابان و جائی که جولانگاه سگهای ولگرد است بوی خون حتی دو  پشه پیزوری  را هم کنار جسد جمع نمیکند؟! شاید به این دلیل که شخصیت نخعی پاک و پاکیزه است و سگها و حشرات رخصتی برای تغذیه از این تن نحیف از نظر کارگردان ندارند!

تنها امتیاز این سریال که در کمتر نمونه مشابهی آنرا به این شکل جالب دیده ایم ورود روح به عالم خواب است. جهان خواب با جهان پس از مرگ قرابت نزدیکی با هم دارند چنانکه وقتی از یکی از اولیای خدا سوال شد تصویری که از مرگ میتوان به ذهن راه داد چگونه است گفتند : جهانی شبیه عالم خواب. در برخی خوابها ما بواقع شاهد شکسته شدن حصارهای زمان و مکان هستیم. از اتاق خواب خود به 20 سال قبل یا چند سال بعد می رویم. گاهی سر از آنسوی کوها و جنگلها در می آوریم و گاه نه عین رخدادها بلکه اتفاقاتی شبیه آنچه رخ داده اند یا قرار است رخ دهند را می بینیم. بدون شک گناه ، پرخوری ، ذهنیتهای منفی و اعصاب مشوش رویت خوابهای اینچنینی را از انسان سلب میکنند. وقتی گفته میشود در دنیا کمتر گناه کنید تا در آن دنیا با فراغ بیشتری سفر کنید براساس جهان خواب که سنگینی روح از مادیات مانع از سفر اصیل آن میشود ، ارواحی که غرق مادیات بوده باشند نیز سفری مغشوش و زجر آور پس از مرگ خواهند داشت و این واقعیت در سریال، بخوبی با نمونه های جالبی از خواب بیان شده است.

نکته ای که نه زوکر آنرا فهمید و نه امثال افخمی میدانند اینکه آنها در آثار خود صرفا عدم محدودیت مکان را برای روح در نظر میگیرند و از عدم محدودیت زمان برای آنها غافلند. یقین بدانید موجودی که در حصار محدویت مکانی نباشد در محدودیت زمان هم نیست. بدین معنا که اگر روح قادر است در یک آن از تهران به پاریس برود باید به همان سرعت از زمان فعلی به 40 سال بعد یا قبل هم داخل شود چراکه حرکت از تهران به پاریس مستلزم زمان است و وقتی زمان حذف میشود یعنی برای روح زمان معنا ندارد . بنابراین این روح براحتی میتواند سرانجام وقایع فعلی را ببیند و از آنجا نیازی نیست خود را هلاک کند تا شاید روی واقعه ای یا ذهنی اثر بگذارد چرا که می بیند وقایع چگونه خود بخود پشت سر هم ردیف خواهند شد . آنچه انسان را در غل و زنجیر دنیا اسیر و محدود کرده است زمان است. جدای از انیشتین که بر اساس نظریه نسبیت ادعا میکند گذشت زمان برای کسی یا چیزی که بتواند با سرعت نور یا بیشتر از آن حرکت کند با  گذشت زمان برای اجسام ثابت یکسان نیست تاکنون هیچ تنابنده ای نتوانسته است از مرز زمان عبور کرده یا ایده ای برای این عبور داشته باشد... و مرگ تنها واقعه ایست که انسان را از قید مکان و زمان رها میکند  اما به نظر میرسد حتی برای روح انسانی هم محدودیتهای دیگری اعمال میشود که من و شما از آن بی خبریم چراکه اگر این روح کاملا فارغ از بعد زمان باشد باید بتواند آغاز پیدایش یا انتهای جهان و حتی آغاز پیدایش خدا را درک کند که بعید بنظر میرسد ذات اقدس الهی به روح انسانی چنین فرصتی عطا کند چراکه خالق هرگز در ردیف مخلوق نیست و فاصله ها بسیار است.

مخلص کلام اینکه عالم پس از مرگ عالمی بسیار عجیب است و بقول آن شاعر :" آنرا که خبر شد خبری باز نیامد..." آنچه که بعنوان فیلم یا سریال از عالم پس از مرگ در طول تاریخ سینما و ادبیات ساخته و پرداخته شده است زائیده تخیلات بشری است که بعضا با عقاید دینی و فلسفی هم درهم می آمیزد و کاملا آنی نیست که به واقع رخ خواهد داد. برخی، سیاه چاله ها را عجیب ترین خلقت خدا در عالم میدانند (چون از نظر آنها درون سیاه چاله، زمان، مطابق آنچه در زمین ما رو به جلو میرود نیست. آنها میگویند با فرض محال اگر کسی از محور چرخش سیاه چاله به درون آن بیفتد – اگر از زوایای دیگر سقوط کند محو میشود – خود را در بالا و پائین سر خود در حال سقوط خواهد دید... و این یعنی از بین رفتن محدودیت زمان و مکان). اما من میگویم عجیب ترین خلقت خدا مرگ است... که هر لحظه و هرجا مترصد تک تک انسانها و تمام مخلوقات است... مرگ و سیاه چاله به ظاهر نابود کننده اجسامند اما درون آنها اسراریست که تا کسی شخصا به درون آنها نغلتد نمیتواند در موردشان اظهار نظر کند... کل نفس ذائقه الموت (هر نفسی طعم مرگ را خواهد چشید) و  ما همیشه فراموش میکنیم که  "مرگ در سایه نشسته  است و به ما می نگرد"

(منصور)




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - دزیره - ۱۳۹۰/۶/۷ عصر ۰۱:۱۱

برخی شبها ( روز های دقیقش را اطلاع ندارم) یک مسابقه زنده تلفنی از شبکه 4 پخش میشود که فقط در باره فیلم وسینما و ژانر و کارگردان و محتوا ومضمون فیلم است.قرار است درا خر یک مسابقه زنده حضوری با برندگان مراحل قبلی برگزار شود.امشب هم بین ساعت ده تا ده نیم پخش میشود و گویا قرار است چهار شنبه و پنج شنبه ، روزی سه بار پخش شود . مجری ان جواد مولی نیا است که  اطلاعات خوبی دارد و دیشب کلی در وصف  غرامت مضاعف بیلی وایلدر صحبت کرد.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۹۰/۶/۲۴ عصر ۱۱:۵۵

شبکه Persian TV ظهرها داره سریال آینه عبرت پخش می کنه. خیلی جالبه. آتقی و علی با اون لباس و تیپ های دهه 60 . با اینکه 20 سال از سریال می گذره هنوز سرپاست. حتما ببینید. با اون آهنگ خاص اش.  کسی می دونه بازیگرای نقش آتقی و علی چی شدن ؟!




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - محمد - ۱۳۹۰/۶/۲۵ صبح ۰۱:۰۳

(۱۳۹۰/۶/۲۴ عصر ۱۱:۵۵)سروان رنو نوشته شده:  

کسی می دونه بازیگرای نقش آتقی و علی چی شدن ؟!

بازیگر نقش علی، محمود دینی بود.اون موقع به علت شباهت ظاهری که با شهرام شب پره داشت شایعه کرده بودند که وی برادرش است.بعد از بازی در این سریال، در چند فیلم سینمایی هم به ایفای نقش پرداخت.در حال حاضر محمود دینی مدیر همین شبکه Persian tv است.

بازیگر نقش آتقی هم جواد گلپایگانی بود تا آنجایی که اطلاع دارم وی مدت زیادی است که خانه نشین شده است.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - Classic - ۱۳۹۰/۶/۳۱ عصر ۱۰:۱۳

بعد از اتمام سریال روزهای به یاد ماندنی , پخش دوباره سریال هزاردستان از شبکه جام جم IRIB3 از دیشب آغاز شده است. ساعت پخش حدود ساعت 10 شب می باشد. کلکسیونی از بهترین بازیگران و دوبلورهای ایرانی را در این سریال یکجا می بینید. در قسمت اول - که دیشب پخش شد - داستان اولین سرشماری نفوس و سرقت از جواهر فروشی قازاریان پیش آمد. در قسمت دوم هم که امشب پخش گردید خان اعظم , کفیل نظمیه را به گراند هتل احضار کرد. شخصیت پردازی های درخشان حاتمی همراه با دیالوگ های هوشمندانه و پینگ پنگی اش , هوش از سر آدم می رباید.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - ایرج - ۱۳۹۰/۱۱/۲ صبح ۰۱:۰۵

تنهاترين سردار

سال ساخت : 1375 - 1374

نويسنده و كارگردان : مهدي فخيم زاده

موسيقي : مجيد انتظامي

تدوين و صداگذاري : فريدون ژورك

مدير دوبلاژ : ژرژ پطرسي

راوي و گوينده صداي امام حسن (ع) : بهروز رضوي

ابوالفضل پورعرب - حرب - ژرژ پطرسي

اكبر زنجانپور - معاويه - اكبر زنجانپور

داود رشيدي - عمروعاص - ايرج دوستدار

افسانه بايگان - جعده - زهره شكوفنده

فتحعلي اويسي - مروان - ناصر نظامي

حسين گيل - ابن عباس - پرويز بهرام

مهدي فخيم زاده - شمر - مهدي فخيم زاده

اسماعيل محرابي - احمد - اسماعيل محرابي

هادي مرزبان - مقيره - ابوالحسن تهامي

ناصر آقايي - عمر - ناصر ممدوح

عنايت شفيعي - رشيد - عنايت شفيعي

فريده صابري - ام يزيد - رفعت هاشم پور

سيروس ابراهيم زاده - اشعث - داريوش كاردان

رضا سعيدي - كندي - علي همت موميوند

حسين خاني بيك - سعد - خسرو شمشيرگران

شهرام زرگر - قيس - حميدرضا آشتياني پور

عباس اميري - حارث - عباس اميري

كاظم هژير آزاد : ناصر احمدي

صدرالدين حجازيامير قطعه اي

حبيب دهقان نسب : حبيب دهقان نسب

غلامرضا طباطبايي : محمد علي ديباج

بهمن روز بهاني : عباس سلطاني

پرويز شاهين خو : جواد پزشكيان

اميد تبريزيان : سعيد مقدم منش

محمد تقي شريفي : مهدي آرين نژاد

فرداد صفاجو : امير هوشنگ زند

محسن قاضي مرادي : علي همت موميوند

رامسين كبريتي : اردشير منظم

غلامرضا صادقي - عباس سعيدي - بهمن هاشمي

اكبر مناني - بهرام زاهدي - حسين خداداد بيگي

بيژن عليمحمدي - اسفنديار مهرتاش - ولي الله مومني

ناصر خويشتندار - افشين زينوري




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۱/۳۰ عصر ۱۱:۰۸

مزد ترس

سال ساخت : 1371 - 1370

كارگردان : حميد تمجيدي

سرپرست گويندگان : سعيد مظفري

جلال مقامي / عبدالرضا اكبري

ژرژ پطرسي / اسماعيل محرابي

سعيد مظفري / علي دهكردي

فريبرز عرب نيا / فريبرز عرب نيا

ناصر طهماسب / احمد فخر

زهرا آقا رضا / حميده خير آبادي

نيكو خردمند / محبوبه بيات

آزيتا لاچيني / رقيه چهره آزاد

خسروشمشيرگران / نريمان شاداب

اكبر مناني / رضا بنفشه خواه

رزيتا ياراحمدي / لاريسا تمجيدي

فهيمه راستكار / مهوش افشاري / مهين برزويي / ناهيد شعشعاني

حسين معمارزاده / ناصر احمديعباس نباتيهمت موميوند

مازيار بازيارانتورج مهرزاديان /  كيكاوس ياكيدهمحمد عبادي

جواد پزشكيانعباس سعيديولي الله مومنيپرويز ربيعي




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - زاپاتا - ۱۳۹۰/۱۲/۹ عصر ۱۱:۱۵

سريال كارآگاه *

سال ساخت : 1374

كارگردان : حسن هدايت

سرپرست گويندگان : خسرو خسرو شاهي

منوچهر اسماعيلي / احمد نجفي

زنده ياد ايرج دوستدار / فرهاد خانمحمدي

زنده ياد حسين معمارزاده / سعيد پيردوست

زنده ياد اكبر دودكار / اكبر دودكار

ايرج رضايي / ابراهيم بصيرت

زهره شكوفنده / زهره حميدي

زنده ياد خسرو شايگان / حشمت ا... آرميده

تورج مهرزاديان / رامين نعمتي

زهرا آقارضا / پروين ميكده

اكبرمناني / عيسي صفايي

خسروشمشيرگران / پرويز بزرگي

فهيمه راستكار / پروين نيك سرور

اصغر افضلي / مهدي سپهرآرا

آزيتا لاچيني / مريم بوجار

تورج نصر / تورج نصر

ناصر نظامي / بهزاد رحيم خاني

مريم شيرزاد / نازنين صديقيان

مهدي آرين نژاد / كريم چهل و يك

زنده ياد عطا ا... كاملي / زنده ياد اميرهوشنگ قطعه ايناصر احمدي محمدعلي ديباج

مظفر شمس كاظمي / بهرام زاهدي پرويز ربيعيشروين قطعه اي / همت موميوند

حسين خدادادبيگيحميد منوچهري سيامك اطلسي / امير محمد صمصامي

سعيد مقدم منش / ناهيد شعشعاني / مهين برزويي

تيتراژ : خسرو خسروشاهي

* اين مجموعه با نام كارآگاه بنمايش درآمد كه بعدها به نام كاراگاه علوي شهرت يافت.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - ناخدا خورشيد - ۱۳۹۰/۱۲/۱۱ عصر ۰۷:۱۳

رضا تفنگچي درسقا خانه كمين كرده كالسكه ي اسماعيل خان رئيس انبار قله نزديك مي شود پسركي براي آب خوردن مي آيد و رضا را مي بيند رضا از ترس پسرك را مي كشد ابوالفتح دستور مي دهد رضا دوباره شليك مي كند اسماعيل خان به هلاكت مي رسد.

چه چيزي در وراي اين شاهكار مرحوم حاتمي نهفته است؟ آيا نمي توان به نوعي ديدگاه دلخواه حكومتي را در پس اين اثر ديد؟ علي حاتمي با آن روح لطيف وشاعرانه كه حتي نمي توانسته صحنه هاي خشونت بار را كار گرداني كند واز دستيارانش مي خواسته اين قبيل صحنه ها را كار گرداني كنند(مانند صحنه ي كشتن شعبان كفيل نظميه را) اثري چون هزار دستان را بسازد.

با اندكي دقت مي توان دو نظر را در پيرامون امر ترور در اين سريال شاهد بود اول نظر كساني چون ابوالفتح وديگر نظر آسيد ابراهيم روحاني ودر ميان هر دو نظراين رضا است كه نقش فاعلي دارد.ابوالفتح صحاف كه(( با جلد قرآن سر وكار دارد ونه بطن آن)) ملي گرايي است كه مي خواهد خائنين بملت را مجازات كند.(بحث تاريخي اين موضوع كه افرادي كه به دست كميته ي مجازات كشته شده اند آيا به راستي از خائنين به ملت بودند يا نه بماند براي مجال ديگر في الحال ما پيش فرض هاي سريال را مي پذيريم) وبراي اين كار رضا تفنگ چي را استخدام مي كند .در سكانسي از سريال وقتي كفيل نظميه (با بازي درخشان مرحوم فروهر) در كله پزي مشغول استنطاق است پيرمرد كوري به او مي گويد((اي جوياي حقيقت بدان قتل اين دوتن اگر چه لايق آن بودند جنايت بود ونه بر طريق عدالت زيرا به فرمان خدا صورت نگرفته بود))(نقل به مضمون) وچون كميته ي مجازات در نهايت به آلت دست خان مظفر تبديل مي شود رضا به ابوالفتح مي گويد((خشت كه به آسيا بدي خاك تحويل مي گيري)).

ديدگاه دوم اما در پي فتواي آسيد ابراهيم  شكل مي گيرد كه به قتل هزار دستان رضايت مي دهد.  پس از كشته شدن رضا، راوي بر روي تصوير مي گويد((هزار دستان وبود ابر دست غافل از آن كه دست خدا فوق دست هاست وآنچه امروز به دست رضا نشد ديگر روز به اذن خدا به دست مرتضي صورت گرفت))وسپس آيه ي معروف((يد الله فوق ايديهم)) بر صفحه نقش مي بندد.

در چنين برداشتي  به صورت پنهان والبته بسيار هنرمندانه اي اهداف سفارشي حكومت را در امر خشونت مي توان ديد.چون رضا وابوالفتح بي اذن خدا (يا ولي او)دست به خشونت زدند جنايت كرده اند اما اين امر چون توسط مرجعي الهي تاييد شد مشروعيت مي  يابد ،اين امر مخاطب را به ياد شخصيت هايي چون نواب صفوي وياران او مي اندازد  كه بنا بر فتوي اقدام به ترور مي كرده اند.بگذاريد در تاريخ به عقب بر گرديم زماني كه در زمان زندگاني پيامبر اكرم(ص) وبه اذن ايشان شاعري به نام كعب اشرف كه عليه مسلمين شعر مي سرود به هلاكت رسيد. در سير ه ي پيامبر تنها ما اين مورد را مي بينيم ودرز زندگاني ديگر معصومين (ع) به چنين موردي بر نمي خوريم حال آنكه دو امام اول(ع)از قدرت سياسي بر خوردار بودند وديگر ائمه ي اطهار(ع) نيز از تمكن مالي ونفوذ اجتماعي بر خوردار بودند وبراي ايشان چندان مشكل نبوده است كه فرد يا افرادي را براي حذف دشمنان اجير كنند اما مي بينيم كه هيچ كدام از آن بزرگواران دست به چنين امري نزدند.در باره ي پيامبر نيز به زعم من به دليل اتصال پيامبر به وحي نبايد تمام احكام ايشان را قابل الاجرا در زمان هاي پس از ايشان دانست چه امر الهي فراتر از هر سنت وقانوني است وچه بسا قدر ت قاهره ي خداوندي قوانين شريعت را نيز نقض كند(چنان كه در ازدواج زيد بن حارث با دختر عمه پيامبر زينب شاهد اين موضوع هستيم)  از اين رو اگر پيامبر در زمان خود عملي را انجام مي دادند اين خود دليل بر تابعيت از آن عمل وسنت قرار دادن ان نيست بلكه بايد موارد ديگري را نيز چون تعقل وشرايط زمانه ويگر اقوال واعمال حضرت نبي (ص) را در نظر آورد.

حال به سريال باز گرديم بحث من نه بر سر درستي يا اشتباه بودن اين قبيل نظر ها پيرامون امر ترور است زيرا اين قبيل مباحث به بحثي بس گسترده تر نياز دارد سخن من بر سر آن است كه مرحوم حاتمي براي ساختن هزار دستان وصد البته اختصاص بودجه ي هنگفتي براي شهرك غزالي(كه هرگز رابطه اش را با سينما نفهميدم وحتي مي شد اين شهرك را به نام خود علي حاتمي ناميد) تا چه ميزان در برابر ديدگاه رسمي وحكومتي زمان خود نرمش نشان داده است تولستوي با مثالي رابطه ي هنرمند را با صاحبان زر و زور چنين وصف ميكند((نوعي پروانه براي تخم گزاري به وزغ ها نزديك مي شود او وزغ ها را وسوسه مي كند وحتي خود در كامشان مي نشيند وزغ پروانه را فرو مي دهد اما پروانه در بدن وزغ تخم گذاري مي كند تا پروانه هاي ديگري پديد آيند))از اين رو هنرمند نيز مي گذارد تا صاحبان زر و زور اورا ببلعند تا با استفاده از آنها به مقصود مطلوب خود برسد حال سوال اين جاست كه علي حاتمي در اين اثر توانست از بطن حكومت بيرون بيايد يا نه؟




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - محمد - ۱۳۹۱/۱/۲ عصر ۱۰:۵۷

بازی با مرگ (مزد ترس 2)

سال ساخت : 1374

کارگردان : حمید تمجیدی

سرپرست گویندگان : سعید مظفری

جلال مقامی / عبدالرضا اکبری

خسرو خسروشاهی / صالح کرمزی در نقش آزاد

سعید مظفری / حمید تمجیدی

عطاالله کاملی / محمد برسوزیان

حسین عرفانی / جونیت آرکین (فخرالدین)

عباس نباتی / اصغر محبی

ژرژ پطروسی / حسن شیرزاد

ناصر طهماسب / احمد فخر + عموی مهران

امیرهوشنگ زند / بولنت پولات

مریم شیرزاد / برین توپال اوغلو

زهره شکوفنده / نازان ساعتچی

اکبر منانی / پرویز رفیعی

حسین باغی / منوچهر افسری

فریبا رمضان پور / زهرا شعبانی

آزیتا یاراحمدی / حمیرا ریاضی

رزیتا یاراحمدی / لاریسا تمجیدی

پرویز ربیعی-تورج مهرزادیان-ناصر نظامی-زهرا هاشمی-غلامرضا صادقی

شهروز ملـک آرایی-محمدعلـی دیباج-سیامک اطلسی-مهـدی آرین نژاد

حسین خدادادبیگی-مهـوش افشاری-محمـد عبادی-مرضیه صفی خانی

ناصر احمدی-ولی الله مومنی-تـورج نصـر-اردشیر منـظم-شهاب عسگری




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - محمد - ۱۳۹۱/۱/۱۷ عصر ۱۰:۵۵

تعطیلات نوروزی

سال ساخت : 1370

کارگردان : خسرو ملکان

سرپرست گویندگان : بهرام زند

منوچهر اسماعیلی / اسماعیل داورفر

مهین بزرگی / پروین سلیمانی

مرتضی احمدی / مرتضی احمدی

حسین عرفانی / محمود بهرامی

اصغر افضلی / محمدعلی ورشوچی

فهیمه راستکار / فرخ لقا هوشمند

منوچهر والی زاده / سیروس قهرمانی

خسرو شایگان / عباس محبوب

امیرهوشنگ قطعه ای / مختار سائقی

کیومرث ملک مطیعی / کیومرث ملک مطیعی

زهـره شکوفنده - شهـلا نـاظریان - مینـو غزنوی - ناهید شعشعانی

حسین معمارزاده - پرویز ربیعی - شهروز ملک آرایی - محمد عبادی

جواد پزشکیان-محمد یاراحمدی-مرضیه صفی خانی-رزیتا یاراحمدی




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۹۱/۱/۱۹ عصر ۰۷:۳۴

(۱۳۹۱/۱/۱۷ عصر ۱۰:۵۵)محمد نوشته شده:  

تعطیلات نوروزی

سال ساخت : 1370

کارگردان : خسرو ملکان

سرپرست گویندگان : بهرام زند

 

زهـره شکوفنده - شهـلا نـاظریان - مینـو غزنوی - ناهید شعشعانی

حسین معمارزاده - پرویز ربیعی - شهروز ملک آرایی - محمد عبادی

جواد پزشکیان-محمد یاراحمدی-مرضیه صفی خانی-رزیتا یاراحمدی

آقا دست شما درد نکند این سریال را آماده کرده بودم که زحمتش افتاد گردن شما...

شهلا ناظریان : هما خاکپاش

ناهید شعشعانی :فاطمه طاهری

ملیحه اکبری : مهین برزویی

محمد یاراحمدی : رحمان مقدم

از دیگر گویندگان فیلم   مهوش افشاری - تورج مهرزادیان - حسین حاتمی - مظفر شمس کاظمی و زنده یاد پرویز نارنجیها




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۹۱/۱/۳۱ عصر ۱۱:۴۰

به تازگی تبلیغ سریالی به نام پشت کوههای بلند از تلویزیون شروع شده. ظاهرا کاری تازه از امرااله احمد جو ( کارگردان سریال روزی روزگاری:lovve: ) است و اینطور که از آنونس آن بر می آید خیلی از بازیگران مجموعه  روزی روزگاری هم در این سریال بازی می کنن. توضیحات تکمیل رو می تونید اینــجــا  بخونید. امیدواریم که چیز خوبی از کار در اومده باشه.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - dered - ۱۳۹۱/۴/۲۱ صبح ۱۲:۲۱

با سلام

همانطور که قبلا گفتم برنامه ای در شبکه نمایش رادیو به نام استودیو هشت پخش می شد که فکر می کنم این هفته که بیاید آخرین هفته است و دیگر پخش نمی شود و در این برنامه به خاطرات قدیمی و دوبله و فیلم ها و سریال های قدیمی می پرداختند که البته یک هفته در میان یک تیم داشتند که یکی از این تیم ها بسیار بهتر بود و برنامه های جالبی داشت و در هفته گذشته درباره دوبله و تاریخچه دوبله و دوبلورهای قدیمی و... بود

در این برنامه من دو قطعه کوتاه را ضبط کردم و برای دانلود گذاشتم که یکی درباره سریال امیرکبیر و آن آهنگ خاطره انگیز است و دیگری درباره نمایش رادیویی جانی دالر


در ضمن چند روز پیش سریال تولدی دیگر هم از شبکه تهران به پایان رسید که آخرین بار در سال 1377 پخش شد چند عکس از این سریال را در این تایپیک گذاشتم

http://cafeclassic4.ir/thread-43-post-14754.html#pid14754

با تشکر از دوستان




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - مجید آقا ظروفچی - ۱۳۹۱/۶/۴ عصر ۰۴:۳۹

سروان واقعا بهترين سكانسشو انتخاب كردي با آن موسيقي غمگيني كه ديالوگ هاي مراد با قلي خان را همراهي مي كرد.

در مورد روزي روزگاري به نكات خوبي اشاره شد اما فكر كنم يك چيز و اصل كاري فراموش شد و آن آهنگ و تيتراژ بسيار زيباي آغازين آن بود . من يادمه اون زمون هر كي تيتراژ اول فيلمو مي ديد راغب مي شد بشينه همشو ببينه(اون اسب سفيدي كه مي تاخت). جا داره تحسين بشه آهنگ زيبايي كه استاد فخرالديني براي اين سريال ساختند. راستي خط زيبايي هم تيتراژ آغازين فيلم را همراهي مي كرد.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - Classic - ۱۳۹۱/۶/۵ صبح ۱۰:۰۴

شبکه iFILM  از چند روز پیش پخش سریال کوچک جنگلی را آغاز کرده است. ( شب ها ساعت ده و نیم ) این روزها که سریال های آبکی تلویزیون را فرا گرفته است ارزش این سریال های خوش ساخت قدیمی ( و حالا کلاسیک شده ) بیشتر به چشم می آید. هم تیتراژ آغاز و هم پایان این سریال بسیار دلنشین و زیباست .نکته ای که نظرم را جلب کرد این بود که نام امرالله احمد جو ( کارگردان روزی روزگاری ) را در بین فیلمنامه نویسان آن دیدم.

ترانه زیبای تیتراژ کوچک جنگلی با صدای ناصر مسعودی

مورد دیگر اینکه شبکه جام جم ( در ماهواره با نام IRIB3 ) پخش سریال زیبای روزگار قریب را آغاز کرده است. یک سریال نوستالژیک زیبا که ریزه کاری های زیادی دارد و دیدن دوباره آن باز آدم را مجذوب خود می کند. به خصوص فصل های مربوط به کودکی های دکتر قریب که خصوصیات زندگی ایرانیان را در زمان قدیم به خوبی نشان می دهد.

جمشید گرگین به نقش یوزف اتریشی-آلمانی در سریال کوچک جنگلی




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - بهزاد ستوده - ۱۳۹۱/۶/۱۵ صبح ۱۰:۵۷

کوچک جنگلی  1365

کارگردان :بهروز افخمی

نویسنده فیلمنامه : ناصر تقوایی

خواننده : تورج زاهدی

سرپرستی دوبلاژ : علی کسمایی

بازیگران

جنگلیــــــــــــــــــــــــها

علیرضا مجلل : کوچک جنگلی / بهرام زند

مهدی هاشمی : دکتر حشمت / مهدی هاشمی

جهانگیر الماسی : حسین کسمایی / سعید مظفری

حسین خانی بیگ : حسن آلیانی / حسین معمارزاده

اکبر معززی : اسماعیل جنگلی / منوچهر والیزاده

عنایت شفیعی : شیخ علی شیشه بر / عنایت شفیعی

جمشید گرگین : یوزف / ژرژ پطرسی

عباس امیری : حاج احمد کسمایی / عطا الله کاملی

محمد مطیع : احسان الله خان / حسین عرفانی

فتحعلی اویسی: مشهدی علی شاه / خسرو شمشیرگران

هادی مقدم : رضا آژان/  حمید منوچهری

صاحب منصبـــــــــــــــــان

داوود رشیدی: مستوفی الممالک / داوود رشیدی

حسین محجوب : صمصام السلطنه /  حسین محجوب

منوچهر حامدی : حشمت الدوله / حسین عرفانی

اکبر سنگی : مفاخر الملک / امیرهوشنگ قطعه ای

خارجی ها

بهروز بقایی : میـجر فن پاشن / فرهنگ مهرپرور

صادق هاتفی : کاپیتان نوئل / ژرژ پطرسی

مسعود ولدبیگی : ژنرال بیچراخف / بهزاد فراهانی

رمضان هوشمند : ژنرال افسینکوف / اکبر منانی

دیگــــر بازیگران

صدرا حجازی : میرزا شفیع / عزت الله مقبلی

اسماعیل محرابی : خالوقربان / محمد عبادی

رضا گرشاسبی : پهلوان شیریدالله : ولی اللله مومنی

عبدالله یاقوتی : شاگرد پهلوان / عبدالله یاقوتی

امیر دولت خواه : عنایت / امیرمحمد صمصامی

پرویز شاهین خو : مشهدی محمدرسول / پرویز شاهین خو

نعمت گرجی : کاظم قواص / حسین معمارزاده

مجید اشاریان : محمد حسین پاپروسی / احمد آقالو

انوش نصر : محمد حسین آمن / پرویز نارنجیها

حسین ازربیگی: غلامحسین خان تامینات چی  / پرویز ربیعی

غلامرضا میرمعنوی : پطرس خان عکاس / بدون دیالوگ

علی اصغر نجات : کاپیتان محمودخان / احمد کلانتر

سیروس گرجستانی : خالو علی میرزا /  عباس سعیدی

رسول نجفیان  : امیر خان / اصغر افضلی

حسین ظریفیان : احمدشاه  / عباس نباتی

محمد سرابی : نقدعلی / سعید مقدم منش

مرتضی جوهری : حسین خان شهربان / عباس سلطانی

کریم پورزارعی : نایب براتعلی / همت مومیوند

مسعود رحمانیان : تیمور تاش / حسین معمارزاده

بابک فریدی : نیکیتین / سیروس ابراهیم زاده

محمد ابهری : قنسول فرانسه /  پرویز نارنجیها

احمد میدانچی : خزانه دار بانک شاهی  / سیروس ابراهیم زاده

پروانه معصومی : جواهر / بدون دیالوگ

مهری مهرنیا : پیرزن آبادی / آذر دانشی

فرخ لقا هوشمند : پیرزن آبادی / بدری نورالهی

روح انگیز مهتدی : خواهر میرزا / مهین بزرگی

حسین پناهی  : درویش حیدر / عزت اللله مقبلی

احمد نمازی : نعمت آلیانی / عزت الله گودرزی

اسدالله رحمانی : کاپیتان باغدانوف / ژرژ پطرسی

قدرت الله لطیفی : آسید محمود روحانی / احمد رسول زاده

علی عباسی : میر پنج قریب  / عباس سعیدی

هوشنگ توکلی : وثوق الدوله / ناصر خویشتندار

آرش تاج : کلنل استوکس انگلیسی / محمد عبادی




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۹۱/۶/۲۴ عصر ۰۲:۲۳

این عکس رو توی فیسبوک دیدم . پشت صحنه سلطان قلب ها. زنده یاد فردین در کنار  لیلا فروهر ( موش بخورتش ) .

فیسبوک محیط عجیبیه. با اینکه برای دوست یابی است اما وقتی تعداد دوستات از 20 تا بیشتر میشه می دونی که دیگه نسبت به همشون بی احساس می شی چون نمی تونی به همشون برسی . فقط یه دکمه رو می زنی و اضافه می شن همین. ( چه مسخره ) شاید فقط به درد اطلاع رسانی بخوره و پز دادن. من  نمی دونم مثلا چه لطفی داره که دوست یه نفر بشیم که 500 تا دوست داره. یاد خاطره ای از کتاب اینگرید برگمن در مورد هیچکاک افتادم. جایی نوشته بود که "هیچکاک هیچوقت در مهمونی هایی که می داد بیشتر از پنج شش نفر رو دعوت نمی کرد چون معتقد بود که با این کار به مهموناش توهین کرده."




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - جو گیلیس - ۱۳۹۱/۶/۳۰ صبح ۰۹:۵۷

http://www.pic.iran-forum.ir/images/pmgnblj5vvt1udfnevui.jpg

چند روزیست شبکه ifilm سریال کوچه اقاقیا رو پخش میکنه، دیدن چهره هایی چون مرحوم منوچهر نوذری، در این فیلم یک نوستالژی است، البته علاوه بر بازیهای نسبتا خوب در این سریال، صداهای ماندگار هم نکته مهمی است که مرا جذب می کند، علاوه بر صدای منوچهر نوذری، صدای شهاب عسگری نیز، سریال را برای علاقه مندان دوبله خاطره انگیز می کند...




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - BATMAN - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳ صبح ۰۳:۲۳

سریال رعنا از شبکه ifilm به زودی_______

یادم هست اون وقتا که پخش میشد یه شب برق قطع شد و هوا برفی بود (البته اینکه برف میومد و زمستون بود کمی شک دارم یعنی همچین صحنه ای یادمه اما مطمئن نیستم مربوط به همین سریال باشه یا نه اگه زمستون پخش میشد که حتما مربوط میشه) برادر و خواهر بزرگتر بخاطر علاقه و دنبال کردن سریال تصمیم گرفتن برن خونه یکی از اقوام و تماشا کنن من هر قدر اصرار کردم قبول نکردن و گفتن این فیلما بدرد تو نمیخوره کوچیکی و خیلی ناراحت شدم

داستان فیلم در مورد مبارزات انقلابی دوران شاه اما بخش مهم و جالبش که مد نظر خودم هم هست داستان عاشقانه رعنا و همینطور دخترش (تیموریان) با مبارز انقلابی (پرستویی___ که شخصیت جالبی داشت البته کاری ندارم هدفش چی بود)

موسیقی سریال

http://www.soundsofmychildhood.com/posts/4123




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - Niiika - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳ صبح ۰۶:۱۶

یه قسمتی از این سریال رعنا یادمه از ساواک میان دنبالش که جنازه شوهرش رو که ساواکیا کشته بودن رو تحویل بگیره و اون طرف بهش میگه 7 تا تیر خورده هر تیری 100 تومن باید 700 تومن بدی بابت تیرهایی که حرومش کردیم.. اون زمان که خب بچه سال هم بودم خیلی عجیب بود برام که زدن شوهرش رو کشتن تازه پول هم بابتش میخوان.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳ صبح ۰۹:۳۶

(۱۳۹۱/۱۰/۲۳ صبح ۰۶:۱۶)Niiika نوشته شده:  

یه قسمتی از این سریال رعنا یادمه از ساواک میان دنبالش که جنازه شوهرش رو که ساواکیا کشته بودن رو تحویل بگیره و اون طرف بهش میگه 7 تا تیر خورده هر تیری 100 تومن باید 700 تومن بدی

مطمئنی گفتن هر تیری 100 تومن ؟! tajob2

صد تومن دوره شاه یه چیزی معادل 50000 تومن الان هست. بعید هست قیمت گلوله اینقدر بوده باشه. تازه الان حدود 3000 تومنه. شاید اون ریال گفته. shakkk!

البته اگر من جای زنه بودم می گفتم غلط کردین 7 تا تیر زدین. خواستین با یکی دو تا بکشیدش. :haha::




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - Niiika - ۱۳۹۱/۱۰/۲۳ عصر ۰۳:۳۷

تو ذهنم 100 تومن مونده ولی شاید اشتباه میکنم ولی اینو مطمئنم که بابت تیرهایی که زده بودن پول میخواستن!




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - کلاه سبز - ۱۳۹۱/۱۰/۲۵ صبح ۰۸:۱۸

سرکار خانم با سلام

در راستایی مطلب که فرمودید اعدام ومطالبه پول

این یک رسمه خیلی قدیمی بوده واون زمان اجرا میشده حالا نمیدونم

به ازای هر گلوله 10 تومن بوده افرادی از انقلابی های قدیمی

این مطلب رو بمن گفتن که از نزدیک شاهد بودن .




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۹۱/۱۱/۱ صبح ۰۱:۱۲

خب همون طور که قبلا هم گفته شد , پخش سریال روزی روزگاری از سه روز پیش در شبکه iFilm شروع شده که شب ها ساعت 9:30 هست و تکرارش هم ظهرها حدود ساعت 1:30 . خلاصه ببینید و از سکانس ها و دیالوگ ها و بقیه چیزهاش لذا ببرید . دیگه اینکه این هفته دوشنبه شب , شبکه استکباری من و تو   :heart: ( حفظ الله فرکانسه من البارازیت ) , بیوگرافی جیمز استیوارت دوست داشتنی رو داره. شاه سکانس  مرگ قلی خان ashkرو هم می تونید در لینک زیر ببینید و  دانلود کنید:

http://cafeclassic4.ir/thread-115-post-1799.html#pid1799




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - ناخدا خورشيد - ۱۳۹۱/۱۱/۱۰ عصر ۰۹:۳۶

سریال روزی روزگاری به زعم من همان دیشب تمام شد .قسمت یا قسمت های باقیمانده ی این سریال زائد است واضافی ومزاحم.پیوستن مراد بیک به میرزا کوچک خان وزندگی عیال وارانه ی او و سرانجام نسیم بیک همه وهمه تلاش عجیبی است برای کم کردن تاثیر بخش اعظم این سریال خاصه آنکه میان بخش اول این سریال(که از بی خوابی آدم آغاز  وبه شعله های هیمه ی خاله لیلا ختم می شود)با بخش دوم آن تناقضاتی دارد .مرادبیکی که تفنگ خود را بی اعتنا به زمین انداخت از چه تفنگ قشون را می رباید؟که آن را چه کند؟گل آقای فرز وچابک واندکی موذی بخش اول چه نسبتی با این شخص سفیه وناقص عقلی دارد که مرحوم پناهی نقشش را بازی می کند.این بخش دوم یکی از محسنات بخش اول را خنثی میکند.بی زمانی سریال وبریده بودن آن از روند تاریخ .گویا شاهد وقایعی هستیم که در هرعصر وزمانی امکان وقوع دارد اما پیوند زدن زندگی مراد بیک به قیام جنگل جز کم کرد رنگ این بی زمانی چه کار کردی دارد؟قرار است چه چیز به شخصیت مراد اضافه کند؟مرادی که از دزدی قاطع الطریق نه تنها به عنصری مفید برای جامعه تبدیل شده که خود در برابر ظلم دزدان دیگر ایستاده است .او نمود ونماد رشد مثبت شخصیتی است که به درستی پرداخت شده .همچنین چه لزومی بود نسیم را در هیبت آن درویش دوره گرد نشان دهیم حال آنکه نبودش در چند قسمت آخر وجست وجوی نافرجام بسیم برای یافتن نشانش به او وجهی اسطوره ای داده بود.

از این همه که بگذریم باید اشاره کرد به فرجام کار حسام بیک وگریختنش چون مراد که سخت امیدوار کننده است وخوش.این که حسام نیز خاله لیلای خود را بیابد تا شاید بتواند از منجلابی که در آن غرق است رهایی یابد مثل مراد.والبته توجه باید کرد به پیغام والای سریال وشخصیت خاله لیلا که با شناختن مراد بیک در چله ای ریاضت گونه او را از نو می سازد.حال آنکه شعبان پیش تر به دروغ گفته بود مراد بیک قاتل شوی اوست.نجات تبه کاری ورستگار کردنش بی آنکه حتی به رویش بیاوری پیغامی است که جامعه ی ماسخت به آن نیاز مند است.شاید اگر آن زورگیران مفلوک حلق آویز شده هم خاله لیلایی می یافتند سرنوشتی چنین نداشتند.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۱/۱۱/۱۱ صبح ۱۰:۰۴

نكته اي كه من همين پريشب دريافتم و كلي خوشم اومد اين است كه در تيتراژ همان قسمتي كه حسام بيك زخمي و متواري مي شود نام ژاله علو در وسط و اسامي خسروشكيبايي و محمود پاك نيت در دو طرف نام خانم علو نوشته شده و در زير هركدام حك شده بود: پسرخاله! و ديگر نشاني از حسام بيك نبود!!! اين يعني حسام بيك هم عاقبت بخير ميشه...




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۹۱/۱۱/۲۰ صبح ۰۱:۵۱

(۱۳۹۱/۱۱/۱۰ عصر ۰۹:۳۶)ناخدا خورشيد نوشته شده:  

قسمت یا قسمت های باقیمانده ی این سریال زائد است واضافی ومزاحم....

مخالفم ! [تصویر: 298.gif]

دو سه قسمت اضافی سریال که نشاندهنده دوران روستانشینی مرادبیگ و اهل و عیال می باشد دیدنی است. همه ی موضوع , که پیوستن مرادبیگ به میرزا کوچک خان و عدم شباهت ظاهری و باطنی گل آقا ی کودک با گل آقای جوان نیست. سکانس های بسیار زیبای کشاورزی کردن , ساعت آبی ( پیاله سوراخ در تشت اب ) ,  داستان اردو زدن قشون دولتی و بستن راه آب , تفنگ دزدی گل آقا  , کارآگاه بازی خان خله و ....  از همه اینها گذشته نکته ای که می بینیم اینست که هر چند مرادبیگ به نظر رام شده و زن و بچه دار  است اما مشخص می شود  هنوز ته دلش هوای جنگ دارد و از زندگی یکنواخت اش چندان راضی نیست. آنجا که با دیدن تفنگ سرقتی گل آقا به سر شوق می آید و تفنگ را می خرد  یا آنجایی که با دیدن مجدد نسیم بیگ دوباره فیلش هوای هندوستان می کند نشان می دهد که شوری در دل دارد که موقتا خفته بود. او هنوز مرد جنگ است و سودای اسب و تفنگ دارد اما این بار از نظر خودش در راه درست خواهد جنگید.

و اما بعد ...

با پایان یافتن روزی روزگاری و رعنا , از امشب پخش سریال ماندگار هزاردستان از شبکه iFilm آغاز شد. علاوه بر کیفیت خوبی که این نسخه دارد نکته قابل توجه دیگری نیز توجه مرا به خود جلب کرد و آن اینکه به نظر می رسد سکانس های جدیدی که در نسخه های قبلی نبود اینبار پخش می شود. من چند صحنه را امشب دیدم که به نظرم تازه بود و قبلا ندیده بودم. البته با پخش ادامه سریال این موضوع دقیق تر قابل بررسی است. البته در این سریال هم نباید مانند روزی روزگاری به محتوای تاریخی اثر توجه کرد بلکه باید محو ساختار شعرگونه این شاهکار علی حاتمی شد و خود را به دست آن سپرد و حظ وافر برد و لاغیر .




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - ولگرد کوچک - ۱۳۹۱/۱۲/۶ صبح ۰۹:۵۵

                                                                    :heart::heart:شب دهم :heart::heart:

سریال به یاد موندی حسن فتحی با بازی های درخشان و به یاد موندنی حسین یاری ، کتایون ریاحی، و.........ashk

سریالی مناسبتی که تو عید پخش شد و بازم مثل برخی از سریال ها مایه وحدت ملی در دیدن یک سریال شد و همه از هر طبقه و با هر عقیده ای دوست داشتن

تعریف زیبا و ایرانی از عشق با حجب و حیا و بدون دریدگی :lovve:

هنوزم تنها سریالیه که با علاقه هر بار که پخش میشه می بینمش

چشمم به tv خشک شد و آه دلم سرد که این حسن جان یا یک شیر پاک خورده دیگه همچین سریالی بسازهcryyy!cryyy!




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - رامین_جلیلوند - ۱۳۹۲/۳/۲۰ صبح ۱۰:۳۷

من با توصیه بتمن عزیز از سایت /30nama30nama.mihanblog.com  چند فیلم دهه ایرانی دهه 60 را خریداری کردم.
کیفت تصویری دی وی دی نمی باشد ولی در کل و مخصوصا صداها بسیار تمیز می باشد.


در حاشیه بگویم واقعا حس و حال دیگری فیلم های ایرانی دهه شصت برای من دارد. یاد دوران کودکی و نوجوانی- جنگ-تابستان های گرم و طولانی با دو کانال- صداهای ماندگاردوبلورهای که بعدا شناخته شدند برای من....25- 30 سال پیش ...چقدر زود گذشت چقدر زود گذشت ولی هنوز نمی دانم خوب گذشت و یا بد گذشت...




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۹۲/۴/۶ عصر ۱۰:۵۶

جستجوی دنیای ملموس رنگی در یک سریال سیاه و سفید


سینماپرس- «آلفرد هیچکاک تقدیم می کند» یک سریال قدیمی بسیار مشهور است که در زمان خود تماشاگران بسیاری را پای تلویزیون می کشاند و اعضای خانواده دسته جمعی به تماشای آن می نشستند. 14 قسمت از این مجموعه که قبل از انقلاب اسلامی نیز از تلویزیون ایران پخش می شد با دوبله جدیدی به سرپرستی ناصر تهماسب در ایام نوروز از شبکه چهارم سینما پخش شد و ادامه آن نیز هم اکنون هر هفته شب های جمعه ساعت 11 شب از شبکه چهار پخش می شود. نکته جالب بخش های ابتدایی و پایانی هر قسمت است که به مزه پرانی خود هیچکاک اختصاص دارد. استاد نشان می دهد که حتی با رسانه محدود تلویزیون هم می تواند خوب کار کند. با اینکه برخی از قسمت ها را خود هیچکاک اصلا کارگردانی نکرده اما روح هیچکاکی در بیشتر این سریال دیده می شود. نکته مهم دیگر این مجموعه دوبله درخشان آن است که جزو کارهای تازه استاد تهماسب است. دست همه این استادها درد نکند.

ادامه مطلب

آلفرد هیچکاک تقدیم می کند




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - BATMAN - ۱۳۹۲/۷/۱۷ عصر ۰۹:۰۴

گرگها 1365


از ديگر سريالهاي پر مخاطب و جذاب دهه 60 به حساب مياد که علاوه بر بازيها و موسيقي به يادماندني از دوبله سطح بالايي هم برخوردار بود، اما کمتر به اين مورد توجه شده (تو سايتها که جستجو کردم نتونستم اطلاعات کامل و قابل قبولي پيدا کنم)
دوبلورهای حرفه ای و بنامی در این سریال همکاری داشتن / بنابراین تصميم گرفتم جمعی از اين هنرمندان به همراه نقشهايي که گويندگي اونهارو بر عهده داشتن معرفي کنم
کلیت اثر شاید تکراری به نظر بياد و قطعا در کتب تاريخي و فيلمها و داستانها بهش برخوردیم  (قيام مردم عليه ظلم و ستم شاهان) اما غير از مواردي که اشاره کردم داستان سريال هم از نکات قوت اون به حساب مياد
ماجرای بيماري والي و به دنبال اون ديدارهاي مکرر با حکيم و قضايايي که اتفاق ميافته از نکات کليدي و مهم سریال که اکثر ديالوگهاي جذاب و به يادماندني و تاثير گذار در همين صحنه ها اتفاق میافته، همینطور به تصویر کشیدن جزئیاتِ حوادث پشت پرده حکومت والي و توطئه هايي که توسط نزديکان (خاتون و داروغه) صورت ميگيره برای مخاطب جالب و تماشاییه (نمایش این توطئه و دسیسه ها به راحتی ذهن بیننده رو با نام اثر گره میزنه)

از دیالوگهای ماندگار مربوط به صحنه ای میشه که حکیم در حال آرام کردن و پند و اندرز دادن به والیِ البته عین جمله یادم نیست
مردی در چاهی گرفتار و به ریسمانی پناه برده بود در زیر پایش اژده هایی دهان باز کرده و بالای سرش موشی در حال جویدن ریسمان بود ناگهان چشمش به کندوی عسلی که در سوراخ دیواره چاه قرار گرفته میافتد و مشغول خوردن عسل میشود در این حین موش هم ریسمان را جویده و مرد به درون چاه میافتد!

موردی هم در طراحی دکور برام جالب اومد که اون تخت پادشاهِ / در عینِ سادگی، نقش و رنگ سنتی زیبایی در اون بکار رفته


پخش اول سریالُ در دهه 60 کامل دیدم
چند وقت پیش هم تونستم دو سه قسمت ببینم اما فرصت نشد کامل همه قسمتهارو دنبال کنم پس طبیعیه تو مطالب کم و کاستی هم باشه

(اسامی گویندگانی که با رنگ زرد علامت زدم از دوبلورهایی هستن که بیشتر از بقیه بهشون علاقه دارم)

علی نصیریان (حکیم پدر آسیه) / گوینده ناصر طهماسب


داود رشیدی (والی) / حسین عرفانی


محمد علی کشاورز (قاضی) / احمد رسول زاده


ثریا قاسمی (خاتون) / رفعت هاشم پور


هایده حائری (مرجانه) / شمسی فضل اللهی


سیاوش طهمورث (داروغه) / پرویز ربیعی


آتیلا پسیانی (اِلیاس) / منوچهر والی زاده


(یادمه اون وقتا از بازی آتیلا که نقش یک ناجی و قهرمانُ برای مردم داشت خوشم اومد، صدای زیبای والی زاده هم بی تاثیر نبود)

راضیه برومند (آسیه) / زهره شکوفنده


بهرام شاه محمد لو (هامون) / ژرژ پطروسی


منوچهر حامدی (بازرگان یا تاجر) / عزت الله مقبلی


محمود بصیری (پاسبان) / عباس نباتی


منصور والامقام (پدر الیاس) / اکبر منانی


از اینجا، اسامی بازیگران و نقشها به خاطر ندارم

(میر شب) / خسرو شایگان


کریم اکبری مبارکه / ناصر نظامی


اصغر افضلی


حمید منوچهری


بهمراه جمعی دیگر _________________

فهرست کامل بازیگران

علی نصیریان
داود رشیدی
ثریا قاسمی
محمد علی کشاورز
سیاوش تهمورث
جهانگیر صمیمی فرد
بهرام شاه محمدلو
بهزاد فراهانی
آتیلا پسیانی
اکبر رحمتی
ژاله علو
راضیه برومند
منوچهر حامدی
مجید گل بابائی
منصور والا مقام
عزیز هنرآموز
هایده حائری
سهیلا رضوی
رسول نجفیان
حسین پناهی
غلامحسین بهمنیار
محمد پورستار
بیوک میرزائی
کریم اکبری مبارکه
حمید مهرآراء
عبدالرضا گنجی
رحمان باقریان
حسن فهیمی پور
فرنوش آل احمد
میترا رحیمی
بهمن روزبهانی
مرتضی اردستانی

محمودرضا طاهری
محمود کریمپور
محمود بصیری
جلال رهگذر
علی پزشکی
محمود فروغی
علی جعفری
شیرین پزشکی
محمئ شادمانی
قربان غفاری
علی سلطانی
عزیزاله تتق
فریبا حسینی
غلامرضا خان

________________

اطلاعات بیشتر

http://www.tvr.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=9587&Itemid=619




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - ناخدا خورشيد - ۱۳۹۲/۷/۱۸ عصر ۱۲:۳۹

با تشکر از بتمن گرامی بابت زحمتی که کشیدند.بازیگر نقش سرباز یکی از بازیگران قدر ندیده ی سینمای ما هستند.آقای کریم اکبری مبارکه که شاید ما بیشتر ایشون را با نقش ابن ملجم بشناسیم .ودر دیگر سریال ها ی آقای میر باقری هم ایفای نقش کردند.در سریال معصومیت از دست رفته در نقش شمر ودر سریال مختار نامه در نقش احمر.خود او در باره ی هم کاری با داود میر باقری می گوید((من درسریال گرگ ها سرباز بودم تا این که در مختارنامه سردار شدم)).یکی دیگر از کارهای معروف ایشان اثر مرگ یزد گرد است که هم در نمایش اجرا شده وهم در فیلم سینمایی نقش سرکرده را بازی می کردند.

دیالوگ مورد علاقه ی شما هم در واقع حکایتی ست از کلیله ودمنه در باب برزویه طبیب .




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سناتور - ۱۳۹۲/۷/۱۸ عصر ۰۹:۴۰

با تشکر به خاطر معرفی سریال گرگها. عکسی که برای دوبلور ثریا قاسمی گذاشته شده زنده یاد ژاله کاظمی هست ولی دوبلور ثریا قاسمی رأفت هاشم پور




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - BATMAN - ۱۳۹۲/۹/۹ صبح ۰۳:۲۷

پاییز صحرا 1364



دوبله ماندگار


(از دیگر آثار ماندگار فهیمه راستگار)

نیکو خردمند، زهره شکوفنده و جمعی دیگر از هنرمندان دوبلور


ستارگان


جمیله شیخی
شهلا میربختیاری
داریوش مودبیان
جمشید مشایخی
اسماعیل داورفر
مهری ودادیان
آزیتا لاچینی


__________________________

پشت صحنه


مرجع/ http://www.persianv.com/jalebha/223808.php

حواشی


به گفته اسدالله نیک‌نژاد (کارگردان) وی قبل از انتخاب شهلا ميربختياری، سوسن تسلیمی را برای اين نقش انتخاب كرده بود، اما پس از چند بار روخوانی متنِ داستان به اين نتيجه رسيد كه سوسن تسليمی چهره بسيار معروف و شناخته‌ شده‌ای ميان مردم است و بازیگر «صحرا» بايد چهره جديدی باشد

گفتگو با بازیگر نقش صحرا پس از ۳۰ سال


http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920404001077




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - لوسیان - ۱۳۹۲/۹/۱۱ صبح ۱۰:۲۲

(۱۳۹۱/۱۰/۲۳ صبح ۰۳:۲۳)BATMAN نوشته شده:  

سریال رعنا از شبکه ifilm به زودی_______

یادم هست اون وقتا که پخش میشد یه شب برق قطع شد و هوا برفی بود (البته اینکه برف میومد و زمستون بود کمی شک دارم یعنی همچین صحنه ای یادمه اما مطمئن نیستم مربوط به همین سریال باشه یا نه اگه زمستون پخش میشد که حتما مربوط میشه) برادر و خواهر بزرگتر بخاطر علاقه و دنبال کردن سریال تصمیم گرفتن برن خونه یکی از اقوام و تماشا کنن من هر قدر اصرار کردم قبول نکردن و گفتن این فیلما بدرد تو نمیخوره کوچیکی و خیلی ناراحت شدم

داستان فیلم در مورد مبارزات انقلابی دوران شاه اما بخش مهم و جالبش که مد نظر خودم هم هست داستان عاشقانه رعنا و همینطور دخترش (تیموریان) با مبارز انقلابی (پرستویی___ که شخصیت جالبی داشت البته کاری ندارم هدفش چی بود)

موسیقی سریال

http://www.soundsofmychildhood.com/posts/4123

مژده اینکه سریال مثل آباد هم آی فیلم پخش خواهد کرد. دلم برای رضا ژیان تنگ شده




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - زاپاتا - ۱۳۹۲/۹/۱۱ عصر ۰۴:۱۳

كاش حداقل يكي از منتقدان فهيم و كاركشته سينماي ايران جواب پرت و پلا گوييهاي جناب ضياءالدين دري را مي داد. اين فيلمساز محترم پس از يك دهه و با صرف بودجه اي كلان يك سريال تاريخ مصرف دار و كم مايه را به آرشيو تلويزيون اضافه كرده است . اما به ضرب زور در حال دفاع از اين سياه مشق است و از هيچ فرصتي براي شاهكارخواندن اين سريال فروگذار نمي كند.

يكي پيدا نميشه به ايشان بگويد باباجان اين سريال فقط از لحاظ مدت ساخت و هزينه شاهكار است و گرنه ساختار مغشوش و باسمه اي  آن اظهرمن الشمس است. فيلمنامه آن نه آنچنان متكي بر مستندات تاريخي است كه حداقل بتوان از اين زاويه از آن دفاع كرد.

اما ايشان تمام قد از اين مجموعه تعريف و تمجيد مي كند. قضيه بقال و ماست ترش است ديگه ...

در تازه ترين اظهار و نظر اين كارگردان محترم در ايسنا ،خسرومعتضد (مورخ ) را با زباني دراماتيك تهديد كرده است كه حداقل مدتي از نيش و كنايه هاي ايشان راحت شود . اما سوابق خسروخان معتضد نشان مي دهد اهل عقب نشيني و مماشات نيست ،آن هم وقتي كه پاي تحريفهاي تاريخي درميان باشد!

http://www.isna.ir/fa/news/92091107401/




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - لوسیان - ۱۳۹۲/۹/۱۲ صبح ۰۸:۴۲

چه زوجی. خسرو خان معتضد میرزا بنویس و ضیاالدین دری . چیزی توی مایه های برادران کوئن !!!!متاسفانه سریالهای تاریخی همواره با نگاه های جانبدارانه جناحی و سیاسی و تحریفهای افتضاح ساخته میشود.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - پینک فلوید - ۱۳۹۲/۹/۲۷ عصر ۰۸:۱۹

سریال ریشه در خاک ریشه در کودکی ما دارد.

سال 1367 سریال ریشه در خاک ساخته شد. 25 سال از ساخت این سریال میگذره و هیچ جا ندیدم که صحبتی در موردش بکنند.

تیتراژ پایانی سریال یه دست بود که یه مشت خاک از روی زمین برمیداره. مهرداد کاظمی اگه اشتباه نکنم یوسف گمگشته‌ی حافظ رو به شکلی زیبا اجرا میکنه

علی و گولاب (بهروز مسروری) کاراکترایین که به یادم موندن. علی (مصطفی عبداللهی) یه دایی داشت که حسین معلومی نقششو بازی کرده بود. به مادرشم فکر کنم "بی بی" میگفت. نقش مادر رو ملیحه نیکجومند با اون صدای دلنشینش بازی کرده بود.  یه دختر جوون هم بود که یادم نیست چه نقشی داشت اما ویدا شهشهانی ، مجری و بازیگر فعلی رادیو، نقش اون دختر جوون رو بازی کرده بود.

داستان سریال در مورد اهالی یک روستا بود که به دو دسته آدمهای خوب و بد تقسیم میشدند. یادمه آدم بدا توسط گولاب سر علی رو شکستند. در قسمت آخر علی به مادرش میگه که میخواد تو روستا پیششون بمونه. متاسفانه بیشتر از این چیزی یادم نیست.

دوستان اگه خاطره ای از این سریال دارید تعریف کنید که همه استفاده ببریم :-)




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - BATMAN - ۱۳۹۲/۹/۳۰ عصر ۰۸:۳۶

پاییز صحرا 1364


(این سریال در شبکه ifilm به تازگی پخش و متاسفانه، اشاره ای به دوبلورها و اسامی اونها نشد در حالیکه از کارهای ارزشمند و به یادماندنی محسوب میشه)

با تشکر از دوستان عزیز، مگی گربه و زاپاتا جهت معرفی جمعی از هنرمندان دوبلور


جمیله شیخی (فهیمه راستکار)


جمشید مشایخی (منوچهر اسمائیلی)


شهلا میربختیاری (ژاله کاظمی)


داریوش مؤدبیان (خسرو خسروشاهی)


مهری ودادیان (آذر دانشی)


حسن بلور (ایرج رضایی)


نسرین پاکخو (زهره شکوفنده)


اسمائیل داورفر (حسین عرفانی)


آزیتا لاچینی (نیکو خردمند)


محمد نپوری زاده (مهوش افشاری)


پویا دوانی (ناهید امیریان)


محمد دستگردی (ناصر خاوری)


محسن قبادی (ناصر نظامی)


عباد کریمی (تورج مهرزادیان)


سایر بازیگران


محمد شاهمرادی


حمیده نیک پور


نصرت دستمردی


توران عبدالله زاده


_______________________________________________________

نکاتی جالب


داوود در حال کشیدنِ کابوس همیشگی صحرا

کابوسِ مستانه در خیالِ ماهرخ

اختلاف طبقاتی


گاهی به حالت طنز !




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سناتور - ۱۳۹۲/۱۰/۱ صبح ۱۱:۰۹

(۱۳۹۲/۹/۲۷ عصر ۰۸:۱۹)Pink Floyd نوشته شده:  

سریال ریشه در خاک ریشه در کودکی ما دارد.

سال 1367 سریال ریشه در خاک ساخته شد. 25 سال از ساخت این سریال میگذره و هیچ جا ندیدم که صحبتی در موردش بکنند.

تیتراژ پایانی سریال یه دست بود که یه مشت خاک از روی زمین برمیداره. مهرداد کاظمی اگه اشتباه نکنم یوسف گمگشته‌ی حافظ رو به شکلی زیبا اجرا میکنه

علی و گولاب کاراکترایین که به یادم موندن. علی (مصطفی عبداللهی) یه دایی داشت که حسین معلومی نقششو بازی کرده بود. به مادرشم فکر کنم "بی بی" میگفت. نقش مادر رو ملیحه نیکجومند با اون صدای دلنشینش بازی کرده بود.  یه دختر جوون هم بود که یادم نیست چه نقشی داشت اما ویدا شهشهانی ، مجری و بازیگر فعلی رادیو، نقش اون دختر جوون رو بازی کرده بود.

داستان سریال در مورد اهالی یک روستا بود که به دو دسته آدمهای خوب و بد تقسیم میشدند. یادمه آدم بدا توسط گولاب سر علی رو شکستند. در قسمت آخر علی به مادرش میگه که میخواد تو روستا پیششون بمونه. متاسفانه بیشتر از این چیزی یادم نیست.

دوستان اگه خاطره ای از این سریال دارید تعریف کنید که همه استفاده ببریم :-)

این همون سریال نیست که یک آدم سرمایه دار تو روستا دار قالی به پا کرده بود (این بازیگر فکرکنم بعدها در یک تصادف دستش قطع شد و مدتها جلوی دوربین نمیامد تا اینکه دیدم تو فیلم گشت ارشاد نقش بابای اون پسره رو بازی کرد که هی غش می کنه)و دخترای روستا براش کار میکردن و یک دیالوگش هم یادمه که ملیحه نیکجومند می گفت شیره جون دخترای روستا رو با دارهای قالی کشیده. و از اونها به قول معروف بی گاری می کشید . و فکر کنم آقای همه فن حریف هم تو همین سریال بازی کرده بود که از روستا میره شهر و یه ماشین بهش میندازن و  بهش میگن لاستیکاش عاج از توئه (فکر کنم بعد از این تکه کلام بود که لفظ لاستیکاش عاج از تو هست بین مردم رواج پیدا کرد.)




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - لوسیان - ۱۳۹۲/۱۰/۱ عصر ۰۱:۵۱

عصرهای دلگیر زمستان دهه 60 و ترس ناتموم گذاشتن جریمه و مشق فردا که برای ما همواره شنبه روز بدی بود. روز استرس و اماده برای یه فصل کتک مرتب از ناظم و یا معلم. موسیقی فیلم و غروب جمعه همان جمعه ساکت متروکی که خیلی وقت پیش فروغ گفته بود همه و همه دست به دست هم میداد تا معجونی از اضطراب و دلهره را برایت بیافرینند.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - ملانى - ۱۳۹۲/۱۰/۲ صبح ۰۲:۰۱

مجموعه تلویزیونی "افسانه سلطان و شبان" یکی از سریال‌های محبوب دهه 60 تلویزیون در ژانر کمدی تاریخی است که داریوش فرهنگ و مهدی هاشمیبه اتفاق یکدیگر فیلمنامه این سریال را در قالب افسانه‌ای کهن نوشته و فرهنگ آن را کارگردانی کرد.در این مجموعه هاشمی (سلطان و شیرزاد شبان)، گلاب آدینه (سلطان بانو)، محمد مطیع (وزیر اعظم)، زنده یاد حسین کسبیان (تلخک)، محمدعلی کشاورز (خوابگزار اعظم)، زنده یاد احمد آقالو (کاتب)،علیرضا مجلل (مقام لشگری)، سیاوش تهمورث (مقام کشوری)، صادق هاتفی (مقام تشریفات)، زنده‌یاد جمشید لایق (مقام خزانه‌داری)، حسین محجوب (روستایی)، زنده یاد اکبر دودکار (محافظ) به ایفای نقش پرداختند.
داستان سریال "افسانه سلطان و شبان" درباره سلطانى کوته ‌فکر و خوشگذران بود که کابوس عجیبى دیده و خوابگزار اعظم تعبیر آن را تیرهاى بلایى دانست که در تاریخ معینى ‌از ماه بر سرش فرود خواهند آمد. سلطان از این موضوع وحشت کرد و در بستر بیمارى‌ افتاد.وزیر اعظم، سلطان بانو و خوابگزار اعظم راه‌حل این مشکل را جایگزین کردن شخص دیگرى به جاى سلطان دانستند تا خطر بگذرد. پس هماى سعادت را رها کرده و پرنده بر شانه شبان ساده‌دلى فرود آمد که شباهت غیر قابل تصورى به سلطان داشت. شبان را به قصر آوردند و رداى سلطانى‌ بر او پوشانده و سلطان را نیز در جامه شبانى به ده او فرستادند. تلخک و دوست کاتبش که متوجه تغییر رفتار سلطان شده‌اند به جستجوى حقیقت پرداخته و تلخک جانش را در این راه از دست مى‌دهدوزیر اعظم کشته و سلطان بانو خودکشى کرد. از سوى دیگر سلطان اصلى که عادت به زندگى روستایى ندارد در ده شیرزاد خرابکارى به بار آورد و پس از دریافت کتکى مفصل، توسط اهالى از ده رانده شد..در این میان خوابگزار اعظم مژده آورد که آن تاریخ شوم گذشته و جان سلطان از تیرهاى بلا در امان مانده است. سلطان و خوابگزار به قصر باز گشتند و کاتب به استقبال‌شان آمد. سلطان که از این موضوع تعجب کرده سراغ درباریان و ملازمانش را گرفته و پاسخ مى‌شنود که همگى در سیاهچال هستند. سپس کاتب با لبخندى درهاى تالار را گشوده و زندانیان رها شده از بند با تیغ‌هایى بران به سمت سلطان حمله‌ور مى‌شوند که کابوس سلطان به حقیقت پیوسته است. داریوش فرهنگ، نویسنده و کارگردان سریال "سلطان و شبان" درباره ساخت این مجموعه در دهه 60 گفت: بعد از زیر و رو کردن طرح‌های خاک خورده در کتابخانه کوچک و معصوم خودمان یک شب مهدی هاشمی زنگ زد و گفت: "یافتم! یافتم!" انگار که آن سیب معروف که به کله "نیوتن" خورد به ما هم اصابت کرد "بلا تشبیه" در کتاب "عالم آرای عباسی" چند سطر درباره پادشاه و چوپانی نوشته شده بود که داستان چند خط آن در زمان شاه عباس می‌گذشت. هر دوی ما ذوق زده شدیم و احساس کردیم چقدر این زمینه مناسب روحیه و سلیقه ماست.
یادم می‌آید سال گذشته دوباره با هاشمی به یادگار به آن هتل سری زدیم که 29 سال پیش در آن اتاقک کوچک طبقه دوم هتل در ضلع غربی آن، سلطان و شبان را با هم نوشتیم. یادش خوش.      در حقیقت هنوز هم نمی‌دانیم چه قسمت‌هایی را مهدی هاشمی نوشت و چه قسمت‌هایی را من نوشتم. به دلیل سالها کار مستمر و سلیقه‌های مشترک، باهم یکی شده بودیم. آخرین جمله‌ای که برای پایان یک قسمت یکی از ما می‌نوشت، دیگری با همان ریتم و همان جملات و همان داستان پردازی ادامه می‌داد و ... تجربه شگفت‌آوری در نویسندگی بود                  هنوز هم متن خوب، کارگردانی شسته و رفته و بازی‌های مقبول بازیگران در یاد بینندگان خرد و کلان آن دوران باقی مانده است.  يادش به خير عجب دورانى بود يه موضوعه افسانه اى اينجورى خوش ساخت و جذاب ساخته مى شد اتفاقى كه در حال حاضر بعيد ميدو نم توى سينما وتلويزيون ما بيفته ،كه هم خوب ساخته بشه هم بيننده رو جذب كنه!cryyy!




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - ایرج - ۱۳۹۲/۱۲/۱۴ عصر ۱۰:۲۸

این خانه دور است

کارگردانان : بیژن بیرنگ - مسعود رسام

نویسنده : بیژن بیرنگ

موسیقی : بهرام دهقانیار

مدیر دوبلاژ : بهرام زند

شهلا ریاحی : رفعت هاشم پور

حمیده خیرآبادی : زهرا هاشمی

جلال مقدم : ابوالحسن تهامی

مهتاج نجومی : ژاله کاظمی

رضا کرم رضایی : جواد پزشکیان

توران مهرزاد : نیکو خردمند

حسین عرفانی : حسین عرفانی

شهلا ناظریان : شهلا ناظریان

دانیال حکیمی : سعید مظفری

رزا آرایش : مینو غزنوی

نعمت الله گرجی : ایرج دوستدار

ژاله علو : ژاله علو

احمد قدکچیان : حسین معمارزاده

هوشنگ بهشتی : حمید منوچهری

جعفر بزرگی : اصغر افضلی

علی کسمایی : داریوش کاردان

رقیه چهره آزاد : فهیمه راستکار

ملیحه نیکجومند : فهیمه راستکار

حسن زارعی : جلال مقامی

رضا خندان : بهرام زند

مهوش افشارپناه : مهین برزویی

شهناز صائبی : ناهید شعشعانی

غلامحسین لطفی : غلامحسین لطفی

سرور نجات اللهی : مهین کسمایی

مهین دیهیم : مهین دیهیم

ابراهیم آبادی : پرویز ربیعی

علی زاهدی : اصغر افضلی

امیر قطعه ای - مهوش افشاری - شهروز ملک آرایی - عباس سعیدی - سیامک اطلسی - کیکاووس یاکیده - فریبا رمضانپور - امیر صمصامی

پروین ملکوتی - رزیتا یاراحمدی - فریبا شاهین مقدم - نوشابه امیری - محمد علی دیباج - عباس نباتی - مرضیه صفی خانی - بهمن هاشمی

معصومه تقی پور - علی همت مومیوند - شروین قطعه ای - ولی الله مومنی - علیرضا باشکندی - اردشیر منظم


_ این خانه دور است در سال 1370 ساخته شد اما در سال 1374 از شبکه دو پخش شد. این سریال به ماجراهایی که در یک خانه سالمندان اتفاق می افتاد می پرداخت.

_ این کار از مجموعه های خاطره انگیز به مدیریت دوبلاژ خوب بهرام زند بود که گویندگان خوب و مناسبی برای بازیگران این سریال انتخاب کرده بود.

_ حسین عرفانی - شهلا ناظریان و علی کسمایی هم در این سریال حضور داشتند که جذابیت این مجموعه را بیشتر کردند.

_ متاسفانه تعدادی از بازیگران و دوبلورهای این کار و همین طور مسعود رسام یکی از کارگردانان این سریال از دنیا رفته اند و دیگر در بین ما نیستند.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۳/۱/۱ صبح ۰۱:۰۸

خب پس از بازپخش سریال وضعیت سفید از شبکه آی فیلم می تونم ادعا کنم که باید سریال وضعیت سفید رو هم به فهرست نه چندان بلندبالای سریالهای ماندگار تلویزیونی اضافه کنیم!




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - rahgozar_bineshan - ۱۳۹۳/۱/۱۸ عصر ۰۲:۱۱

شبکه ifilm از دوشب پیش پخش سریال پهلوانان نمی میرند را شروع کرده. دیشب قسمت دوم این سریال و ماجرای قتل پهلوان خلیل پخش شد...

ممنون میشم اگه یکی از دوستان زحمت معرفی گویندگان این سریال رو تقبل کنه!




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - asteko - ۱۳۹۳/۱/۳۱ عصر ۱۱:۳۷

سلام . سپاسگزارم عالي و كامل بود. نام دوبلُرها را در صفحه‌ي پهلوانان نمي‌ميرند در ويكي‌پديا قرار دادم. سپاس




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - برو بیکر - ۱۳۹۳/۲/۱ عصر ۰۷:۲۹

(۱۳۹۳/۱/۳۱ عصر ۱۱:۳۷)asteko نوشته شده:  

سلام . سپاسگزارم عالي و كامل بود. نام دوبلُرها را در صفحه‌ي پهلوانان نمي‌ميرند در ويكي‌پديا قرار دادم. سپاس

درود بر عضو جدید کافه

به کافه کلاسیک خوش آمدید

دوست عزیز بنظر من شایسته است چنانچه پستی را زیبا تشخیص دادید از کلید تشکر استفاده نمایید تا تشکر شما در پایین آن پست برای همیشه ثبت شود. البته در استفاده یا عدم استفاده از آن شما مختارید و قطعا ارسال کنندگان پست در این کافه صرفا به عشق به اشتراک گذاردن اطلاعاتشان با دیگران زحمت میکشند و نیازی به این تشکر ندارند اما شخصا معتقدم کلیک کردن تشکر می تواند بیانگر یک خسته نباشید ناقابلی باشد که برای ارسال کننده پست می فرستیم.

اما نکته مهمتر آن بود که لحظاتی پیش نوشته شما را در ویکی پدیا دیدم. یکی از مواردی که این فروم را نسبت به سایر فرومهای مشابه متمایز نموده است نوشته های کاربرانش می باشد که با تکیه بر اطلاعاتشان در این کافه قلم می زنند و برای نوشته های خود از هیچ سایت دیگری وام نمی گیرند .

شایسته بود در قسمت منابعِ سایت ویکی پدیا اشاره ای به سایت کافه کلاسیک میداشتید. شاید در قبال استفاده کردن یا نکردن از کلید تشکر شما آزاد و مختار باشید اما بنظر من دور از انصاف باشد  مطلبی را که بهزاد کازابلانکا محترم اینجا نگاشته اند را بدون ذکر منبع در سایت دیگر استفاده نمائیم.

برایتان اوقات خوشی را در کافه آرزومندم.

ارادتمند - بروبیکر




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - asteko - ۱۳۹۳/۲/۴ صبح ۰۱:۲۲

درود بر شما و سپاس

در مورد استفاد از کلید تشکر به روی چشم. من بیشتر از اینها نیازمند راهنمایی دوستانم چون تازه وارد می‌باشم. فقط خواستم علاوه بر تشکر اشاره به ویکی‌پدیا هم کرده باشم.

در مورد عدم ذکر منبع، متاسفانه در ویکی‌پدیا مطالب هیچ فرومی را قابل استناد نمی‌دانند و تر و خشک را با هم می‌سوزانند. البته افزودن بدون منبع مطلب (مثل کاری که من کردم) هم به نوعی خلاف مقررات ویکی‌پدیا است اما کاربران و خصوصا مدیران ویکی اندکی تسامح به خرج می‌هند و احتمالا با آشنایی جزئی که با دوبله دارند متوجه درست بودن افزوده‌ها میشوند. من اطلاعات دوبله‌ای زیادی را از کا‌فه‌کلاسیک وارد ویکی کردم که شوربختانه به خاطر محدودیت یادشده نتوانستم ذکر منبع کنم. که خودم هم خیلی خیلی ناراحتم از این بابت. و الا در هر جای دیگری اگر از اطلاعات کافه استفاده کرده باشم بی‌شک به منبع اشاره کرده ام.

سپاس فراوان از توجهتان




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۹۳/۲/۴ عصر ۰۳:۱۹

asteko  جان !

به نظر من ذکر دوباره مطالب در سایتی مانند  ویکی پدیا  صحیح نیست. بهتر است از ادامه این کار خودداری فرمایید. چون ممکن است یک سایت دیگر مطلب را دوباره از ویکی پدیا به راحتی کپی کند و منبع خود را ( اگر خیلی بافرهنگ باشد ) صرفا همان ویکی پدیا ذکر کند. راه حل دیگر اینست که دوستان هنگام نوشتن مطالب مهم و ارزشمند , حتما در بین نوشته ها چند بار لینک های ارجاع به خود پست یا کافه را قرار دهند. اینگونه حتی در صورت کپی کردم مطالب , ردی از منبع اصلی در نوشته بر جای خواهد ماند. nnnn: 




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - asteko - ۱۳۹۳/۲/۴ عصر ۰۶:۱۷

(۱۳۹۳/۲/۴ عصر ۰۳:۱۹)سروان رنو نوشته شده:  

asteko  جان !

به نظر من ذکر دوباره مطالب در سایتی مانند  ویکی پدیا  صحیح نیست. بهتر است از ادامه این کار خودداری فرمایید. چون ممکن است یک سایت دیگر مطلب را دوباره از ویکی پدیا به راحتی کپی کند و منبع خود را ( اگر خیلی بافرهنگ باشد ) صرفا همان ویکی پدیا ذکر کند. راه حل دیگر اینست که دوستان هنگام نوشتن مطالب مهم و ارزشمند , حتما در بین نوشته ها چند بار لینک های ارجاع به خود پست یا کافه را قرار دهند. اینگونه حتی در صورت کپی کردم مطالب , ردی از منبع اصلی در نوشته بر جای خواهد ماند. nnnn: 

من تابع نظر اهالي كافه‌ام. هر چند كه شخصا ادامه ورود اطلاعات به ويكي را با توجه به آمار بالاي بازديدش مرجح مي‌دانم.

ببخشيد سوالي داشتم. آيا اين امكان وجود ندارد كه آن دسته از مطالب كاربرها كه حالت دانش‌نامه‌اي دارند را به صفحه‌اي غير فرومي در همين سايت انتقال داد تا اينگونه مرجعيت سايت در امر دوبله تقويت شود؟ شبيه مرجعيت سايت سوره در سينماي ايران. عدم وجود همچين مرجعي در مورد دوبله با توجه به ضعيف عمل كردن سايت انجمن گويندگان به شدت احساس مي‌شود.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - asteko - ۱۳۹۳/۳/۲ صبح ۱۲:۴۲

سلام دوستان . کسی می‌داند که مدیر دوبلاژ سریال سیمرغ چه کسی بوده؟




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - جیسون بورن - ۱۳۹۳/۳/۲ صبح ۱۲:۵۸

(۱۳۹۳/۳/۲ صبح ۱۲:۴۲)asteko نوشته شده:  

سلام دوستان . کسی می‌داند که مدیر دوبلاژ سریال سیمرغ چه کسی بوده؟




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - BATMAN - ۱۳۹۳/۳/۱۸ عصر ۰۹:۵۱

 خیرالله و صندوقچه اسرار 72 / 1369




كارگردان / داريوش مودبيان


تهيه كننده / حسين فردرو


موسيقي متن / سيدمحمد ميرزماني


تیتراژ (انیمیشن) / پروین صفری، هرمز حقیقی



با حضور اکبر رحمتی و جمعی از هنرمندان مشهور سینما و تلویزیون


به نظرم این اولین همکاری بین خانم مهرانه مهین ترابی و آقای فردوس کاویانی باشه
نام و چهره این دو بازیگر خیلیهارو یاد سریال خاطره انگیز همسران مینداره (مهین و کمال)

علی نصیریان - عنايت شفيعي - حميد عبدالملكي - صفر كشكولي - اكبر رحمتي (مش خيرالله)
 زهرا دانش نيا - اسفنديار قره باغي - نجفعلي هادي - داريوش مودبيان - مريم كيارش - توران قادري
 مهين آذرمهر - عبدالكريم آذرمهر - محمد ورشوچي - منصور والامقام - فردوس كاوياني - سوسن عرب زاده
 محمد عرب زاده - مرضيه عرب زاده - دانيال شيروان - حسين خدامي - مجتبي خداپرست - اكبر گل افشان
 وحيد زيبدار - مهرانه مهين ترابي - رقيه چهره آزاد - سروش خليلي - مهري مهرنيا - هايده حائري
 ابراهيم آبادي - منوچهر آذري - فرهنگ مهرپرور - رامين پورايمان - غلامرضا بنفشه خواه - حسن شجاع
 محمود بنفشه خواه - علي اكبر طوفان پناه - غلامحسين لطفي - حميد جبلي - اكبر عبدي - روح الله مفيدي
علي زاهدي - نعمت الله گرجي - حسين كسري - سوسن مقصودلو - حسن مفيدي - كاظم شيرين سخن
 قباد شاهپوري - کسری بهروزی نسب - مهوش افشارپناه - منصور والامقام - بيوك ميرزائي - صفر كشكولي
 فتحعلي اويسي - محمد ورشوچي - ناصر گيتي جاه - روح الله مفيدي - نجفعلي هادي - حسن موذني
آتش تقي پور - مهدي كاشانيان - علي رامز - هوشنگ بهشتي - فاطمه طاهري - محمدرضا حقگو
محمد كدخدائي - داريوش رضواني - علي زاهدي - علي عارف زاده - عباس گودرزي - رضا محمدي
عباس محبي - مصطفي انوش - فريدون فضائلي و گربه ای با نام ملوس

________________________________________________________________________________​_____

تیتراژ سریال بصورت انیمیشنِ طنز ساده ای پخش میشه و در حقیقت تلنگری به بعضی هاست

در ابتدا آسمانی صاف و آبی بهمراه خانه ای با معماری سنتی ظاهر میشه

در نمای جلو و سمت چپ و راست تصویر واحدهای آپارتمانی چندین طبقه قابل مشاهدست

در حالیکه وسط کادر و در قسمت عقب، بنای سنتی و قدیمی خودنمایی میکنه

بعد از چند ثانیه از قسمت بالای تصویر "چنگک مکانیکی" وارد کادر میشه و اون بنای سنتی رو ویران میکنه !

تیتراژ http://www.aparat.com/v/1VsIe



اوایل دهه 70 بود که پخش این مجموعه با استقبال خوب مخاطب روبرو شد
من هم با علاقه خاصی بیشتر قسمتها رو دنبال میکردم
بهترین بهانه برای دیدن، ماجراها و اتفاقات تلخ و شیرینی بود
 که با مضامین طنزی همراه بود  و در اغلب مواقع مخاطب رو غافلگیر میکرد

قصه اصلی، درباره رفتگری ساده دل، مهربان و شوخ طبعِ
که در حین انجام کار خاطراتی از گذشته ها و اهالی قدیمی محل نقل میکنه


"شتر و پنبه دانه"

(در پخش مجدد از شبکه تماشا این قسمت نمایش داده نشد، از این جهت اسامی نقشها ذکر نکردم)

بازیگران

فردوس كاوياني - مهرانه مهين ترابي - اکبر رحمتی - رقيه چهره آزاد - سروش خليلي
مهري مهرنيا - هايده حائري - ابراهيم آبادي - منوچهر آذري - فرهنگ مهرپرور 
رامين پورايمان -غلامرضا بنفشه خواه - حسن شجاع - محمود بنفشه خواه - علي اكبر طوفان پناه

خلاصه ماجرا

 قسمتی که خیلی برام جذاب بود و گاهی اوقت به یاد میارم، داستانِ مرد لحاف دوز بود
که روزی شانس بهش رو میکنه و بالش پر از جواهرات نصیبش میشه
همسرش (مهرانه مهین ترابی) که به ظاهر زن عاقل و زرنگی بود
به مرد لحاف دوز (فردوس کاویانی) پیشنهاد میده جواهرات بفروشن
خلاصه هر روز با شکل و شمایل جدید راهی بازار میشه و جواهرات
جدا از هم، طوری که حس کنجکاوی کسی تحریک نشه و بهش شک نکنه، تبدیل به پول نقد میکنه
زن و شوهر که الان خودشون رو خوشبخترین زوج دنیا میدوننن تصمیم میگیرن
کیسه اسکانسهارو داخل دیوارمخفی کنن تا بعد از اینکه آبهات از آسیاتب افتاد و اوضع آروم شد
(مدعیان و صاحبان اصلی نامید شدن) با این ثروت بادآورده زندگی تازه ای رو شروع کنن
زمانمیگذره و زوج خوش خیال بعد از تحمل سختیها و صبر زیاد
بالاخره کیسه پول رو از داخل دیوار بیرون میکشن
مرد ساده دل برای باز کردن حساب به بانک مراجعه میکنه
در بهت و حیرت فرو میره و متوجه حماقتی خودش و همسرش میشه
تازه دوزاریش میافته که چه کلاهی سرشون رفته اون هم با دست خودشون
از قضا انقلاب شده بود و تمام اسکنساها باطل شدن !
بعد از این ماجرای همسر لحاف دوز در حالیکه جا میخوره و دنیا روسرش خراب میشه !
 قهر میکنه و خونه، زندگی و همسرش رو میسپره به امان خدا________

______________________________________________________

 "جامه عمل"



بازیگران

کسری بهروزی نسب - عنايت شفيعي - حميد عبدالملكي - صفر كشكولي - اكبر رحمتي (مش خيرالله)
زهرا دانش نيا - اسفنديار قره باغي - نجفعلي هادي - داريوش مودبيان - مريم كيارش - توران قادري
 مهين آذرمهر - عبدالكريم آذرمهر - محمد ورشوچی - منصور والامقام - فردوس كاوياني
سوسن عرب زاده - محمد عرب زاده - مرضيه عرب زاده - دانيال شيروان - حسين خدامي
 مجتبي خداپرست - اكبر گل افشان - وحيد زيبدار و گربه اي به نام ملوس

خلاصه ماجرا

رسول، پسری که همه فکرش درگيرِ کت شلواري که پشت ويترين دکان خياطي تنِ مانکن شده
قضيه رو با پدرش مطرح ميکنه اما با مخالفت روبرو ميشه اون هم به اين بهانه که بايد رو پاي خودت بایستی
تصميم رسول براي خريد کت شلوار جدیِ و به همین خاطر دست به کارهایی ميزنه
مثلِ هندوانه فروشي، فروش ماهي حوض، آرايشگری که براش دردسرساز ميشه
خلاصه، وقتی نامید شد و دید چیزی نصیبش نمیشه، دل ميزنه به دريا
ميره سراغ خياط و تصميم ميگيره بعد از پوشيدن کت شلوار بره پشت ويترين و بشه مانکن !

 

"قالیچه کاشی"



بازیگران

حمید جبلی - اكبر رحمتي - اكبر عبدي - روح الله مفيدي - علي زاهدي - غلامحسين لطفي
نعمت الله گرجي - حسين كسري - سوسن مقصودلو - حسن مفيدي - كاظم شيرين سخن - قباد شاهپوري

خلاصه ماجرا

خيرالله که سرگرم نظافت محلست، مجتبي (پسر دوست قديميش) رو ميبينه که فرش کهنه اي رو سوار موتور کرده
راهي دکان کاظم سمسارِ، اين قاليچه کاشان که يادگار پدر و پدربزرگ مجتبي بوده داستان عجيب و غريبي داره
قضيه اين بوده که بعد از بارها دست به دست و فروخته شدن توسط سمسارها، دوباره برميگرده به همون خونه
جناب سعادت (پدر مجتبي) به سفارش همسر فرش رو براي تعويض به سمساري ميبره بعد از معامله
متوجه ميشه سرش کلاه رفته و براي همين به سمساري بعدي رجوع ميکنه، اين اتفاق دوباره تکرار ميشه
خلاصه اينکه باندازه چند تخته فرش ضرر ميکنه و در نهايت همون فرش يادگاري پدر قسمتش ميشه !

"ماشالله پسر شمشیر"


بازیگران

 علي نصيريان - مهوش افشارپناه - اکبر رحمتی - منصور والامقام - بيوك ميرزائي - صفر كشكولي
فتحعلي اويسي - محمد ورشوچي - ناصر گيتي جاه - روح الله مفيدي - نجفعلي هادي - حسن موذني
آتش تقي پور - مهدي كاشانيان - علي رامز - هوشنگ بهشتي - فاطمه طاهري - محمدرضا حقگو
محمد كدخدائي - داريوش رضواني - علي زاهدي - علي عارف زاده - عباس گودرزي
 رضا محمدي - عباس محبي - مصطفي انوش - فريدون فضائلي - داود آزاد منجیلی

خلاصه ماجرا

آقا ماشاالله (علی نصیریان) و طلعت خانم (مهوش افشار پناه) زوج ميانسالی اند که در محله شهرت زيادی کسب کردن 
البته نه از جهت محبوبيت بلکه بحث و جدلهايي که هر روز براهه، اونها رو شهره عام و خاص کرده
اصل و نسب آقا ماشالله برميگرده به نادر شاه افشار،از طرفي طلعت هم بي اصل و نسب نيست 
زماني که آقا ماشالله برای خواستگاری به خانه طالعت ميره متوجه ميشه از نوادگان ناصرالدين شاه قاجاره
در محله آقا ماشالله مرد به ظاهر آبرومند و متشخصی با نام يوسف مجلسی سکونت داره
آقا ماشاالله و يوسف مجلسی سر موضوعاتی با هم اختلاف دارن و آبشون توی جوب نميره 
يکي از موارد که در حقيقت آغاز بحثهای بعدی شد انتخاب نام برای کوچه و محله بود
آقا ماشالله ادعا ميکنه از قديميهای محلست و بايد اسم کوچه به نام اون باشه 
که با مخالفت جدی و برخورد شديد يوسف مجلسي مواجه ميشه
غير از قضيه طلعت خانم و يوسف مجلسی، آقا ماشاالله دغدغه مهمتری هم داره
شجره نامه ای که ثابت ميکنه اصل و نصب ماشالله برميگرده به نادرشاه افشاره
به اين ترتيب اموال جدش نادر شاه افشار ميتونه به نام خودش کنه
اين وسط مسئله ای که شب و رورز فکر آقا ماشالله درگير خودش کرده مهر شدن شجره نامست
شجره نامه بدون مهر دولتی فاقد ارزشه، در نتيجه ادعای آقا ماشالله حرفی بيش نيست


مرجع cafeclassic4.ir




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - زاپاتا - ۱۳۹۳/۳/۲۷ عصر ۰۸:۳۴

دایی جان ناپلئون


کارگردان : استاد ناصرتقوایی

محصول :1354

سرپرست گویندگان : استاد احمد رسول زاده

غلامحسین نقشینه / غلامحسین نقشینه

پرویز فنی زاده / پرویز فنی زاده

پروین ملکوتی / پروین ملکوتی

منوچهر اسماعیلی / پرویز صیاد

احمد رسول زاده / محمدعلی کشاورز

عزت الله مقبلی / اسماعیل داورفر

روح الله مفیدی / روح الله مفیدی

ناصر طهماسب / نصرت الله کریمی

صادق ماهرو / محمود لطفی

محمد ورشوچی / محمد ورشوچی

آرشاک قوکاسیان / سعید کنگرانی

زهره شکوفنده / مستانه جزایری

شهلا ناظریان / مینو ابریشمی

سیمین سرکوب / مهری ودادیان

مینو غزنوی / سوسن مقدم

اصغر افضلی / پروین سلیمانی !

مهدی آرین نژاد/ خیرالله تفرشی آزاد

حسین معمارزاده / بهمن زرین پور

حسین عرفانی / جهانگیر فروهر

معصومه فرخنده مال / محمدباقر توکلی / میراحمد مندوب هاشمی / جوادبازیاران

عباس سلطانی / عباس نباتی/ حسین رحمانی / زهرا هاشمی/ نادره سالارپور

تورج نصر / عباس سعیدی / حسین حاتمی/ شهروزملک آرائی

راوی : هوشنگ لطیف پور




RE: سریالهای کلاسیک ایرانی - جیسون بورن - ۱۳۹۳/۵/۲۶ عصر ۰۲:۴۰

پشت صحنه دوبله سریال امام علی (ع) با حضور :

(۱۳۸۹/۶/۴ عصر ۰۲:۲۸)بهزاد ستوده نوشته شده:  

كارگردان / داوود ميرباقري

سرپرست گويندگان / بهرام زند

سياوش كرمي : شاعر دربار معاويه / امير هوشنگ قطعه اي

چنگيز وثوقي : وردان / خسرو شايگان

محمدرضا شريفي نيا : وليد / محمدرضا شريفي نيا

پرويز پرستويي : محمد بن ابابكر / پرويز پرستويي

فخرالدين صديق شريف  : ابن عديس / فخرالدين صديق شريف

ابوالفضل شاه كرم :حرث / پرويز پرستويي

محمدولي احمدلو / قاصد / امير هوشنگ قطعه اي

سروش خليلي : جاسوس معاويه / مهدي آرين نژاد

احمد نمازي : دروازه بان كوفه / مهدي آرين نژاد

لینک دانلود




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - برو بیکر - ۱۳۹۳/۵/۲۹ صبح ۱۱:۰۴

کاخ تنهایی

کارگردان : محمدرضا ورزی

مدیر دوبلاژ : ناصر تهماسب

 در خصوص این سریال این نکته قابل توجه است که آخرین بازمانده از محصولات سریالی ایرانی می باشد که به واحد دوبلاژ سپرده شد زیرا از مدتها قبل از ساخت این سریال دیگر هیچ سریالی دوبله نمی گردید ( البته اگر از دوبله اجباری مدار صفر درجه به دلیل بهره بردن از هنرپیشه های خارجی بگذریم). من این اسامی را با توجه به نسخه سینمایی آن که روز گذشته از شبکه نمایش پخش گردید استخراج نمودم. در خصوص دو هنرپیشه اصلی خانم این سریال (اشرف و ثریا) به دلیل تشابه صدای آنان با چند گوینده نتوانستم گوینده آنرا تشخیص دهم. همچنین این سریال از وجود دو گوینده بهره می برد که آنها بجای خودشان گویندگی نمودند ( هرچند آقای مظلومی را دیگر کم کم باید یک هنرپیشه دوبلور بنامیم تا یک دوبلور هنرپیشه. زیرا برعکس بسیاری از گویندگان که اغلب به گویندگی می پردازند و گهگاهی مقابل دوربین قرار می گیرند ایشان اغلب هنرپیشگی می کنند و گهگاهی مقابل میکروفن قرار میگیرند)

  ناصر تهماسب اصغر معینی
دکتر محمد مصدق
بهرام زند احمد نجفی
شاپور ریپورتر
  احمد رسول زاده محمد حاج حسینی
آیت الله کاشانی
  بیژن علیمحمدی امیر مهدی کیا
شاهنشاه آریامهر
  میر طاهر مظلومی میر طاهر  مظلومی
شعبان بی مخ
  نادر کی مرام سپند امیر سلیمانی
اسدالله   علم
  بهرام زاهدی بهرام زاهدی
ارتشبد زاهدی
  زهرا سوهانی ؟؟؟ مادر شاهنشاه
عطالله کاملی محمد ساربان
هندرسونسفیر آمریکا
پرویز ربیعی اتابک نادری
 رضا   دفتری
  مریم ویسی
اشرف پهلوی
یلدا قشقایی
ثریا اسفندیاری

در مجموع بازیگران بسیاری در این مجموعه شرکت داشتند و متعاقبا گویندگان بسیار اما همانطور که عرض کردم بنده نسخه سینمایی آنرا مشاهده نمودم که اسامی از روی سریال استخراج گردیده بود و بعضا بخاطر محدودیتهای زمانی برخی از شخصیتها احتمالا در نسخه سینمایی حذف گردیدند.

اگر از منظر دوبله به این سریال نگاه کنیم باید گفت بزرگان زیادی برای این سریال به دور هم جمع شده اند اما در مجموع خودِ سریال به نسبت سریالهای تاریخی کارِ ضعیفی بود و چنگی به دل نمی زد.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - فیلیپ ژربیه - ۱۳۹۳/۶/۱۱ صبح ۱۰:۱۱

دوستان . قدیما سریالی پخش میشد بنام شاه شکار. درباره سید جمال الدین اسد آبادی که نقششو آقای فخر الدین صدیق شریف بازی میکرد. میرزا رضا کرمانی رو هم اگر اشتباه نکنم حسین آقای محجوب. آهنگ پایانیش خیلی قشنگ بود..

همچنین یه سریال ایرانی به نام فراموشخانه که فضای عجیب و آهنگ خاصی داشت.

یه سریال دیگه هم بود که فقط یادمه جمشید گرگین توش بازی میکرد به نام روزگار وصل

اگر کسی ازین سریالها چیزی یادش هست ممنون میشم بنویسه.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - اسپونز - ۱۳۹۳/۸/۹ عصر ۱۱:۳۹

دوستان عزیز و با فرهنگ کافه

کسی اطلاعات کاملی در مورد سریال «سمک عیار» دارد؟  و آیا نسخه ای از سریال برای خرید یا دانلود موجود می باشد؟




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - ایرج - ۱۳۹۳/۹/۱۳ عصر ۰۳:۴۹

پیک سحر

سال ساخت : 1369

کارگردان : خسرو ملکان

مدیر دوبلاژ : ناصر طهماسب

جمشید مشایخی : منوچهر اسماعیلی

اسماعیل داورفر : حسین معمارزاده

احمد قدکچیان : احمد رسول زاده

عباس ناظری : ناصر طهماسب

پروین سلیمانی : مهین بزرگی

ملیحه نصیری : فهیمه راستکار

طاهره شیربچه : مریم شیرزاد

عیسی صفایی : حمید منوچهری

تورج نصر : تورج نصر

منوچهر والی زاده - تورج نصر - پرویز ربیعی - فریبا شاهین مقدم - ناهید شعشعانی - جوادپزشکیان

محمد عبادی - عباس سعیدی - مهدی آرین نژاد - مهین برزویی - زهرا هاشمی - محمدیاراحمدی


- دوبلور احمد قدکچیان در قسمت اول ایرج رضایی بود در قسمتهای بعدی احمد رسول زاده به جای وی صحبت کرد.

- هر کدام از گویندگان فرعی به جای چند نقش کوتاه صحبت کرده اند.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - منصور - ۱۳۹۴/۵/۴ صبح ۱۰:۵۱

(۱۳۹۳/۸/۹ عصر ۱۱:۳۹)اسپونز نوشته شده:  

کسی اطلاعات کاملی در مورد سریال «سمک عیار» دارد؟  و آیا نسخه ای از سریال برای خرید یا دانلود موجود می باشد؟

اولین سریال رنگی تلویزیون در اوایل دهه 50 سمک عیار بود در 26 قسمت به کارگردانی آقایان واروژ کریم مسیحی و محمدرضا اصلانی و باربد طاهری. بازیگران سریال در نقشهای اصلی عبارت بودند از مرحومان خسروشکیبائی ، فیروز بهجت محمدی ، حسین کسبیان ، هادی اسلامی ، مهری مهرنیا ، فرهاد خانمحمدی و همچنین ولی شیراندامی ، جمشید گرگین ، حسین محجوب ، مستانه جزایری و ... بعدها در سال 64 فیلم دیگری با عنوان عیاران و طراران هم توسط سعید نادری و با بازی مصطفی طاری ، حسن بلور ، محمود فاطمی و فرهاد محبت هم ساخته شد. هردو فیلم و سریال به روایت مردانگیها و عیاریهای مردان مرد در تاریخ و فرهنگ این مرز و بودم می پرداختند. سریال سمک عیار روایتی آزادگونه از رمان سه جلدی سمک عیار نوشته فرامرز بن خداداد بر اساس روایتهای شخصی بنام صدقه ابوالقاسم است. بعدها کتاب سمک عیار در 5 جلد توسط پرویز ناتل خانلری منتشر شد

(۱۳۹۳/۶/۱۱ صبح ۱۰:۱۱)فیلیپ ژربیه نوشته شده:  

دوستان . قدیما سریالی پخش میشد بنام شاه شکار. درباره سید جمال الدین اسد آبادی که نقششو آقای فخر الدین صدیق شریف بازی میکرد. میرزا رضا کرمانی رو هم اگر اشتباه نکنم حسین آقای محجوب. آهنگ پایانیش خیلی قشنگ بود..

 

پس از انقلاب و بفاصله 5  سال سه سریال روی آنتن سیما رفت.سریال اول شاه دزد به کارگردانی احمد نجیب زاده در سال 1358بود. سریال بعدی شاه شکار به کارگردانی سعید نیکپور در سال 1359 بود و سومین ، سریال طبل توخالی باز هم به کارگردانی احمد نجیب زاده در سال 1362 بود. دو سریال شاه دزد و طبل توخالی به نوعی بشکل طنز به شاه ، بازگشت او و افرادی که از حامیان شاه بودند می پرداختند که بازیهای مسلط گروه تئاتری مرحومان رضا کرم رضائی (با تکیه کلام : آخخخخ قلب عطابکی) ،کیومرث ملک مطیعی ، منوچهر حامدی و حتی حسین پناهی سریالهای دیدنی بودند. سریال شاه شکار اما یک داستان تاریخی (یعنی ترور ناصر الدین شاه توسط میرزا رضای کرمانی ) را روایت میکرد که همچون کار بعدی نیکپور مملو از دیالوگ بود . چیزی که بعدها در سریالهای تاریخی ایرانی هم باب شد و از سریال سلطان صاحبقران مرحوم حاتمی بیادگار مانده بود. (نمیدانم چرا با یادآوری این سریالها بیاد تله تئاتر حصار در حصار کار محسن مخملباف افتادم که در همان زمان بارها و بارها بمناسبت سالگرد پیروزی انقلاب پخش میشد و روایت دو زندانی بود که حتی با باز شدن درب زندانها - به علت عادت به اسارت - دوست نداشتند از پشت میله ها بیرون بیایند.. آنچنانکه یکی از آنها آنقدر پشت سلول باز! ماند تا از شدت گرسنگی جان به جان آفرین تسلیم کرد)

برخی از دوستان در مورد سریال پایتخت از من نظر خواسته بودند.... در مورد این سریال حرف برای گفتن زیاد دارم و آنرا به فرصتی مناسب موکول میکنیم. لیکن ذکر چند نکته لازم است... این سریال که بهتر بود بجای پایتخت به سریال خانواده تغییر نام می یافت در واقع براساس احترام به خانواده (از همسر و فرزند بگیرید تا پدر بزرگ و بستگان) قوام یافته است. چیزی که اینروزها یک هجو در سریالهای آبکی شبکه های ماهواره ای که براساس خیانت هرکدام از اعضای خانواده به دیگری مطرح میشود محسوب میگردد. اینروزها دیگر کسی حوصله طنز مستقیم برمبنای شوخیهای مرسوم را ندارد (چیزی که بن مایه کارهای کسانی چون مهران مدیری محسوب میشود). مردم ترجیح میدهند طنز را در قالب مباحث جدی ببینند و بشوند  نه در قالب هجویاتی که سرتاسر طنز و لودگی و هجو و شوخی است.پایتخت نمونه موفق از این ژانر است....

نکته اینجاست که اگر تنابنده (بعنوان نویسنده و بازیگر و در اصل ستون فقرات این سریال) به روزمرگی بیفتد این سریال از رونق خواهد افتاد. روایت ساده یک زندگی نمیتواند یک فیلم باشد. فیلم باید لبریز از تعلیقها  و ناگفته های زندگی هم باشد. تنابنده اگر میخواهد این سریال را بشکلی موفق تر ادامه دهد باید داستان را هربار بشکلی غریب تر و بی ارتباط با سریهای قبل ادامه دهد. بعنوان مثال میتواند همین خانواده را برای زیارت به عتبات عالیات عراق بفرستند که در آنجا به اسارت گروه داعش درآیند و نحوه فرار آنها از بند میتواند به نوعی بینندگان را در تعلیق و هیجان نگه دارد... وگرنه پرداختن به روال عادی زندگی آدمها با روایت ساده مشکلات روزمره سریال را دچار تکرار مکررات خواهد کرد




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - خانم لمپرت - ۱۳۹۴/۷/۱ عصر ۰۳:۲۳

 

نیم نگاهی به 


چگونگی               شکلگیری


فیلمنامه ی سریال کیف انگلیسی



کیف انگلیسی سریال زیبا و ماندگاری است که اول بار در دی ماه سال 79 از شبکه یک سیما پخش آن آغاز گردید. این سریال در 13 قسمت به اکران در آمد و با حضور بازیگران قدر و با داشتن فیلمنامه ای قوی خیلی زود بر دل بینندگان نشست. البته موسیقی شاهکار فخرالدینی هم در جذبه این سریال دیدنی نقش بسزایی داشت.

کارگردان مولف فیلم ضیاء الدین دُرّی ، سوژه این مجموعه تلوزیونی را در واقع از خاطرات پدرش درباره یک شخصیت واقعی در دهه بیست شمسی الهام گرفت. پدر سیدضیاء  فرزند را به تدیُن توام با حس وطن پرستی ترغیب کرده و با ذکر این جمله "حتی انگلیسی ها برای مرحوم آیت الله کاشانی و مرحوم دکتر محمد مصدق احترام قائل بودند، زیرا در عین دشمنی این دو شخصیت را مردان محترمی می دانستند." - ماجرای مردی را با خصوصیات "دکتر ادیبان" برایش شرح می دهد؛ جوانی شهرستانی تحصیلکرده فرنگ که دربازگشت به وطن با افتتاح یک روزنامه جنجالی به شهرت رسیده و به مجلس پانزدهم وارد می شود. در این مقطع حساس تاریخی که با پایان جنگ جهانی دوم و خلع رضاشاه و جانشینی پسرش درسلطنت و شکل گرفتن احزاب و تشکلهای ملی مذهبی مارکسیستی و آزادی نسبی مطبوعات همراه است، ارزش نفت در معاملات و معادلات سیاسی دوچندان شده بتدریج پای آمریکاییان را به ایران باز می کند.

در اواخر همین دوره مجلس ، دكتر مصدق و آیت‌الله كاشانی، موضوع مذاكرات محرمانه بین "گس"، نماینده شركت نفت انگلیس و "گلشائیان"، وزیر دارایی وقت ایران را افشا می‌کنند .گلشائیان با زیرکی توافقات خود با سفیر انگلیسی را به صورت لایحه به مجلس می‌برد و از طرف دیگر واسطه‌های سفارت انگلستان همزمان به جهت تطمیع نمایندگان مجلس و همسو کردن آنان با شیوه های گوناگون از جمله با اهدای كیف‌های پر از پوند انگلیسی به برخی از نمایندگان مجلس، درصدند مقدمات تصویب لایحه رادر مجلس فراهم آورند . ادیبان نیز که عاصیانه، ابتدا ساز مخالفت می زند، یكی از دریافت كنندگان این كیف فریبنده است و دریافت همانا و خموشانه ساز ناسازگاری بر زمین نهادن پس از آن...

سالها بعد با تکمیل سناریوی کیف انگلیسی، دُری اولین نسخه را به پدرش تقدیم می کند. پدرش با خواندن فیلمنامه باخنده خاصی می گوید:"این دختره مستانه، این چه صیغه ای است؟شما فیلمسازها باید حتما یک زن وارد داستان کنید؟ بهرحال برای من جذاب بود برو دنبال ساخت آن..."

و اینگونه اولین گامهای تکوین یکی از زیباترین سریال های دراماتیک تاریخی پس از انقلاب برداشته می شود.

دُری خود معترف است که دیده ها و شنوده های سریال الزاما حقیقت محض نیست. حدسیاتی بر پایه احتمالاتند و درخطاب به منتقدانی که معتقدند سریال به روشنفکران حمله کرده است می نویسد: "ادیبان یک روشنفکر نیست، یک فرد باسواد است و اساسا روشنفکران هر نسل به تعداد انگشتان یک دست هستند. روشنفکر کسی است که درباره جهان پیرامون خویش و روابط بین افراد جامعه صاحب نظریه باشد و من اگر دیدگاه های مارکس رامطالعه کنم و بیاموزم، فقط فردی باسواد محسوب می شوم..."

او کیف انگلیسی را نمایشی ازنقش استعمار در برهه ای حساس از تاریخ ایران می خواند و تم اصلی فیلمنامه اش را تحریک حس ملی و وطن دوستی توامان با ایجاد نفرت از بیگانگانی که مسبب شکست مبارزات مردم در دهه بیست شدند، قرار داده و تم فرعی پیام اضمحلال شخصیتی و "مرگ باوری" است. شخصیتهای سریال یک یک به سمت مرگ می تازند نه فقط مرگ جسمانی، مرگ آرمانی... هرچه که حتی بتوان آن را موفقیت ایده آل به حساب آورد همه گذرا و محکوم به فنا هستند...

_صحنه پایانی سریال یکی از درخشانترین سکانسهای کل فیلم می باشد که بخش عمده ای از بار درام عاطفی سنگین و اخلاقی مجموعه را یکجا به دوش می کشد. منصور ادیبان (علی مصفا) پس از امضا توافق نامه طلاق از همسرش به نزد مستانه (لیلا حاتمی)می شتابد تا شانس دوباره با او بودن را امتحان کند. مستانه در زمین تنیس است و جمعی آمریکایی دور او پراکنده و خواهان بازی با مستانه اند. مستانه بانگاهی سرد مردی را که زمانی عشق و قهرمان آرمانی اش می پنداشته می نگرد تندیس سرو گون ادیبان در نزد او دیگر فرو ریخته است . برای آخرین درس زندگی، مستانه درخواست ازدواج  پرتمنای ادیبان را رد  می کند از میان توری پاره وارد زمین تنیس می شود و خیره به دور دست در بهتی از درون  ویرانگر فرو می رود. بخشی از آخرین دیالوگ سریال بین دو شخصیت اصلی ادیبان و مستانه در زمین تنیس خواندنی است:

ادیبان: سلام

مستانه: سلام بفرمایید.(سکوت سنگین) از آخرین ملاقاتمون خیلی می گذره

ادیبان: بله بعد از اون خیلی سعی کردم شما رو ببینم اما نشد.حقیقتش من خودم رو مقصر می دونم و از این بابت خیلی افسوس می خورم.

مستانه: تاسف شما چیزی رو تغییر نمی ده.

ادیبان: دلم براتون تنگ شده بود.

مستانه: فکر نمی کردم دلتون برای کسی تنگ بشه احتمالا بازم به اطلاعات نیاز دارین. ظاهرا تو مجلس شانزدهم خیلی ساکتن.

ادیبان: مجلس شانزدهم دست حامیان سلطنته. مصلحت نیست من صحبتی بکنم. من هرکار که می تونستم برای هدف مشترکمون انجام دادم.

مستانه: هدف مشترک!

ادیبان: جمهوری نشد، همه چیز نابود شد

مستانه: شاید فراموشی بهترین راه حل باشه آقای دکتر...

...

*******************************************************

اکنون هفت دهه از آن تاریخ ورق خورده و "ادیبان" حقیقی چنانچه در قید حیات باشد احتمالا نود و چند ساله است. کاش می شد حال که پس از سالها مبارزه، شکست، ناکامی و فراموشی، بالاخره شاهد سقوط سلطنت و به بار نشستن درخت جمهوریت در این مملکت بوده، بازتاب احساسش را بجای چاپ درجریده، در همین تاپیک مرقوم می نمود! ای کاش...

منبع مطالب وتصاویر در این ارسال، کتاب وزین "فیلمنامه کیف انگلیسی" به قلم سید ضیاء الدین دری می باشد.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - جیمز باند - ۱۳۹۴/۷/۸ عصر ۰۱:۴۴

با سلام

دوستان از سریال اشک تمساح اطلاعاتی دارند؟ فکر کنم سال 60 پخش شد و داستان درباره یک کارمندی بود که گویا کارمند کاخ یا اداره ای دو دوران پهلوی بود. پس از اعتصاب او و همسرش از اینکه به سر کار برود ترس داشت. ترس از بازداشت و اعدام...

یادم میاد مرحوم کیومرث ملک مطیعی هم بازی میکرد...




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۴/۷/۸ عصر ۰۶:۳۰

(۱۳۹۴/۷/۸ عصر ۰۱:۴۴)جیمز باند نوشته شده:  

با سلام

دوستان از سریال اشک تمساح اطلاعاتی دارند؟ فکر کنم سال 60 پخش شد و داستان درباره یک کارمندی بود که گویا کارمند کاخ یا اداره ای دو دوران پهلوی بود. پس از اعتصاب او و همسرش از اینکه به سر کار برود ترس داشت. ترس از بازداشت و اعدام...

یادم میاد مرحوم کیومرث ملک مطیعی هم بازی میکرد...

اگه تو گوگل سرچ کنید چند مطلب در این مورد میتونید پیدا کنید. به لینک های زیر هم سر بزنید:

ویکی پدیا

http://sima.jamejamonline.ir/NewsPreview/1600507980629712161

ماجرای اوشین، اشک تمساح و صداوسیما از زبان هاشمی

تو لینک زیر هم چند دقیقه ای از سریال رو میتونید ببینید:

http://portalarchive.irib.ir/web/guest/sima/-/asset_publisher/Y2uds0sD8tt6/content/id/139601




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - پیر چنگی - ۱۳۹۴/۷/۲۷ عصر ۰۵:۳۹

« مرجان »

خانم شهلا ریاحی ستاره محبوب سینماو تلوزیون ایران، اولین کارگردان زن سینمای ایران نیز میباشد. فیلم مرجان به کارگردانی این بانوی بزرگ- فیلمی است با رنگ و بوی کاملا روستایی، پایانی تلخ، بدون رقص و آوازهای دلبرانه و صحنه های اکشن. چنین فیلمی در زمان خود وصله ای کاملا ناجور بحساب میامد. وی در شرایطی اقدام به این عمل جسورانه کردکه  سینماروی ایرانی این گونه سوژه ها را نمیپسندید وشکست تجاری فیلم پیش از اکران آن معلوم بود. بااینحال اصرار سینماداران او را وادار کردکه یک پرده موسیقی وآوازبه فیلم اضافه کند. بعلاوه صاحبان سینماها اورا واداشتند سکانس پایانی فیلم را که با صحنه های خودکشی مرجان درقبیله ختم میشود حذف نماید. چون معتقدبودند خودکشی تلخ همان اندک تماشاچی را نیز فراری میدهد. این اصرارو اجبارها شهلاریاحی را ازکارگردانی منزجر نمودو از همین رو مرجان شد اولین و آخرین فیلم ساخته او.

برای پی بردن به جو سینمایی آن دوران ومیزان جسارت خانم کارگردان من ابتدا به مصاحبه ای که نشریه سپیده فردا (مجله دانشسرای عالی) درسال 39 با دوفیلمساز و یک تهیه کننده بنام می کند ودرکتاب سینمای ایران جناب تهامی قیدشده است مینمایم وقتی از این سه سوال میشود: -خواست تماشاچی ایرانی چیست؟

میثاقیه: اول جنبه های قهرمانی-دوم جنبه های شهوانی

مجیدحسنی:کمدی اخلاقی،فیلمهایی که جنبه ملی دارند.همچنین فیلمهای شهوانی رادوست دارند.

انور:من معتقدم در ایران اگر قهرمان جنبه واقعی داشته باشد مردم نمیپسندند.

وحقیقت امرنیزچنین بود.

ریاحی برای ساخت فیلمش نتوانست از تهیه کنندگان مطرح حمایتی دریافت کند فیلمنامه که توسط منوچهرکی مرام و محمدعاصمی نگاشته شده بود از نظر آنان چنگی به دل نمیزد-هرچند که کاملا عاطفی واحساسی بود. بالاخره یکی از دوستان همسرش منبع مالی او شد بشرطیکه نامش بعنوان تهیه کننده مطرح نشود لذا تهیه کننده فیلم اسما خود شهلا ریاحی شد و بودجه فیلم باصدهزارتومان بسته شد. محمد شیرازی اولین تجربه فیلمبرداریش را با مرجان بدست آورد.

صحنه ای از مرجان چاپ شده در کتاب سینمای ایران

هنرپیشگان فیلم: محمدعلی جفری- شهلاریاحی- تقی ظهوری- احمدقدکچیان- رحیم روشنیان وتاج الملوک احمدی (اولین تجربه بازیگری تاجی احمدی که بعدها دوبلور مطرحی گردید) بودند.گفتنی است دکتر منوچهر ریاحی فرزند وی که درآن زمان پسر بچه ای خردسال بود نیزدراین فیلم ایفای نقش کرد.

داستان فیلم درباره یک قبیله کولی است که نزدیک دهکده ای مستقر میشوند. یک کولی فقیرگوسفندی از مدرسه ده میدزدد ولی معلم جوان مدرسه اوراگیرانداخته کولی را روانه زندان میکند. مرجان دخترکولی سارق که دل نگران پدرش است به زندان رفته معلم راآنجا میبیندو به تدریج آندو بهم علاقه مند میشوند.اما معلم به شهرمنتقل میگردد.مرجان دنبال اوراهی شهرشده چون معلم را پیدانمیکند دربیمارستانی پرستار میشود.کمی بعد معلم که ازدواج کرده زن باردارش را برای زایمان به همان بیمارستان میاورد. مرجان اورا درنگاه اول میشناسد ولی معلم اصلا بخاطرش نمیاوردومرجان با اندوه این بیوفایی سرخورده وافسرده به قبیله خودش برمیگردد.

همچنانکه ذکرشد خودکشی خانم مرجان درپایان فیلم سانسور گردید اما خانم کارگردان میل خودش به کارگردانی را هماندم درخودکشت ودر قلبش مدفون نمود.

=================================================

درنگارش این مقاله از مطالب منابعی چون سایت سوره سینما-سایت خبری پارسینه وسایت اسرارنامه استفاده شده است باتشکر از این سایتهای گرانقدر...وتشکرازشماخوانندگان محترم




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۹۴/۹/۵ صبح ۱۲:۲۳

قدیمی ها تعریف می کنند که وقتی مراد برقی پخش می شد خیابان ها خلوت و همه جا سوت و کور بود. کسانی هم که تلویزیون نداشتند به خانه آشنایان و همسایه ها می رفتند تا داستان این سریال پرطرفدار و مراد برقی و اصغر ترقه را دنبال کنند. حتی یکی از اقوام پیر فامیل ما , یکبار شخصا برایم تعریف می کرد که چون تنها خانواده دارای تلویزیون در محله شان بوده اند , شب ها وقتی به خانه باز می گشته به اندازه یک مسجد , کفش در ورودی راهرو خانه دیده می شد. حالا کافه سینما مطلب جالبی گذاشته   از تعصب هوادارن آن زمان مرادبرقی و حمله آنها به خواهر اصغر ترقه در بوشهر :

حمله به یک بازیگر زن در بوشهر




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - بانو الیزا - ۱۳۹۴/۹/۷ صبح ۱۱:۱۴

کتانی

فیلم دختری  با کفش های کتانی 1377 به کارگردانی رسول صدر عاملی رو میشه شروع دوران حرفه ای پگاه آهنگرانی در عرصه ی بازیگری دونست .

داستان فیلمش هم از ماجرای سمیه و شاهرخ ( جریان دختر و پسر نوجوانی که عاشق هم بودن و با مخالفت خانواده دختر با ازدواج اون ها تصمیم به انتقام از خانواده دختر میگیرن و خواهر و برادر سمیه که کودک بودن رو به قتل می رسوننcccc: و خلاصه این جریان رو خیلی هم دهه شصتی ها و قبل تر حتما بخاطر دارن که تا یه مدت تیتر شماره یک صفحه حوادث روزنامه ها بود و جالبیش این بود که خود اون ها هم اینکارو از فیلم قاتلین بالفطره الهام گرفته بودن و ... )

حالا اون کتونی پگاه که تو اون فیلم خیلی معروف شده بود ، الان هم در موزه سینمای ایران نگه داری میشه .




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - بروس - ۱۳۹۴/۹/۲۷ عصر ۱۲:۳۵

سلام فیلمهاو سریالهای ایرانی قدیمی چطور میتونم پیدا کنم

شیخ صالح ..ناصرملک مطیعی

برهنه تاظهر

خون و شرف ...آرمان

سریال غارتگران ..اتش بدون دود ..مرد اول




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - زبل خان - ۱۳۹۴/۹/۲۷ عصر ۰۲:۰۶

سریال گل پامچال..

سریالی که اوائل دهه70 شمسی پخش شد و اهنگ بسیار زیبایی هم داشت..

گونه دفاع مقدس
نویسنده کامبوزیا پرتوی
کارگردان محمدعلی طالبی
بازیگران فاطمه معتمدآریا
ستاره جعفری
داوود رشیدی
کیومرث ملک‌مطیعی
رضا بابک
مریم حمیدی
اسماعیل گرامی
تانیا جوهری
محمود بصیری
پروین سلیمانی
مهری مهرنیا
روح‌الله مفیدی
نیره فراهانی
بهزاد رحیم‌خانی
رحمان باقریان
شاهرخ نورمحمدی
فاطمه طاهری محسن افشار علیرضا اکبری سپهر نسیم اکبری. لیلا مهی الدین. مهسا مهی الدین. سولماز صبا. علیرضا طالبی. زهره سرمدی.

تیتراژ سریال تلویزیونی گل پامچال+صوتی+دانلود


http://tvclip.ir/?p=594

آهنگ سریال گل پامچال

این آهنگ توسّط آهنگ ساز محمّدرضا علیقلی ساخته شده است

 


این سریال داستان دختری به نام لیلا را روایت می‌کرد که در جنوب کشور زندگی می‌کند. تا اینکه در اثر بمباران خانواده‌اش را از دست می‌دهد. یکی از اقوام برای پیدا کردن خواهر لیلا به تهران سفر می‌کند و در این مسیر اتفاقاتی برای آنها رخ می‌دهد، سپس به شمال کشور می‌روند. از سوی دیگر برای لیلا اتفاقی می‌افتد و خانواده‌ای شمالی لیلا را پیدا می‌کنند و او را پیش خود می‌برند و از او نگهداری می‌کنند. وقتی که خواهر لیلا پیدا می‌شود لیلا راضی نیست که همراه آنها برود. در نتیجه خواهر لیلا رضایت می‌دهد لیلا نزد آنها بماند و در مدرسه ثبت نام کند...

عکس قدیمی و جدید ستاره جعفری بازیگر سریال گل پامچال





RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - BATMAN - ۱۳۹۵/۱/۲۹ عصر ۰۸:۲۸

آقای دلار 1368

نویسنده/ فرهاد توحیدی                 کارگردان/ مجید بهشتی               موسیقی/ جهانسوز فولادی

با یادی از درگذشتگان

شرح ماجرا

اواسط دهه 60 و در دوران جنگ کارمند ساده ای به نام فرجامی تصمیم میگیرد شغل فعلی را رها کرده و خودش را بازخرید کند

به پیشنهاد یکی از دوستانش وارد بازار ارز شده و در کوتاه مدت از این طریق در آمد و موقعیت خوبی نصیبش میشود

فرجامی که از کسب و کار جدید و سود آن حسابی ذوق زده و سرخوش است اصرار دارد دختر خانواده با همکارش که دلال دلار است ازدواج کند

اما دختر که با نقشه پدر و این وصلت نافرجام مخالف است، از مدتها قبل تصمیم گرفته است با پسر دایی اش ازدواج کند

اوضاع به ظاهر روبراه است تا اینکه بخش خبری رادیو اعلام میکند دو طرف جنگ (ایران و عراق) آتش بس را پذیرفتند 

در این حین فرجامی خوش خیال که میداند نرخ دلار به سرعت سیر نزولی پیدا کرده است خود را ورشکسته میداند و راهی بیمارستان میشود

از سریالهای به یادماندنی دهه 60 با مضمون اجتماعی، خانوداگی که گاهی طنزآمیز بود

تماشای تیتراژ ابتدایی (از تیتراژهای مورد علاقم که بهانه ای شد برای ارسال این مطلب)

 

با حضور (بازیگر مهمان)/ شادروان عیسی صفایی

                                                 سایه میثمی                                    دانیال حکیمی                                 آزیتا لاچینی                                اسماعیل داورفر

                                                                          علی عمرانی                                  صفا آقاجانی                               منوچهر لاریجانی

                                                                         حسن مهمانی                                 بیوک میرزایی                              میرمحمد تجدد

___________________________________

عیسی صفایی/ پیشکسوتی که هر چند در نقشهای کوتاه ظاهر میشد اما اغلب کارهایش به یادماندنی بودند و صدای گرم و مهربانی هم داشت

اسماعیل داورفر/ در 80 درصد کارهای تلویزیونیش همیشه نقش یه آدم جدی، نگران، دور اندیش و گاهی محافظه کار و البته پول پرست رو ایفا میکرد، بازیش برای مخاطب کاملا باورپذیر بود

منوچهر لاریجانی/ دهه شصتیها خیلی خوب با چهره مهربانش آشنا هستن، "ماجراهای خانه ما، آخرین روز تابستان و بچه های مدرسه ما" از کارهای شاخصش در تلویزیون بود

میرمحمد تجدد/ اگه درست خاطرم باشه اغلب در نقشهای فرعی و مکمل ظاهر میشد که معمولا هم یا رئیس بود یا مدیر یه سازمان و تشکیلات خصوصی

آزیتا لاچینی/ معمولا در نقش مادر و همسری دلسوز و مهربان که مدام دلواپس زندگی و خانواده ست که اغلب اوقات با اینکه حق با ایشونه اما کسی به نصایحش توجهی نمیکنه

دانیال حکیمی/ تا قبل از میانسالی در نقش یه جوان سر به هوا، پر جنب و جوش و بی خیال ظاهر میشد، یه وقتام خیلی باهوش بود

بیوک میرزایی/ بخاطر چهره،  فیزیک خاص و نوع بیانش بازیگر ثابت نقش منفی سریالهاست که اغلب هم نقش یه خلافکار مزدبگیر رو بازی میکنه

 علی عمرانی/ کارهای نمایشی تلویزیونی زیادی رو از ایشون شاهد بودیم که معروفترین اونها "توی گوش سالم زمزمه کن" بود که هنر خودشون رو با اجرای نقشهای متفاوت نمایش دادن

حسن مهمانی/ حضورش در صحنه تئاتر خیلی بیشتر بوده تا کارهای تلویزیونیش، اولین تجربه بازیگریش هم در سریال آقای دلار بود

مهمترین بازی ایشون ایفای نقش (داماد اسدالله/ مخاطب عام بیشتر با این کاراکتر آشناست) در سریال پدرسالار بود

سایه میثمی/ آقای دلار مهمترین کار تلویزیونیش بود




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - پهلوان جواد - ۱۳۹۵/۵/۲۳ عصر ۰۱:۳۳

یه سریالی سال 75-74  از شبکه 2 پخش شد به نام صید درپی صیاد که خیلی ترسناک بود که راجع به مولانا و شمس بود که تو سکانس آخرش طرفو با چاقو میکشتن و بازیگراش آقای علی طالب لو و صادق هاتفی بودن کسی عکسی کلیپی ازش نداره؟؟؟




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۳۹۵/۶/۴ عصر ۰۵:۲۷

در قدیم سریال هایی که ساخته می شد هدفمند بود. بیشتر هم شرح حال اشخاص مهم تاریخی و دانشمندان بودند. مثلا وقتی سریال ابوعلی سینا پخش می شد خیلی از ما بچه ها تحت تاثیر این شخصیت قرار می گرفتیم و دوست داشتیم در آینده مانند او یک دانشمند شویم.. متاسفانه امروزه سریال ها فقط قاتل و دزد و روانی را نشان می دهند و کسی را به نیکی و پیشرفت راهنمایی نمی کنند. ارزش کارهای خوب گذشته هم اکنون بیشتر درک می شود.

به مناسبت روز پزشک و سالروز تولد حکیم ابوعلی سینا , مصاحبه ای با عوامل این سریالِ حالا کلاسیک شده ی ایرانی انجام شده که بسیار خواندنی است:

قاب جادو در گذر زمان




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - مراد بیگ - ۱۳۹۵/۹/۱۵ صبح ۰۹:۰۲

شاخه های بید-(1367)

نویسنده و کارگردان :امرالله احمد جو

خالو مراد:مامثل شاخه های بیدی می مونیم که دست شماست هرجا توزمین فرو کنید زود ریشه میگیره و پرو بال میگیره

بهرام خان:اما بی ثمر و تلخ مزه است

پسرخان:در عوض سایش دلچسبه

شاخه های بید نخستین اثر سینمایی امرالله احمدجو کارگردان و فیلمنامه نویس ایرانی است که آثارش بیانگر علاقه ی وافر ایشان به فرهنگ بومی ایران زمین میباشد.

محوریت روایت فیلم بر نظام فئودالیسم (سیستم ارباب- رعیتی)استوار است، نظامی که بواسطه ی انحرافات سیاسی اقتصادی باعث تسلط ارباب فئودال بر اقشار مردم اعم از کشاورز و کارگر گردیده بود،شکل جدید و ویژه ای از برده داری که کشاورزان و صنعت گران را از آنجایی که مالکیتی بر زمین یا منابع کسب و کار خویش نداشتند وادار مینمود تا با کار بر زمین و مملوکات خوانین عمده ی سود و بهره ی خویش را به ارباب خویش تقدیم نموده ، خود بهره ای غیر رنج و بدبختی نیابند.

فیلم داستان مردی است بنام خالو مراد با بازی شادروان هادی اسلامی ،رعیتی  کاردان ،باتجربه و دانا به همراه فرزندانش که هریک در حرفه ای تبحر داشته، زندگی خوب و مرفهی دارند .

سکانس آغازین فیلم شامل مجادله ی لفظی خالو مراد با سر دسته ی فرستادگان خان میشود که حامل پیغام و امریه خان بر ترک آبادی از سوی خالومراد و خانواده اش  بر اساس یک امر واهی است،اما حقیقت ماجراچیزی نیست غیر از طمع ارباب و خان به ملک و املاک این رعیت بخت برگشته .

خالو مراد که تاب مقابله با خان راندارد بناچار همراه خانواده از خانه و کاشانه ی خود آواره گشته و راهی ولایتی دیگر میشود تا به مدد آشنایانی که در آنجا دارد ساکن آنجا گردد.

اما کنار آمدن با اهالی ده بابا که پنج طایفه ی رعیتی  متخاصم باهم(کوه بابایی ها،چاه بابایی ها،نور بابایی ها،ماه بابایی ها و گل بابایی ها)  تحت سلطه بهرام خان  میباشند ،بخصوص خود خان و طایفه اش خان بابایی ها ، کار سهل و آسانی نیست...

چهارپیرمرد از چهار طایفه ی مختلف ده بابا که با نحوه ی کلاه گذاشتن مخصوص بخود از هم متمایز گشته اند

جمعی از بازیگران و صداپیشگان فیلم:

هادی اسلامی در نقش خالو مراد(ایرج ناظریان)

عزت الله مقبلی در نقش کل حیدر (حسین عرفانی)

جمشید لایق در نقش میرزا رحیم (عزت الله مقبلی)

رضا کرم رضایی در نقش پدر بزرگ،پدر خالو مراد(پرویز بهرام)

جمشید مشایخی در نقش بهرام خان (عطاء الله کاملی)

حسین خانی بیک در نقش نسف(حسین معمار زاده)

گوهر خیر اندیش در نقش زن خالو مراد(زهره شکوفنده)

رضا رویگری در نقش علی پسر بزرگ خالو مراد(سعید مظفری)

محمود پاک نیت در نقش رضا پسر خالو مراد(محمد عبادی)

محمد فیلی در نقش محمد(ژرژ پطرسی)

محمود جعفری در نقش گل آقا(منوچهر نوذری)

آتش تقی پور در نقش آهنگر(ولی الله مومنی)

منوچهر آذری در نقش اسماعیل مشاور خان(ناصر نظامی)

پردیس افکاری در نقش دختر خالو مراد(مینو غزنوی)

پرویز شاهین خو در نقش کل حسین ،مهدی وثوقی راد و رضا وطن زاد در نقشهای احمد و اسماعیل دیگر پسران خالو مرادبه ایفای نقش پرداختند واما چهره جذاب فیلم عبداله محمدی بازیگر نقش نوجوانی گل آقا در سریال روزی روزگاری است ایفا گر نقش پسر بچه ی با دل و جرات  که برخلاف دیگر کودکان ده از مواجهه با غربتی های تازه پابه ده گذاشته (خالو مرادو خانواده اش)نه تنها پا به فرار نمیگذارد بلکه ایستاده با غروری مردانه به پاسخ سوالات خالو مراد می پردازد.

فیلم نامه شاخه های بید ،نوشته خود امرالله احمدجو است که حاصل تجارب زندگی و علاقه شدید ایشان به زندگی روستایی و ایلیاتی و فرهنگ بومی میباشد ،و در واقع رویای بتصویر کشیدن زندگی روستایی و ایلیاتی ایشان، با ساخت این فیلم محقق میشود داستانی که مقدمه ای است بر خلق یکی از ماندگارترین  سریالهای ایرانی بنام روزی روزگاری.




روزی روزگاری - مراد بیگ - ۱۳۹۵/۹/۲۵ صبح ۰۹:۲۱

 بسم الله الرحمن الرحیم

شروع سریال با تیتراژی شعاری

شعله هایی برخواسته از خاکستر

.

.

پسرخاله ها...

جمشید هاشم پور

مرادبیگ

.

.

جمشید مشایخی

بازرگان

کات

نقطه سرخط

سریال تلوزیونی روزی روزگاری...(1370) 

یکی از ماندگارترین آثار سینما و تلوزیون ایران به نویسندگی و کارگردانی امرالله احمدجو


مهندس نقشه کش ساختمان که دوران کودکی اش را در پای دار قالی و مزارع کشاورزی و کوه و بیابان گذرانده بود و زیباوساده زیستی آن را باتمام وجود درک کرده در ذهن خود پرورانده و با افسانه های شنیدنی از صحرا و تفنگ و راهزنان در آمیخته بود اینبار نقشه ای کشید که نقش هایش ،نقش بسزایی در یک تحول سینمایی بزرگ در تاریخ سریال و تلوزیون ایران بوجود آورد.

سریالی سراسر خیالی برگرفته از فرهنگ بومی و ملی ، همانی که برای سینماو تلوزیون ایران انتظار میرفت ولی مخاطبان انتظارش رانداشتند!و این راز ماندگاری آن است.

اثری که در کنار فیلنامه ی قوی و بازی فوق العاده ی بازیگرانش که الحق بازیگر توانمند بودند نه نابازیگر سفارشی ،بخش عمده ی قدرتش را از فیلم سینمایی شاخه های بید وام گرفته بود،کاملا مشخص است که کارگردان قبل از شروع تولید چه در سر داشته و چه ابزاری را نیازمند بوده ،شاخه های بید علاوه بر اینکه مرحله آزمون و خطای کارگردان برا خلق چنین اثری بود،عوامل مورد نیاز اورا نیز گردهم آورد.

داستان سریال روایت سردسته ی راهزنان گرگ دره ،مراد بیگ با بازی درخشان زنده یاد خسرو شکیبایی است،مردی مغرور ،کم حرف و دیکتاتور مآب که البته از خصلت جوانمردی نیز بی نصیب نیست ولیکن زبان تلخی دارد واین زبان تلخی موجب کدورت بین او  بهترین رفیقش نسیم بیگ و بخشی از تفنگداران گروه میشود،کدورتی که جدایی این گروه را از دارو دسته ی مراد بیک در پی دارد.

این جدایی موجب برهم خوردن توازن قدرت دارو دسته ی گرگ دره ای ها با دسته ی رقیب به سرکردگی حسام بیگ و بنفع ایشان می گردد در نتیجه ی این امر و در نزاعی تحمیلی و یکطرفه بشدت مجروح شده و سرنوشت جدیدی برایش رقم میخورد .

مراد بیگ که با مرگ فاصله ای ندارد توسط خاله لیلا مداوا میشودبه شرط اینکه به تعداد روزی که تحت مراقبت قرار میگیرد بماند و کارکند و همین امر موجب میشود چهل روز تمام در کلاس زندگی خاله لیلا درس خودشناسی بیاموزد و به تحولی اساسی از نظر شخصیتی دست یابد.

بازیگران و صداپیشگان:

خسروشکیبایی در نقش مرادبیگ (خسروشکیبایی)

جمشید لایق در نقش قلی خان(ایرج رضایی)

محمود پاک نیت در نقش حسام بیگ (محمود پاک نیت)

ژاله علو در نقش خاله لیلا (ژاله علو)

محمد فیلی در نقش نسیم بیگ (خسرو شکیباییبسیم بیگ(محمد فیلی)

جمشید اسماعیل خانی در نقش نایب(جمشید اسماعیل خانی)

منوچهر حامدی در نقش بازرگان (عطاءالله کاملی)

انوشیروان ارجمند در نقش خان خله(مازیار بازیاران)

حسین خانی بیک درنقش رمضون علی

حسین خانی بیک در نقشی متفاوت به نام رمضون علی

گوهر خیر اندیش در نقش نرگس(گوهر خیراندیش)

حسین پناهی در نقش جوانی گل آقا(حسین پناهی)

محمود جعفری در نقش شعبون(اصغر افضلی)

پرویز پورحسینی در نقش قدرت (پرویز پورحسینی)و درنقش رستم(حسین عرفانی)

آتش تقی پور در نقش قزاق(آتش تقی پور)

فاضل اجبوری در نقش برزو خان(ایرج دوستدار)

مهدی وثوقی راد در نقش آدم (منوچهر والی زاده)

بهروز مسروری در نقش صفر بیگ(حسین معمار زاده)

صدرالدین حجازی در نقش مخور(امیرهوشنگ قطعه ای )

شهره سلطانی درنقش معصومه(مینو غزنوی)

امیر وطن زاد در نقش غلام بیگ(حسین معمار زاده)

پرویز شاهین خو در نقش کل حسین

عبدالله محمدی درنقش نوجوانی گل آقا(امیر صمصامی)

مدیر دوبلاژ:ژرژ پطرسی

البته شایان ذکر است برای ایفای نقش مرادبیگ از جمشید هاشم پور و برای ایفای نقش بازرگان از جمشید مشایخی  دعوت به عمل شده بود که بدلایلی مقدر نشد.

از دیگر عوامل موفقیت بگفته خود کارگردان ،عدم دخل و تصرف دیگران در ساخت این سریال ماندگار میباشد که البته به اعتقاد اینجانب قسمت شانزدهم  (به ظاهر سفارش شده )فاقد این خصوصیت و وصله ی ناچسبی به این سریال 15 قسمتی به نظر میرسید که متناقض با فضای کاملا خیالی و فرضی سریال بوده ،  تغییر لوکیشن سریال از صحرا به روستاو نیز تغییر شخصیت محکم نوجوانی گل آقا به جوانی کم عقل و شکننده موجب افت شدید سریال گردید ،به نظر من اگر سکانس های پایانی و دیدار دوباره دو رفیق قدیمی در نزدیکی بنه های خاله لیلا و طایفه اش با "عبارت چند سال بعد" به پایان قسمت پانزدهم گره میخورد، بر ماندگاری سریال می افزود.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - دیوید نودلز - ۱۳۹۵/۱۲/۲۶ صبح ۰۸:۱۸

کارآگاه علوی

سریالی معمولی و نه چندان پرمایه که با تکیه بر سه عامل توانست در خاطره ها بماند:

  • ادویه نوستالژی به لطف تصویر برداری 35 میلیمتری در نماهای شهرک سینمایی
  • استفاده از بازیگران نه چندان شناخته شده با گریم استاد اسکندری به منظور آشنایی زدایی
  • دوبله شیک و گرانقمیت: از معدود سریال های ایرانی دوبله شده توسط استاد خسروشاهی و گویندگان خبره و شناخته شده که بار دیگر اهمیت دوبله فارسی را به رخ کشیده است

منوچهر اسماعیلی..............احمد نجفی/کارآگاه محمد علوی 

ایرج دوستدار..............فرهاد خان محمدی/آسپیران دودکار 

حسین معمارزاده..............سعید پیردوست/یاور پرنده 

ایرج رضایی..............ابراهیم بصیرت/رییس تامینات 

فهیمه راستکار.............پروین نیک سرور/مادام هلنا

امیر صمصامی..............مهدی سلطانی

اصغر افضلی/تورج مهرزادیان/ناصرنظامی/خسروشمشیرگران /امیر هوشنگ قطعه ای /محمد علی دیباج/زهره شکوفنده / مریم شیرزاد / خسرو شایگان / کیکاووس یاکیده /...

ناگفته پیداست حذف عوامل فوق در آثار بعدی سازندگان از جمله سریال محاکمه (به رغم حضور عزت الله انتظامی) و کارآگاه علوی-2 منجر به چه فجایعی شد...




سریال کلاسیک ایرانی "مزد ترس" - BATMAN - ۱۳۹۶/۱/۳۰ صبح ۰۳:۵۳

مزد ترس !

مزد ترس جزو معدود سریالها یا بهتر است بگوییم بهترین سریال ایرانی در ژانر پلیسی، جنایی، معمایی و دلهره آور است

از نکات برجسته آن میتوان به حضور شخصیت منفی مهران اشاره کرد + دهها مورد دیگر

در رابطه با مهران (احمد فخر) همینقدر بگوییم که میتوان از او به عنوان یکی از برترین نقش های منفی ایرانی نام برد

 کاراکتر مهران مرموز و پیچیده است، او مخوف ترین جنایاتش را در پشت نقاب فریبنده و سلوک هنرمندانه اش (موسیقی) پنهان میکند !

یکی از بهترین سکانها مربوط میشود به صحنه دیدار خبرنگار تلویزیون با مجرم محکوم به اعدام با بازی زیبا و تاثیرگذار فریبرز عرب نیا

تنها بازیگر این سریال که با صدای خودش ظاهر شد (گوینده خودش بود)

______________________________________________________________

از این سریال که بسیار هم مورد علاقه ام هست خاطرات زیادی دارم و هر دوره که بازپخش داشته تماشا کردم

فکر میکنم تابستان 71 یا 72 از شبکه دوم پخش شد و از همون قسمتهای آغازین با سبک متفاوتی که داشت مردم رو غافلگیر کرد

پنج شنبه هر هفته من به همراه خانواده تمام قسمتهای سریال رو با علاقه و جدیت دنبال میکردیم، بشخصه برای دیدنش لحظه شماری میکردم

یادم هست اون زمان در خبرها و محافل عمومی شایع شده بود که چندین مورد بچه دزدی در پایتخت و دیگر شهرها صورت گرفته

بنابراین خوده همین شایعات (ممکنم هست حقیقت داشته) باعث ایجاد هیجان مضاعف میشد بالاخص برای علاقمندان به ژانر جنایی 

کارگردانی، موسیقی، بازی هنرمندان/ عبدالرضا اکبری، اسماعیل محرابی، علی دهکردی، حمیده خیرآبادی، محبوبه بیات، فریبرز عرب‌نیا، احمد فخر، لاریسا تمجیدی ---

گویندگان/ مینو غزنوی، نیکو خردمند، الیزا اورامی، زهرا آقا رضا، جلال مقامی، ناصر طهماسب، سعید مظفری، ژرژ پطروسی --- همگی در خور و قابل تقدیر بود

در فرصتی دیگر به بررسی سکانسها و دیالوگهای این سریال ماندگار می پردازیم 

فی الحال به یک مورد بسنده میکنیم که از قضا تاثیر گذار و قابل تامل است

مجرم/ مثل اینکه وقت رفتنه

خبرنگار/ متاسفم

مجرم/ بی خیال، کاش اون تلفن هیچوقت زنگ نمیزد !

_____________________________________________________________________

معتقدم سری دوم به هیچ وجه نتوانست موفقیت قسمت قبلی را تکرار کند

هر چند که در زمان پخش توانست مخاطبان بسیاری را جذب کند آن هم به دو دلیل

1/ پایان باز سری اول و در نتیجه تحریک حس کنجکاوی و به تبع آن ایجاد علاقه در تماشاگر برای پیگیری ادامه داستان

2/ در آن دوره کمتر سریال ایرانی از لوکیشنها و بازیگران خارجی بهره میبرد، همین اتفاق کافی بود تا مخاطب، این مجموعه تلویزیونی را تا پایان دنبال کند

در ارتباط با سریال مزد ترس




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - رابین‌هود - ۱۳۹۶/۱۲/۱۳ عصر ۰۲:۵۵

امیر نادری کارگردان و مجید نیرومند بازیگر فیلمهای دونده و اب باد خاک




سریال روایت عشق - 1364 - مراد بیگ - ۱۳۹۷/۷/۴ صبح ۰۷:۴۵

سریال روایت عشق نخستین سریال عاشورایی تلوریون ایران - 1364

علاءالدین رحیمی نویسنده ی فیلمنامه ی سریال ،خود ابتدای امر به عنوان کارگردان هنری سریال،روایت عشق را جلوی دوربین برد ، ولی پس از کناره گیری ایشان بدلیل اختلاف با تهیه کننده ی مجموعه ، ادامه ی کار با قبول مسئولیت انوشیروان ارجمند بدیشان واگذار گردید.کارگردانی تلوزیونی مجموعه نیز بر عهده ی مستند ساز پر سابقه ی ایرانی هرمز امامی بود.

این مجموعه در روستای بیدخت گناباد تصویر برداری شد که به دلیل داشتن کوچه های قدیمی و کاهگلی و نیز بیابانهای کم آب و علف اطراف ، فضای لازم  را برای به تصویر کشیدن محیط آن روزگار از کوفه تا بیابان کربلا را فراهم مینمود.

ساخت سریال در بحبوحه ی جنگ ایران و عراق و با امکاناتی نازل چه ازلحاظ مالی و چه از لحاظ نیروی انسانی در مقابله با پروژه ای چنین سنگین صورت گرفت ،در شرایطی که نه الگوی خاصی برای ساخت چنین مجموعه هایی تعریف شده بود نه امکانات چهره سازی ، تصویربرداری و جلوه های ویژه ی امروزی در دسترس سازندگان آن قرار داشت ،تمام تصمیمات سر صحنه گرفته میشد ،اکثریت عمده ی بازیگران سریال را ، بازیگران تئاتر استان خراسان تشکیل میدادند ولی با این حال حس و حالی معنوی فراتر از حواس پنج گانه  درکنار همدلی ، صفا و صمیمیتی که نتیجه ی  پیام عاشورایی آن بود از نابازیگران سریال بازیگرانی توانمند ساخت تا شاهد اثری قوی و بیادماندنی باشیم  من جمله بازی هنرمندانه ی رضا سعیدی در نقش عبیدالله ابن زیاد که در آن روزگار جوانی گمنام در عرصه ی تئاتر بود ، نقشی که بدون اغراق باید بیان نمود با چنین صلابتی دگرباره تکرار نشد. 




گوشه هایی از سریال روایت عشق با بازی استادانه ی شادروان رضا سعیدی در نقش ابن زیاد و با گویندگی هنرمندانه ی زنده یاد استاد حسین عرفانی


از دیگر عوامل ماندگاری سریال  باید به دوبله ی قوی و  هنرمندانه آن به مدیریت مرحوم عزت الله مقبلی  اشاره نمود که فضای حاکم بر عراق سال 61 هجری قمری رابه شکلی ملموس تر بر بینندگان متصور میساخت.

روایت عشق داستان خطی و آشنای قیام سرور شهیدان دشت کربلا ، امام حسین (ع) علیه حکومت جور زمانه و نیز داستان تکراری عهد شکنی  مردم کوفه را بیان میکند ، سکانس آغازین سریال ، نعمان بن بشیر را نشان می دهدکه در حال برگشت به دارالخلافه توسط تنی چند از سرشناسان کوفه چون عبدالله بن مسلم به اتهام بی کفایتی در امر فرمانداری در مقابله با اقدامات مسلم مورد طعنه و تهدید قرار میگیرد...

اسامی بازیگران و عوامل دوبله ی سریال:

راوی - خسرو شمشیر گران

انوشیروان ارجمندعمربن سعدخسرو شایگان

رضا سعیدیعبیدالله بن زیادحسین عرفانی

مهیین دیهیمام بلال - ؟

محمد تقی نژاد - مسلم بن عقیل/سرجون  - سعید مظفری

ایمان ساجدی  -  شمربن ذی الجوشنحسین معمار زاده

علی اوسیوندجون غلام امام محمد عبادی

امیر محاسبتییزید بن معاویه  - ژرژ پطروسی

؟ - حربن یزید ریاحی احمد رسول زاده

محمد الهی - یزید بن حارث - پرویز ربیعی

علی آزاد نیا - حبیب بن مظاهر - پرویز نارنجی ها

احمد مینائی - قیس بن اشعث - خسرو شمشیرگران

علی سوزنچیعمربن حجاجولی الله مومنی

رضا گلی زاده  -  حجار بن ابجرتورج مهرزادیان

خسرو نائبی فردمسلم بن عوسجه - ؟

عبدالحسین نظر پور - غلام هانیامیر محمد صمصامی؟

تقی هاجری - شبث بن ربعیبهرام زند

اسماعیل بایگی - عابسعلیرضا بدر طالعی

براتعلی شیبانی - محمد بن اشعث  -  مهدی آرین نژاد

غلامرضا یوسفی - نعمانشهروز ملک آرایی

اصغر لشگری - مهران  -  سیامک اطلسی

احمد ریحانه هانی بن عروه  -  خسرو شایگان

حسن تراب زاده  -  شریک  -  عزت الله مقبلی 

شاپور ترکمن سرایی  -  بلال  - سياوش مينويي

؟ - بکیر بن حمران - احمد آقالو

علیرضا جاوید فر - حرمله  -  شهروز ملک آرایی

محمد عارف نژاد - شریح قاضی

؟ - عبدالله بن مسلم - عزت الله مقبلی

غلامرضا عارف نژاد - ضحاک

غلامرضا عرفانی - مسلم عقبره

وحید ترحمی مقدم - مروان

علی رجبی - ولید

حمید اعظم - قیس بن مظهر

غلامحسین نوروزی - حنف

رضا مسلمان - مالک

نصرالله پورعلی اکبر - سلیمان

جواد طوسی - معقل (جاسوس)

حمید طاهریمحمد حنفیه

غلامعلی منتظری - ابن عباس

اصغر محمد زاده  -  عبدالله

علی شجاع نوری  - اسما ابن خارجه

سایر بازیگران :محمد علی بصیری ، غلامرضا بایزان منش ، عیدی زاده ، مجتبی عیسی زاده ، جوادی ، علیرضا خاکی ، التفات هاشم زاده ، الله وردی عبدالهی ، علی کوثری ، علی جوانمرد ، محسن کریمی ، مهدی دانشور ، جوادعرفانی ، یدالله بشک ، محمد محقق ، تیمور قهرمان ، ابراهیم مقدم ، محمد مهاجر ، کاظم کاشف نیا
 

در تصویر پردازی شخصیت امام معصوم ،سبک کار از فیلم رسالت مصطفی عقاد کپی برداری شده و از تکنیک  P O V برای حضور امام معصوم استفاده شده است ، یعنی دوربین موقعی که با موسیقی معنوی نیز صدای نریتور سریال به جای صدای امام همراه میشود نقش امام را بازی میکند.

در سکانس مربوط به امان نامه نیز ، نقش حضرت عباس (ع) به سایه ی مردی سوار بر اسب سپرده شده است که شخصیت حضرت امیرالمومنین علی (ع) را با شمشیر ذولفقارش  در فیلم سینمایی رسالت در ذهن ها تداعی میکند.

موسیقی زیبا و خاطره انگیز سریال روایت عشق ، اثر مشترک اساتید موسیقی ایران مهیار فیروزبخت و احمد علی راغب میباشد.

آلبوم موسیقی سریال روایت عشق




تیتراژ ابتدایی سریال روایت عشق


این سریال  در ده قسمت پنجاه دقیقه ای نخستین باردر محرم سال 1367 از شبکه ی یک تلوزیون ایران بر روی آنتن رفت.

متاسفانه نسخه ی فارسی این سریال بغیر از خلاصه ای از آن که در قسمت اول برنامه ی  ردپای عشق پخش گردید در فضای مجازی موجود نیست ، ولی دوستان میتوانند نسخه عربی آنرا در کانالهایی چون یوتیوب یا فيديو السادة با عناوین زیر بصورت آنلاین تماشا یا دانلود فرمایند.

مسلسل واقعة الطف كربلاء التفاني والايثار

مسلسل  التفاني والايثار

مسلسل الإمام الحسين (ع)




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - تئودور بگول - ۱۳۹۸/۸/۱۵ صبح ۰۲:۲۰

اول سام علیکم خدمت همه لوطی ها و مشتی های کافـــه (داش مشتی و لاتی بخونینش):D

دوم اینکه با کسب اجازه از جناب سروان رنو که استارتر بودند درخواست چند تا سریال داشتم از کافه نشینا (اجازشو قبلاً گرفتم از سروان)

میخواستم ببینم کسی از دوستان این سریالها رو از طریقی داره مثلاً زمان پخش ضبط کرده باشه یا جور دیگه بدستش رسیده باشه چون خیلی گشتم پیدا نکردم فروشگاه های اینترنتی هم نداشتن و شبکه آی فیلم هم ظاهراً تا حالا پخش شون نکرده برای بار دوم :huh:


سریال چراغ جادو 1379 شبکه 1 به کارگردانی همایون اسعدیان.  مهدی هاشمی نقش غول چراغ جادو رو بازی میکرد و هر قسمت از سریال این چراغ جادو دست یک نفر میوفتاد و یک داستانی دنبال میشد


سریال خانه آرزوها 1381 شبکه 2 به کارگردانی حسین سهیلی زاده. بازیگران داریوش اسدزاده حمیده خیرآبادی سعید آقاخانی آناهیتا همتی

فصل دوم و سوم سریال زیر آسمان شهر (البته فصل دوم تا قسمت 42 در دسترسه)


:llerrهشدار: اگر از کافه نشینان کسی این سریالا رو داشته باشه هزینه های رایت یا آپلودش رو تماماً میـــــپردازم البته اصل لطفی که میکنید قابل جبران نیست، که بجاش میتونم یک مشاوره حقوقی خوب بهتون بدم در هر زمینه ای::ok: 




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - پهلوان جواد - ۱۳۹۹/۶/۱ عصر ۰۲:۳۷

(۱۳۹۸/۸/۱۵ صبح ۰۲:۲۰)تئودور بگول نوشته شده:  

اول سام علیکم خدمت همه لوطی ها و مشتی های کافـــه (داش مشتی و لاتی بخونینش):D

دوم اینکه با کسب اجازه از جناب سروان رنو که استارتر بودند درخواست چند تا سریال داشتم از کافه نشینا (اجازشو قبلاً گرفتم از سروان)

تئودور جان فصل سوم زیر آسمان شهر در سایت Sonatiha موجود است برو دانلود کن .{#smilies.cool}

/دانلود-سریال-زیر-آسمان-شهر-3/http://Sonatiha.com




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - لوک مک گرگور - ۱۳۹۹/۱۲/۱۸ صبح ۰۸:۳۵

تا به حال فیلمها و یا سریال های ایرانی را زیاد پیگیری نکرده ام و یا به عبارت دیگر خیلی جدی به دنبالشان نبودم. حداقل نه به اندازه سایر دوستان هنردوست این کافه. بنابراین زیاد نمی توانستم فعالیتی در این بخش داشته باشم. اما امروز قصد دارم از یک سریال طنز ایرانی صحبت کنم که بسیار بر من اثر گذاشت. نکته جالب اینکه در بین ژانرهای سینما کمدی هیچوقت اولویت من نبوده و نیست اما با این وجود تاثیری که سریال زیر آسمان شهر ۱ روی من گذاشت آنقدر زیاد بود که به جرات می توانم بگویم طی بیست سال گذشته جستجو هایم در پی یافتن طنزی تاثیر گذار همواره بی ثمر بوده است! اشتباه نکنید. من همیشه فکر می کنم که بهترین طنزکار ایران مهران مدیری است. کارگردان و بازیگری که نه تنها در گرفتن خنده از دیگران تخصص دارد بلکه معضلات و شرایط مردم کشورش را به خوبی شناخته و آنها را به شکلی زیر پوستی به خودشان منتقل می کند اما با این وجود کارهایش آن تاثیر عاطفی و ماندگاری را که باید بگذارد حداقل در من یکی نگذاشته است.

سریال زیر آسمان شهر ۱ تقریبا همان روندی را طی می کرد که پیش از آن سریال های چون همسران و دنیای شیرین در آن قدم نهاده بودند. یکی از خلاقیت هایی که در آن سریال ها به کار گرفته شده بود شوخی با ژانر وحشت بود! در بعضی از قسمتها بیننده احساس می کرد که کاراکترها حتی در منزلشان نیز احساس امنیت نمی کنند. کاری که زیر آسمان شهر نیز در ادامه انجام داد. شنیدن صداهای تق تق و یا عجیب و غریب، دیدن انسانهای مشکوک و شک و شبه ای که بین ساکنین ساختمان نسبت به یکدیگر شکل می گرفت زمینه ای بودند برای شکل گیری یک سری موقعیت های طنز ناب که از بطن آنها تلنگری به مشکلات فرهنگی و اجتماعی نیز زده می شد.

نکته دیگری که زیر آسمان شهر از آن سریال ها وام گرفته بود آمیختن غم و شادی به عنوان یک واقعیت زندگی بود. شخصیت های سریال گاهی می خندیدند و گاهی نیز اشک می ریختند. من فکر می کنم از پس چنین ساختاری این مفهوم بیرون می آید که هر حرفی که آنها در سریال می زدند جدی بود ولو اینکه به شوخی بیان شود. انگار که سازندگان سریال می خواستند به ما بگویند که ما داریم شوخی می کنیم اما شما جدی بگیرید! آن چه که ما نشانتان می دهیم ‌آینه ای است برای اینکه بتوانید بهتر خودتان را ببینید تا بهتر بتوانید در پی اصلاح خودتان بر آیید. با این وجود این بی انصافی است که سریال زیر آسمان شهر را تقلیدی از سریال همسران بدانیم. چرا که با وجود عناصر مشترکی که بینشان پیدا می شد آنقدر متفاوت بود که می توان گفت هویت کاملا مستقلی به خود گرفته است. به طور مثال خوشبختانه بازیگران کمتر به شکل تئاتری بازی می کردند.

البته نمی توان منکر شد که اشکالاتی نیز در این سریال به چشم می خورد. شلوغی و داد و بیداد بیش از حد بازیگران گاهی آزاردهنده می شد. البته هیاهو معمولا امری طبیعی در اکثر آثار کمدی دنیاست ولی در فیلمهای کمدی ایرانی به حداکثر خود می رسد. و یا به طور مثال با وجود شخصیت پردازی های خوب اما هویت چندان روشنی برای کاراکترها شکل نگرفته بود. شخصیت ها گاهی بسیار دغلباز بودند و گاهی نیز تبدیل به خوش قلب ترین آدم های دنیا می شدند! این اشکال را کمتر در سریال های مهران مدیری می بینیم. در آثار مهران مدیری هویت کاراکترها بیشتر مشخص است و آدم بدها و آدم خوبها را راحت تر می توان تفکیک کرد. قسمتهای سفارشی و تحمیلی نیز کمتر در آثار مدیری نمود پیدا می کنند. از دیگر امتیازات این کارگردان این است که معمولا به ساخت سری دوم آثارش روی نمی آورد و سعی می کند که همیشه نوآوری به خرج دهد. اشتباهی که اما مهران غفوریان انجام داد.

هنگامی که سری اول سریال زیر آسمان شهر به پایان رسید اگر چه سریال در قسمت های انتهایی دچار افت و کلیشه شده بود اما خودم از شنیدن ساخت سری دوم آن بسیار خوشحال شده بودم ولی وقتی چشمم به سری دوم آن افتاد متوجه شدم که خیر قرار نیست حال و هوای فصل اول دوباره تکرار شود. کلا در همه جای دنیا وقتی قرار می شود ادامه یک اثر ساخته شود سازندگان دو راه بیشتر پیش و رو ندارند. یا سریال را با همان گروه اول و همان شکل داستان پردازی و ساختار ادامه دهند که در این صورت به سرعت گرفتار کلیشه می شوند و یا تغییر اساسی در سریال بدهند که در این صورت خاطرات زیبای بینندگان را خدشه دار می کنند. بینندگانی که سریال محبوب شان را به یک شکل شناخته اند به سختی می توانند بپذیرند که این سریال جدید دنباله سریال محبوب شان است. به هر حال مهران غفوریان دوباره اشتباه خود را تکرار کرد تا با ساخت سری سوم سریال، آن مسیر پیشرفتی که به سختی راهش را پیموده بود بر خود ببندد! جدیدا نیز که ادعا کرده بود قرار است فصل چهارم سریال زیر آسمان شهر را بسازد که البته انگار منتفی شده است.

امروزه مشهورترین آدم زیر آسمان شهر رضا عطاران است که آن زمان خیلی مشهور نبود و در این سریال نیز به عنوان فیلمنامه‌نویس فعالیت می کرد. بعدا او به شهرت بیشتری دست پیدا کرد و آثار خودش را ساخت اما حتی او نیز هیچگاه به حال و هوای زیر آسمان شهر نزدیک نشد.

حالا که اینهمه از سریال زیر آسمان شهر نوشتم حیف است یادی از آهنگ زیبای این سریال نکنم. من معتقدم آهنگ تیتراژ این سریال که ساخته مهدی غفوریان برادر مهران و با صدای امیر تاجیک بود یکی از زیباترین آهنگ هایی است که در طول تاریخ برای یک سریال ساخته شده است! وقتی برای اولین بار این آهنگ را شنیدم حس عجیبی داشتم و حالا پس از گذشت حدود بیست سال همچنان همان حال و هوا را برایم تداعی می کند.

با زیر آسمان شهر ۱ می شد لبخند زد در حالی که چشمها می گریستند. می شد خندید و در عین حال استرس گرفت و دنبال کشف معما بود!  می شد تحت تاثیر انسانیت کاراکترها قرار گرفت و همزمان با لبخند در دل تحسین شان کرد. چگونه شد که دیگر کسی به سمت ساخت اینگونه طنزها نرفت. نه دوستان، منظورم تقلید و بازی های تکراری نیست, (اتفاقی که متاسفانه زیاد شاهدش هستیم) بلکه سریالی نو با هویتی مستقل اما با همان المان های زیبای مشترک. آن زمان نوجوانی دبیرستانی بودم و به هیچ عنوان فکرش را نمی کردم بعد از گذشت این همه سال بگویم که من بیست سال است طنز ندیده ام. لااقل نه آن طنزی که مرا دگرگون کند و تا سالهای سال در گوشه ای از ذهنم سکنی گزیند!




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - پهلوان جواد - ۱۳۹۹/۱۲/۲۰ عصر ۰۸:۵۴

(۱۳۹۹/۱۲/۱۸ صبح ۰۸:۳۵)لوک مک گرگور نوشته شده:  

... سریال زیر آسمان شهر 1 تقریبا همان روندی را طی می کرد که ...

واقعا دست مریزاد روزی که جواب تئودور رو دادم خودم نیت داشتم همچین مطلبی راجع به زیر آسمان شهر بنویسم ولی اینقدر لوک عزیز عالی نوشته که فکر کردم خودم این مطلبو گذاشتم. دقیقا همینطوره اولین سریال طنز واقعی ایران این سریاله تا قبل از زیرآسمان شهر بیننده ها مجبور بودن جنگهای لوس وبیمزه مهران مدیری رو تحمل کنن




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - لوک مک گرگور - ۱۳۹۹/۱۲/۲۱ صبح ۰۶:۴۲

(۱۳۹۹/۱۲/۲۰ عصر ۰۸:۵۴)پهلوان جواد نوشته شده:  

واقعا دست مریزاد روزی که جواب تئودور رو دادم خودم نیت داشتم همچین مطلبی راجع به زیر آسمان شهر بنویسم ولی اینقدر لوک عزیز عالی نوشته که فکر کردم خودم این مطلبو گذاشتم. دقیقا همینطوره اولین سریال طنز واقعی ایران این سریاله تا قبل از زیرآسمان شهر بیننده ها مجبور بودن جنگهای لوس وبیمزه مهران مدیری رو تحمل کنن

خواهش می کنم جناب پهلوان جواد دوست گرامی. البته من راجع به اینکه سریال های مهران مدیری خوب نبودند چندان موافق نیستم. مثلا خودم با جنگ ۷۷ خاطره دارم. البته سالهاست که ندیدمش و بنابراین نمی توانم با دید امروزی در موردش نظر بدم. اون زمان شبکه های زیادی نبود و ما با این برنامه ها سرگرم می شدیم. ولی همانطور که گفتم ماندگارترین طنز از نظر من همان زیر آسمان شهر ۱ هست.

به هر حال خوشحالم که پست من مورد پسند شما قرار گرفته و باز هم از حسن نیت تان متشکرم.




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۴۰۰/۸/۲۹ عصر ۱۱:۲۸

(۱۳۹۵/۹/۱۵ صبح ۰۹:۰۲)مراد بیگ نوشته شده:  

شاخه های بید-(1367)

نویسنده و کارگردان :امرالله احمد جو

خالو مراد:مامثل شاخه های بیدی می مونیم که دست شماست هرجا توزمین فرو کنید زود ریشه میگیره و پرو بال میگیره

بهرام خان:اما بی ثمر و تلخ مزه است

پسرخان:در عوض سایش دلچسبه

شاخه های بید نخستین اثر سینمایی امرالله احمدجو کارگردان و فیلمنامه نویس ایرانی است که آثارش بیانگر علاقه ی وافر ایشان به فرهنگ بومی ایران زمین میباشد.

محوریت روایت فیلم بر نظام فئودالیسم (سیستم ارباب- رعیتی)استوار است، نظامی که بواسطه ی انحرافات سیاسی اقتصادی باعث تسلط ارباب فئودال بر اقشار مردم اعم از کشاورز و کارگر گردیده بود،شکل جدید و ویژه ای از برده داری که کشاورزان و صنعت گران را از آنجایی که مالکیتی بر زمین یا منابع کسب و کار خویش نداشتند وادار مینمود تا با کار بر زمین و مملوکات خوانین عمده ی سود و بهره ی خویش را به ارباب خویش تقدیم نموده ، خود بهره ای غیر رنج و بدبختی نیابند.

فیلم داستان مردی است بنام خالو مراد با بازی شادروان هادی اسلامی ،رعیتی  کاردان ،باتجربه و دانا به همراه فرزندانش که هریک در حرفه ای تبحر داشته، زندگی خوب و مرفهی دارند .

سکانس آغازین فیلم شامل مجادله ی لفظی خالو مراد با سر دسته ی فرستادگان خان میشود که حامل پیغام و امریه خان بر ترک آبادی از سوی خالومراد و خانواده اش  بر اساس یک امر واهی است،اما حقیقت ماجراچیزی نیست غیر از طمع ارباب و خان به ملک و املاک این رعیت بخت برگشته .

خالو مراد که تاب مقابله با خان راندارد بناچار همراه خانواده از خانه و کاشانه ی خود آواره گشته و راهی ولایتی دیگر میشود تا به مدد آشنایانی که در آنجا دارد ساکن آنجا گردد.

اما کنار آمدن با اهالی ده بابا که پنج طایفه ی رعیتی  متخاصم باهم(کوه بابایی ها،چاه بابایی ها،نور بابایی ها،ماه بابایی ها و گل بابایی ها)  تحت سلطه بهرام خان  میباشند ،بخصوص خود خان و طایفه اش خان بابایی ها ، کار سهل و آسانی نیست...

چهارپیرمرد از چهار طایفه ی مختلف ده بابا که با نحوه ی کلاه گذاشتن مخصوص بخود از هم متمایز گشته اند

جمعی از بازیگران و صداپیشگان فیلم:

هادی اسلامی در نقش خالو مراد(ایرج ناظریان)

عزت الله مقبلی در نقش کل حیدر (حسین عرفانی)

جمشید لایق در نقش میرزا رحیم (عزت الله مقبلی)

رضا کرم رضایی در نقش پدر بزرگ،پدر خالو مراد(پرویز بهرام)

جمشید مشایخی در نقش بهرام خان (عطاء الله کاملی)

حسین خانی بیک در نقش نسف(حسین معمار زاده)

گوهر خیر اندیش در نقش زن خالو مراد(زهره شکوفنده)

رضا رویگری در نقش علی پسر بزرگ خالو مراد(سعید مظفری)

محمود پاک نیت در نقش رضا پسر خالو مراد(محمد عبادی)

محمد فیلی در نقش محمد(ژرژ پطرسی)

محمود جعفری در نقش گل آقا(منوچهر نوذری)

آتش تقی پور در نقش آهنگر(ولی الله مومنی)

منوچهر آذری در نقش اسماعیل مشاور خان(ناصر نظامی)

پردیس افکاری در نقش دختر خالو مراد(مینو غزنوی)

پرویز شاهین خو در نقش کل حسین ،مهدی وثوقی راد و رضا وطن زاد در نقشهای احمد و اسماعیل دیگر پسران خالو مرادبه ایفای نقش پرداختند واما چهره جذاب فیلم عبداله محمدی بازیگر نقش نوجوانی گل آقا در سریال روزی روزگاری است ایفا گر نقش پسر بچه ی با دل و جرات  که برخلاف دیگر کودکان ده از مواجهه با غربتی های تازه پابه ده گذاشته (خالو مرادو خانواده اش)نه تنها پا به فرار نمیگذارد بلکه ایستاده با غروری مردانه به پاسخ سوالات خالو مراد می پردازد.

فیلم نامه شاخه های بید ،نوشته خود امرالله احمدجو است که حاصل تجارب زندگی و علاقه شدید ایشان به زندگی روستایی و ایلیاتی و فرهنگ بومی میباشد ،و در واقع رویای بتصویر کشیدن زندگی روستایی و ایلیاتی ایشان، با ساخت این فیلم محقق میشود داستانی که مقدمه ای است بر خلق یکی از ماندگارترین  سریالهای ایرانی بنام روزی روزگاری.

هفته قبل به صورت اتفاقی فیلم شاخه های بید را دیدم.

برای من همیشه این پرسش بود که چطور سریال بی همتای روزی روزگاری ساخته شده است ؟!:huh:

چندی پیش در حال جستجو درباره یک موضوع سینمایی بودم که ناگهان لینکی از آپارات کنجکاوی مرا تحریک کرد و به صفحه نمایش این فیلم  هدایت شدم. تیکه هایی از آغاز فیلم را دیدم اما  از بس جذاب بود نشستم تا آخر فیلم را تماشا کردم !:ccco

عجیب بود که این فیلمِ جالب را تا حالا ندیده بودم و می توانم بگویم که ریشه سریال روزی روزگاری و بسیاری از شخصیت های ماندگار آن را می توانید در این فیلم سینمایی ببینید.

همانطور که مراد بیگ عزیز ( که هر جا هستند به سلامت باشند ) در پست بالا - که نقل قول کرده ام - نوشته اند ؛ کلکسیونی از بهترین هنرپیشگان در این فیلم بازی کرده اند , عزت الله مقبلی هم هست :heart:. در کنار این کهکشانِ ستارگان , دوبلورهای توانمندِ قدیم  هم به زیبایی صداپیشگی کرده اند.

این شما و این هم فیلم شاخه های بید اثر زیبای امرالله احمدجو




RE: فیلم ها و سریال های کلاسیک ایرانی - سروان رنو - ۱۴۰۲/۱۱/۱۵ عصر ۱۰:۰۰

همانطور که بتمن عزیز در جعبه پیام گفتند , پخش نسخه ای جدید از سریال مش خیرالله , صندوقچه اسرار از شبکه iFilm شروع شده که علاوه بر ترمیم کیفیت تصویر , برخی قسمت های حذف شده مانند "شتر و پنبه دانه" هم اضافه شده است.

برای دیدن این سریال زیبا و خاطره انگیز می توانید از لینک آرشیو زیر استفاده کنید:

https://telewebion.com/episode/0xb400b7c