(۱۳۹۵/۱/۵ صبح ۰۱:۱۴)جروشا نوشته شده: [ -> ]
الان که بازار عیدی دادن و عیدی گرفتن گرمه یاد قدیما افتادم، سکه های براق و قلک های گلی و جیلینگ جیلینگ صدای خوش افتادن سکه ها توی شکم برآمده قلک. چه لذتی داشت هم انداختن پول از لای شکاف قلک به داخل اون و هم شنیدن اون صدای جیلینگ سقوط سکه در کف کوزه :)
این پست منو یاد یکی از مسابقه های جذاب دهه 70 انداخت.
اسم مسابقه یادم نیست. ولی مجریش محمود شهریاری بود...
.
.
مسابقه به شکل مقدماتی، نیمه نهایی و فینال برگزار میشد.
جایزه ها هم روی کاغذهایی نوشته شده بود که این کاغذها توی یک سری کوزه بود.
شرکت کنندگان (و بعضی وقتا هم تماشاچیان) یکی از کوزه ها رو انتخاب می کردند و شهریاری شروع می کرد به معامله کردن.
این کوزه رو فلان قدر ازت می خرم و به جاش اون یکی رو میدم و از این حرفا!
بعدش هم هم همون قسمت هیجان انگیز شکستن کوزه...
جایزه نفر اول هم یک دستگاه رایانه بود که خیلی بود برای اون زمان!
جایزه نفر دوم هم یک دستگاه رایانک! یک کنسول که نوار سگا و اینا می خورد...
.
.
متاسفانه هیچ عکس یا ویدئویی از این مسابقه پیدا نکردم ولی مسابقه جذابی بود.
.
(۱۳۹۱/۱۲/۱۶ صبح ۰۷:۳۱)اکتورز نوشته شده: [ -> ]
اما اگه یادتون باشه برنامهء تصویر زندگی سریالهای سالهای دوراز خانه و داستان زندگی رو هم در طول سال پخش کرد .
.
بله.
این رو هیچ وقت یادم نخواهد رفت.
اون زمان یکی از مهم ترین(!) اختلاف نظرها، سر این بود که کدوم کانال رو ببینیم.
و البته همیشه هم حرف بزرگترها به کرسی می نشست.
همزمان با پخش اوشین و هانیکو یک برنامه ای داشت که من خیلی دوست داشتم ببینم ولی همیشه فقط چند دقیقه اول و چند دقیقه آخرش رو می دیدم.
جنگ فوتبال اروپا
با صدای زیبای اسکندر کوتی
یک برنامه که خلاصه بازی های لیگ های اروپایی رو نشون میداد. بعضی وقت ها هم تاریخچه بعضی از رقابت ها رو می گفت.
از اول تا آخرش هم هی می گفت با ما همراه باشید!
هر دو دقیقه یک بار هم یکی می اومد قیچی برگردون میزد و کوتی هم می گفت «جنگ فوتبال اروپا»
البته بعدا یک ورژن «جنگ فوتبال آسیا» هم ازش اومد.
یک تیکه که هیچ وقت یادم نمیره این بود که توی یک بازی، مدافع کویت پاس رو به عقب داد به دروازه بان و اون هم از همه جا بی خبر، خیلی راحت توپ رو با دست برداشت!
داور ضربه آزاد 2 ضرب توی محوطه اعلام کرده بود و همه بازیکن های کویت هاج و واج مونده بودند که این دیگه چه قانونیه!!!
.
.
.
یک برنامه دیگه هم که ظهرها توی برنامه خانواده پخش میشد آقای آبی بود.
یک سریال چند دقیقه ای که نکات آموزنده و عبرت آموز خیلی بی مزه ای می گفت.
نقش اولش هم حمید لولایی بود.
حتی یادمه تا مدت ها بعدش به حمید لولایی می گفتیم آقای آبی... تا وقتی که زیر آسمان شهر اومد و اسم خشایار روش موند.
یکی از قسمت های آقای آبی که خوب یادم مونده این بود که توی یک اداره منتظر نشسته بود و هی آب می خورد. تا اینکه نشون داد چند تا پارچ آب خورده و شکمش مثل یک بشکه آب شده.
توی یک قسمت دیگه اش هم یک کت آبی پوشیده بود که طرفداری پرسپولیس کتکش زدند. بعد رفت یک کت قرمز پوشید و طرفدارای استقلال کتکش زدند. آخرش رفت یک کت نصفه قرمز و نصفه آبی پوشید تا از بین هواداران رد بشه.
خلاصه همه قسمت هاش همینقدر بی مزه بود!
خوشبختانه شبکه نسیم چند وقت پیش چند قسمتش رو پخش کرده...
[با سپاس از بتمن و زینال عزیز]
.
http://s7.picofile.com/file/8241205900/mr_abi.mp4.html
.
یک سری فیلم هم بود که چند ده بار توی دهه هفتاد پخش شد.
در راس همه پلیس آهنی...
همچنین گودزیلا.
مورچه های آدم خوار و ...
یکی از فیلم هایی که اون هم زیاد پخش میشد فیلمی بود به اسم
عزیزم من بچه ها رو کوچک کردم!
البته یاد نیست با همین اسم پخش میشد یا نه.
داستان یک دانشمندی بود که دستگاهی برای کوچک کردن اشیا ساخته بود و هیچکس تحویلش نمی گرفت!
تا اینکه اتفاقی بچه های خودش توسط دستگاه کوچیک شدند و نمی دونم چطوری افتادند ته حیاط خونه.
و با کلی مصیبت خودشون رو رسوندند به خونه.
آخر فیلم هم هیچ وقت یادم نمیره...
بچه ها افتاده بودند توی ظرف شیر پدر و درست لحظه ای که می خواست اونا رو بخوره، سگ خونواده شروع کرد به پارس کردن و پدر بچه هاش رو توی قاشقش دید...
.
.
.
یاد چند تا سریال هم افتادم.
اولیش سریال گیوم تل.
.
.
داستان یک جنگجویی تو مایه های رابین هود، با یک تیر و کمان پیشرفته!
فضای سریال به قرون وسطی می خورد. اکثرا توی یک قلعه بودند یک سری مشعل هم به در و دیوار قلعه وصل بود و اینا هم توی راه پله های مارپیچ قلعه با هم می جنگیدند!
گویا نقش منفی فیلم با نام هرمان گسلر، پسر گیوم تل رو گروگان گرفته بوده و اون هم می خواسته آزادش کنه.
.
.
سریال دوم که اصلا سریال محبوبی نبود اسمش پلیس جزیره روگن بود.
یک سریال خیلی طولانی و بیمزه آلمانی که اگه اشتباه نکنم سه شنبه شب ها از شبکه سه پخش میشد.
از داستانش هیچی یادم نیست چون هر وقت شروع میشد کانال رو عوض می کردیم! فقط همین فضاش رو یادمه که یک سری آدم توی یک جزیره خیلی خلوت و صمیمی کنار هم زندگی می کردند!
نام اصلی این سریال Ein Bayer auf Rügen است که بین سال های 1993 تا 1997 پخش می شده است.
.
.
و اما سریال آخر.
ویروس 2000 که در ایام نوروز 79 از شبکه 2 پخش میشد.
دانیال حکیمی یک مرد مجرد بود که روی کامپیوتر شرکتش یک برنامه ای داشت که با اون صحبت می کرد...
این برنامه توی هر قسمت یک دختری برای دانیال در نظر می گرفت که با اون ازدواج کنه
بازیگر همه دخترها هم سیما تیرانداز بود که توی هر قسمت با یک شخصیت جدید می اومد.
یک بار شوخ، یک بار جدی، یک بار حساس، یک بار بی خیال...
یکی از شخصیت هاش که توی ذهنم مونده قسمتی بود که خیلی علاقه به مد داشت و می خواست همه چیز رو بنفش بادمجونی بکنه چون مد بود!! فکر کنم تنها شخصیتی هم بود که 2 قسمتی شد! :دی
نهایتا هم دانیال حکیمی با دختر همسایه شون ازدواج کرد که نقش اونو هم سیما تیرانداز بازی می کرد!!
.
.
اما اسم ویروس 2000 که اون سال زیاد شنیده میشد خودش ماجرا داشت.
این اسم از اونجایی می اومد که بعضا برنامه های کامپیوتری توی این سال دچار مشکل می شدند.
یکی از دلایلش این بود که برخی از برنامه ها سال رو دو رقمی ذخیره می کردند و به همین دلیل برای مقایسه سال 99 با سال 00 دچار مشکل می شدند.
اما مشکل دیگه اینکه برخی برنامه ها به اشتباه سال 2000 رو غیرکبیسه می دونستند.
با توجه به مدت زمان هر سال که حدودا 365 روز و 5 ساعته باید در طول هر 400 سال 97 روز به سال های 365 روزی اضافه بشه.
توی تقویم میلادی برای این کار، هر چهار سال یک روز به تقویم اضافه می کنند. در واقع سال هایی که مضرب 4 هستند رو کبیسه اعلام می کنند. البته این کار باعث میشه 100 روز اضافه بشه. برای اینکه اون 3 روز اضافه اصلاح بشه، از بین سال های مضرب چهار، اون سال هایی که مضرب 100 هستند رو کبیسه اعلام نمی کنند.
اما بازم این باعث میشه توی 400 سال، 96 روز اضافه کرده باشیم! برای همین دوباره تبصره میذاریم که از بین سال هایی که مضرب 100 هستند، اونایی که مضرب 400 هستند رو کبیسه میذاریم تا اون یک دونه دوباره اضافه بشه و دقیقا بشه 97 روز!!
و سال 2000 دقیقا یکی از همون مضارب 100 بود که مضرب 400 هم هستند و بخاطر همین تبصره حسابش با سال های 1800 و 1900 و 2100 و 2200 فرق می کنه و این چیزی بود که خیلی از برنامه ها رعایت نکرده بودند.
نمودار بالا نشون میده که بعد از هر سه سالی که از زمان جلو می افتیم با یک سال کبیسه این فاصله رو جبران می کنیم. ولی در یک بازه صد ساله، این کار باعث میشه که زیادی عقب بیفتیم. برای همین سال هایی که مضرب 100 هستند رو کبیسه اعلام نمی کنیم که دوباره کمی جلو بیفتیم!
اما باز هم این کار دقیق نیست و ما مجبور می شویم هر 400 سال یک بار، باز هم کبیسه اعلام کنیم.
البته در تقویم شمسی این اختلاف را جور دیگری برطرف می کنند.
در تقویم جلالی، به جای اینکه 8 سال کبیسه در طول 32 سال رخ دهد، در طول 33 سال رخ می دهد. در واقع بعد از 7 دوره چهارساله، یک دوره پنج ساله نیاز خواهیم داشت که به یک سال کبیسه برسیم.
با وجود اینکه این کار باعث می شود تبصره های بالا از بین برود ولی تشخیص کبیسه بودن یک سال را در نگاه اول سخت می کند در صورتی که در تقویم میلادی به سرعت می توان تشخیص داد که سال 2016 یک سال کبیسه است!
البته در تقویم میلادی روزی که به تقویم اضافه می شود روز آخر سال نیست! بلکه به ماه دوم سال (فوریه) یک روز اضافه می شود. برای امسال تاریخ تولد شمسی و میلادی تون یک روز اختلاف پیدا کرده!