تالار کافه کلاسیک

نسخه کامل: برباد رفته ( ویکتور فلمینگ )
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4

یکی از دوستان کافه پیشنهاد داد که این تاپیک رو من استارت کنم. برای فیلم های معروف و مهم تاریخ سینما تاپیک های مستقل در بخش سینمای کلاسیک به صورت اختصاصی استارت می زنیم و در مورد فیلم های عادی و کمتر شناخته شده می تونیم در همان تاپیک آخرین فیلمی که دیدم ... در موردشون بحث کنیم.

در مورد بربادرفته به زودی خودم هم مطلب می نویسم اما حالا چون وقت کم است فقط طبق قولی که دادم تاپیک رو استارت می کنم تا بعد که حسابی از خجالت رت باتلر  پر رو و اسکارلت اوهارای مغرور و اشلی حیف نون ، در بیایم و بریم سراغ ویکتور فلمینگ پرطاقت و دیوید سلزنیک جاه طلب .

ممنون سروان جان! بلاخره بربادرفته هم صاحب‌تاپیک شد.

این زیری که می‌خونید متنیه که مستقیماً بعد از دیدن بربادرفته نوشته شده و اینکه .. خیلی هم طولانیه. برا همین دو قسمت‌ش می‌کنم شایدم سه قسمت!! کسی چه می‌دونه؟!!!

×××

1

تا سه ساعت و اندیه پیش پدرخوانده بهترین من بود. بهترینی که آن بالا نشسته بود و اجازاه‌ی نفس کشیدن به بقیه نمی‌داد! فیلمی که بارها تحسینش کرده بودم و برای تک‌تک بازیگرانش پیراهن پاره می‌کردم. اما الان چه؟ حالا که بربادرفته را دیده‌ام چه؟ باید آن عظمت را پایین بکشم؟ دیگر آن پیرمرد عبوس صدا خفه‌کن را به بایگانی ذهنم منتقل کنم؟ حتماً همینطور است. امشب مهمترین اتفاق فیلمیک من رخ داد! پرچم پدرخوانده پایین کشیده شد. حالا بربادرفته یکه‌تاز ذهن من است.

فیلم با بلبل زبانی‌های دختری خوش‌بر و رو که ادا دارد و عشوه می‌آید شروع می‌شود. برای دوقلو‌هایی که از همان اول هم مشخص است اصولاً در باقالی تشریف دارند. مامی را با آن چهره‌ی عبوس و وحشتناک و بانمک‌ش که تا کمر از پنجره بیرون آمده و اسکارلت را با نعره به برگشتن دعوت می‌کند می‌بینیم. همینجاست که عاشق این نابازیگری می‌شوم که حاضرم با تمام بازیگران ایران طاقش بزنم!

عجب موجود سرزنده‌ایست این اسکارلت! چه قـِرهایی که نمی‌دهد با آن دامن‌های گل و گشاد و پف و پرهایی که دارد! انگاری که کفشهایش چرخ دارند و یا روی یخ سور می‌خورند. از صبحانه نخوردنش و بعد خوردنش مشخص می‌شود که از این دختر نُنُرهای خانم خان‌باجی نیست که نُقل مجلسشان گیس و گیس کشی فلانی و سرخاب سفیدآب بَهمانی باشد. همین است که جذابش می‌کند. متفاوت است. کسی مثل او نیست. سرخی لبهایش همه‌ی صورتش را بُلد می‌کند. این بازی با رنگ است. خنده‌ی سرخ، گونه‌ی سرخ، چهره‌ی سفید. بین خودمان باشد ولی همان لحظه‌ی اول من هم رفتم در جرگه‌ی عاشقان سینه‌چاک این بانو !

از آنهایست که چهل خر را با یک میخ می‌بندند. همه‌ی دخترها از او متنفرند و همه‌ی پسرها تا حد مرگ او را می‌خواهند. وقتی از ریش لینکولنی کندی تعریف می‌کند برق شیطنت از چشمانش می‌ریزد و اینجاست که کپتان‌رت کبیر وارد می‌شود. اشلی که از همان اول هم بوق بود. همان اول هم یک لجبازی دخترانه بود برای تصاحب مردی که خیال می‌کرد او را دوست دارد، خیال می‌کرد! همه‌ی زن‌ها همینطورند. تنها راه تشخیص عشق واقعی زن‌ها این است که ببینی چه کسی می‌تواند توجه آنها را جلب کند درحالی که سعی در این دارند که به چیز دیگری توجه کنند. اینجاست که مشخص می‌شود چه کسی را دوست دارند و یا از او متنفرند.

این چهره به ما نشان می‌دهد که با یک آنْ‌شِرلی با موهای قرمز طرف نیستیم. گاهی ممکن است گرگی باشد در لباس برّه‌ایی بیچاره که نیاز به کمک دارد. همان برّه‌ی بیچاره‌ایی که کندی را به پای سفره‌ی عقد نشاند و آخرش هم با یک مرگ بظاهر مردانه، در راه دفاع از همسر وفادار(!) به اتمام رسید و ... فرط! این دختری که شما در قاب تصویر می‌بینید عجوزه‌ای است زیباتر از نامادری سفیدبرفی. کسی که سر دو شوهر را زیر آب می‌کند بدون اینکه لکه‌ایی به بینی‌اش بیافتد.

خب! بگذریم .. اسکارلت جوان ما باز هم از لج‌بازی‌های دخترانه‌اش می‌خورد اما این هنوز برای او کم است. او جای بیشتر خوردن را دارد. زنی که خواهیم دیدش بنیه‌ی قویی خواهد داشت. وقتی دختری در جوانی بیوه می‌شود دو حالت دارد. یا دوباره ازدواج می‌کند و یا نمی‌کند. اگر کرد بدانید که قلبی دارد به بزرگی قلب اسکارلت. قلبش بی شباهت نیست به بلورهای کربن. قابلیت آن را دارد که الماس باشد و یا گرافیت ولی نکته‌ی مهم این است که بتواند چینش کربن‌هایش را کنترل کند. بدموقع گرافیت نباشد و قبل از اینکه همه چیز بر باد برود الماس باشد.

وقتی اسکارلت ما، بیوه‌ی جوان قصه‌ی ما با رت ناشناخته، با لباس سیاه، در حراجی برده‌های عشق می‌رقصند کم لطفی است که بلند نشوی و به افتخار این لحظه از سینمای جهان یک هورای بلند نکشی. عشقی که مطمئنن از همین لحظه به‌طور کاملاً رسمی شروع می‌شود. اسکارلتی که شوق رقص دارد در آغوش شخصی می‌افتد که عاشق اوست. شاید خودش نداند ولی ما که فیلم را دیده‌ایم که می‌دانیم! ای اسکارلت احمق! تو هم نمی‌دانی که روزی به پای همین روتی می‌افتی که برای تنها رقص به آغوش او افتاده‌ایی و حساب آدمش نمی‌کنی، ای نجیب‌زاده‌ی جنوبی! رقصی که با لباس چین‌دار مشکی انجامش دادی. رقصی که شاید نحس بود، شاید خوش‌یمن ..

ادامه دارد ...

اگه از من بپرسن با شنيدن كلمه سينما بلافاصله ياد چي مي افتي ميگم بر باد رفته. نميدونم هرچي تو ذهنم ميگردم اولين فيلمي رو كه تو عمرم ديدم رو به ياد بيارم چيزي به جز اين فيلم به ذهنم نميرسه البته تصاوير محوي از  مرد شش ميليون دلاري و رضا موتوري رو هم بخاطر ميارم.

تا الان هم بعد از سي و هفت هشت سال دو سه تا فيلم هستن كه بايد بصورت روتين هر سه چهار ماه يكبار ببينمشون يعني اگه نبينم يه چيزي تو زندگي كم ميارم  راكي  همسفر گوگوش و بهروز  و سومي هم همين بر باد رفته از صميم قلب ارزو ميكنم هيچ وقت هيچ كارگرداني هيچ كجا جرات بازسازي اونو بخودش نده

.


.

2

 

حالا رت آن‌قدر جلو آمده که به خودش اجازه بدهد تا چندسانتی لبان سرخ اسکارلت زیبای قصه‌یما بیاید و بازگردد. این نشان می‌دهد که با چه مرد خوش‌بنیه‌ایی روبرو هستیم. از این خوشحالم!

و اما اشلی! این مرد بی‌مایه‌ی پست انگلیسی صفت. مردی که حالم ازش بهم می‌خورد. مردی که در جنگی احمقانه شرکت کرد. به آن افتخار کرد. اسکارلت ما را پس زد. البته سرزنشش نمی‌کنم چرا که مقابلش میلی است. وقتی به میلی نگاه می‌کنم یاد مادرم می‌افتم .. بگذریم. اشلی را از همان اول هم حساب آدم نمی‌کردم. مطمئن بودم که روزی اسکارلت هم به من می‌رسد. زیاد در مورد این مرد صحبت نکنیم بهتر است!

شمالی‌ها به پشت دروازه‌های شهر رسیده‌اند. میلی پا به ماه است. اوضاع شهر به هم ریخته است. مجروحان آن‌قدر هستند که نشود شمردشان. اسکارلت از این همه خون و داد و فریاد خسته شده. باید حق داد. شاید اگر ما هم بودیم همان کاری را می‌کردیم که او می‌خواست بکنئ. اما او همان کاری که ما هم امکان داشت انجامش دهیم را انجام نداد! سر قولش ایستاد، با اینکه چشم دیدن بزرگترین سد زندگیش را نداشت؛ میلی!

وقتش رسیده که بو به دنیا بیاید. این چه وقت به دنیا آمدن است؟ اما بچه که شعور ندارد بفهمد جنگ است. می‌خواهد دنیای سیاه و زشت بیرون را ببیند و برایش بی‌قراری می‌کند. دختر سیاه با آن صدای نویز دارش پی دکتر رفته است. دست‌پاچلفتی احمق نیاورده بودش. اسکارلت که می‌خواهد دکتر مید را پیدا کند باید از میان بهترین لانگ‌شاتی که دیده‌ام عبور کند. اصلاً این فیلم خدای لانگ‌شات است. عجب شات‌هایی که ندارد این فیلم. آرام آرام دوربین زوم‌بک می‌کند. چشم تا هرکجا که کار می‌کند جنازه و مجروح است. آنقدر شات بزرگ می‌شود تا می‌رسیم به پرچم جنوبی‌ها. پرچمی که درب و داغون است. بازی با نمادها را به این می‌گویند. عجب فیلمی است!

 

نگاتیو را می‌چرخانیم و از صحنه‌ی عجیب باورپذیر پاک کردن دماغ اسکارلت توسط رت هم می‌گذریم تا می‌رسیم به پس زمینه‌یی سرخ. اینجا اولین جای است که عشق ساکت و آرام اسکارلت به رت نمایان می‌شود اما این روت احمق درک نمی‌کند، این رت نفهم! و بوسه ... !

و یک لانگ‌شات دیگر. رنگین‌کمانی که نوید آرامشی در دور دست را می‌دهد. صحرایی سوخته و رگه دار از شخم که نوید زندگی دوباره می‌دهد و آدم‌هایی که به نظر می‌رسد به سرزمین امیدهایشان بازگشته‌اند. اما چه امیدی. 12بلوطی که سوخته است و سیاه شده. خانه‌ایی که متروکه است و پدری دیوانه. تنها کسی که نوید یک زندگی دوباره را به آدم می‌دهد پیرزن پهن‌پیکر سیه‌چرده‌ایی است به نام مامی! همان کسی که حاضرم با تمام بازیگران ایرانی طاقش بزنم، بدون استثناء! نمی‌دانم برج آزادی را کی ساختند اما اگر بعد از این فیلم ساخته باشندش قطعاً الگوی آن همین اسکارلت جوان ماست که الان امید به زندگی دوباره داره. زندگیی که در آن باید قوی‌تر بشود. رویایی که در دل تمام آمریکایی‌هاست.

اشلی بازگشته. اسکارلت نهایت سعی خودش را می‌‌کند که هوس لج‌باز خودش را باز ارضاء کند اما این اشلی احمق است که دست رد به سینه‌ی او می‌زند. او میلی را دوست دارد، عاشق‌ش است و هرچه هم که اسکارلت زیبا و جوان و سرزنده و متفاوت باشد او را ارضاء نمی‌کند. اشلی نمونه‌ایی از یک آمریکایی جنتلمن است. همانی که ما در ایران آقا‌زاده صدایش می‌زنیم با این تفاوت که آقا‌زاده‌های ایرانی می‌خواهند خودشان را متجدد نشان دهند و آقا‌زاده‌های آمریکایی می‌خواهند نمونه‌ی یک بریتانیایی اصیل باشند. دستمال گردن، پیش‌دستی، قاشق در اندازه‌های مناسب و هرچیز دیگری که نشان دهد نسبت آنها با یانکی‌های تنها نسبت صفر است و یک! کنار یکدیگرند اما یکی نیستند.

اسکارلت که به 300دلار سکه‌ی طلا نیاز دارد حاضر است خودش را به کندی قالب کند تا پول بدست بیاورد. کندی که روزی کشته‌ی دفاع از اسکارلت می‌شود. گاهی فکر می‌کند در این حد ناسیونالیستی؟! اما برای اسکارلت این سوال معنایی نداشت. او تارا را می‌خواست زنده کند، می‌خواست رویای خودش را به واقعیت برساند. قیمتش مهم نبود. او تارا را آباد می‌کرد حتی اگر خیلی‌های دیگر را خراب کند.

خب! اسکارلت ما بزرگ شده است. الان شباهت‌هایی به مادر مرده‌اش پیدا کرده است. مدیر است و برای خودش کار و کاسبی دارد. کندی هم از نان او که خودش برایش فراهمش کرده بود می‌خورد و احتمالاً خدا را هم شکر می‌کرده، شاید هم نه! بگذریم .. کندی می‌میرد و این دومین شوهر اسکارلت ماست که به زیر خاک می‌رود! یاد رمان‌های انگلیسی می‌افتم. زن‌هایی که صاحب‌زمین‌های قدری هستند و شوهرهای مرده‌ی‌شان به تعداد انگشتان دو دست می‌رسد. زنانی که عبوس و جدی و سخت‌گیرند. جذاب‌اند، چه منفی و چه مثبت. اسکارلت هم همه‌ی اینها را دارد. مدام در این فکرم که این چهره‌ی جوان و زیبا اگر روزی پیر شود و هیچ‌کس را نداشته باشد جز زمین‌هایی وسیع و حساب‌های بانکی پر و پیمان چه خواهد شد؟ اگر من بودم قطعاً دق می‌کردم!

رت جذاب وارد می‌شود. اینجاست که نقش اصلی رت آغاز می‌شود. رت باز هم سنت را می‌شکند و دومین بوسه‌ی خود را از اسکارلت در لباس سیاه می‌گیرد. این‌ها همه نحسی برایش به بار آوردند. بله من خرافاتیم!

سومین شوهر او هم از راه رسید. شوهری که باید اولین و آخرین او می‌بود. عشقی که در آخرین لحظات نمایان می‌شود و چقدر بد است. الماسی که در آخرین زمان ممکن الماس می‌شود. اما الماس اگر الماس شود همیشه الماس است. الماس قیمت خودش را دارد و همیشه کسی هست که حاضر باشد این قیمت را بپردازد. این نویدی است که خود اسکارلت به ما می‌دهد. اسکارلتی که دیگر لج‌باز نیست. عشقش را کشف کرده. رت را دوست دارد. برایش می‌میرد.

بربادرفته بهترین فیلم تمام عمرم هست و خواهد بود. تصور نمی‌کنم فیلمی بهتر از این را بتوانم ببینم و امید داشتن به اینکه دوباره همچین فیلمی ساخته شود هم اوهام است. اما می‌ترسم بعد از این فیلمی به دلم ننشیند!!

 

تا سه ساعت و اندیه پیش پدرخوانده بهترین من بود. بهترینی که آن بالا نشسته بود و اجازاه‌ی نفس کشیدن به بقیه نمی‌داد! اما الان چه؟ پرچم پدرخوانده پایین کشیده شد. حالا بربادرفته یکه‌تاز ذهن من است....

بابا کوتاه بیا. جواب دون کارلئونه و خانواده تاتارگیا رو اون دنیا چجوری می دی ؟ نمی گن که ما رو به یک تار موی اسکارلت فروخت ؟  برباد رفته قشنگ و زیباست. ولی باید دید مثلا یکسال بعد هم به اندازه امروز که دیدیش دوستش داری ؟

 مامی را با آن چهره‌ی عبوس و وحشتناک و بانمک‌ش که تا کمر از پنجره بیرون آمده و اسکارلت را با نعره به برگشتن دعوت می‌کند می‌بینیم. همینجاست که عاشق این نابازیگری می‌شوم که حاضرم با تمام بازیگران ایران طاقش بزنم!

عاشق مامی ؟ :haha::

 البته فکر کنم مامی اولین بازیگر زن سیاه پوستی بود که اسکار گرفت .shakkk! البته هر چه مامی در این فیلم دوست داشتنی است ، آن یکی خدمتکار زن که جوان تر است ، تنفر برانگیز است.

  اشلی که از همان اول هم بوق بود.

اشلی بیچاره . من که سراغ ندارم کسی برباد رفته رو دیده باشه و از اشلی خوشش اومده باشه. اگر کسی خوشش اومده بیاد بگه تا در کتاب عجایب ثبت بشه ! بیچاره لسلی هاوارد حق داشته که از سلزنیک گلایه کنه که نقشش خوب نیست و اینطور که در IMDB trivia اومده ، صرفا با وعده سلزنیک برای نقش اول اینترمتسو و تهیه کنندگی آن راضی به بازی در این فیلم شده.

 ...قلب اسکارلت بی شباهت نیست به بلورهای کربن. قابلیت آن را دارد که الماس باشد و یا گرافیت ولی نکته‌ی مهم این است که بتواند چینش کربن‌هایش را کنترل کند. بدموقع گرافیت نباشد و قبل از اینکه همه چیز بر باد برود الماس باشد ...

 با این اطلاعات فیزیک و شیمی ، رادرفورد و بور باید برن لنگ بندازن . [تصویر: 298.gif]

بابا کوتاه بیا. جواب دون کارلئونه و خانواده تاتارگیا رو اون دنیا چجوری می دی ؟ نمی گن که ما رو به یک تار موی اسکارلت فروخت ؟  برباد رفته قشنگ و زیباست. ولی باید دید مثلا یکسال بعد هم به اندازه امروز که دیدیش دوستش داری ؟

 دون‌کارلئونه از بستگانه نزدیکه. باش صحبت می‌کنم، آدم منطقیه. زیاد به دل نمی‌گیره. خانواده تاتارگیا هم برن به درک[گلاب به روتون]!!

پیش‌بینی من اینه که یک سال بعد هم به اندازه‌ی همین الان دوستش داشته باشم! از اونجایی که پیش‌بینی‌های ما همیشه که نه! معمولاً درست از آب درمیاد همین الان بردیمش بالا که دیگه جای گله‌گزاری نباشه یه ساله بعد. یه نکته‌ی جالب دیگه که در طول بربادرفته من حتی یه خمیازه هم نکشیده‌ام با اینکه سه ساعت و خورده‌ایی بود. این از عجایبه!!

 عاشق مامی ؟ :haha::

 البته فکر کنم مامی اولین بازیگر زن سیاه پوستی بود که اسکار گرفت .shakkk! البته هر چه مامی در این فیلم دوست داشتنی است ، آن یکی خدمتکار زن که جوان تر است ، تنفر برانگیز است.

 شبیه یکی از بستگانه نزدیکه با این تفاوت که این سیاهه اون سفید!! بعد وقتی عصبانی هم می‌شه لپاش می‌زنه بیرون - عین همون بستگان نزدیک - و آدم دلش می‌خواد همچین بکشه .. خیلی خوب[تصویر: bathtime.gif]ه!!

ولی جدای از شوخی واقعاً خوب بازی می‌کنه. اون سکانسی که اسکارلت صبحونه نمی‌خوره بعد مامی بهش تیکه می‌ندازه خیلی خوب بود.

اشلی بیچاره . من که سراغ ندارم کسی برباد رفته رو دیده باشه و از اشلی خوشش اومده باشه. اگر کسی خوشش اومده بیاد بگه تا در کتاب عجایب ثبت بشه ! بیچاره لسلی هاوارد حق داشته که از سلزنیک گلایه کنه که نقشش خوب نیست و اینطور که در IMDB trivia اومده ، صرفا با وعده سلزنیک برای نقش اول اینترمتسو و تهیه کنندگی آن راضی به بازی در این فیلم شده.

 کلاً آدم چیزی بود. یه ژستای زن دوستی می‌گرفت که من عاشق فلونی‌م .. چی‌چیم! آدم حالش بهم مي‌خورد. از طرفی یه مانع هم بود برا رسیدن به رت. ینی دقیقاً عین گلابی که از آسمون افتاده باشه برا گمراهی اسکارلت از طریق مستقیم که رسیدن به رت باشه!

با این اطلاعات فیزیک و شیمی ، رادرفورد و بور باید برن لنگ بندازن . [تصویر: 298.gif]

  دیگه بلاخره!! حالا اونام کار کمی نکردن!! خدا پدر و مادرشون و بیامرزه. ما هم زیر سایه اونا یه چیزایی یاد گرفتیم .. شرمنده می‌کنید!

شاید برای کسانی که با سینمای کلاسیک مانوس نباشند اسم بربادرفته برایشان ناآشنا نباشد فیلمسازانی بودند که سبک‌های سینمایی بزرگ را پایه‌گذاری کردند مردانی مانند هیچکاک، ولز، هاکس و فورد

 

فیلم بربادرفته اثر استاد سینمای آمریکا ویکتور فلمینگ را می توان نمونه بارزی از شاهکار سینمای جهان شمرد. این فیلم کلاسیک تاریخ سینمای جهان، روایتگر زندگی یک دختر ثروتمند، در یکی از پرآشوب ترین دوران تاریخ آمریکاست. فیلم با روایت عشق و نفرت «اسکارلت اوهارا» از اطرافیانش، سرنوشت نافرجام زنی خودخواه را به نمایش می گذارد که نمی خواهد به احساس عمیق قلبی اش پاسخ دهد. در نهایت نیز عشق واقعی اش را در زندگی گم می کند. «بربادرفته»، پس از گذشت 71 سال، هنوزهم برای من یکی از به یادماندنی ترین آثار سینمای جهان است. مگر می شود از بازی هنرمندانه ویوین لی چشم پوشی کرد یا از بازی مقتدرانه کلارک گیبل به راستی که بربادرفته از هر لحاظ کامل بود از لحاظ موسیقی متن مکس استین که هنوز هم این موسیقی یکی از موسیقیهای ماندگار تاریخ سینما به حساب میاید مطمئنا اگر بربادرفته از چنین دوبلهٔ زیبایی برخوردار نبودتا بدین حد در ایران محبوبیت نداشت. در دوبله این فیلم صدای دوبلور اسکارلت یعنی بانو رفعت هاشمپور و آهنگ خاص و دل انگیز صدای اودر کنار صدای مردانه و باوقار دوبلور رت باتلر ، یعنی  آقای حسین عرفانی حقیقتا به جذابیت اثر اصلی افزوده‌است

برباد رفته بهترین استفاده را از رنگ کرده است. رنگ در این فیلم   جنبه صرفا تزئینی ندارد. بسیاری از نماها و سکانس های فیلم ، فقط در صورتی معنا پیدا می کنند که فیلم رنگی باشد و این نقطه قوت فیلم و استفاده هوشمندانه از رنگ است. بسیاری از فیلم های هم دوره برباد رفته ، صرفا برای این رنگی ساخته می شدند که جذاب تر و پرتماشاگر تر شوند. این گونه فیلم ها را اگر سیاه و سفید هم می دیدید   چیز زیادی را از دست نمی دادید اما فیلمی مانند برباد رفته را به هیچ صورت نمی توان غیر رنگی دید و تصور کرد. برخی نماهای فیلم به زیبایی کارت پستال است.

(۱۳۸۹/۷/۲۰ عصر ۱۱:۵۸)IranClassic نوشته شده: [ -> ]

برباد رفته بهترین استفاده را از رنگ کرده است...

نسخه ای که همکنون در دسترس است ، محصول کار یکی از شرکتهای بزرگ تعمیر و اصلاح فیلمهای فرسوده است که در دهه 1990 روی نسخه اصلی که چندان رنگ و روئی برای آن نمانده بود انجام گرفت...میزان وضوح فیلم بالا رفت و رنگها توسط نرم افزارهائی پیشرفته مجددا تصحیح شدند. اما بخشی از کادر فیلم (از چپ و راست) حذف گردید که نسبت به نسخه اصلی که صرفا در اختیار کمپانی است ناقص اما بلحاظ بصری فوق العاده و پس از 71 سال در حد فیلمهای امروزی است. شرکت اصلاح کننده نسبت به رنگی کردن 2 فیلم دیگر هم اقدام کرد: اولی فیلم گنجهای سیرامادره که محصول کار فوق العاده و دومی کازابلانکا که نتیجه کار مفتضح بود.

در کشور ما فیلم بربادرفته در بین خانواده ها طرفداران زیادی داره و شاید از معدود فیلمهایی باشه که حتی کسانی که اهل فیلم و سینما هم نیستند اونو دیدن!! یکی از دلایل اصلی این محبوبیت دست به دست گشتن رمان برباد رفته است که هر کسی پس از خواندنش بی صبرانه منتظر دیدن فیلم هم می شود. به نظر من فیلم بربادرفته با توجه به سال ساختش پروژه ای عظیم و منحصر به فرد بوده (به قولی سالها از زمانش جلوتر بوده) و البته بازی بیادماندنی سلاطین هالیوود نیز در این مورد بی تاثیر نبوده...

و اما من از این فیلم یک خاطره جالب دارمو در زمان حضور VHS (رحمه الله علیه) با بدبختی نسخه ای از این فیلم را پیدا کردم و همه فک و فامیل را هم دعوت کردم و کلی هم برای خودم تبلیغ کردم و خلاصه دست جمعی به تماشایش نشستیم. غافل از اینکه فیلم دو نسخه ای بوده و ادامه اش در نوار دیگری است. درست در حساس ترین لحظات فیلم تمام شد و تصویر برفکی آخرش ظاهر شد.... ناگهان همه نگاه ها متوجه من شد و بعد هم  کلی بدوبیراه ها نصیبم شد که چی شد پس چرا ناقص بود و .....:huh:

یک ماه طول کشید تا ادامه فیلم را در نوار دومش پیدا کردم و دیدم....

(۱۳۸۹/۷/۲۱ عصر ۱۲:۳۶)Savezva نوشته شده: [ -> ]

و اما من از این فیلم یک خاطره جالب دارمو در زمان حضور VHS (رحمه الله علیه) با بدبختی نسخه ای از این فیلم را پیدا کردم و همه فک و فامیل را هم دعوت کردم و کلی هم برای خودم تبلیغ کردم و خلاصه دست جمعی به تماشایش نشستیم. غافل از اینکه فیلم دو نسخه ای بوده و ادامه اش در نوار دیگری است. درست در حساس ترین لحظات فیلم تمام شد و تصویر برفکی آخرش ظاهر شد.... ناگهان همه نگاه ها متوجه من شد و بعد هم  کلی بدوبیراه ها نصیبم شد که چی شد پس چرا ناقص بود و .....:huh:

یک ماه طول کشید تا ادامه فیلم را در نوار دومش پیدا کردم و دیدم....

دقیقا یادم هست که فیلم برباد رفته بر روی دو نوار VHS 120 دقیقه ای ضبط شده بود و روی آنها نوشته شده بود: برباد رفته 1 و برباد رفته 2، و بسیاری فکر می کردند برباد رفته 2 ادامه برباد رفته 1 هستش و فیلم مستقلی هست. خوشبختانه بدلیل محبوبیت بیش از اندازه این فیلم و شاید دلایلی که اینجانب از آن بی خبر هستم این فیلم مشمول جرح و تعدیل های فراوان به منظور رساندن به نسخه ای 180 دقیقه ای نظیر آنچه بر سر بن هور آمده بود نشد.

بسیاری از نماهای فیلم برباد رفته نظیر این صحنه با استفاده از فیلترهای مخصوص (فیلتر: وسیله ای که هنگام فیلمبرداری با این هدف که خصوصیتی از تصویر، معمولا شدت نور یا رنگ آن را، تشدید یا تلطیف کند، روی عدسی بسته می شود) فیلمبرداری شده اند و بدون استفاده از فیلتر اینکار غیر ممکن است. هر چند استفاده از نقاشی های بزرگ و دکورهای عظیم در آن زمان مرسوم بوده اما بدون استفاده از تکنیک های فیلمبرداری، لنزها و فیلترهای مخصوص قادر به خلق تصاویری تا بدین حد زیبا نبودند. اگر دوستان حین تماشای فیلم در هنگامیکه به چنین صحنه هایی می رسند (مانند دیدار اسکارلت با پدرش در ابتدای فیلم) بلافاصله به چند لحظه قبل برگردند مشاهده خواهند کرد که آسمان آبی و تا حدودی ابریست و با تصاویر خیره کننده ای که دیده اند کاملا تفاوت دارد و پی به تصنعی بودن آن خواهند برد، منتها آنچنان این تصاویر زیباست که بیننده کاملا فریب می خورد و اصلا به این نکته فکر نمی کند که چگونه در عرض چند لحظه آسمان تا بدین حد دچار تغییر شده است. البته تمام تصاویر خیره کننده این فیلم در خدمت مفاهیم این اثر هنریست و کاملا کارکرد دراماتیک دارد.

یادم هست نزدیک به 18 سال پیش بعضی اوقات در انتهای برنامه های شبکه TNT که اختصاص به پخش فیلم های کلاسیک و کمپانی ترنر داشت برنامه ای پخش می شد که اختصاص به تکنیک ها و حقه های سینمایی داشت که اکثرا متعلق به دهه 30 و 40 بودند. در قسمتی از این برنامه وقتی فیلمبردار لنز دوربین را عوض کرد جمعیت حاضر چند برابر شدند. در قسمتی دیگر به سمت آینه ای در کافه شلیک کردند و ظاهرا از چندین نقطه شکست در حالیکه مسئول جلوه های ویژه با پارچه ای که در دست داشت آینه را کاملا تمیز کرد و شکستن آینه حقه ای بیش نبود. اینها را گفتم که فکر نکنید برای هالیوود و امثالهم پول مهم نیست، بلکه خیلی هم مهم است، منتها آنها با استفاده از خلاقیت و قدرت تفکر انسان راه های صرفه جویی در هزینه ها را آنهم در 70 سال پیش پیدا کرده اند اما متاسفانه ما همچنان به دور خود می گردیم.

(۱۳۸۹/۷/۲۲ عصر ۰۷:۲۹)سم اسپید نوشته شده: [ -> ]

بسیاری از نماهای فیلم برباد رفته نظیر این صحنه با استفاده از فیلترهای مخصوص (فیلتر: وسیله ای که هنگام فیلمبرداری با این هدف که خصوصیتی از تصویر، معمولا شدت نور یا رنگ آن را، تشدید یا تلطیف کند، روی عدسی بسته می شود) فیلمبرداری شده اند و بدون استفاده از فیلتر اینکار غیر ممکن است.

برباد رفته در سال 1939 به طریقه تکنی کالر سه رنگ فیلمبرداری شده است که یک روش عجیب در نسخ رنگی آنزمان بود. در این روش با سه نگاتیو مختلف از هر صحنه فیلمبرداری میشد که هر کدام ، یکی از رنگهای اصلی را ضبط میکرد. این سه نگاتیو در نهایت با هم تلفیق میشد تا رنگ شفاف تکنی کالر فیلمهای دهه های 40 و 50 بوجود آید. این روش روش چندان دقیقی نبود مضافا به اینکه به درستی هم از آن استفاده نمیشد چراکه به مرور زمان رنگ فیم از بین می رفت. این مشکل گریبان نسخه اصلی برباد رفته را هم گرفت چنانکه بعلت کپی های متعددی که در طول سالها از آن گرفته شد یک فیلم رنگ و رو رفته که حتی در برخی صحنه ها جزئیات اصولا دیده هم نمیشد برجای ماند. در سال 1967 شرکت مترو تصمیم گرفت یک بازسازی روی نسخه اولیه انجام دهد اما آنچه انجام شد یک افتضاح کامل بود. برباد رفته اصل با کادر 1 در 33/1 (یعنی همان سه در چهار) فیلمبرداری شد. در سال 67 برای نمایش فیلم بشکل واید اسکرین ، بخشی از بالا و پائین فیلم را زدند که نتیجه کار از دست رفتن یک چهارم از هرنمای فیلم بود که بشدت مورد انتقاد مردم و منتقدین قرار گرفت(هرچند کل پرده سینما را می پوشاند و به نوعی یادآور فیلمهای اسکوپ عریض بود). دومین بازسازی (همانطور که در نوشته قبلی بشکلی خلاصه اشاره کردم) در حد فاصل سالهای 1986 تا 1988 (دو سال تمام) و به دستور تد ترنر(سلطان تلویزیونهای کابلی آتلانتا که آنزمان شرکت متروگلدوین میر را یکجا خرید) توسط گروهی تکنسین بسیار خبره انجام شد. آنها برای رسیدن به بهترین کیفیت ممکن سراغ نسخه اصلی فیلم در انباری مترو نرفتند آنها که به مناسبت پنجاهمین سالگرد ساخته شدن برباد رفته مامویتی بزرگ از طرف ترنر یافته بودند مستقیم سراغ همان سه نگاتیو رنگی برباد رفتند که در ایستمن هاوس در روچستر نیویورک نگهداری میشد. مشکل جدیدی پیش آمد: بعضی از قسمتها در هر کدام از نگاتیوها چروک خورده بود و اجازه چفت شدن سه نگاتیو را کنار هم نمیداد علاوه بر این بخشی از کادرها از بین رفته و ناواضح شده بود. آنها طی 2 سال کار شبانه روزی و کار روی نگاتیوها (بشکل کادر به کادر) فیلمی ساختند که امروزه در اختیار شماست و عکسهایی که در این صفحه از این فیلم می بینید مربوط به این نسخه بازسازی شده فوق العاده است. کیفیت فیلم چنان بود که حتی سایه ی شمع بخوبی مشخص بود(چیزی که حتی در نسخه 1967 دیده نشد). از سوی دیگر متخصصین یاد شده روی باند صدای فیلم نیز کار کردند و صدائی خلق شد که حتی میشد صدای جیرجیر کفشهای گیبل را شنید.

راجر ایبرت (منتقد مشهور آمریکا) که پیش از آن تد ترنر را بخاطر افتضاحی که در بازسازی فیلم سیاه و سیفد کازابلانکا مرتکب شده بود همه جا تخطئه میکرد بهنگام اکران این نسخه جدید ، و به محض دیدن اولین صحنه فیلم، در تاریکی سالن از جا برخاست و شروع به کف زدن برای ترنر و گروه کارکشته اش کرد.

من بهترین کیفیت نسخه قبل از  1985 را روی وی اچ اس دارم اما نسخه ای که امروزه در دو یا 4 دی وی دی یا حتی 4 سی دی از این فیلم ارائه میشودو کپی نسخه 1988 است چیز دیگری است.

نوشتن در مورد برباد رفته مجالی به اندازه یک کتاب 500 صفحه ای و صبر ایوب می طلبد که هرگاه فرصتی پیش آمد به هریک اشارتی خواهیم کرد. برباد رفته را اگر بهترین فیلم تاریخ سینما ندانیم بدون شک بهترین نمونه قصه پردازی در کل تاریخ سینماست. فیلمی که با گذشت بیش از 70 سال کسی جرات بازسازی آنرا حتی به مخیله اش را نداده است.(امروز شنیدم که بن هور وایلر در دو اپیزود در انگلستان در حال بازسازی است... تمام فیلمهای مشهور تاریخ سینما حداقل یکبار طعم بازسازی را خواهند چشید ... اما یقین بدانید تا قرنها کسی را یارای بازسازی چنین حماسه ای نخواهد بود. فیلمی که بدون شک بی نقص ترین فیلم تمام دورانهاست و در طی این هفتاد سال نزدیک به 25 اکران جهانی مجدد یافته است (که یک رکورد در تاریخ سینماست). فیلمی که بیش از هر فیلم دیگر مردم جهان آنرا دیده اند و فیلمی که مختص نسلی خاص نیست و بارها و بارها میتوان آنرا دید و از آن لذت برد...

در سال 1989 طی بررسیهای بعمل آمده(بمناسبت 50 سالگی بربادرفته) اعلام شد : تماشاگران بسیاری هستند که جنگ ستارگان یا ایندیانا جونز یا کازابلانکا یا همشهری کین یا بن هور را ندیده اند ... اما کمتر کسی در جهان یافت میشود که برباد رفته را ندیده باشد

(تصاویری از نسخه اصلی برباد رفته به شیوه تکنی کالر)

پكيج بلو ري فيلم:heart::heart::heart:

[تصویر: t61551_largegonewiththewindbluray2x.jpg]

براي ديدن اندازه اصلي كليك كنيد.tajob

بقيه اسكرين شات ها را در اينجا ببينيد.

من مدت ها دنبال تهیه این پکیج (البته DVD اش, که فرقی هم از نظر محتویات با این نداره) بودم ولی متاسفانه نتونستم تهیه اش کنم. این رو به مناسبت 70 سالگی برباد رفته در سال گذشته به همراه باکس ستی فوق العاده از جادوگر آز (این هم به مناسبت 70 سالگی) عرضه کردن. فیلم تلویزیونی جنگ اسکارلت او'هارا هم در همین پکیج برای اولین بار به صورت ترمیم شده عرضه شد که توصیه می کنم همه دوستان ببینند. البته گیر اوردنش تا مدتی پیش کمی سخت (بهتر بگم غیر ممکن) بود ولی به لطف دوستان اونور آبی, در حال حاضر میشه از اینترنت دانلودش کرد. داستان این فیلم هم همونطور که از اسمش میاد راجع به انتخاب بازیگر مناسب جهت نقش اسکارلت هست و فیلم حالت بیوگرافی وار داره. آدم همین که به صفحه اش در IMDb نگاه می کنه شیفته اش میشه. عکس هایی از این فیلم :

کیفیت تصویری بلو-ری برباد رفته اینقدر بالاست و نماها  اینقدر واضح و قشنگه که می شه از اسکرین شات های سکانس های فیلم ، پوستر دیواری های زیبا چاپ کرد و به دیوار نصب کرد. دیدن همچین فیلم کلاسیک رنگی ای ، با این کیفیت ، روی پرده سینما ، همراه با یک جمع 100 نفره کلاسیک دوست چه لذتی داره ...

حداقل اين فيلم را ۲۸ بار ديده ام!!!
چطوری؟
زمانی که هنوز مشق عيد مد روز زجر دادن دبستانی ها بود. يک سال عيد حداقل روزی دوبار اين فيلم را دوبله ديدم!!! يعنی تا شب ۱۳ روزی  دوبار!!!
فکر می کنم تمامی صاحب نظران با من موافق باشند وقتی می گويم دوبله دوم با صدای با صلابت و کش دار حسين عرفانی برتر از دوبله اول است؟
البته خود خانم رفعت در مصاحبه ای در صداهای ماندگار اعلام می کند که دوبله اول را بيشتر دوست دارد.

اگه می شه در مورد دو دوبله بربادرفته اینجا بنویسم.

بدون شک دوبله دوم بر بادرفته بهتر از دوبله اول آن است. این را بدون هیچ تردیدی می گویم.

به قول رامین عزیز صدای کش دار عرفانی برای کلارک گیبل عالی است و در دوبله اول با کمال تعجب صدای جلیلوند چندان صلابتی ندارد و حتی از گویندگیش در دسته فرشتگان(که خیلی خوبه) فاصله داره.

در مورد رفعت هاشمپور مطمئنا" هر دوبار استادانه اجرا کرده.

اما ناصر طهماسب به جای لسلی هاوارد نمی شه گفت از جلال مقامی در دوبله اول پیشی گرفته و یا عقب تر است اما هیچ نقصی در این نقش وجود ندارد.

 صدایی که خیلی بهتر از دوبله اول است صدای فهیمه راستگار به جای مامی است که تبحر گویندگی راستگار را نشان می دهد.

اما احساسی که من از دوبله اول دارم این که ترجمه بهتری نسبت به دوبله دوم دارد. بسیاری از جملات دوبله اول  دقیق تر از دوبله دوم کار شده.

همچنین دوبله اول دارای باند ساندافکت بین المللی بوده . در حالی که دوبله دوم در این زمینه بسیار ضعیف است. حتی در لحظاتی از فیلم می توانید موزیک بن هور را در پس زمینه بشنوید.

مدیر دوبلاژ دوبله اول احمد رسول زاده و دوبله دوم خسرو خسروشاهی است که چیدمان گویندگان خسروشاهی تحسین برانگیز است.

(۱۳۸۹/۸/۲ عصر ۰۸:۱۴)john doe نوشته شده: [ -> ]

اگه می شه در مورد دو دوبله بربادرفته اینجا بنویسم.

بدون شک دوبله دوم بر بادرفته بهتر از دوبله اول آن است. این را بدون هیچ تردیدی می گویم.

به قول رامین عزیز صدای کش دار عرفانی برای کلارک گیبل عالی است و در دوبله اول با کمال تعجب صدای جلیلوند چندان صلابتی ندارد و حتی از گویندگیش در دسته فرشتگان(که خیلی خوبه) فاصله داره.

در مورد رفعت هاشمپور مطمئنا" هر دوبار استادانه اجرا کرده.

اما ناصر طهماسب به جای لسلی هاوارد نمی شه گفت از جلال مقامی در دوبله اول پیشی گرفته و یا عقب تر است اما هیچ نقصی در این نقش وجود ندارد.

اما صدایی که خیلی بهتر از دوبله اول است صدای فهیمه راستگار به جای مامی است که تبحر گویندگی راستگار را نشان می دهد.

اما احساسی که من از دوبله اول دارم این که ترجمه بهتری نسبت به دوبله دوم دارد. بسیاری از جملات دوبله اول  دقیق تر از دوبله دوم کار شده.

همچنین دوبله اول دارای باند ساندافکت بین المللی بوده . در حالی که دوبله دوم در این زمینه بسیار ضعیف است. حتی در لحظاتی از فیلم می توانید موزیک بن هور را در پس زمینه بشنوید.

مدیر دوبلاژ دوبله اول احمد رسول زاده و دوبله دوم خسرو خسروشاهی است که چیدمان گویندگان خسروشاهی تحسین برانگیز است.

کاملا با نظرات نازنين جان دو موافقم.
البته من بايد دوبله اول را کامل ببينم.
حقيقتا در در مورد ترجمه دوبله دوم من نقصی را احساس نکردم.
غیر از صحنه خداحافظی رت با اسکارلت در آتش سوزان آتلانتا که دیالوگ ها عوض شده اند کمی به خاطر سانسور ( اسکارلت من را ببوس ببوس...که شده است به من بگو اسکارلت بگو...که باز هم به نظر حس رمانتیکی و در عین حال غم مردانه ای عرفانی به نقش می ریزد که سانسور را جبران می کند)
 در مورد باند و ساند افکت که خود جان دو استاد هستند و من نظری ندارم.

صفحات: 1 2 3 4
آدرس های مرجع