دکتر هوشنگ کاووسی زمانی نوشت:
در رمان چنگیزخان نوشته روس مغول تبار ، واسیلی یان (برنده جایزه ادبی استالین) که در دوران حکومت دیکتاتوری شوروی نوشته شده و به اکثر زبانها از جمله فارسی توسط انتشارات سابق پروگرس مسکو به چاپ رسیده است و بیطرفانه باید گفت بهترین کتاب درباره این سردار فاتح مغول است، چنین میخوانیم: هنگامی که مغولان وارد سرزمین ایران بزرگ شدند و پس از گشودن شهرها با خونریزی و قتل عامهایشان بطور کامل مستقر گردیدند سیاهپوشی سوار بر اسبی سیاه ، نیمه شبان بر اردوی مغول شبیخون می برد و پس از کشتن عده ای از مهاجمان می گریخت... به نوشته این رمان نویس، این سردار که ایرانیان او را قره قونچر (سیاه خنجر) می نامیدند هراسی عظیم در اردوی مغولان می افکند که با تمام تدابیر و حیله ها و دام گستردنها نه هرگز هویت واقعی اش شناخته شد و نه گرفتار آمد.
دوستان ارزنده این تالار اگر داستان حاجی مراد نوشته تولستوی را خوانده یا چند فیلم از این شخصیت را دیده باشند میدانند که حکایت ، داستان زندگی حاجی مراد است که از قفقاز و مردمی که وی زمانی باآنها زیسته است نقل میشود. حاجی مراد رئیس قبیلهای کوهستانی است... چون از رئیس دیگری به نام اسماعیل، که پدرش را کشته و خانوادهاش را به اسارت گرفته است، کینهای در دل دارد، به روسها میپیوندد تا با دشمن مشترک بجنگد. ولی روسها به این متحد جدید اعتمادی ندارند، و به جهت اطمینان از اینکه او گردنکش نخواهد کرد، او و هوادارانش را به پاسگاههای مرزی میفرستند. حاجی مراد، بالاخره تصمیم میگیرد که رأساً با اسماعیل بجنگد و از اردوی روس فرار میکند.او با پوششی سفید و چهره ای مستور از آن پس از تمامی فئودالهای ظالم قفقاز به سود مردم ستم کشیده آن ناحیه انتقامی سخت می گیرد .... چنانکه مردمان آنجا تا ده ها سال از او به نام شیطان سفید یاد می کنند...
بدون شک مردمان سایر ملل نیز چنین قهرمانانی داشته اند اما آنچه خوانده ایم و دیده ایم از شخصیتی بنام زورو نمود می یابد (که حتی تعدد فیلمها و سریالهائی که از این شخصیت ساخته شد از شخصیت رابین هود نیز بیشتر است) مخلوق نویسنده ای بنام جانستن مک کالی است که اولین داستان زورو را با عنوان نفرین کاپیسترانو The Curse of Capistrano در نهم اوت 1919 در هفته نامه آل استار ویکلی (که بعدها به مجله آرگوسی تغییر عنوان داده شد) در 5 قسمت منتشر کرد. وی که در 22 نوامبر 1958 در 75 سالگی درگذشت مجموعا 79 داستان از این شخصیت را نوشت که آخرین آنها با عنوان نقاب زورو در آوریل 1959 و پس از مرگ وی به چاپ رسید. عمده ی داستانهای وی از سال 1919 تا 1951 (غیر از مورد آخر) به طبع رسیدند و همزمان با حضور وی ، سریال بسیار مشهور زوروی دیزنی که با حضور خود والت دیزنی ساخته شد که بیش از 3 نسل از مردمان این کره خاکی را مقهور خود کرد.
ازین شخصیت و سریال زوروی دیزنی و تک تک فیلمها و سریالهایی و کتابهائی که از آن اقتباس شده اند (نزدیک به 50 فیلم) به شکلی مبسوط سخن خواهیم گفت و به وجود ماهوی شخصیت زورو در مکزیک و اسپانیا هم گریزی خواهیم زد و یقین بدانید نکته ناگفته ای از آن بر زمین نخواهیم گذاشت . به دوبله سریال زوروی دیزنی و برخی دیگر از فیلمهای زورو نیز به شکلی مبسوط خواهیم پرداخت(چیزی که از مشغولیات ذهنی اکثریت دوستان کافه ی فیلمهای کلاسیک است)
به شخصه زورو را از تمامی شخصیتهای دیگر غرب بیشتر دوست میدارم(هرچند ثابت کردیم که زورو شخصیتی ایرانی و شرقی است و نه غربی) چراکه وجود او به واقعیت نزدیکتر و باورپذیرتر است (برخلاف شخصیتهائی چون سوپر من،اسپایدرمن...). غرور در وجود او جائی ندارد و مرکز ثقل قهرمانانی است که شخصیتی دوگانه دارند. او همواره مورد تقدیس من ،مورد ستایش من و الگوی تمامی کسانی که است نمیخواهند ظلمی که در حق آنها و اطرافیانشان میشود را به حضرت عباس واگذار کنند!!
جانستن مک کالی(خالق زورو- نفر دوم از چپ) در کنار مرحومان گای ویلیامز(زوروی دیزنی) و هنری کالوین(گروهبان گارسیای دیزنی)