با تشكر از مگي عزيز
اول تكليفم را - از منظر شخصي- مي خواهم با صداي ابوالحسن تهامي روشن كنم.
صداي ابوالحسن تهامي را هيچگاه براي دوبله دوست نداشته ام ،برعكس صدايش را بيشتر مناسب براي آنونس ،نريشن گويي و مستندگويي مي دانم .
صداي شق و رق و عاري از احساس او در دوبله بويژه برخي از آثار فارسي نشان از تائيد اين ادعا دارد. ايشان داراي سواد ادبيات فارسي و بعلت مسلط بودن به زبان انگليسي مدير دوبلاژ متوسط- و نه بي همتا و درجه يك - است.
قضاوتهاي او درباره همكارانش در نقدهايي كه در اواسط دهه 80 در ماهنامه فيلم براي آثارشان مي نوشت گاهي از جاده انصاف خارج مي شد. او گاهي بدون در نظر گرفتن شرايط امروز دوبله با قيچي نقد به دوستان و همكارانش مي تاخت كه در نهايت با نقدي كه بر گويندگي يكي از دوبلورهاي جوان يعني كسري كياني نوشت كه با جوابيه تند كياني روبرو شد و بدينگونه بساط نقد و نقادي استاد برچيده شد.
كمي به عقب برميگرديم . ابوالحسن تهامي پس از 13 سال دوري مجددا در اواسط سال 1373 از استراليا به ايران بازگشت . آمدن تهامي براي دوستداران دوبله اتفاقي فرخنده بود . بسياري از دوستداران سينما و دوبله به صداي جدي و محكم او را در آنونس ها علاقه داشتند . با برعهده گرفتن مديريت استوديو مركزي، او مجددا دوبله را آغاز و همزمان با دعوت تلويزيون از ايشان به گويندگي در سيما نيز پرداخت.درمدتي كم به يكي از پركارترين گويندگان بدل شد. در سالهاي دهه 70 كه اكران فيلمهاي خارجي در سينماها محدود بود او به دوبله فيلمهاي فارسي و برخي از فيلم مجموعه هاي سيما فيلم مانند دام پرداخت . جالب اينكه مجبور بوديم اين صداي خالي از احساس را برروي بازيگراني چون اكبرزنجانپور ،چنگيز وثوقي و... بشنويم .البته استاد هيچگاه به سينماي ايران علاقه نداشته و آن را مذمت كرده است و اگر هم در حيطه آنونس فعاليت كرده است از روي خيرخواهي و كمك به تهيه كنندگان سينماي فارسي بوده است!
اگر امروز به آنونس هاي قبل از انقلاب كه ساخته و پرداخته خود اوست نگاه بيندازيم گاهي با كلمات و جملاتي اغراق آميز روبرو ميشويم كه براي روزگار ما بيشتر شبيه طنز است . اينكه براي يك فيلم درجه 3 فارسي ساخته رضا صفايي عبارت بزرگترين فيلم دوران ! را بكار ببريم لحظه اي انسان حس مي كند كه با يكي از شاهكارهاي كلمبيا پيكچرز يا گلدين مه ير روبروست !قطعا اين جملات عجيب و غريب و اغراق آميز اگر گاهي هم براي آن تهيه كننده نگونبخت سودي نداشت اما در عوض پاكت پول استاد سرشار از نان بود.
خلاصه ايشان با بازگشت مجددش به دوبله در دهه 70 نه كور كرد و نه شفا داد . بلكه در جاهايي با قلم نيشدارش كه به خيابان حافظ و ماهنامه فيلم راه پيدا كرده بود دوستان و همكاران چندين و چندساله اش را مورد لطف و مرحمت قرارداد كه نمونه اي از آن در ذيل آمده است.
ايشان دراين نوشته كه در سال 78 در ماهنامه فيلم نگاشت بغير از خسروخسروشاهي و كمي عنايت به بهرام زند دوستاني را كه بعنوان مدير دوبلاژ برتر از سوي سيما شناخته شده بودند به رسميت نشناخت و حتي اين همكاراني كه در غيبت 13 ساله استاد و گشت و گذارشان در استراليا چراغ نيمه خاموش آن را روشن نگاه داشته بودند مورد لطف قرارداده و انگ همكاري آنچناني ! به آنها زد. آيا ناصر طهماسب يك مدير دوبلاژ قدر نبود ؟ جلال مقامي چه؟بهرام زند در هنگام نگارش اين سياه نامه برترين آثار تلويزيون را به بهترين شكل دوبله مي كرد كه هنوز جزو آثار فاخر دوبله هستند.
با استاد وارد دهه 80 مي شويم و آغاز دوبله در موسسه ويدئويي قرن 21 و شروع فصل نويني از دوبله. همه چيز فراهم است . محمدمهدي جعفري موسس قرن 21 از ينگه دنيا چنگيز جليلوند را به ياري مي طلبد و اينگونه يار غار ابوالحسن تهامي وارد مجموعه قرن 21 مي گردد. استاد آنونسهاي غراي خود را آغاز مي كند و پس از سالها چشم و گوشمان به جملات يگانه ! ايشان روشن مي شود.استاد نيازي به نقش گويي ندارد چرا كه دستمزدش با يك گوينده نقش اول برابري مي كند و نيازي ندارد حنجره خود را به زحمت بيندازد.ساخت يك دستمزد دارد و گويندگي هم يكي كه خب بدك نيست .
ميرسيم به سال 84 و آن قهر دوبلورها و هماورد طلبيدن چنگيز جليلوند و بي مهري كه در حق همكارانش روا داشت كه يكي از خسارتهاي جبران ناپذير آن كوچ كردن صدايي تكرار نشدني مانند رفعت هاشمپور بود كه از اين حيث گناه جليلوند تا ابد نابخشودني است. استاد ابوالحسن تهامي مانند هميشه خود را كنار كشيد و لب فرو بست . نه در ظاهر از چنگيز دفاع مي كرد و نه از ديگر دوستانش كه در نقطه مقابل قرارداشتند.چرا كه بازار هنر استاد سكه بود حالا تيمي آمده بودند كه با كمك چنگيز و ناصرخان متقالچي فقط در فيلمها حرف مي زدند و نوعي دوبله سرسري را رواج مي دادند . هم كار قرن 21 را مي افتاد هم استاد آنونس هاي خودش را فارغ از اينكه چه كساني دوبله كرده اند مي گفت و بي سر و صدا به كارش ادامه مي داد. دستمزد و كار ايشان كه سر جايش بود پس چرا دوستان كارفرما! را برنجاند . پس يك چايي ديشلمه و هم گپ و گفتي با دوستان عزيز و هم يك آنونس گويي با جملات قصار بهترين گزينه بود !
اگر هم درباره اين اختلافات از ايشان سوالي ميشد به گفتن اين جمله كليشه اي بسنده مي كردند كه من از دوبله خداحافظي كرده ام .پاسخي راحت و بي دردسر... و استاد همچنان به كارش ادامه مي دهد و آنونس مي گويد !
مگي عزيز گفته كه ابوالحسن تهامي از استاد لطيف پور فقط درباره دوبله اتللو پرسيده ؟ دليلش واضح است ،استاد تهامي در دهه 80 هملت كنت برانا را با ترجمه خودش دوبله كرد . فيلم سرشار از همان كلمات اغراق آميز و عجيب و غريبي است كه ايشان به آنها علاقه دارد و دوست و همكار عزيزش جليلوند هم نقش اول را گفته است . هرچه استاد و موسسه قرن 21 سعي كردند در اكران هاي خصوصي بگويند كه اين دوبله فاخر است كسي گوش نكرد و تلاش آنها بي فايده بود . زيرا كه دوبله اي متوسط و نه شاهكار داشت. ايشان ميخواست نقبي بزند به دوبله فيلم هملت كه متاسفانه استاد لطيف پور خسته تر از آن بود كه در اين مصاحبه بهانه اي دست ايشان بدهد كه از دوبله هملتش يك رونمايي مجدد انجام دهد.
استاد ناصر طهماسب چه زيبا گفته كه تمام بار دوبله روي دوش چند نفر بوده كه با هنرنمائي اشان باعث شده اند كه خيلي هاي ديگر از اين رهگذر منتفع شوند . حالا چه باك استاد تهامي فعلا سهمي از تاريخ دوبله را براي خود برداشته اند اما زمان بهترين داور است ...
* اين نوشته نظر شخصي بنده است و شايد ديگر دوستان نظراتي مخالف من داشته باشند.