کافه کلاسیک

نسخه کامل: چیستان‌های سینمایی (نما)
شما درحال مشاهده محتوای قالب بندی نشده این مطلب هستید. نمایش نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7

چیستان‌های سینمایی (نما)

فقط می توانم بگویم سینمای کلاسیک، دلنشین، تاثیرگذار، دوست داشتنی و تماشایی است. نه تنها فیلم که هر سکانس و هر نما حرفی برای گفتن دارد. از دوستان اجازه می خواهم تا در این بخش به سراغ نماهای سینمای کلاسیک برویم و برای جذاب‌تر شدن موضوع آن را به مسابقه بگذاریم. راستش دوست ارجمند مارک واتنی این موضوع را در این نوشته به ذهن من انداخت.

گام های چالش نماهای سینمایی:

1- هر کدام از دوستان کافه می تواند یک نما از یک فیلم کلاسیک را ذخیره و بدون هیچ دیدگاهی آن را در این بخش به نمایش بگذارند. (همه پخش کننده های فیلم یک کلید میانبر برای ذخیره نمای جاری دارند. برای نمونه برای ذخیره تصویر در پخش کننده فیلم K-Lite Codec Pack که آن را به عنوان Media Player Classic  می شناسیم می توانید از کلید میانبر Alt+I بهره بگیرید.)

2- برای آپلود نمای ذخیره شده می توانید از مدیا فایر یا هر فضای ابری دیگری استفاده نمایید و لینک آن را در این بخش (چیستان‌های سینمایی) بگذارید.

3- دوستان دیگر نام فیلم، بازیگر، کارگردان، توضیح کوتاه و نقش نمای جاری را در جریان فیلم توضیح بدهند.

4- سروان رنو هم به بهترین پاسخ چالش یک جایزه بدهند. پیشنهاد می کنم همان زیردریایی یوبوت را (اینجا) جایزه بدهند.khande:!z564beeiikk

نکات مهم برای انتخاب اسکرین شات

برای آپلود نما، یک فریم تاثیرگذار را برگزینید. بیشتر به دنبال نماهایی باشید که یکی از بازیگران خواسته یا ناخواسته به دوربین چشم بدوزد یا این که یک رویداد کلیدی از فیلم باشد همانند نقطه‌ی اوج آن یا یک نمای لولایی که کل داستان فیلم می چرخد. خلاصه نمای شما رازی را در خود پنهان داشته باشد.

- از برگه تصویر گوگل استفاده نکنید.

- نمای شما از پهلوی بازیگران گرفته نشده باشد.

- یک صحنه کلیدی در نما باشد.

- دست کم چهره‌ی یک بازیگر از روبرو دیده شود.

- یکی از ابزارها یا وسایل کلیدی و به قول هیچکاک بزرگ "مک گافین" در نمای شما باشد.

- فیلم انتخابی شما ارزشمند، هرچند ممکن است دست کم گرفته شده باشد، و به درد کافه و دوستداران کافه بخورد.

سپاس از دوستانی که در این بخش، هم‌کافه ای‌های خود را با نماهای هیجان‌انگیز به چالش می کشند!

درود بر دوستان هم کافه ای

و تشکر از دوست عزیزمان جناب کاپیتان اسکای که با طرح و راه اندازی این جستار در به کار افتادن سلولهای خاکستری مغزمان کمک شایانی فرمودند ...

نشانی از شر (تماس شیطانی در ایران )


فیلمی از اورسن ولز بر اساس رمانی به همین نام از ویت مسترسون

بازیگران :

اورسن ولز در نقش پلیس فاسد آمریکایی هنک کویینلان

چارلتون هستون در نقش پلیس جوان مکزیکی رامون میگوئل وارگاس

جانت لی در نقش سوزان وارگاس

جوزف کالیا در نقش پیت معاون هنک

آکیم تامیروف در نقش عمو جو گراندی

 ... و

مارلنه دیتریش در نقش تانیای فالگیر

فیلمی در سبک نوآر با خیابانهای خلوت و باران خورده و تاریک درشب ، رویارویی خیر و شر ، جدال  نقش مکمل مرد فیلم در قامت یک ضد قهرمان فرتوت ومنزوی با گذشته ای دردناک و مبهم  با قهرمان جوان اما مردّد داستان

فیلم تماس شیطانی با نمایی طولانی از کوک و جاساز شدن بمبی ساعتی در اتومبیل رادلف لینکر پیمانکار ساختمانی آمریکایی در مرز آمریکا و مکزیک تا انفجار آن آغاز میشود که یکی از شاهکارهای تاریخ سینما به شمار می آید .

نمای جاری فیلم مربوط به بخشهای پایانی فیلم است جایی که وارگاس با نمایاندن چهره ی واقعی هنک به معاونش پیت او را در تله می اندازد ، اما مثل همیشه هنک  با الهاماتی که از طریق پای چلاقش!! دریافت می نماید متوجه حضور وارگاس در نزدیکی خود میگردد و به او رودست میزند اما در نهایت این لیلاج داستان است که کیش و مات میشود.

(۱۴۰۰/۲/۱۲ عصر ۰۴:۰۸)مراد بیگ نوشته شده: [ -> ]

درود بر دوستان هم کافه ای

نشانی از شر (تماس شیطانی در ایران )

فیلمی در سبک نوآر با خیابانهای خلوت و باران خورده و تاریک درشب ، رویارویی خیر و شر ، جدال  نقش مکمل مرد فیلم در قامت یک ضد قهرمان فرتوت ومنزوی با گذشته ای دردناک و مبهم  با قهرمان جوان اما مردّد داستان

درودها بر شما مرادبیگ عزیز

این فیلم تکان دهنده است؛ سخت، پرآشوب، پیچیده، پرافت و خیز با همان هارمونی که ویژه فیلم‌های ولزی است. با وجود تکه پاره شدن به دست کمپانی هنوز مهر ارسن ولز را بر خود دارد. نماسکانس آغازین شاهکار سینمایی است که هنوز کسی نتوانسته آن را تکرار کند. هر نمای این فیلم داستانی است و هر سکانسی شما را بیشتر در ژرفای آن فرو می برد. زاویه‌ی دوربین، عمق میدان و دیدن چارلتون هستون باسبیل!!!

اگر با دیدن همشهری کین هنوز ارسن ولز را باور نکرده اید با تماشای این فیلم دیگر باور می کنید که سینما به دو نیمه‌ی پیش از ولز و پس از ولز بخش می شود.

و سپاس از مرادبیگ ارجمند با نکته‌سنجی و نگاه ژرف سینمایی‌اش و درود بر سلول‌های ابرکامپیوتریِ خاکستری‌اش!

.

.

.


نمای بعدی از سری چیستان‌های سینمایی
ازدواج پردردسر یک خبرنگار حرفه‌ای عاشق پیشه!

این نما از کدام فیلم سینمایی گرفته شده؟

دو زوج معروف سینمایی و کمدین تراز اول در آن نقش دارند. یکی از آن دو نقش آلبرت انشتین را هم بازی کرده است. دیگری هشت بار نامزد اسکار شده و دو بار آن را به دست آورده است.

(۱۴۰۰/۲/۱۳ صبح ۰۹:۲۹)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

(۱۴۰۰/۲/۱۲ عصر ۰۴:۰۸)مراد بیگ نوشته شده: [ -> ]

درود بر دوستان هم کافه ای

نشانی از شر (تماس شیطانی در ایران )

فیلمی در سبک نوآر با خیابانهای خلوت و باران خورده و تاریک درشب ، رویارویی خیر و شر ، جدال  نقش مکمل مرد فیلم در قامت یک ضد قهرمان فرتوت ومنزوی با گذشته ای دردناک و مبهم  با قهرمان جوان اما مردّد داستان

درودها بر شما مرادبیگ عزیز

این فیلم تکان دهنده است؛ سخت، پرآشوب، پیچیده، پرافت و خیز با همان هارمونی که ویژه فیلم‌های ولزی است. با وجود تکه پاره شدن به دست کمپانی هنوز مهر ارسن ولز را بر خود دارد. نماسکانس آغازین شاهکار سینمایی است که هنوز کسی نتوانسته آن را تکرار کند. هر نمای این فیلم داستانی است و هر سکانسی شما را بیشتر در ژرفای آن فرو می برد. زاویه‌ی دوربین، عمق میدان و دیدن چارلتون هستون باسبیل!!!

اگر با دیدن همشهری کین هنوز ارسن ولز را باور نکرده اید با تماشای این فیلم دیگر باور می کنید که سینما به دو نیمه‌ی پیش از ولز و پس از ولز بخش می شود.

و سپاس از مرادبیگ ارجمند با نکته‌سنجی و نگاه ژرف سینمایی‌اش و درود بر سلول‌های ابرکامپیوتریِ خاکستری‌اش!

.

.

.


نمای بعدی از سری چیستان‌های سینمایی
ازدواج پردردسر یک خبرنگار حرفه‌ای عاشق پیشه!

این نما از کدام فیلم سینمایی گرفته شده؟

دو زوج معروف سینمایی و کمدین تراز اول در آن نقش دارند. یکی از آن دو نقش آلبرت انشتین را هم بازی کرده است. دیگری هشت بار نامزد اسکار شده و دو بار آن را به دست آورده است.

«صفحه‌ی اوّل» (١٩٧۴) (The front Page)، از کارهای «بیلی وایلدر». خیییییلی سال پیش که کلاسیک‌ها رو نگاه می‌کردم دیدمش و اگه اشتباه نکنم روی «جک لمون» زنده‌یاد «منوچهر نوذری» صحبت می‌کردن.

آفرین و دوصد درود بر امیلیانوی ارجمند

«صفحه‌ی اوّل» (١٩٧۴) (The front Page)

      مگر می شود عاشق سینمای کلاسیک بود و بیلی وایلدر را نستود؟ مگر می شود بیلی وایلر را بدون جک لمون و والتر ماتائو دید؟ ضرباهنگ شیرین، نفس‌گیر، شاد، پرهیجان و پر افت و خیز همان چیزی است که از سینما می‌خواهیم که این فیلم سرشار از آن است. جک لمون و والتر ماتئو از بزرگترین زوج‌های تاریخ سینما هستند. قصه‌ی این فیلم را پیش‌تر هاوارد هاکس در فیلم «منشی همه‌ کاره‌ی او» تصویر کرده بود و وایلدر دوباره آن را ساخت و چه خوب هم ساخت.

Front Page خبر دست‌اولی است که بر برگه رویی روزنامه چاپ می شود تا در برابر چشم رهگذران قرار گیرد و نظر آنان را جلب کند و در این ماجرا زیرمتن خبر از خود خبر شیرین‌تر و تماشایی‌تر شده است. برای من در سینمای کلاسیک دو چیز خیلی مهم است؛ یک ضرباهنگی که کار را به پیش ببرد و مانند چرخ و فلک دم به دم به هیجان و ماجراجویی آن افزوده شود که به تدوین درست برمی‌گردد و یک تدوین درست به شدت وابسته به یک فیلمنامه پیش برنده و پرهیجان است و سایه کارگردان برهر دوی این بخش‌ها سنگینی می کند و دوم چفت شدن عناصر داستان، مانند بازیگران، حوادث تازه، رخدادهای پیش بینی نشده که ضرباهنگ فیلم را جوری پیش ببرند که فیلم از نفس نیافتد و خوشبختانه این فیلم هر دوی این گزینه‌های ارزشمند را به خوبی داراست. سکانس پایانی فیلم در ایستگاه قطار از تکان دهنده‌ترین و بامزه‌ترین سکانس‌های پایانی یک فیلم است، ترفندی که وایلدر بزرگ همیشه یکی از آن‌ها را در آستین دارد و برای همین نکته‌سنجی‌هاست که کارگردانی تراز اول و ارزشمند در دنیای سینماست.

والتر ماتائو در فیلم I.Q. در سال 1994 نقش آلبرت انشتین را خیلی خوب و تماشایی بازی کرد و لمون نامزد ۸ جایزهٔ اسکار شد و دو بار جایزهٔ اسکار را دریافت کرد. 

و جا دارد یادی بکنیم از دوبله بسیار تاثیرگذار و جاافتاده بر روی فیلم که می توانید دوبلورهای این فیلم ارزشمند را در همین کافه و با کلیک در همین جا ببینید. 

این نما از کدام فیلم سینمایی برداشت شده است؟

(۱۴۰۰/۲/۱۷ عصر ۱۰:۱۹)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

این نما از کدام فیلم سینمایی برداشت شده است؟

ریچارد برتون و جرج سگال در فیلم

چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟

فیلمی اقتباسی از نمایشنامه ای به همین نام به کارگردانی مایک نیکولز که در سال 1966 در کمپانی برادران وارنر تهیه شد.

یک فیلم بسیار پر دیالوگ که الیزابت تیلور در آن برنده ی جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن شد.

(۱۴۰۰/۲/۱۷ عصر ۱۰:۴۹)اسکارلت اُهارا نوشته شده: [ -> ]

(۱۴۰۰/۲/۱۷ عصر ۱۰:۱۹)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

این نما از کدام فیلم سینمایی برداشت شده است؟

ریچارد برتون و جرج سگال در فیلم

چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟

فیلمی اقتباسی از نمایشنامه ای به همین نام به کارگردانی مایک نیکولز که در سال 1966 در کمپانی برادران وارنر تهیه شد.

یک فیلم بسیار پر دیالوگ که الیزابت تیلور در آن برنده ی جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن شد.

آفرین و دوصد درود بر بانوی مزرعه تارا، بانو اسکارلت اُهارا که در سریع‌ترین زمان ممکن پاسخ را دریافتند. 

چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ (Who’s Afraid of Virginia Woolf) یکی از پردیالوگترین فیلم‌های تاریخ سینما، فیلمی سیاه و سفید به کارگردانی مایک نیکولز در سال ۱۹۶۶ در شرکت آمریکایی برادران وارنر تهیه شد. این فیلم که اقتباس از نمایشنامه‌ای به همین نام نوشتهٔ ادوارد آلبی است این فیلم یکی از زوج‌ترین چیدمان‌های دراماتیک در تاریخ سینماست. داستان زوج جرج ـ مارتا (که زن و شوهر واقعی هم بودند) و میزبان یک زوج دیگر ( نیک ـ هانی) هستند و سیر درام و فراز و فرود این دو زوج  در روند فیلم شکل می گیرد. بازی هر چهار بازیگر اصلی فیلم درخشان است. گویی دو زوج میانسال با برخورد با زوج جوان، با جوانی خودشان روبرو می‌شوند. یک خانه، یک خیابان، یک اتومبیل و چهار نفر آدم که شاید دو تایشان ساخته و پرداخته‌ی ذهن دو تای دیگر باشند و ما یک شب از نیمه تا سپیده دم با آنها همراه می شویم. سُریدن از یک فضای رسمی دوستانه خانوادگی به دنیایی سیاه، گزنده، آشوب‌زده، نامتعادل، ناشایست که بازیگران هرکدام با توانمندی بالایی ما را به ژرفای این باتلاق هولناک هُل می‌دهند و ما ناامیدانه برای گریز از این همه، دست و پا می‌زنیم تا سپیده بزند و نفسی به راحتی بکشیم که دیگر همه چیز تمام شود. ولی قرار نیست دیالوگ‌های این فیلم تا مدت‌ها دست از سرمان بردارد و خشم مارتا، سکوت گزنده و درهم آمیخته با پاسخ‌های زهرآلود جرج و باتلاقی که نیک و هانی درآن دست و پا می‌زنند ذهن ما را به آشوب می‍کشد. گاهی از خودم می‌پرسم چرا چنین فیلم‌هایی را می‌بینیم و از تماشای آن لذت هم می‌بریم؟  شاید تماشای این دسته از فیلم‌ها همانند گذر از فیلتری است که روح عصیان زده‌ی ما را از دردهای نهفته که به سختی آزارمان می‌دهد پالایش می‌کند.

چنگیز جلیلوند و ژاله کاظمی در دوبله این فیلم گویی به شکلی شگفت انگیز در حال بازی در یک نمایشنامه صوتی دو نفره هستند! بیش از نیمی از دیالوگ های این فیلم دگرگون و با حال و هوای ایرانی همسان‌سازی شده و استادی این دو دبلور توانا فیلم "چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟" را برای فارسی‌زبانان به اثری بی‌همتا تبدیل نموده است.

پیوند برای دسترسی به عوامل دوبله این فیلم در کافه کلاسیک

این نما برگرفته از کدام فیلم است؟

(۱۴۰۰/۲/۳۰ عصر ۰۹:۳۲)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

کیبل هوگ سم پکین پا

این نما برگرفته از کدام فیلم است؟

(۱۴۰۰/۳/۶ صبح ۰۲:۵۴)vic_metall نوشته شده: [ -> ]

(۱۴۰۰/۲/۳۰ عصر ۰۹:۳۲)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

کیبل هوگ سم پکین پا

این نما برگرفته از کدام فیلم است؟

سپاس از دوست عزیز: vic_metall

شخصیتی که شما پیدا کرده اید "جیسون روباردز" بسیار شبیه به این بازیگر است اما او نیست.

یک راهنمایی:

بازیگر مرد نظر "جف کوری" می باشد که بازیگری آمریکایی است  و در فیلم مورد نظر ما نقش یک شخصیت واقعی تاریخی به نام  جیمز باتلر هیکوک معروف به "بیل وحشی" را بازی می کند.

وقتی دو بازیگر توانا و دوست داشتنی، برت لنکستر و پاول اسکافیلد روبروی هم قرار بگیرند آشکار است که با فیلمی تماشایی روبرو هستیم.

در تابستان سال 1944 با نزدیک شدن متفقین به پاریس، سرهنگ فرانس فون والدهایم، فرمانی برای جمع آوری آثار هنری یک موزه و فرستادن آن به آلمان دریافت می کند. با درز خبر، نهضت مقاومت تلاش می کند جلوی این سرقت را بگیرد و... .

نام این فیلم را بگویید تا با هم به نقد این اثر ارزشمند بپردازیم.

(۱۴۰۰/۴/۲۵ صبح ۱۰:۵۹)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

وقتی دو بازیگر توانا و دوست داشتنی، برت لنکستر و پاول اسکافیلد روبروی هم قرار بگیرند آشکار است که با فیلمی تماشایی روبرو هستیم.

نام این فیلم را بگویید تا با هم به نقد این اثر ارزشمند بپردازیم.

به به :heart:

من این فیلم رو 7-8 بار دیدم و از سکانس هاش و دوبله شاهکارش سیر نمیشم !

یکی از زیباترین فیلم های جنگی تاریخ سینماست.

من اسمش رو نمیگم eeiikk

(۱۴۰۰/۴/۲۵ صبح ۱۰:۵۹)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

وقتی دو بازیگر توانا و دوست داشتنی، برت لنکستر و پاول اسکافیلد روبروی هم قرار بگیرند آشکار است که با فیلمی تماشایی روبرو هستیم.

نام این فیلم را بگویید تا با هم به نقد این اثر ارزشمند بپردازیم.

 

سروان رنوی عزیز، واقعا به به! :heart:

یک فیلم فوق العاده زیبا در ژانر جنگی بخصوص جنگ جهانی دوم که موضوع مورد علاقه من هست. 

اسم فیلم ترن (قطار) است ساخته سال 1964 


The Train (1964)

آفرین و درود بر مارک واتنی، فضانورد دانا و سینمادوستِ فرهیخته‌ی کافه

-          :"لابیش! این جایزته لابیش! بزرگترین تابلوهای جهان! الان راضی شدی لابیش؟  ازین که در جوارشان هستی هیجان زده نشدی؟ موفقیت تو شانسی بود. تو هیچ چی نیستی لابیش! ولی تابلوها از آن منه! اون‌ها همیشه مال من یا افرادی مثل من خواهند بود. زیبایی از آن کسانی است که قدرشان را می دانند. امکان نداره تو در این لحظه بگی که چرا این کار رو کردی!"

(صدای رگبار گلوله و برخاک افتادن کلنل آلمانی... نمای مردمی بی‌گناه که با رگبار مسلسل به خاک افتاده‌اند، جعبه‌های پر از تابلوهای آثار هنری و مردی که در نمای لانگ شات، لنگ لنگان به دوردست‌ها می‌رود.)

فیلم سینمایی ترن.1964- این فیلمِ ترن‌هاست. ترن‌ها هنرپیشه‌ها و ابزار فیلمسازی را جابه جا می‌کنند، سینه موبیل می‍‌شوند، جای کارگردان را برای فرمان "اکشن و کات"  با سوت خود پر می‌کنند، نقش بازی می‌کنند، به هم برخورد می‌کنند، منفجر می‌شوند، گاهی قربانی و گاهی همدست آدم بدها هستند. در این فیلم همه چیز واقعی است و هیچ خبری از جلوه‌های ویژه نیست حتی برت لنکستر تمام بدل کاری های نقش خود را انجام می دهد. او اکنون پنجاهمین سالگرد زندگی‌اش را به همراه عوامل فیلم جشن می گیرد و به اوج فعالیت کاری خودش رسیده است. نقش مقابل او پاول اسکافیلد که در فیلم "عقرب-1973" هم با یکدیگر همبازی می‌شوند و البته ما او را در نقش "سر تامس مور" در فیلم پرارزش "مردی برای تمام فصول" به یاد داریم.

این فیلم برای شیفتگان آثار هنری و دوست داران سینمای کلاسیک تماشایی و چنان‌که سروان والامقام فرمودند از دوبله‌ای بسیار زیبا و گوش‌نواز برخوردار است که به خوبی بر روی فیلم می نشیند و تاثیر فیلم را دوچندان می کند.

The Train 1964

پیرو یاداشت خوب کاپیتان اسکای , دو نکته اصلی دیگر که فیلم ترن The Train 1964 را  جذاب کرده و بعد از 50 سال هنوز اینقدر دیدنی است جلوه های ویژه و شخصیت پردازی آن است.

شاید اگر فیلم در قرن 21 ساخته می شد به مانند بقیه فیلم ها اینچنینی  , کارگردان های تنبل و تهیه کننده های خسیس امروزی به جای جلوه های واقعی از تکنیک های کامپیوتری و پرده آبی استفاده می کردند اما در ترن همه چیز واقعی واقعی است. ما  مانند بازیگران فیلم با تمام وجود در داستان فیلم غرق می شویم و این یکی از رازهای جذابیت فیلم است.

مورد دوم شخصیت پردازی عالی فیلم است. فیلمنامه جذاب فیلم , بازی بی نقص بازیگران و کارگردانی جان فرانکن هایمر باعث شده که شخصیت ها و کاراکترهای فیلم بری تماشاگر بسیار باورپذیر باشند؛ با برخی همذات پنداری و از برخی کینه به دل بگیریم؛ دلواپیس برخی باشیم و برای برخی آرزوی مرگ کنیم !

از شخصیت  سرهنگ فون والدهایم گه به هنر نقاشی علاقمند است و حاضر است با هر کلکی قطار مهم تجهیزات جنگی را فدای نقاشی های هنری کند ,  تا آن سرگرد وظیفه شناس آلمانی که مسئول نظارت بر ایستگاه پاریس است و با زیرکی مچ خرابکاران را می گیرد و تا آخر در کنار سرهنگ است.

پاپا بول بیچاره که جانش را بر سر چند فرانک پول خرد  می بازد .  زنِ رستوران دار که یک شبه عاشق لابیش می شود ...  آن مرد کت و شلوارپوشِ  عامل لندن , که هر بار با دستورات تازه می آرسد تا همکارانِ لابیش را به کام مرگ بفرستد.

حتی قطارها هم به نوعی در فیلم شخصیت دارند و انگار جان دارند ....

در فیلم کاراکتر سیاه و سفید خالص وجود ندارد , همه خاکستری اند ؛  همه در حال انجام وظیفه اند و  واقعا گناهی ندارند. این خاصیت جنگ است.

وقتی فیلم تمام می شود و به خود می آییم این پرسش در ذهن مان می آید که اکنون این شخصیت های دوست داشتنی به کجا می روند و بعدا چه می کنند .... این جادوی یک فیلم خوب است.

کافه کلاسیک

فیلم ترن - جان فرانکن هایمر - 1964

فیلمی پر انرژی، با ضرباهنگی نفس‌گیر، هیچ اُفتی در هیچ نمایی نیست. پرشتاب، با پیچ و خم های فراوان. تعلیق یک دم رهایتان نمی کند. این اگرچه یک فیلم تماشایی است اما باز هم پیرامون یک شخصیت افسانه ای موج می زند. بازیگری که با هنر بندبازی وارد سینما شد و هیچ بندی نتوانست جلو بروز توانمندی هایش را بگیرد. مرد لبخندهای دندان نما با ماهیچه های یک ورزشکار بدن ساز. مرد دندان و ماهیچه!

و این بار او در کنار دو  زن زیبا، یکی فریبکار و دیگری پرهیزکار  دست به دست هم می دهند تا شاهکاری تازه از شور، هیجان و تعلیق بیافرینند.

نام این فیلم باشکوه را بگویید تا همانند گذشته به نقد این شاهکار سینمایی بپردازیم.

(۱۴۰۰/۴/۲۷ صبح ۱۱:۲۳)کاپیتان اسکای نوشته شده: [ -> ]

نام این فیلم باشکوه را بگویید تا همانند گذشته به نقد این شاهکار سینمایی بپردازیم.

فیلم کلاسیک و زیبای «المر گنتری» (Elmer Gantry) محصول ١٩۶٠ آمریکا، به کارگردانی «ریچارد بروکس» و با بازی خاطره‌انگیز «برت لنکستر» و «جین سیمونز». یاد هر سه عزیز گرامی.

طبق منابع معتبر، این فیلم ۵ جایزهٔ اسکار هم شکار کرده.

_ :"هیچکس برای من آواز نمی خونه! ... چهار تا پسر و یه دختر کوچولو!!!"

    یک انیمیشن بسیار زیبا، کلاسیک، خاطره انگیز، با دوبله‌ای به شیرینی عسل، که هر مزاجی را شیرین می‌کند. اگر کارتونی در چارچوب استانداردهای کافه کلاسیک جای بگیرد، همانا این کارتون است و بس.

دوستان نام آن را و خاطره ای که درباره آن دارند تعریف کنند.

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7
آدرس های مرجع