[-]
جعبه پيام
» <لوک مک گرگور> متشکرم دوست گرامی. منهم همیشه از خواندن مطالب جذاب و دلنشین تان کمال لذت را برده ام.
» <رابرت> بررسی جالب تأثیر فیلم "پاندورا و هلندی سرگردان" بر انیمیشن "عمو اسکروچ و هلندی سرگردان" https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...6#pid45456
» <رابرت> سپاس از دون دیه‌گو دلاوگا و لوک مک گرگور عزیز به خاطر مطالب تحقیقی، تحلیلی و زیبای اخیرشان
» <دون دیه‌گو دلاوگا> "بچه‌های کوه تاراک" : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...3#pid45453
» <مارک واتنی> ممنونم رابرت جوردن عزیز
» <رابرت جوردن> سپاس از مارک واتنی و بتمن
» <مارک واتنی> رابرت عزیز و گرامی ... این بزرگواری و حسن نیت شماست. دوستان بسیاری هم در کافه، قبلا کارتون و سریال های زیادی رو قرار داده اند که جا داره ازشون تشکر کنم.
» <مارک واتنی> دانلود کارتون جذاب " فردی مورچه سیاه " دوبله فارسی و کامل : https://cafeclassic5.ir/showthread.php?t...7#pid45437
» <Kathy Day> جناب اﻟﻜﺘﺮﻭﭘﻴﺎﻧﻴﺴﺖ از شما بسیار ممنونم...
» <مارک واتنی> خواهش می کنم بتمن عزیز
Refresh پيام :


ارسال پاسخ 
 
رتبه موضوع
  • 7 رای - 3.86 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بیاد هنرمندان سینمای ایران
نویسنده پیام
اسکورپان شیردل آفلاین
ناظر انجمن
*****

ارسال ها: 512
تاریخ ثبت نام: ۱۳۸۹/۳/۱۱
اعتبار: 50


تشکرها : 5286
( 6629 تشکر در 287 ارسال )
شماره ارسال: #30
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران

برای من و همنسلانم، احمد جورقانیان یک منجی بود. یک آقای ووپی، مردی با همه جواب ها... کسی که در دوره پر آشوب سال های اول انقلاب و دهه شصت، به تنهایی بار تامین فیلم تمامی کانون ها و انجمن های نمایشی دانشجویی و دانش آموزی را به دوش کشید. در آن مقطع هنوز ویدیو فراگیر نشده بود و لذت تماشای فیلم در سالن-بزرگ یا کوچک تفاوت نمی کرد- جایگاه آیینی خود را داشت. عاشق سینما باید فیلم را روی پرده می دید، نه صفحه کوچک تلویزیون که عظمت فیلم ها و ژرفای آنها را بازتاب نمی داد.

 جورقانیان و دفتر تلاش فیلم اش در خیابان جمالزاده حکم کعبه مقصود دوستداران سینما را داشت. کمیاب ترین فیلم های تاریخ سینما و گاه فیلم های سیاسی مهم را به سهولت و هزینه ای اندک در اختیار دانشجویان و دانش آموزان قرار می داد. روزهایی را که از تبریز به تهران رفته و فیلم هایی برای نمایش در کانون فیلم مان از وی به امانت می گرفتم را به خاطر دارم. بعدها خود زحمت ارسال فیلم ها را با اتوبوس می کشید و نیازی به آمدن و رفتن این فاصله طولانی نبود. و چه حوادث تلخ و شیرینی از این بده و بستان های فرهنگی بر ما گذشت....برخی از فیلم های احمد، تبری بود(اصطلاحی رایج درباره فیلم هایی که حقوق پخش شان در ایران به اتمام رسیده بود و نسخ فیلم باید در حضور نماینده کمپانی معدوم یا تخریب می شد. این کار با فرود آوردن تبر روی نسخه های 35 میلی متری انجام می شد) و با زحمت و مرارت بسیار آنها را مرمت کرده بود. گاه از میان چندین کپی، موفق به تهیه یک کپی کامل شده بود و آن را در اختیار امثال ما می گذاشت. گاه این نسخه ها ناقص بودند یا پرده های جابجا بود که سبب خنده تماشاگران می شد. گاه نیز اشتباهاً پرده ای از فیلمی دیگر در میان پرده های یک فیلم قرار داشت که شلیک و انفجار قهقهه دانشجویی که از جرز دیوار هم خنده اش می گرفت، بدرقه کننده صحنه های فیلم و گردانندگان کانون فیلم می شد. اما هر چه که بود، به همت او بود که لذت تماشای بسیاری از آثار مهم تاریخ سینما یا فیلم های دوبله شده در ایتالیا میسر شد.

 یکی از خاطرات جالب من از این نسخه های سرهم شده توسط جورقانیان به فیلمی ایتالیایی مربوط می شود که هم در ایتالیا و هم در ایران دوبله شده بود و او با سر هم کردن نسخ ناقص هر دو دوبله توانسته بود فیلم کاملی تهیه کند. خیلی از تماشاگران داخل سالن متوجه نشدند که در نیمی از فیلم سرشار و در نیمی دیگر ناظریان به جای پیترو جرمی حرف زده اند، اما برای دوستداران دوبله دیدن چنین نسخه ای ضیافتی بود.

 سال ها بعد که دیگر دوران کانون های فیلم سرآمده بود، بارها وی را در دفتر جشنواره فجر، وزارت ارشاد و خانه سینما دیدم. هنوز سوار بر موتورسیکلت به این سو و آن سو می رفت و سعی داشت آرشیو گرانقدرش را با چنگ و دندان حفظ کند. از مخاطراتی که بارها بر سرش هوار کردند، شکوه می کرد. از اینکه با وی مانند یک قاچاقچی برخورد کرده بودند، زخم ها بر سینه داشت. اما خم بر ابرو نمیاورد.

 احمد جورقانیان نه فقط یک عاشق سینما، بلکه عاشقی جان سخت بود. مردی که سینما برایش همه چیز بود. مردی که اگر در اروپا زندگی می کرد شاید کارش با هانری لانگلوآ و تلاش اش برای حفظ فیلم ها مقایسه می شد. اما نشد و به یاد ندارم که از او -و بسیار چون او- در زمان حیات شان تقدیر شده باشد. و حالا دیگر در کنار ما نیست. اگر دنیای دیگری باشد، شک ندارم که در آنجا هم به دنبال یافتن نسخ برخی فیلم هایی است که موفق به پیدا کردنشان نشده بود. دل مان برایت تنگ می شود آقای احمد جورقانیان عزیز...

 

از صفحه شخصی امیر عزتی در ف.ب 

 

 

 


طریقت سامورایی استوار بر مرگ است. آن‌گاه که باید بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی، بی‌درنگ مرگ را برگزین. دشوار نیست؛ مصمم باش و پیش رو. آن هنگام که تحت فشار انتخاب زندگی یا مرگ قرار گرفته‌ای، لزومی هم ندارد به هدف خود برسی {گوست داگ؛سلوک سامورایی}
۱۳۹۲/۲/۳۱ عصر ۰۷:۵۹
یافتن تمامی ارسال های این کاربر نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده توسط : کنتس پابرهنه, Classic, زاپاتا, بانو, حمید هامون, پدرام, اسکارلت اُهارا, Papillon, لمون, آماندا, سی.سی. باکستر, ژان والژان, دزیره, کلاه سبز, پرشیا, مریم, منصور, مگی گربه, اکتورز, خانم لمپرت, پایک بیشاپ, آقای همساده, واتسون, هایدی, ژنرال, شارینگهام
ارسال پاسخ 


پیام در این موضوع
بیاد هنرمندان سینمای ایران - بانو - ۱۳۹۱/۵/۹, عصر ۰۴:۳۹
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران - ایرج - ۱۳۹۱/۱۲/۲۵, صبح ۰۲:۲۶
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران - اسکورپان شیردل - ۱۳۹۲/۲/۳۱ عصر ۰۷:۵۹
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران - Blanche - ۱۳۹۲/۱۰/۲۷, عصر ۰۷:۲۴
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران - Blanche - ۱۳۹۲/۱۰/۲۴, صبح ۱۰:۲۶
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران - منصور - ۱۳۹۲/۱۰/۲۴, صبح ۱۱:۰۲
مرتضی احمدی - پیرمرد - ۱۳۹۳/۹/۳۰, عصر ۰۴:۳۵
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران - jack regan - ۱۳۹۳/۱۰/۱۰, صبح ۰۸:۰۹
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران - منصور - ۱۳۹۳/۱۰/۲۲, صبح ۱۱:۴۲
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران - هایدی - ۱۳۹۳/۱۲/۱۶, عصر ۰۴:۱۳
تنها صداست که می ماند - مراد بیگ - ۱۳۹۷/۶/۲۴, صبح ۱۱:۴۹
به زمان ِ زاون - دون دیه‌گو دلاوگا - ۱۳۹۷/۹/۱۷, عصر ۰۱:۳۴
بیاد استاد پرویز بهرام - مراد بیگ - ۱۳۹۸/۳/۸, صبح ۰۴:۵۵
به یاد استاد رضا عبدی - مراد بیگ - ۱۳۹۸/۸/۲۵, صبح ۰۲:۴۲
بیاد فریماه فرجامی عزیز - سروان رنو - ۱۴۰۲/۴/۱۱, صبح ۱۲:۰۴
به مناسبت روز مادر - BATMAN - ۱۳۹۴/۱/۲۳, صبح ۰۳:۳۰
به مناسبت روز پدر - BATMAN - ۱۳۹۴/۲/۱۱, عصر ۰۷:۳۷
RE: بیاد هنرمندان سینمای ایران - BATMAN - ۱۳۹۴/۱۱/۶, عصر ۰۹:۴۶
RE: یک عکس ... یک خاطره - سناتور - ۱۳۹۴/۱۱/۶, عصر ۱۰:۴۵